کافه تلخ

۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

از شعور كيهاني ... تا بيماري ها





آنجا كه يك ذره بتواند با اطلاعات جديد، خود را به روز كند، شعور آغاز مي شود و اين اتفاقي است كه در همه ذرات جهان جاري است.
تبادل اطلاعات بين ذرات در سراسر كيهان، بانكي از آگاهي همه ذرات جهان ايجاد مي كند كه شعور كيهاني نام گرفته است.
شعوري كه اطلاعات ناخودآگاه انسان ها را نيز از ازل تا ابد در خود دارد. و تو هم مي تواني در آرامش و از طريق ناخودآگاه خود با اين شعور كيهاني ارتباط برقراركني.
پس از تئوري كوانتوم، دانشمندان، اساس همه جهان را انرژي مي شناسند. همه كائنات جلوه هاي مختلفي از نوع مشخصي از انرژي هستند كه به انرژي كيهاني شناخته مي شود. سنگ و فلز گونه هاي فشرده و افكار و احساسات تو گونه هاي رقيق اين انرژي هستند. پس اصل و
اساس همه ذرات جهان يكي است و همين است كه گياه اطاقت با تو و با موسيقي ارتباط برقرار مي كند و افكار تو را از آن سوي دنيا مي
خوانند و وقتي گياه تو را دعا مي كنند سرعت رشدش بيشتر مي شود.
بر اين اساس هر ذره در هماهنگي بسيار عميق و دقيق با كيهان، پديده هاي كيهاني و ساير كائنات است. اين هماهنگي از يكي بودن همه
ذرات كيهان منشا مي گيرد. از اين روست كه هرگاه در ارتباط و هماهنگي يك ذره با كيهان اختلال ايجاد شود، اين ذره بيمار مي شود و بيماري هم پديد نمي آيد مگر آنكه يك ذره ارتباط و هماهنگي خود را با كيهان از دست بدهد. و هرگاه پديده ديگري اين اختلال را بر طرف.
كند، ذره هماهنگي خود را با كيهان باز مي يابد و ديگر اثري از بيماري نخواهد بود 1
همين است كه در طب سنتي هند، آيورودا، هميشه به جاي مبارزه با بيماري، سعي مي شود اين هماهنگي به بدن يا عضو بيمار ياد آوري وبازگردانده شود
2. در سبك هاي مختلف انرژي درماني نيز بيماري ها را انرژي هاي غيرارگانيك و ناهماهنگ با شعور كيهان مي شناسند و با بازكردن كانال هاي انرژي و رفع اختلالات موجود در جريان انرژي بدن، جريان انرژي پاك و الهي اصلاح شده و بدن انرژي يا نيروي حياتي از دست رفته خود را دوباره باز مي يابد
3. با حصول اين انرژي، بدن مي تواند خود را ترميم كند. افزايش انرژي پاك و الهي در بدن روزگار را بر
نيروهاي غيرارگانيك سخت مي كند چنانكه اين محيط پاك را تاب نمي آورند و جسم تو را ترك مي كنند
4. در هوميوپاتي درمان با افزايش
نيروي حياتي بدن صورت مي گيرد، در درمان با انرژي، انرژي موجود در بدن را افزايش مي دهند و در فرادرماني با برقراري ارتباط بيمار با شعور كيهان، اين هماهنگي به او باز مي گردد.
برای سه روز آينده:
• فقط براي سه روز بيماري هايت را در ذهن و جسم، انرژي هاي نا هماهنگ با شعور كيهان ببين
• با بيان اين نكته براي اطرافيان، آن را در ذهن خود پايدار كن و بخشنده شو تا طبيعت در تو جاري شود

