کافه تلخ

۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

پایان جهان دراساطیر





در باورهای اسطوره ای، جهان به عنوان یک مخلوق که ساخته و پرداخته دست خدایان است؛ آغازی دارد و انجامی. آغاز جهان، آفرینش آن است که در اساطیر مختلف به شیوه هایی گوناگون شکل می گیرد. حوادث پایانی جهان مرگ این دنیاست، و جهان مانند هر مخلوق دیگر، پس از چند صباحی حیات، ویران خواهد شد. اما در پس آن ویرانی شروعی دیگر نهفته است که چرخه حیات به صورت مطلوب تر دوباره به حرکت درخواهد آمد، همانند انسان که روزی به وجود آمده و روزی می میرد و پس از مرگ دوباره زندگی خواهد کرد.

آنچه در پی خواهد آمد نگاهی است اجمالی به باور اساطیری اقوام و ملل مختلف جهان درباره پایان جهان.

اساطیر پایان جهان یا رستاخیز در بین بسیاری از اقوام و ملتها رایج است. این اساطیر می توانسته است به دو صورت: اول به قیاس با آفرینش و آغاز جهان و دوم ـ که صبغه ای فلسفی دارد ـ براساس وضعیت جامعه انسانی به وجود آمده باشد. در نوع اول چون انسان برای جهان آغازی قائل است که طی آن جهان به دست خدایان به وجود می آید، به ناچار پایانی نیز خواهد داشت؛ زیرا برای اذهان بشری تصور ابدیت و ازلیت مشکل بوده است به همین جهت جهان را محصور بین دو حادثه آفرینش و قیامت تصور می کرده اند. این دیدگاه به نوبه خود از عوامل طبیعی و تجربه روزمره انسان پدید می آید؛ زیرا همه چیز در اطراف انسان در حال کون و فساد و ایجاد و تباهی است. طبیعی است که این عادات ذهنی که بر پایه مشاهده طبیعت استوار است، برای انسانها به صورت قانون درآید که بتوان آن را به همه چیز تعمیم داد. در این میان، آنچه که از حوادث جاری این جهان، پایه اصلی قیاس برای تصور آغاز و انجامی برای جهان شده است، خود انسان، زندگی، خلقت، مرگ و جهان پس از مرگ است؛ یعنی انسان با قیاس از زندگی خویش که از دو طرف محدود به آغاز و انجام است برای جهان نیز این الگوی پیدایش و مرگ را جاری و ساری دانسته است.

دیدگاه دوم که باعث اعتقاد به پایانی برای جهان شده است؛ ناشی از توجیه و بیان فلسفه جامعه انسانی است. انسان تا زمانی که در این جهان زندگی می کند پیوسته در کنار خوشیها، گرفتار مرارتها و تلخیهای زندگی است. همیشه در کنار خوبیها، بدیها را می بیند که گاه غالب و گاه مغلوبند. ظلم، قدرت، ثروت، شهوت، شهرت، آنچنان در زندگی اجتماعی انسان ریشه دوانیده است که زندگی را بر اکثریت مردم سخت و مشکل کرده است، گذشته از آن که بقیه نیز مشکلات خویش را دارند. بنابراین، چنین وضعیتی هرگز نمی توانسته است انسانها را قانع کند و چون این ناهماهنگیهای جامعه، از نظر انسانها به هیچ عنوان قابل اصلاح نبوده است، دست به خلق و تصور جهانی آرمانی زده اند؛ دنیایی که در آن همه خیر مطلق است و شر را در آن راهی نیست. چون این مدینه فاضله در این جهان و با این مردمان قابل تصور نیست، پنداشته اند که به ناچار روزی فرا می رسد که خدا یا خدایان دست به کار می شوند و این نظم موجود را که در واقع بی نظمی است، بر هم می زنند و طرحی نو درمی اندازند. در آن هنگام است که دو جهان شکل می گیرد: یکی برای نیکان و دیگری برای بدان و هر دو ابدی اند.

اساطیر پایان جهان، در بین برخی از ملل مانند هندوها و یونانیها واقعا پایانی برای جهان است. پایانی که در طی آن همه چیز، چه نیک و چه بد، از بین می رود و بار دیگر که خدا قصد آفرینش جدیدی کند همه چیز را دوباره از نو می آفریند. اما در باورهای دیگر اقوام مانند زرتشتیان، پایان جهان در واقع مرگی عمومی است که انسانها، بعد از آن به جاودانگی می رسند. در واقع بنا بر این عقیده، آن حادثه، پایان عمر جهان نیست؛ بلکه تحولی عظیم در جهت بهبودی و عدالت گستری است.

پایان جهان با حادثه ای ماوراء طبیعی صورت نخواهد گرفت بلکه همین عوامل طبیعی مانند باد، باران، زلزله و آتش هستند که در آن زمان رخ می دهند و جهان را به ویرانی می کشند. این حوادث در هر منطقه جغرافیایی که اسطوره پایان جهان دارند، با همان عواملی رخ می دهد که برای مردمان آنجا آشناست؛ مثلاً در سرزمین پر بارانی مانند هند، بارانهای طولانی است که سرانجام همه را در خود فرو خواهد برد و به عمر جهان خاتمه خواهد داد و یا در اساطیر اسکاندیناوی، زمستانی پیوسته و طولانی در پایان جهان رخ خواهد داد و پرواضح است که در آن منطقه، زمستان و سرمای طولانی مدت، بیشتر ایام سال را دربر می گیرد.



حوادث سال پیش از قیام



در سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام) حوادث بسیار مهمّی در جهان رخ می دهند که مهمترین آنها عبارت اند از:
 1. سرما، باران، باد، توفان و صاعقه
۲. بالا آمدن سطح آبها و جاری شدن سیل
۳. لرزش، رانش و فرورفتن زمین
4. بی ثباتی احزاب و تزلزل و سقوط حکومتها
5. اختلاف، دشمنی و نبرد؛ خصوصاًًًًًًًًًً جنگ جهانی
6. بمب باران، موشک باران و سنگ باران شدن سرزمینها
7. مرگ حاکمان، قدرتمندان، عالمان و بسیاری از مردم جهان 
8. بروز هرج و مرج، ناامنی و ترس
9. بسته شدن راهها و جلوگیری از فریضۀ حج
10. گرانی، قحطی، گرسنگی و تشنگی
۱1. خروج حسینی خراسانی، حسینی یمانی و سفیانی شامی در ماه رجب 
۱2. خروج حسنی گیلانی
13. ظاهرشدن ستارۀ دنباله دار و  آتش و دود و سرخ شدن آسمان
14. شنیده شدن صدایی شدید در نیمۀ ماه رمضان  
15. خورشیدگرفتگی در میانۀ ماه  قمری و ماه گرفتگی در آخر آن
16. ایستایی خورشید در آسمان
۱۷. پیدایی سینه، چهره و دستی در آسمان
 ١٨. طلوع خورشید از مغرب
۱۹. شنیده شدن ندای رحمانی و پیام شیطانی در ۲۳ رمضان


دجّالهای آخرالزمان

 

 دجّال بر شخصی بسیار دروغگو که ظاهری فریبنده  دارد، اطلاق می گردد.
بر اساس احادیث اسلامی، در آخرالزمان تعداد دجّالها رو به فزونی می نهد تا جایی که از ۳۰ و ۷۰ نیز می گذرد.
بنا بر روایتی از پیامبر اسلام (صلّی  الله علیه و آله)، مهمترین
دجّالهای آخرالزمان سه تای­اند:
۱. زیرکترین دجّال
۲. دروغگوترین دجّال
۳.  بزرگترین دجّال 
زیرکترین دجّال که طبق روایات اسلامی، پیشاپیش همۀ دجّالهاست و ایمان و اموال مردم را نابود می کند،  به علّت اسفهانی بودن و زیرکی زیاد، شناسایی اش بسیار مشکل است.
دروغگوترین دجّال، ظاهراً کسی جز جورج واکر بوش، رئیس جمهوری امریکا، نیست که داعیۀ برقراری دموکراسی، آزادی و عدالت در جهان را دارد و در پوشش مبارزه با تروریسم، در صدد فتنه انگیزی ، جنگ افروزی و سلطه جویی است. جورج بوش که خود در طرّاحی و اجرای حادثۀ ١١ سپتامبر ٢٠٠١ نقش داشت، با نسبت دادن این حادثه به مبارزان مسلمان، بزرگترین دروغ تاریخ را گفته است.
چنان که می دانید، مجلّۀ امریکایی نیوزویک ، در دسامبر ۲۰۰۶، با بیان چهار دروغ بزرگ جورج بوش، می نویسد:
« بوش دروغگوترین فرد سال ۲۰۰۶ است».
بزرکترین دجّال یا دجّال یک چشم، آخرین فرمانروای شیطانی است که جهان را با کارهای زشت و نیرنگهای خویش به بدی گرفتار و مردمان را به کژی رهنمون می سازد. وی، پس از ظهور امام مهدی(علیه السلام)، هنگام بروز قحطی شدید و زمانی که مسلمانان، شهر استانبول (قسطنطنیّه) را فتح کرده اند و در حال پیشروی به سوی اروپا هستند،  خروج می کند و سوار بر خری درخشان (هواپیما یا بشقاب پرنده) در میان مردم ظاهر می شود. پیروان دجّال را گروههای مختلف مردم، به ویژه یهودیان و زنان ، تشکیل می دهند و همراه او شیاطینی (جنهای شروری) هستند  که  با  مردم نقاط مختلف دنیا به زبانشان سخن می گویند. دجّال ، پس از یک دورۀ چهل روزه فتنه گری، به فرمان امام مهدی (علیه السلام) و با  دست عیسی مسیح (علیه السلام) نابود می گردد.
آخرین دجّال که مهمترین آنان نیز هست، نزد ایرانیان قدیم و زرتشتیان ، اَژدَهاک (ضَحّاک) و معاصر با سوشیانس و بین یهودیان و مسیحیان، اَنتای کرایست (ضدّ مسیح) و معاصر با عیسی مسیح (علیه السلام) و میان مسلمانان، دجّال یک چشم و معاصر با امام مهدی و عیسی مسیح (علیهماالسلام) است.

