کافه تلخ

۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

هفت چاکرا


چاکرای اول - مرکز پایه
واژه‌ی سانسکریت برای چاکرای ریشه، مولادهارا به معنی « ریشه» است. چاکرای پایه در انتهای نخاع قرار گرفته و رنگ آن قرمز است.
این چاکرا بوسیله‌ی عنصر زمین کنترل می‌شود.
آگاهی همراه با این چاکرا در ارتباط با موضوعات بقا، اصول و ارتباطهای فیزیکی، الگوها، مادی‌گرایی و واکنش‌های ابتدایی جنگ و گریز است.
این چاکرا با الگوهای زندگی جمعی نیز ارتباط دارد. چاکرای ریشه وظیفه‌ی تنظیم جریان انرژی حیاتی ( انرژی کیهانی و زمینی ) را نیز برای تغذیه و حیات کالبد فیزیکی به عهده دارد.
اندامها و ارگانهایی که با این چاکرا در ارتباطند عبارتند از:
پاها، روده‌ی بزرگ، ستون فقرات، راست روده، استخوانها و سیستم ایمنی.
دکتر گربر عقیده دارد که « چاکرای ریشه با غده‌های جنسی در ارتباط است… ممکن است غده‌های جنسی با هر دو چاکرای یک و دو مربوط باشند.»

چاکرای دوم - مرکز طحال
واژه‌ی سانسکریت برای چاکرای دوم، سوادیست‌هانا به معنی « شیرین و مطبوع کردن » است. این چاکرا حدوداً نزدیک ناف قرار گرفته و رنگ آن نارنجی است.
این چاکرا بوسیله‌ی عنصر آب کنترل می‌شود. آگاهی همراه با این چاکرا در ارتباط با نمادگرایی ( سمبولیسم )، دوگانه گرایی ( تعادل قطب‌ها )، و ارتباطها ( چگونگی ارتباط ما با دیگران، عملکرد ما در رابطه با آنها و چگونگی برقراری و حفظ ارتباطهای شخصی ) است.
این چاکرا بر دیدگاه شخصی و ارتباطهای ما مؤثر است، زیرا نیاز به رشد و تغییر را ایجاد می‌کند.
در سطح ناخودآگاه، چاکرای طحال
( خاجی) با امیال جنسی، احساسات سرکوب شده و ضربه‌ها در ارتباط است. این چاکرا همچنین در بیان عواطف، لذت، حرکت، احساس و توانایی پرورش دادن، نقش دارد.
اغلب این بیان، بوسیلة ترسها و ضربه‌های نهفته که در دوران کودکی شکل گرفته‌اند سرکوب می‌شود. بعضی از این ترسها و ضربه‌ها ریشه در خاطرات گذشته زندگی دارد. این چاکرا کنترل کننده‌ی ارگانهای جنسی، لگن، قسمت پایین کمر، سیستم ادراری و تناسلی، کولون، روده‌ی کوچک و سیستم ایمنی است. چاکرای طحال با غده‌های جنسی نیز مربوط است.

چاکرای سوم - شبکة خورشیدی
واژه‌ی سانسکریت این چاکرا، مانی‌پورا به معنی «‌گوهردرخشان» است، زیرا این چاکرا روشن و درخشان است. این چاکرا که در شبکة خورشیدی واقع شده و محل آن بالای غده‌های آدرنال ( فوق کلیوی ) و درست زیر جناغ است، نوسانی با فرکانس رنگ زرد دارد و توسط عنصر آتش کنترل می‌شود.
در سطح فیزیکی این چاکرا کنترل کننده‌ی سیستم متابولیک ( سوخت و ساز ) است و مسؤولیت تنظیم و توزیع انرژی متابولیک در بدن را به عهده دارد، مثل احتراق مواد غذایی برای تولید انرژی.
چاکرای سوم با ماهیچه‌ها، غده‌های آدرنال، کبد، طحال، کیسه‌ی صفرا، مهره‌های کمری و لوزالمعده ارتباط دارد. آگاهی همراه با شبکه‌ی خورشیدی در رابطه با اختیارات شخصی است.
درباره‌ی توانایی شخصی خود چه احساسی دارید؟ آیا قادرید جهت زندگی خود را کنترل کنید یا احساس می‌کنید که در این زمینه ناتوانید؟ چگونگی بیان خواسته‌های شما تعیین کننده‌ی میزان کنترل شما بر زندگیتان است.


چاکرای چهارم - مرکز قلب
نام چاکرای قلب در زبان سانسکریت آناهاتا است. به معنی « صدایی که بدون برخورد دو چیز ایجاد می‌شود ». این معنی نشان دهنده‌ی ارتباط انرژی بین شخص و دیگران است.
چاکرای قلب که در ناحیه‌ی قلب قرار گرفته است، بازتاب دهنده‌ی توانایی ما برای ابراز عشق است ( هم عشق به خود و هم عشق به سایر انسانها ).این عشق می‌تواند به روشهای گوناگون بیان شود، مثلاً از طریق همدردی، توجه به افراد تیره بخت، رابطه‌ی عاشقانه بین اعضای خانواده، یا یک ارتباط صمیمی و دوستانه.
این چاکرا همچنین منعکس کننده‌ی توانایی و ظرفیت ما برای رسیدن از خودپرستی به عشق بی قید و شرط است. چاکرای قلب به خاطر ارتباط متقابلی که با عواطف و ادراکهای ما دارد مهمترین چاکرا است.
این چاکرا انرژی‌های والا ( معنوی ) را با انرژی‌های سطح پایین ( فیزیکی ) متحد می‌سازد. هماهنگی ذهن و بدن از طریق مرکز قلب برقرار می‌شود.
از طریق تمایلات درونی قلب است که ما قادریم نیازهای درونی خود را درک کنیم. این انرژی عشق نیازهای روحی ما را با تکاپوی دنیای مادی ترکیب می‌کند تا ما واقعیت‌های سرنوشت خود را تجربه کنیم . رنگ این چاکرا سبز ( و گاهی صورتی ) است، و کنترل آن توسط عنصر هوا صورت می‌گیرد.
چاکرای قلب کنترل کننده قلب، غده‌ی تیموس، سیستم
ایمنی درون ریز و سیستم گردش خون است.


چاکرای پنجم - مرکز گلو
چاکرای گلو در زبان سانسکریت ویشودهی، نامیده می‌شود که به معنی « تصفیه و پالایش » است. این چاکرا در گلو قرار دارد و از لحاظ درک در سطح ناخودآگاه، یکی از آسانترین چاکراهاست.
انسداد این چاکرا مستقیماً بر طنابهای صوتی، دهان و ناحیه اطراف گردن اثر می‌گذارد. چاکرای گلو بر حیطه‌ی ارتباطات و سطوح بالای خلاقیت تأثیر دارد.
منظور از ارتباطات چگونگی ابراز وجود ما، تمایلات ما و چگونگی ارتباط ما با دیگران است. نوسان چاکرای گلو هم فرکانس با رنگ آبی است و کنترل آن توسط عنصر اتر ( و صوت ) صورت می‌گیرد.
چاکرای گلو کنترل کننده‌ی گلو، طنابهای صوتی، ناحیه‌ی گردن، غده‌های تیروئید و پاراتیروئید و همه‌ی اشکال ابراز وجود است.
چاکرای ششم - چشم
سوم
نام چاکرای ششم در زبان سانسکریت آجنا است. واژه‌ی آجنا اصولاً به معنی « درک کردن » یا « بطور کامل فهمیدن » است، از طریق این چاکرا ادراک و پیش بینی امکان پذیر است.
نوسان این چاکرا به رنگ نیلی است. چاکرای چشم سوم دارای تقابل و قطبیت است. این چاکرا توسط آکاشا کنترل می‌شود. چشم سوم، مرکز نور، رنگ، بینش، آینده‌نگری، روشن بینی و واقعیت‌های مکتوب است.چشم سوم همچنین بزرگترین آموزگار ما در زمینه‌ی ترس و عشق است.
این چاکرا با توانایی ما برای دیدن دنیای اطراف و درک واقعیت‌ها بدون پیش داوری، ارتباط دارد. چشم سوم یک گذرگاه ورودی است. این چاکرا ما را با جهان بی‌کران کیهانی ارتباط می‌دهد.
این گذرگاه پلی بین سطح فیزیکی و سطوح معنوی است. با باز کردن چشم سوم، راهی به سوی واقعیت‌ها و توانائی‌های یک دنیای چند بعدی گشوده می‌شود. بنابراین چشم سوم مرکز بینش است.
این چاکرا بوسیله‌ی عنصر نور کنترل می‌شود، رنگ آن نیلی است، و کنترل غده‌ی پینه‌آل را بر عهده دارد.
« در سطح فیزیکی، چاکرای پیشانی ( چشم سوم ) با غده‌ی پینه‌آل، غده‌ی هیپوفیز، نخاع، چشمها، گوشها، بینی، و سینوسها در ارتباط است. » ( دکتر گربر ) .
در متون خاص، عملکرد غده‌ی هیپوفیز و غده‌ی پینه آل اغلب مبادله می‌شود. بعضی مؤلفان معتقدند که غده‌ی هیپوفیز کنترل چشم سوم و غده‌ی پینه‌آل کنترل چاکرای تاج را بر عهده دارد چون چشم سوم بوسیله‌ی عنصر نور و آکاشا کنترل می‌شود، ما غده‌ی پینه آل را به چشم سوم ارتباط می‌دهیم.


چاکرای هفتم - مرکز تاج
نام این چاکرا در زبان سانسکریت ساهاسرارا به معنی « هزار گانه » است. این چاکرا در فرق سر واقع شده، رنگ آن بنفش است و توسط عنصر فوهات کنترل می‌شود. در سطح فیزیکی این چاکرا با ذهن و مغز در ارتباط است. چاکرای هفتم نماینده‌ی اجزای تفکر آگاهانه و ناخودآگاه ما، نحوه‌ی برخورد ما با عقایدمان در سطح کیهانی و توانایی ما برای دستیابی به شعور جمعی است.
آگاهی همراه با چاکرای تاج مربوط به معنویت ما یا درک ارتباطی است که ما به عنوان موجوداتی معنوی در دنیای فیزیکی داریم. چاکرای تاج، دروازه‌ای به سطوح بالای آگاهی یا اراده‌ی الهی است. رنگ این چاکرا بنفش است و کنترل قشر مخ، سیستم عصبی مرکزی و غده‌ی هیپوفیز را بر عهده دارد.
غده‌ی هیپوفیز یک غده‌ی اصلی است و به همین دلیل است که ما غده‌ی هیپوفیز را با چاکرای تاج ارتباط می‌دهیم.
هفت چاکرا نماینده‌ی هفت مرحله ابتدایی تکامل متافیزیکی ما هستند. هر یک از مراحل، با
عملکرد همان چاکرا مطابقت دارد.
چاکرای ریشه تجربه‌ی دنیای مادی
چاکرای طحال تجربه‌ی دنیای عاطفی
شبکه‌ی خورشیدی تجربه‌ی اراده‌ی شخصی
چاکرای قلب تجربه‌ی عشق بی قید و شرط
چاکرای گلو تجربه‌ی بیان حقیقت
چشم سوم تجربه‌ی ادراک و بینش
چاکرای تاج تجربه‌ی اراده‌ی الهی
سیستم چاکراها، عواطف و پاسخ‌های عاطفی ما را ذخیره و فعال می‌کند. همه‌ی افکار، احساسات و عواطف ما که همه روزه تجربه می‌کنیم و همه‌ی خاطرات تجربه‌های گذشته ما، در سیستم انرژی ما ثبت و ذخیره می‌شوند. هر لایه از کالبد هاله‌ای با یکی از چاکراها تطابق و همبستگی دارد.
مثلاً سطح اول کالبد هاله‌ای (کالبد اتری( با چاکرای اول (چاکرای ریشه( همبستگی دارد. کالبد عاطفی با چاکرای طحال همبستگی دارد و به همین ترتیب تا کالبد کتری که با چاکرای تاج همبستگی دارد.
( به مبحث هاله مراجعه کنید ). هر گاه می‌گوییم یک چاکرا دچار « عدم تعادل » شده است، به این معنی است که در این چاکرا انرژی کاهش یافته، یا مصرف انرژی بالا است.
وضعیت این چاکرا می‌تواند بر وضعیت چاکرای بالا یا پایین آن تأثیر بگذارد. دقیقاً همانطور که هاله منعکس کننده‌ی وضعیت کلی سلامت ماست، چاکراها نیز همین حالت را دارند. چاکرا ها را می‌توان به آیینه‌های کوچک تشبیه کرد، که آنچه را که در زندگی ما در زمینه‌ی شخصی یا معنوی در حال وقوع است نشان می‌دهند.
زیرا چاکراها نسبت به تحریکات داخلی( دورنمای ذهنی و عاطفی ما ) و خارجی واکنش نشان می‌دهند.
چاکراها همه روزه در پاسخ به آنچه ما تجربه می‌کنیم و اینکه چگونه با این تجربیات کنار می‌آییم، تغییر می‌کنند. به هر حال توانایی ما برای کنار آمدن با هر وضعیت، بستگی به وضعیت داخلی هر چاکرا دارد.
اگر یک چاکرا در تعادل باشد (یعنی باز باشد و انرژی در آن جریان داشته باشد) ما خواهیم توانست نسبت به آنچه تجربه می‌کنیم، واکنشی مطلوب و مؤثر نشان دهیم.
اما هنگامی که یک چاکرا مسدود یا دچار عدم تعادل باشد، این توانایی نیز دچار اختلال می‌شود، زیرا وضعیت نامطلوب چاکرا، ابعاد وجود ما را محدود می‌کند
مطالب بر گرفته از سایت رهپویان وصال

