کافه تلخ

۱۳۸۶ آذر ۲۲, پنجشنبه

آگاهی در خواب و برون فکنی کالبداختری (قسمت دوم)


همانطور که در نوشته قبل گفتم ميزان واقعيت آگاهی در خواب در مقايسه با تجربه برون فکنی کالبداختری بسيار ناچيز است. ولی اين دليل بر هم سنخ نبودن اين دو تجربه نيست. حالت خاصی که دانشمندان رو به خودش جلب کرده حالت بی حسی کامل بدن درخواب ميباشد۱.
اين حالت در خيلی از موارد به اينصورت پيش مياد که شخص خودش رو عاجز از تکان دادن بدنش ميبينه و اکثرا از اين حالت به وحشت ميفتن ولی بعد از مدتی اين حالت از بين ميره و شخص ميتونه بدنش رو تکان بده. اتفاقی که در اين حالت افتاده اينه که بدن هنوز خوابه ولی انسان آگاهيش رو بدست آورده به همين دليل تا بيداری کامل بدن شخص امکان هيچگونه تحرک رو نداره.
اين حالت کاملا طبيعيه و درصد زيادی از مردم حداقل يکبار در زندگيشون اين حالت رو تجربه کردن. من خيلی از اين حالات رو تجربه کردم. انسان ممکنه حس کنه چيزی روی سينه اش نشسته و اين احساس اونو به وحشت ميندازه.
وقتی حالت بی حسی کامل به من دست داد من فکر ميکردم چيزی روی من نشسته که اين فکر به ذهنم رسيد که نکنه جن باشه.
ترس من وقتی پايان پذيرفت که به حقيقت اين اتفاق آگاه شدم. در کسانی که در خواب آگاه ميشوند اين حالت وجود ندارد.
ولی وقتی برون فکنی کالبداختری رخ ميدهد اين حالت دقيقا وجود داره.
در حقيقت انسان وقتی ميتونه برون فکنی کنه که ديگه از حواس پنجگانه اش استفاده نکنه و ديگر هيچ احساسی رو از بدنش دريافت نکنه. اگه بخوام ساده تر بگم وقتی ما بتونيم بدنمون رو به خواب ببريم و هنوز آگاه باشيم احتمال برون فکنی کالبداختری بسيار بالاست.
اينکه ميگم احتمال چون عوامل ديگری هم در موفقيت برون فکنی کالبداختری تاثيرگذار هستند که انشاءالله در فرصت مناست بيان خواهم کرد.
ولی سوالی که ممکنه برای شما در اين لحظه پيش بياد اينه که چطور ميشه از آگاهی در خواب برای برون فکنی کالبد اختری استفاده کرد؟

محيط و شرايط موجود در آگاهی در خواب تقريبا با محيط و شرايط موجود در تجربه برون فکنی کالبداختری يکی ميباشد. آگاهی در خواب در واقع شامل همه تخيلات غنی ذهن ميتونه باشه که ما به اونها واقعيت بخشيديم و همچنين شامل خيلی از تمايلاتی است که مانع از ديدن حقيقت ميشود.

آگاهی در خواب و برون فکنی کالبداختری درجاتی دارند. آگاهی در خواب ممکن است فقط شامل توهم باشد که در اين صورت انسان ميتواند از آن برای رفتن به درجه ای بالاتر از آگاهی و ملاقات با موجودات غير آلی (کارلوس کاستاندا از موجوداتی که در دنيای اختری وجود داشتند و غير انسان و حيوانات بودند به عنوان موجودات غيرآلی نام ميبرد) استفاده کند.
حقيقت اينست که آگاهی در خواب خود نوعی برون فکنی کالبداختری ميباشد.
ولی معمولا به دليل کامل نبودن اين برون فکنی از آن به عنوان تجربه ای که در آن خواسته های ذهن ناخودآگاه و نفس برای تشکيل محيط بخصوصی تاثير بسزائی دارد.
حقيقت ديگری هم وجود دارد، شما ميتوانيد از آگاهی در خواب به مرحله برون فکنی کامل برسيد. در واقع راحتترين روش برای دستيابی به برون فکنی کالبداختری تجربه آگاهی در خواب و ارتقاء دادن اين آگاهی برای وارد شدن به بعد دنيای اختری.
برون فکنی کالبداختری خود دارای درجات ديگری است و فقط به برون فکنی در دنيای اختری موازی دنيای فيزيکی ختم نميشود. در صورت پيشرفت سطح انرژی و البته موارد بسيار مهم ديگر(در اينجا از ذکر آنها خودداری ميکنم) ميتوان به سطح بالاتری از دنيای اختری وارد شد.

مکانی که هيچ چشمی نديده و هيچ گوشی نشنيده. مکانی که نمی توان بيان کرد. فقط عظمت آن را و آرامشش را ميتوان احساس کرد. آگاهی در خواب راه بسيار مناسبی برای پيشرفت از لحاظ روحی نيز ميباشد. قدرت انتقال فکر و فعاليت چاکراها بيشتر شده و شما احساسهايی را خواهيد شناخت که ممکن است پس از بيداری از بيان آنها عاجز بمانيد.
وقتی شروع به فعاليت در اين زمينه کرديد با موجودات منفيی برخورد خواهيد کرد که سعی ميکنند مانع از پيشرفت شما بشوند. قبل از تمرين از خدا بخواهيد به شما در اين راه کمک کند. صادقانه نيت کنيد. خيلی ها به کلمه نيت حساسيت دارند.
ناشناخته هميشه مقدس بوده و هست. از خود ناشناخته ای بسازيد که امروز برای شما آشناست ولی ديروز غريبه ای بيش نبود که صورتش را در پس حجاب نرسيدن مخفی نگاهداشته بود.




آگاهی در خواب و برون فکنی کالبداختري

سلام. کسانی که در خواب آگاه ميشن ممکنه درباره احتمال زياد رخ دادن برون فکنی کالبد اختری پيش اين افراد شنيده يا خونده باشن.
ولی ممکنه تابحال چنين پيشامدی رو تجربه نکرده باشن.
در ابتدا درباره اينکه به چه چيزی ميگن برون فکنی کالبداختری توضيحی بدم. اين حالت رو وقتی ميگن که شخص حس کنه از جسد فيزيکی جدا شده و ميتونه جسدش رو ببينه.
اين حالت رو دانشمندای شکاک به هيچ عنوان قبول ندارن و از اون به عنوان نوعی حالت ويژه مغزی که قسمتی از مغز اون رو ايجاد ميکنه نام ميبرن. و ادعا ميکنن که افرادی که از بيماری روحی رنج ميبرن دچار اين حالتها ميشن ولی هيچ تفسيری برای رخدادن اين حالت بين ساير افراد ندارن.
احساس جدايی در اين حالت کاملا قابل حس و فرد ميتونه در دنيايی که در واقع موازی با دنيای فيزيکی قرار داره حرکت کنه. شخص خودش رو ميبينه که خوابه و ممکنه توی خونه قدم بزنه و يا به جاهای مختلفی بره.
اين حالت البته نشانه های معينی داره که شما ميتونيد بفهميد آيا تا بحال چنين حالتی برای شما هم رخ داده يا نه. قسمتی از نشانه ها:

شخص حس ميکنه درون بدنش به حالت آزاد قرار داره و ميتونه از اون خارج بشه
شخص موجی از انرژی رو در تمام يا قسمتهايی از بدنش حس ميکنه که به سرعت گسترش پيدا ميکنه و همراه با صدای وز وز بسيار بلند که البته ارتعاش صدا و موج انرژی ممکنه کم يا زياد باشه. اين پيش درآمديه که يا به خروج از بدن می انجامه يا به بازگشت شخص به بدنش.
شخص در حالی که بيرونه خودش رو در حال خواب ميبينه.
برای بعضی از افراد ممکنه اين نشانه اختلاف داشته باشه مثلا شخص صدای فردی رو در حال حرف زدن با اون بشنوه.
اين نشانه ها در حالت آگاهی از خواب وجود ندارن.

اختلافی که بين اين دو وجود داره نوع واقعيت مورد تجربه است. در خواب توهمات به مقدار بسيار زيادی وجود دارن. حتی ممکنه کل تجربه بيداريی که در خواب داشتيد غير واقعی باشه و شخصيتهای مورد مشاهده در واقع خود اون افراد نباشن. ولی در حالت برون فکنی کالبداختری در اکثر حالات فرد خودش رو در حال مشاهده وقايع و جاهايی پيدا ميکنه که واقعا وجود دارن و اتفاقات و حرفهايی که زده شده واقعيت دارن.
مثلا ممکنه شخص به آشپزخانه بره و مادرش رو در حال تهيه غذا ببينه و از اون بپرسه که در حال درست کردن چه غذايی هست و پس از بازگشت به بدن هم اطلاعات کسب شده دقيقا درست باشن.
ولی اين حالت در مورد آگاهی در خواب بسيار کم و حتی در اکثر مواقع وجود نداره و شخص در دنيايی از عجيبترين موجودات و مکانها قدم ميذاره که از لحاظ کيفيت و واقعی بودن در حد خوش در درجه بسيار بالايی قرار داره ولی وقتی با برون فکنی کالبد اختری مقايسه ميشه تجربه ای خيالی و نادر حساب ميشه چون تجربيات برون فکنی کالبداختری انسان رو با بعدهايی آشنا ميکنه که مستقيما با محيط فيزيکی شخص ارتباط داره.


تاثیر از فاصله

موقعی شما می توانید یک پیام روحی برای شخصی بفرستید که قبلا یک ارتباط عاطفی مثبت یا منفی با او بر قرار کرده باشید. اگر تنها در نقطه ای بنشینید و بر روی او تمرکز کنید به نتیجه ای نمی رسید. در این شرایط بهتر است درباره پیام یا خیلی بهتر درباره فردی که هدف پیام است به یک نوع احساس عاطفی قوی برسید.

برای شروع کار بهتر است ابتدا هرچه دقیق تر او را رؤیت کنید و تمام مشخصات او، از جمله مشخصات جسمی، ویژگی های شخصیتی، روش لباس پوشیدن، آهنگ صدا و ... او را به خاطر بسپارید.به این ترتیب یک تصویر ذهنی بسیار قوی و روشن از او به خاطر می سپارید. عده ای هم اعتقاد دارند اگر یکی از تکه های لباس یا سایر اشیا مربوط به او را بدست آورید، تا اندازه زیادی مفید و مؤثر است.

سعی کنید فرد مورد نظر را در محل زندگی اش مجسم کنید. اگر اطلاعات زیادی از او ندارید، از همان اطلاعات ناچیزی که درباره او و محیط زیست او دارید برای تجسم استفاده کنید.

درباره این مطالب بیشتر فکر کنید، تمرکز نکنید . اگر با فرد مورد نظر خاطرات مشترکی دارید،سعی کنید در ذهن خود یک بار دیگر این گذشته ها را زنده کنید.

اگر موقعیت اجازه می دهد پیام خود را با صدای بلند بیان بکنید،همانطور که اگر در مقابل شما ایستاده بود، با او سخن می گفتید. بتابراین نیازی به تمرکز نیست، شما باید احساساتتان را در عمل وارد کنید، بیشتر از آنکه یک کوشش ذهنی انجام دهید.

به محض آنکه پیامتان را فرستادید، دیگر همه چیزرا فراموش کنید.این موضوع بسیار مهمی است. اگر زیاد بر روی مساله یا پیام مورد نظر توقف کنید، این احتمال وجود دارد که این اطلاعات در ذهن شما تجزیه و تحلیل شود و جذب گردند. بنابراین دیگر در سطح روحی انتقال پیدا نمی کنند.

آگاهی در خواب


آگاهی در خواب یه مسئله ای است که به تمرین زیاد نیاز داره و اینطوری نیست که با یک شب تمرین به نتیجه برسید.
شب که به رختخواب می روید زیاد خسته نباشید تا بتونید تمرین رو بخوبی انجام بدید.
1- بدنتان را کاملا ریلکس کنید از نوک انگشتان پا تا سر همه اجزای بدن مخصوصا روی کمر و شانه ها و اجزای صورت بسیار دقت کنید که بخوبی شل شود ( مثلا بگویید انگشتان پای راست من شل و شل تر می شود)
2- وقتی احساس کردید به حالت ریلکس رفتید سعی کنید تا می تونید حالت ریلکستان را عمیق و عمیق تر کنید با خود بگویید من کاملا در آرامشم . من به ریلکس عمیقی فرو می روم .
3- سپس جریان انرژی را در وجود خودتان حس کنید که از پاها به سمت سرتون می ره فقط احساسش کنید و وقتی تونستید اونو احساس کنید ( یه احساس خیلی جزئی هم کافیه) اونو از پاها و دست ها جمع کنید و به سمت قفسه سینه ببرید . بعد به آرامی جریان انرژی را به سمت پاها و دست ها برگردونید.
4- در این مرحله شما در یک ریلکسیشن بسیار عمیق هستید حالا می توانید تلقین ها را شروع کنید:
من امشب در خواب آگاه می شوم.
من حتما در خواب آگاهی ام را بدست می آورم .
یا اینکه مثلا بگوئید من بادیدن کفشهایم ( یا هر چیز دیگری که زیاد با اون سرو کار دارید ) در خواب آگاه می شوم. واز همه مهمتر اینکه اگر من چیز غیر عادی در خواب دیدم مثلا اوج گرفتن از سطح زمین یا با سرعت خیلی زیاد حرکت کردن (یا کلا هر چیزی که در دنیای مادی اتفاق نمی افتد) حتما آگاه می شوم.
تلقین ها را به همین ترتیب ادامه دهید و آنقدر تکرار کنید تا خوابتون ببره.
مطمئن باشید با این تمرین حتما آگاهیتان را در خواب بدست می آورید. البته نباید انتظار داشته باشید که همان دفعه اول به نتیجه برسید ولی اگر هم رسیدید تعجب نکنید.
این بستگی به خود فرد داره که واقعا بخواهد به نتیجه برسد و هر گونه شک و شبهه را کنار بگذارد.
معمولا اولین بارهایی که در خواب آگاه می شوید چند ثانیه ای بیشتر طول نمی کشه و سریع بیدار می شوید ولی با تمرین می تونید کنترل رویاهاتون را در دست بگیرید و به هر جایی که خواستید بروید.
ممکنه در یکی از تجربه های آگاهی در خواب برونفکنی کالبد اختری را هم تجربه کنید.



مراحل خواب

هر خواب 4 تا سیکل متناوب داره که در تمام دوره خواب متناوبا تکرار میشن و فقط در یکی از این دوره ها که در طول شب چند بار هم تکرار میشه ادم خواب میبینه
هر چهار سیکل مجموعا حدود 90 دقیقه طول میکشه و بعد دباره تکرار میشه
شاید تا حالا دیده باشید یک فرد که جلوی شما خوابیده چشماش از زیر پلک داره حرکت میکنه و این نشون میده اون طرف داره خواب میبینه
حالا اگر مستقیما بعد از این سیکل از خواب پا بشه خواب های بیشتری یادش میمونه ولی اگر بعد از سیکل ها دیگه بیدار بشه شاید اصلا خوابی یادش نیاد
این روشی که من برای تلقین گفتم برای تنبل هایی مثل خودم بود ولی اگر واقعا خواب هاتون بیشتر نشده فکر کنم بهتره این روش هم انجام بدید
به جای تلقین قبلی از این یکی استفاده کنید
من بعد از هر سیکل رویا بیدار میشم و خواب هامو به خاطر میارم
اگر چند شب تمرین کنید باید موفق بشید و در طول شب چند بار از خواب و بعد از خواب دیدن بیدار میشید
چون توی تاریکی چیزی نمیشه نوشت و تازه با نوشتن هم خواب ادم میپره بهتره که با یک ضبط صوت صداتونو ضبط کنید و فردا صبح اون هارو یاد داشت کنید
یادتون باشه تلقین هارو به صورت یک ارزوی دوست داشتنی مطرح کنید و چند بارش هم با صدای بلند
وقتی تلقینی به صورت یک ارزوی قشنگ مطرح بشه مغز شروع میکنه به ساختن یک تصویر برای اون و همون طور که میدونید تلقین خالی به درد نمیخوره و باید یا خودتون براش تصویر سازی ذهنی کنید یا به صورت ارزو درش بیارید تا نا خوداگاه برای اون تصویر بسازه
ترس شما هم برای این که خواب هاتونو فراموش کنید به دلیل همینه که نا خود اگاه از تغییر میترسه ولی فراموش نکنید کلید ارتباط با نا خود اگاه ساخت تصویر و ایجاد علاقه و لذت هست
اگر تلقین شما یک ارزوی لذت بخش باشه که از اون لذت ببرید ترس دیگه جایی نداره
ببینید یک بچه کوچولو چه طور ارزو میکنه اون به هدف و نتیجه فکر نمیکنه که اصلا اون اتفاق براش میفته یا نه بلکه اون از خود ارزو کردن لذت میبره و وقتی داره ارزو میکنه انگار داره اونو تجربه میکنه بدون توجه به نتیجه
شما هم باید همین طور باشید
این که خواب هاتون از جایی به جای دیگه میپره اصلا بد نیست چون ماهیت خواب همینه
و شما با استفاده از همین خصوصیات خواب میتونید در خواب به هشیاری برسید

خواب دیدن

یکی از بزرگترین اسرار هستی در خلقت بشر, خوابیدن و خواب دیدن او است . چون حالت خواب در این نسل , در اصل یک نوع مرگ موقتی می باشد که به تمام افراد دست می دهد و با کمی دقت و توجه در این باره در می یابیم که در عمل خوابیدن و حالت مرگ , اختلاف چندانی نسبت به یکدیگر ندارند , منتهی در زمان خوابیدن برخی از حرکات فیزیکی بدن تحت کنترل ضمیر ناخودآگاه , به اعمال و فعالیت های خود ادامه می دهند , ولی در زمان مرگ حرکات این ارگانها برای همیشه از بین نمی روند.
روح نسل بشر , برای گذرانیدن زندگی احتیاج فراوانی به کسب انرژی دارد , لذا بهترین زمان دریافت انرژی , هنگام خواب است , چون روح در این زمان بطور آزادانه می تواند برای کسب انرژی های لازم , خود را به عوالم روحی برساند و انرژی لازم را از آن جا کسب کند و اگر خوابیدن را به هر طریقی از افراد سلب نمایند , می بینیم که بتدریج حالت های روحی بسیار بدی در آنها مشاهده می شود که در نتیجه گاهی به جنون یا مرگ منتهی می شود تا در این حالت جدید , روح بهتر بتواند جهت کسب انرژی و و ادامه حیات , جسم مادی را ترک نماید.
اختلاف این حالت با خواب در این است که , هنگام بروز حالت جنون و عصیانهای روحی , تعدادی از ریسمانهای حیات از بدن جدا شده و روح می تواند بدین وسیله خود را در شرایط متعادل تری , برای کسب انرژی نگاه دارد , ضمن اینکه با انجام چنین اعمالی , جسم در حالت نا متعادل قرار می گیرد , ولی در خواب , این ریسمانها امتداد می یابند و گسیختگی در آنها وجود ندرد.
گاهی در عصیانهای روحی ممکن است ریسمانهای حیات از بدن جدا شده و پس از مدتی مجددا ارتباط خود را با جسم مادی برقرار کنند و فردی که مدتها در حالت جنون یا درگرگونی های روحی بسر می برده است , حالت عادی خود را بازیابد و گاهی هم روح اجازه این اتصال را نمی دهد و تا آخر عمر , این ریسمانها به جسم مادی متصل نمی شوند و در نتیجه این اشخاص تا پایان زندگی , در حالت بخصوصی از جنون یا ناراحتی های روحی بسر خواهند برد.