پرالايا



شانس بقای نژاد بشر برروی کره زمين چقدر است ؟ در هردو عصر باستان و عصر جديد ، پيشگويي هايي درباره آخرين دوره زمين ( يا به تعبير شرقي ها ، کالي يوگا ) وجود دارد . بسياري از اين پيشگوئي ها مبتني بر شواهد علمي و مستندي هستند که با کمي انطباق بر وضعيت فعلي بشر ، به طريقي هشدار گونه ، انسان را از شرايطي بحراني که در آن بسر مي برد ، آگاه مي سازد .
بنا بر متون کهن ، "کالي يوگا"، چهارمين و آخرين دوره از دوره هاي چهار گانه " ساتيا " ، " دواپارا" ، "ترتا " و " کالي " است .دوره هاي قبلي دوره هاي طلا ، نفره و مس بو ده اند و اين دوره ، دوره آهن است .طول عمر انسان در اين دوره حداکثر 100 سال و ميزان دانش او بسيار کمتر از دوره هاي قبل است .
دوره ي کالي به نوعي ، دوره تيرگي و رنج و دوري است . در اين دوره لازم است انسان به شدت کار کند تا بتواند امورات خود را بگذارند .حال آن که مثلاً در دوره ساتيايوگا از آنجا که بشر کاملاً با فطرت الهي خود و با طبيعت همسو بود ، طبيعت نيز احتياجاتش را تامين مي کرد و بدون تلاش و تقلا ، مايحتاجش را در اختيار او قرار مي داد .در آن دوران طول عمر بشر بسيار زياد و شبيه به افسانه بود او در حال وجد و جذبه به سر مي برد .اما اکنون در "کالي يوگا " وضع به گونه اي ديگري ست .
حوادث خاصي که به طور پشت سر هم در زمان حاضر رخ مي دهند.همگي به "پرالايا" (1) اشاره دارند ."پرالايا "نامي است که به مجموع حوادث ( طوفان ، سيل و…) واقع در آخر زمان اطلاق مي شود .
خداوند به طرق مختلف به انسان ها هشدار مي دهد که فاجعه ي ساخته بشر نزديک است اما اين هشدار ، ناديده گرفته مي شود .اتفاقات متعددي که هرروزه رخ مي دهند و احتياج به توجه بيشتري دارند ، يا اصلاً گزارش نمي شوند و يا فقط در چند سطر به آنها اشاره مي شود .اکنون زماني ست که بهترين استفاده برده مي شود و انسان در جهت جبران کارهاي گذشته ي خود تلاش کند.
شري نارندرا به جمع آوري پيشگوئي هاي متعددي که در طول دوران درباره ي و ضعيت زمين ، بشر و ... انجام شده است ، چنين اظهار داشت:
" زماني که مي ايستيم و به عقب مي نگريم ، مي توانيم پيشرفت سريع بدست آمده در زماني کوتاه را ببينيم ولي در عين حال مي توانيم شاهد فساد و تباهي در تمام جنبه هاي جامعه ي بشري باشيم گه واقعاً بدبختي عظيمي ست. هدف از نوشتن اين مطالب ، ترساندن يا مشوش کردن اذهان خوانندگان نيست بلکه فقط ارائه ي حقايقي درباره ي فاجعه ي قريب الوقوعي است که ساخته دست بشر مي باشد. گفته شده است که آينده مجموعه حوادث گذشته و حال است .
در حالي که گذشته خارج کنترل ماست .مي توانيم آينده را با عاقلانه تغيير دادن سبک زندگي و رفتار کنوني خود تغيير دهيم .ما چنان درگير آسايش هاي مادي غير لازم شده ايم که به بخش روحاني وجود خود، کمترين اهميتي نمي دهيم .در حالي که با اهميت دادن به اين جنبه وجودمان است که زندگي بر روي زمين ، معنا و مفهوم واقعي خود را پيدا مي کند ".
نويسنده در پيشگفتار کتاب خود ، چنين ادامه مي دهد : 
تخريب همه جانبه ، تمام اين جهان را در برگرفته است .آب آلوده است ، در بيشتري نقاط جهان هوا تقريباً غير قابل تنفس است .ميزان بارش باران در جنگل ها بسيار کم شده است .بنابراين شاهد تغيير آب و هوا در سرتاسر کره زمين هستيم . رشد جمعيت از کنترل خارج شده است .انسان ، اين دشمن طبيعي تمام موجودات زنده ، زمين را به طور پيوسته تخريب مي کند و در نتيجه ، نا بساماني هاي بوم شناختي چون اثرات گلخانه اي ، سوراخ شدن لايه اوزون ، فوران آتشفشان ها ، زمين لرزه ها و ... رو به افزايش است .هرکدام از ما مسئول مصيبتي هستيم که " زندگي " را بر روي کره زمين به مخاطره مي اندازد.
پرسشي که مي بايست اکنون به آن پاسخ دهيم ، اين است :" اگرچه دير شده است ولي آيا مي توان بشر ، ساير موجودات زنده و اين سياره را نجات داد ؟ و آن را محيطي آرام براي تمام جانداران گرداند ؟"
نويسنده اميدوار است که خوانندگان ، مطالب را با نظري صحيح بررسي کنند و آگاهي عمومي جامعه را نيز نسبت به لزوم تغيير نگرش و راه و روش زندگي ، بالا ببرند .پيشگوئي هاي جمع آوري شده به دو دسته " پيشگوئي هاي عصر کهن " و " پيشگوئي هاي عصر جديد " تقسيم مي شوند که در بسياري موارد ، مشابهت چشم گيري با يکديگر دارند.
●نوستراداموس : نوستر اداموس پزشکي فرانسوي ست که در قرن 16 ميلادي مي زيسته است .او حوادث زيادي را براي قرون آتي پيش بيني کرده است .کتاب پيشگوئي او "اعصار " نام دارد که به نظم نوشته شده است .با توجه به اتفاقاتي که پس از پيش بيني هاي وي رخ داده اند ، صحت و درستي پيشگوئي هايش را حدود 70 الي 80 درصد تخمين مي زنند.
او درباره فاجعه آخرزمان چنين مي نويسد :
کسوفي رخ مي دهد ، تاريک تر از هرکسوف ديگري که از ابتداي خلقت دنيا رخ داده است ( به غير از کسوف پس از مرگ عيسي ) . در ماه اکتبر است که حرکت و چرخش اين کره اتفاق مي افتد و آن چنان است که گويي جاذبه زمين توازن خود را از دست داده و در شکاف و تاريکي هميشگي و ابدي فضا ، پرتاب شده و غوطه ور مي ماند .زمين لرزه هاي شديد همه جا را فرا مي گيردو ستاره ي دنباله داري در آسمان ظاهر مي شود که حتي در روز هم ديده مي شود
●آرگاتي :(3).صد ها سال پيش پادشاه آرگاتي پيشگويي اي انجام داده است .که اتفاقات آن زمان تا پايان قرن بيستم را شرح مي دهد :
انسان ، روح خود را فراموش مي کند .بزرگ ترين فساد ها در روي زمين ديده مي شود. انسان مثل حيواني خون آشام رفتار مي کند و تشنه ي خون برادران خود مي شود .جنگ شديدي بين مردم دنيا در مي گيرد .شهرهاي بزرگ در آتش مي سوزند .محبت و عشق از ميان مي رود .همه گرسنه شده و سرانجام دنيا خالي از جمعيت خواهد شد .
●يوهان فريد :(4) يوهان فريد راهب قرن سيزدهم پيشگويي مي کند : هنگامي که زمان موعود فرا مي رسد ، زماني که انسان با آخرين امتحان سخت خود روبه رو خواهد شد ، تغييرات تکان دهنده اي پيش روي او اتفاق خواهد افتاد.اختلاف دما کره ي زمين بسيار زياد مي شود .
طوفان هاي شديد تاثيرات فاجعه آميزي بر دنيا مي گذارند.زلزله ، نواحي زيادي از دنيا را تخريب مي کند و آب ها ، نواحي پست را در بر خواهند گرفت .
اين مسائل در نتيجه عوامل طبيعي نيست بلکه بشر در کار زمين دخالت مي کند و به ابرها و به اعماق زمين نفوذ مي کند .جهان پر از بي نظمي مي شود و عصر آهن در پوچي فرو خواهد رفت .
●سرخپوستان هوپي : تصفيه بزرگ ، زماني رخ مي دهد که مردم ، بيشتر به اهداف مادي نظر دارند تا اهداف روحاني .زماني که رهبران مردم تبديل به شيطان مي شوند و مردان سفيد خانه خود را در آسمان مي سازند و اين آخرين علامتي ست که ديده مي شود پس از آن، زمان تغييرات عظيم فرا مي رسد زيرا ساختن خانه در آسمان ، آخرين چيزي ست که انسان اجازه ي آن را دارد .قطبيت زمين عوض مي شود. زمين مصيبت هاي زيادي چون زمين لرزه ، سيل ، قحطي و بيماري هاي خطرناک مسري را تجربه مي کند .اگر تغيير انرژي قطبي به وقوع پيوندد ، اساس زندگي تغيير خواهد کرد.
●ناراياناپا :
در نزديکي شهر بنگلور ، حدود 160 سال پيش شخصي مي زيست که درباره ي وقوع فاجعه ي بزرگ در کتاب خود به نام "دانش زمان آينده " چنين پيشگويي مي کند:
زماني مي آيد که مردم بي قانون بر ملت حاکم مي شوند .قحطي و بيماري هاي مسري شيوع پيدا مي کند .در شمال کره ي زمين ، ستاره دنباله داري ظاهر مي شود که با عث کنجکاوي مردم مي گردد .آسمان در آن وقت به رنگ قرمز در مي آيد .در آن روز صداي وحشتناکي به گوش مي رسد .گويي دوازده رعد در يک زمان غرش مي کنند و تمام کوه ها و زمين به شدت مي لرزند و انسان ها دست پاچه به هرسويي فرار مي کنند.
●ما ها بهاراتا :(5) در بخشي از ماها بهاراتا ، زندگي در پايان "کالي يوگا" چنين توصيف شده است :
مردمي وحشي و بي قانون بر ملل حکمراني مي کنند .آنها بدون هيچ ترس و واهمه اي در مورد نحوه ي زندگي ، دروغ هاي آشکار مي گويند .باران هاي بي موقع ، دانه ها را خراب مي کنند ، انسان ها بدون هيچ ناراحتي ، جنگل ها را نابود مي کنند .در آن زمان ، پول پرستي ، اساس زندگي روزانه است ."صداقت " ، کلمه اي فراموش شده است .بسياري از کشورها غذايي براي خوردن ندارند و مردم از کمک فقرا امتناع مي کنند .خشونت در بين ملت ها رايج مي شود و هيچ جاي امني يافت نمي شود و ...
در آن هنگام ، پايان زمان فرا مي رسد
●مکاشفه :

در کتاب مقدس نيز شرحي در مورد بلاي بزرگ آمده است که شخصي به نام وايت (6) چنين تفسيري بر آن نگاشته است .
نيمه هاي شب است که خداوند قدرت خود را براي رهايي مردم آشکار مي کند .انسان هاي شرور ، وحشت زده مي شوند و درست کاران ، مسرور و خوشحال از حقيقت رهايي .ابرهاي سياه بالا آمده و از ميان جايگاه مقدس ( بهشت ) صداي خداوند شنيده مي شود که مي فرمايد :
" انجام شد" و عظمت اين صدا ، عرش و زمين را مي لرزاند .
زمين لرزه اي شديد رخ مي دهد ، چيزي که از پيدايش انسان تا آن زمان ديده نشده است .زمين لرزه اي بسيار قوي و بزرگ . به نظر مي رسد آسمان باز و بسته مي شود .کوه ها مثل برگ در ميان باد مي لرزند و صخره ها خرد شده و به هر سمت پاشيده مي شوند .
دريا مواج مي شود .صداي غرش طوفان ها به گوش مي رسد .کل زمين مثل موج دريا بالا و پائين مي رود .سطح روي زمين شکسته مي شود .چشمه ها خشک مي شوند .باران سنگ مي بارد و وزن اين سنگ ها به اندازه اي خواهد بود که بتوانند شهر ها را خراب کنند.
قصرشاهان يعني همان جايي که ثروتمند ترين مردم خرج کرده اند تا خود را جاودان سازند ،در مقابل چشم ايشان تخريب مي شود .
●ويرا براهمندرا:
(7) مرد مقدس و پيشگويي که در قسمت جنوبي هندوستان مي زيست .قسمت ذيل از کتاب کالا گنانا (8) گرفته شده است .
"لذات دنيوي همه را اغوا مي کند .هر روز گناه افزايش مي يابد.درگيري ، تمام دنيا را فرا مي گيرد .مردم زياد مي خورند و زياد مي خوابند و صبر وشکيبايي خود را از دست مي دهند و همواره بدون هيچ هدفي سرگردان در حرکتند .صداقت از بين مي رود و مردم درستکار فراموش مي شوند .تمامي دنيا مي لرزد .از روي تپه هاي تيروپاتي (9) ستاره ي دنباله داري ظاهر مي شود .هوا د نيمروز تاريک شده و رود خانه ها به خاطر افتادن اشياء از آسمان خشک مي شوند .در نيمه شب در بسياري از شهرها صداهاي وحشتناک شنيده مي شود.
دنيا به کام "پرالايا "فرو مي رود و شاهد جنگ هاي بزرگ ، گازهاي خفه کننده ، بالا آمدن سطح آب ها و بيماري هاي ناشناخته خواهد بود .
تحقیق : ليدا وحدت
تدوين : ساناز پور بابک

پي نوشت :
1-PRALAYA
2-M.R.NARENDRA
3-Arghati
4-Johann friede
5-Mahabharata
6-E.A.White
7-Veera Brahmendra
8-Kaalagenana
9-Tirupathi