تركيبات شيميايي، جسم و ذهن تو را آزرده مي كنند

unday, November 05, 2006



آلودگي ها؛ آنچه كه از طبيعت نيست، خدايي نيست ... تو را پريشان مي كنند و در اين پريشاني جسم تو نمي تواند معبد آرامي براي روح توباشد.
اين پريشاني خلاقيت و آرامش را از تو مي گيرد و از آنجا كه جسم تو نمي تواند در اين پريشاني خود را پاك سازي و ترميم كند فرسودگي آغاز مي شود و از مدتي بعد ... بيماري ها يكي پس از ديگري از راه مي رسند. اين آلودگي ها از طريق دهان، پوست، چشم، گوش،
افكار، گفتار و ميدان هاي الكترومگنتيك اطراف بدن تو وارد مي شوند اما تركيبات شيميايي از همه اينها مهم ترند.
مواد شيميايي در بدن تو به درستي جذب يا تجزيه نشده و به سمومي خطرناك بدل مي شوند. ورود اين مواد به بدن تو مي تواند وضعيت وتعادلات انرژي تو را بر هم بزند اختلالات هورموني ايجاد كند و جسم و ذهن و روان را از تعادل خارج كند. داروها نيز مواد شيميايي به شمار
مي روند و از آنجا كه به غلط به آنها اعتماد مي كني از سموم ديگر خطرناك ترند. داروها بيشترين ميزان سموم موجود در بدن تو را تشكيل مي
دهند. و همين است كه هميشه آنها كه به داروها اعتماد نمي كنند از ديگران سالم ترند و به ندرت بيمار مي شوند.
محصولاتي كه در سوپرماركت ها و رستوران ها به فروش مي رسند نيز دومين منبع آلودگي اند. اين محصولات را به منظور 1- پيش گيري ازفساد
2- ايجاد طعم و مزه
3- چاق كردن
4- ايجاد اعتياد
5- گرسنه تر كردن، به مواد شيميايي خطرناكي آلوده مي كنند كه موجب دو اتفاقمي شود
1- سيستم ايمني تو را تضعيف مي كند
2- بدن تو را از قليايي كه هيچ بيماري اي در آن باقي نمي ماند به اسيدي مي برد كه محيط
مناسبي است براي بيماري هايي نظير سرطان، بيماري هاي قلب و عروق و ديابت.
هميشه فهرست تركيبات را بخوان و از مارك هاي معروف بترس، توليد كننده هاي بزرگ بيشتر از ديگران نگران فاسد شدن محصولاتشان هستند، آزمايشگاه هاي پيشرفته تري دارند و آن قدر ثروتمندند كه مي توانند با هر مانعي وارد معامله شوند. محصولات آنها معمولا پر است از سموم خطرناك شيميايي

