کافه تلخ

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

استر و مردخای




در عهد عتیق کتابی تحت عنوان استر (ستاره) وجود دارد که مشتمل بر 10 باب است که بیشترین باب ها مربوط به قصه زندگی دختری است بنام هدسه که دختر فردی بنام آنی حایل است و بعدا استر نامیده می شود.

استر طی ماجراهایی زن اخشورش (خشایارشاه) شاه ایران می شود و با کمک عمویش (مردخای) خشایار شاه را از توطئه ای که برای نابودی شاه بود آگاه می نماید و در نتیجه استر ملکه شاه و دارای مقام و احترامی خاص می شود.هامان بن همد تای اجاجی (از درباریان خشایار شاه) درصدد نابودی قوم یهود و مردخای می افتد ولی استر با استفاده از موقعیتش قوم یهود را از هلاکت و نابودی می رهاند و هامان به غضب شاه گرفتار می شود و از میان برده می شود.
قوم یهود نیز به پاس این اقدام مهم استر" عید فوریم (پوریم) را به یادگار این ماجرا در بین خود سنت کرده و این عید جزء اعیاد همیشگی و رسمی آنها می شود.
در صفحه 783 عهد عتیق درباره عید پوریم آمده است:
و مردخای این مطالب را نوشته مکتوبات را نزد تمامی یهودیانی که در همه سرزمینهای اخشورش (خشایار شاه) پادشاه بودند از نزدیک و دور فرستاد تا برایشان فرضیه بگذارد که روز 14 و روز 15 ماه آزار (آخرین ماه سال) را سال به سال عید نگاه دارند... از این جهت آن روزها را فور - فوریم (پوریم) نامیدند..
جریان استر و مردخای و هامان و خشایارشاه در تاریخ باستان ایران یک جریان ویژه سیاسی و تاریخ ساز بوده است و اگر اثر آن جریان از دهها قرن قبل بصورت یک سنت و آداب و رسوم" مبتنی بر دین یهود باقی است خود نیز یک جریان سیاسی را می رساند.کلا کتاب تورات که مشتمل بر فصول و ابواب متعدد در پیرامون انبیاء است و در همه جا از انبیاء الهی به بزرگی یاد می نماید" نکات و مسائل تاریخی باستانی را در بر دارد.
داستان استر یکی از این مسائل و جریانات تاریخی می تواند باشد.مورخان و محققان در پیرامون داستان استر و خشایار شاه سخنان و تحقیقات فراوانی کردند و عده ای بر این اعتقادند که کتاب استر و مردخای داستانی ساخته و پرداخته و جدا از تورات است و بعدها وارد تورات شده است.
ولی اینکه چه کسی و چه زمانی اقدام به انجام این کار کرده است نامشخص است.یحیی ذکاء در مقاله ای در این خصوص مطلبی دارد که خلاصه اش از این قرار است (مجله هنر و مردم شماره 11 سال 1342):

یک) عده ای اظهار کرده اند که این داستان یا افسانه ای حماسی (که مملو از نژاد پرستی یهودی بود) برای بیان اساس پیدایش عید پوریم است که جعل و ساخته شده است و به هیچ وجه خصوصیات یک کتاب مذهبی را دارا نیست و حتی برای نمونه یکبار هم ذکری از نام خدا در آن نشده است
دو) در کتاب عهد جدید (انجیل) هرگز مطلبی به کتاب استر استناد نشده و هرگز نامی از او در آن کتاب نیامده است
سه) در کتاب مزامیر که درباره قهرمانان عهد عتیق در 180 سال قبل از میلاد سروده شده است نامی از استر و مردخای نیامده است (حتی به اشاره)
چهار) مارتین لوتر (مصلح مذهبی و موسس فرقه پروتستان) مطلقا آن را جزء کتاب مقدس به حساب نمی آورد
پنج) اسارت یهودیان و کوچ دسته جمعی آنها به ایران در زمان قدرت بابل و پادشاهی بخت النصر است که توسط کوروش آزادی بدست آورده و در زمان داریوش" شهر بیت المقدس بازسازی می شود. حکومت خشایارشاه (486 - 465 ق م) و وقوع داستان استر با اسارت مردخای که به ایران آمده نزدیک به 100 سال فاصله دارد.