فتنه‌های آخرزمان


از متون کتابهای آسمانی و روایات اسلامی چنین بر می آید که آخر الزمان دوره ای پُر از فتنه های سخت و تلخ است و کمتر کسی از شرّ آنها در امان می ماند.
معانی فتنه
واژۀ «فتنه» در آیات قرآنی و روایات اسلامی، در معانی و مصادیق گوناگونی، مانند آزمایش، گرفتاری، گمراهی، اختلاف و جنگ، به کار رفته است.
ریشۀ فتنه ها
پرهیز از فتنه ها
پیامبران و جانشینان ایشان، برای گرفتارنشدن مؤمنان در گرداب فتنه ها و در امان ماندن از شرّشان، راهنماییها و سفارشهای ارزشمندی فرموده اند که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم.
ارطاة بن منذر می گوید: چنین به من رسیده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) در بارۀ فتنۀ چهارم فرمود:
در آن فتنه، مردم به سوی کافرشدن پیش می روند. پس در آن روز، مؤمن کسی است که در خانه اش بنشیند و کافر کسی است که شمشیرش را بر کشد و خون برادر و خون همسایه اش را بریزد(1).
ا. الفتن، ص ٩٣، جزء 2، ح 366.
امام علی(علیه السلام) فرمود:
در فتنه مانند بچّۀ شتر باش؛ نه پشتی دارد که سوارش شوند و نه شیری که بدوشندش(2).
2. ترجمه و شرح نهج البلاغة، ص 1088، حکمتها، ش 1، با تصرّف در ترجمه.
فتنه های مبارک
هرچند فتنه در اصل پدیده ای ناپسند و زیانبار است؛ فتنه های آخر الزمان، با صرف نظر از سختیها و تلخیهایشان، نتایج ارزشمندی را در پی دارند و سبب افشای ماهیّت منافقان، نابودی حکومت زورگویان و در هم ریختن بساط تباهکاران شده و در پایان، با ظهور امام مهدی(علیه السلام) و رفع فتنه ها، کام مؤمنان شیرین می شود.

امام علی(علیه السلام) می فرماید:
در آخر الزمان فتنه را ناپسند مدارید؛
زیرا بی گمان، فتنه منافقان را نابود می کند(3).
3. کنز العمّال، ج 11، ص 189، ح 31170.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
فتنه را آرزو کنید که در آن نابودیِ زورگویان

و پاکیِ زمین از تباهکاران است(4).
4. تنبیه الخواطر، جزء 2، ص 87.
فتنه های خطرناک
در آخرالزمان، هر چه به زمان ظهور امام مهدی(علیه السلام)نزدیکتر می شویم، فتنه ها سخت تر و زیانبارتر می شوند.
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) می فرماید:
بی گمان، پیشِ رویِ زمان ظهور، فتنه هایی اند که گویا مانند پاره های شبِ تیره اند. مرد در آن فتنه ها صبح می کند در حالی که مؤمن است، و شب می کند در حالی کافر است، و شب می کند در حالی که مؤمن است و صبح می کند در حالی که کافر است...(5).

5. الفتن، ص ٢۵، جزء 1، ح 65 .
نیز از آن بزرگوار روایت شده است:    
بی گمان، پس از من امّتم را فتنه هایی فرا می گیرند که در آنها قلب مرد می میرد، چنان که بدنش خواهد مرد(6).

6. الفتن، ص ٣٧، جزء 1، ح 111 .

فتنه های گوناگون
فتنۀ مکّه و مدینه
فتنۀ فلسطین
فتنۀ شام
فتنه های خطرناک
فتنه های گوناگون
فتنۀ شرقی
فتنۀ غربی
فتنۀ مکّه و مدینه
فتنۀ یمن
فتنۀ شام
فتنۀ دجّال
فتنه در عراق
بر اساس روایات اسلامی فتنه ها در عراق گسترده بوده و فتنه انگیزان، از  نقاط دور و نزدیک جهان، این سرزمین را به آشوب می کشند.
امام صادق(علیه السلام) به گروهی از مردم کوفه که نزد آن بزرگوار بودند، فرمود:
... فتنه ها از هر سو بر شما سایه می افکنند...(7).
7. الإرشاد، ج 2، ص 369.
فتنه در ری
بروز فتنه در ری (تهران کنونی) در دورۀ آخرالزمان از نشانه های مهمّ ظهور امام مهدی(علیه السلام) بوده و از چنان اهمّیّتی برخوردار می باشد که امام صادق(علیه السلام) آن را در کنار قیام خراسانی در مشرق (چین)، قیام سفیانی در مغرب (شام) و قیام یمانی در یمن  قرار داده است:
... خروج پرچمی از مشرق و پرچمی از مغرب و فتنه ای که بر اهل زوراء (تهران) سایه می افکند و خروج مردی از فرزندان عمویم زید در یمن و غارت شدن پردۀ خانۀ خدا...(8).
8 . فلا ح السائل، ص 9 - 308، ب 19، ح 40.
امام علی(علیه السلام)، در بارۀ اوضاع ری در دورۀ آخرالزمان، می فرماید:
... بی گمان، «ری» شهری است که به وسیلۀ ساکنان خود به آشوب کشیده می شود و فتنه ای ناشنوا(9) در آن ماندگار است...(10).
9. فتنۀ ناشنوا آشوبی است که در آن، افراد فتنه گر و فتنه زده به سخن خیرخواهان گوش فرا نمی دهند و کسی به داد کسی نمی رسد.
10. الفتوح، ج 2، ص 80 (برای آگاهی از متن کامل این روایت، به مبحث «ری، شهری پُرحادثه، ری در آخرالزمان»، نگاه کنید).

زوراء کجاست؟


بنا بر مشهور نزد مردم، «زَوراء» همان «بغداد» است و در لغت عرب از مادّۀ «زَور» به معنای کژی و انحراف، ریشه می گیرد. بغداد را به این دلیل زوراء نامیده اند که مسیر رود دجله، نرسیده به این شهر منحرف می شود(1). زوراء از اسامی دجله نیز هست.

البتّه زوراء در اصل نام بخش غربی و کهن بغداد است؛ چنان که به باغ قدیم واقع در منطقۀ کرخ، در غرب بغداد، که هم اکنون نیز آثاری از آن بر جای مانده است، باغ زوراء می گویند.

نگارنده با پژوهش در روایات اسلامی، به ویژه اخبار مرتبط با حوادث آخرالزمان، چنین دریافته است که  واژۀ «زوراء» دو کاربرد متفاوت داشته و در سخنان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و امام علی(علیه السلام) بر «بغداد»، و در کلمات کعب الأحبار، امام صادق و امام مهدی(علیهما السلام) بر تمام «ری» (تهران جدید) یا بر «پشت ری» که همان شهر «تهران» قدیم باشد، «زوراء» اطلاق شده است. همچنین، در سخنان یاران پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله) و امام علی(علیه السلام)، مانند حذیفه، گاهی مراد از «زوراء» همان «بغداد» و زمانی مقصود از «زوراء»، «پشت ری» یا بخش شمالی «تهران» جدید می باشد. در هر حال، در روایات اسلامی مرتبط با آخرالزمان، واژه های «ری» و «زوراء» تقریباً کاربرد و معنایی برابر با «تهران» دارند، مگر «پشت ری» که بر بخش شمالی تهران کنونی اطلاق می گردد.  

1. در برخی منابع قدیم، مانند معجم البلدان (ج 3، ص 156، «زوراء»)، آمده است که بغداد را به دلیل کجی قبله اش زوراء نامیده اند. این وجه تسمیه از نظر ما پذیرفتنی نیست.
کاربرد زوراء در بغداد
حُذَیفَه می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
در زوراء رویدادی خواهد بود. گفتند: ای رسول خدا، زوراء چیست؟ فرمود:
شهری است در مشرق، میان رودها که شرورترین آفریدگان خدا و زورگویانِ امّت من در آنجا ساکن می شوند و چهار نوع عذاب می شود؛ با شمشیر، خسف، قذف و مسخ(1).

خَسْف، فرورفتن چیزی در زمین یا غرق‏شدن آن در آب است. مَسْخ، دگرگونی صورت و سیرت چیزی است به شکلی جز آنچه هست؛ مانند مبدّل‏شدن انسان اهلی دوپا به حیوان وحشی چهارپا. قَذْف، پرتاب‏کردن چیزی از مکانی به مکانی دیگر است؛ مانند سنگ‏باران، بمب‏باران و موشک‏باران(2).

ابو قیس از علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) نقل کرده است که او فرمود: شنیدم که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) می فرماید:
میان دجله و فرات شهری خواهد بود که فرمانروایی بنی عبّاس در آنجا می باشد، و آن شهر، زوراء است که در آنجا جنگی تکّه تکّه کننده خواهد بود که در آن، زنان اسیر و مردان سر بریده می شوند؛ چنان که گوسفند سر بریده می شود.

ابو قیس گفت: به علی گفته شد: ای امیر مؤمنان، برای چه رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) آن شهر را زوراء نامید؟ فرمود:
برای آنکه جنگ گرداگرد آنجا می چرخد تا آنکه تمام آن را می پوشاند(3).

امام باقر(علیه السلام) فرمود:
بی گمان، امیر مؤمنان(علیه السلام) هنگامی که از جنگ با خوارج بازگشت، از «زوراء» گذر کرد و به مردم (همراهان خود) فرمود: 

آنجا «زوراء» است. پس بروید  و  از آنجا دور شوید؛ زیرا فرورفتن به سوی این سرزمین، از میخی که در سبوس گندم فرو رود، شتابانترست...(4).

1. عقدالدرر، ص 117، ب 4، ف 2.
2. روزگار رهائی، ج 2، ص 854، بخ 17، با حذف و تصرّف اندک.
3. تاریخ بغداد، ج 1، ص 64.
4. بحار الأنوار، ج 33، ص 437، ب 27، ح 645.

کاربرد زوراء در ری و پشت ری در خبری از کعب الأحبار، در بیان نشانه های ظهور قائم(علیه السلام)، واژۀ «زوراء» بر «ری» و «مزَوَّرَه» بر «بغداد» اطلاق شده است:
… خرابی زوراء که همان ری است، فرو رفتن مزوَََّره که همان بغداد است…(1).

امام صادق(علیه السلام)، در بیان حوادث آخرالزمان، از «پشت ری» یا بخش شمالی تهران جدید با نام «زوراء» یاد کرده است:

معاویة بن وَهب روایت می گوید: ابو عبدالله(علیه السلام) این بیت شعر را که سرودۀ ابن ابی عَقِب است، مَـثَل آورد:
"از آنان در زوراء هنگام چاشت"
"هشتاد هزار نفر چون شتر کشته می شوند"
سپس به من فرمود: زوراء را می شناسی؟ گفتم: فدایت شوم، می گویند: همان بغداد است. فرمود: نه. آن گاه فرمود: تا کنون وارد ری شده ای؟ گفتم: آری. فرمود: به بازار چهارپایان رفته ای؟
گفتم: آری. فرمود: از سمت راست راه، کوه سیاه را دیده ای؟
همان جا زوراء است که در آن، هشتاد هزار تن کشته می شوند، و از ایشان، هشتاد مرد از فرزندان فلانی که همه شایستۀ رهبری اند، کشته می شوند. گفتم: فدایت شوم، چه کسی آنان را می کشد؟
فرمود: فرزندان عجم (ایرانیان) (2).

همچنین، در خبری از صاحب‏الزّمان(علیه‏السلام)، در بیان پاره‏ای از حوادث آستانۀ ظهور، از «پشت ری» یا بخش شمالی تهران کنونی با نام «زوراء» یاد شده است:
... شَروسی از ارمنستان و آذربایجان، به قصد پشت ری، کوه سیاه متّصل به کوه قرمز و چسبیده به کوههای تالقان، خروج می کند. در نتیجه، بین او و مَرْوَزی نبردی سخت در می‏گیرد که در آن، خردسال پیر، و پیرْ فرتوت می‏شود و میان آن دو کشتار آشکار می گردد. 