براي هر تغييري 11 % كافي است

كه بعد از كوانتوم ارائه شد نشان مي دهد كه اگر 11 % مردم يك جامعه infusion بر اساس تئوري Critical Mass جمعيت تعيين كننده يا
چيزي را بدانند اين دانسته بي آنكه با باقي افراد ارتباط داشته باشند به ديگران منتقل مي شود 1. اين حقيقت مي تواند تاثيرات منفي يا مثبت
داشته باشد. يك نمونه از آثار منفي آن حكايت بيماري ايدز است. مستنداتي وجود دارد كه ثابت مي كند اولين موارد ايدز به راحتي درمان شده
است و مشكل ايدز از زماني مشكل شد كه همه رسانه هاي جهان به يكباره آن را بيماري لاعلاج و كشنده معرفي كردند 2. اين كه چرا چنين
. كردند هم چندان جاي شگفتي نيست، كافي است به درآمد حاصل از ارائه خدمات درماني به بيماران مبتلا به ايدز توجه كني 3
بسياري از اتفاقات بزرگ جهان مثل سقوط برده داري و سقوط نژاد پرستي هم اتفاقاتي بودند كه در همه جهان يكباره حادث شدند و نمونه
هستند. جمعيت تعيين كننده در رفتار ملكولي مواد نيز صادق است. جنبش هاي صلح و آرامش نيز كه (Critical Mass) هايي مثبت از قانون
در منطقه بحران TM در سال هاي اخير در جهان آغاز شده است از اين حقيقت بهره مي گيرند. در جنگ بوسني 7000 نفر از تمرين كنندگان
زده گرد هم آمدند و به مراقبه نشستند ... 7 روز بعد جنگ بوسني تمام شد. همين تمرين كنندگان وقتي در يكي از شهر هاي آمريكا گرد هم
آمدند و به مديتيشن پرداختند، آمار تخلفات در شهر تا 25 % كاهش يافت. افزايش سازگاري بين المللي، كاهش موارد بيماري هاي واگير،
افزايش شاخص سهام در بازارهاي جهاني، افزايش ثبت اختراعات و كاهش مرگ و مير ناشي از تصادفات از ديگر آثار ثبت شده در آن زمانند.
تحقيقات ديگري هم انجام شده كه ثابت مي كند بازگشت به تعادل در عده كافي از انسان ها مي تواند بر تعادلات طبيعت هم اثر بگذارد.
آري ... جهان تحت تاثير افكار توست ... كافي است تنها 11 % از مردم شهر تو بدانند
كه كليد سعادت قلبي پاك است براي بازگشت به اصل خويش،
كه آرامش چراغ رسيدن به دارماست،
كه جهان تصوير افكار ماست،
كه هر موجودي پاره اي از خداست،
كه عشق بي قيد و شرط پنجره آسمان است،
كه كارما مسير تطهير و پاكي است،
كه رها كردن لازمه جاري شدن است،
كه قضاوت حرافي نفس است
و اين كه تمام جهان تنها تصويري است از حقيقتي عميق تر، از وحدتي بنيادين ...
برای سه روز آينده:
• فقط براي سه روز در برابر هر چيزي كه با آن مواجه مي شوي عشق بياور
• قلبت را از هر چيزي كه خدايي نيست پاك كن
• با بيان اين نكته براي اطرافيان، آن را در ذهن خود پايدار كن و بخشنده شو تا طبيعت در تو جاري شود

جهان هولوگرافيك


جهان هولوگرافيك


سنگي را در ظرف آب مي اندازي، موجي ايجاد مي كند، و سنگي متفاوت، موجي متفاوت و شيئي متفاوت، موجي ديگر ... پس شكل موج تابع نوع، خصوصيات و ابعاد شيئي است كه در آب انداختي ... پس موج همه اطلاعات شيئ را در خود دارد ... همه مشخصات را ... چنان كه اگر يك حس گر مناسب را براي مدت كافي در آب نگه داري تمام خصوصيات شيء را كشف مي كند. 

حال اگر سه شيئ متفاوت را در آب بيندازي وآب را در يك لحظه منجمد كني و از آن نور ليزر بگذراني تصوير اشيا در آن سو ايجاد مي شود. حتي اگر يخ را خرد كني كوچكترين خرده ها
هم همه اين اطلاعات را درخود دارند ... هر ذره نمونه اي از كل است ...
مگر نه اين كه همه چيز انرژي و انرژي همه چيز است؟ ... و اين يعني همه چيز به نوعي موج است ... پس در ظرف كيهان هم تو يك حس گر هستي كه اطلاعات ذرات ديگر و اتفاقات جاري در كيهان از تو مي گذرند.

تو هر لحظه در معرض تمام وقايع جهان بوده اي و خواهي بود
... همه جهان در تو جاري است ... همه ذرات جهان ... همه طبيعت ... همه افكار جهان ... همه حقيقت ... ذهن خدا ...
... ... و تو تصميم گرفته بودي كه نشنوي 1
برای سه روز آينده:
• فقط براي سه روز خود را در ظرف كيهان ببين كه همه امواج كيهان از تو عبور مي كند ... همه حقيقت ... همه آگاهي ...
• با بيان اين نكته براي اطرافيان، آن را در ذهن خود پايدار كن و بخشنده شو تا طبيعت در تو جاري شود.