اگر کسی قصد خوابیدن دارد و ما نظاره گر جسم مادی او در آن موقع باشیم , در یک زمان بخصوص , حرکت جزئی و کاملا مشهودی را در جسم مادی وی مشاهده می کنیم و با شروع این حرکت باید بدانیم که او در این زمان به بعد است که به خواب کاملی فرو می رود
و ان حرکت موید این است که روح از جسم فاصله گرفته و در این زمان جسم و روح توسط ریسمانهای حیات در یه خط مستقیم قرار گرفته اند و این حرکت بدلیل کشش های حرکتی روح بوجود می آید.
زمانی که فردی در بیداری بسر می برد , ضمیر آگاه وی در حالت فعالیت است و ضمیر ناخودآگاه فعالیت مشهود چندانی را از خود بروز نمی دهد , ولی در زمان خواب وظایف این رو ضمیر کاملا تغییر می یابد, یعنی در این شرایط , ضمیر آگاه در حال استراحت است و ضمیر ناخودآگاه موجب درک و شناخت های فرد در زمان خواب و رویا های او می گردد و این دو ضمیر , معمولا با یکدیگر همکاری مستقیم و دائم ندارند.
هر فردی جهت تقویت قدرت های ارادی و دستیابی به ضمیرناخودآگاه خود در زمان خواب , می تواند با اجرای تمرین و روش های خاصی , فاصله بین ضمیر آگاه و ناخودآگاه را نزدیکتر نماید . به طوری که حالت قبلی ضمیر آگاه را که در حال استراحت , رابطه چندانی با ضمیر ناخودآگاه ندارد
تغییر دهد بگونه ای که ضمیر آگاه را در زمان خواب , آگاه سازد و ضمیر ناخودآگاه را در مسیر خواسته های خود , در زمان بیداری , به فعالیت وادارد , یعنی زمانی که فردی در بستر خود آرمیده و آماده خوابیدن است ,
با روش های خود تلقینی و بطور آگاهانه , از ضمیر ناخودآگاه خود بخواهد تا تمام رویاهایی را که در زمان خواب مشاهده می کند به ضمیر آگاه انتقال دهد تا پس از بیداری , فرد آنها را بیاد داشته باشد
زیرا اکثر رویاهایی را که افراد در زمان خواب مشاهده می کنند , در زمان بیداری فراموش می شود و حتی ذره ای از آن رویاهایی را که چند لحظه پیش شاهد آن بوده اند بیاد آورند.
دلیل فراموشی رویاها پس از خواب , یک امر فیزیکی و طبیعی است . چون بشر در عالمی زندگی می کند که از امواج گوناگون بوجود آمده است و مشاهدات و رویاهای وی نیز چیزی خارج از قاعده و قانون امواج نمی باشند و در این حالت امواج و فرکانسهای مشاهدات ضمیر ناخودآگاه , در درون امواج اثیری با ضمیرآگاه که در امواج محیط مادی است مطابقت ندارد , یعنی بشر در زمان خواب , مشاهدات خود را با امواج دیگری تشخیص می دهد و یا آنها را می شنود و یکی از مهمترین دلایل فراموش کردن رویاها پس از خواب , عدم تجانس امواج زمان خواب و بیداری است.
وقتی که قبل از خوابیدن به ضمیرآگاه و ناخودآگاه خود تلقین کنید که موقع خواب جسم مادی , این دو عنصر عقلی با یکدیگر همکاری نزدیک داشته باشند و تمام رویدادها را به یکدیگر انتقال دهند , هدف نزدیک نمودن فرکانسهای عقلی این دو عنصر نسبت به یکدیگر است
تا بتوانند پس از خواب , خاطرات رویاها را به هم انتقال دهند.
یکی دیگر از دلایل وجود اختلافات موجی بین این دو ضمیر این است که , فرکانسهای رویا , از امواج روحی یا اثیری هستند و در زمان بیداری نمی توانند مورد استفاده در عالم بیداری با امواج محیط مادی قرار گیرند.
برای اینکه فردی بتواند در زمان خواب از وجود این رویاها با خبر گردد , می بایست پیش از خوابیدن , چندین بار به ذهن خود بقبولاند که ضمیر ناخودآگاه وی در خواب تمام رویاها را به ضمیر آگاه انتقال دهد .
بطوریکه فردا صبح پس از خواب , کلیه آنها را به یاد داشته باشد . این عمل را هر شب قبل از خوابیدن باید آنقدر انجام داد تا زمانی فرا رسد که هر روز صبح پس از خواب , بتوانید تمام خاطرات و رویاهای شب گذشته خود را بطور کامل بیاد آورید.
زمانی که فردی موفق شد نحوه خواب دیدنهای خود را تحت کنترل ارادی ضمیر آگاه خویش در آورد , از آن پس می تواند برخی از ناراحتی های جسمی و روحی خویش را در زمان خوابیدن بوسیله ضمیر ناخودآگاه درمان کند
یعنی در موقع خوابیدن از ضمیر های خود بخواهد که در خواب به یکدیگر کمک کنند و ناراحتی جسمی و روحی و روانی را از شخص دور نمایند و پس از مدتی در این زمینه حتما موفق خواهند شد.
شفابخشی توسط قدرتهای روح
اکثریت قریب به اتفاق افراد نسل بشر نسبت به قدرت های روحی خود , شناخت کافی و آگاهی چندانی ندارند و بهمین علت هم تنها متکی به نیروهای جسم مادی و یا خرج کردن پول فراوان می باشند تا بتوانند ناراحتی را از بین ببرند . اگر آنان قدری بخودشناسی بپردازند و از قدری به خود شناسی بپردازند و از قدرتهای ذاتی خود آگاهی یابند , به زودی در خواهند یافت که , علاج اکثر ناراحتی و بیماری های آنها , در درون حالتهای مختلف روحی و جسمی خودشان نهفته است , ولی بعلت عدم اطلاع صحیح در این مورد , برای دفع آنها به این و آن مراجعه می نمایند.
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد *** آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
اگر بخواهیم در بین نیروهایی که در زندگی بشر دخالت مستقیم یا غیر مستقیم دارند, قویترین آنها را انتخاب کنیم , مسلما باید برای قدرتهای روحی , بیشترین امتیاز را قاءل گردیم.
اگر بدلائلی قدرت های روحی فردی کاهش یابد , تغییرات منفی و حالت های افسردگی و ناامیدی و یاس , بسرعت در چهره او هویدا می گردد و چنانچه این حالت ادامه پیدا کند , پس از مدتی موجب نوعی سرخوردگی یا جنون در افراد می گردد و بر عکس , اگر به فرد ضعیف و بیماری روحیه کافی داده شود , پس از مدتی تبدیل به شخص سالم و پر جرات و مقاوم می شود.
زمانی که فردی دارای روحیه قوی باشد , بین بافت ها و سلول های عصبی وی همکاری بیشتری بوجود می آید و در نتیجه قدرت بازدهی فرد در هر کاری افزایش پیدا می کند.
عمل و علم شفابخشی روحی , توسط امواج الهی و ماوراءی , به طور روزافزون در سراسر جهان در حال گسترش است . زیرا از نظر علمی امروزه این مطلب به اثبات رسیده است که بسیاری از بیماری های عصبی , روانی , روحی و حتی جسمی , نه تنها با مصرف داروهای مختلف شیمیایی و گیاهی درمان نشده اند , بلکه مصرف بیش از حد یا بی رویه آنها , سبب بروز برخی از ناراحتی های دیگر هم در افراد مریض شده است , لذا افراد آگاه از نیروهای شفابخش ماوراء در زمان بروز هرگونه ناراحتی روحی و روانی و حتی جسمی , استفاده کرده و در مرحله نخست , سعی دارند بهنگام بروز بیماریها , به افراد روح درمان و شفادهندگان روحی مراجعه نمایند.
چنانچه آنها تشخیص دادند که بیماری فرد عضوی است و هیچ وابستگی به اعصاب و روح و روان ندارد , آنگاه به پزشکان متخصص برای معالجه خود مراجعه می نمایند و بدون دلیل , معده و بدن خود را تبدیل به انبار انواع و اقسام داروهای معدنی و شیمیایی و ... نمی کنند و جان خویش را بیهوده نثار نخواهد کرد.
زمانی که فرد شفابخش توسط امواج ماورائی خود به قسمتی از جسم مادی بیمار انرژی بدون خطر می دهد , این امواج موجب می گردند, تا سلولهای عصبی آن عضو یا محل , بتریج فعال و فعال تر گردند , چون وقتی اعصابی که به سلولهای جسم مربوطند , به دلایلی قدرت خود را از دست دادند , آن سلولها بدون دفاع می شوند .
وقتی سلولی قدرت دفاعی خود را از دست داد , تحت تاثیر هر نیروی منفی و مخرب داخلی یا خارجی قرار می گیرد . وقتی فرد شفابخش به این سلولها انرژی می دهد , در ابتدا این انرژی ها باعث تحریک و فعال کردن رشته های عصبی آن عضو گشته و فعالیت این رشته ها باعث تقویت و بازسازی سلولهای آن می گردد و به حال تعادل برگشتن سلولهای یک عضو نیز , باعث از بین رفتن بیماری و نا توانی در آن قسمت از بدن یا محل عضوی می شود.
اگر افراد بتوانند در زمان خواب بر ضمیرهای خود تسلط یابند , پس از مدتی خود صحبتی قبل از بخواب رفتن و ارسال پیام و تلقینات کافی و لازم , پس از مدتی یقینا قادر خواهند شد بر اکثر ناراحتی های روحی , روانی و حتی جسمی خویش تسلط یابند و حرکات و جابجایی هایی را در آن زمان انجام دهند.



چشم سوم ساختاری در کالبد اثیری



دانشمندان معتقدند که کالبد اثیری یک توده‌ی حاوی حدود (چهار ضربدر ده به توان بیست و یک) ذره‌ی اثیر است و دوره‌ی حیات آن به‌طور متوسط حدود (ده به توان بیست و دو) سال است.
کالبد اثیری با اسامی دیگری همچون کالبد لطیف، کالبد ظریف، کالبد نورانی، کالبد شفاف، کالبد ستاره‌ای، کالبد اختری، کالبد آسترال، همزاد، پری‌اسپیریت، روان‌پوش، بدن برزخی و بدن مثالی خوانده می‎شود. این کالبد در شکل ظاهری بسیار شبیه کالبد فیزیکی است.
ولی نسبت به کالبد فیزیکی رقیق‎تر و لطیف‌تر می‎باشد. کالبد اثیری از جنس ماده نیست، بلکه از جنس و ماهیت خاصی به نام «اثیر» یا «اتر» می‎باشد.
اثیر در لغت به معنی عالی، برگزیده و مکرم آمده است. در متافیزیک اثیر به معنی ماهیت لطیف و غیر مادی است که بوجود آورنده‌ی کالبد اثیری می‌باشد. (گرمی تن را همی خواند اثیر)
ماده دارای سه حالت جامد، مایع و گاز است. در حالت جامد مولکول‌ها به شکل بسیار فشرده ومنقبض در کنار هم قرار می‎گیرند.
در حالت مایع فشردگی مولکول‌ها کمتر می‌شود و در حالت گاز این فشردگی بسیار کاهش می‎یابد، به‌طوری که گازها در یک فضا پراکنده می‌شوند و تمام آن فضا را در بر می‎گیرند. به بیان ساده‌تر می‎توان گفت که اثیر، یک ماهیت فراتر از گاز می‎باشد.
به عبارت دیگر اثیر رقیق‎تر و منبسط‎تر از گاز است، به همین دلیل اثیر تمام قسمت‌های جهان اثیری را در بر گرفته است، همان طور که گازها تمام بخش‌های کره‌ی زمین را دربر گرفته‎اند و در همه جای آن نفوذ کرده‎اند.
کالبد اثیری در حال حاضر با ما و در انطباق با کالبد فیزیکی ما قرار دارد، ولی افراد معمولی آن را احساس نمی‎کنند. کالبد اثیری همان تصویری است که در خواب از خودمان و یا دیگران می‎بینیم.
چشم سوم یک ساختار فیزیکی نیست و نباید در کالبد فیزیکی به دنبال آن باشیم، چرا که در این کالبد چیزی نخواهیم یافت. وقتی کالبد اثیری و کالبد فیزیکی بر هم منطبق می‎شوند، محل قرار گرفتن چشم سوم در کالبد اثیری منطبق بر وسط پیشانی در جسم فیزیکی می‎شود.
البته برای رسیدن به محل دقیق چشم سوم باید از وسط پیشانی حدود پنج سانتی‎متر به داخل و عمق پیشانی و به زیر مغز نفوذ کرد.
چشم سوم ماورای مکان و زمان در اندیشه است.
پس چشم سوم، ساختاری است که وجود خارجی دارد، داستان و افسانه نیست، اما وجود آن فیزیکی و مادی نمی‌باشد، بلکه متافیزیکی و اثیری است. بعضی افراد به اشتباه فکر می‌کنند فقط چیزهای فیزیکی وجود خارجی دارند.
مر دلم را پنج حس دیگر است حس دل را هر دو عالم منظر است

دکتر مطلب برازنده
مآخذ: کتاب متافیزیک و چشم سوم، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات نوید



جسم و کالبد اثیری/ويليام جاج



جسم به عنوان توده‌ای از گوشت، استخوان، عضله، عصب، مواد تشکیل دهنده‌ی مغز، صفرا،مخاط، خون و پوست مورد توجه بسیاری از مردم است که از آن خدایی ساخته اند چرا که خود را با آن می شناسند و برای آن ها معنای«من» می دهد.

جسم به خودی خود تهی از حس است و تنها با بازتاب و اعمال خودکار حرکت می کند.
این موضوع را در خواب تجربه می کنیم چرا که آن زمان جسم حالت‌هایی به خود گرفته واعمالی انجام می دهد که انسان بیدار اجازه‌ی انجام آن‌ها را نمی دهد. مانند زمین که از شماره‌ای از «زندگی‌های»غیر قابل سنجش تشکیل شده است.

هر کدام از این زندگی‌ها نکته‌ای حساس هستند. نه تنها از میکروب‌ها، باسیل‌ها و باکتری‌ها بلکه از سایر اجزا و اشکال دیگری از زندگی تشکیل شده‌اند.
این هستی‌ها سلول‌های بدن نیستند، بلکه آرایش سلولی هستند که در محدوده‌ی تکامل سلولی موجود می باشند.

برای همیشه در حال چرخش و حرکت در سرتاسر بدن هستند، در فضاهای به ظاهر خالی مانند جاهایی که گوشت، استخوان و خون دیده می شود. آن‌ها ورای محدوده‌های واقعی بدن تا به مسافت قابل سنجشی توسعه می یابند.

یکی از اعجازهای زندگی فیزیکی در میان این هستی‌ها نهفته است. حرکت آن‌ها به سوی جلو به وسیله انرژی زندگی که پرانا یا جیوا خوانده می شود صورت می پذیرد که توضیح دهنده هستی فعال ومرگ فیزیکی است و به دو دسته تقسیم می شود: ویران کننده‌ها و حافظین. این دو از بدوتولد با هم در جدال هستند تا این که ویران کننده برنده می شوند.
در این کشمکش انرژی، زندگی غائله را پایان می دهد چرا که زندگی است که می کشد. گفته می شود نوزاد زندگی می کند به دلیل این که ترکیب ارگان‌های سالم قادر به جذب زندگی در سرتاسر فضاست و هر روز با قدرت گرفتن از سرچشمه هستی به خواب می رود چرا که محافظین میان سلولی بدن جوان هنوز به دست گروه دیگر نیفتاده‌اند.
این روند خواب وبیداری به سادگی، بازسازی و ذخیره نیروی حیاتی در خواب واز دست دادن و تخریب آن در هنگام بیداریست. می توان آن را با نور الکتریکی در نقطه مقاومت که نماد انسان فعال و بیدار است مقایسه کرد. پس در خواب ما در حال ذخیره سازی و عدم مقاومت در برابر انرژی زندگی هستیم که وقتی بیدار می شویم آن را مصرف می کنیم. اما از آن جا که در اطراف ما چون اقیانوسی است که در آن شناوریم، نیروی مصرفی و تخریب ما محدود است. در خواب از انرژی حیاتی بیشتری نسبت به روز برخورداریم که البته بالاخره ما را فرسوده و منجربه مرگ بدن می شود.