فعال سازی چاکرا‌ها
در هاله‌ی انسان ساختار‌هایی تحت عنوان چاکرا ( کانون انرژی ) وجود دارد. این مراکز مسؤول تبادل انرژی بین هاله‌ی انسان و هاله‌ی کیهان ( ارسال و دریافت انرژی ) و همچنین مسؤول متعادل کردن انرژی در سطوح مختلف هاله می‌باشند. چـاکراهـا به دو نـوع اصلـی و فـرعی تـقسیم می‌شوند، تعداد چاکراهای اصلی هفت و فرعی بیست‌و‌یک می‌باشد. چاکراها شبیه قیف هستند، انتهای باریک چاکراهای اصلی به سمت مغز یا نخاع و قسمت پهن آنها به سمت خارجی‌ترین لایه‌ی هاله قرار گرفته است.
چاکراهای اصلی در طول ستون فقرات تا مغز قرار گرفته‌اند و با شماره‌های یک تا هفت نام‌گذاری می‌شوند. این چاکراها به ترتیب شماره ( از یک تا هفت ) در انتهای ستون فقرات، راستای ناف، انتهای جناغ سینه، راستای قلب، گودی گردن، پیشانی و فرق سر قرار دارند. رنگ این چاکراها به ترتیب ( از یک تا هفت ) قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش است.
هریک از این چاکراها با گروهی از عملکردهای جسمی، روانی و روحی در ارتباط است. سالم، باز و فعال بودن هر چاکرا باعث می‌شود عملکردهای مربوطه نیز ایده‌آل باشد. برای فعال سازی چاکراها از تکنیک‌های مختلف جسمی و ذهنی استفاده می‌شود . در ادامه نمونه‌ای از تکنیک‌های ذهنی آمده است.
این تمرین را می‌توان با هر روشی انجام داد ( خوابیده به پشت طوری که دستها و بازوها در کنار بدن باشد و یا نشسته روی صندلی راحتی ) انتخاب روش به شما بستگیدارد که با کدامیک راحت‌تر باشید
بعد از اینکه نشسته یا خوابیدید یک نفس عمیق از راه بینی بکشید (دم عمیق)، آنرا حبس کنید، سپس آرام از طریق دهان بیرون بدهید (بازدم عمیق)، چند ثانیه به ریه استراحت بدهید. (این کار را سه مرتبه تکرار کنید)
حالا چشمان خود را ببندید، تصور کنید که می‌خواهید برای قدم زدن به جنگل بروید ، دری مقابل دیده‌گان شما قرار دارد، جلو بروید و در را باز کنید و به بیرون قدم بگذارید .
راهی باریک و روشن که از میان درختان می‌گذرد به چشم می‌خورد ، شما در این راه قدم بگذارید و جلو بروید…
شما در پایین جاده در سمت راست درختان بلندی را می‌بینید ، در این میان درخشندگی سیب‌های قرمز توجه شما را جلب می‌کند، از میان سیب‌های بی‌شمار سیبی قرمز را انتخاب کنید. سیب را در دست دارید و جریان رنگ قرمز را در خود احساس می‌کنید . این سیب قرمز اولین چاکرای شما را ( چاکرای ریشه ) شارژ می‌سازد .می‌توانید سیب قرمز را بخورید
به راه رفتن ادامه دهید، در حالی که آگاهی کامل بر قدم زدن دارید . شما تا نزدیکی گلهای نارنجی زیبایی که همه یک اندازه و یک شکلند پیش می‌روید. دسته گلی را از این گلهای نارنجی انتخاب کنید و جریان ملایم رنگ نارنجی را در خود حس کنید . رنگ گلهای نارنجی دومین چاکرای شما را ( چاکرای خاجی ) شارژ می‌سازد. شما می‌توانید این دسته گل نارنجی زیبا را برای خودتان داشته باشید .
جلوتر بروید تا به کنار پرنده‌های زرد خوش رنگ، خوش آواز و زیبا برسید. دست خود را آرام روی بالهای یک پرنده بکشید و به آوازش گوش دهید .
جریان رنگ زرد پرنده را کاملاً در خود احساس کنید. چاکرای سوم شما ( شبکه‌ی خورشیدی ) بوسیله‌ی رنگ زرد پرهای زیبای پرنده شارژ می‌شود. شما سبک پریدن پرنده زرد را مشاهده می‌کنید تا پرنده محو شود. و همیشه شیرینی آواز پرنده‌ای زرد را به خاطر خواهید داشت.
به آرامی به سمت راست بروید. چمن زار سر‌سبز و وسیعی را در مقابل خود ببینید و روی فرش سبزی از علف‌ها بنشینید . دست خود را در علفهای سبز فرو ببرید و آنرا لمس کنید و این جریان رنگ سبز را احساس کنید. این رنگ سبز علفها چاکرای چهارم شما را ( چاکرای قلب ) شارژ می‌کند.
شما می‌توانید از تازگی علفها لذت ببرید .
کمی جلوتر در نزدیکی شما صدای آبشاری به گوش می‌رسد، به راه خود ادامه دهید تا آبشار را مشاهده کنید و از پایین آمدن قطرات آب شاداب شوید. در دریاچه‌ی پایین آبشار، رنگ آبی آب را ببینید. دستهای خود را به آرامی در سردی و خنکای آبی آب فرو ببرید و جریان این رنگ آبی را با تمام وجود حس کنید.
این رنگ آبی آب پنجمین چاکرای شما را ( چاکرای گلو ) شارژ می‌سازد. مقداری از این آب بنوشید و لذت ببرید .
به راه خود ادامه دهید و حرکت و جنبش پروانه‌ای نیلی رنگ را ببینید .
با انگشت آنرا لمس کنید . از نوسان و جریان این رنگ نیلی آگاه باشید و آنرا حس کنید.
پروانه نیلی رنگ که روی انگشتان شما نشسته چاکرای ششم شما را ( چشم سوم ) شارژ می‌سازد. بعد پریدن آرام و محو شدن پروانه را می بینید .
به آخر راه که رسیدید دره‌ی عمیقی پوشیده با گلهای بنفشه را مشاهده می‌کنید .
دسته‌ای از گلها را انتخاب کنید . جریان رنگ بنفش گلهای بنفشه را حس کنید و اجازه دهید تا چاکرای هفتم شما را ( چاکرای تاج ) شارژ سازد.
به آرامی به عقب برگردید و رقص رنگین کمانی را در پهنه‌ی آسمان مشاهده کنید. شما نیز دارای یک رنگین کمان هستید، که در روشنایی، خوشی، خنده و آشتی با عشق آنرا در هاله‌ی خود دارید.
جریان تمامی رنگهای رنگین کمان را ( بنفش، نیلی، آبی، سبز، زرد، نارنجی و قرمز ) در خود احساس کنید و سرشار از این رنگ‌ها باشید.
در پایان این سفر رویایی ، رنگین کمان کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود، برگردید و پشت در بایستید، در را بازکنید و به داخل قدم بگذارید.
حال داخل اتاق هستید، چشمان خود را باز کنید.
هر زمان که شما بخواهید و اراده کنید می‌توانید این سفر را به یاد بیاورید و تکرار کنی


آیا هاله ی خود را می شناسید؟


آیا هاله ی خود را می شناسید؟
هاله های دارای رنگ ها و مشخصه های متفاوتی هستند.


مدت‌هاست که این جملات به عناوین و اشکال مختلف از گوشه و کنار دنیا شنیده می‌شود.
برخی نیز به آن رنگ و بوی تبلیغاتی داده‌اند و از قانون جذب به عنوان تنها راز زندگی انسان‌ها یاد می‌کنند و با این کار عده‌ای را دور خود گرد آورده‌اند.
اخیرا نیز فیلم راز با ترجمه فارسی به بازار ایران آمده و یکی از بانک‌ها نیز با انتخاب گوشه‌هایی از آن فیلم،دست به تبلیغات جالبی برای حساب‌های قرض‌الحسنه‌اش زده است.
اما سوال اینجاست که آیا واقعا امواج این قدرت را دارند که امواج مشابه خود را جذب نمایند؟ چگونه می‌توان این امواج را تغییر داد و آنها را کنترل کرد؟آیا واقعا این امواج هستند که آینده ما را تشکیل می‌دهند؟
اینها سوالاتی هستند که حداقل تا به امروز کسی نتوانسته به طور یقین از آنها پرده بردارد هرچند تحقیقات در این را ه ادامه دارد و پیشرفت‌هایی نیز حاصل شده است.
هاله عبارت است از نوعی تشعشع مغناطیسی لطیف كه از نیروهای اتریک و سایر میدان‌های انرژی ایجاد می‌شود.بهتر است این‌طور بگوییم که تمامی موجودات زنده در اطراف بدن خود دارای هاله‌ای از انرژی هستند که امواج حاصل از آن به طور دایمی در حال تشعشع هستند.
این امواج را می‌توان شبیه امواج گرمایی دانست که یك روز داغ از سطح زمین بیرون می‌آیند.

هاله بین‌ها بر این باورند که کیفیت و اندازه هاله موجودات غیرزنده در غالب موارد یکسان بوده و کمتر تغییر می‌کند.اما این در مورد موجودات زنده صادق نیست چراکه فرایندهای حیاتی منجر به گسیل داشتن انواع امواج می‌شوند که هاله موجود را در زمان‌های مختلف تغییر می‌دهند.
این موضوع البته در مورد انسان از پیچیدگی بسیار زیادی برخوردار است.
چراکه قدرت تفکر،تصمیم‌گیری،تجسم،هیجانات متنوع و آمیخته،تفکرات انتزاعی و تخیل بسیار فعال و پویای انسان در هر زمان به تولید طول موج‌های بسیار متنوع امواج الکترومغناطیسی منجر می‌شود.
آنها همچنین بر این باورند که می‌توانند با دیدن این امواج از صحت و سلامتی کارکرد بدن و روح فرد اطلاعاتی را به دست بیاورند.
برای ترسیم شکل این هاله آنها میدان‌های مغناطیسی دور آهنربا را نمونه خوب و البته بسیار ساده هاله می‌دانند.

تاریخچه هاله
هاله در طول زمان توسط افراد مختلف دیده شده و نام‌های مختلفی گرفته است.مثلا در ادیان باستانی آن را آکاشا می‌نامیدند.زرتشتیان به آن آتش ذیروح یا آتش جاویدان می‌گفتند.
در زبان سانسکریت نام آر به معنی پرده چرخ را برایش انتخاب کرده بودند چراکه این امواج شبیه چرخی از جسم به بیرون ساطع می‌شد.انگلیسی زبان‌ها لغت Aura به معنی هوا را مناسب نامگذاری هاله دانستند.اتریشی‌ها به آن اود به معنی خود می‌گویند.روس‌ها آن‌ را انرژی بیوپلاسمیک و چک‌ها به آن سایکوترانیک لغب داده‌اند.
در این میان بد نیست نامی هم از دکتر مسمر ببریم که حدود 200 سال قبل به وجود این امواج پی برد و سعی کرد با به کارگیری آن بیمارانش را شفا دهد.
او هاله را مغناطیس حیوانی دانست.
سبک او در درمان امروزه به مسمریسم شهرت دارد.اولین بار «بارون ریخن باخ» و «كاردل دویرل» اتریشی در سال 1867 به کشف هاله‌ها علاقه‌مند شدند.
تلاش‌های این دو بعدا توسط «سیمون كركیـن» روسی پیگیری و در نهایت به اختراع دوربینی منجر شد که به میکروسکوپ‌های الکترونی مجهز بود.این دوربین ویژه قادر بود با سرعت 75 تا 200 هزار ارتعاش در ثانیه از میدان انرژی عكسبرداری كند و این آغازی بود برای ورو به دنیای اسرارآمیز انرژی.



شما هم هاله‌ها را دیده‌اید؟
هاله چیزی جدای از زندگی ما انسان‌ها نیست.شما هر روز عادت کرده‌اید با آن زندگی کنید.آن را لمس کنید.احساس کنید و حتی از آن استفاده کنید.بهتر است بگوییم تصور اینکه روزی پا در دنیایی بگذاریم که موجوداتش هاله‌ای نداشته باشند برای هرکسی دشوار است.

خیلی‌ها اتقاقات غیر مترقبه و عجیبی را که در محیط اطرافشان رخ می‌دهد احساس می‌کنند.خصوصا اگر این اتفاق دامن عزیزانشان را بگیرد.مثلا در تاکسی نشسته‌اید.هوا سرد است و باران می‌بارد و شما شیشه‌ها را بالا کشیده‌اید.
تاکسی پشت ترافیک با سرعتی حدود 10 کیلومتر در حال حرکت است و شما به مردی که رویش به شما نیست و در پیاده رو راه می‌رود خیره شده‌اید.
به ناگهان متوجه می‌شوید او نگاه شما را درک کرده و سرش را به سمت شما برمی گرداند.
از داستان‌های کتاب‌ها و رمان‌ها که بگذریم،حتما اتفاق افتاده به یک مهمانی دعوت شوید و احساس خفگی کنید.بدون شک اگر بتوانید حتما در اولین فرصت آنجا را ترک خواهید کرد و گرنه دچار سنگینی نفس‌،بیقراری اندام‌ها،سردرد،سرگیجه و علایم مختلفی می‌شوید که همگی از وجود چیزی غیر عادی خبر می‌دهند.

در بازار به دنبال یک مانتو مناسب برای سرکار رفتن می‌گردید که ناگهان کفشی ورزشی به چشم شما زیبا می‌آید،اگر با تجربه باشید به حرف دلتان گوش می‌کنید و آن را خریداری می‌کنید چون تجربه ثابت کرده این کفش مناسب شماست.به شرطی اینکه در خریداری کفش اهل هوسرانی نباشید.

از خیابانی رد می‌شوید و احساس می‌کنید آنجا را می‌شناسید.با خود می‌گویید لابد قبلا اینجا آمده ام یا اینجا را در خواب دیده ام.به طرز عجیبی علاقه مند می‌شوید از ماشین پیاده شوید و قدری در آنجا قدم بزنید.انگار هوای آنجا بویی آشنا می‌دهد.

به راستی عامل دیگری به جز میدان‌های نامریی انرژی می‌توانند این وقایع روزمره شما را توجیه کنند؟
تحقیقات دكتری به نام كیلز ثابت كرد كه هاله اطراف بدن از سه باند مشخص تشكیل شده است:

1- باند اول باند باریكی است که حدود نیم سانتی‌متر ضخامت دارد و درست روی پوست ما قرار گرفته است.
2- باند دوم حدود 5 سانتی‌متر عرض دارد و از همه لایه‌های دیگر روشنتر است که هاله‌بین‌ها به آن اورای داخلی می‌گویند.
3- لایه بعدی اورای خارجی است كه حدود 15 سانتی‌متر پهنا دارد و دارای زمینه مه آلود و خاكستری رنگ است.اورای خارجی دارای 4 باند رنگی است كه در بین آنها معمولا یك رنگ غلبه دارد.
او همچنین کشف کرد در بین امواجی كه از سمت چپ خارج می‌شوند رنگ سبز غلبه دارد این درحالیست که امواج راست ما استقلالی هستند و آبی را ترجیح می‌دهند.
رنگ هاله فاکتوری متغیر است و هماهنگ با احساسات،هیجانات،تخیلات و افكار ما تغییر می‌كند و این تغییرات همان‌هایی هستند که همه قادر به درک آن هستند البته با شدت و ضعف.به طور كلی رنگ های روشن و ته رنگ های براق نشانگر انرژی مثبت یا خالص هستند.

هرچه رنگ‌ها واضح‌تر و درخشان‌تر باشند شخص دارنده آنها دارای صفات مثبت تری است و هرچه این رنگ تیره‌تر شود معنایش این است که فرد در شرایط خوب روحی قرار ندارد و به قول معروف انرژی منفی صادر می‌کند.