اما هستند مورخین و دانشمندانی که به راحتی از مسئله نمی گذرند و در مقابل نظرات فوق حرفهایی دارند.از آن جمله نوشته های یاکوب ادوارد پولاک (متولد سال 1818 در یکی از نواحی بوهم و متوفی 8 اکتبر 1891 در وین) است که 2 بار از ایران دیدن کرده است و بار دوم سال 1299 شمسی است که مشاهداتش را در کتابی بنام ایران و ایرانیان (1865) نگاشته است.پولاک در بازدید از آرامگاه استر و مردخای در مقابل شک و تردیدهای نویسندگان پیشین می نویسد: به دلایل زیر در صحت داستان استر و انتساب این گور به او تردیدی نیست:

یک) یهودیان از زمان اسارت بابل" در ایران زندگی می کنند.مشکل است بتوان مطلبی را که به همه قوم و ملتی مربوط می شود به آنان تحمیل کرد.
دو) وصف (داستان نقل شده در تورات) خیمه ها (پرده ها) و غذا در مدخل کتاب" چنان عالی است که به احتمال قوی می توان گفت که نویسنده خود در آنجا و مقام بوده است.
سه) شاهان هخامنشی در شوش اقامت داشتند و این شهر در خوزستان است.در زمستان اقامت در آن دیار بسیار مطبوع است و در عوض در تابستان درنگ در آنجا قابل تحمل نیست.در نتیجه این رسم ایرانی بوده که شاه در کوهستان (ییلاق) چادر می زده و به این منظور در آن حوالی جائی مناسب تر از همدان در دامنه کوه الوند... نمی توان یافت و همدان پایتخت دولت ماد" پایتخت تابستانی دولت هخامنشیان بوده است.پس این احتمال هست که استر به هنگام اقامت در پایتخت تایستانی (ییلاق) مرده باشد و او را در آنجا دفن کرده باشند.
چهار) طبق عادات و رسوم شرقی اصلا غیر عادی نیست که شاه در حال مستی یا از روی هوس دستور کشتن زنی را بدهد و سپس زن دیگری از طبقات عامه مردم را به همسری برگزیند... این هم چنین زنی که در اثر جاذبه تن و با هوش فوق العاده چنان بر وی تاثیر کند که در امور مملکتی هم دارای نفوذ کلام بشود.
پنج) بخاطر همین است که در ماجرای هامان (وزیر اعظم خشایارشاه) که وزیری مقتدر است" وی با همه خانواده اش به عذر اینکه چشمش به همسر سلطان افتاده است به دیار نیستی فرستاده می شوند.چنین داستانهایی همیشه در مشرق زمین امکان تکرار شدن را داشتند...

پولاک در جای دیگری می گوید: درباره موثق بودن این قبرها" عقیده محققان بر آن است که یهودیان همدان بازیچه خیال و تصوری مقدس هستند و روایتی که این دو قبر را گور استر و مردخای قلمداد می کند پایه و ماخذ تاریخی ندارد.البته عبرانیان شهر" هرگز در مورد موثقیت این انتساب شک و تردید به دل راه نداده اند و اعتقاد محکم دارند که در آرامگاه مزبور معجزه هایی رخ می دهد (خاصه در ایام عید پوریم) به نظر آنان حکایتی که در کتاب تورات درباره استر آمده است افسانه نیست بلکه عین واقعیت می باشد و در این شهر و در قصور تابستانی خشایارشاه رخ داده است.
بعضی از نویسندگان" مشکل این مطلب را با یک نظریه اساطیری جواب داده اند و آن را بیان کننده کشاکش های خدایان بابلی و ایلامی می دانند بدین گونه که استر را مطابق با ایشتار و مردخای را مطابق با مردوخ و وشتی و هامان را مطابق با مشتی و هومان (ربة النوع و رب النوع های ایلامی) دانسته اند.
بنظر می رسد که این نظریه با ظاهری روشن و گویا که دارد از یک تلفیق لغوی" پیش داوری گردیده است.در این صورت جواب مطلب را اینگونه هم می توان تعبیر و توجیه نمود: واژه استر از ریشه عشتر که در سامی به معنی ماه و سعد اصغر یعنی نیک بختی کوچک دارد.
در آریایی همان ستاره زهره و ناهید است و در یونان باستان و روم قدیم آفرودیت و ونوس می باشد که نامهای مونث هستند و مردخای از ریشه مردوک به معنی خورشید و معنی سعد اکبر یعنی نیک بختی بزرگ و در آریایی مهر" شمش (شین اول با فتحه)" شمش (شین اول با کسره) و مشتری و در یونان باستان زئوس خدای خدایان و مذکر است.
می توان اینگونه تعبیر نمود که این دو اسم در ورود به ایران تغییر لفظ و شکل داده باشند.از اینگونه اسامی در فارسی بسیار وجود دارد و در سایر زبانها نیز وجود دارد مانند الکساندر یونانی که در ایران هخامنشی اسکندر نامیده می شود و هگمتانه در یونان که به اکباتان تغییر شکل پیدا کرد.به همین منوال عشتر و مردوک به استر و مردخای تغییر صورت یافته اند.
با توجه به موقعیت آرامگاه در گذشته تا حال" و اعتقاد مردمی و قومی به آن مکان و وجود برخی کتیبه ها از گذشته دور و همچنین سردابه ای که گفته می شود گورگاه استر و مردخای می باشد.همچنین سکونت قوم یهود از هزاران سال قبل در همدان خود می تواند دلیلی بر صحت گفته هایی باشد که به اشاره گذشت.