از دیدگاه اساتید خرد بدن موقت‌ترین، ناپایدارترین و موهوم‌ترین ترکیب ساختاری انسان است. حتی یک لحظه در یک حال نیست. مدام در تغییروحرکت است. اگرچه ملموس است اما هرگز کامل نمی شود و به اتمام نمی رسد.
شامل قانون تغییر مداوم در سوژه‌های مادی و در نتیجه شامل قانون تخریب مداوم است. امروزه ثابت شده که جسم هر هفت سال یک بار دچار تحول و بازسازی می شود. در پایان اولین هفت سال دیگر آن جسم آغازین نیست.
در پایان زندگی، هفت بار یا شاید بیشتر تغییر یافته است. در عین حال یک ظاهر کلی را از زمان تکامل تا به مرگ ارائه می دهد. اعجازی که علم قادر به توضیح آن نیست.

سلول یک وهم است. تنها یک کلمه است. به عنوان ماده موجود نیست چرا که هر سلولی از سلول‌های دیگری ساخته شده است. پس سلول چیست؟ شکل ایده الی است که در آن اتم‌های فیزیکی که از زندگی‌ها تشکیل شده اند خود را نظم می دهند.
چرا که ثابت شده ملکول‌های فیزیکی مدام به شتاب از جسم خارج می شوند، هر لحظه جسم را ترک می کنند. از این رو سلول فیزیکی وجود ندارد بلکه محدوده‌های ایده‌الی وطرح کلی است که وجود دارد. ملکول‌ها در میان این شکل ایده‌الی بنا بر قوانین طبیعت جا می گیرند و بعد در زمانی آن را ترک کرده و جای خود را به دیگر اتم‌ها می دهند.
این قانون همچنان که در جسم، در زمین و منظومه شمسی نیز مصداق دارد و در مقیاس کندتری در تمامی سوژهای مادی. همه در حرکت و تغییر مدام هستند. این خرد جدید و قدیم است. این توضیح فیزیکی علم بصیرت، شنوایی ، تله پاتی و فکر خوانی است. به ما کمک می کند تا دریابیم که چقدر جسم سوژه ای نا کافی و وهمی است.

دومین ساختار انسان کالبد اثیریست. که در زبان سانسکریت به آن لینگا شریرا می گویند. زندگی نتیجه عملکرد ارگان‌ها‌ی بدن نیست و با انهدام جسم از بین نمی رود. اصلی به طور جهانی فراگیرنده است. اقیانوسی است که زمین در آن شناور است.
تمام کره و موجودات روی آن را در بر می گیرد. بدون وقفه در ما و در اطراف ما عمل می کند . وقتی جسمی را اشغال می کنیم از وسیله ای خاص برای روبرویی با پرانا استفاده می کنیم. پرانا تنفس است و از آن جا که تنفس در ماشین انسانی برای ادامه هستی ضروریست کلمه بهتری به شمار می رود.
جیوا یعنی «زندگی» ، به روح زنده نیز اطلاق می گردد. از میان و در برابر ما برای همیشه انگیخته می شود. چرا که در کل از خود زندگی متعال استخراج می شود. در نتیجه جیوا توانایی کاربرد کلی دارد در حالی که پرانا خاص‌تر است.
نمی شود گفت هر کسی مقدار معینی از این انرژی زندگی را داراست که به منبع باز خواهد گشت حتی اگر بدن سوزانده شود بلکه بهتر است بگویم که با هر چیزی از جنس ماده سر و کار دارد. چون ما چه زنده چه مرده، انرژی زندگی آن جاست.
در حیات میان ارگان‌های ما، در مرگ در میان موجودات بیشماری که از تخریب بر می خیزند جای دارد. پس به هیچ رو نمی توانیم فواید آن را از دست بدهیم یا از نیروی مخرب نهایی آن بگریزیم. اما دررابطه با کالبد فیزیکی این زندگی یعنی پرانا نیاز به یک وسیله نقلیه یک ابزار یا راهنما دارد و این وسیله کالبد اثیریست.

کالبد اثیری اسامی متعددی دارد مانند: لینگا شریرا(سانسکریت) به معنی کالبد طرح و بهترین آن‌ها، همزاد اتری، شبح، روح ، انسان شخصی، روح غیر ناطق، روح حیوانی، بهوتا، اولیه، پوستین، شیطان وغیره. بعضی از این اسامی تنها در زمان جدایی کالبد اثیری از جسد بعد از مرگ به کار می رود. بهوتا، شیطان و ابتدایی تقریبا" مترادف هستند . اولی سانسکریت و دومی انگلیسی است.
ازنظر هندوها بهوتا کالبد اثیریست زمانی که در اثر مرگ از جسم و ذهن آزاد می شود و به این تر تیب از خودآگاهی جدا می‌گردد و از نظر آن‌ها شیطانی محسوب می شود. زیاد هم اشتباه نمی کنند. اگر مسئله مربوط به شیطان که در ابتدا فرشته‌ای بوده که از بهشت سقوط کرده منسوخ کنیم این هم شیطانی جسمانی است که از زمین بر می خیزد.

ممکن است گفته شود که واژه کالبد اثیری برای این منظور درست نیست. اعتراض از طبیعت زبان انگلیسی است چرا که از کشمکش میان طبیعت مردمی مادی برخاسته و فیلسوف‌های آن هستی این ارگان‌های داخلی را نپذیرفته اند بنابراین در زبان انگلیسی تنها کلمه مناسب کالبد اثیریست. این واژه به واقعیت نزدیک‌تراست چون اجزاء‌این شکل از ماده کیهانی یا ماده اثیری استخراج می شود.
اما واژه قدیمی سانسکریت به طور دقیق آن را توصیف می‌کند. لینگا شریرا (کالبد طرح) طرح و یا مدل کالبد فیزیکی است. از کالبد اتری هم بهتر است چون باید گفته شود که بعد از کالبد فیزیکی است در حالی که کالبد اثیری مقدم بر ماده است.

کالبد اثیری در مقایسه با کالبد قابل رویت از بافت مادی بسیار مرغوبی درست شده و استحکام بسیاری دارد به همین دلیل در طول زندگی تغییر کمی می پذیرد در حالی که کالبد فیزیک هرآن در تغییر است و نه تنها استحکام بسیار دارد بلکه در عین حال قابلیت ارتجاعی دارد که می تواند تا مسافت قابل ملاحظه‌ای کشیده شود. انعطاف پذیر و خمیری است. قابل توسعه و قوی است.
ماده ای که از آن تشکیل شده از جنس برق و مغناطیس است چیزی که در گذشته قبل از روند تکامل کالبد مادی برای انسان همه چیز از جنس آن بود. اما ماده خام یا خشن نیست. با گذشتن زمان بسیار زیادی از تکامل و گذشت از روند پاکسازی به شماره‌های غیر قابل محاسبه، طبیعت آن از عناصر فیزیکی که بتوانیم با چشم و دست فیزیکی دیده یا لمس کنیم فراتررفته است.

کالبد اثیری مدلی راهنما برای کالبد فیزیکی است. تمامی قلمرو‌های دیگر نیز مدل اثیری دارند. نباتات، معدنیات و حیوانات همزاد اتری دارند و این نظریه تنها چیزیست که به سوالی که می گوید که چگونه دانه نوع خود و تمامی موجودات دارای حس هم جنس خود را تولید می کنند، پاسخ دهد. جانورشناس‌ها تنها می توانند بگویند که حقایق همان چیزیست که ما می دانیم اما دلیلی برای ارائه ندارند اما در مکاتب قدیم دکترین حقیقی شناخته شده بود.

دکترین این است:

در ایام نخستین تکامل این سیاره، قلمروهای مختلف ابتدا در طرح و یا شکل ایده الی طراحی شدند و سپس ماده اثیری در این طرح با کمک اصل زندگی به کار گرفته شد تا پس از زمان‌های طولانی شکل اثیری انسان متحول و متکامل شد.
این اولین شکل نسل اولیه انسان بود که با مفهوم انسان در باغ بهشت مطابق است. پس از دوره طویل دیگری کالبد اثیری در نهایت خود را با پوششی پوستی ملبس می کند و شکل فیزیکی فعلی نمایان می شود.
این توضیح آیه ای از کتاب انجیل است که می گوید چگونه به آدم و حوا لباسی از پوست داده شد.
این آخرین سقوط ماده است چرا که از آن به بعد انسان مدام در تقلای متعالی ساختن این ماده فیزیکی و آگاه سازی معنوی آن است تا آماده تحول بعدی شود. پس مدل جنین در رحم، کالبد اثیریست که پیش از تولد کودک در شکل کامل است. در آن است که پیش از تکامل جنین، ملکول ها خود را نظم می دهند.

در انسان عادی که تعلیم خاصی نگرفته یا این استعداد را از بدو تولد نداشته کالبد اثیری بیش از چند پا قادر به فاصله گرفتن از کالبد فیزیکی نیست. بخشی از کالبد فیزیکی است و در آن است مانند فیبرهای انبه که در سرتاسر میوه جاگرفته اند.
اما کسانی هستند که به واسطه تمرین قادرند آگاهانه آن را از خود جدا کنند که مدیوم‌ها، بیننده‌ها و یا خوابگردها هستند. کسانی که تحت نظم بسیار که به آستانه اخلاق و طبیعت روانی که فراتر از انسان عادی است می رسند و قادرند از کالبد اثیری به دلخواه استفاده کنند چون کاملا" ار این وهم که کالبد فیزیک همه چیز است دور هستند و قوانین شیمایی و الکتریکی حاکم بر ماده را آموخته اند.
کالبد اثیری تمام ارگان های واقعی را داراست مثل بینایی شنوایی بویایی و لامسه . سیستم کاملی از اعصاب و رگ های مربوط به خود آن، برای عبور مایع اختری که برای آن کالبد حکم خون برای کالبد فیزیکی را دارد. این انسان شخصی واقعی است. حافظه نهان و ادراک و نیمه خودآگاه دارد که هیپنوتیزورها با آن سرو کار داردند. وقتی جسم می میرد کالبد اثیری آزاد می شود .
و روح انسان جاودانه به حالتی دیگر پرواز می کند کالبد اثیری به پوستینی از انسانی که زمانی زندگی می کرد تبدیل می شود. برای محو شدن آن زمان لازم است. حافظه‌ی آن شخص را نگه می دارد و از این رو به طور خودکار قادر به تکرار دانسته های انسان مرده است. تقریبا" تمام مدت کنار جسد می ماند و مراحل و روند مرگ خود را دارد. تحت شرایط خاصی قابل رویت می شود.
شبح جلسه‌های احضار ارواح است که به افکار مدیوم و سایر حضار جذب می شود و در مغز مدیوم انعکاس می یابد. این پدیده‌ها را به عنوان مدرکی برای حضور روح مرده می پذیرند چون نه مدیوم و نه حضار با قوانین حاکم بر طبیعت خودآگاه نیستید.

کالبد اثیری مدیوم از تن اش جداشده و شکل ظاهری روح مذبور را می گیرد. چون یکی از خصوصیات کالبد اثیری قابلیت انعکاس تصویر نامریی موجود در اتر است. سپس پوستین اثیری شخص مرده از آگاهی وروح خود خالی شده و در شرایطی که هوا و اتر در ارتعاش خاصی قرار بگیرند قابل رویت می شود.

توده نامریی از ماده الکتریکی و مغناطیسی مجموع می شود و بر آن، روح چنین شخصی انعکاس می یابد. در نهایت کالبد اثیری تقریبا" همه مسائل فیزیکی عجیب را که در زندگی روزمره رخ می دهد می داند و قادر به جابه جا کردن اشیا است پس دیگر تعجبی از دیدن این که یک یوگی فنجان قهوه را بدون حرکت دست به سوی خود می کشد نخواهید کرد.
ضمنا" علم دیدن و شنیدن نیز توسط کالبد اثیری ونور اثیری قابل توضیح است. ارگان‌های اثیری از بینایی و شنوایی بهره مند و قادر به دیدن و شنیدن از فاصله هستند. به همین دلیل سوئدن برگ خانه های در آتش استکلهم را دید در حالی که در شهر دیگری در مایل ها دور بود و با همان وسیله هر کسی می تواند از دور دیده و بشنود.

برگرفته از: The Ocean of Theosophy/William Q.Judge


کالبدهای چندگانه انسان

در علوم معنوی معتقد به کالبدهای چندگانه انسان هستیم ، بدون در نظر گرفتن تفاوت در طبقه بندی و نامگذاری کالبدها ، چنین باور مشترکی وجود دارد که :
هر کدام از این کالبدها بخشی از توانایی ها و ارتباط ما نسبت به جهان های مادی و یا جهان های معنوی را توجیه می کنند
(اطلاعاتی که در ادامه می آید بصورت پراکنده بوده و منبع خاصی ندارد و صرفا جمع بندی ذهن من هستند و قابل بررسی بیشتر )
کالبد فیزیکی :
جسم مادی ماست که در ارتباط با دنیای مادی اطراف تجربیاتی رو از طریق حواس پنجگانه بدست میاورد و به کالبدهای بالاتر منتقل می کند .
حرکت در جهت تکامل و مرگ ما از این کالبد شروع می شود .
در هر مرحله از تناسخ کالبد مادی ماست که تغییر پیدا می کند .
کالبد اثیری ( اختری یا نورانی یا ... ) :
کالبدی نورانی که اطراف کالبد فیزیکی را در بر گرفته و توسط افراد روشن بین قابل رویت است .
در هنگام خواب کالبد اثیری است که جدا شده و سفر می کند (خواب دیدن )

افرادی که انرژی درمانی می کنند این کالبد را تحت تاثیر قرار می دهند ( گاهی اوقات بیماری های ما از این کالبد شروع میشود و به کالبد فیزیکی می رسد )
پس از مرگ جسمانی در صورت نیاز به تناسخی دیگر در جهت تکامل ، انرژی حیاتی تا این کالبد عقب نشینی می کند تا مجددا در کالبد فیزیکی دیگری وارد شود .

کالبد علی ( با تشدید بر روی ل خوانده شود ) :
محل نگهداری خاطرات و تجربیات پیشین ما ( زندگی های گذشته ) که از طریق کالبدهای فیزیکی و اثیری دریافت شده .
وقتی که توسط استاد رویا ( شخصی که هیپنوتیزم انجام می دهد ) به گذشته و حتی زندگی های گذشته مان سفر می کنیم ، در قالب این کالبد است .
کالبد ذهنی :
نزدیک ترین کالبد به روح است و انتقال ذهنیات به روح را انجام می دهد .
توانایی هایی مانند خواهندن افکار و یا تجسم بخشیدن به افکار از خصوصیات این کالبد است .
در این کالبد محدودیتهای زمانی و مکانی بطور کل از بین می رود .
تفاوتهای جنسیتی ( نرینگی و مادینگی ) تا این کالبد ادامه دارد و از این به بعد هیچ تفاوت جنسیتی ای وجود ندارد .

کالبد روح :

اولین مرحله از جهانهای حقیقی معنوی است .
با رسیدن به این مرحله خودشناسی کامل می شود و ...
از اینجا به بعد در مورد کالبدهای موجود اطلاعات زیادی ندارم ، کالبدهایی مانند : کالبد آسمانی و کالبد الهی .( که در آیینهای دیگر تعداد و نام این کالبدها متفاوت است )
از مرحله روح به بعد کالبدهای فوقانی آغاز می شوند که همگی در جهان خالص معنوی قرار دارند و تعریفهای دقیق و زیادی درباره آنها وجود نداره .
چرا کالبدهای چندگانه ؟
من شخصل دلایل وجود کالبدهای چندگانه رو به دو دسته تقسیم می کنم :
دسته اول : مبدا پیدایش ما در عالم های خالص معنوی (عوالم فوقانی ) بوده و مقصد ما در دنیاهای ناخالص مادی (عوالم تحتانی ) است .
برای قرار گرفتن انرژی حیاتی در قالب ضمخت مادی ، باید در چندین مرحله نزول کرده وقالب پذیر شود ، در قالب زمان و مکان قرار گیرد و به یک هاله لطیف انرژی تبدیل شود و در نهایت در کالبد مادی قرار گیرد .
همانطور که پیدایش ما از طریق نزول در این کالبدها صورت می گیرد ، مرگ ما هم به همین شکل است :
ابتدا کالبد جسمانی نابود می شود ، اگر نیاز به تناسخ دیگری نباشد از کالبد اثیری هم می گذریم و بسته به میزان ارتقاء معنوی و ( آگاهی کسب شده ) به تذریج از کالبدهای دیگر هم می گذریم تا در نهایت به مبدا بازگردیم .
یه سوال : چرا باید در قالب مادی قرار بگیریم و دوباره به مبدا بازگردیم ؟ ( جواب این چرا همان دلیل دوم است که خواهم گفت )
دلیل دوم : حاصل این نزول و صعود کسب آگاهی است ،
ما با آگاهی به مبدا باز میگردیم (تکامل )

هر کدام از کالبدهای ما دارای خصوصیاتی هستند ، این خصوصیات در حالت طبیعی صرفا لازمه ی حیات هستند اما کسب آگاهی باعث تحول این خصوصیات و سیر به سمت تکامل معنوی و کالبدهای بالاتر می شود و در صورت گذر از تمامی کالبدها به آگاهی کامل (تکامل معنوی ) می رسیم .