تاثیر هاله‌ها بر هم
بهتر است دنیا را مملو از موجوداتی زنده و غیر زنده بدانیم که همگی قادرند دور خود یک حوزه انرژی درست کرده و به این ترتیب بر یکدیگر تاثیر بگذارند.
این به این معناست که فقط شما نیستید که بر محیط خود تاثیر می‌گذارید،بلکه تک‌تک اجزاء محیط به نوعی بر شما موثرند و در نهایت این برایند انرژی است که مسیر حرکت یک موجود را مشخص می‌کند.در این سیستم شما به صورت فردی در درون سیستم پیچیده روابط در نظر گرفته می‌شوید.
عجیب نیست که افکار،هیجانات و احساسات شما محیط را تغییر دهند و عناصر همخوان با خود را جذب نمایند.درست مثل فردی سرمایه‌دار و بازاری که تصمیم به ازدواج بگیرد.بی‌شک او یا دختری را پیدا می‌کند که بسیار اهل مال و منال دنیاست یا برعکس دختری فقیر.
در واقع مهم نیست که همسر او پولدار است یا فقیر بلکه مهم اینست که هر دوی آنها به مقدار زیادی در مورد پول و ثروت فکر می‌کنند.اگر از آنها سوال کنید آدم‌ها را چگونه می‌بینند،بی‌شک یکی از معیارهای آنها در تقسیم‌بندی‌هایشان وضعیت مالی آنهاست.

قانون جذب چه می‌گوید؟
یکی از رازهای زندگی ما قانون جذب است.
قانون جذب بیان می‌کند هر چیزی مشابه خود را جذب می‌کند.بنابراین وقتی تو راجع به چیزی فکر می‌کنی،در همان زمان مشابه همان افکار را به سوی خودت جذب می‌کنی.
گویی افکار از جنس آهنربای مغناطیسی هستند و موج می‌فرستند.بنابراین اگر فکری از ذهنت بگذرد،امواج آن به اطراف منتشر می‌شود.
حال اگر این افکار را در ذهنت نگهداری و دایما به آن فکر کنی و به قول معروف آنها را پرورش بدهی،قدرت مغناطیسی آنها چند برابر شده و قادر خواهد بود تمام امواج مشابه و هم فرکانس خود را به سوی خود جذب نماید و اینجاست که قانون جذب شکل می‌گیرد.
گویی مغز ما به مانند یک دکل مخابراتی است که دایما امواجی به کائنات می‌فرستد.کائنات نیز به این امواج پاسخ می‌دهند.به این ترتیب هرکس با جذب امواج مشابه خود دنیای آینده خود را رقم می‌زند.

گردآوری: گروه سلامت سیمرغ
www.seemorgh.com/health
منبع: salamatiran.com

ماهیت سوابق آکاشیک


پرونده آکاشيک، همانا رمز ارتعاشي عالم معناست.
از طريق ارتباط با اين بخش از عالم معنا، شخص قادر است به هر آنچه مي خواهد دست يابد،هر آنچه پروردگار تا کنون خلق نموده است.
با استفاده از اين پرونده ها ميتوانيد چيزهاي بيشتري در مورد خود کشف کنيد. بايد به خاطر داشته
باشيد اين امکان و احتمال تنها براي شماست تا اطلاعات کافي را که به شما و ديگران کمک مي کند کسب کنيد.
سوابق آکاشيک ، خاطرات و الگوهاي کارميک روح است که در منطقه سوم يا علي از جهان هاي فيزيکي يا اثيري بايگاني مي شود.
بر اين باورند که اين پرونده هاي آکاشيک خود، در قسمت مرکزي وجودتان باز است.فقط بايد سعي کنيد بر آن نظر بيندازيد.
آکاشيک من را به نوعي ياد اين نظريه مي اندازد که ميگويد:
همه چيز از ازل تا ابد در جايي ذخيره ميشود يعني هيچ چيز از بين نميرود.
فقط به قسمتي رفته ميشود که براي همه گان قابل دسترسي نيست که برخي از اين مکان به نام سطح اتر نام برده اند.
انسانها با توجه به نيرو و قدرتي که دارند ميتوانند آن را باز خواني کنند چه در بيداري و چه در خواب استعداد ها متفاوت است.
به قولي همه چيز در پيش ما وجود دارد بايد فقط بتوانيم بر آن نظر بيندازيم.
گذشته و آينده همه در زمان حال وجود دارد و يا شايد
در جايي که همه حال ميشود بازخواني شود



ماهیت سوابق آکاشیک
واژه ی آکاشا برگرفته از زبان 5000 ساله ی سانسکریت به معنای "کتابخانه ی پنهان" است (در منابع دیگر آن را به معنای جوهر اولیه توصیف کرده اند که به نظر شخص من صحیح تر به نظر میاید).
این تالار پنهان حاوی پرونده های خلقت که می تواند توسط مدیتیشن و رفتن به اعماق ذهن ناخودآگاه آشکار شود. به زبان مبتنی بر تکنولوژی که امروز مرسوم تر است، می توان آن را همچون نوعی شبکه ی جهان گستر درونی (Internal World Wide Web ) دانست که هر کسی می تواند در آن آزادانه به اطلاعات درباره ی هر کسی یا چیزی دسترسی پیدا کند.

اطلاعاتی که در آرشیو آکاشیک یافت می شود چیزی فرای یک غیب گویی ساده است.
می توان آن را نگاهی به کل خط سیر ارواح و سرنوشت دانست.
ما هر کدام مان به این اطلاعات دسترسی داریم چرا که هریک از ما تنگاتنگ مرتبط به کل جهانیم، اما از آنجا که ذهن ما غالباً بسیار اشتغال به مسائل دنیوی دارد ارتباط ما به این پایگاه بی نهایت داده ها قطع می شود.
آکاشا واقعیت دارد؛ چیزی نیست جز ذرات بنیادی کوانتومی از حوزه ی انرژی و امواج آگاهی که در هر چیز و هر کس در جهان موجود است.
در واقع به نوعی بزرگراهی اطلاعاتی محسوب می شود که همه چیز و همه کس را در جهان به هم مربوط می کند.
در هر موقعیتی که باشیم انرژی اکاشیک در آن حضور دارد.
فقط باید مکث کرد و به آن موقعیت نگاه عمیقی انداخت.
باید به زیر پوسته و به اعماق احساسات و افکار خزید.
در آن صورت متوجه آگاهی ای می شویم که در عمق هر موقعیت نهفته است.
ما همگی در تار و پود آگاهی جهانی بافته شده ایم و جزیی از آن هستیم و فهم این واقعیت آستانه ی دسترسی به آکاشا ست.
وقتی که ما پای به روابط ناخوآگاه می گذاریم و آنها را می گشاییم قادر خواهیم بود هر گونه اطلاعاتی را در باره ی هر گونه سیر روحی، هر مکان ، هر زمان، هر واقعه ای به دست آوریم.
آکاشا به سطح ناخودآگاه تعلق دارد
ــ نوعی از هوشیاری که درست وقتی در دسترس شماست که در آستانه ی به خواب رفتن یا برگشتن به بیداری هستید. به جز این مواقع کوتاه تنها به روش مدیتیشن است که می توان حتی در حالت غی خواب و با حفظ آگاهی به اطلاعات این حوزه دست پیدا کرد.
وقتی که ما از فضای ذهنی شلوغ و خودمحور روزمره ی خود فراتر برویم و به خود فرصت تجربه ی سکوت را بدهیم قادر به شنیدن، دیدن و لمس اطلاعات خواهیم بود، چنان واضح که گویا خود خدا آنها را برای ما به نجوا می گوید.

اطلاعات آکاشیک چگونه ذخیره می شوند؟

اطلاعات هر شخص را می توان از طریق تاریخ تولد دقیق و نام کامل او به دست آورد. اطلاعات شخص شما بر روی موج و فرکانس خاصی از انرژی سوار است که به لحاظ ارتعاشات آن کاملا با امواج مربوط به هر شخص یا هر چیز دیگری متفاوت است.
این خصوصیات درست مثل اثر انگشت شما تنها به شما تعلق دارد و سوابق آکاشیک شما براساس این تفاوت ها ذخیره و رمزگذاری می شود بنابراین با استفاده از آنها می توان تنها به پرونده ی خاص شما در آرشیو دست پیدا کرد.
این " کتاب شناخت" یا پایگاه داده های اطلاعاتی ای است که مهم ترین و حیاتی ترین اطلاعات مربوط به شما ، رسالت تان، مقصودتان و خط سیرتان را در طول زندگی در بر دارد.
برای شناخت درست مسیری که در آن گام بر می داریم کسب اطلاع از زمان گذشته ضرورت دارد. بدون شناختن گذشته ما نمی دانیم امروز چه کسی هستیم. با این حال برخی از ما چنان غرق گذشته می شوند و به شناخت آن دلبستگی نشان می دهند که به قول معروف از شدت تراکم درخت ها قادر به دیدن جنگل پیش رو نیستند.
درست مثل اینکه فرد قادر به دیدن تخم چشم خود نیست چون خیلی نزدیک تر از آن است که دیده شود، ما برای آن که به درستی جایگاه و ماهیت خود را بشناسیم نیاز به بازتابی گسترده تـــــر و آینه ای وسیع تر داریم که در مقابل آن بایستیم.

آن جهتی که در حال گام برداشتن به سوی آن اید در لحظه ای بر شما آشکار می شود که بفهمید کیست اید.
این امر باعث می شود که توانایی آن را به دست آورید که سکان کشتی خود را بگردانید و تغییر جهت دهید و رو به سویی بروید که منطبق با رسالت و قصد شماست.
آینده را روی سنگ سخت حک نکرده اند هر چقدر در شناخت خودمان در گذشته موفق تر باشیم امکان آن که بتوانیم حال و آینده ی خود را از نو رقم بزنیم بیشتر است.


چگونه می توان به سوابق آکاشیک شخص دست یافت؟

راز قدم گذاشتن به قلمرو کهن بایگانی آکاشیک همانا دست یافتن به ذهنی بسیار عمیق و متمرکز است.
زندگی در این عمق ما را به یاد زندگی وال ها می اندازد.
این موجودات خود را به عمق و سکوت زیرلایه های آب می‌سپارند این آرامش و سکوت همان حالتی است که اگر ما خود را به آن برسانیم به اطلاعات آکاشیک دست پیدا می کنیم.
پیدا کردن اطلاعات شخص شما د ر این بایگانی درست مثل تنظیم موج رادیو بر روی یک موج یا فرکانس خاص است. روح شما به طور مداوم در حال مخابره ی یک " علامت" خاص با فرکانسی مشخص است که خواننده ی سوابق شما قادر به درک آن است و به کمک آن اطلاعات آکاشیک شما را رمز گشایی می کند.
"احساس هم موج شدن " چیزی است که خواننده ی بایگانی آکاشیک شما هنگام کار حس می کند.
گاهی با یک بارتنظیم موج تمامی زندگی های متعدد شما در طول سفر روحی تان بر او آشکار می شود.

این اطلاعات معمولاً به صورت تصادفی و در لحظه ای که انتظارشان را نداریم بر فرد ظاهر نمی شود. بلکه دستیابی به آنها هنگامی مقدور است که فرد با جسم و روح آماده، با تصمیم قبلی، و متمرکز، خواهان بهترین و مهمترین اطلاعات مربوط به موضوع یا شخصی باشد.
آکاشا قادر است که چشم انداز آینده شما را در حالی که به بهترین روشن بینی دست یافته اید نمایان کند و همچنین رویدادهای گذشته ی شما را که به دانستن آن محتاج اید بر شما آشکار سازد.

دستیابی به سوابق آکاشیک دانشی بسیار سودمند است که یک بار به دست آوردن آن اثرات مثبتی در پی دارد که تا آخر زندگی با شماست.
این دانش همچنان که قادر به کمک کردن شما در به دست آوردن بینشی دقیق از مسیر مادی و دنیوی زندگی است، شما را در درک عمیق مفاهیم روحانی ای که در پس پرده ی زندگی تان وجود دارد نیز یاری می کند.
ادگار کیسی، غیبگوی خفته
بهترین اطلاعات موجود درباره ی سوابق آکاشیک را می توان در کارهای پیش گویانه ی ادگار کیسی (Edgar Cayce)پیدا کرد. ادگار کیسی ( 1945-1877) از اوان کودکــــی دارای قدرت های خاصی بود. وی ادعـا می کرد که با اعضای درگذشته ی خانواده در ارتباط است که البته کسی حرف هایش را باور نمی کرد.
وقتی دبستانی بود یک بار هنگام درس خواندن روی کتابش خوابش برد و وقتی بیدار شد متوجه شد که تمام مطالبی را که قصد خواندنش را داشته ، می داند. مدتی بعد وی دچار بیماری ای شد که باعث شد صدایش را از دست بدهد و تنها قادر بود به نجوا صحبت کند.
وقتی پزشکان از درمان او قطع امید کردند وی با رفتن به حالت خواب هیپنوتیک درمان خود را یافت.
از اینجا به بعد بود که وی هر وقت سوالی داشت به حالت خاص خواب فرو می رفت و پاسخ خود را دریافت می کرد. او در تمام 45 سال دوران بزرگسالی خود، با بیان ده ها مورد بیوگرافی کامل از اشخاص، و پاسخ به سوالات مردم با شرح جزئیات درباره ی صد ها موضوع مختلف دسترسی خود را به منبع اطلاعاتی خارق العاده ای ثابت کرد. بیشتر این موارد ثبت و ضبط شده است.
اطلاعاتی که کیسی به مردم می داد، به ترتیب فراوانی، شامل موارد زیر بود:
اطلاعات جسمانی (9603مورد )؛ شامل اطلاعات مربوط به وضعیت جسمانی و سلامتی افراد بود و همچنین ارائه ی روش های درمانی برای آنها، او روزانه به موارد زیادی نامه از سوی مردم که خواستار حل مشکلات جسمانی شان بودند پاسخ می داد.
اطلاعات مربوط به زندگی های قبلی(1920 مورد)؛ کیسی نه تنها قادر به گفتـن جزئیات زندگی فعلی افراد بود بلکه می توانست اطلاعات قابل توجهی از زندگی قبلی افراد در اختیار آنها بگذارد.
اطلاعات شغلــی (747 مورد)، وی در مواردی به افراد مشاوره های کاری می داد از جمله اطلاعاتـــی درباره ی شریک کاری، پیش گویی های مربوط به بازار و مدل های اقتصادی آینده.
تعبیر خواب (630 مورد)؛ کیسی معتقد بود هر فرد بهترین کسی است که می تواند خواب خود را تعبیر کند و افراد را به این کار توصیه می کرد.
بارها شده بود که وی در هنگام تعبیر خواب افراد قبل از اتمام سخنان آنها خواب را تا انتها تعبیر می کرد و قسمت فراموش شده ی خواب فرد را به او یادآوری می نمود!
وی بر خلاف یونگ و فروید بیشتر به نمادهای فردی،و نه جمعی، در رویاها اهمیت می داد. از این رو، وی معتقد بود که هرکس بنابه مسائل جاری و خصوصیات فردی خود باید خواب خود را خود تعبیر کند. وی علاوه بر قدرت تعبیر خواب، مردم عادی را قادر به داشتن ارتباط با مردگان، یادآوری خاطرات زندگی های گذشته، پیش گویی حوادث آینده و موارد دیگری از اعمال ماورایی می دانست که مشروط به تمرین و یادگیری بود.
موارد متفرقه ( 954 مورد)؛ این موارد شامل موارد خاصی است که در دسته بندی های فوق نمی گنجد، مثل پیدا کردن افراد یا اشیا گم شده، دیدن هاله ی افراد، پیش گویی های جهانی و ... .
یکی از عمده ترین موضوعاتی که وی درباره ی آنها به کاوش در منبع اطلاعاتی آکاشیک پرداخته بود موضوع تناسخ بود. وی در این باره مباحثات زیادی داشته است و در حالی که خود مسیحی معتقد و دوستدار واقعی مسیح بود اما تناسخ را مخالف با عقاید مسیحیت و هیچ مذهب دیگری نمی دانست.
منابع گردآوری و ترجمه:
http://en.wikipedia.org/wiki/Akashic_records
http://www.themystica.com/mystica/articles/a/akashic_records.html
http://www.edgarcayce.org/about_ec/cayce_on/akashic