پس در این هنگام، منتظر خروج وی (شروسی) به سوی زوراء (پشتِ ری) باشید. او در آنجا درنگ نمی‏کند تا آنکه به ماهان و سپس به واسطِ  عراق برود...(3).
مراد از «کوه سیاه»، بخشی از رشته کوههای البرز واقع در شمال غربی تهران است که از دور سیاه دیده می شود و بین آنجا و کوههای تالقان، در منطقۀ کرج، کوههای قرمز‏رنگی وجود دارند، و مقصود از «ماهان»، «دَینَوَر» و «نَهاوَند» است.

1. الغیبة، ص 149، ب 10، ح 4.
2. الکافی، ج 8، ص 126، ح 198.
3. بحار الأنوار، ج 52، ص 45، ب 18، ح 32، به نقل از: کمال ‏الدّین، ص 7- 426، جزء 2، ب 44، ح 23 


بابل، سرزمین نفرین شده


بابل از قدیمترین شهرها در تاریخ بشر است. این شهر در هزارۀ سوم قبل از میلاد بنا گردیده و همواره محلّ سکونت اقوام بسیاری بوده است. «حِلَّه»، مرکز این ناحیۀ تاریخی، در نود کیلومتری بغداد قرار دارد. در منطقۀ بابل تمدّنهای گوناگونی به وجود آمده اند.
بختُ نَصَّر از مشهورترین پادشاهان بابل است که در 605 ق.م طیّ نبردی بر فرعون مصر چیره شد و امپراتوری بزرگ کلدانی را از عراق تا سوریه و فلسطین و از آن جا تا کیلیکیّه(1) گسترش داد. ساخت باغهای معلّق بابل که یکی از عجایب هفت گانۀ دنیای قدیم به شمار می رفت، در زمان او به پایان رسید.
بخت نَصَّر در سال 586 ق.م نیز به اورشلیم یا بیت المقدس حمله کرد و آنجا را با خاک یکسان نمود.
در جریان این شورش، بسیاری از یهودیان کشته شدند و بیش از هفتاد هزار نفر از آنان و بزرگانشان به بابل برده و سالها طعم اسارت و بردگی را چشیدند. این وضعیّت ادامه داشت تا آنکه کوروش پادشاه بزرگ ایران به بابل لشگر کشید و پس از تسخیر این شهر در سال 538 ق.م ، یهودیان را از بند اسارت آزاد کرد. او به ایشان اجازه داد به اورشلیم برگردند و به بازسازی پرستشگاه خود بپردازند(2).
بابل  در طول تاریخ با فراز و نشیبهای گوناگونی مواجه بوده و مردم این سرزمین ویرانیها و  گرفتاریهای بزرگی را به چشم دیده اند و آخرین گرفتاری بابل در سال پیش از ظهور امام مهدی(علیه السلام) خواهد بود.
جویریّه در بارۀ بابل از امام علی(علیه السلام) نقل کرده است: 
ای مردم، این سرزمین نفرین شده... و یکی از مناطق زیر و رو گشته است...(3).
همچنین، جویریّه می گوید:
علی(علیه السلام) شبانه ما را از کربلا به سوی فرات برد. چون به بابل رسیدیم ، به من فرمود: ای جویریّه، این مکان چه نامیده می شود؟ گفتم: ای امیر مؤمنان،
اینجا بابل است. فرمود: آگاه باش، همانا برای هیچ پیامبر و وصیّ پیامبری روا نیست در سرزمینی که دو بار عذاب شده است، نماز بخواند. گفتم:
ای امیر مؤمنان، الآن عصر و نماز، واجب گشته است! فرمود: به تو خبر دادم  که همانا برای هیچ پیامبر و وصیّ پیامبری روا نیست در سرزمینی که دو بار عذاب شده و انتظار سومین عذاب را می کشد، نماز بخواند... هر گاه ستاره ای دنباله دار طلوع کند
و پلِ بابل ساخته شود، بر سر آن سد هزار نفر کشته می شوند؛ به طوری که اسبها تا انتهای سمِ خود، در خون آنان فرو می روند(4).
گفتنی است، ستارۀ دنباله داری که امام علی(علیه السلام) طلوع آن را نشانۀ عذاب سوم برای بابل در آخر الزمان و وقوع جنگ و خونریزی در این سرزمین دانسته است، همان دنباله داری می باشد که در سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام) از سمت مشرق در آسمان پدیدار می گردد(5) .
---------------------------------------------------------
1. ناحیه ای قدیم در جنوب شرقی آسیای صغیر که در ساحل مدیترانه و جنوب کوههای توروس واقع است (لغت نامۀ دهخدا، «کیلیکیا»).
2. پیشگوییهای نوستراداموس، ص 30- 129 و 2- 221 ، با حذف، تصرّف و تلفیق.
3. من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 228، ب 29، ح 12.
4. بحار الأنوار، ج 41، ص 9- 178، ح 14.
5 . در بارۀ این ستارۀ دنباله دار، در مبحث «حوادث ماههای پیش از قیام، حوادث ماه رمضان»، توضیح داده ایم.

دوران یهود در آخرالزمان


در تاریخ پنج هزارسالۀ قدس،‌ یهودیان تنها 73 سال بر این شهر حکومت کردند. داوود‌(علیه السلام) در حدود 997 قبل از میلاد این شهر را به تصرّف خود درآورد و بر آن، «شهر داوود» نام نهاد. 
آن بزرگوار قصرها و قلعه‌های گوناگونی در این شهر بنا کرد .پادشاهی داوود بر قدس 33 سال به درازا کشید. پس از وی، پسرش سلیمان(علیه السلام) مدّت  ۴٠سال بر این شهر حکمرانی کرد. پس از درگذشت سلیمان، در عهد فرزندش «رَحَبعام»، قلمرو سلیمان به چند تکّه تقسیم شد و این شهر بار دیگر «اورشلیم» نام گرفت(1).
جالب است بدانید، بر اساس کلامی از دانیال نبی(علیه السلام) و تفسیری از نوسترادموس، مدّت دوام دولت یهود در آخرالزمان نیز حدود 73 سال خواهد بود.
در کتاب تورات به عباراتی بر می خوریم که بیانی رمزی از دوران رشد، تمرکز جمعیّت و قدرت یهودیان در آخرالزمان است:
امّا تو ای دانیال! کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مُهر کن.
بسیاری به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گردید*.
پس منِ دانیال نظر کردم، و اینک دو نفر دیگر، یکی به این طرف نهر و دیگری به آن طرف نهر ایستاده بودند * و یکی از ایشان به آن مرد ملبّس به کتان که بالای آبهای نهر ایستاده بود، گفت: انتهای این عجایب تا به کی خواهد بود؟ * و آن مرد ملبّس به کتان را که بالای آبهای نهر ایستاده بوده، شنیدم که دست راست و دست چپ خود را به سوی آسمان برافراشته، به حیّ ابدی قسم خورد که برای زمانی و دو زمان و نصف زمان خواهد بود، و چون پراکندگی قوّت قوم مقدّس به انجام رسد، آن گاه همۀ این امور به اتمام خواهد رسید*(2).
نوسترادموس، پیشگوی بزرگ فرانسوی (۱۵۶۶ـ۱۵۰۳م)، با استفاده از آگاهیهای تاریخی و چیره دستی در کشف رازها، از عبارتهای کتاب مقدّس این گونه رمزگشایی کرده است:
دورۀ این تغییرات برای زمانی و دو زمان و نیم زمان خواهد بود.
اگر زمان اشاره به هفته ـ یعنی هفت سال ـ باشد، پس دو زمان :  ۴۹=۷×۷  سال می شود، و نیم زمان مساوی است با:
نصف ۴۹ سال، یعنی ۲۴ سال و ۶ ماه و ۱۵ روز، و مجموع آن:
24 ۴۹+ سال و ۶ ماه و ۱۵ روز، یعنی ۷۳ سال و ۷ ماه(3).
نوسترادموس، در بخشی از نامه اش به هانری دوم، پادشاه فرانسه، نتیجۀ برداشت خود از عبارات کتاب مقدّس را چنین می نگارد:
بابل جدید رو به رشد می نهد، دختر تیره بخت به خاطر رجاست که از اوّلین قربانی افزون می دارد، فقط تا هفتاد و سه سال و هفت ماه حکومتش دوام خواهد آورد(4).
اکنون این پرسش به ذهن خطور می کند که مبدأ این دورۀ هفتاد و سه سال و هفت ماهه چه زمانی است تا در پیِ آن، به زمان زوال دولت یهود دست یابیم.
شایان توجّه است، گروهی از صاحب نظران یهودی و مسیحی و برخی نویسندگان عرب، شروع دوران رشد، تمرکز جمعیّت و قدرت یهودیان در آخرالزمان را سال ۱۹۴۸م ـ زمان تأسیس دولت اسرائیل ـ و زوال قدرت آنان را در سال ۲۰۲۲م  می دانند.
گفتنی است، در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یهودیان صهیونیست با نگرشی نژادپرستانه و برتری طلبی قومی، فلسطین را ارض موعود  تلقّی کردند و خواستار بازگشت یهودیان از سراسر جهان به این سرزمین و شکل گیری ملّت یهود و ایجاد دولت بنی اسراییل در آن شدند.
از اوایل قرن بیستم میلادی، مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین آغاز گردید و با گذشت زمان، رو به فزونی نهاد تا جایی که رقم این مهاجرتها و رشد جمعیّت یهود، در سال ۱۹۳۵م به حدّ قابل توجّهی رسید و سبب شد یهودیان در خود احساس قدرت کنند و در سال ۱۹۳۶م طرح تقسیم فلسطین به دو بخش یهودی و عربی را ارائه دهند.
از آن پس، یهودیان صهیونیست، برای دستیابی به اهداف شوم خود، وحشیانه ترین جنایتها را در حقّ مردم ستمدیدۀ فلسطین روا داشتند و در غصب دارایی، ریختن خون و آواره ساختن آنان از وطن کوشیدند.
سرانجام در سال ۱۹۴۸م، صهیونیستها با همکاری دولتهای شرقی و غربی، به ویژه امریکا و بریتانیا، کشور مستقلّ اسراییل را در سرزمین فلسطین بنیاد نهادند و برپایی دولت اسرائیل را با پایتختی بخش غربی شهر قدس اعلام کردند و سپس، به گسترش فتنه و فساد و نفوذ حاکمیّت خویش در جهان پرداختند.
اکنون که بیش از 60 سال از آن زمان گذشته است و طبق پیش بینی تورات، پراکندگی قوّت قوم مقدّس پایان یافته و یهودیان به اوج قدرت رسیده اند، امیدواریم در آینده ای نزدیک و حتّی زودتر از زمان پیش بینی شده، شاهد سقوط دولت اسراییل و ضعف ملّت یهود در جهان باشیم.
--------------------------------------------------
1.www.dowran.ir، به نقل از: «نداء القدس»، سال 4، ش 67، 1/11/1381هـ.ش، با حذف، تصّرف و اصلاح.
2. کتاب مقدّس، عهد عتیق، ص ۱۳۰۹، کتاب دانیال نبی، ب ۱۲، بند ۷ـ۴.
3. پیشگویی های نستراداموس، ص ۱۹، پیشگفتار.
 4. پیشگویی های نستراداموس ، ص ۵ - ۱۴۴، رساله به هانری دوم.

متون زرتشتی و روایات اسلامی و سالهای نزدیک ظهور، ایران



از متون زرتشتی و روایات اسلامی چنین بر می‏آید که در سالهای نزدیک ظهور، لشکر روم (غربیان) پیشاپیش، عراق را فتح کرده و در آنجا مستقر می شوند. سپس ترکها از ارمنستان و آذربایجان برشوریده و با ایرانیان می جنگند. 