خصوصیات کالبدها به شرح زیر است :
- کالبد فیزیکی :
میل به حیات مادی و تمایلات جنسی که با کسب آگاهی، متحول شده و به تجرد تبدیل می شود .
- کالبد اثیری :
ترس و خشونت که با کسب آگاهی، متحول شده و به شجاعت و مهر تبدیل میشود.
- کالبد علی :
تردید که با کسب آگاهی، متحول شده و به یقین تبدیل می شود .
- کالبد ذهنی :
تخیل که با کسب آگاهی ، متحول شده و به اراده تبدیل می شود .
- کالبد روحی :
(من) که با کسب آگاهی از بین رفته و به خودشناسی تبدیل می شود .
و کالبدهای بعدی که من اطلاعات زیادی ندارم ، شاید بخاطر این باشه که خصوصیات این کالبدها در قالب کلمات قابل بیان نیستند که برای ما درک پذیر باشند


کالبد اثیری و هـالة نورانـی


کالبد اثیری و هـالة نورانـی - دکتر مطلب برازنده
مآخذ: کتاب دانشکده متافیزیک کی آرا، تآلیف دکتر مطلب برازنده، انتشارات کوشامهر

کالبد اثیری اغلب با هاله اشتباه گرفته می‌شود. کالبد اثیری مهمترین قسمت و به عبارت دیگر بخش جاودانه وجود ما است. زیرا آگاهی ما در آن نهفته است. هنگامی که کالبد فیزیکی ما می‌میرد، نوسان هاله متوقف می‌شود. کالبد اثیری جاودانه است، دوره حیات آن حدود 1022سال است، که تقریباً برابر با طول عمر جهان است. کالبد اثیری، یک توده الکترونی حاوی حدود21 10*4 الکترون است. الکترونهای کالبد اثیری ما دارای حافظه‌ای با ظرفیت عظیم هستند، و اطلاعات و هوشی را در برمی‌گیرند که همه‌ی عملکردهای ذهن و بدن ما را کنترل می‌‌کند. از جمله‌ی همه فرآیندهای بهبود را، اینها واقعیت‌هایی هستند که فیزیکدانان ما اکنون در حال کشف آنها هستند. کالبد اثیری واقعیت وجود ما است. اگر وجود خود را به یک کامپیوتر تشبیه کنیم، کالبد فیزیکی ما سخت‌افزار این کامپیوتر است و با قسمتهایی مانند حس‌گرها، فرستنده‌ها، گیرنده‌‌ها و بخشهای کنترل تجهیز شده است، کالبد اثیری الکترونی حاوی نرم‌افزار، حافظه، ذخیره داده‌‌ها و همچنین آگاهی و بالاخره اراده آزادانه کاربر است، که تصمیم می‌گیرد چه کند.

کالبد فیزیکی ما واحدی ناقص است و به آسانی بیمار می‌شود، زیرا ما هنوز آگاهی خود را تا حدی تکامل نداده‌ایم که بتوانیم کالبد فیزیکی خود را بهتر کنترل کنیم. هدف نهایی این است که بتوانیم فعالیت هر سلول بدن خود را آگاهانه کنترل کنیم و خصوصاً در هنگام نیاز آنها را بازسازی کنیم. در چنین حالتی ما همیشه جوان خواهیم ماند، و قادر خواهیم بود زمان و روش تغییر جسم فیزیکی خود را انتخاب کنیم. همچنین ما خواهیم توانست با آزادی کامل تصمیم بگیریم که در کالبد فیزیکی باشیم (که به عنوان ابزاری برای کمک به دیگران لازم است)، یا به منبع آگاهی در کالبد اثیری بپیوندیم. تصور کنید که این آزادی چه لذت و تفریحی در بردارد. این یک رؤیا نیست، واقعیت است.

تنها دو عامل وجود دارد که می‌تواند به اطلاعات ذخیره شده در کالبد اثیری صدمه بزند و ما را دچار لطمه‌های ماندگار کند: داروها و سر و صداهای بلند.

تجربه‌ی مشاهده‌ی کالبد اثیری خود:

دو دستتان را چنان نگهدارید که انگشتان اشاره دو دست تقریباً یکدیگر را لمس کنند. بهتر است این کار را در برابر یک زمینه‌ی تیره و مات انجام دهید. زمینه‌ی سیاه از همه بهتر است. فضای بین انگشتان و اطراف آنها را نگاه کنید و توجه کنید که زمینه در نزدیک انگشتان شما، روشن‌تر دیده می‌شود. تابش متمایل به آبی، شفاف و کمی درخشان که مسؤول این پدیده است، عملاً قسمتی از کالبد الکترونی اثیری شما است. با به هم پیوستن دودست، شما یک مدار الکترونیک تشکیل می‌‌‌‌دهید که کالبد اثیری را واضح‌‌ترمی‌‌کند. شکل کالبد اثیری، به کالبد فیزیکی شما وابسته است. بعضی ازمردم کالبد اثیری قوی و درخشانی دارند که 10 میلی‌متر یا بیشتر، فراتر از کالبد فیزیکی است. این کالبد در افراد سالم در روی زمین، به طور معمول در حد 2 تا 4 میلی‌متر در نظر گرفته می‌شود.



Reference: Dr. Motaleb Barazandeh, Chiara College of Metaphysics, Kushamehr publications, 1381

راهنمای اولیه برای خروج از بدن



خواب بزرگ

یادداشتهای سروش روحبخش



***


هم‌نظری شمن‌های بدوی، سرخپوست‌های تولتک،‌ موبدان باستان و همه کسانی که از سر اتفاق تجربه خروج از بدن را از سر گذرانده‌اند جالب توجه است:‌همه آنها به وزش باد هنگام خروج / وجود طنابی اثیری که دو پیکر جسمانی و اختری را به هم وصل می‌کند/ تونل نورانی و بسیار مشترکات دیگر اشاره می‌کنند.

کسانی که به هر دلیل -تصادف، جراحی، شوک ناگهانی- تجربه لحظات نزدیک به مرگ را داشته‌اند نیز اینها را تایید می‌کنند. خب …درباره یک ماجرای تخیلی یا تجربه عرفانی صحبت نمی‌کنیم. صحبت از “برون‌فکنی کالبد اختری” است.


***

مقدماتش را می‌گویم. مختارید که نپذیرید.مختارید که هزار و یک اما و اگر علمی بیاورید.اما فراموش نکنید درست زمانی که می‌گویید:” اینها همش چرنده” نویسنده این سطور شاید در حال پرسه زدن در اتاق نشیمنتان باشد!

گویی ما غیر از کالبد جسمانی‌مان کالبدهای دیگری هم داریم. آن ها را تا 7 تا می‌شمارند که به تدریج و با نزدیک‌ شدن به کالبد هفتم رقیق و رقیق‌تر می‌شوند.می‌گویند هفتمین کالبد همان چیزی است که به روح معروف است. تا اینجای ماجرا را گفتم “می‌گویند” چون تجربه شخصی ازش نداشته‌ام. اما کالبد اختری:


دومین کالبد بدن که کپی رقیق‌شده - به لحاظ جنس اثیری‌اش- بدن جسمانی ماست کالبد اختری نام دارد. کالبد اختری در لحظات خروج توسط یک ریسمان ( که می‌توانیم اسمش را بگذاریم ریسمان اختری) به بدن متصل است.ریسمان اختری طول ثابتی ندارد و به قدر دور شدن کالبد اختری از بدن کش می‌‌آید.


کالبد اختری به طور طبیعی هنگام خواب مقداری از بدن (می‌گویند حدود 30 سانتی‌متر) خارج و در هوا معلق می‌شود. می‌گویند علت این مسئله شارژ شدن آن توسط انرژی کیهانی است و به همین علت خوابیدن اینقدر برای انسان مهم است و بی‌خوابی ممتد زودتر از نخوردن و نیاشامیدن انسان را می‌کشد.


تجربه برون‌فکنی حاصل مجموعه وقایعی است که منجر به انتقال آگاهی از کالبد جسمانی به کالبد اختری می‌شود.یعنی به جای این که شما خواب باشید و هیکل اختریتان روی هوا معلق باشد ، بدن جسمانی‌تان خواب است و شما روی هوا معلق می‌شوید. همچنین در برون‌فکنی شما قادر به حرکت در هیات اختری خواهید بود.

حالا قوانین حرکت کالبد اختری چیست؟
تصویری که در فیلمها از روح ترسیم می‌کنند را حتماً دیده‌اید. که خودش از در و دیوار و دستش از همه چیز رد می‌شود و او دیگران را می‌بیند بدون این‌که کسی متوجه حضورش شود.
کالبد اختری دقیقاً همچین وضعیتی دارد.حالا در ذهن کاوشگران علمی این سئوال جرقه می‌زند که پس کالبد اختری چطور راه می‌رود؟ مگر نباید به داخل زمین بیفتد؟ سئوال بجایی است. حرکت کالبد اختری هر چند در حیطه قوانین فیزیک نیوتونی نیست اما از ذهنی پیروی می‌کند که بسیار متاثر از تجربه فیزیک نیوتونی است.
او بر کف طبقه چهارم راه می‌رود بدون این که به طبقه زیرین بیفتد چون بدن و ذهن ما به این طور راه رفتن عادت دارند. اتفاقاً یکی از نقاط بامزه ماجرا این جاست که چیزی به نام طی کردن مسیر فیزیکی برای کالبد اختری معنا ندارد. شما به محض این که اذن حضور در جایی را بکنید، آنجا خواهید بود.
اما تازه‌کاران که هنوز اعتماد به نفس این نوع سفر کردن را ندارند ترجیح می‌دهند به سان کالبد فیزیکی‌شان و در همان محدوده‌ها حرکت کنند.

ممکن است کسی در بازگشت به کالبد فیزیکی‌اش دچار مشکل شود؟برای پاسخ به این سئوال اول لازم برخی مقتضیات فیزیکی خروج از بدن را بررسی کنیم. مهمترین شرط لازم برای برون‌فکنی این است که بدن شما در حالت شبه مرگ فرو رود.یعنی خوابی عمیق. با ضربان قلب پایین.فشار خون پایین.فعالیت کند سیستم گوارش وعصبی. طوری که کسی که بدن شما را ببیند فکر کند (بلا نسبت) مرده‌اید.

با شکم سنگین،‌هنگام درگیری با مسائل جنسی و با فکر ناآرام نمی‌توان برون‌فکنی کرد.در واقع سطح فعالیت‌های متابولیک و هورمونی بدنتان اجازه نمی‌دهد شما آگاهی‌تان را به کالبد اختری منتقل کنید.( روزه گرفتن سه ماه من هم چنین علتی داشت. منطق قضیه مذهبی نیست.اتفاقاً خیلی هم ماتریالیستی است) مسئله این است که بعد از خروج به محض این که سطح فعالیتهای زیستی بدنتان بالا برود شما بلافاصله به بدنتان برمی‌گردید.اگر شما به هر دلیلی هنگام برون‌فکنی احساس ترس یا خطر کنید - که موجب تحریک اعصاب و افزایش ضربان قلب جسمتان شود- در چشم به هم زدنی بیدار خواهید شد. به همین دلیل است که ترس یکی از اصلی‌ترین موانع کسانی‌است که قصد انجام این تجربه را دارند. من در اولین تجربه‌هایم به شدت می‌ترسیدم و بلافاصله بیدار می‌شدم. تفوق به این هراس و حفظ آرامش مدتی طول کشید.

گیریم این خزعبلاتی که می‌گویی درست باشد، حالا چطور می‌توان آن را تجربه کرد؟ تمرین‌های-قبل از خواب - زیادی در این مورد وجود دارد.از تمرین‌های کلاسیک ( مثل تمرین آسانسور یا پرتاب از دره) تا تمرین‌هایی که با احاطه به مکانیسم تمرین‌های کلاسیک می‌توانید بسازید. امکان تجربه این حالت در خلسه هیپنوتیک برای نوآموزان توصیه می‌شود. اما راه مورد علاقه و نتیجه بخش من “آگاهی در رویا” است. قبل از این که درباره آن بگویم بر این نکته مهم تاکید کنم که زمینه تمام تمرینان برون فکنی “قصد ” انجام آن است. قبل از این که کانال را عوض کنید و تصور کنید داریم به شیوه شارلاتان‌ها کلی‌گویی می‌کنیم ، خوب گوش کنید:

شما قصد انجام عملی را دارید که ذهن شما هیچ تصوری از آن ندارد. منطق رئالیستی سفت و خشن روزمره حتی اجازه نمی‌دهد درباره‌اش کمی تخیل کنید. چه برسد که آن را تجربه کنید.بنابراین به خودتان لطفی بکند و اجازه بدهید منطق روزمره‌تان کمی ترک بخورد. قصد انجام برون‌فکنی داشتن یعنی به آن فکر کنید.درباره‌اش بخوانید.منطقتان را برای پذیرفتن این تجربه کمی آماده کنید.

تمرین آگاهی در رویا دیگر چیست؟ می‌گویند موقع رویا دیدن ما کالبد اختری خارج از بدن با تصویرهای رویا احاطه شده. اگر شما در خواب بفهمید که در حال خواب دیدن‌ هستید ناگهان تصاویر محو می‌شود و شما در کالبد اختری‌تان هستید. این تجربه شخصی اغلب برون‌فکنی‌های من بوده .اول این که هنگام درگیر شدن با این عالم کیفیت رویاهایتان کمی متفاوت می‌شود. هم شارپ‌نس اش بالا می‌رود هم باور پذیری‌اش. خوابهایتان خیلی واضح و خیلی طبیعی خواهد بود. تا مدتها ممکن است در تشخیص خوابهایتان از واقعیت دچار مشکل شوید.این وضوح به قدری ملموس است که بعدها در یادآوری خوابها شک می‌کنید که در عالم رویا چیزی را دیده‌اید یا واقعاً تجربه‌اش کرده‌اید.شما توسط تمریناتی می‌توانید تشخیص خواب دیدن‌تان را بالا ببرید. مچ خودتان را موقع رویا بینی بگیرید و در کالبد اختری خود بیدار شوید(+).در اتاقتان .بالای بدنتان که روی زمین افقی شده. خیلی اتفاقی اینجا به تمرینات مفیدی برخوردم که ممکن است در این زمینه به درد بخورد.

آیا ممکن است این‌ها تنها حاصل تخیل باشد؟آیا ممکن است که شما تنها خیال می‌کنید دارید نوشته‌ای از خواب بزرگ را می‌خوانید؟
غیر ممکن وجود ندارد.اگر این ممکن است آن هم ممکن خواهد بود. اما همه کسانی که تجربه خروج از بدن را می‌گذرانند می‌دانند افاضات دانشمندانه درباره تخیل کردن وضعیت خروج از بدن ، خزئبلاتی بیش نیست! آنها می‌گویند شما در اثر خودتلقینی خواب می‌بینید که از بدنتان خارج شده‌اید ویا بخاطر اختلالی در نیم‌کره‌های مغز تصور می‌کنید که سایه مشابهی خارج از بدنتان دارید.

آنها نمی‌گویند چطور این خواب و خیال می‌تواند این قدر دقیق باشد که شما نه تنها تمام وقایع دور و برتان را ببینید بلکه هنگام “خواب‌دیدن‌تان” وقایع لحظه‌ای خانه همسایه و هر جای دیگر این جهان را هم بتوانید ببینید!

و چیزهای دیگر:

آیا محدوده‌ای برای حرکت کالبد اختری وجود دارد؟ به لحاظ تئوری نه!در واقع خیلی از استادان برون‌فکنی مدعی‌اند قادر به سفر به سیارات دیگر یا حتی حرکت در زمان هستند(‌مدعی‌اند دژاوو یا آشنا پنداری حاصل برخورد شما با لحظاتی است که کالبد اخترین‌تان تجربه کرده ).اما طبق تجربه شخصی و تجربه دیگر دوستانم محدوده‌ای توسط خودتان تعین می‌شود. یعنی از یک جایی به بعد امکان دارد جسارت پرسه زدن نداشته باشید.

این حالت که موقع خواب احساس می‌کنم ناگهان درون خودم پرت می‌شوم و از خواب می‌پرم به اینها ربط دارد؟ بله…در واقع شما یک جاگیری ناگهانی کالبد اختری داخل بدنتان را تجربه می‌کنید.

آیا چیزهای دیگری برای گفتن در این مورد است؟ بله. هزار ها چیز دیگر که نمی‌دانم!

و بلاخره این برون‌فکنی کالبد اختری به چه درد می‌خورد؟ اول که به درد سفرهای کم خرج برای قشر مستضعف! بعد هم برای ارضای شیطنت آدمها کنجکاو!