پاكسازي بدن از طريق تمرينات هاتا ، كارما و راجا يوگا


پاكسازي بدن از طريق تمرينات هاتا ، كارما و راجا يوگا عملي است اما قبل ازمبادرت به انجام هر يك از شاخه هاي آن بايد به نكاتي توجه داشت:
هنگام تمرین ها ي پاكسازي چاكراها روی چاکرای مربوطه تمرکز کنید و رنگ آن چاكرا به شكل گلمرتبط (لوتوس) و مانتراي مربوطه را تكرار كنيد تجسم پرامايي و تمركز بر كانال هاي انر ى؛ تنظیم ریتم تنفس و دم دادن بدن از از اهميت بسياري برخوردار است ؛(يادگيري سمبل ها و مانتراها ...بسيار مهم است) حركات را درست انجام دهيد و اگر احساس دشواري مي كنيد از ادامه ي تمرينات يوگا و پاكسازي جداً خودداري كنيد و با يك متخصص تماس بگيريد ؛ فراموش نكنيد انجام حركات نادرست بسيار مخرب است و مي تواند مشكل ساز باشد.
مطمئن باشيد كه به بيماري هاي سيستم اعصاب، قلب و عروق ، بيماري هاي خوني ، تنفسي و چاقي مفرط ،مشكلات مفصلي، رسوبات و رسوب مواد معدني و امثال آن مبتلا نباشيد .
و در صورت بروز عارضه از ادامه ي تمرينات جلوگيري شود براي اين كه بدانيد حركات را به شكل صحيح انجام ميدهيد در صورت سلامتي شما انجام حركات بدون درد خواهد بود و احساس ايجاد شده بر اثر كشش و مكث طوالني بلافاصله پس از برگشت به حالت اوليه از بين ميرود .
قبل از اقدام به تمرينات پاكسازي ذهن راپاك ، خالص و تصفيه كنيد:
۱فراگيري درس مهرباني و مهر ورزي صادقانه
۲تغذيه سالم ، ساده و گياهي ؛ استفاده از شير و لبنيات ، امساك و پرهيز از خوردن گوشت بخصوص گوشت قرمز و دوري از انواع مواد مخدر و موادي كه بدن را از حالت تعتدل خارج ميكند و به ان صدمه وارد مي كند (سيگار و ... ) و رد كردن افكار مربوط به ارتباطات جنسي
۳استحمام روزانه ، نظافت روزانه بدن و البسه
۴ا ماساژ بدن
۵انجام تمرين هاي تنفسي پراناياما
۶عبادت خداوند
۷خواندن مانترا (اذكار مذهبي)
هر يوگي وكسي كه به عمل مراقبه مبادرت مي كند راهنمایان معنوی ای دارد ؛ یاری خواستن و سپاسگزاري از قدرت ايشان در اين فعاليت از جايگاه بسیار ويژه اي برخوردار است.
نماز و نيايش برای یاری، راهنمايي ، پشتيباني ونگاهباني رهروان بسیار ضروری است؛ بدون آن انجام دادن هرگونه مدیتیشن پیشرفته ای میتواند خطراتي در پي داشته باشد.
انباشته شدن انرژی در بدن اثیری دراز مدت باعث صدمه ديدن و زوال کالبد فیزیکی در دراز مدت خواهد گردید. بعد از مدیتیشن، همه انرژی اضافی را (با دعا براي خير خواهي زمین) آزاد کنید. در غیر اینصورت انرژی اضافی ممکن است باعث شود شما دچار سردرد و دردهای سینه شوید. خير خواهي
روی صدای چاکرای تاج " صدای سکوت " به اندازه سه تنفس بلند، آرام و عمیق تمرکز کنید
: با چشمانی بسته در هر حالت که راحتید، نشسته یا خوابیده قرار بگیرید. مسیری را از پایین ستون فقرات آغاز کنید و انرژی های زیر را تصور کنید
بر انرژی قرمز تند،چاكرای ريشه و صدای «اُ» و ذات آن – آرامش و راحتی – تمركز كنيد احساس امنيت و آرامش كنيد.
بر انرژی نارنجی تيره،چاكرای خاجی و صدای «اووو» و ذات آن – خلاقيت – تمركز كنيد خلاق باشيد.
بر انرژی زرد روشن،چاكرای خورشيدي و صدای «آه» و ذات آن – نيروي اراده – به نيروي خود اعتماد كنيد.
بر انرژی سبز زمردی، چاكراي قلب و صدای «آی» و ذات آن – عشق – تمركز كنيد و عشق را بشناسيد.
بر انرژی فيروزه اي، چاكراي گلو و صدای «ايی» و ذات آن – اظهار بيان – خود را بيان كنيد.
بر انرژی نيلي، چاكراي چشم سوم و صدای «اُم» و ذات آن – بصيرت – بينش و بصيرت را پذيرا باشيد.
بر انرژی سفيد الماسي، چاكراي تاج و صدای سكوت و ذات آن – سازش و پيوستگي – با لايتناهی متحد شويد.

عمیقاً نفس بکشید.
مسیر را برعکس کنید و انرژی را از چاکرای تاج به سمت پایین، جلوی ستون فقرات ببرید

اين عمل
تمام چاکراها را می گشاید، متعادل می کند و انرژی را به جریان در می آورد
ارتباط با زمین و احساس برخورداری از ارتباط کامل فیزیکی، ذهنی، عاطفی و روحی را بهبود می بخشد
ذهن را پاک و آرام می کند
__________________

فرهنگ نامه یوگا2

M
MAHABHARATA: بزرگترین منظومه حماسی هند باستان.
MAHA MANTRA: مانترای هاری راما ، هاری راما ، راما راما هاری هاری ، هاری کریشنا ، هاری کریشنا ، کریشنا کریشنا هاری هاری.
MAHAPRALAYA: قیامت کبری - تخریب نهایی تمامی هستی در پایان سیکل کیهانی.
MAHAT: ذهن برتر.
MAHAVAKYA: شطحیات چهارگانه اوپانیشادی که بیانگر حقایق متعالی ودانتایی یا وحدت بین روح فردی و روح کیهانی می باشند. ماهاواکیاها عبارتند از: پرجنام برهم (هوشیاری برهمن است) ، اهم برهماسمی (من برهمن هستم) ، تت توم اسی (تو همانی) ، ایم آتما برهم (خویشتن برهمن است).
MALA: رشته تسبیح شکل دانه ها که در تمرینات مدیتیشن از آن استفاده می شود.
MANAS: ذهن.
MANDALA: ناحیه - اشکال تانتریک مورد استفاده برای مدیتیشن.
MANIPURA CHAKRA: مرکز روانی پشت ناف که با انرژی و نیروی حیاتی در ارتباط است - شهر جواهر.
MANOMAYA KOSHA: غلاف یا کالبد ذهنی.
MANTRA: صوت یا ارتعاشات انرژی که ذهن را از محدودیتهایش آزاد می کنند.
MANTRA SIDDHI: تکامل در تمرین مانترا جاپا.
MAYA: توهم - دانش جزئی - باور نادرست درباره هویت خویش.
MITAHARA: تغذیه متعادل.
MOKSHA: آزادی - رهایی.
MOOLADHARA CHAKRA: چاکرای ریشه واقع شده در ناحیه عجان.
MOHA: شیفتگی یا وابستگی نابخردانه.
MOUNA: سکوت
MUDRA: نگره روانی که بوسیله حرکات فیزیکی بیان می شود - حرکت یا وضعیتی که بر جریان انرژی در بدن تاثیر می گذارد.
MUKTI: رهایی - آزادی.
MURTI: بت


● N
NADA: صوت درونی.
NADA YOGA: یوگای اصوات درونی.
NADI: کانال یا جریان پرانیک.
NAMASMARANA: بیاد داشتن نامهای خداوند از طریق تکرار آنها.
NIDRA: خواب.
NISKAMA KARMA: انجام عمل بدون انتظار نتیجه.
NIYAMA: انضباط درونی - دومین پله آشتانگا یوگا که شامل بخشهای شاوچا ، سانتوشا ، تاپاس ، سوادهیایا و ایشوارا پرانیدهانا می باشد.


● O
OM: پراناوا یا کلمه مقدس نشان دهنده برهمن.
OJAS: انرژی معنوی - نیروی حیاتی - نیروی معنوی که از طریق تجرد و تمرینات یوگا بوجود می آید - متعالی ترین شکل انرژی در بدن که درون مایع جنسی نهفته می باشد.
اوجاس(Ojas): انرژی حیاتـی، انرژی نهفته ای که از راه تمرین، به ویژه پرورش فضایل ربانی(براهمـاچـاریا) ایجاد می شود.
اوم(Om): مانترای اصلی مظهر حقیقت غایی که درابتدای بسیاری از اذکار مانتریک ذکر می شود.


● P
PANCHA KLESHA: بلایای پنج گانه نادانی ، منیت ، میل و کشش ، بیزاری و ترس از مرگ.
PANCHAKSHARA MANTRA: مانترای ” اوم نمه شیوای“ .
PARAMAHAMSA: چهارمین مرتبه سانیاسا.
PINGALA NADI: یکی از کانالهای اصلی پرانا در بدن که پراناشاکتی را انتقال می دهد.
PITTA: صفرا - یکی از اخلاط سه گانه آیورودا.
POORAKA: دم.
PRAKRITI: ماده.
PRANA: انرژی حیاتی که تمامی ابعاد ماده را در برگرفته است.
PRANAMAYA KOSHA: غلاف یا کالبد انرژی.
PRANA VIDYA: دانش کنترل پرانا.
PRANAVA: مانترای اوم - ارتعاش صوتی اولیه .
PRANAYAMA: تنظیم و گسترش ظرفیت حیاتی انرژی - چهارمین مرتبه آشتانگا یوگا.
PRASAD: غذایی که در هنگام نیایش به خداوند تقدیم شده و سپس توسط عابدین بعنوان تبرک خورده می شود - تبرک.
PRATYAHARA: پس کشیدن ذهن از حواس.
PRITHVI TATTWA: عنصر خاک.
PUJA: پرستش - نیایش.
PURANA: افسانه های مقدس باستانی هندیان.
PURUSHA: هوشیاری.
PURUSHARTHA: چهار چیزی که شخص باید به انجام برساند تا به هدف حیات شخصی دست پیدا کند که عبارتند از: آرتها (ثروت) ، کاما (عشق) ، دهارما (وظیفه) ، موکشا (آزادی).
پاتنجلی(Patanjali): مولف یوگا سوترا که حدود سه قرن پیش از میلاد مسیح می زیسته است.
پاراما آتمان(Parama-atman، paramatman): خود برتر، خود متعالی که بر خلاف خود شخصی(جیوا – آتمان)که به تعداد بیشمار به شکل موجودات زنده وجود دارد، یگانه است.
پاراماهامسا(Parama-hamsa, paramahansa): قوی برتر، عنوانی افتخاری که به استادان بزرگ، همچون راماکریشنا و یوگاناندا اطلاق می شود .
پراجنا(Prajna): درایت، متضاد جهالت روحی (آجنانا، آویدیا)، یکی از دوروش رهایی در یوگای بودیستی، روش دیگر، روش مهارتی (اوپایا) یا همان شفقت (کارونا) است.
پراکریتی(Prakriti): طبیعت، که چند سطحی است و براساس یوگادارشانای پاتنجلی، شامل بعدی بی پایان (به نام پرادانا یا "بنیاد")، سطوح هستی نهان (موسوم به سوکشما پاروان)، وبخشی مادی یا زمخت (موسوم به ستولاپاروان) است. تمامی طبیعت، فاقد هشیاری (اسیت) فرض می شود و به همین دلیل در تقابل با خود عروج کننده یا روح (پوروشا) در نظر گرفته می شود.
پراکریتی لایا(Prakriti-laya): استغراق در طبیعت، حالتی برتر از وجود که به رهایی واقعی(کایوالیا) دسترسی نمی یابد، فردی که در این حالت قرار دارد.
پرانا(Prana): حیات، نفس، زندگی به مفهوم عام، نیروی زندگی که جسم را حفظ می کند، تنفس به عنوان نمود خارجی نیروهای نهانی زندگی
پرانایاما(Pranayama): متشکل از پرانا به معنی تنفس یا حیات و آیاما به معنی توسعه، کنترل تنفس، چهارمین بخش (آنگا) از مراحل هشت گانه پاتنجلی، شامل دم (پوراکا)، حبس نفس ( کومباکا)، و بازدم (رساکا) آگاهانه. در مراحل پیشرفته، حبس نفس خود به خود به مدت طولانی تری انجام می شود.
پراسادا(Prasada): بخشش، شفافیت، بخشش الهی، شفافیت ذهنی
پراتیاهارا(Pratyahara): بازپس گرفتن، بازداری حسی، پنجمین پایه (آنگا) از مسیرهای هشتگانه پاتنجلی
پوجا(Puja): عبادت، که در بسیاری از اشکال یوگا، به ویژه تانترا و بهاکتی یوگا یکی از جنبه های مهم به شمار می آید.
پوراکا(Puraka): پر کردن، یکی از جنبه های کنترل تنفس (پرانایاما)
پورانا(Purana): باستانی، نوعی دایره المعارف عامه که حاوی مطالبی در زمینه شجره نامه سلطنتی، کیهان شناسی، فلسفه و آداب مذهبی است، هجده نمونه عمده و چندین نمونه کوچکتر از چنین دایره المعارف هایی در دسترس است.
پوروشا(Purusha): مذکر، روح یا خود عروج کننده (آتمان)، نقشی که به وفور در سامکیا و دارشانا یوگای پاتنجلی مورد اشاره قرار گزفته است.
پینگالا نادی(Pingala-nadi): مجرای سرخ فام، جریان پرانا یا قوس صعودی سمت راست مجرای مرکزی (سوشومنا-نادی) که با دستگاه عصبی سمپاتیک مرتبط است و هنگامی که فعال شود از اثری انرژی زا بر ذهن برخوردار است. رجوع کنید به ایدا- نادی