موقعیت بنای آرامگاه و تاریخچه ساختمان:
امروزه ساختمان و محوطه آرامگاه استر و مردخای در ضلع شمالی خیابان دکتر شریعتی (عباس آباد) واقع است.ظاهر بنا ساختمانی است آجری با گنبدی مدور (مانند بناهای اسلامی) گفته می شود قبل از حمله تیمور لنگ به همدان" مدفن استر و مردخای در آرامگاهی بزرگ در میانه گورستان یهودیان همدان بوده است.آن بنا در زمان حمله امیر تیمور صدمه دید و رو به ویرانی گذاشت و تخریب شد.در زمان دولت صفویه اقدام به بازسازی یا تجدید بنای آن کردند و آنچه امروزه هست بنای مانده از همان زمان است.در سفرنامه پولاک چنین نوشته شده است:
آرامگاه استر و مردخای در همدان تنها بنای یادبود ملی ای است که یهودیان در ایران دارند و از قدیمی ترین زمان" یهودیان به زیارت آن آرامگاه می آیند.کر پورتر (جهانگرد انگلیسی) در قرن نوزدهم در همدان از آرامگاه استر و مردخای دیدن کرد و نوشت:
ساختمان بعد از ویران شدن در زمان امیر تیمور" در قرن 17 میلادی یعنی زمان صفویه مجددا بازسازی شده است.توضیح اینکه در قرن 8 هجری قمری ما در جمال الدوله از اتابکان فارس (که نامش حزق بوده است) با همیاری یهودیان همدان اقدام به بازسازی آرامگاه می نمایند.
همان بنا تا سال 1314 شمسی بصورت محقر و تا حدی کثیف و فراموش شده در بالای تپه ای قرار داشته و بنا به گفته معمرین همدان" اطراف آن گورستان یهودیان ساکن همدان بوده و نام گورستان جهود بوده است.پس از احداث خیابان دکتر شریعتی سمت جنوبی گورستان در کنار خیابان واقع" و ارتباط با خیابان می یابد.از همان زمان دفن مردگان ممنوع شد.پس از تسطیح گورها" محوطه تبدیل به فضائی مشجر و پارک گونه شد.

این آرامگاه در ردیف آثار میراث فرهنگی همدان است.در ورودی به فضای آرامگاه" دری است کوتاه در حد یک متر و عرض 80 سانتیمتر از سنگ کرم رنگ قطور و بسیار سنگین (روی در سوراخی وجود دارد که براحتی یک دست از آن عبور می کند و قفل سنتی {کلون} پشت در را باز و بسته می کند) در سنگی بر روی پاشنه خود" یکی در بالا که در حفره سر در فرو رفته و دیگری در زیر که در حفره آستانه قرار دارد می تواند براحتی چرخیده باز و بسته شود.بنظر می رسد تنها یادگار بنای اولیه آرامگاه از گذشته" همین در سنگی زمخت و سنگین باشد.ورود هر ... از آن در باید بصورت خمیده باشد زیرا سر در آن کوتاه است.ساختمان آرامگاه از 2 اتاق و یک سردابه که در زیر کف اتاق دومی است درست شده.
اتاق اول فضائی است در حدود 7 متر طول و به عرض تقریبی 4 متر.در طاقچه ها و قفسه های موجود" کتب اداعیه ویژه دین یهود و برخی وسایل مخصوص عبادت قرار دارد.چند کتیبه سنگی کوچک به خط عبری و زبان عبری و بدون ترجمه در بالای در و دیوارها نصب شده اند.در گذشته توراتی نوشته شده در روی پوست به صورت طومار به عرض تقریبا 50 سانتیمتر در گوشه ای از اتاق قرار داشت.
دو سر طومار به میله چوبی متصل بود.میله های متصل به طومار بصورت عمودی در قابی و نقره کاری قرار داشت.با چرخانیدن یکی از میله ها" طومار از میله ای باز و به میله دیگری پیچیده می شد.نگارنده این مقاله در سال 1350 شمسی این تورات را دیده است.