و گذشته از شوخی …برای تغیر نگاه. و رسیدن به این جمله کلیشه‌ای که خارج از زمانه خاکستری ما آدم‌های کوچک پر توقع جهان‌های دیگری هم وجود دارند. که مثل همتایان قشری‌مان تکلیف همه چیز را یکسره ندانیم. این خودش قصه دیگری است که باید روزی گفت…

رویای کالبد اختری - کاستاندا


در زیر دو نمونه از رؤیای دون‌خنارو، یکی از اساتید رؤیابینی در مکتب تولتک آورده شده است:
وقتی این مسئله اولین بار برایم پیش آمد، نمی‌دانستم که چنین چیزی رخ داده است. یک روز که طبق معمول برای جمع‌آوری گیاهان طبی به کوهستان رفته بودم ضمن کار احساس خستگی نمودم تقریباً آمادهٔ بازگشت به خانه بودم که تصمیم گرفتم مختصری استراحت کنم.
در سایهٔ درختی، کنار جاده دراز کشیدم و به خواب رفتم. ناگهان صدای افرادی را شنیدم که از تپه پائین می‌آیند، بیدار شدم، به تندی دویدم و خود را پشت درختانی که نزدیک جاده و محل خوابم بود، پنهان کردم. در حالی که مخفی شده بودم، از این احساس که چیزی را فراموش کرده‌ام، رنج می‌بردم، نگاه کردم ببینم آیا کیسهٔ گیاهان را با خود آورده‌ام؟ متوجه شدم که آن را نیاورده‌ام. نگاهی به جاده در حالی که دقایقی قبل، خوابیده بودم، انداختم. ناگهان از ترس خشکم زد. من هنوز آنجا دراز کشیده و خوابیده بودم! خودم بودم! به بدنم دست زدم. باز خودم بودم. در این بین کسانی که از تپه پائین می‌آمدند، به من که خوابیده بودم رسیدند و من کاملاً بیدار و بی‌پنه از مخفیگاهم به آنها می‌نگریستم. رؤیای من چنان زنه بود ه داشتم دیوانه می‌شدم. فریادی زدم و دوباره از خواب بیدار شدم، لعنتی!
این فقط یک ”رویا“ بود.
من تا چند روز از رؤیائی که دیده بودم، می‌ترسیدم اما به خاطر کار و فعالیت واقعاً فرصتی نداشتم تا درباره اسرار رؤیایم کند و کاو کنم. تا اینکه چند ماه بعد، در پایان یک روز که سخت کار کرده بودم، به خواب عمیقی فرو رفتم. باران تازه شروع به باریدن کره بود، فکر سوراخی که در بام بود مرا بیدار کرد، از رختخواب بیرون پریدم و بالا یبام رفتم تا سوراخ را قبل از نفوذ باران ببندم. چنان احساس آرامش و قدرت می‌کردم که در عرض یک دقیقه این کار را انجام دادم و اصلاً هم خیس نشدم. فکر کردم احساس خوش من، در اثر چرت است که زده‌ام.
وقتی کارم تمام شد به داخل خانه برگشتم که چیزی بخورم اما انگار راه گلویم بسته شده بود، نمی‌توانستم چیزی قورت بدهم. فکر کردم بیمار شده‌ام. قدری از ریشه و برگ درختان را خرد کردم و آن را به‌صورت خمیر درآوردم، به گردنم مالیدم، روی آن را بستم و به طرف رختخواب رفتم. وقتی جلوی تخت قرار گرفتم، نزدیک بود از ترس قالب تهی کنم. من در رختخواب دراز کشیده و خوابیده بودم!
خواستم خودم را بیدار کنم ولی می‌دانستم که این کار صحیح نیست. از خانه بیرون آمدم، ترس وجودم را فرا گرفته بود، بی‌هدف میان تپه‌ها دویدم. نمی‌دانستم به کجا می‌روم، با وجودی که تمام وقت آنجا زندگی کرده بودم اما راهم را گم کردم. در میان باران می‌دویدم ولی حتی آن را حس نمی‌کردم. انگار قادر به فکر کردن نبودم. بعد رعد و برق چنان شدید شد که من در اثر آن دوباره بیدار شدم.
من در تپه‌ها زیر باران بیدار شدم.
ولی از کجا می‌دانستم که بیدار شده‌ام؟ جسم می‌دانست.
همیشه صدائی درونی وجود دارد که به شخص می‌گوید که قضیه از چه قرار است. البته به محض بیداری متقاعد شدم که ”رؤیائی“ دیده‌ام. بدیهی است که این یک رؤیای معمولی نبود ولی در عین حال ”رؤیا دیدن“ تمام و کمال هم نبود. نتیجه گرفتم که باید چیز دیگری بوده باشد. حدس من ”راه رفتن در خواب و بیداری“ بود، اما حامی‌ام (معلم باطنی‌ام) برایم این طور تشریح کرد که چیزی که دیده‌ام اصلاً ”رؤیا“ نبوده و من نیز نبایستی روی این موضوع پافشاری کنم که آن واقعه، راه رفتن در خواب بوده است. حامی من گفت: زمانی که انسان در رؤیائی خودش را در خواب بییند، زمان آشکاری کالبد اختری‌اش فرا رسیده است.

منبع: افسانه‌های قدرت، کارلوس کاستاندا
تألیف و تحقیق: امیررضا الماسیان

کالبد اختری

کالبد اختری چيست؟

انسان از سه سطح جسم - کالبد اختری و روح تشکيل شده است.
جسم: چيزی است که شما آنرا با چشمانی کاملا معمولی ميتوانيد ببينيد.
روح: موجودی فروهشيار که تمام کنترل های شخصی بدست آن انجام میپذيرد. مانند احساسات. شعور و ...

کالبد اختری:
اين کالبد رابطی است بين روح و جسم. مانند اينکه شما در فصل زمستان ميخواهيد يک لباس پشمی بپوشيد. بدليل خشن بودن لباس بايد يکه زيرپوش بپوشيد تا بدنتان آسيب نبيند. کالبد اختری را ميتوان مانند آن زيرپوش در نظر گرفت.
جنس کالبد اختری از ماده است به نام اکتوپلاسم که در بدن تمامی انسانها وجود دارد. و افرادی که ارواح را ظاهر ميکنند و به آنها جسميت ميبخشند تا بتواند شخص مقابل به راحتی روح را ببيند؛ مقداری از اکتوپلاسم خود را به روح قرض ميدهد تا روح بتواند خود را نمايان سازد. رنگ اکتوپلاسم معمولا به رنگ سفيد مايل به سبز فسفری است. بخاطر همين است که ميگويند بعضی از روح ها با رنگ سفيد ديده شده اند.

افرادی که طی الارض ميکنند نيز از کالبد اختری کمک ميگيرند. زيرا اين کالبد داراری سه نوع حرکت ميباشد.
۱- حرکت آرام که مانند راه رفتن معمولی است.
۲- حرکت متوسط که در آن پاهها ديده نشده و مانند سر خوردن بر روی هوا ميباشد.
۳- حرکت سريع که سرعت آن مقداری از سرعت نور پايين تر است.

اگر شما بتوانيد برون فکنی کنيد و اکتوپلاسم بدن خود را به کالبد اختری انتقال دهيد ميتنوانيد شما هم به هر جا که ميخواهيد سفر کنيد.

البته بايد به ياد داشته باشيد که کابلی از جسم اختری به جسم مادی متصل است که کار آن کنترل علائم حياتی جسم است. هر دفعه شما بخواب ميرويد. کالبد اختری از بدن شما جدا شده و به کهکشان میپوندد تا از نيروهای کيهانی تغذيه کند. و اين کابل کنترل علائم حياتی را به روح ميرساند. اگر اين کابل قطع شود شخص خواهد مرد. من روايتی از افراد قديمی شنيدم که ميگفتند وقتی عزرائيل می آيد تا فرد را با خود ببرد تمام رگ و ريشه های فرد را با خود بيرون ميکشد تا آنها قطع شوند و فرد بميرد. که منظور از اين رگ و ريشه ها همان کابل اختری است.

اين کابل از شبکه خورشيدی (بالای معده) کالبد به جسم وصل است و عده های معتقد به اينکه از انتهای نخاع به نخاع وصل است.

در هر صورت اين کابل به اندازه مو ميرسد ولس پاره نميشود. وليکن اگر شما فاصله ای زياد از جسم خود داشته باشيد و کسی شکی به شما وارد کند ممکن است اين کابل پاره شود. به خاطر همين است که ميگوييند اگر ميخواهی فردی را از خواب بيدار کنيد آرام اسمش را صدا بزنيد و خيلی آرام حرکتش دهيد.

شما هر شب هنگام خواب بطور غير هوشيار عمل برون فکنی را تجربه ميکنيد. پس چرا نتوانيد بطور هوشيار اينکار را انجام دهيد. اين کار خطر جانی ندارد مگر به هشدارها توجه نکنيد.

علت وجود شرارت پيرامون جمعهاي انساني



1. علت وجود شرارت در پيرامون ما، ميدانهاي مغناطيسي آزاردهنده اي است كه در نتيجهء تبادلات غلط انرژي ما بين انسانها بوجود مي آيد. اما ما به عنوان واحدهاي مستقل انساني چگونه ميتوانيم اين موقعيت شرارتبار را تغيير دهيم؟ در تعاليم باطني اعتقاد بر اين است كه هر انساني با پياده كردن فرمول پيشگيري از خلق افكار آزاردهنده و آسيب رسان در ذهن خويش، قادر به تغيير اين موقعيت خواهد بود.

بنابراين بهتر است ما خود را از اين زاويه مورد بررسي قرار دهيم. بدين معنا كه از اين لحظه ببعد تمامي كارها و افكار روزانهء خود را بگونه اي كنترل كنيم كه نيروي آزاردهندهء موجود در آنها به صفر رسد. براي اين كار لازم است « تمرين كنيم » زيرا ما در طول زندگي خود انسانهايي واكنشي بوده ايم كه همواره خلق و خوي مان تحت تاثير شرايط بيروني بشدت تغيير ميكند اما اگر بياموزيم ميزان اثرگذاري عواطف خويش را بر ديگران بررسي نمائيم و اجازه ندهيم هر گونه تنزل در خلق و خوي و واكنش عاطفي ما، به ديگري آسيب رساند و بطور متقابل، اجازه ندهيم نوسانات شديد ناشي از رفتارهاي اطرافيان مان در حوزهء عاطفي و آگاهي ما وارد شود؛ در اين صورت است كه اجازهء رشد سريع قارچهاي شرارت را نخواهيم داد و در حقيقت بستري مناسب براي تكثير نيروي تفرق و بوجود آمدن موقعيت آزاردهنده، بوجود نخواهدآمد. بياد داشته باشيد كه حتي در فضاهاي باطني و معنوي نيز، شور و اشتياق شديد و موضع گيريهاي غليظ معنوي كه به غلط راهبري شده اند، به راحتي موجب ايجاد فضاهايي خواهند شد كه افراد از لحاظ عاطفي آسيبهايي غير قابل جبران به يكديگر خواهند رساند و متاسفانه همين امر است كه بسياري از فضاهاي معنوي و مدارس باطني را زير سوال ميبرد. بنابراين نه تنها بايد مراقب گرايشات غلط دروني خويش باشيد بلكه بايد مراقب چگونگي بكارگيري فضائل دروني خود نيز باشيد.

اگر آهنگ اصلي زندگي شما بر اساس آزار دادنِ ديگران نواخته ميشود، بهتر است قبل از اِعمالِ هرگونه نظم و انضباطي در زندگي خويش، چگونگي ايجاد هارموني در رفتارهاي فردي و شخصي خود را بررسي كنيد. پالايش شديدي كه در اثر تلاش ما براي آزار ندادن ديگران بوجود مي آيد، بطور قطع موجب زدودن مراتب آگاهي غلط خواهد شد...

بنابراين ، از شما ميخواهم كه موضوع آزار ندادن يكديگر و بخصوص همراهان خويش ، را بدقت بررسي نمائيد زيرا اگر شاگردي موفق شود به اين درجه از جايگاه خود در مسير تكاملي دست يابد، تمامي حد و مرزهايي كه او را متوقف ساخته اند، از ميان بر خواهد داشت.

شايد برخي از شما ندانيد كه افكار و اعمال و سخنان آزار دهنده چه هستند؟ انرژي آزار دهنده، بر اساس خودخواهي و تمركز انسان بر «منِ مادونِ» خويش شكل ميگيرد و معرف نيروهايي است در جهت ارضاي نفس و خودمحوري شديد و نگرشي اغراق آميز نسبت به شخصيت و توانائيهاي ما، شكل مي گيرد.

انساني كه با رفتار خود به ديگران آسيب رواني و عاطفي نميرساند، انساني است كه حضور او در همه جا احساس ميشود و به عنوان موجودي آگاه زندگي ميكند كه در سرشت او نيروي عشق و معرفت وجود دارد و شيوهء زندگي او داراي جامعيتي است كه همهء انسانها را در بر ميگيرد و كسي است كه تمامي اشكال گوناگون زندگي براي او يكسان هستند و ميداند در ميان همين تجليات گوناگون است كه نور حقيقي پنهان شده است و تمامي تجليات عالم در حقيقت تجلي يك موجود يگانهء لايتناهي هستند. بازتاب چنين شناختي را در رفتار انساني خواهيم ديد كه بدون هيچگونه چشم داشتي در صدد برطرف نمودن نيازهاي همراهان خويش، اقدام مي نمايد.

انساني كه آزار دهنده نباشد، سكوت ميكند ـ سكوتي كه حاصل خودخواهي و خودبيني نيست.

انساني كه آسيب رسان نباشد، بلافاصله در برابر نيازهاي جمع باطني و نوع بشر پاسخگو خواهد بود و اين يكي از شاخصهاي انسانهاي كبير است كه قادرند به ريشه هاي دروني رفتارهاي ناهنجار بيروني افراد پي ببرند و از زاويهء معرفت و حكمت خويش، بطور واقعي همراهان خود را راهنمايي كنند و در سختي به آنها ياري رسانند.

انساني كه در افكار و رفتار خود مهربان است، در قضاوتهاي خود بسيار محتاط خواهد بود، حرفهاي اضافه نميزند و قابليت جلوگيري از اعمال و رفتار شتابزده را دارد و در حقيقت معرف روحي است كه ديگران را به باد نكوهش و انتقاد نمي گيرد. درنتيجه معبري امن جهت عبور و مرور نيروهاي عشق حقيقي و انرژيهاي معنوي خواهد بود كه شخصيت فيزيكي انسان را درخشان ميسازند و او را به سمت عملكردي صحيح راهبري ميكنند.

2. رسيدن به درجهء آزار ندادنِ همراهان، در معناي مثبت آن (نه در معناي منفي) به مفهوم گام برداشتن در آن طريقي است كه انسان را به آستانهء دروازهء وصل ميرساند. شايد در ابتداي شنيدن آموزشي كه پيرامون موضوع «آزار ندادن يكديگر» وجود دارد، تصور كنيد كه اين موضوع زياد هم حائز اهميت نميباشد و وارد ساختن موضوع وصل در اين بحث موردي ندارد.

اما كسي كه چنين مي انديشد، بايد بداند كه موضوع بحث ما آن بي آزاري نيست كه حاصل ضعف رفتاريِ انسان هايي است كه كمبود محبت دارند و حوصلهء هيچگونه دردسر و ماجراجويي را ندارند، زيرا اينگونه افراد در حقيقت درگير وجه منفي «آسيب نرساندن به ديگران هستند» اما خود از درون ذوب ميشوند و تمامي هارموني دروني خويش را نابود ميسازند و درنتيجه افرادي ناآرام خواهند بود. بلكه منظور نظر ما، آن بي آزاريِ مثبتي است كه حاصل هوشمندي و انديشهء خير و سيطرهء بر نفس و ادراك صحيح قوانين هستي است و انسان در نتيجهء آن داراي عملكردي متوازن خواهد شد.

آسيب نرساندن به همراهان و دوستان و افراد خانواده ، ريشه در نقاط ضعف زنان يا مرداني ندارد كه در جايگاه پاييني از مسير تكاملي قرار گرفته اند ودرنتيجه ابزار لازم وكافي جهت تخريب ديگران را بدست نياورده اند. بي آزاري بايد برآيند ادراك حقيقي و نظارت آگاهي بر شخصيت انسان باشد و درنتيجه آدمي در تمامي اعمال و رفتار و روزمرهء خويش مهربان خواهد بود. چنين انساني ظرفيت ورود به آگاهي و درك همراهان خويش رادارد و هنگاميكه به چنين مرتبه اي ميرسد، همه چيز را در پرتوي ياري رساندن به نوع بشر، فراموش ميكند.

3. باشد كه «نيروهاي نور» به پيش آيند و صف خدمت گزاران سيارهء زمين روز به روز طولاني تر شود. باشد كه «جوهر صلح» از كالبدهاي پايين به عنوان ابزاري جهت برقراري هارموني و آشتي استفاده كند. بگذار تا «جوهر نيت خير» بر اذهان ما حاكم باشد و درنتيجه جايي براي روحيهء نكوهش يكديگر و انتشار جر و بحثهاي ويرانگر وجود نباشد.

با آسيب نرساندن به يكديگر، ميتوانيم جمعي از خدمت گزاران واقعي را تربيت كنيم كه مسير را براي جريان سيال حياتي هموار ميسازد.

مهرباني، كليد رها ساختن سرشت مادون از دنياي توهمي و پديده هاي متجلي است.

4. در تعاليم باطني، بر موضوع مهرباني به يكديگر و همچنين به تطهير مراكزتوليد انرژي بسيار تاكيد شده است. با انجام تمرينات مربوط به پاكسازي مراكز انرژي، ما انسدادها را بر طرف ميسازيم و اجازهء ورود انرژيهاي بالاتر را ميدهيم.

5. در رفتار، گفتار و اعمال خود مهربان باشيم

جهان تاریکی


 


نيروهاي تاريكي در حقيقت انرژيهاي قدرتمندي هستند كه در تلاش ميباشند تا انسان را در محدودهء ساختارهاي كهنه و فرسوده و عادات روزمره زندگي متوقف سازند، آنها نيروهاي محافظت از جاذبهء ماده و پديده هاي شكلي و هرآنچه ميباشند كه بصورت منقبض در سه قلمروي هستي وجود دارد.
در نتيجه بطور عمدي مانع از جريان يافتن هرآنچه كه داراي نيروي حياتبخش و جديد ميباشد؛ ميشوند.
آنها مانع از ادراك آگاهي عصر جديد در نوع بشر ميشوند؛ و تلاش ميكنند تا آدمي هرآنچه را كه به آن عادت كرده است، حفظ كند و با انرژي آگاهي و شعورهاي نوين، مقابله نمايد؛ آنها بر نيروي بصيرت انسان، پرده اي ميكشند و آدمي را در برابر نيروي عشق و معرفت كور ميسازند و درنتيجه به آتش نفرت، خشم ، شرارت و تفرقه در نوع بشر دامن ميزنند.
اين نيروها تا جايي كه به انسانهاي هوشمند سياره مربوط ميشود، خود را در پوشش كلمات زيبا پنهان ميكنند اما شاگردان را به سمت نفرت و تفرقه هدايت مينمايند و در واقع آن بذرهاي نفرت و حسادتي را كه به حالت كمون در نهاد هر انساني وجود دارد، بر مي انگيزند. نيروهاي تاريكي مانع از حركت انسان در مسير تعالي ميشوند.