● Q


● R
RAGA: میل و کشش.
RAJA YOGA: یکی از شاخه های یوگا که در آن آگاهی و تواناییهای روانی از طریق مدیتیشن بیدار می شوند.
RAMAYANA: کهن ترین منظومه حماسی هند.
RISHI: بیننده - کسی که بر روی خویشتن تعمق و مدیتیشن می کند.
ROOPA: شکل - تصویر - ظاهر.
RUDRAKSHA: چشم لرد شیوا - نوعی میوه که توسط برخی فرق مذهبی (شیوایی) بعنوان دانه تسبیح مورد استفاده قرار گرفته یا دور گردن ، دستها یا بازوها آویخته می شود.
رادا(Radha): همسر کریشنا (انسان خداگونه)، نامی برای مادر الهی راجا یوگا(Raja-Yoga): یوگای سلطنتی، شکل قرون وسطایی یوگا دارشانای هشتگانه پاتنجلی که بنام یوگای کلاسیک نیز شناخته می شود. راما(Rama): یکی از تجسم های ویشنو پیش از کریشنا، قهرمان اصلی رامایانا
رامایانا(Ramayana): زندگی راما، یکی از دو حماسه بزرگ ملی که داستان زندگی راما را بیان می کند. رجوع شود به مهابهاراتا رساکا،
رچاکا(Recaka): بیرون دادن، بازدم، یکی از جنبه های کنترل تنفس (پرانایاما)
ریگ ودا(Rig-Veda): رجوع کنید به ودا ریشی( Rishi): غیبگو، پیغمبر، دسته ای از حکمای ودایی، عنوانی افتخاری برای استادان خاص و بزرگ مانند رامانای حکیم درجنوب هند که به نام ماهاریشی (مشتق از ماها به معنی بزرگ و ریشی) معروف است. رجوع کنید به مونی


● S
SADHAKA: پرتوجوی معنوی.
SADHANA: تمرین معنوی.
SADHU: سانیاس - مرد درستکار.
SADGURU: گوروی راستین.
SAHASRARA: جایگاه شیوا یا فراهوشیاری - لوتوس هزار گلبرگ - بالاترین چاکرا که بصورت مرز بین عوالم ربانی و معنوی مجسم می گردد و در بالای سر واقع شده است.
SAMADHI: اوج مراقبه - وضعیت اتحاد بین سوژه مراقبه و هوشیاری کیهانی - هشتمین مرتبه آشتانگا یوگا.
SAMANA: یکی از پنج پرانا که بین ناف و دیافراگم واقع شده است.
SAMASKARA: خاطرات موجود در ناخودآگاه - نقوشی که با شخصیت فعلی ما همگون نیستند.
SAMYAMA: کنترل هماهنگ - اوج پراتیاهارا ، دهارانا و دهیانا.
SANDHYA: آیین نیایشی که در هنگام طلوع ، ظهر و عصر انجام می گیرد.
SANKALPA: عهد - فکر - آرزو - تصور.
SANNYASA: ترک قید و بندهای اجتماعی - آخرین مرحله زندگی یک هندو یا مرتبه مراقبه معنوی.
SANTOSHA: قناعت.
SATCHITANANDA: سه صفت مقدس حقیقت ، هوشیاری و فیض
SATSANG: گرفتن راهنمایی ، توضیح و دستورات معنوی از گورو.
SATYA: راستی - حقیقت.
SHABDA: صوت - کلمه.
SHAKTI: نیرو - انرژی - جنبه مونث آفرینش - نیرویی که از درون آن تمامی عالم محسوسات متجلی می گردد.
SHASTRA: کتب مقدس.
SHATKARMA: شش تکنیک پاکسازی هاتا یوگا که عبارتند از نتی (پاکسازی بینی) ، دهاوتی (پاکسازی دستگاه گوارش) ، ناولی (ماساژ شکم) ، باستی (پاکسازی روده بزرگ) ، کاپال بهاتی (پاکسازی و حیات بخشی ناحیه جلوی مغز) ، تراتاکا (خیره کردن چشمها بدون پلک زدن).
SHAUCHA: پاکسازی بدن.
SHISHYA: مرید - پرتوجوی معنوی.
SHIVA: هوشیاری خالص - یکی از خدایان هندوها - نابودکننده هستی.
SHIVA LINGAM: سنگ بیضی شکلی که سمبل شیوا ، هوشیاری یا کالبد اختری می باشد.
SHOONYA - SHOONYATA: نیستی - خلاء.
SHUDDHI: پاکسازی کردن.
SIDDHA: موجود کامل - یوگی کامل.
SIDDHI: تواناییهای خارق العاده و ماوراء طبیعی.
SOMA: آمریت - گیاهی که بوسیله ریشیهای باستان برای بیداری معنوی و فناناپذیری مورد استفاده قرار می گرفت.
STHULA SHARIRA: کالبد فیزیکی.
SUMERU: آخوندک تسبیح.
SUSHUMNA NADI: نادی مرکزی ستون فقرات که کندالینی یا نیروی معنوی را از مولادهارا به ساهاسرارا هدایت می کند.
SUSHUPTI: سومین بعد هوشیاری - وضعیت رویا.
SUTRA: رشته افکاری که متون معنوی باستانی را تشریح می کند.
SWADHISTHANA CHAKRA: دومین چاکرا که با شبکه ساکرال در ارتباط می باشد.
SWADHYAYA: مطالعه.
SWAMI: در لغت به معنی کسی که بر روی ذهن خویش تسلط دارد - پرتوجوی سانیاسی که توسط گورو به آیین سانیاسا مشرف شده باشد.
SWAPNA: دومین بعد هوشیاری - وضعیت رویا.
SWARA YOGA: دانش سیکلهای تنفسی.
سمادهی(Samadhi): حالتی از خلسه و اتحاد که در آن مراقبه کننده با موضوع مراقبه یکی می شود، هشتمین و نهایی ترین پایه(آنگا) از یوگای هشت گانه پاتنجلی، چندین نوع سمادهی وجود دارد که چشمگیرترین تمایز بین خلسه سام پراجناتا (آگاه) و آسام پراجناتا (فراآگاه) وجود دارد، عوامل کارمایی جای گرفته در عمق تفکر فرد، تنها در خلسه فراآگاه حل می شوند. ورای این دو نوع خلسه، روشن بینی قرار دارد که گاهی ساهاجنا-سمادهی یا خلسه طبیعی یا خودبخود نیز نامیده می شود که در این حالت، فراآگاهی فرد در خلال بیداری، رویا و خواب، بطور کامل تداوم دارد.
سماتوا، سماتا(Samatva , Samata): تراز بودن، هموار بودن، حالت ذهنی هماهنگی، تعادل
سامکیا(Samkhya): عدد، یکی از سنن اصلی هندوییسم، که با دسته بندی اصول (تاتوا) هستی وتشخیص درست آنها برای افتراق روح (پوروشا) از جنبه های گوناگون طبیعت (پراکریتی) سرو کار دارد؛ این سیستم نافذ و تثبیت شده، از رسوم دوران سامکیا-یوگای باستان (پیش از بودیسم) نشات گرفت و به نام سامکیا-کاریکای ایشوارا کریشنا (۳۵۰ پیش از میلاد مسیح) شناخته می شد.
سامنیاسا(Samnyasa): رها کردن، قطع تعلقات که چهارمین و آخرین مرحله زندگی است. (رجوع کنید به آشراما) این حالت از دو مرحله تشکیل می شود. مرحله اول شامل قطع تعلق درونی به موجودات فانی و مرحله دوم قطع تعلق بیرونی به آنها است. رجوع کنید به وایراگا
سامنیاسین(Samnyasin): کسی که رها کرده است، زاهد
سامپاجناتا سمادهی(Sampajnata-Samadhi): رجوع کنید به سمادهی
سامسارا(Samsara): محل تلاقی دو رود، کنایه ازجهان فانی و متغیر، متضاد حقیقت غایی (برهمن یا نیروانا)
سادهانا(Sadhana): به انجام رساندن، انضباطی روحی که به سیدهی(کمال، فضیلت) منجر می شود. این اصطلاح به ویژه در تانترا به کار می رود.
ساهاجا(Sahaja): با هم متولد شدن، همزادی، اصطلاحی از قرون وسطی که بر اساس آن عالم ماده و عالم غیر مادی از یکدیگر جدا نیستند بلکه یا بطور همزمان وجود دارند و یا جهان مادی توهم یا بازتابی از جهان غیرمادی است که غالبا به شکل خودبخود یا خود انگیز ایجاد می شود، حالت ساهاجا در واقع شرایط طبیعی، یا به عبارتی واقع بینی و روشن بینی، است.
اسپاندا(Spanda): ارتعاش، یکی از مفاهیم کلیدی شایویسم کشمیر که بر اساس آن جوهرحقیقت غایی پویا است، به عبارت دیگر این حقیقت بطور ذاتی بیشتر بجای ثبات(که در ودانتای ادوایتا تصور می شود) به خلاقیت روی دارد

● T
TANMATRA: ماهیت ، کیفیت یا جوهره پنج عنصر اتر ، آتش ، هوا ، آب و خاک.
TANTRA: دانش باستانی و جهانی که هدف اصلی آن فرازش طبیعت انسانی از مرتبه تکامل فعلی و تجربه مراتب متعالی دانش ، تجربه و آگاهی می باشد.
TAPAS: ریاضت - گرما - فرایند سوزاندن پلیدیها.
TEJAS: درخشندگی - شعله یا نور طلایی - بیننده ای که ناظر بر مرتبه سواپنا می باشد.
TIRTHA: آبهای مقدس - مکان مقدسی که معمولا دارای جایی برای غسل و شستشو می باشد.
TULSI: یکی از گیاهان مقدس هندی که توسط پیروان لرد ویشنو مورد استفاده قرار می گیرد.
TURIYA: چهارمین بعد هوشیاری - فراهوشیاری - آگاهی همزمان از هر سه بعد هوشیاری.
TYAGA: انقطاع تدریجی ذهن از عالم مادی.
تانترا(Tantra): نساجی، یکی از مشاغل سانسکریت شامل آموزش های تانتریک. سنت تانتریسم که بر جنبه شاکتی زندگی روحانی تمرکز دارد و در اوایل دوران پس از میلاد مسیح ایجاد شد و حدود هزار سال پس از میلاد به شکل کلاسیک خود درآمد. تانتریسم از جناح راست (داکشینا) یا محافظه کار و جناح چپ (واما) یا شاخه غیر قراردادی یا خلاف عرف تشکیل می شود که جناح اخیر در کنار سایر عوامل، از آداب و تشریفات جنسی نیز بهره می گیرد.
تاپاس(Tapas): برافروختگی، گرما، سختی و ریاضت که یکی از اجزای تمامی رویکردهای یوگا برای معراج نفس است.
تاتوا(Tattva): وجود یا واقعیت، بخشی ویژه از هستی مانند آهامکارا، بودّی، ماناس، حقیقت غایی (همچنین رجوع شود به آتمان، برهمن)
توریا(Turia): چهارم، کاتورتا نیز نامیده می شود، واقعیت معراج کننده که از سه مرحله قراردادی هشیاری یعنی بیداری، خواب، و رویا فراتر می رود.


● U
UDANA: یکی از پنج پرانا که در ناحیه بالای حلق فعالیت می کند.
UPANISHAD: متون ودانتایی که شامل تجارب و تعلیمات قدیسین درباره حقیقت متعالی می باشد.
UPA PRANA: پنج پرانای فرعی که مسئول عملکردهای عطسه کردن ، خمیازه کشیدن ، خاریدن ، آروغ زدن و پلک زدن می باشند.
URDHWARETA: یوگیی که انرژی جنسی خود را تبدیل به انرژی معنوی نموده است.
اوپانیشاد(Upanishad): نزدیک نشستن، یکی از کتب مقدس که بخش نهایی ادبیات آشکار شده هندوییسم(به عبارتی نقش ودانتا در آموزش اینگونه اعمال مقدس) را نمایش می دهد، مقایسه شود با آرانیاکا، برهمنا، ودا.
اوپایا(Upaya): روشها، در یوگای بودیستی به معنی تمرین مهربانی(کارونا)، مقایسه شود با پراجنا
● V
VAIRAGYA: عدم وابستگی.
VAJRA: رعد و برق - الماس .
VAJRA NADI: نادی که اجاس درون آن جریان پیدا می کند.
VARNA ASHRAM: قانون کاست (نظام طبقاتی) هندوها.
VASANA: آرزوهایی که نیروی محرکه پشت پرده تمامی افکار و اعمال زندگی می باشند.
VATA: باد - یکی از اخلاط سه گانه آیورودا.
VAYU TATTWA: عنصر هوا.
VEDA: کهن ترین متون مقدس آریاییها که بیش از پنج هزار سال پیش به رشته تحریر درآمده اند.
VICHARA: تعمق.
VIDYA: دانش.
VIGYANAMAYA KOSHA: غلاف یا کالبد ذهن متعالی.
VIJNANA: تواناییهای شهودی ذهن - درک متعالی.
VIKALPA: باور بی اساس - خیال - تصور .
VISHUDDHI CHAKRA: مرکز روانی واقع در ناحیه گلو - مرکز پاکسازی.
VIVEKA: درک یا دانش راستین.
VRITTI: حرکت دایره وار هوشیاری.
VYANA: یکی از پنج پرانا که در تمامی بدن پراکنده است.
● W
● X
● Y
YAJNA: قربانی کردن.
YAMA: کنترل خویشتن - اولین پله آشتانگایوگا که شامل آهیمسا ، ساتیا ، آستیا ، آپاریگراها و براهماچاریا می باشد.
YANTRA: شکل صوری مانترا که برای تمرکز و مراقبه مورد استفاده قرار می گیرد.
YOGA: اتحاد - روشها و تمریناتی که هوشیاری فردی انسان را با هوشیاری کیهانی متحد می سازد.
YOGA NIDRA: تکنیک خواب سایکیک یوگایی که باعث ایجاد آرامش عمیق می شود.
YOGA SUTRA: متن باستانی که توسط پاتانجالی درباره یوگا نوشته شده است.
YOGADANDA: عصای چوبی به طول تقریبا ۲ فوت با انتهای U شکل که برای تنظیم تنفس مورد استفاده قرار می گیرد.
YOGI: کسی که یوگا تمرین می کند.
YOGINI: یوگی مونث.
YONI: منبع - زاهدان.
YUGA: یکی از تقسیمات زمان - یوگاهای چهارگانه عبارتند از: کریتا ، تریتا ، دواپارا و کالی.
__________________