آن گاه، رومیان (غربیها) از مناطق غربی و جنوبی به ایران حمله ور می شوند. لشکریان سفیانی نیز پس از تسلّط بر سرزمین شام و ورود به عراق، ابتدا برای درگیرشدن با زمامداران ایران و سپس برای آسیب رساندن به نیروهای حسینی خراسانی، به سوی مرزهای غربی ایران می‏شتابند.

در این زمان، حسینی خراسانی و یارانش، پس از تسلّط بر بخشهایی از چین و آسیای میانه، برای یاری حسنی گیلانی و نجات ایرانیان از شرّ دشمنان، و به قصد آزادسازی عراق، از از طریق افغانستان وارد ایران می‏شوند. بر این اساس، در آخرالزمان، کشور ایران در محاصرۀ کامل نیروهای دوست و دشمن قرار می‏گیرد؛ چنان‏که امام علی(علیه السلام) در این باره می‏فرماید:

... حلقۀ محاصره تنگ شود...(١).
شواهد و قرائن موجود نیز از شکل‏گیری چنین وضعیّتی در آینده ای نزدیک خبر می‏دهند، و به گفتۀ تحلیل‏گران و صاحب نظران:
با توجّه به حضور نظامی امریکا در افغانستان و روابط دولتهای پاکستان، افغانستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه با دولتهای امریکا، اسرائیل و اتّحادیّه اروپا می‏توان گفت که حضور نظامی امریکا در عراق به منزلۀ

محاصرۀ  کامل نظامی ایران و سلطۀ  مستقیم بر خلیج فارس است(2).



قطعی‏بودن حمله به ایران

برخی سیاستمداران خوش‏بین، حمله به عراق را امری حتمی، ولی سخن گفتن از حمله به ایران را غیر جدّی و نوعی بازی سیاسی می‏پندارند؛ در حالی که رانان لاری، سیاستمدار امریکایی و وابستۀ ارشد «مرکز مطالعات راهبردی و بین‏المللی» در واشینگتون، در مقاله‏ای که بیانگر طرز تفکّر حاکم بر سیاستمداران ایالات متّحده امریکاست، می‏گوید:

جورج بوش و دیک چنی و دیگر دولتمردان امریکا، این روزها وقتی در بارۀ عراق حرف می‏زنند، در واقع در مورد ایران نظر دارند. غیر قابل تصوّر است که امریکا به عراق حمله کند، زرّادخانه و لابراتوارهای غیر متعارف آن را نابود سازد و پیروز شود، و در همین حال، ایران سَرِِ جایش باشد... باید همزمان به هر دو کشور ایران و عراق، ضربه‏ای کاری وارد آید(3).

اریئل شارون، نخست وزیر اسرائیل نیز، اخیراً در گفت‏وگویی با روزنامۀ تایمز، گفت:

ایران باید هدف بعدی پس از حلّ مسألۀ عراق باشد؛ زیرا این کشور برای خاورمیانه، اسرائیل و اروپا خطرناک است(4).

همچنین، روزنامۀ کانادایی تورنتو استار در یک گزارش مفصّل نوشت:
هدف اصلی در جنگِ پیش روی (حملۀ امریکا به عراق)، جمهوری اسلامی ایران است که از نگاه اسرائیل، مجرم اصلی و دشمن بسیار خطرناک می‏باشد و در حقیقت، عراق بهانه‏ای از پیش تعیین شده برای تازیانه‏زدن به امریکا بود که بتوان او را دیوانه‏وار وارد جنگ نمود و اعزام شمار انبوهی از نظامیان امریکایی به بین‏النّهرین را توجیه کرد(5).

نشریّۀ معروف کانادایی تورنتو سان نیز طیّ تحلیلی می‏نویسد:

در امریکا راست‏گرایان حاکم در کاخ سفید در حال حاضر سرگرم طرح نقشۀ اشغال ایران(6) پس از عراق و اشغال ذخایر نفتی هستند.

آنها امیدوارند یک حکومت امریکایی در ایران قدرت را به دست گیرد.
تورنتو سان می‏افزاید:

ایالات متّحده در انتظار این لحظه در آن زمانی است که نظامیان این کشور در عراق استقرار یافته باشند. آنان در شرایط کنونی مخفی نمی‏کنند که ورود نیروهای نظامی امریکا ممکن است از سمت عراق (غرب ایران) صورت بپذیرد و در همان زمان ارتش اسرائیل معضل همیشگی خود با سوریه و لبنان را حلّ و فصل کند. ریچارد پرل، معاون وزارت دفاع امریکا، از تهاجم وسیع در برنامۀ TVO سخن می‏گوید: «امریکا در حال آماده‏شدن برای حملۀ  نظامی به سوریه، ایران و لبنان است(7).

نوام چامسکی در بارۀ حمله به ایران می‏گوید:
حقیقت این است که جنگ با ایران امری است که احتمالاً در شرف وقوع است. این امر کاملاً آشکار شده است که 12 درسد از نیروی هوایی اسرائیل در حال حاضر در جنوب شرق ترکیه مستقر شده‏اند و علّت این حضور، کسب آمادگی برای حمله به ایران است(٨).
در اینجا شایستۀ یادآوری است، اینکه زمامداران امریکایی به طور آشکار از جنگ و برخورد نظامی با ایران سخن نمی گویند، دلایلی دارد، از جمله:
1. هنوز زمان اعلان جنگ فرا نرسیده است.
2. نمی‏خواهند روحیّۀ ستیزه‏جویی و سلحشوری ملّت ایران را خیلی زود تحریک کنند.
3. در صددند سران ایران را از کسب آمادگیهای لازم برای رویارویی با شرایط دشوار جنگ باز دارند.

البتّه امریکاییها به خاطر ترس از افزایش توان دفاعی ایران و تجربیّات فراوان نیروهای نظامی این کشور در جنگ هشت‏ساله با عراق و نیز به دلیل هراس از روحیّۀ جنگاوری ایرانیان و برای برنیانگیختن خشم دولتهای اروپایی و روسیه و چین که در ایران منافع زیادی دارند، بیش از جنگ، روی فروپاشی طبیعی نظام جمهوری اسلامی ایران بر اثر مواجه‏شدن با مشکلات داخلی برآمده از اختلاف رهبران، ضعف مدیریّتها و تحریمهای اقتصادی و تهاجم فرهنگی دنیای غرب، حساب باز کرده‏اند؛ چنان‏که دونالد رامسفلد، وزیر دفاع 70 سالۀ امریکایی، اخیراً طیّ سخنانی گفته است:

رژیم اسلامی ایران یا توسّط مردم یا تحت تأثیر مشکلات داخلی
و دسته‏بندیهای درونی خود رژیم سقوط خواهد کرد(٩).
امّا غربیها هنگامی که می‏بینند مدّتی طولانی از عمر انقلاب ایران گذشته، ولی آرزوی فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران از درون محقّق نگشته است، و از سوی دیگر، پیشرفتهای ایران در زمینۀ فن‏آوری هسته‏ای خطری بزرگ برای دشمنانش، خصوصاً اسرائیل، به شمار می‏رود، روحیّۀ خویشتن‏داری را از دست داده، کاسۀ صبرشان لبریز شده و اقدام به تهاجم نظامی می‏کنند.
جالب است بگوییم، در استخراجی جفری نیز که در سال 1379هـ .ش انجام گرفته و در آن از چگونگی برخورد امریکا با ایران در عصر حاضر سؤال شده است، کلمات «صبر» و «حرب» دیده می‏شوند.
در هر حال، متون زرتشتیان، روایات اسلامی و اشعار نوسترادموس، همه حاکی از آن‏اند که خطرهایی جدّی ایران عزیز ما را از شمال غرب، غرب و جنوب تهدید می‏کنند. برخی محاسبات جفری نیز از وقوع حملاتی از روی آب خبر می‏دهند که دریای خزر و خلیج فارس، هر دو، را شامل می‏شوند.

ذخایر دریای خزر

بعد از خلیج فارس و سیبری، دریای خزر یکی از مهمترین ذخایر نفت جهان را داراست. در قلمرو این دریا، در سواحل ترکمنستان، قزّاقستان، روسیه و جمهوری آذربایجان، منابع غنی نفت خام وجود دارند. در آبهای ساحلی ایران نیز منابع نفت خام یافت می‏شوند. در کنار منابع نفت دریای خزر، از منابع عظیم گاز آن باید یاد کرد. ذخایر قطعی گاز منطقۀ خزر بین 236 تا 337 تریلیون فوت مکعّب است(١٠). آمار ارائه‏شده در بارۀ ذخیرۀ احتمالی نفت دریای خزر، حدود 50 میلیارد بشکه می‏باشد. البتّه بیشتر حجم ذخایر انرژی این دریا در حوزۀ شمالی آن انباشته شده است. ناکامیهای حاصل از حفّاری در مناطق جنوبی دریای خزر و ارزیابی جامع زمین‏شناسی، از کمبود منابع انرژی در حوزۀ جنوبی این دریا و مناطق بکر و پُرعمق آن خبر می‏دهند. شگفت اینکه همین مناطق، اخیراً موضوع منازعات سرزمینی شده اند(11).

چالش بر سر خزر

بحران تعیین رژیم حقوقی دریای خزر، از سال 1991م که اتّحاد جماهیر شوروی فرو پاشید، تا کنون ادامه دارد. بیش از یک دهه چالش میان پنج کشور ساحلی دریای خزر، یعنی ایران، روسیه، آذربایجان، قزّاقستان و ترکمنستان، برای کسب سهم بیشتر از این دریا در جریان است، و علی‏رغم برگزاری اجلاسهای متعدّد که اوج آنها برگزاری نشست سران این کشورها در اوایل اردیبهشت 1381 در پایتخت ترکمنستان (عشق‏آباد) بود، هنوز به توافق همگانی دست نیافته‏اند.

 ایران در ابتدا برای حلّ و فصلّ رژیم حقوقی دریای خزر، خواهان تقسیم مشاع این دریا بود. سپس از سال 1998م/ 1377هـ .ش راه حلّ تقسیم مساوی خزر به نسبت سهم 20 درسدی برای هریک از کشورها را پیشنهاد کرد.
ترکمنستان که در شرق خزر قرار دارد، با این نظر موافق است، امّا سه کشور دیگر (روسیه، قزّاقستان و آذربایجان) تقسیم این دریا بر اساس خطّ میانی یا طول ساحلی هر یک از کشورها را خواستارند. بر همین اساس، قزّاقستان و روسیه در ماه مه سال 2002 (اردیبهشت 1381) موافقتنامۀ دوجانبه‏ای در بارۀ تعیین مرزهای دریایی یکدیگر امضا نمودند. چند ماه بعد، روسیه و آذربایجان نیز قرارداد مشابهی منعقد کردند.

امضای این موافقتنامه‏ها که بدون در نظر گرفتن مواضع ایران و ترکمنستان انجام گرفت، با اعتراض ایران روبه‏رو شد، و تهران با کشاندن موضوع به سازمان ملل متّحد، اعتراض خود را به عنوان سند این سازمان منتشر کرد. ایران به توافقی استناد می‏کند که در سال 1992م بر اساس آن، پنج کشور ساحلی خزر متعهّد شدند که تعیین رژیم حقوقی این دریا باید با اجماع کامل کشورها صورت گیرد. امّا از سال 1992م تغییرات ژئوپلتیکی در منطقه، اشتهای سیری‏ناپذیر و هجوم شرکتهای نفتی خارجی به میدانهای نفت و گاز خزر و ضعف دیپلماسی ایران در این پهنۀ آبی سبب شده تا تحوّلات مربوط به رژیم حقوقی بزرگترین دریاچۀ جهان به زیان ایران رقم زده  شود(١٢).

گفتنی است، تقسیم بستر دریای خزر بر اساس طول ساحل، با توجّه به قرارگرفتن سهم آبی ایران بین خطّ مستقیم آستارا‏ـ‏خلیج حسینقلی و نوار ساحلی، باعث تقلیل آن به 12 درسد می‏گردد. تحمیل این امر، به کشوری که تا پیش از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی، حقوق مساوی و مشترک در تمام پهنۀ دریای خزر داشت، با اصول انصاف و عدالت مغایر است(١3).