جهان هولوگرافیک



به جرأت می‌توانم بگویم که هیچ یک از کارهای سینمایی «داریوش مهرجویی» به اندازه برگردانی از او که اخیرا خواندنش را شروع کرده‌ام، نتوانسته بود من را تحت تأثیر قرار بدهد!
کتابی که در این پست، قصد معرفی آن را دارم «جهان هولوگرافیک» نام دارد. این کتاب نوشته مایکل تالبوت است. چرا از توجیه بسیاری از پدیده‌های دنیای دور و بر خود ناتوان هستیم؟
چرا اگر اهل علم و استدلال هستیم، گاهی مجبور می‌شویم برچسب خرافه بر توجیه‌نشدنی‌ها بزنیم و گاهی به آسانی از کنار آنها بگذریم؟ چرا استثناها در علوم زیاد هستند و چرا در بسیاری از موارد یک نظریه به تنهایی نمی‌تواند همه پدیده‌ها را به دقت توجیه کند؟
این کتاب، می‌کوشد به همین سؤالات پاسخ دهد و نظریه‌ای در این مورد ارائه کند. اما صرف نظر از درستی و اعتبار و مقبولیت نظریات مطرح شده در این کتاب، شاید خواندن این کتاب سود دیگری هم داشته باشد، این که شاید بسیاری از حقایق مسلم که در ذهن ما حجاری شده‌اند، یک تعصب صرف و نگاهی شتاب‌زده و تک‌زاویه‌ای به دنیا باشند و اینکه باید همواره به ذهن انعطاف‌پذیری و جرأت اندیشه در مورد نظریات جدید را داد. بله! چشم‌ها را همواره باید شست و جور دیگر باید دید.
مهرجویی در مقدمه کتاب می‌نویسد:
«کتاب جهان هـولوگرافیک را نخست چـند سـال پـیش دوست عـزیزم داریوش‎ شایگان در سفر آمریکا کشف کرد و گویا چنان به هیجان آمده بود که چند روز‏‎ بعد را فقط صرف صحبت در باب این کتاب کرده بود.‏
شایگان به خصو‌ص تئوری‌های دیوید بوهم‌، فیزیکدان برجسته کوانـتوم‌، و نیز ‏‎کارل پریبرام‌، متخصص فیزیولوژی اعصاب‌، و مفهوم نـظم مسـتتر ‏implicate order‏ و نظم نامستتر ‏explicateorder‏ و کل جهان هولوگرافیک را جالب و هیجان‌انگیز یافته بود.‏ آوازه ‌کتاب به زودی به خانم ‌گلی ترقی و به من هم رسید. خانم ترقی هم‌ که آن ‏‎ را خوانده بود مثل داریوش شایگان به سخن‌پراکنی و ابراز هـیجان پرداخت و ‏ خلاصه حسابی مرا شیفته‌ کرد.‏
او البته علاوه بر ایده دو نظم مستتر و نامستترکه بیشتر زنگ صدای جهان ‏‎ مثل‌وار افلاطون را می‌داد، از این که جهان هولوگرافیک در حالی ‌که آنجاست و‏‎ دیده می‌شود، مثل تصویر سه بعدی پرنس‌ لیا در فیلم جنگ ستارگان، آنجا نیست‏‎ و وقتی دستتان را از میانش رد می‌کنید هیچ ‌چـیز نـیست‌، و نـیز از بـی‌نـهایت ‏‎ حـوادث و موقعیت‌های شگفت‌انگیز کتاب می‌گفت و مدام به دنـبال گوش شنوا‎ می‌گشت تا آنها را دقیق و مفصل صورت‌بندی‌ کند.‏
و من وقتی آن را خواندم‌، عین یک داستان شیرین هیجان‌انگیز بود که در عین ‏‎ حال داشت به سؤال‌های بزرگ هستی‌شناختی‌، یزدان‌شناختی و فلسفی مـن نیز‏‎ جورخاصی جواب روشن امروزی می‌داد ( فارغ از رمز و راز و ابهام) که تا حدی ‏‎ باوریذیر می‌نمود.‏