فرهنگ نامه یوگا

فرهنگ نامه یوگا

آبـيـاسا(Abhyasa): تمـرين، ممارست، مقايسه شود با وايراگا
آتـمـان(Atman): خود، خود متعالي يا روح که جاوداني و فرا - آگاه است، هويت يا ذات واقعي ما، گاهي بين آتمـان به عنوان خود هرشخص و پاراما _ آتمـان به عنوان خود متعالي تفاوت قايل مي شوند. رجوع کنيد به پوروشا، مقايسه شود با برهمن
آدوايـتـا(Advaita): حقيقت، آموزش اينکه تنها يک واقعيت وجود دارد(آتمـان، برهمن)، به ويژه در اوپانيشادهـا، رجوع شود به ودانتـا
آرجـونـا(Arjuna): سپيد، يکي از پنج شاهزاده پانداوا که در جنگ بزرگي که در ماهابهاراتا به تصوير کشيده شده است شرکت داشت، مريد انساني خداگونه بنام کريشنا که تعاليم وي در باگاواد گيتا نوشته شده است.
آسـانـا(Asana): نشستن، وضع قرار گرفتن فيزيکي بدن(رجوع شود به آنگا، مودرا): سومين پايه(آنگا) ازمسيرهاي هشتگانه پاتنجلي(آشتانگا يوگا)، اين اصطلاح در آغاز تنها به معني وضعيت مديتـيشـن بکار گرفته مي شد اما بعدها در هاتا يوگا اين جنبه از راه يوگا به ميزان زيادي تکامل يافت
آسـميـتـا(Asmita):هست بودن، من بودن، يکي از مفاهيم در يوگاي هشتگانه پاتنجلي، تقريبا معادل آهامکارا
آشـرامـا(Ashrama): عزلتـکـده، همچنين يکي از مراحل زندگي مانند براهماچاريا، منزل نشيني، جنگل نشيني، و عزلت کامل(سامنياسين)
آشتانـگا يـوگـا(Ashta-anga-yoga, ashtanga-yoga): پيوند هشتگانه، يوگاي هشتگانه پاتنجلي شامل انضباط اخلاقي(ياما)، پرهيز فردي(نياما)، حرکات(آسانا)، کنترل تنفس(پراناياما)، بازداري حسي(پراتياهارا)، تمرکز(دهارانا)، مراقبه(ديانا)، و خلسه(سمادهي) که فرد را به رهايي(کايواليا) هدايت مي کنند.
آکـاريا(آچاريا)(Acarya): مربي، راهنما، مرشـد، مقايسه شود با گورو
آکـاشـا(Akasha): اتـر، فضـا، اولين عنصر مادي از پنج عنصري که جهان مادي را تشکيل داده است، گاهي براي اشاره به فضاي دروني يا فضاي آگاهي (موسوم به سيد – آکاشا) نيز به کار گرفته مي شود.
آمـريـتـا(Amrita): بي مرگي، فناناپذيري، اشاره به روح فناناپذير(آتمان، پوروشا)، همچنين عصاره فناناپذيري که از مرکز انرژي رواني ناحيه تاج سر خارج مي شود(رجوع کنيد به ساهاس رارا – چاکرا) و در حالت فعال شده، جسم را به جسم الهي تبديل مي کند(ديويـا - دها)
آنـانـدا(Ananda): سعادت، سرور، نهايت لذت که اساس کيفيت حقيقت نهايي(تاتوا) است
آنـگـا(Anga): اندام، بدن(دها، شاريرا)، همچنين بخشهاي بنيادي راه يوگا از قبيل آسانا، دارانا، ديانا، ياما، نياما، پراناياما، پراتياهارا، سمادهي
آوادوتا(Avadhuta): کسي که همه چيز را از خود دور کرده است، نوعي از عزلت گزيني(سامنياسين) افراطي که با رفتارهاي خلاف عرف همراه است.
آويـديـا(Avidya): جهالت، علت ريشه اي رنج(دوکـهـا)، آجـنـانـا نيز ناميده مي شود، مقايسه شود با ويديا
آهامکـارا(Ahamkara): خـود، فرديت هـر کس که بايد تعالي يابد، مقايسه شود با آسميتا، رجوع شود به بودي و مانا
آهـيـمسـا(Ahimsa): بي آزاري، مهمترين انضباط اخلاقي
آيـورودا(Ayurveda, Ayur-veda): علم زندگي، يکي از روش هاي باستاني طب هندي، روش ديگر طب سيداي جنوب هند بوده است.
BANDHA: قفلهاي روان عضلاني انرژي كه باعث تغيير جهت انرژي در بدن مي شوند