اصول کلّی حقوق بین‏الملل اشعار می‏دارد که دریاها را می‏توان تقسیم‏بندی کرد، ولی دریاچه‏ها باید تحت حاکمیّت مشترک دولتهای ساحلی باشند. ایران باید این برگ برنده را در دست بگیرد تا بتواند حقّ خود را، البتّه به دور از توهّم، به دست آورد(١۴). بنا بر این، هر گونه نرمش آشکار یا سازش پنهان در برابر خواسته‏های غیر منطقی همسایگان شمالی، خیانتی بزرگ به شمار می‏رود، و به اعتقاد برخی صاحب‏نظران، «رژیم حقوقی دریای خزر، در حکم پیش‏لرزه‏های تجزیۀ ایران است؛ زیرا رژیم فعلی حاکم بر این دریا، به مفهوم از دست دادن بخشی از حاکمیّت جمهوری اسلامی، و در نتیجه تجزیۀ ایران خواهد بود»(١۵).

توطئۀ جدید غربیان در حوزۀ خزر

امریکاییان برای تسلّط بیشتر بر منطقۀ خلیج‏ فارس و غارت منابع عظیم نفتی آن، در صدد کشاندن بحران به حوزۀ نسبتاً آرام خزر و درگیرنمودن کشورهای همسایۀ این منطقه با یکدیگرند. اکنون دشمنان غربی ما برای تحقّق‏بخشیدن به این هدف شیطانی و دیگر اهداف شوم خود، به جنگ کشاندن دو کشور شیعه‏مذهب و با اصالت ایرانی، یعنی آذربایجان و ایران، را در صدر برنامه‏های خود قرار داده‏اند، و با تقویت روابط خویش با دولت باکو و افزایش توان نظامی این کشور، آذریها را برای جنگ با ایران در آینده‏ای نزدیک آماده می‏سازند.
نِزاویسِمایا، روزنامۀ معتبر روسی، اخیراً با اشاره به اینکه نیروهای مسلّح جمهوری آذربایجان با شتاب بی‏نظیری با استانداردهای نظامی ناتو(16) هماهنگ می‏شوند، نوشت:
توجّه اصلی کارشناسان نظامی ناتو به مدرنیزه‏کردن ناوگان نظامی جمهوری آذربایجان، تقویت مرزهای دریایی و تجهیز فرودگاههای این کشور برای کنترل حریم هوایی خود است (17).

در اینجا به سران دولتها و نیز ملّتهای حوزۀ خزر هشدار می‏دهیم، متوجّه توطئه‏های شیطانی بیگانگان غربی و یهودیان باشند و بدانند که در صورت بروز جنگ بین کشورهای این منطقه، خصوصاً ایران و آذربایجان، آرامش تمام منطقه بر هم خورده و همۀ کشورهای حاشیۀ خزر آسیبهای زیادی خواهند دید، امّا گویا تقدیر الهی، چیزی فراتر از خواسته‏های قلبی خیرخواهان را رقم می‏زند، و اهل خزر نیز مانند دیگر امّتهای معاصر، به سبب غفلت و فساد، در آستانۀ ظهور منجی، در حال گرفتارآمدن به عذاب جنگ و پیامدهای ناگوار حاصل از آن‏اند.

همچنین، به جنگ‏افروزان غربی و دوستان یهودی‏شان یادآور می‏شویم، با شعله ورشدن ‏ آتش جنگ و بروز بحران در حوزۀ خزر، آگاهی و بیداری ملّتهای شجاع و سلحشور این منطقه، رشدی پُرشتاب یافته و زمینه برای قیامهای پیش از ظهور فراهم می شود.


زمینۀ درگیری بین ایران و آذربایجان
زیاده‏خواهی جمهوری آذربایجان در سهم خود از دریای خزر و عملیّات اکتشاف و استخراج یکجانبۀ این کشور با کمک شرکتهای غربی در میدان مشترک نفتی البرز و عدم توجّه به حقوق و سهم ایران از این حوزۀ نفتی، زمینۀ درگیری بین دو کشور در عرصۀ آبهای خزر را فراهم می‏آورد. همچنین آذریها سالهاست با تحریک دشمنان غربی ایران، طمع خام تجزیۀ آذربایجانِ ایران و الحاق آن به کشور کوچک خود را در سر می‏پرورانند، که این امر، به درگیری نظامی بین دو کشور در عرصه‏های خاکی نیز خواهد انجامید.

نوام چامْسْکی، نویسنده و دانشمند برجستۀ امریکایی نیز اخیراً گفت:

تلاشهایی برای برانگیختن آذری زبانها در حال انجام است که ترکها را از ایران جدا کنند یا اینکه ایران را از منابع نفتی دریای خزر محروم سازند(18).

گفتنی است، کشور آذربایجان در گذشته‏های نه چندان دور، بخشی از سرزمین ایران بود و به دنبال دو دوره جنگهای ایران و روسِ تزاری و شکست قوای فتحعلی‏شاه قاجار که به انعقاد قراردادهای گلستان در سال 1228هـ .ق و تُرْکَمان‏چای (رودِ ترکمان) در سال 1243هـ .ق منتهی شد، همراه سرزمینهای شمالی رود اَرَس، به روسیه واگذار و از ایران جدا گردید(19).

جالب است بدانید، بر اساس شواهد تاریخی و به اعتقاد صاحب‏نظران، تنها آذربایجانِ ایران از قدیم به این نام شهرت داشته است، و هدف از انتخاب نام آذربایجان برای نخستین بار در سال 1918م برای جمهوری تازه‏تأسیسی که بخشی از سرزمینهای جنوبی قفقاز به شمار می‏آمد و «اَران» نام داشت، ظاهراً این بود که وانمود کنند آذربایجان نام سرزمین واحدی است که بر اثر جنگها و اختلافات ایران و روس دو پاره شده و پس از آزادیِ بخش شمالی آن از استیلای روس، باید بخش جنوبی آن هم از سلطۀ ایران آزاد شود(20).

زمینۀ درگیری در خلیج فارس

نزدیک‏بودن جزایر ابوموسی، تنب(21) بزرگ و تنب کوچک به تنگۀ راهبردی هرمز در منطقۀ حسّاس خلیج فارس و اختلاف ایران و امارات عربی متّحده بر سر مالکیّت این جزایر، زمینه را برای دخالت بیگانگان غربی و به جنگ کشاندن ایران با کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فراهم نموده است.

گفتنی است، جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک از ابتدا متعلّق به ایران بود، تا آنکه انگلیسیها، به علّت ضعف دولت مرکزی ایران و به بهانۀ مبارزه با دزدان دریایی و برده‏فروشی، در سال 1282هـ .ش (1903م) این جزایر را اشغال نمودند. دولت بریتانیا در تداوم سیاستهای استعماری خود برای تسلّط بر جزایر یادشده، در سال 1300هـ .ش (1921م) و پس از تجزیۀ رأس‏الخیمه از شارجه، در صدد برآمد که جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک را جزء رأس‏الخیمه و جزیرۀ ابوموسی را ضمیمۀ شارجه کند که با مخالفت شدید دولت ایران مواجه شد. این جزایر مدّتی در اختیار شیوخ رأس‏الخیمه و شارجه بودند تا آنکه همزمان با خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس و تأسیس کشوری مستقل به نام امارات عربی متّحده، در سال 1350هـ .ش (1971م)، دولت ایران به باز پس‏گیری جزایر یادشده اقدام نمود. همان زمان، بین ایران و شارجه، با پادرمیانی انگلیس، در بارۀ جزیرۀ ابوموسی یادداشت تفاهمی امضا گردید که در آن ضمن اشاره به حضور مشترک ایرانیها و شارجه‏ایها در جزیرۀ ابوموسی، هیچ‏ کدام از طرفین، از ادّعای مالکیّت این جزیره صرف‏نظر نکردند. حاکمیّت ایران بر جزایر سه‏گانه همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال 1371هـ .ش (1992م) در پیِ جلوگیری ایرانیان از ورود گروهی از اتباع غیر اماراتی به جزیرۀ ابوموسی و مخالفت دولت ایران با اقدامات مشکوک دولت امارات در بخش عرب‏نشین این جزیره، بار دیگر مناقشه بر سر مالکیّت جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک آغاز گردید و کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج نیز آشکارا از ادّعای واهی امارات عربی متّحده حمایت کردند(22).

حمله به ایران و پیامدهای آن پیشگوییهای متون زرتشتی

بر اساس عبارتی از اوستا، ایرانیان، پس از تحمّل یک دوره خشکسالی در آخرالزمان، ناگهان شاهد بارندگی زیاد و سیل گسترده و تهاجم نظامی دشمنان به کشورشان خواهند بود:

بناگاه سیل ممالک آریایی را فرا گیرد. بناگاه لشکر دشمن به ممالک آریایی درآید. بناگاه ممالک آریایی در هم شکند(23).
شایستۀ یادآوری است، به گفتۀ یکی از کارشناسان نظامی، از عبارت اوستا چنین بر می‏آید که تهاجم به ایران به صورت عملیّاتِ پس از باران خواهد بود؛ زیرا چنان که می‏دانید، پس از باران، در نیروهای دفاعی (پدافندی) که از قبل در منطقه مستقرّند، نوعی حالت خستگی و زمینگیرشدن پدیدار می گردد که اجرای عملیّات نظامی را برای آنان بسیار مشکل می‏کند، امّا در نیروهای تازه‏نفسی که به صورت عمل کننده (آفندی)، پس از باران وارد منطقه می‏شوند، نوعی نشاط و شادابی و آمادگی برای اجرای عملیّات نظامی وجود دارد و خیس‏بودن و چسبندگی خاک نیز مشکل چندانی برای آنان ایجاد نمی‏کند.

در بندهش از حملۀ ترکها و رومیان (غربیها) به سرزمین ایران سخن به میان آمده است:

 ... ترک به شمار بسیار و درفش بسیار اندر ایرانشهر(24) تازند این ایرانشهرِ آباد خوشبوی را [ویران کنند] . . . هنگامی که
 رومیان آیند، یک سال حکومت رانند و آن هنگام از سوی کابلستان یکی آید که بدو فره(25) است . . . کی بهرام خوانند(26).

درفشِ (پرچم) بسیار از شرکت نیروهای چند ملّیّتی و کشورهای مختلف در این تهاجم حکایت دارد. بر اساس این عبارت، حدود یک سال پس از تسلّط غربیها بر مناطق مرزی ایران، بهرام (شعیب بن صالح) از کابلستان (افغانستان) به سوی ایران آمده، با تقویت قوای حسنی گیلانی، متجاوزان را از مرزهای غربی کشور به عقب می‏رانَد.