شاگردان طريق باطني بايد بدون ترديد در روند تعالي خود، با موجوديت اين نيروها آشنا شوند اما در ضمن بايد بدانند و آگاه باشند كه كاري از دست آنها چه بطور فردي و يا چه بطور جمعي در جهت اينكه مركز توجه اين نيروها نباشند، بر نمي آيد
ـ به تعبيري ديگر، هر انساني كه در مسير حقيقي خدمت قرار ميگيرد، ميتواند مركز توجه نيروهاي تاريكي و يا عاملي جهت گسترش نيروي نفرت، تفرقه، ترس و منيت باشد.

كسانيكه بطور مستقيم با مركز نظام هاي باطني در ارتباط هستند، با اين نيروها دست و پنجه نرم خواهند كرد اما اگر مسير فكري و شكلهاي فكري دروني خود را به سمت گسترش نيروي عشق و تعمق بر اصل وحدت و يگانگي هدايت كنند، كاري بسيار عظيم در جهت تسليم نمودن نيروهاي تاريكي انجام داده اند.

يكي از تعمق هايي كه ميتوانيم بصورت سروده ادا نماييم، تعمق زير است. توصيه ميشود، اين تعمق را هر روز از صميم قلب خود و با هشياري نسبت به معناي دروني آن ، ادا نمائيد. خود را بگونه اي تربيت كنيد تا در ساعت خاصي از روز، بطور مستمر وارد معناي باطني نهفته در اين تعمق شويد.


اثر امواج مثبت و منفی در وجود شما


زمانی که برای هر یک از افراد , از روی نیت پاک دعا یا نفرین می نمائید , این عمل باعث به وجود آمدن اثر امواج مثبت و منفی در وجود شما می شود. ضمن اینکه آثار دعا یا نفرین , نهایتا در یک زمانی بر ضمیر ناخودآگاه اثرات مثبت و یا منفی بجای خواهد گذارد .
وقتی فردی برای یکی از عزیزان خود , از بطن وجود دعای خیر می کند , با این عمل خویش توانسته روح و روان خود را آرامش بخشد و ضمیرهایش را نیز مملو از خواست های نیک و خیر و مثبتی که سعادت و خوشبختی را در حیات ببار می آورند , نماید , چون خواستن خیر و برکت و خوبی برای دیگران , مسلما روزی باعث به وجود آمدن خیر و برکت در زندگانی خود دعا کننده می شود.

12- تنها نیروی عقلی بشر که در تمام مدت شبانه روز بیدار است و فعالیت دائم و مستمری را در اداره و ادامه حیات انجام می دهد , ضمیر ناخودآگاه است . این واحد اثیری , همیشه در حال سازندگی و مراقبت از فالیت های اعضاء غیرارادی جسم مادی , می باشد و برنامه مسیر آینده زندگانی را طرح ریزی می کند , به همین دلیل هم , هرگز نباید به این قسمت عقلی , اطلاعات و پیام های بد و مخرب تحویل داد , چون این عضو فعال حیات , با همان روش ها و اطلاعات داده شده , در خود برنامه ریزی می کند که بازتاب داده های ذهنی آن گاهی باعث درد و رنج و عذاب بشر , به صورت ناخواسته می شود.


13- در تمام طول عمر باید کوشش شود عقاید و اندیشه هایی را که خارج از منطق و یا به صورت اجباری هستند , به ذهن خود راه ندهیم و آنها را به صورت یک مطلب حقیقی نپذیریم , زیرا پذیرش چنین افکاری , همیشه موجب ناراحتی و مزاحمت و بروز ترس و وحشت های گوناگون در وجود می گردند. با توجه به این که ضمیر آگاه هر فردی از حقیقت پوچ و باطل بودن آن آگاهی کامل دارد , ولی گاهی خود شخص آن اعتقادات را به صورت تظاهر و برای اغفال دیگران و حتی برداشتهای خود , می پذیرد و اثرات آن اعمال , پس از چندی وارد ضمیر ناخودآگاه وی می شود و سپس خرابی روح و روان و در نهایت مسیر تکاملی را ببار می آورد.
در چنین مواقعی ضمیر ناخودآگاه در سرگردانی عجیبی بسر می برد چون از این حقیقت آگاهی کامل دارد که ضمیرآگاه آن را به صورت قطعی نپذیرفته و تنها از نظر ظاهری به آن فکر و اندیشه ها معتقد است , لذا ضمیر ناخودآگاه می تواند این گروه از افکار و عقاید و خواست ها را به صورت عادی در خود جای دهد و آنها را پس از مدتی در ضمیر ناخودآگاه بایگانی کند .
این افکار معمولا در این ضمیر , به شکل سرگردان و بدون محل بایگانی کامل و مشخصی , بسر می برند و هرچند مدت یکبار , به گونه ای خود را در وجود اشخاص ظاهر می نمایند . زمانی که اینگونه افکار و عقاید در ضمیر کسی ظاهر می گردند , صاحب این ضمیر ها , فردی دمدمی مزاج و بی ثبات می شود.
14- یکی از بزرگترین نیروهایی که در ضمیر ناخودآگاه وجود دارد و باعث وجه تمایز و برتری افراد نسبت به یکدیگر می شود , قدرت بی نیازی برخی از افراد نسبت به دیگران است , یعنی این نیروی ذاتی که درون بخشی از ذاتی و عقلی افراد وجود دارد , موجب می شود که شخص , خود را در زندگی فردی و اجتماعی , بی نیاز احساس کند و هرگز دست به سوی کسی غیر از خداوند بزرگ دراز نکند , چون او خود را از هر نظر بی نیاز می داند و احساس غنی بودن است که در زندگانی هر فردی بی نیازی واقعی را به وجود می آورد و این افراد که بر نیروی عقلی خود مسلط هستند
و اندیشه های خوبی را به ضمیر آگاه و ناخودآگاه خویش روانه کرده اند , همیشه در حد درآمدشان خود را بی نیاز می دانند و خوشحال و شاکر هستند و پای خویش را از حد گلیمی که دارند , درازتر نمی کنند و کوشش دارند که برای امرار معاش خود , حق دیگران را به هر نحوی که امکان پذیر است پایمال ننمایند و حتی گاهی از حق خود بخاطر رضای خدا و سود دیگران می گذرند.
15- افراد پس از رسیدن به رشد جسمی و عقلی , برای امرار معاش و ادامه زندگی , مبادرت به انتخاب شغل و یا حرفه ای می نمایند و از این زمان است که برخی از آنها آرامش خود را از دست می دهند و یا آرام به ادامه زندگی خویش می پردازند , زیرا انتخاب شغل یکی از مهمترین عواملی است که تاثیرات بسیار مهم و شگرفی را در وضع روحی و مادی و معنوی و اخلاقی افراد از خود بجای می گذارد . زمانی که فردی کاری را برای خود انتخاب می کند شایسته است به این شغل انتخاب شده علاقه داشته باشد , تا پس از مدتی از آن واخورده و خسته نشود که مجبور به رها کردن آن گردد .

اگر در کار و حرفه ای کشش و علاقه قلبی و واقعی وجود نداشته باشد , مسلما عشق کاری هم در میان نخواهد بود , چون همیشه علاقه به کار باعث به وجود آمدن عشق و محبت و آرامش خیال می شود و کسی که مشغول به کار مورد علاقه اش می شود , در تمام مدت کاری خود , خوشحال و خندان و لذت فراوانی از شغل خود می برد و کارش را با دل و جان انجام می دهد و نتیجه آن در ضمیر ناخودآگاه او نقش مثبت می بندد و بعدها موجب باز شدن گره های زندگی وی می گردد و در آن کار نیز صاحب ابتکار و نوآوری های جدیدی خواهد بود.
16- ضمیر ناخودآگاه هر فردی , در اختیار روح وی می باشد و روح بر این قسمت عقلی نظارت مستقیم دارد و آن را تحت کنترل خود قرار می دهد و زمانی که روحی , جسم مادی بشر را ترک می گوید, کلیه ملکات عقلی , منجمله محفوظات ضمیر ناخودآگاه را که در تن پوش قرار دارد همراه خود به عوالم روحی انتقال می دهد . عده زیادی از افراد , وجود این ملکات را جزو قدرت جسم مادی خود می دانند و بر این باورند که پس از مرگ , تمامی آنها با جسم مادی از بین خواهند رفت . در صورتی که اکثر ملکات جزو وجود ذاتی روح هستند و زمانی که روح , جسم مادی را رها می کند و به یکی از جهان های روحی انتقال می یابد , این خصائل و ملکات را نیز همراه خود به آن جهان می برد.
علاوه بر شناخت هایی که دانستن آنها موجب آرامش خیال و آسودگی فکر در افراد بشر می شوند , نکات بسیار کوچکی نیز وجود دارند که در زندگی باید به آنها توجه کرد.
الف ) راه دادن اندیشه های درست و خوب به افکار و ذهن , یک نوع مسکن روحی است که باعث آرامش و سبامت روح و روان آدمی می شود.
ب) در زمان حیات مادی , عواملی وجود دارند که گاهی به طور خواسته یا ناخواسته در زندگی اشخاص بروز می کنند
و رفته رفته ذهن و افکار افراد را اشغال می نمایند , مانند حس دشمنی , کینه توزی , انتقام جویی که اغلب آنها باعث بروز عذاب و ناآرامی هایی در اشخاص می شوند و گاهی ریشه آنها به جایی می رسند که اتفاقات بد و خطرناکی در زندگی روی خواهند داد و برای مدتی محدود و یا دائمی , موجب بوجود آمدن عذاب روح و جسم می شوند.
پ) وابستگی های مادی ,, خود یک نوع عذاب دیگر است که مردم به طور ناخواسته برای خویش فراهم می کنند و با اندوختن ثروت و مکنت و اموال , به تصور این که در رفاه مادی قرار گرفته اند , خود را گرفتار برخی از ناراحتی های روحی می نمایند. البته وابستگی چیزی نیست که کسی بتواند در طول عمر , از آن بگذرد و هیچگونه دلبستگی به آن نداشته باشد , چون هر فردی دارای جسم مادی است و این جسم برای ادامه حیات خود , احتیاج به ماده دارد و باید احتیاجات این عنصر مادی را به نحوی برآورد تا آن را از نابودی نجات دهد
ولی این نیاز دارای حدی است که نباید از آن تجاوز کند وگرنه , ثروت اضافی غیر از عذاب و ناراحتی و فشارهای روحی , هیچ اثر دیگری در زندگی افراد ندارد و پس از مرگ وی هم آن ثروت موجب کدورت خاطر و هرج و مرج زندگی بازماندگان وی می شود.

ت) حسادت یکی دیگر از دشمنان روح و ویرانگر آرامش فرد است و اثرات مخربی بر ضمیر ناخودآگاه از خود بجای می گذارد , چون فرد حسود هرگز نمی تواند در حالت تعادل کامل بسر ببرد و روح خود را در عذاب و ناراحتی قرار ندهد . فرد حسود با دیدن هر چیز یا شیئی که مال خود او نیست , ناراحت می شود , زیرا هر آنچه را که در عالم است برای خود می خواهد و جهت بدست آوردن آنها در حد مقدورات , از هیچگونه کوششی فروگذاری نمی کند , در نتیجه دائما روح و جسم خود را در عذاب و نگرانی و ناراحتی های مختلف قرار می دهد.
ث) شناخت ذات وجود و قدرت های روحی , موجب می شود تا هر فردی بتواند در طول حیات , بر اعمال و کردار و رفتار خود مسلط شود و هدف از رفتار خود را به درستی بداند و ذات خویش را بشناسد.
کسانی که شناخت هایی نسبت به روح خود و دیگران دارند , معمولا اختلافات و ناراحتی های کمتری را در جوامع کوچک و بزرگ تحمل می کنند و در دوستی , محبت های پایداری را ادامه می دهند , ولی عدم شناخت های روحی باعث می شوند که زندگانی مسالمت آمیزی در بین افراد مشاهده نشود.
ج) خوابیدن و برخاستن به موقع برای سلامت و آرامش روح و ضمیر های بشر بسیار مناسب است و بی خوابی باعث بروز برخی از ناراحتی ها در وجود افراد می شود که مهمترین آنها عبارتند از :
بر انگیختن خشم و عصبانیت , کند ذهنی , بی اشتهایی , بی تفاوتی , نگرانی و حتی نخوابیدن های مکرر و مستمر اشخاص , گاهی در نهایت موجب بروز نوعی جنون می گردد.
خوابیدن و نیاز بشر به خواب , امری است حتمی و واجب و غیر قابل انکار , چون همانگونه که برای ادامه حیات مادی هر فردی باید به جسم , غذاهای مختلفی را بخوراند تا قادر به فعالیت های روزانه گردد
به همان ترتیب هم باید به روح نیروهای لازم را وارد نماید تا بتواند در زمان حیات مادی از خود مقاومت و ایستادگی نشان دهد و بهترین غذایی را که می توان برای روح تدارک دید , نزدیکی صحیح و خوابیدن است.
روح در زمان خوابیدن افراد می تواند جسم مادی را برای مدتی ترک گوید و جهت کسب انرژی , خود را به عوالم روحی سفر می کند , قسمتی از ضمیر ناخودآگاه همراه روح است و این ضمیر می تواند , کلیه نقاط سفر را مشاهده کند و آنها را تشخیص دهد و در تمام وقایع و حرکات روحی شرکت داشته باشد و گاهی هم طی شرایط خاصی
اطلاعات برخی از این مسافرت ها را به ضمیر آگاه انتقال دهد که بشر قسمتی از آنها را به صورت رویا به یاد می آورد و مابقی در ضمیر ناخودآگاه باقی می ماند.
اگر به کسی اجازه خوابیدن داده نشود و روح قادر نباشد جهت کسب انرژی از کالبد جسمی خارج گردد , پس از مدتی عاصی و ناراحت می شود , به طوریکه حالت های جسم مادی افراد بتدریج تغییر می یابند و در نهایت کار بجایی می رسد که روح عصیان کرده و به طریقی خود را از جسم مادی رها می سازد . در این مواقع گاهی اتفاق می افتد که روح برخی از رشته های نقره ای را از جسم مادی جدا می کند
و برای به دست آوردن انرژی بیشتر به عوالم بالاتر حرکت می کند , ولی با این چند رشته نمی تواند خود را به محل دلخواه و عوالم روحی مناسب برساند و نتیجتا , مدت ها در پریشانی و سرگردانی باقی می ماند . در چنین شرایطی حالت جنون خفیف و یا گاهی دیوانگی در افراد نسل بشر , بروز خواهد کرد
و نسبت جنون در این مواقع بستگی به مقدار کسب انرژی روح از عوالم روحی را دارد . یعنی اگر روح بتواند خود را به طور کامل به عوالم روحی برساند ,حالت عادی در افراد باقی می ماند و هر چه رسیدن به آن نقطه اوج , پائین تر باقی بماند , حالت جنون و دیوانگی در او بیشتر مشاهده می گردد و تعادل کنترل عقلی خود را به همان نسبت از دست می دهد و هرچه روح بتواند رشته های بیشتری را در این زمان بی خوابی از جسم جدا , به ننقطه اوج بالاتری دست می یابد
یعنی اگر یک یا دو رشته از رشته های نقره ای از جسم مادی جدا شده باشد , روح نیز دارای قدرت کمتری می شود و نمی تواند خود را به عوالم روحی برساند به همین دلیل هم آشفتگی فراوانی در جسم مادی افراد به وجود می آید و هر چه این گسیختگی های طناب های نقره ای بیشتر باشند , روح به آرامش بیشتری دست می یابد و حتی در برخی از مواقع تمام رشته های حیات را روح از جسم مادی جدا می کند و در نتیجه مرگ طبیعی در اثر بی خوابی فرا می رسد و , روح به آرامش کامل خود دست می یابد
17-حقیقت گویی یکی دیگر از محسناتی است که باعث آرامش روحی افراد می شود و ضمیر ناخودآگاه را از آلودگی نجات می دهد , ولی متاسفانه کمتر کسی می تواند از این قدرت ذاتی خود بهره مند شود . افراد حقیقت گو کسانی هستند که در خانواده های پاک و درست پرورش یافته اند و به سادگی می توانند هر حقیقتی را بر زبان آورند
زیرا در زمان کودکی به آن عادت کرده اند و قدرت گفتار حقایق در ضمیر ناخودآگاه آنها نقش بسته , به طوری که قادر به بیان و اظهار مطالب دروغ و ساختگی نیستند و اگر در یک زمانی بخواهند دروغی به حکم اجبار بیان کنند رنگ چهره آنها دگرگون می شود و عرق پیشانی آنها را می پوشاند و گاهی هم زبان آنها در بیان اظهار چنین مطالبی به لکنت می افتد و یا تحت تاثیر ضمیر باطن , حالت ضعف و رخوت و واخوردگی روحی به آنها دست می دهد.

