کافه تلخ

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

«صراط» يا «پل چينوت»؟


صراط





در تحول معنايي واژگان، «صراط » هم معناي «پل چينوت» يا «چپنو پت پل» را به خود گرفت و تركيب تازه‌اي پديد آورد به نام «پل صراط». در اين نوشتار به تفاوت معنايي همين دو تركيب پرداخته شده است

*******************************

«صراط» يا «پل چينوت»؟

واژه‌ي «صراط» كه اصل آن در قرآن بيشتر با تركيب «صراط مستقيم» به‌كار رفته است و براي عرب روزگار بعثت معنايي غير از «پل صراط» داشته است، در فرهنگ و زبان ما، به «پل صراط» تبديل شده است و نه تنها معناي كاملا متفاوت، حتي معنايي واژگونه‌اي با آنچه در قرآن هست را پديد آورده.

صراط در زبان قرآن

«صراط» در لغت به معناي راه است. اما به راه‌هاي عيني و معمولي گفته نمي‌شود. بلكه منظور راه زندگي كردن و شيوه‌اي و راه و رسمي است كه آدمي خود را در آن راه قرار مي‌دهد. در اين تعريف، راهرو با راه يگانه مي‌شود. به عنوان مثال مي‌توان از اخلاقيات و خوي و خصلت‌هايي ياد كرد كه در زندگي هر فرد بر اثر ادامه و تكرار و عادت چنان با وجود خود آن فرد عجين و يگانه مي‌شود كه آدمي جز با آن روش به‌گونه‌ي ديگري نمي‌تواند زندگي خود را ادامه دهد.

همچنين «صراط» راهي است كه داراي مقصدي مشخص است و رهرو را به آن مقصد مشخص مي‌رساند. خواه خود آن فرد از فرجام و راهي كه در پيش دارد آگاهي داشته باشد يا نداشته باشد. به تعبير ديگر، كسي كه در صراط قرار گيرد، امكان به مقصد رسيدنش تضمين مي‌شود[1] و لغزش از آن راه غير محتمل است. خواه آن مقصد، مقصدي خير و شايسته باشد يا مقصدي پليد و ناشايست. به همين جهت در قرآن، هم از «صراط مستقيم» ياد شده است(سوره حمد آيه‌ي6) و هم از «صراط جحيم»(سوره‌ي صافات آيه 23)

آوردن واژه‌ي «مستقيم» در ارتباط با «صراط»، از اين جهت اهميت دارد كه استقلال و تسلط آدمي را بر خويش مي‌نماياند. «مستقيم» عبارت است از هرچيزي كه بخواهد روي پاي خود بايستد و بتواند بدون اينكه به چيزي تكيه كند كنترل و تعادل خود را داشته باشد و برهمه‌ي عناصر وجودي خويش، اعم از جسم و روان، مسلط باشد[2].

از نگاه ديني، انسان براي رسيدن به «صراط مستقيم» نياز به هدايت از سوي خداوند دارد. اين معنا را در سوره‌ي حمد به صورت جمله‌اي دعايي مي‌خوانيم[3] همچنين صراط مستقيم با «دين قيم» داراي حوزه‌ي معنايي مشترك است[4]

بنا بر آنچه گذشت، هر آدمي به سوي صراطي كه ويژه خود اوست رهسپار است و هر آدمي به گونه‌اي نسبي در صراط ويژه‌ي خويش گام مي‌نهد و هرچه زندگي فرد به پايان خويش نزديك‌تر مي‌شود، رابطه‌ي او با صراط خويش محكم‌تر و تغيير ناپذيرتر مي‌گردد.

پل صراط يا چينود پل:

در آثار برجاي مانده از دوره‌ي ساسانيان، از پلي ياد شده است كه مربوط به عالم پس از مرگ است و همه‌ي مردگان بايد از آن پل عبور كنند. در كتاب ارداويراف نامه از اين پل به نام «‌پل چينود» ياد شده است كه براي درست‌كاران و آمرزيدگان به اندازه‌ي نه نيزه پهن و عريض مي شود(هر نيزه به طول سه‌متر بوده) و براي بدكاران همچون لبه‌ي شمشير باريك مي گردد[5]. به اعتقاد مزدا پرستان، دروازه‌ي دوزخ در زير اين پل قرار دارد[6] و طبعا بدكاران از روي اين پل نمي توانند عبور كنند و هنگام عبور به دوزخ پرتاب مي‌شود.