البته شاید برای قوم متافیز‌یک‌زده ما که خاطره قو‌می‌مان آکنده از صورتـهای ‏‎ ازلی و مثالی است و چه بخواهیم چه نخواهیم دربند شهرهای خیالی جـابلقا و ‏‎ جابلسا و صور معلقیم و عالم مثالی را که به جد می‌گیریم نه از جنس ماده است ‏‎و نه از جنس روح‌، بلکه معلق میان این دوست‌، برای ذهنیت‌هایی از این‌دست‌، ‏‎ این کتاب بیش‌ وکم همان مفاهیم را به زبان مدرن علمی امروزی بیان می‌کند (‌و ‏‎ نویسنده معتقد است برای عموم مر‌دم نوشته‌شده نه متخصصان فیزیک و فلسفه‌، ‏‎و اگر خواننده بتواند سی چهل صفحة اول را تحمل کند،‌کتاب او را برده است‌) و ‏‎ نشان می‌دهد که معجز‌ه تولید نان در صحرای جلیله به دست عیسی مسیح‌، یـا ‏‎ شی‌ء‌سازی سای بابا از هیچ در فضا، با هر یک از معجزاتی که خود کتاب ‌‌به دقت و یک به ‌یک با جزئیات برمی‌شمرد. همه اینها در آن مفهوم اساسی تئوری بوهم ‏‎ مبنی بر ایده «‌همبستـگی ماهوی همه چیزها»‌، به خوبی می‌گنجد.
از آنجا که وجه عمیق واقعیت موجود جهان ما امواج و ذرات متحرک لامکان ‏‎ و ‌فرکانسهای بی‌شماری است که در هر لحظه هرجا هستند، که هم موج‌اند و هم ‏‎ ذره‌، و تمام جهان ما، کهکشانهای ما و حتی فضاهای خالی ما را احاطه کرده‌اند،‌‏‎ این جهانی است که در آن سنگ وکوه و خاک و آب دارای شعورند و می‌توانند ‏‎ آگاهانه به امواج یا ذرات ساطع‌شده از ذهن ما پاسخ دهند‌.
و از طرفی ‏آگاهی‏‎ انسانی نیز علاوه بر موج می‌تواند خاصیت ذره داشته باشد و طبق قانون لامکان ‏‎ ذرات زیراتمی‌، می‌تواند هر لحظه هرجا باشد.
جنبش فراروانـی (‌کـه برگردان ‏‎ خو‌بی برای واژه ‏psychokinesis‏ نیست‌) ، یا متحرک ساختن اشیا از راه دور، که ‏‎ بخوبی در ایدة همبستگی ماهوی جا می‌گرد، همر‌اه با طوماری از اعمال و کردار ‏‎ فراطبیعی را در این کتاب‌، نویسنده پشت‌سر هم قطار کرده است تا یکی از یکی ‏‎ دیگر حیرت‌آور و شگفت‌انگیزتر باشد.‏