18- یکی از بزرگترین عواملی را که برخی از افراد برای خود می سازند و بعد از آن زمانی خودشان را پایبند آن ساخته های خود می شوند , وحشت از انجام آن کار و یا عملی است که تصور می کنند قدرت اجرای آنها را ندارند و لیاقت انجام دادن چنین اعمال یا حرکاتی , مختص شخص و یا افراد بخصوص است و این تصورات و بی ارادگی در سنین بالا , مربوط به زمانی است که شخصیت کودکی و نوجوانی فردی در حال شکل گرفتن و پایه ریزی بوده و پدر و مادری دلسوز , ولی ناآگاه داشته اند و تمام اعمال حیاتی کودک خود را والدین انجام می داده اند تا مبادا فرزند دلبندشان ناراحت شود و یا لطمه و آسیبی ببیند.
گاهی می توان دلیل عدم پاسخگویی درست را مربوط به روش اخلاقی و تدریس نادرست برخی از افراد خانواده یا از آموزگاران دانست , چون زمانی که فردی به وسیله آموزگار به پای تخته احضار می شود و به دلیل ندانستن درس , توان جوابگویی را ندارد , آموزگار به او می گوید که چرا فراموش کرده ای تو هر زمانی که به کنار تخته سیاه می آیی تمام اطلاعات خود را از یاد می بری .
اکثر تلقینات مشابه یا گفته ها باعث می شوند تا دانش آموزان به تدریج به خود بقبولانند که در زمان امتحانات , تمام محفوظات ذهنی خود را از دست می دهند و در این شرایط برای دانش آموزان یک نوع بی حسی ذهنی به وجود می آید و پس از این که جلسات آزمایش را ترک کردند , این بی حسی از بین می رود و افراد حالت عادی خود را باز می یابند.
زمانی که فردی برای یکبار دچار بی حسی ذهنی شد , باید از آن پس خود را بشناسد و بداند احتمال این که در جلسات آتی نیز دچار همین قبیل ناراحتی ها بشود , وجود دارد , لذا قبل از ورود به جلسات بعدی , می بایست چند بار به وسیله خود صحبتی و خود تلقینی به خویش بقبولاند که ( من دارای حافظه قوی و نیرومندم ,
از قدرت ضمیر ناخودآگاه بسیار خوب و مطلوبی بهره مند هستم و در هر زمانی که اراده کنم می توانم از قدرت فکر و محفوظات ذهنی خود استفاده کنم و از این لحظه به بعد هیچ وحشتی از فراموشی مطالب در جلسات امتحانی نخواهم داشت و بر هر سئوالی چیره خواهم شد
چون تمام سئوالات را می دانم و در حافظه خود آنها را ذخیره کرده ام و قدرت حافظه , در دست ضمیر آگاه من است که در هر زمانی می توانم از آنها استفاده کنم ) با تلقینات مشابه گفته های فوق , به سادگی می توان بی حسی های ذهنی را از وجود خود دور کرد و حالت عادی را باز یافت.

زمانی که ضمیر های خود را تحت تاثیر تلقینات قرار می دهید و در حال بازسازی مجدد آنها می باشید , نباید جملات منفی و ناامید کننده ای را به ذهن خود راه دهید و یا خود را از انجام عمل و یا درک مطلبی عاجز بدانید.
البته این مطلب را نیز متذکر شوم که دلیلی وجود ندارد که همیشه در زندگانی تمام افراد بشر سعادت روی آورد و خوشی و آرامش با آنها دمساز گردد , گاهی هم اتفاق می افتد که سختی های غیر قابل تصوری گریبانگیر زندگانی برخی از افراد می شود ,
در چنین شرایطی می بایست با آن گرفتاری و سختی های تازه وارد نوعی مبارزه کرد و از ادامه پشتکار زندگی مایوس نشد . چون حیات بشر هرگز توقفی ندارد و کسی هم نباید به آن اجازه دهد تا متوقف شود .
ضمن اینکه رفع هر مشکل یا گرفتاری موجب تکامل و ازدیاد عقل و تجربه می گردد که افراد به مسیر عقل کل عالم هستی نزدیکتر می شوند.

در هر زمانی که چنین حالتی پیش آمد و فردی از زندگانی مادی و معنوی , به طور کلی ساقط شد , باید به دل وحشت راه ندهد و به زودی به خود مسلط شود و از همان نقطه توقف , زندگانی مجددی را به نحوی دیگر آغاز کند و اجازه وقفه ای را به آن ندهد و با پشتکار و قدرت های نهانی که در ذات خود نشان دارد , یقینا پس از گذشت مدتی کوتاه به پیروزی
موفقیت های چشم گیری خواهد رسید و اگر کسی بخواهد در زندگی به اوج موفقیت های قدرت نهان و ناشناخته های ضمیر ناخودآگاه وی وجود دارند , برسد , این ضمیر , او را در هر زمانی که خواسته باشد به آن نقطه اوج عقلی خواهد رسانید.

ضمیر ناخودآگاه

جهت شناخت ذات وجودی که ضمیر ناخودآگاه نیز جزوی از آن است , باید به نکات زیر توجه شود تا پس از درک و شناخت مطالب ذیل , فردی بتواند به خودشناسی بیشتری در این زمینه دست یابد.
1- گنجینه حقیقی و سعادت افراد بشر در وجود ذات درونی , یعنی ناخودآگاه نهفته است . با شناسایی و پی بردن به این مرکز اسرار آمیز عقلی و روحی , افراد می توانند در هر زمانی که مایل باشند , دَر این گنجینه را با کلید عقلی ذات خویش بگشایند و از آن به هر نحوی که بخواهند بهره گیری بنمایند , زیرا در ضمیر ناخودآگاه نیروهایی وجود دارند که افراد با طرز استفاده صحیح و درست آن می توانند بر تمام گرفتاری و سختی های زندگی و ناملایمات روحی خود پیروز شوند .
2- در ذات هر فردی , غیر از وجود ضمیر دیگری وجود دارند که هر یک از آنها تاثیرات به سزایی در ادامه حیات مادی افراد بشر می گذارند که آن دو عبارتند از:
الف ) ضمیر آگاه یا آشکار یا ضمیر شناسایی و بیدار : این ضمیر تمام آگاهی و اطلاعات زندگی افراد بشر را تا مدتی در خود نگاه می دارد و پس از گذشت زمان , به تدریج تمام آگاهی هایی را که مورد نیاز شخص قرار نمی گیرند , تحویل ضمیر ناخودآگاه می دهد و از وجود آنها بتدریج خود را آسوده می سازد.
ب ) ضمیر سیار یا اتفاقی :
این ضمیر برخلاف دو ضمیر دیگر , در زندگی کمتر مورد استفاده افراد در زمان بیداری قرار می گیرد و در برخی از مواقع , این ضمیر در حالت خواب بکار می افتد و اطلاعاتی را از خود بروز می دهد که منجر به شناخت و روشن شدن حقایق زیادی از زندگی حال و آینده افراد می گردد. از این ضمیر بیشتر در مواقع خواب استفاده می شود.
3- ضمیر ناخودآگاه علاوه بر کارآیی های عقلی , اکثرا به عنوان ترمیم کننده ناراحتی های جسم و روح نیز بکار می رود و برخی از دانشمندان این ضمیر را به عنوان پزشک خصوصی جسم مادی و روح و روان اشخاص می دانند
زیرا حیات هر فردی از زمان های کوتاه و بهم پیوسته ای تشکیل شده است و اگر در هر یک از این زمان ها فرد بتواند , اندیشه خوب یا بد به افکار خود راه بدهد , زندگانی مملو از وجود این اندیشه های بهم پیوسته ای خواهد شد که فرد به ذهن خود راه داده است و در نتیجه , در طول زندگانی ها دیده می شود که برخی از افراد زندگانی شاد و خوب و پرباری دارند و گروهی هم دارای زندگی مشقت بار و سختی می باشند.
اگر افرادبتوانند الهامات و تصویرهای خوب و درست و پاک را به این ضمیر سازنده و وفادار خود تحویل بدهند .
این ضمیر پس از مدتی همان خوبی ها را با حالتی به مراتب بهتر و پرورش یافته تر , تحویل آنها خواهد داد . پس چه بهتر است که بکوشیم تا بدبینی ها را از وجود خود دور کنیم و خوبی های پیرامون را به ضمیر آگاه خود بدهیم , چون تمامی آنها پس از گذشت زمانی , برای بازسازی های آینده , تحویل ضمیر ناخودآگاه می گردند.
4-قدرت های عقلی دارای شعبات فراوانی در وجود بشر می باشند که برخی از آنها مانند عقیده و اندیشه که یک نوع تفکر و فهم هستند , در محل استقرار ضمیر آگاه اشخاص قرار دارند و در زمان حیات مادی , وظیفه این ضمیر , دریافت امواج و پیام های گوناگون از محیط است که پس از مدتی تمام آنها را به گونه ای تحویل ضمیر ناخودآگاه بدهد .
چون در ضمیر ناخودآگاه یک نوع بایگانی ذهنی وجود دارد که تمام یافته ها را به نحو بسیار مطلوبی در قسمت های جداگانه ای نگهداری و محافظت می کند.
5- جهت تقویت قدرت های نهانی که ما را به نحوی یاری خواهند کرد , باید تمام افکار پلید و بد و یاس آور را از وجود خود دور سازیم و به خود اجازه ندهیم که این اندیشه ها در فکر ما جای گیرند .
اگر کسی در طول عمر خود موفق بشود که چنین نماید و تمام بدی ها را نادیده بگیرد و افکار بد و مخرب را از فکر خود دور سازد , باید بداند که به موفقیت و پیروزی های بزرگی در زندگانی خود دست یافته یا خواهد یافت که به زودی اثرات آن در زندگی خانوادگی , اجتماعی و ... او نمایان خواهند شد.

6- حرکات و اعمال و اتفاقات گوناگونی در سلامت روح و روان و جسم موثرند که اکثر افراد جوامع توجه چندانی به آنها ندارند و به همین دلیل هم از حالت ظاهری برخی از مردم متوجه می شویم که اخلاق و روحیات آنها روزانه در حال تغییر و دگرگونی است و به طور کلی آنها روش و خصلت ثابتی در زندگانی خود ندارند و همیشه حالت رفتاری آنان در نوسان می باشد و در اصطلاح فارسی می گویند که , فلانی امروز از دنده چپ بلند شده است .
زمانی که دلیل بروز این نوسانات و تغییرات ناگهانی و غیر عادی را در حالت روحی افراد بررسی می نمائیم , متوجه می شویم که علت آن تغییرات , مربوط به رفتار و کردار آنها در گذشته ای می باشد که اثرات آن در ضمیر ناخودآگاه این افراد از سال ها قبل مسکن گزیده و امروزه به گونه ویژه ای ظاهر شده اند.
اگر بخواهیم که این حالت ها روزی گریبانگیر ما نشوند , باید به نکات زیر توجه داشته باشیم.
الف ) با معاشرین و اطرافیان خود صمیمی و دوست باشیم و در معاشرت ها از خود سازگاری نشان بدهیم و اگر هدف معاشرت واقعی و دائمی با کسی داریم , هرگز به وی غیر از حقایق چیز دیگری را بیان ننمائیم .
ب) در معاشرت های فامیلی یا دوستانه , می بایست کوشش شود که به شخصیت فردی یا اجتماعی کسی صدمه ای وارد نشود , زیرا انجام چنین اعمالی , گذشته از قطع معاشرت ها , گاهی عدم تعادل های روحی و اخلاقی را به همراه دارد.
ج ) در معاشرت ها باید کوشش شود تا خواست دیگران , نادیده گرفته نشود , چون بی توجهی به خواست دیگران , باعث می شود که ناهماهنگی هایی در زندگی به وجود آید و این نابرابری ها , باعث عدم تعادل روحی و روانی و اجتماعی و ... می گردند.
د ) برای این که خود شما , دچار عدم تعادل و ثبات افکار در زندگانی نشوید , در هر مجلسی که با افراد متکبر , خودخواه , مقام پرست , ماده گرا و غیر منطقی و معتاد و ... مواجه می شوید , کوشش نمائید به آرامی از آنها دوری کنید و با چنین اشخاصی معاشر و همکلام نشوید.
زمانی که در مورد مطلبی گفتگو پیش می آید , اگر قصد کمک به ضمیرهای خود را دارید , همواره می بایست جنبه های مثبت آن , مورد توجه شما قرار بگیرد و از منفی گرایی درباره هر پدیده ای خودداری کنید و حتی گاهی هم برخی از رویدادها را نادیده بگیرید , چون هر خواست خیر و شر , دارای نوعی امواج است که مختص فرستنده آن موج می باشد و زمانی که این امواج به صورت قدرت های موجی قوی تری در آمدند , آنگاه به سوی فرستنده خود بر می گردند و اثرات مثبت یا منفی ای را در زندگی وی از خود بجای می گذارند.
7- افراد زیادی هستند که در زمان تصمیم گیری فاقد اراده قاطع و به موقع می باشند و معمولا زندگانی خود را تحت تاثیر گفته و یا نظر دیگران پیش می برند . چنین اشخاصی در گذران زندگی بیشتر خواست های دیگران را سرمشق زندگانی خود قرار می دهند و نسبت به خواست های باطنی و تمایلات نفسانی خویش بی تفاوت می باشند . اکثر این افراد در زندگی شخصی و اجتماعی خود معمولا با شکست مواجه شده و در اثر بروز همین شکست ها , گاهی از مسیر حقیقی و درست زندگی خارج می گردند و به فنا و نابودی کشیده می شوند.
روح هر یک از افراد , ذاتا درصدد به دست آوردن نکات منفی و بد نیست و معمولا کوشش دارد که روابط نیکو و پسندیده ای را با ماده (جسم) برقرار کند , ولی به دلیل قدرت انتخاب جسمی (ضمیر آگاه ) گاهی دیده می شود که این روح در برابر قدرت انتخاب اشتباه جسم مادی , سر تسلیم فرود می آورد و از آن متابعت می کند .
کلیه تجارب و رویدادها و آزمایشات گوناگونی را که بشر در زمان حیات مادی به طور آگاهانه به اعماق ضمیر ناخودآگاه خود روانه می کند , در این ضمیر , به همان شکل و صورت واقعی و حقیقی نقش می بندند و درست مانند قانون عمل و عکس العمل , از خود واکنش همان اندوخته های ذهنی را به اشکال گوناگون بروز می دهد.
در حقیقت افکار و اندیشه های ضمیر آگاه به عنوان عمل و پاسخگویی و واکنش های ضمیر ناخودآگاه , در زمان های مختلف حیات بشر به شکل عکس العمل اندیشه های زمان گذشته عمل می کند.
8- برخی از حالت و روحیات بشر , به صورت ذاتی است که هر کسی از بدو تولد با خود به جهان خاکی انتقال می دهد و همیشه آنها را در ذات خویش نگهداری می نماید و گروهی دیگر از افکار و حالات و روحیات نسل بشر , در اثر گذشت زمان و مشاهدات و تاثیرات مستقیم و یا غیر مستقیم افراد جوامع و پیرامون به دست می آیند که این حالت ها را اکتسابی می نامند . این اندوخته های اکتسابی , تاثیرات زیادی در زندگی دارند و همین ها هستند که باعث برتری افراد در جوامع نیز می شوند .
فرضا باید گفت که برخی از ترس و وحشت های ذاتی هستند که وجود آنها در اصل یک حالتی عادی است .
در مورد حالت های ترس ذاتی بشر می توان ترس از صداهای ناگهانی و بلن و ترس از ارتفاع را جزو آنها دانست , ولی وجود این حالت ها هم گاهی شامل کلیه افراد بشر نمی شوند , ولی بقیه ترس هایی که مردم از آنها رنج می برند , اکتسابی هستند و به مرور زمان در دوران ادامه حیات افراد به وجود می آورند , پس از مدتی به ضمیر ناخودآگاه آنان انتقال می یابند و پس از آن اشخاص به سادگی نمی توانند آن حالت ها را از خود دور کنند.
9- بدبینی حالتی است که در بین برخی از افراد بشر وجود دارد و امروزه به دلایل برخوردهای اجتماعی و دروغ گویی و بدقولی های زیاد , بیشتر از حد متعارف قبلی شاهد آن هستیم و این حالت ها معمولا در اثر برخورد با اندیشه های بد و مخرب به وجود می آیند
و پس از مدتی به صورت مستمر در حالت شناخت های اشخاص باقی می مانند و رفته رفته در اثر مرور زمان , در ضمیر آگاه نقش می بندند و پرورش می یابند تا این حالت جدید , زمانی به ضمیر ناخودآگاه شخص نفوذ کند و در آنجا محل مناسبی را اشغال بنماید و به شکل بدبینی کامل در فردی جلوه گر شود و شخص بدبین نسبت به هر حقیقتی مشکوک باشد و آن را به سادگی نپذیرد.
10- در زندگی افراد گاهی وقابعی رخ می دهند که آنها مجبور می شوند , وظیفه سخت و یکنواختی را , به دلایلی انجام دهند و زمان بخصوصی را در این حالت بگذرانند و هیچ راه گریزی هم در مقابل آن نمی توانند برای خود بیابند یا اینکه از اجرای آن سرباز زنند .
در چنین شرایطی باید کوشش شود که با آن عمل یا وظیفه , برخورد عاقلانه و منطقی داشت و با آن شرایط به وجود آمده مبارزه کرد , تا این که شخص به نابودی کشیده نشود و آن عمل در آینده اثرات بدی در ضمیر باطن او از خود بجای نگذارد.
اگر کسی بتواند از وجود قدرت های ذاتی خویش , برداشت های مثبت و سازنده ای بکند , باید به این امر معتقد و مومن باشد که در زمان هر ناراحتی و گرفتاری و حتی بیماری ای که در ذات او وجود دارد , با دستیابی به این نیروها می تواند در هر مورد و عملی خود را موفق و رستگار بداند , زیرا شفای درد و گرفتاری اکثر افراد , در دست خود انها است.
یکی دیگر از شفابخش های جسم و روح و روان , وجود قدرت ایمان است و کسی که صاحب اعتقاد و ایمان درستی باشد , بمراتب بهتر از افراد بی ایمان می تواند گرفتاری های خود را حل کند , حال این ایمان می تواند به یک کوه سنگی یا درخت , یا فرد زنده و مرده ای باشد.
مرکز قدرت ایمان واقعی در ضمیر ناخودآگاه قرار دارد , یعنی در اصل قدرت ایمان از ضمیر ناخودآگاه هر یک از افراد بشر سرچشمه می گیرد و در زندگی آنها به طور دائم نوعی اثر دارد .
چنانچه فردی قادر باشد ایمان را در ضمیر آگاه خود به وجود آورد و از آن محافظت کند , پس از چندی قدرت ایمان در ضمیر باطن وی بارور خواهد شد و سپس می تواند از محصولات آن بهره برداری های مثبت و سازنده بنماید و بر تمام خواست های خویش , جامه عمل بپوشاند , چون با وجود ایمان هر شخصی می تواند بر بی نیازی خود بیافزاید .
ایمان یکی از بزرگترین مرحمت ها و الطاف خداوند متعال است که همگان به سادگی می توانند به آن دسترسی پیدا کنند و یا آن را لمس و درک نمایند