«پل چينود» كه به صورت «چينود پل» هم در متون كهن آمده است به معني «پل داوري» است. اكنون با توجه به اينكه، در قرآن واژه‌‌ي «پل» به «صراط» اضافه نشده است و در هيچ كجاي قرآن تركيب «پل صراط» ديده نمي‌شود، مي‌توان گفت كه تركيب «پل صراط» در زبان و فرهنگ ما، بيشتر به همان «پل چينود» راه مي‌برد و اين اعتقاد هم مانند اعتقاد به شب اول قبر و داستان‌هاي مربوط به‌آن ربطي به قرآن ندارد و اعتقادي از دوره‌ساسانيان است كه به فرهنگ اسلامي راه يافته است

اين باور در فرهنگ اسلامي چنان جاي خود را باز نمود كه تقريبا همه‌ي مفسرين و علماي اسلامي را نيز تحت تاثير خود داد چنان كه در تصويرهاي مربوط به هيأت عالم در روز قيامت، همان پل چينود را مي‌بينيم كه به جاي «صراط» طرح شده است. اين باور حتي در انديشه‌ و زبان مفسرين و شاعران بزرگي چون سعدي، صائب تبريزي، و محمد تقي بهار نيز تبلور يافته است.[7]

تفاوت‌هاي عمده‌ي ميان دو تصوير:

1- اولين و مهمترين تفاوت در اين است كه عبور آدميان از «پل چينود» به عالم پس از مرگ مربوط مي‌شود درحالي كه در قرآن اشاره‌اي به اين معنا نيست و به نظر مي‌رسد «صراط مستقيم» راهي است كه آدمي در همين زندگي كنوني به آن مي‌رسد. با اين تفاوت كه ايمان آورندگان از خداوند مي‌خواند كه به صراط مستقيم هدايت شوند، نه به صراط كساني كه خود را گم مي‌كنند و نه به صراط كساني كه به خشم و غضب گرفتار مي‌شوند.

2- «صراط» اعم از آنكه صراط مستقيم باشد يا صراط جحيم يا هر صراط ديگر، چنان با رونده‌ي راه يگانه مي‌شود كه امكان لغزش از آن از بين مي‌رود و هركس در هر صراطي قرار گيرد به معناي آن است كه راه را تا آخر خواهد رفت، در حالي كه تصوير پل صراط دقيقا برعكس اين است و هر آن امكان لغزش از آن و سرنگون شدن آدمي در جهنم هست.

3- صراطي كه در قرآن از آن ياد شده است، راه و روشي است كه با اعمال خود فرد شكل مي‌گيرد و شخصيت فرد با آن يگانه مي‌شود، همين است كه در قرآن از هدايت به سوي آن راه ياد شده است يعني آن راه خود مقصد هم هست اما پل صراط، چيزي از پيش ساخته معرفي شده است كه در عالم پس از مرگ فقط بايد از آن عبور كرد.

پرسشي كه ممكن است ذهن خواننده را به خود مشغول كند شايد اين باشد كه چرا و چگونه و طي چه مراحلي اين واژگوني در برخي واژگان مانند صراط اتفاق افتاده است؟ پاسخ به اين پرسش البته فرصتي ديگر مي‌طلبد كه شايد در آينده بتوانم به آن بپردازم.


[1] - نگاه كنيد به ترجمه‌ي تفسير الميزان جلد اول صفحه‌ي 52 به بعد

[2] - نقل به مضمون از همان ماخذ و براي توضيح بيشتر مفهوم صراط به آن تفسير مراجعه كنيد.
[3] - آيه هفتم: «اهدناالصراط المستقيم».
[4] - براي درك و فهم ارتباط صراط با دين نگاه كنيد به واژه‌ي دين كه در همين بخش فرهنگ واژگان
[5] - فرگرد چهارم از كتاب ارداويراف نامه. چاپخانه‌ي دانشگاه مشهد(1342) توسط دكتر رحيم عفيفي
[6] - اوستا ، گزارش جليل دوستخواه، جلد دوم، صفحه‌ي 971
[7] - جماعتي گذرند از پل صراط چو سيل / كه بار خلق به‌گردن كشيده‌اند امروز.(صائب تبريزي)

خواهي ز پل صراط آسان گذري؟ / نان ده به جهانيان كه نان از همه به.(ابوسعيد ابوالخير)

بندند به ساز بر سر دوزخ پل / هر كس از او گذشت مقيم جنان شود.(سعدي)