جهان هولوگرافیک آن جـهانی است که هر قطعه کو‌چک و هر ذره آن قطعه‌، ‏‎ تمام ویژگی‌ها و اطلاعات کل را در بر دارد، یعنی تمامی محتوای کل در هر جزء ‏‎ نیز مستتر است‌. و این به‌واقع خصلت مغز ماست که ساختاری هولوگرافیک دارد، ‏و خاطره و درد و تجربه و برخی چیزهای دیگر را نه‌تنها در مغز که در هر ذرة ‏‎ کوچک آن نیز نگهداری می‌کند و نیز همین خصلت کلـی این جـان ماست کـه ‏‎ جهانی هولوگرافیک است‌.‏
در این کتاب‌، اتفاقاً بخشی هم هست که از علما و عرفای مکـاتب عرفانی ‏‎ ایران و از شـهرهای خیالی‌-‌مثالی جابلقا، جابلسا و غیره سخن می‌گوید و اینکه ‏‎ چگونه این حکیمان بزرگ به راز آن جهان‌، یا واقعیت دیگر یعنی نظم مستتر پی ‏‎برده و گاه در صور خیال و بینش اساطیری خود، یا در خوابها ر خیالهایشان آنها ‏‎ را به وضوح می‌دیده‌اند.‏
بوهم معتقد است که علاره بر راقعیت آروینی (آمپربیک) موجود ‌که همان ‏‎ نظلم پیدا و نامستور است‌، نظم دیگری هم هست که ناپیدا و در خود پوشیده است ‏‎ و این همان جهان امواج و فرکانسهای تداخل‌یافته بی‌شـکل است که ما از عهدة ‏‎ دیدن شکل واقعـی آنها، جز از طریق ابزار ر ادوات خاص ( مغز ما ) ، برنمی‌آییم‌. ‏‎ ابن جهان فرکـانسها وقتی با گیرنده‌های حواس و مغز ما ارتباط برقر‌ار مـی‌کند، از ‏‎ میان ساختار خاص مغز ما همچون صافی گذر می‌کند و به سنگ و کوه و شن ‏‎ تبدیل می‌شو‌د.‏
حال کدام ‌یک از این واقعیت‌ها واقعی‌تر است‌؟ خاصیت دیگرکتاب آن است که شاید تلنگر ناچیزی باشد به کـسانی که موج ‏‎ مدرنیته دل و ایمانشان را شبهه‌دار کرده و غبار شک بر آن نشانده است‌، و نـیز ‏‎ آنـهایی ‌که از سخنان متافیزیکـی بی‌محتوا‌ خسته شده‌اند و هنوز بر‌ای عقل و منطق ‏‎ انسانی احترام قائل‌اند؛ تلنگری ناچیز برای رسیدن به آگاهی‌ای هر چند محدود.»
دو صفحه نخستین کتاب:
در فیلم جنگ ستارگان‌، ماجرای سفرهای لوک اسکای ‌واکر زمانی آغاز می‌شود ‏‎که از روباتی به نام آرتو دیتو، اشعه‌ای نورانی فرا مــی‌تابد و تـصویر سـه‌بعدی ‏‎ مینیاتوری کوچک پرنسس لیا را روی زمین مجسم می‌سازد. لوک مسـحور و‏‎ شگـفت‌زده مجسمه نورانی و شبح‌گونه‌ای را می‌بیند که التماس‌کنان کسی را به نام ‏‎ اوبی‌-‌وان کنوبی‌ به کمک می‌طلبد. این تـصویر یک تـصویر هـولوگرام است‌، ‏‎یعنی تمثالی است سه‌بعدی که به وسـیله اشعه لیزر سـاخته شـده و جـادوی ‏‎ تکنولوژیک لازم جـهت سـاختن چـنین تـصویری واقـعا حـیرت‌آور است‌. ولی ‏‎ حیرت‌آورتر اینکه برخی دانشمندان بر این باورند که خود جهان نوعی هـولوگرام ‏‎غول‌پیکر است‌، یعنی توهمی است باشکوه، با همه جزئیاتش‌، ‌که ‌کم وبیش واقعی‌تر‏‎ یا ناواقعی‌تر از تصویر پرنسس لیا نیست که لوک را به جستجو و طلب وامی‌دارد. ‏