برخی عبارات نیز از استقرار امریکاییان و دیگر نیروهای غربی در سرزمین عراق و مناطق غربی ایران و براندازی حکومت عربها و خوارشدنشان به دست ایشان، خبر می دهد:
گروهی آیند سرخ نشان و سرخ درفش و پارس و روستاهای ایرانشهر تا بابل بگیرند و ایشان تازیان را نزار کنند(27).
گفتنی است، «سرخ درفش» در عبارت یادشده ظاهراً به پرچم نیروهای امریکایی اشاره دارد که رنگ سرخ بر آن غالب است. همچنین می تواند به پرچم نیروهای سفیانی اشاره داشته باشد که طبق روایات اسلامی سرخ رنگ است و پس از حمله به ایران، به سوی منطقۀ فارس، در جنوب غربی کشور، پیشروی می کنند.
بر اساس برخی متون قدیم زرتشتیان، در تهاجم به ایران، عربها نیز با ترکها و غربیها همکاری می‏کنند، همان ‏گونه که در حملۀ قریب‏الوقوع امریکا و متّحدانش به عراق، با مهاجمان غربی همکاری خواهند نمود:
تازیان با رومیان [و] ترکان اندر آمیزند و کشور بیاشوبند...(28).
(توجّه: متن این مقاله کامل نیست)

-----------------------------------------------------------------------
1. الغیبة، ص 177، ب 10، ح 7.
٢. پروفسور شاه‏پور رواسانی، استاد روابط بین‏الملل، در گفت‏وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (جمهوری اسلامی، ش 6778 ، 22/8/1381هـ .ش، ص 3).    
 3.  فجر، ش 346، 4/4/1381هـ ‏.ش، ص 1.
 4. ایران، ش 2292، 15/8/1381هـ.ش، ص 5 .
5. جمهوری اسلامی، ش 6778، 22/8/1381هـ .ش، ص 2.
6. امریکاییان و یهودیها سالهاست طرح تجزیه و اشغال برخی مناطق حسّاس ایران، نظیر آذربایجان و خوزستان را در سر می‏پرورانند و چنان‏که محمّدرضا پهلوی ـ شاه سابق ایران ـ هشدار داده بود، در صددند از ایران ایرانستانی بسازند، امّا از این نکته سخت غافل‏اند که در شرایط هرج و مرج و بی‏ثباتی خاورمیانه و با ورود روسیه به صحنۀ جنگ جهانی سوم و قیامهای پیش از ظهور، این آرزو را خیلی زود به گور خواهند برد.
7. سیاست روز، ش 484، 1/10/1381هـ .ش، ص 3.
8. سیاست روز، ش 493، 12/10/1381هـ .ش، ص 3.
9. رسالت، ش 4861، 11/8/1381هـ .ش، ص 13.
10. ایران و دریای خزر در چشم‏اندازی ژئوپلتیک، بهرام امیراحمدیان (مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، ش 35، پاییز 1380، ص 150 و 157، با حذف و تصرّف).
11. ملاحظات استراتژیک در بهره‏برداری از منابع انرژی خزر، قاسم ملکی (مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، ش 36، زمستان 1380، ص 8 ـ 147، با حذف و تصرّف).
12. نرمش پنهان ایران در قبال خزر (انتخاب، ش 1019، 13/8/1381هـ .ش، ص 3، با حذف و تصرّف).
13. مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، ش 35، پاییز 1380، ص 155 و ش 36، زمستان 1380، ص 13، با حذف، تصرّف و تلفیق.
14. مالکیّت دریای خزر، دنا درفشی (سپیده زندگی، ش 19، 11/8/1381هـ .ش، ص 6، با حذف و تصرّف).
15. دکتر ابومحمّد عسکرخانی، استاد روابط بین‏الملل دانشگاه تهران (کیهان، ش 17394، 20/3/1381هـ .ش، ص14).
16. جمهوری آذربایجان عضو رسمی ناتو نیست، ولی از سال 1994م با این سازمان نظامی در برنامۀ «مشارکت برای صلح» همکاری دارد.
17. کیهان، ش 17503، 27/7/1381هـ .ش، ص 16.
18.  سیاست روز، ش 493، 12/10/1381‏هـ .‏ش، ص 3، با حذف و تصرّف اندک.
19.  آذربایجان و نغمه‏های تازۀ استعمارگران، ص 19، بخ 3، با حذف و تصرّف.
20.  آذربایجان و نغمه‏های تازۀ استعمارگران، ص 1ـ20، بخ 3، با حذف و تصرّف.
21. کلمة تُنْب یا تُمْب، واژۀ پارسی دری یا تنگستانی (پارسی جنوبی) و به معنای تپّه، پشته و تل است.
22. در تهیّۀ مطالب مربوط به جزایر سه‏گانه، از دو منبع زیر بهره جستیم: أ . جزیرۀ بوموسی و جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک؛ ب. جزایر تنب و ابوموسی؛ رهنمونی در کاوش برای صلح و همکاری در خلیج فارس.
23. یشتها، ج 1، ص 371، بخ تیریشت، کردۀ 16، بند 61 ( نظیر همین عبارت در بهرام‏یشت، کردۀ 17، بند 53  نیز آمده است).
24. «شهر» در لغت به معنای سرزمین پرجمعیّت و کشور می باشد و «ایرانشهر» در اینجا به معنای کشور ایران است.       
٢۵. شکوه، عظمت.
26. بندهش، ص186 (نجات‏بخشی در ادیان، ص 25، گفتار 1 ).
27. بندهش، ص186 (نجات‏بخشی در ادیان، ص 55، گفتار 1 ).
 ٢٨. جاماسب‏نامۀ پهلوی، فص 1، بند 15 (نجات‏بخشی در ادیان، ص 53، گفتار 1).

 

قیام حسنی گیلانی و آخر زمان



از جمله قیامهای بر حقّ نزدیک به زمان قیام امام مهدی(علیه السلام)، خروج جوانی از نسل امام حسن مجتبی(علیه السلام)، در منطقۀ دیلم از سرزمین گیلان در شمال ایران است.

این مرد بزرگ و الهی، در پیِ یک دورۀ طولانی مشکلات اقتصادی، فتنه، جنگ و خونریزی در ایران، برای نجات ایرانیان و پیوستن به امام مهدی(علیه السلام)، برمی شورد و ابتدا مردم منطقۀ گیلان و مازندران و سپس نیروهایی از خراسان و سیستان به او می پیوندند و در ادامۀ مبارزاتش، مردم دیگر مناطق ایران نیز به یاری اش می شتابند. او سرانجام به کوفه می رود و پرچم پیروزی را به امام مهدی(علیه السلام) می سپارد.

امام علی(علیه السلام) می فرماید: ...سپس قیام کننده ای از ما در گیلان به پا می خیزد و مشرقی او را، برای دورکردن پیروان عثمان، یاری می کند و  آبـر و دَیلَم به او پاسخ می دهند...(1).

در این حدیث، مراد از «مشرقی»، همان «حسینی خراسانی»، و مقصود از «عثمان»، همان «عثمان بن عنبسۀ سفیانی» است. «دَیلَم» منطقه ای کوهستانی در شرق استان گیلان است. «آبـُر» – طبق نوشتۀ یاقوت حموی در معجم البلدان – یا اُبـُر – طبق نوشتۀ دهخدا در لغت نامه – نام روستایی در سیستان است که بر اساس روایات اسلامی، مردمی از این منطقه به یاری حسنی گیلانی می شتابند. برخی نیز گفته اند مقصود از آن واژه، «اَبـَر» یا همان «اَبـَرشهر» - نام باستانی نیشابور - است که این سخن درست به نظر نمی رسد. زیرا بنا بر حدیثی از امام علی(علیه السلام)، نیشابور به وسیلۀ نیروهای حسنی فتح و داراییهایش مصادره و تقسیم می گردد، مگر آنکه بگوییم نیروهای خراسانی پس از ورود به منطقه ای از نیشابور، از آنجا به ندای حسنی گیلانی پاسخ مثبت می دهند.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

... سپس خروج می کند حسنی جوان زیبارویی که از خطّۀ دیلم است؛ با صدایی شیوا بانگ می زند: ای آل احمد، پاسخ دهید ستمدیدۀ دادخواه و ندا دهندۀ از کنار ضریح را؛ پس پاسخ می دهند به او گنجهای خدا در تالقان...(2).

«احمد» یکی از نامهای مبارک پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) می باشد و «آل احمد» در اینجا به نسل آن بزرگوار از فرزندان امام علی و فاطمۀ زهرا(علیهما السلام) اشاره دارد که نزد مسلمانان از ارزش و اعتبار زیادی برخوردارند و جلب حمایت آنان، خصوصاً اگر عالم هم باشند، سبب جلب حمایت توده های مردم می شود. به نظر می رسد مراد از «ضریح»، همان قبر شریف عبدالعظیم حسنی - از نوادگان امام حسن مجتبی(علیه السّلام) و از دانشمندان شیعه و راویان حدیث امامان معصوم(علیهم السّلام)- در شهر ری باشد. «تالقان» مرکز استان تَخار، در شمال کشور افغانستان است و «گنجهای خدا در تالقان» شعیب بن صالح و یارانش می باشند.

شایستۀ یادآوری است، در روایات اسلامی به یاری کردن انسان ستمدیدۀ دادخواه (مَلهوف) سفارش زیادی شده است و انجام این کار باعث پوشاندن گناهان و ترک آن سبب فرود بلا می شود.

1. إلزام‏ الناصب، ج 2، ص 133.
2. بحار الأنوار، ج 53، ص 15، ب 28.

زمان قیام گیلانی

هر چند در احادیث اسلامی به زمان دقیق خروج حسنی گیلانی اشاره نشده است، از بررسی مجموع روایات مرتبط با حوادث آخرالزمان، چنین می یابیم که این حادثۀ سرنوشت ساز در ماه رمضان سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام) یا اندکی پس از آن رخ خواهد داد.

جایگاه آغاز قیام گیلانی

بر اساس روایات اسلامی، حسنی گیلانی قیام خود را از منطقۀ کوهستانی دیلمستان در شرق استان گیلان و در همسایگی مناطق کوهستانی غرب استان مازندران (تبرستان) آغاز می کند.

شاید بتوان گفت، از جملۀ حکمتهای الهی در انتخاب فردی از منطقۀ دیلمستان و از میان قوم دیلم آن باشد که در وضعیّت بحرانی آخرالزمان و هنگام بروز فتنه، جنگ و قحطی در ایران، سرزمین دیلمستان، به دلیل قرارگرفتن در بخش شمالی البرز و در پناه کوهها و درّه‌های سخت گذر و جنگلهای انبوه، کمترین آسیب را دیده و مردم آن دیار نیز از شجاعترین جنگاوران شمال ایران اند.

خصوصیّات فردی گیلانی

تبار گیلانی

گیلانی از نسل امام دوم شیعیان، حسن مجتبی(علیه السلام) بوده و حسنی تبار است.

نام گیلانی

بر اساس برخی احادیث اسلامی، حسنی گیلانی با پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) و امام مهدی(علیه السلام) همنام بوده و اسم شریفش «محمّد» می باشد.

شهرت گیلانی

از این مرد بزرگوار در روایات اسلامی با تعابیری مانند: «حسنی» و « قیام کننده در گیلان»، «قیام کننده در دیلم» و «زمامدار تبرستان»، یاد شده است. نگارنده نیز، به دلیل آنکه این بزرگوار اهل گیلان بوده و از این دیار قیام خود را می آغازد، واژۀ «گیلانی» را در بارۀ وی به کار برده است.

قیافۀ گیلانی

طبق احادیث اسلامی، حسنی گیلانی، جوانی زیباروست، و با وجود آب و هوای خوب استان گیلان، به ویژه منطقۀ کوهستانی دیلم، چنین پدیده ای دور از انتظار نیست.

سنّ گیلانی

بر اساس روایات اسلامی، حسنی گیلانی نیز، مانند دیگر خروج کنندگان پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام)، جوان می باشد.

شورش گیلانی و سمرقندی در ری

حسنی گیلانی پس از قیام در دیلمستان، با نیروهایی از گیلان و مازندران (تبرستان)، به تهران می آید و با همکاری گروه ویژه ای که حسینی خراسانی با فرماندهی شعیب بن صالح سمرقندی به سوی ری اعزام کرده، با مخالفین امام مهدی(علیه السلام) در تهران می جنگد. وی همچنین به شهر ری می رود و در کنار قبر عبدالعظیم حسنی که همانند خود او از نسل امام حسن مجتبی(علیه السّلام) است، شیعیان، به ویژه خاندان پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله)، را به یاری خویش فرا می خواند.

ابن اَعثَم کوفی، مورّخ شیعی، از امام علی(علیه السلام) نقل کرده است: ... بی گمان، «ری» شهری است که به وسیلۀ ساکنان خود به آشوب کشیده می شود و فتنه ای ناشنوا در آن ماندگار است. ویرانی این شهر جز به دست دیلمها در آخرالزمان نیست. در ری، بر دروازۀ کوه(1)، در آخرالزمان مردم  بسیاری که شمارشان را جز آفریدگارشان کسی  نمی داند، کشته می شوند. دیلمها در دروازۀ کوه، بر هشت تن از بزرگان بنی هاشم که هر کدام مدّعی رهبری است، دست می یابند. مردی بزرگ که نامش مطابق نام پیامبری است، در ری محاصره می شود و چهل روز در این حال می ماند. سپس دستگیر و کشته می شود. در زمامداری سفیانی، خشکسالی، سختی و بلایی بزرگ به مردم ری می رسد(2).