انرژی درمانی

انرژی درمانی
انرژی کیهانی در تمام فضا نفوذ می‌نماید، اشیاء جاندار و بی‌جان را به‌هم مربوط می‌کند، از یک شیء به شیء دیگر جریان می‌یابد، برخلاف سایر پدیده‌ها با دور شدن از مبدأ، تراکم آن افزایش می‌یابد.
حوزه انرژی کیهانی همواره با نوعی آگاهی همراه است که مقدار آن بین دو قطب بسیار پیشرفته و بسیار بدوی در نوسان است.
● انرژی کیهانی
اگر ماده را به‌عنوان انرژی تراکم یافته تعریف کنیم، احتمالاً حوزه انرژی کیهانی از عنصری تشکیل شده است که در حد واسط قلمرو آشنای فعلی ماده و انرژی قرار دارد. برخی از دانشمندان از پدیده انرژی کیهانی با نام بیوپلاسما یاد می‌کنند.
● ویژگی‌های انرژی کیهانی
انرژی کیهانی در تمام فضا نفوذ می‌نماید، اشیاء جاندار و بی‌جان را به‌هم مربوط می‌کند، از یک شیء به شیء دیگر جریان می‌یابد، برخلاف سایر پدیده‌ها با دور شدن از مبدأ، تراکم آن افزایش می‌یابد.
حوزه انرژی کیهانی همواره با نوعی آگاهی همراه است که مقدار آن بین دو قطب بسیار پیشرفته و بسیار بدوی در نوسان است.
حوزه انرژی انسان که با زندگی بشر ارتباطی تنگاتنگ دارد، تجلی حوزه انرژی کیهانی است. این حوزه را می‌توان به کالبدی نورانی تشبیه نمود که جسم فیزیکی را احاطه نموده، در آن نفوذ می‌نماید و تابش آن متأثر از خصوصیاتش بوده، غالباً هاله نامیده می‌شود.
دستگاه عکاسی کرلین می‌تواند از انرژی بیوپلاسمیک یا نیروی اثیری که اطراف انسان و سایر موجودات زنده را احاطه کرده است، عکسبرداری کند. این میدان‌های انرژی نامرئی، مانند هاله‌های نورانی است که در آثار نقاشی ملل مختلف در اطراف چهره پیامبران و رهبران مذهبی ترسیم شده است.
● مراکز انرژی (چاکرا):
در حوزه انرژی (در بدن انسان) گرداب‌های مخروطی چرخانی به نام چاکرا وجود دارد که نوک مخروط آنها به جریان نیروی عمودی اصلی متصل است.
قسمت پهن این مخروط‌ها در حاشیه کالبدی قرار دارد که چاکرا در آن مستقر است.
معتقدند که هفت لایه هاله و هفت چاکرای حوزه انرژی با هم ارتباط دارند. در هاله هر سطح با یکی از چاکراها در ارتباط می‌باشد.
هر یک از گرداب‌های نامبرده با حوزه انرژی کیهانی، انرژی تبادل می‌کنند.
برای هر فرد ۷ چاکرای اصلی و ۲۱ چاکرای فرعی و حدود ۱۳۰ ـ ۹۰۰ ریزچاکرا قائل هستند.
دو چاکرای کوچک کف دست‌ها در درمان نقش بسیار مهمی دارند.
بیماری در دستگاه انرژی معلول عدم توازن در انرژی یا بروز مانعی در مسیر آن است. به‌عبارت دیگر فقدان جریان انرژی در دستگاه انرژی انسان، نهایتاً منجر به بیماری می‌گردد.
● انرژی کیهانی و طب سوزنی:
بعضی از دانشمندان بر این عقیده‌اند که در همین انرژی اثیری محیط بر انسان با مسئله معالجات طب سوزنی رایج در چین، رابطه خاص وجود دارد. به این معنی‌که نیروهای حیاتی در درون جسم آدمی در مسیرهای خاصی در گردش هستند و با فروبردن سوزن‌های ظریف پلاتین در مسیر این نیروها است که می‌توان اشکالات و عدم تعادل بدن بیمار را کنترل و مرتفع نمود.
● انرژی کیهانی و اهرام مصر:
قدمت استفاده از انرژی کیهانی احتمالاً به زمان فراعنه یا حتی قبل از آنها برمی‌گردد. امواج انرژی کیهانی به‌علت شکل خاص هرم و زوایای متناسب آن در کنج‌ها تمرکز یافته و تقویت می‌شوند و سپس انعکاس این دسته امواج در یک نقطه در وسط هرم یکدیگر را قطع می‌کنند و بیشترین مقدار انرژی در این کانون (در فاصله یک سوم فوقانی ارتفاع هرم) متمرکز می‌شود. قرار گرفتن بیمار در داخل کانون هرم و یا مصرف آبی که مدتی در داخل هرم مانده و به اصطلاح باردار شده است به درمان بیماری‌ها کمک می‌کند.
شایان توجه است که استفاده از این انرژی بر روی گیاهان (از طریق استفاده از آب انرژی‌دار)، اثرات مثبتی در رشد و نمو آنها دارد.
● انرژی کیهانی و کوهستان:
مناطق مختلف کره‌زمین دارای تراکم انرژی متفاوتی می‌باشد. از آنجائی‌که ما به‌طور مداوم با محیط و افرادی‌که با آنها سروکار داریم، در حال تبادل انرژی هستیم، قرار گرفتن در محیط‌های پرانرژی باعث افزایش انرژی ما می‌شود. از جمله این مکان‌ها محیط‌های کوهستانی است که اگر این محیط کوهستانی پوشش درختان جنگلی داشته باشد، از میزان انرژی بیشتری برخوردار است. به‌خصوص در کنار آبشارها انرژی خاصی وجود دارد و شاید به همین دلیل باشد که مردم از قرار گرفتن در زیر آبشار لذت می‌برند.
اغلب معابدی که روی سیستم‌های انرژی کار می‌کنند، در کوهستان قرار دارند. مانند معابد کونگ‌فو.
مکان‌های مقدس مربوط به همه ادیان نیز از جمله مکان‌های پرانرژی و دارای انرژی مثبت هستند.
در سفری‌که چند سال پیش به کلیسای سنت استپانوس در جلفا داشتیم، اغلب افراد گروه حتی آنهائی‌که آشنائی زیادی با انرژی‌های کیهانی نداشتند در بازگشت از آنجا احساس شارژ شدن و سنگینی خاصی داشتند. من احساس می‌کردم که از فرط انرژی، لبریز شده‌ام.
قرار گرفتن در چنین محیط‌هائی باعث آرامش درونی و شادابی انسان‌ها می‌شود. اگر چاکراهای فرد برای جذب انرژی آماده شده باشد، تأثیر بیشتری خواهد داشت.
مکان‌هائی نیز وجود دارد که تراکم انرژی منفی در آنها بالاست و قرار گرفتن در آنها باعث تخلیه انرژی‌های مثبت، جذب انرژی‌های منفی و ایجاد کسالت روحی در افراد می‌شود. زمانی‌که فرد در چنین مکان‌هائی قرار می‌گیرد، احساس ناخوشایندی دارد و تمایل دارد که زودتر آن مکان را ترک نماید. مانند مکان‌هائی که در آنها عمال غیرانسانی و ناشایست انجام گرفته و آثار آن هنوز باقی‌مانده است و مردم در اصطلاح می‌گویند: این مکان سنگین است.
● انرژی درمانی:
استفاده از انرژی کیهانی یا قراردادن بیماردر حوزه میدان انرژی، توسط درمانگر به‌منظور درمان یا شفادهی است.
انرژی درمانی از شاخه‌های Altemative Medicine (طب مکمل) می‌باشد.
● راه‌های اصلی انتقال انرژی:
۱. روش مستقیم:
در جلسه درمانی توسط درمانگر انرژی به بیمار داده می‌شود که معمولاً از طریق کف دست‌ها و چشم‌ها انجام می‌شود. انتقال انرژی از دست‌ها با تماس به بدن بیمار و یا ارسال انرژی بدون تماس فیزیکی تا شعاع ۱۵ متری به راحتی امکان‌پذیر می‌باشد.
۲. درمان از راه دور:
در یک جلسه حضوری، چاکراهای بیمار توسط درمانگر آماده می‌شود. سپس در جلسات متعدد به‌صورت غیرحضوری، رأس ساعتی که با درمانگر هماهنگ شده است (در شب) فرد در حلقه انرژی نشسته و انرژی دریافت می‌نماید. از مزایای این روش اتلاف وقت کمتر می‌باشد و چندین بیمار به‌طور همزمان می‌توانند انرژی دریافت نمایند.
۳. آب دارو:
آب خاصیت ذخیره و انتقال انرژی را دارا می‌باشد. مقداری آب (حدود ۲۰ ـ ۳۰ سی‌سی) در یک قطره چکان پلاستیکی یا شیشه‌ای ریخته می‌شود و درمانگر با دست خود به آن انرژی می‌دهد. آب توسط انرژی باردار می‌شود. این آب دارو بایستی دور از نور و حرارت (در یخچال) نگهداری شود و از تماس آب با اشیاء فلزی خودداری نمود چون انرژی آن جذب فلز می‌شود. مصرف آن به‌صورت قطره‌ای و به روشی خاص می‌باشد. با هر بار مصرف آب‌دارو بیمار معادل حجم یک جلسه انرژی دریافت می‌نماید.
این آب دارو با روشی شبیه داروهای هامیوپاتی قابل تکثیر است.
استفاده از این روش باعث می‌شود تا تعداد جلسات مراجعه حضوری کمتر شده و بیمار حجم بیشتری انرژی به‌طور مستمر دریافت نماید.
۴. از طریق تلفن:
در مواردی که امکان دسترسی به درمانگر مقدور نباشد، می‌توان انرژی را از طریق آب دارو یا تلفن یا برنامه‌های زنده تلویزیونی انتقال داد. در حین ارتباط تلفنی، بیمار در حالت ریلکس قرار می‌گیرد و انرژی را از طریق گوشی تلفن دریافت می‌دارد.
● موارد استفاده از انرژی درمانی:
۱. تسکین درد:
دردهای ناشی از صدمات فیزیکی و جراحی و سرطان‌ها، دردهای عضوی، عصبی و ران‌تنی، میگرن و سردرد، نورالژیا (درد عصب سه‌قلوی صورت)، پریودهای دردناک و...
در مورد تسکین درد باید توجه داشت که درد، بیماری نیست بلکه نشانه بیماری می‌باشد و زمانی اقدام به درمان و تسکین درد نمود که از نظر موارد پاتولوژیک (مانند وجود تومور) بیمار بررسی شده باشد.
۲. آرامش اعصاب:
کاهش فشارهای عصبی و عصبانیت، هیجانات، استرس، اضطراب، بی‌قراری، پرخاشگری، افسردگی، وسواس، بی‌خوابی، مانیا، درمان کمکی در دوران ترک اعتیاد و کاهش وابستگی روانی به موادمخدر.
۳. بیماری‌های داخلی ـ جراحی:
انرژی درمانی بر روی بیماری‌های داخلی و جراحی نیز تأثیر دارد ولی نمی‌توان تمام بیماری‌ها را با آن درمان نمود. در برخی موارد اگر به‌صورت درمان کمکی استفاده شود، مفید واقع خواهد شد (مانند سرطان و تومورها).
در درمان بیماری‌هائی که ریشه عصبی دارند (مانند سردردهای عصبی و بعضی از آسم‌ها) بسیار کمک‌کننده می‌باشد. همچنین در درمان چاقی و لاغری از طریق کاهش و یا افزایش اشتها مؤثر می‌باشد.
● عوارض انرژی درمانی:
انرژی درمانی برای بیمار عارضه خاصی ندارد و عوارض آن متوجه شخص درمانگر می‌باشد.
درمانگر در معرض ابتلا به بیماری است که روی آن کار می‌کند و مبتلا به پیری زودرس می‌شود.
استفاده از انرژی کیهانی، فشار عصبی برای درمانگر به همراه دارد.
● توضیحاتی چند در رابطه با تنظیم مراکز انرژی (چاکراها):
همه افراد در اثر هیجانات، استرس‌ها، شوک‌ها، حوادث، تصادفات، تمرکزها و مراقبه‌های ناصحیح دچار به‌هم ریختگی مراکز انرژی (چاکراها) می‌گردند. که به‌صورت‌های گوناگون خود را نشان می‌دهند. مثلاً:
۱. بیماری‌هائی که ریشه فیزیولوژیک ندارند. به معنای آنکه متخصصین مختلف نمی‌توانند تشخیص دهند که علت بیماری چیست؟ (دردهای بی‌ریشه).
۲. در حرکت‌هائی مثل (یوگا، چی‌کنگ، تای‌چی، ذن، هیپنوتیزم و...) چه در تمرینات معمولی و چه در مراقبه‌ها به‌خصوص حرکت‌هائی که به‌طور مستقیم با مراکز انرژی سروکار دارند، فرد احساس می‌کند، نمی‌تواند به نتیجه دلخواه برسد و در بعضی مواقع دچار هیجانات و یا افسردگی‌های کاذب می‌گردد.
۳. عدم پیشرفت در حرکت‌های متافیزیکی که هرکدام از آنها حداقل با یکی از مراکز انرژی سروکار دارند.
به‌طور کلی تنظیم مراکز انرژی (چاکراها) شما را در کلیه مسائل و امور مربوطه منظم می‌سازد.
● توضیحاتی در رابطه با انرژی:
این انرژی در تمام افراد بشر به میزان کم وجود دارد. زمانی‌که عضوی از بدن ضربه می‌خورد و یا درد می‌گیرد، به‌طور ناخودآگاه فرد کف‌دست خود را روی محل درد می‌گذارد و حاضر به برداشتن دست خود نیست و اغلب دست چپ را روی محل درد گذاشته و دست راست را روی دست چپ می‌گذارد. درد مقداری کاهش می‌یابد. این کاهش درد به‌دلیل خارج شدن انرژی مذکور از کف دست‌هاست. انرژی کف دست چپ خاصیت تسکین درد بیشتری دارد.
این انرژی در برخی از افراد قابل پرورش می‌باشد. برای اینکه فردی بتواند درمانگر شود، باید توانائی متافیزیکی خاص آ‌ن‌را داشته باشد. در غیر این‌صورت فشار زیادی را باید متحمل شود و دچار یک‌سری مسائل و مشکلات خواهد شد و در معرض ابتلا به بیماری‌ها و مشکلات بیمارانی که روی آنها کار می‌کند، خواهد بود.
با انجام یک‌سری مراقبه‌ها و تمرینات مداوم، دومین چاکرا از پائین (موسوم به مرکز تان‌تین) در فرد باز و فعال می‌شود. انرژی کیهانی در این چاکرا ذخیره شده و در درمان استفاده می‌شود یا به‌صورت کانالی برای انتقال انرژی مورد استفاده قرار می‌گیرد. زمان لازم برای این‌کار در حالت عادی بین ۵ ـ ۲۰ سال طول می‌کشد. توصیه می‌شود این‌کار حتماً توسط یک استاد انجام گیرد و تمرینات شخصی به‌هیچ عنوان توصیه نمی‌گردد. انجام این کار نیاز به تهذیب نفس نیز دارد. چون هرگونه سوءاستفاده از این انرژی براساس قانون کارما باعث صدمه مضاعف به‌خود فرد می‌شود.
(Karma = قانون عمل و عکس‌العمل: همیشه عملی را که از خود صادر می‌کنید، در جائی دریافت می‌نمائید).
● احساس بیماران نسبت به دریافت انرژی:
در طول جلسه درمانی، زمانی‌که بیمار انرژی دریافت می‌کند، این انرژی معمولاً به شکلی قابل حس می‌باشد. مانند: احساس مورمور شدن، گرما یا سرما.
احساس انرژی در خانم‌ها بیشتر از آقایان می‌باشد. ولی باید دانست که احساس یا عدم احساس انرژی توسط بیمار، ارتباطی با تأثیر انرژی روی او ندارد.

سیدجعفر نخجوانی
منابع:
▪ هاله درمانی با دست‌های شفابخش (باربارا آن برنن، ترجمه: مهیار جلالیانی).
▪ نیروهای مرموز در اهرام مصر (بیل شول ـ اد.پتیت، ترجمه: بشیر بختی).
▪ جزوه کاربردی انرژی درمانی (درس‌هائی از استاد سیدجعفر نخجوانی).