باندا(Bandha): قيد، اسارت، اشاره به اين حقيقت که انسانها معمولا در اسارت جهل(avidya) قرار دارند و اين امر آنان را بجاي زندگي در سايه رهايي دروني ناشي از دانايي(ويديا، جنانا)، به سوي يک زندگي تحت حاکميت رفتار کارمايي قرار مي دهد.
برهـما(Brahma): کسي که بسيار بزرگ است، آفريدگار هستي، اولين اصل(تاتوا) براي ظهور حقيقت غايي(برهمن)
برهماچاريا(Brahmacharya): مشتق ازبرهما و آچاريا به معني هدايت برهمايي، تربيت صفات رباني که اوجاها را ايجاد مي کند.
برهمانا(Brahmana): برهمن عضوي از بالاترين گروه اجتماعي جامعه سنتي هند، همچنين متن مذهبي اوليه اي که متون مذهبي و اسطوره اي وداهاي چهارگانه را تفسير مي کند. مقايسه شود با آرانياکا، اوپانيشاد، ودا
برهمن(Brahman): آنچه که بسيار بزرگ است، حقيقت غايي(مقايسه شود با آتمان، پوروشا)
بودا(Buddha): بيدارشده، اشاره به کسي که به مقام ارشاد(بودي)و بنا براين رهايي دروني دست يافته است، عنوان افتخاري گوتاما پايه گذار بوديسم که در قرن ششم پيش از ميلاد مسيح مي زيسته است.
بودّي(Buddhi): کسي که هشيار است، بيدار، ذهن برتر که جايگاه خرد است(ويديا، جنانا)، مقايسه شود با ماناها
بودي(Bodhi): ارشاد، حالت بيداري پير، يا بودا
بودي ساتوا(Bodhisattva): وجود ارشادکننده، در يوگاي بوديستي ماهايانا، فردي که با انگيزه مهرباني و شفقت(کارونا) بخاطر ديگران به دستيابي به مقام ارشاد متعهد مي شود.
بهاکتا(Bhakta): مريد، مريد فرقه بهاکتي يوگا بهاکتي(Bhakti): ارادت، عشق، عشق بهاکتا به خداوند يا گورو به عنوان مظهر خداوند، همچنين عشق خداوند به مريد
بهاکتي _ سوترا(Bhakti-Sutra): کلمات قصار در باره عشق، مجموعه اي از کلمات قصار درباره يوگاي عاشقانه که به وسيله ناراداي حکيم تاليف شده است، کتاب ديگري با همين عنوان نيز به شانديلياي حکيم منسوب است.
بهاکتي يوگا(Bhakti Yoga):يوگاي عشق، يکي از شاخه هاي عمده يوگاي باستاني که از ظرفيت احساسي سالک براي اتصال به حقيقت غايي با تصور خداوند به صورت والاترين فرد بهره مي گيرد(اوتاما _ پوروشا).
بهاگاواد گيتا(Bhagavad Gita): طنين خداوند، قديمي ترين کتاب مدون يوگا که در دفينه هاي ماهابهاراتا کشف شد و شامل تعليمات کارما يوگا(طريقت حرکت تعالي دهنده)، سامکيا يوگا(طريقت بينش درست نسبت به قوانين هستي)، و بهاکتي يوگا(طريقت عبادت) مي باشد. بيش از 3500 سال پيش انسان خداگونه اي بنام کريشنا، شاهزاده آرجونا را در ميدان جنگ تحت اين تعليمات قرار داد.
بهاگاواتا – پورانا(Bhagavata-Purana): بهاگاواتاي سنتي، کتابي حجيم با قدمت ده قرن که به وسيله راهبان ويشنو، به ويژه در تجسم وي بصورت کريشنا تقديس مي شود. شريماد _ بهاگاواتا نيز ناميده مي شود.
بيندو(Bindu): بذر، امتياز، نيروي خلاقه نهفته در هرچيز هنگامي که تمام انرژي ها متمرکز هستند، نقطه اي که روي پيشاني گذاشته مي شود و نشان دهنده چشم سوم است(تيلاکا نيز ناميده مي شود)
CHAKRA: دايره - چرخ - مراكز سايكيك كه درون كالبد پرانيك قرار گرفته اند - نقاط تماس ناديها با هم - چاكراهاي اصلي عبارتند از: مولادهارا ، سوادهيستهانا ، ماني پورا ، آناهاتا ، ويشودهي ، آجنا و ساهاسرارا.
سين مودرا(Cin-mudra): مهر هشياري، حالتي معمول در دست(مودرا) در وضعيت مديتيشن (ديانا) که در آن انتهاي انگشت نشانه و شست با يکديگر در تماسند و بقيه انگشتان به حالت مستقيم حفظ مي شوند.
سيت(Cit): هشياري، حقيقت غايي فراهشيار، رجوع کنيد به آتمان، برهمن
سيتا(Citta): چيزي که هشيار است، هشياري معمولي، ذهن، متضاد سيت
چاکرا(Cakra , Chakra): چرخ، چاکرا در لغت به معني چرخ ارابه است اما در استعاره به مراکز رواني_انرژي زاي جسم پنهان (سوکشاما- شاريرا) اطلاق مي شود. در يوگاي بوديستي پنج چاکرا در بدن شناخته شده است در حالي که در يوگاي هندي بيش از هفت عدد از اين مراکز ذکر مي شود که شامل:
مولا-آدهاراچاکرا (مولادهاراچاکرا) در قاعده ستون فقرات،
سواديشتانا چاکرا در ناحيه تناسلي،
مانيپورا چاکرا در ناف،
آناهاتا چاکرا در قلب،
ويشودا چاکرا يا ويشودي چاکرا در گلو،
آجنا چاکرا در ميان سر
ساهاسرارا چاکرا در فرق سر
هستند.
DHARAKASHA: فضاي در برگيرنده مولادهارا ، سوادهيستهانا و ماني پورا.
دارشانا(Darshana): مشاهده، مشاهده در مفهوم کلامي و استعاره اي آن، نوعي روش فلسفي مانند دارشانا يوگاي پاتنجلي، رجوع شود به دريشتي
دوا(Deva): کسي(مذکر) که مي درخشد، هرالهه مذکرمانند شيوا، ويشنو، يا کريشنا، در هر دو صورت حقيقت غايي و فرشته اي بلند مرتبه
دوي( Devi): کسي (مونث) که مي درخشد، هر الهه مونث مانند پارواتي، لاکشمي، يا رادا در هر دو صورت حقيقت غايي(در قطب مونث خود) و فرشته اي بلند مرتبه
دهارانا(Dharana): نگه داشتن، تمرکز، ششمين پايه (آنگا) از يوگاي هشتگانه پاتنجلي
دهارما(Dharma): حامل، اصطلاحي با معاني متعدد که غالبا به معني قانون، مشروعيت، پرهيزگاري، نيکوکاري، تعادل به کار مي رود.
ديانا(Dhyana): تصور، مديتيشن، هفتمين پايه(آنگا) از يوگاي هشتگانه پاتنجلي
ديکشا(Diksha): معرفي کردن، معرفي و آشناشدن با جنبه هاي پنهان يوگا يا استادان يوگا در سطحي ويژه، تمامي يوگاي سنتي به همين روش فعاليت مي کند.
دريشتي( Drishti): منظره، نما، چشم دوختن و نگاه دقيق در يوگا به محل هايي مانند نوک بيني يا نقطه ميان دو ابرو، رجوع شود به دارشانا
دوهـکـا(Duhkha): رنج بردن، يکي از واقعيت هاي بنيادين زندگي که از جهالت (آويديا) ذات حقيقي ما (به عبارت ديگر، خود يا آتمان) ناشي مي شود.
EKADASI: يازدهمين روز از هريك از دو نيمه ماه قمري.
G
GANDHA: بو - رايحه.
GHEE: كره تصفيه شده.
HAMSA MANTRA: مانتراي سوهام.
IDA NADI: يكي از كانالهاي اصلي پرانا در بدن - بعد منفعل پرانا كه بصورت انرژي ذهني يا چيت شاكتي متجلي مي شود.
ايدا – نادي(Ida-nadi): مجراي کمرنگ، جريان پرانا يا قوس صعودي در کناره چپ کانال مرکزي (سو شومنـا نـادي) که با دستگاه عصبي پاراسمپاتيک مربوط است و هنگامي که فعال شود بر روي ذهن اثر آرامش بخش خواهد داشت، مقايسه شود با پينگالا_نادي.
ايشوارا(Ishvara): حکمران، خداوند، به آفريدگار نيز اشاره دارد(رجوع کنيد به براهـمـا)، در يوگا دارشاناي پاتنجلي به خود متعالي نيز اشاره دارد(پوروشا)
ايشـوارا - پـرانيدانـا(Ishvara-pranidhana): تعلق به خداوند، تسليم در برابر پروردگار، يکي از تمرين هاي پرهيز فردي(نيـامـا)در يوگاي هشتگانه پاتنجلي، همچنين رجوع کنيد به بهاکتي يوگا.
JAGRAT: نخستين بعد هوشياري - بيداري.
جاينا(Jaina): گاه جاين نيز ناميده مي شود: مربوط به جيناها (فاتحين)، استادان رها شده از جاينيسم: عضوي از جاينيسم، سنتي روحاني که به وسيله واردامانا ماهاويرا پايه ريزي شد، وي معاصر بودا بود.
جاپا(Japa): زمزمه کردن، ذکرو تکرار مانترا
جيواتمان(Jiva-atman , Jivatman): خود شخصي، هشياري فردي، متضاد خود غايي (پاراما-آتمان)
جيوان موکتا(Jivan-mukta): آن که در عين زندگي رها شده است. استادي که درعين زندگي در غالب مادي خود به رهايي (موکشا) دست يافته است.
جيوان موکتي( Jivan-Mukti): رهايي زنده، حالت رهايي حين زندگي مادي، رجوع شود به ويدها-موکتي
جنانا(Jnana): دانش، معرفت، بر حسب زمينه به دانش دنيوي و معرفت غير مادي اطلاق مي شود. همچنين به پراجنا و آويديا نيز رجوع کنيد.
جنانا يوگا(Jnana-Yoga): يوگاي معرفت، روشي براي رهايي بر اساس معرفت يا درک مستقيم خود متعالي (آتمان) با کاربرد مداوم بصيرت و افتراق واقعي از غير واقعي و کناره گيري از آنچه که غير واقعي (يا بي ارتباط با رهايي) محسوب مي شود
AGNI TATTWA: عنصر آتش.
AHAMKARA: من - خويشتن.
AHIMSA: عدم خشونت.
AJNA CHAKRA: مركز فرمان رواني واقع در ميان مغز - چشم سوم.
ANAHATA CHAKRA
: مركز رواني واقع در ناحيه قلب.
APAS TATTWA: عنصر آب.
ASANA: وضعيت راحت و ثابت بدني.
ASHRAM: اجتماع يوگايي كه ساكنين آن بطور يكسان زير نظر گورو زندگي و كار مي كنند.
ASHRAMA DHARMA: چهار مرحله زندگي كه عبارتند از براهماچاريا ، گريهاستا ، واناپراستا و سانياسا.
ASHTANGA YOGA: يوگاي هشتگانه كه شامل بخشهاي ياما ، نياما ، آسانا ، پراناياما ، پراتياهارا ، دهارانا ، دهيانا و سامادهي مي باشد.
BHAGAVAD GITA: نغمه ايزدي - تعاليم لرد كريشنا به آرجونا كه در ميدان جنگ كوروكشترا در طول جنگ بزرگ ماهابهاراتا داده شد.
CHARVAK: يكي از مكاتب فلسفي هند كه تنها پديده هاي ملموس را معتبر مي داند.
DARSHANA: ديدن - نگريستن - مكاتب فلسفي هند كه به شش دسته تقسيم مي شوند و عبارتند از: سانكهيا ، يوگا ، پوروا ميمانسا ، ودانتا ، وايششيكا و نيايا.
EKAGRATA: متمركز كردن ذهن.
GAYATRI MANTRA: يكي از مقدس ترين مانتراهاي ودايي â€� اوم بهو بهوا سوه تت سويتوه ورنيم بهرگو دوسيه دهيماهي دهيو يو نه پرچوديات
“. GHERAND SAMHITA: يكي از متون باستاني يوگايي كه توسط يوگي گراند نوشته شده است. HARI: موجودي كه اعمال شيطاني كساني را كه به او پناه مي برند از بين مي برد - يكي از نامهاي لرد نارايانا يا كريشنا. INDRYA: اندامهاي حسي كه به دو دسته كارما ايندريا (ارگانهاي عملكردي) و جناناايندريا (ارگانهاي دريافتي) تقسيم مي شوند.
JAPA: تكرار مانترا.
AKASHA TATTWA: عنصر اتر. AMAROLI
: تمرين يوگاي تانترايي كه در آن از ادرار بصورت داخلي يا خارجي براي تامين سلامتي ذهن و بدن استفاده مي شود.
AMRIT: شهد سايكيك كه در بيندو ترشح شده و از لالانا چاكرا بر روي ويشودهي چاكرا مي چكد و احساس سرمستي و شعف ايجاد مي كند.
ANAHATA N SHA: غلاف يا كالبد مادي. ARTHA: نيازهاي مادي - ثروت.
ASTEYA: درستكاري - دزدي نكردن.
ATMAN: روح فردي. AUSHADI: بيدار كردن انرژي معنوي از طريق گياهان. AVADHUTA: عابدي كه دنيا را ترك گفته باشد.
ششمين مرتبه سانياسا كه عابد در آن معمولا برهنه مي باشد - بالاترين مرتبه رياضت.
AVATARA: تجسد مقدس - تجسد خداوند بر روي زمين.
AYURVEDA: سيستم ودايي تشخيص و درمان بيماريها. BHAGAVAN: لرد نارايانا يا هاري.
BHAJAN: نغمه عابدانه.
BHAKTI YOGA: يوگاي تعبد- بهاكتي يوگا به نه بخش تقسيم مي شود كه عبارتنداز: سراوانا (شنيدن درباره معبود) ، كيرتانا (ذكر شكوه و جلال معبود) ، اسمارانا (به ياد داشتن نام و حضور معبود) ، پاداسوانا (خدمت به معبود) ، آرچانا (پرستش معبود) ، واندانا (كرنش كردن در برابر معبود) ، داسيا ( احساس خادم بودن در برابر معبود) ، ساكهيا (دوستي با معبود) ، آتما نيودانا (سرسپردگي كامل به معبود).
BHASMA: خاكستر مقدس. BHIKSHA: صدقه.
BHIKSHU: مانك ، سانياسين.
BHOGA: تجربه - لذت.
BHOOTA: عنصر.
BHRUMADHYA: مركز بين دو ابرو - كشترام يا نقطه تماس آجنا چاكرا.
BIJA MANTRA: بذر صوتي - مانترا يا صوت پايه اي كه ريشه در فراهوشياري دارد.
BINDU VISARGA: مركز رواني كه در بالا و پشت سر واقع گرديده - نقطه يا قطره اي كه بنياد تمامي كائنات مي باشد - اساس كل هستي.
BRAHMA GRANTHI: گره خلقت - گره روان عضلاني كه در ناحيه عجان واقع شده و براي اينكه كنداليني بتواند از درون سوشومنا نادي بالا برود بايد باز باشد.
BRAHMAMUHURTA: زمان بين 4 تا 6 صبح كه زمان ساتويك روز بوده و بهترين موقع براي انجام ساداناهاي يوگا مي باشد.
BRAHMA NADI: ظريفترين جريان انرژي درون سوشومنا نادي.
BRAHMARANDHARA: سوراخي در بالاي سر كه كنداليني در هنگام ماهاسامادهي از آن ناحيه بدن را ترك مي كند. BUDDHI: خرد متعالي - توانايي ارزيابي چيزها براي پيشرفت زندگي.
CHELA: مريد .
CHIT: هوشياري ابدي و ازلي. CHITTA: هوشياري فردي كه شامل مراتب نيمه آگاه و ناخودآگاه ذهن مي شود - حافظه ، تفكر ، تمركز ، توجه ، تعمق.
F GRANTHI: سه گره سايكيك كه عبارتند از : براهما گرانتهي ، ويشنو گرانتهي و رودرا گرانتهي.
GUNA: صفات و كيفيات عالم محسوسات كه به سه دسته ساتوا ، راجاس و تاماس تقسيم مي شود.
GURU: استاد معنوي. GURUKRIPA: فيض و بركت گورو.
GURU POORNIMA: روزي مقدس در تابستان براي اداي احترام به گوروها. HATHA YOGA: يكي از سيستمهاي يوگا كه براي كنترل بر روي كالبد فيزيكي و پرانا مورد استفاده قرار مي گيرد و شامل بخشهايي همچون آسانا ، پراناياما ، مودرا ، بانداها و شات كارما مي باشد.
HATHA YOGA PRADIPIKA: متن باستاني يوگايي كه توسط يوگي سواتماراما نوشته شده است. HRIDAYAKASHA: فضاي قلب كه بين ماني پورا و ويشودهي چاكرا تجربه مي شود.
ISHTA DEVATA: شكل مجسم چيزي كه ما نسبت به آن احساس كشش كرده و آنرا وجود متعال مي دانيم. ISHWARA: حقيقت متعالي - اصل فناناپذير فلسفه سانكهيا - هستي نامتجلي - كيفيت يا اصل لايتغير.
JIVA: هويت فردي.
JIVATMA: روح فردي.
JIVAN MUKTA: زنده آزاد - كسي كه در زندگي فعلي خود به رهايي دست يافته باشد.
JNANA: دانش شهودي.
ASMITA: وضعيتي فراسوي خويشتن و احساس منيت كه در آن تنها آگاهي خالص وجود دارد.
BRAHMACHARYA: كنترل و جهت دهي مجدد انرژي جنسي بمنظور دستيابي به بيداري معنوي.
CHIDAKASHA: فضاي هوشياري كه در ناحيه سر تجربه مي شود.
DEVATA: رب النوع. DHARANA: متمركز كردن ذهن بر روي يك نقطه - تمركز.
DHARMA: نقش طبيعي كه هر شخص در زندگي ايفا مي كند - قانون اخلاقي - وظيفه. DHYANA: مديتيشن - مراقبه.
DIKSHA: مشرف شدن به زندگي معنوي توسط گورو. GYANA YOGA: راه تعمق و انديشيدن درباره ماهيت حقيقي خويشتن. HIRANYAGARBHA: زاهدان طلايي - تخم طلايي - خرد كيهاني.
JNANENDRIYA: پنج اندام حسي كه شامل گوشها ، پوست ، چشمها ، زبان و بيني مي باشند.
ANTAHKARANA:
ابزار دروني - ذهن متجلي شده كه شامل چهار بعد ماناس ، بودهي ، چيتا و آهامكارا مي باشد. ANUSHTHANA: دوره ثابت و معين سادانا كه معمولا از صبح زود تا اواخر شب انجام مي شود. APANA VAYU: انرژي حياتي واقع در پايين بدن زير ناف.
C D E H I ISHWARA PRANIDHANA: ايمان داشتن به حقيقت متعالي.
APARIGRAHA:
عدم مالكيت - قبول نكردن هداياي تجملي



kaivalya: رهایی - موکشا.
Kalpa: یک روز برهما.
Kama: شهوت - آرزو - نیاز عاطفی.
Kanda: ریشه - منشاء تمام نادیها - مرکز تخم مرغی شکل اعصاب که درست زیر ناف قرار گرفته است.
Kapha: بلغم - یکی از اخلاط سه گانه آیورودا.
Karanasharira: کالبد علی - پوشش بدون واسطه روح.
Karma: عمل - قانون عمل و عکس العمل که آینده فرد را شکل می دهد.
Karta: انجام دهنده عمل.
Karmaphala: نتیجه عمل.
Karma yoga: یوگای عمل - انجام اعمال همراه با آگاهی - یوگای مدیتیشن متحرک.
Karmendria: پنج عضو فیزیکی عملکرد (پاها ، دستها ، اندامهای صوتی ، مخرج و اندام تناسلی).
Kirtan: خواندن نامهای خداوند بصورت آواز.
Kosha: غلاف یا کالبد - کوشاها عبارتند از آنامایا کوشا (کالبد فیزیکی) - پرانامایا کوشا (کالبد پرانیک) - مانومایا کوشا (کالبد ذهنی) - ویگیانامایاکوشا (کالبد اشراقی) و آناندامایا وشا (کالبد سعادت).
Kriya yoga: نام برخی از تمرینات یوگا بخصوص هاتایوگا و کندالینی یوگا.
Kshetram: نقطه تماس چاکراها که در جلوی بدن قرار گرفته اند.
Kumkum: گرد مقدس قرمزرنگی که در آیینهای نیایش تانترا از آن استفاده می شود.
Kundalini: انرژی حیاتی که در نزدیکی انتهای ستون فقرات قرار گرفته است - انرژی معنوی - پتانسیل تکاملی.
Kundalini yoga: شاخه ای از یوگا که به بیداری انرژی نهفته معنوی شخص می پردازد.
Kusha: گیاه مقدسی که در مراسم مختلف مورد استفاده قرار می گیرد.
● l
laya: حل شدن - غرق شدن .
Laya yoga: یوگای انحلال هوشیارانه فردیت.
Lingam: سمبل مشخصه لرد شیوا - بعد مذکر آفرینش - سمبل کالبد اختری.
Lobha: حرص - طمع.
Loka: هفت مرتبه هوشیاری که عبارتند از: بهو ، بهووار ، سوار ، ماها ، جانا ، تاپو ، ساتیا.
B J

خدایان ( مذکر و مونث )

خدایان ( مذکر و مونث )

امروزه بسیاری از نئو پاگانها به خدایان تمام فرهنگها و سنتها اعتقاد دارند .
گفته میشود که این خدایان کوچک تنها فرمان بردار خداوند بزرگ کیهان هستند که توسط انرژی گسترده در تمام کیهان قابل حس و همیشه میان ماست ( این همان خدای بزرگ ادیان است که واحد بوده و شریک ندارد ) .
برای جادوگران و کاهنان کابالا این نیرو به نام ) Binah and Chokmah ) بود ه و برای جادوگران سنت ویکا به نام های Lord اسم برده میشوند .
یهودیان به ان هیوه میگویند مسیحیان به آن Holy Spirit.
و God میگویند و
مسلمانان به آن الله میگویند .
این قدرت لایزال کیهان برای خود در امور کیهان وکلای دارد که به تمام امور برسند که این وکلا همانا فرشتگان مقرب و فرشتگان ادیان و خدایان پاگانها میباشند .
در کل این وکلا خداوند هرچه که نامشان باشد جز گروه علوی و عرش الهی هستند .

اژدهایان عناصر

اژدهایان عناصر

این نوع از اژدهایان نباید با اژدهایانی که در بخش قبل آورده شدن اشتباه گرفته شوند . آنها موجوداتی از عناصر اربعه هستند که در طبقه اثیری میباشند آنها از قویترین نوع ارواح عناصر هستند که روی هر عنصر در طبیعت حکمرانی میکنند آنها گاهی در مراسم جادویی همانند ارواح عناصر جهت همان کارها بخصوص احضار میشوند
و فرقشان تنها در حد و قدرتی است که دارا هستند در واقع برای جادوهای پیشرفته و قویتر احضار میشوند اطلاعات پیش رو از فرقه های جادوی دروید ها گرمنیک ها و مکاتب جادوی دراکونیک مدرن Draconic استخراج شده اند .

اژدهایان عنصر آب . حاکم آنها نیلان .
فرمانروای اژدهایان عنصر آب میباشد که بر روی دریا ها روخانه ها و البته طوفانهای دریایی حکومت میکند رنگشان آبی یا سبز است دارای بالاهی هستند که همانند پارو در آب بکار گرفته میشود .