از منظری دیگر، شواهدی در کار است که نشان می‌دهد جهان ما و هرچه در‎ آن است – از دانه‌های برف تا درختان کاج تا شهاب‌های فروافتاده و الکترونهای ‏‎چرخان – همگی فقط تصاویر شبح‌وار، یا فرافکنش‌هایی از سطح واقعیتی است، چنان دور از واقعیت خاص ما، که تقریباً ورای مکان و زمان قرار می‌گیرد.‏ معماران اصلی این ایده حیرت‌آور دو تن از بـرجسـته‌ترین مـتفکران جـهان ‏‎هستند: اولی دیوید بوهم، فیزیکدان دانشگاه لندن و هوادار اینشـتین و یکــی از ‏مهمترین فیزیکدان‌های کوانتوم‌، و دیگر‌ی کارل پرییرام‌، مـتخصص فـیزیولوژی ‏‎ اعصاب، از دانشگاه استنفورد و نویسنده کتاب درسی فیزیولوژی اعصاب به نام ‏‎ زبان‌های مغز. جالب‌تر اینکه بوهم و پریبرام هر دو، مستقل و جدا از یکدیگر، به این ‏‎ نتایج رسیدند و هر دو نیـز در دو مسیر کاملا متفاوت کار می‌کردند. بوهم تـنها‏‎ سالها پس از نارضایتی نسبت به نابسندگی نظر‌یه‌های معمول در جهت تبیین همه‏‎ پدیده‌های موجود در فیزیک کوانتوم‌، و پرییرام نز به علت عدم توفیق نظریه‌های معمول جهـت تبیین پاره‌ای معماهای فیزیرلوژی اعصاب‌، به ماهیت هولوگرافیک ‏ جهان اعتقاد پیدا کرده بودند. با این حال‌، پس ازکسب این عقاید، بوهم و پریبرام ‏‎ به زودی دریافتند که الگوی هولوگرافیک جهان می‌تواند پاره‌ای رمز و رازهـای ‏‎ دیگر را نیز توضیح دهد، از جمله‌: ناتوانی آشکار هرگونه نظ‌ریه‌، قطع نظر از اینکه ‏‎ تا چه حد ادراک‌پذیر باشد، در توضیح و بررسی همه پدیده‌هایی که در طبیعت ‏‎ موجو‌دند؛ توانایی افرادی که تنـها با یک گوش می‌توانند منبعی را که صدا از آن ‏‎ ساطع شده بخوبی مشخص‌ کنند؛ و قابلیت مـا در تشـخیص چـهره ‌کسـی‌ که ‏‎سالهاست او را ندیده‌ایم، در حالی که بسیار تغییر کرده است‌.‏ اما جذاب‌ترین جنبه الگوی هولوگر‌افیک این بود که این الگو طیف وسیعی از ‏‎ پدیده‌هایی بسـیار گریزان و دور از دسـترس را بـه نـاگـاه بـامعنا و فـهمیدنی ‏‎می‌ساخت‌؛ پدیده‌هایی که قاعدتا خارج از قلمروی فهم علمی قرار می‌گرفتند. از ‏‎ جملب تلبه‌پاتی‌، پیش‌آگاهی، احساس‌ عرفانی وحدانـیت و یکـی شـدن بـا کـل ‏‎ کائنات‌، و حتی «جنبش فراروانی‌»‌ یعنی توانایی ذهن در به حرکت آوردن اشیا ‏‎ بی‌آنکه تماسی در کار باشد.‏
برای تعداد فزاینده‌ای از دانشمندانی کـه الگـوی هـولوگرافـیک را دریـافته و ‏‎ پذیرفته بودند، به زودی روشن شد که این الگو می‌تواند کمابیش کـلیه تـجربیات رازآمیز و فراهنجاری‌ انسان را توضیح دهد، و در این شش هفت سال گـذشته ‏‎ این الگو پیوسته محققان و دانشـمندان مـختلف را جـذب خـود کرده و تعداد ‏فزاینده‌ای از پدیده‌هایی را که قبلا تبیین‌ناپذیر و ناممکن بود تـصریح و روشن ‏‎ کرده است‌.


جهان هولوگرافیک
نوشته: مایکل تالبوت
ترجمه: داریوش مهرجویی