... ویرانی ری، اسفهان و همدان با دستان دیلمها و تبریها خواهد بود...(3).

«دیلمها» مردمان ساکن در مناطق کوهستانی شرق گیلان و «تبریها» مردمان ساکن در تبرستان (مازندران) می باشند که در آخرالزمان به یاری حسنی گیلانی می شتابند.

دلیل خراب شدن برخی شهرهایی که در مسیر حرکت حسنی گیلانی و یارانش قرار می گیرند، مقامت ساکنان آنها در برابر سپاه حسنی می باشد.

حسن بصری می گوید: خروج می کند در ری، مردی میانه قامت، گندمگون، وابسته به بنی تمیم و کوسه که به او شعیب بن صالح گفته می شود، در میان چهار هزار نفر که لباسهاشان سفید و پرچمهاشان سیاه است. آن مرد پیشاپیش مهدی خواهد بود و کسی با وی رو به رو نمی شود، مگر آنکه او را در هم می شکند(4).

1. از دروازه های ریِ قدیم که به طرف مناطق کوهستانی در شمال شرقی شهر باز می شده و در سر راه تبرستان و خراسان قرار داشته است.
2. الفتوح، ج 2، ص 80 .
3. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 103، ف 13.
4. الفتن، ص 214، جزء 4، ح 854 .
حرکت گیلانی به سوی نیشابور

حسنی گیلانی و نیروهایش پس از به پایان رساندن کارهای خود در ری، از این شهر خارج می شوند و به طرف نیشابور که در آن زمان ظاهر در محاصرۀ نیروهای خراسانی است و چه بسا بخشهای زیادی از آن پیشاپیش به دست نیروهای خراسانی فتح گردیده است، حرکت می کنند و این شهر را به طور کامل در اختیار می گیرند و داراییهایش را مصادره کرده و پس از تقسیم غنائم و بسیج دوبارۀ نیروها، حرکت خود را به سوی دیگر شهرهای ایران آغاز می کنند.

در خطبۀ «ملاحم» از امام علی(علیه السلام) که پس از جنگ جَمَل در شهر بصره ایراد شده، آمده است:

خارج می شود حسنی زمامدار تبرستان (مازندران) با گروه انبوهی از سواره ها و پیاده هایش، تا آنکه به نیشابور می آید و آنجا را فتح و داراییهایش(1) را تقسیم می کند...(2).

1. در متن عربی نسخۀ چاپی مورد استناد ما، در اینجا به اشتباه «أبوابها» - دروازه هایش- ثبت شده بود که به صورت «أموالها» - داراییهایش -  اصلاح و ترجمه گردید.

2. بحار الأنوار، ج 57، ص 215، ب 36، ح 36.

پیوستن خراسانیها و سیستانیها به گیلانی

پس از پیوستن گروهی از لشکریان خراسانی به نیروهای حسنی در نیشابور، یا آنان به سمت سیستان می روند و یا سیستانیها خود را به ایشان می رسانند و لشکری انبوه از خراسان، سیستان، گیلان و مازندران فراهم می آید و همگی با هم، ابتدا به سوی اسفهان و سپس به طرف قم حرکت می کنند.

معروف بن خَرََّبوذ می گوید: هرگز بر ابی جعفر باقر(علیه السلام) وارد نشدیم، مگر آنکه فرمود: خراسان خراسان، سجستان سجستان!
گویا ما را با آن مژده می داد(1).

محمّد بن خالد از برخی یارانش نقل کرده است که نزد ابی عبدالله - امام صادق - (علیه السلام) نشسته بودیم، هنگامی که در آغاز سخنش فرمود:

خراسان خراسان، سجستان سجستان! گویا اهل آن دو جا را می بینم، در حالی که سوار بر شتران شده و به سوی قم می شتابند(2).

1. الغیبة، ص 282، ب 14، ح 51 .
2. بحار الأنوار، ج 57، ص 215، ب 36، ح 34.
آمدن گیلانی به اسفهان امام علی(علیه السلام) در فرازی دیگر از خطبۀ «ملاحم» چنین می فرماید:
... سپس [حسنی] به اسفهان می آید...(1).

برداشت نگارنده از متون روایات اسلامی آن است که اسفهانیها با زیرکی خاصّی که دارند، مقاومت زیادی از خود در برابر سپاهیان حسنی نشان نمی دهند و خیلی زود در برابر آنان تسلیم می شوند و بدین وسیله از مقدار خرابی و کشتار در اسفهان می کاهند.

1. بحار الأنوار، ج 57، ص 215، ب 36، ح 36.

درگیری گیلانی با اهل قم

هرچند قم در آخرالزمان شهر علم و ایمان، آشیانۀ آل محمّد و پناهگاه شیعیان، حجّت خدا بر سرزمینها و راهنمای مردم جهان به سوی حقیقت بوده و گروهی از یاوران قائم(علیه السلام) را در خود جای می دهد، گروهی از عالمان فتنه گر و منافقان حیله گر نیز که اهل زر و زور و تزویرند، در این شهر ساکن می شوند و مردم را هنگامی که باید به یاری حسنی گیلانی بشتابند، با تبلیغات گمراه کننده، فریب داده و به جنگ با آن بزرگوار تشویق می کنند. بی تردید، حرکت حسنی به سوی قم آزمایشی بزرگ برای مردم این شهر به شمار می رود و در پیِ این رویداد، صفهای مؤمنان و منافقان در آنجا از یکدیگر جدا می شود.

امام علی(علیه السلام) سخنانش در خطبۀ «ملاحم» را این گونه به پایان می رساند:

... آن گاه [حسنی] به سوی قم [می آید]. پس میان او و اهل قم نبردی بزرگ درمی گیرد که در آن، مردم زیادی کشته می شوند. در نتیجه، اهل قم شکست می خورند و حسنی داراییهایشان را غارت، فرزندان و زنانشان را اسیر و خانه هایشان را ویران می کند. پس اهل قم به کوهی که به آن وراردهار گفته می شود، پناه می برند. سپس حسنی چهل روز در سرزمینشان می ماند و بیست تن از مردان (عالمان و سران شهر) ایشان را می کشد و دو تن از آنان را بر دار می کشد و سپس اهل قم را ترک می کند(1). 
در بارۀ خراب شدن سرزمینها، در کتاب ابی حذیفه از مُقاتِل نقل شده که او پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهایی که نزدش بوده، خوانده است:
در این حدیث، واژۀ «وَراردَهار» شکل تصحیف شدۀ نام منطقۀ کوهستانی «اَردَهار»،   در 35 کیلومتری غرب کاشان، می باشد که اکنون نزد مردم به «اَردِهال» شهرت یافته است.

در اینجا شایسته است به خوابی که یکی از دانشمندان روحانی ساکن قم آن را دیده و برای نگارنده گزارش کرده ‏است، اشاره کنیم:

«کمی پیش از حملۀ اوّل امریکا به عراق (1991م برابر 1370هـ . ش)، شبی در رؤیا امیر مؤمنان علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) را دیدم که در بیابانی اطراف قم، نزدیک جادّۀ قم به اسفهان، ایستاده اند و در حالی که روی مبارکش به طرف قم و بسیار عصبانی می باشد، با صدایی بلند، به زبان عربی فرمود: «لأضربنّکم بین قم و نیزار»

-  شما را میان قم و نیزار می زنم - . سپس من با نگرانی از خواب بیدار شدم. عجیب آن است که من تا آن زمان اسم نیزار را نشنیده بودم و پس از پرس و جو در این باره دانستم که نیزار منطقه ای در حدود 40 کیلومتری قم به طرف اسفهان است».
بی تردید، این رؤیای صادق به درگیری میان اهل قم با حسنی گیلانی که از نسل امام علی(علیه السلام) بوده و از طرف اسفهان وارد قم می شود، اشاره دارد. امّا اینکه امام علی(علیه السلام) در این خواب، کارهای فرزندش در آخرالزمان را به خود نسبت داده است، در روایات اسلامی نیز موارد مشابهی برایش یافت می شود، که در اینجا به نمونه ای از آنها اشاره می کنیم.

عَبایۀ اسدی می گوید: شنیدم امیر مؤمنان(صلوات الله علیه)،

در حالی که او تکیه داده بود و من در کنارش ایستاده بودم، فرمود: بی گمان، در مصر منبری بنا می کنم، دمشق را سنگ به سنگ ویران می سازم، یهود و نصارا را از همۀ آبادیهای عرب بیرون می کنم و عرب را با این عصایم به پیش می رانم. [عبایه] گفت: به او گفتم: ای امیر مؤمنان،  گویا تو خبر می دهی بعد از آنکه مردی، زنده می شوی؟! فرمود: چه دور است(2) ای عبایه، به بیراهه رفتی. آن [کارها] را مردی از [نسل] من انجام می دهد(3).

1. بحار الأنوار، ج 57، ص 215، ب 36، ح 36.

2. یعنی زنده شدنم پس از مردنم چه دور است. چنان که می دانید، امام علی(علیه السلام) زمان ظهور امام مهدی(علیه السلام) را نخواهد دید و در دورۀ رجعت زنده می شود.

3 بحار الأنوار، ج 53، ص 60- 59، ب 29، ح 47.

حرکت گیلانی از همدان به سوی بصره

..........................................................

تهاجم نیروهای گیلانی و خراسانی به عراق

از روایات اسلامی چنین می یابیم که چند سال پس از تهاجم عراق به ایران، هنگام بروز فتنه ها و حاکم شدن هرج‏ و مرج بر منطقۀ خاورمیانه و جهان و اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه‏السّلام)، ایرانیان، با رهبری حسنی گیلانی و با همکاری نیروهای حسینی خراسانی، با هدف بیرون راندن نیروهای ترک و روم و لشکریان سفیانی شامی از ایران و آزادسازی عراق از دست دشمنان، ضمن پیروزی بر دشمن، شهر مهم و بندری بصره را به تصرّف خود در خواهند آورد و سپس به کوفه می روند.

امام علی(علیه‏السّلام) در این باره می فرماید: آگاه باشید، ای وای بر بغداد از ری، از مرگ، کشتار و ترسی که اهل عراق را فرا می‏گیرد، زمانی که در میان آنان شمشیر فرود آید. در نتیجه، آن مقدار که خدا بخواهد، کشته می‏شوند. و نشانه‏اش این است که قدرت روم (غرب) ضعیف شده و عرب مسلّط گردد و مردم بر اثر فتنه‏ها مانند مورچه‏ها به این سو و آن سو کشانده شوند. پس در آن هنگام، عجم (ایرانیان) بر عرب می‏شورند و بصره را به تصرّف خود در می‏آورند(1).
نیز از آن بزرگوار روایت شده است:

. . . سپس قیام‏کننده‏ای از ما در گیلان به پا می‏خیزد . . .به بصره می‏آید و آن را ویران می‏کند...(2).

این سخن امام صادق(علیه‏السلام) خطاب به گروهی از مردم کوفه، هشداری است به آن دسته از عراقیهایی که در سالهای پیش از ظهور، در اقدام علیه شیعیان عراق یا تهاجم نظامی به سرزمین ایران با نیروهای غربی و لشکریان سفیانی همکاری خواهند نمود:

. . . وای بر شما ـ ای مردم عراق ـ آن گاه که
پرچمهایی از خراسان به ‏سوی شما بیایند...(3).
1. إلزام‏ الناصب، ج 2، ص 158، خطبۀ بیان 1.
2. إلزام‏ الناصب، ج 2، ص 133.
3. الأمالی، ص 65، مجلس 7، ح 10.





پیشگو