اژدهایان زمین .
نام فرمانروایشان گریل است که بر روی کوهها جنگلها مراتع و دشتها حکمرانی میکند همچنان حاکم غارها تونلهای زیر زمینی و البته دفینه ها و دارای های نهان زمینند رنگشان قهوه ای و سبز است که به رنگهای سیاه و خاکستری هم دیده میشوند حتی سفید و زرده هم نمایان میشوند که همین باعث میشود تا جادوگر این نوع را با اژدهایان علوی اشتباه بگیرد .
اژدهایان عنصر آتش هستند نام حاکمشان فافنیر است که حاکم آتشفشانها و مواد مذاب هستند آنها اغلب به رنگهای قرمز و یا نارنجی دیده میشوند و برخی بر این باورند که سمندرها (به فرم خزندگان) گاهی نوزادان این نوع هستند .
اژدهایان عنصر باد میباشند حاکمشان سایریس نام دارد و بر روی بادها آسمان ابر ها و طوفان و رعد ور برق حکمرانی میکنند . به رنگهای آبی روشن و سفید و زرد دیده میشوند آنها بالهای بلند و فراق دارند و بسیار با احترام باید با آنها برخورد شود .

اژدهایان نور هستند .
که همان عنصر پنجم آکاشا و یا روح میباشد .
نام حاکمشان راکسور است .
آنها بر روی اتر و تعادل حکمرانی میکنند.
این نمونه حتی در استاندارد اژدهایان بسیار کمیاب میباشد .
آنها مانند فرشتگانند و راکسور مانند یک فرشته مقرب والا مقام و قدرتمند است .
که در همین حد باید با احترام با ایشان برخورد شود .
این نمونه تقریبا هرگز در هیچ مراسمی جادویی بر انگیخته نمیشود .
گزارشات نشان میده که بطرز خیره کننده ای سفید و درخشان با برقی زمردین لاجوردی و یاقوت فام میباشد .

اژدهایان تاریکی هستند .
حاکمشان تیامت ( لویاتان ) نام دارد حاکم تاریکی شب هنگام .
قلمرو ترس بی نظمی و نابودی اند
اطلاعت خیلی کمی از این گونه در دست است و مانند اژدهایان عنصر پنجم آکاشا نایابند و هیچ گزارشی از احضار شان در دست نیست .
تنها گزارشاتی از ترسناکی و رنگ سیاهشان در دست است و هرگز نباید در مراسمی با نام تیامت و یا لویاتان موجودی را بر انگیخت .

فرمانروایان عناصر
فرمانروایان و ملکه های عناصر چهار موجود هستند که با استناد به سنتهای جادویی و مرموز بر روی ارواح عناصر حکمرانی میکنند .
و ممکنه در رده فرشتگان و هم جنسشان باشند و البته برخی بر این باورند که قدرتی بالاتر از یک فرشته و در حد خدایان و یا فرشتگان مقرب مذاهب دارند .
نام فرمانروای ارواح عنصر زمین گوب است و جهتش رو به شمال است .
نام ملکه ارواح عنصر باد پارلادا میباشد و جهتش رو به شرق است .
نام فرمانروای ارواح عنصر آتش جن djin میباشد و جهتش رو به جنوب است .
و در آخر نام ملکه ارواح عنصر آب نکسا بوده و جهتش رو به غرب است
Draig-Usige Draig- Talamh Draig- Teine Draig – Ather Draig – Sorcha Draig- Dorcha
__________________

نقل از تاکفا

پری یا ( جن) Fay *

پری یا ( جن) Fay *

موجودی اثیری است که در قلمروی از سرزمین اثیری زندگی میکند که به آن سرزمین پریان میگویند
بخاطر وابستگی که به نیروی حیاتی زمین دارند . در ارتباط نزدیک و ورود و خروجی همیشگی به
سرزمین مادی داشته و بیشتر در جنگلها و مراتع بکر و دست نخورده دیده میشوند . و اغلب به شکل گوی های نورانی دیده میشوند و در بررسی دقیقتر جسمی شبیه انسان دارند . ..
اعتقاد به پریان ریشه و تاریخی برابر با خود انسان و عصر نوسنگی دارد.
سلت ها به گونهای از پریان که به فرزندان الهه دانو معروفند که توسط کشتی های بالادار و پردنده خیلی وقت پیشتر از موقعی که پای انسان به ساحل بریتانیا برسد به انجا رفته بودند.
دارند اینگونه که همچنین به تاتها و یا سیده ها معروفند جنگهای زیادی را با گونه ها دیگر پریان داشته اند که از این گونه ها میتوان به فوموری ها و فیر بالگ ها که هر دو از قبیله های پریان تاریک و خبیث اند اشاره کرد.
هنگامی که سلت ها به سواحل بریتانیا در دوران پارینه سنگی مهاجرت کردند تاتها شروع به منزوی شدن و دور ماند از انسانها نمودند . و این اعتقادات خیلی شبیه اعتقادات وایکینگها به موجودی به نام الف است .
( گرگ نقره ای :
و این اعتقادات خیلی شبیه به اعتقادات ایرانیان به موجودی به نام جن است ) و در اعتقادات گرمنیک ها هم موجودی با همین وضعیت به نام داسی یافت میشود

البته نباید این موجودات را با پریانی که در کتب کودکان به تصویر کشیده میشوند یکی دانست اینان موجوداتی از قلمرو اثیری هستند ولی توانی برون فکنی عالی در هر فرمی در جهان مادی ما را دارند .
گزارشاتی از انواع فرمهای این موجود در کل جهان اعم از گوی های نورانی موجوداتی شبیه به بشر غبار و البته ابر و غیره بوده .
این موجود گفته میشه که خیلی برای جادو گران و کمک به آنها مخصوصا برای طلسمات و گماردن آنها به کارهای خاص خوب بوده و موارد استفاده فراوانی دارد .
البته کلا ین موجود به هر فرمی باشد برای بشر ایجاد ترس خواهد کرد .و افرادی که مثلا در جنگلها بطور تصادفی با این موجودات برخورد داشتن یا ناپدید شدن و یا به جنون کشیده شده اند .
در گزارشاتی فراوان آمده که این موجودات بچه های تازه متولد شده را میربایند و به جای آن کودکی مریض را جایگزین کرده که بیشتر از چند روز دوام نمی آورد.
البته هدف این ربودنها چه کودکان و چه بزرگسالان بطور مشخص برای ما آشکار نیست و اعتقاد بر این است که برای تولید نسل از این افراد ربوده شده استفاده میشود که ممکنه نسلی دو رگه از بشر و این موجود ساخته شود .
که به آنها پریزاد ( جن زاد ) میگویند .
اگر دقت شود اعتقاد به گوی های نورانی پرنده .
موجودات عجیب و البته ناشناخته و این ربودن ها بینهایت شبیه به داستانها و اعتقادات بشر کنونی از موجودات فضایی و بشقاب پرندها است .
پدیده ای که امروزه توسط هزاران نفر تجربه شده البته این نظریه و شباهت ممکنه برای خیلی ها مضحک به نظر آید ولی شواهد و نزدیکی این دو پدیده و گزارشات خیلی شک بر انگیز است .
هرچه باشد پریان توسط انسانها دیده شده اند ولی الان گزارشات مبنی بر دیدن گوی های نورانی به بشقاب پرنده تبدیل شده و موجودات فضای که از نظر چهره خیلی شبیه به پریانی هستند که در زمانهای کهن دیده میشدند ( همان آدمهای کوتوله بدون مو با چشمانی تیره و بزرگ سری تاس و بینی که تقریبا دیده نمیشود) ( خیلی شبیه جن ایرانیان است :
گرگ نقره ای )) نباید از نظر دور داشت . و ممکنه این گزارشات متشابه در کل جهان به نامهای متفاوت تنها استناد به موجودی واحد باشد .

این گونه از موجودات در مراسم جادوی قابل احضار هستند - که اصلا کاری منطقی نیست - و ممکنه ازآنها به عنوان پیام رسان در قلمرو اثیری استفاده کرد البته این تماس تنها برای جادوگر ناراحتی به بار خواهد آورد و اصلا خوشایند نیست و در واقع این معامله ضرر ش بیشتر از منفعتش است . برای جلب رضایتشان هدایای که شامل سبزیجات معطر و شیر و کلا میوه باشد میتواند کارساز باشد .
این موجود تقریبا نشان داده که از آهن و هر چیز آهنی بیزار است ( این موارد هم خیلی شبیه به تمایلات وبیزاری های جن دارد : گرگ نقره ای ) .
میدانیم آهن مثال بارز صنعتی شدن بشر بوده و این نشانه جدا شدن ا نسل بشر از این موجود شدیدا طرفدار نیروی حیاتی و بکر زمین است . و البته اعتقاد بر این است که از نور خیلی قوی و خیره کننده هم بیزارند

*گرگ نقره ای :
با کمال تعجب این موجود که در اصل Fay نام دارد و من پری ترجمه کردم که یک بار هم عرض کردم هر دو معنی در لغت نامه بود بسیار شبیه به جن ما ایرانیان و البته جن در اعتقادات مسلمانان است من احتمال میدم این دو موجود در واقع یک موجود با نامی متفاوت و شاید هزاران نام در کل کره زمین باشد .
__________________

زیبا رویان Graces


زیبا رویان Graces

این زیبا رویان که ذاتی پاک و الهی هستند .
مظهر زیبای. خوشی و دلربایی هستند .
آنها منبع الهامات هنرمندان و نقاشان و البته شعرا هستند در اصل آنها خدایان مونث باوری و طبیعت هستند که خیلی هم با اینکه ذاتی علوی دارند
نزدیک و محسوس برای افراد جهان های زیرین هستند .
جوانترین این گونه اسپلندور نام دارد

که گاهی به نام همسر هفستوس از او در متون یاد میشود
نام دیگر خواهران مریت و تالیا ( الهه لبخند ) میباشد
آنها در اساطیر یونان و رم به عنوان دختران زئوس و هرا شناخته شده اند و گاهی به متونی که میگوید اینها دختران ونوس و دینوسوس هستند بر میخوریم که اگر به هومر استناد شود آنها دختران ونوس ( الهه عشق و زنانگی ) و دینوسوس ( الهه انگور و شراب هستند )

این زیبا رویان در طبقه علوی در منزل پایین قرار میگیرند که در حد مقام فرشتگان مذاهب میباشد اینان در مراسم جادوی که برای شروع دوباره رفاقت .
خوش یومنی و یا مربوط به پاک کردن زخمهای و جراهات روحی و احساسی ناشی از ناکامی عاشقانه باشد احضار میگردند .

Grigori

Grigori

عموما در کتب به نامهای فرشتگان پاسدار (Watchers) معروفند . و آن دسته از فرشتگانند که وظیفه پاسداری از نوع بشر را به عهده داشتند .
کتاب انوخیان جلد اول میگوید که این گونه از فرشتگان در رابطه تنگاتنگی با بشر بوده اند که حتی باعث وسوسه شده و حتی گاهی زنهای فانی اختیار کردند .
فرزندان این گونه از فرشتگان نیمه مطرود و انسان به نام نفلیمها ها معروف هستند
ولی این فرشتگان حتی از این هم فراتر رفتند وبا حیوانات هم در هم آمیختن به استناد به کتاب اول انوخیان آنها با پرندگان حیوانات وحشی خزندگان و ماهیان در هم آمیختند و حاصل این وصلت تولید انواع مخوف از دیوها شد که در اکثر کتب حماسی و اسطوره ای از آنها یاد شده .
این فرشتگان در واقع همانان بودند که به زنها آموختند که چگونه سحر و افسون کرده از ریشه های گیاهان بهر ها بجوید و کلا جادوی گیاهان و بخورات را انجام دهد و به مرد آموختند که چگونه اسلحه ساخته و برای خود زیور الات درست کند ( کتاب اول انوخیان 1-7:2)

هنگامی که فرشتگان مقرب این را دیدند آنها برای تمام کردن این بی نظمی روی زمین دست به اقدام زدند سر فرشته اوریئل به نوح دستور ساخت کشتیش را قبل از طوفان بزرگ داد. و رافائل مأمور شد که ازازئل را در صحرای دودل محبوث کند .
گابرئل مامور نابودی نیلف ها با فشار بر آنها برای جنگ علیه یکدیگر گشت. ( چون نیلف ها موجودی نیمه مادی بودند و با سالخوردگی نمیمردند ) و فرشته مقرب میکائیل دستور داد که سمیازا و همراهانش را در در های زمین تا روز قیامت اثیر گردانند .
جالبه که فرشتگان پاسدار و اکنون نیمه مطرود و در بند ازازئل و سمیازا و گریگوری در بهشت زندانی نشدند و احتمال اینکه روزی محل زندانشان در زمین پیدا شود هست ولی هرگز نمیتواند از این زندان تا روز قیامت آزاد گردند .
این گونه از موجودات را که به Watcher ها معروفند نباید به گونه که به آن Watchtower ها میگویند اشتباه شوند هرچند اینان استفاده از سحر و جادو را به نوع بشر آموختند و حتی نباید آنها را در رده شیاطین و فرشتگان مطرود قلمداد کرد .
و در واقع میشه گفت آنها فرشتگان نیمه مطرود هستند و نباید این سه سر فرشته نیمه مطرود یعنی ازازئل و سمیازا و گریگوری را جز دسته از فرشتگان قرار داد که ملازم لوسیفر شدند آنها همیشه مطرود بوده و در جهنم هستند .
در اسطورها اشاره شده که خدایانی به انسان سحر و جادو را آموختند و به او راه پیشرفت و صنعتی شده را نشان دادن آنها کار با فلزات و آتش را به بشر آموختند آنها نیز سه موجود بودند به نامهای هکاته هرمس و پارماتئوس و متون زیادی در باره گرفتن همسر فانی توسط این خدایان هست .
هرچند هنوز این دو نوع موجود ماورایی اشاره شده به هم آنچنان جز در موارد فوق الذکر مرتبط نیستند . در هیچ متنی از مجازات و به بند کشیدن این خدایان حرفی به میان نیامده
__________________

Furies

Furies

فیوری ها ارواح انتقام و خونخواهی رم باستان میباشند .
این موجودات که سه خواهر به نامهای الکتور .تیسفون و ماگاارا میباشند فرزندان گایا و ارانوس هستند آنها بجای مو بر روی سرشان مارهای زنده دارند و به گفته ای خون فردی را که به آنها نظر افکند در جا خشک میکنند .
آنها مجازات کنند گان مردان و زنانی هستند که دچار قتل و یا جنایتی بزرگ شده باشند . و در اصل تحت نظر خدایان انجام وظیفه مینمایند .
فیوری ها بی رحم هستند و البته نسبت به وظایفشان کاملا صادق .
ممکنه این موجود گونه ای از فرشتگان باشند چون اعتقاد بر این است که تحت فرمان خدایان برای اجرای عدالت هستند .
جادوگران باید بسیار هوشیار باشند تا هرگز این موجودات را به نامشان بر انگیخته نکند چون ممکنه جان خودشان را از دست بدهند