اتاق بوسیله مدخلی کوتاه به اتاق دوم راه دارد.این فضا با پوشش گنبدی" مسقف است.گورگاه استر و مردخای در سردابه زیر کف همین اتاق واقع است.دو صندوق چوبی به فاصله کمی در جوار هم قرار دارند.گفته می شود هر صندوق در روی یکی از قبرها قرار دارد.در پیرامون صندوق های چوبی مطالبی به خط عبری کنده کاری شده است.در کتاب جغرافیای کامل همدان تالیف رضا خزائل کردستانی در این مورد آمده است:
دیگر کتیبه های صندوق عتیق است که در روی یکی از مزامیر حضرت داوود... نوشته شده با ذکر تاریخ استر 2045 سال قبل.در طرف شرقی صندوق مزبور عبارت زیر به خط و زبان عبری نقش شده که ترجمه آن این است: سفارش زن عفیفه و عاقله و اولاد برجسته و عاقل و حکیمش (جمال الدوله حزقیا و ستام الدوله یشوعا) 3655 تاریخ هبوط آدم.کتیبه دیگری به خط و زبان عبری در پایین صندوق مزبور دیده می شود که یکی از آیات یشعیای نبی است.صندوق متعلق به مردخای سوخته و کلیمیان همدان صندوق موجود فعلی را که نظیر صندوق اصلی پیشین است به استاد عنایت تویسرکانی سفارش داده و ساخته اند و در روی آن نیز به خط و زبان عبری" نسب نامه مردخای تا زمان شاغول که در همدان می زیسته دیده می شود.در فاصله تنگ ما بین دو صندوق" سنگی چون در چاه" که با قفل و زنجیر به کف اتاق محکم شده است وجود دارد.روی سنگ چند سوراخ وجود دارد که می توان از آنجا سردابه و دخمه زیر اتاق را دید و تنها راه ورودی به سردابه همین دهانه است.

گفته می شود استخوانهای استر و مردخای در گورهای داخل دخمه وجود دارند.اصل بنای سردابه و دخمه را می توان به ۲۰۴ سال قبل از میلاد قدمت داد ولی سایر قسمتهای آن بی تردید بارها بازسازی و تعمیر شده اند.
بنا به گفته متصدی آرامگاه سردابه دهلیز گونه ای است به طول ۷ متر و عرض ۳ متر و ارتفاعی در حدود ۵/۲ متر.هرگز کسی نمی تواند به سردابه وارد شود زیرا اجل او فرا رسیده و در دم می میرد.به جز صندوقهای روی قبرها" در آرامگاه چند کتیبه سنگی و گچبری به خط عبری نیز وجود دارد.
مردم همدان عقیده دارند در آرامگاه اشیاء نفیس و عتیقه هایی وجود داشته که به سرقت رفته اند از جمله: کتیبه ای روی سنگ به رنگ یشمی و به خط میخی" تاج استر" نگین بهمن و فرمان آزادی یهود و... را نویسندگان نام برده اند.در کتاب جغرافیایی کامل همدان به دنبال مطلب آرامگاه استر و مردخای است:
آثار و اشیاء قیمتی هم در قسمت فوقانی گنبد بوده" از جمله مجسمه ای از طلای سفید که در حدود ۴۰ سال قبل (۱۲۸۲ شمسی) به سرقت رفته است.کلیمیان همدان در همان زمان به وزارت خارجه تظلم نمودند و در این خصوص پپرونده های متعددی در وزارت خارجه موجود است.همچنین در کتاب خاطرات و اسناد ظهیر الدوله (به کوشش ایرج افشار . انتشارات بنیاد افشار) بطور مفصل در مورد این اشیاء آمده است که خلاصه اش از این قرار است:

ماجرای بردن سنگ قدیم بقعه:
موافق تاریخ یهود و ملل قدیمه" تاج استرو تاج نگین بهمن را که مردخای داده بود با فرمان آزادی یهود" در بقعه مردخای درآویختند و به سنگ یشمی و به خط میخی تاریخ وفات آنها نقل شده و در بالای در مقبره از طرف داخل نصب بوده است.چهار سال قبل (۱۳۱۸ قمری) یکی از فرنگیان ساکن مصر که مذهب یهود داشته و پنهان می کرده است به همدان آمده قریب یک سال ماند.هنگام رفتن" آن سنگ تاریخ را به ۱۰۰ تومان از ماشیخ (خادم مقبره) بطوری دزدی خرید و برد و جای آن را گچ اندود کرد و از انظار مستور داشت.تا پارسال (۱۳۲۱ قمری) (احتمال قوی این ماجرا در سال ۱۳۲۲ قمری اتفاق افتاده است) که یکی از یهودیان همدان ساکن مصر نوشت و نقل قول کرد که آن یهودی اروپایی ساکن مصر که به همدان آمده و سنگ را خریده است و می گوید: من از این سنگ و سایر ذخایر و ودایع مقبره استر و مردخای با خبر بودم.سه سال پیش به همدان برای بدست آوردن چیزی از آنها در محله یهودیان ساکن شدم و گاهی به آنجا می رفتم و خادمش را ملاقات می کردم.سایر اشیاء را نتوانستم بدست بیاورم.آن سنگ را به ۱۸۰ تومان خریدم و آوردم به مصر و در این ایام به ۸۰ هزار لیره مصری فروختم.و یهودیان ایران قدر آن را ندانستند.محتمل است که از تاجها و نگین و... نیز در آن سنگ اثری بوده است که به آنقیمت فروخته شده است.

ماجرای قندیل بقعه (از همان کتاب):
در ماه شوال و ذیقعده" مسیو گروبه (رئیس بانک استقراضی تهران) برای تاسیس بانک به همدان آمد.روزی در مقبره مردخای رفته و در هنگام بیرون آمدن وقتی خواسته بود در میدان جلوی مقبره سوار شود توسط مترجمش به ماشیخ (خادم مقبره) می گوید که این قندیل را تا ۱۰۰ هزار تومان می خرم.شیخ ابوالقاسم و دو مسلمان دیگر آنجا بودند و این را شنیدند.ماشیخ بدبخت به وکلای جماعت یهود می گوید که شخصی این قندیل را به ۱۰۰ هزار تومانمی خرد.آن جماعت احمق می گویند که اگر پا بالای قبر مردخای بلند شود آسمان به زمین می آید.رنود یهود ملتفت شده با خادم" ساخته قندیل را که ذیلا عرض می شود به تدبیری پایین آورده و العلم عنداله که چه شد و چه کردند.

منبع:کتاب دیدنی های همدان
منبع : خدمات وبلاگ نويسان جوان



عالم ذرّ یا روز الست




در مورد عالم ذرّ بین مفسّرین ، محدّثین ، حکما و عرفا مناقشات علمی فراوانی وجود دارد که ذکر نظرات همه آنها در این نامه مقدور نیست. لذا در این نامه تنها به نظر برخی از حکمای مفسّر ــ آن هم به صورت کلّی ــ پرداخته می شود. چرا که ورود به جزئیّات این مسأله ، به معلومات کلامی ، فلسفی و عرفانی بالایی نیازمند است.
خداوند متعال می فرماید:
« وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ. و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن» ( حجر/21) و می فرماید:
« لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس‏. ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است ...»(حدید/25) باز می فرماید:
« یا بَنی‏ آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْكُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِكُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَیْر ... . اى فرزندان آدم! ما لباسى براى شما نازل نمودیم كه اندام شما را مى‏پوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس تقوا بهتر است... .»( الأعراف : 26)
آیه 21 حجر دلالت بر این دارد که همه موجودات ، حقایقی جاویدان نزد خدا دارند ، چون هر چه نزد خداست زوال ناپذیر است. « ما عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ»(نحل/96) و در آیه 25 حدید بیان فرمود که خداوند متعال همانگونه که کتاب آسمانی را از نزد خود(علم خود) نازل نموده است آهن را هم از نزد خود نازل کرده است.
در آیه 26 اعراف نیز لباس را نازل شده از سوی خود معرّفی نمود. بنا بر این ، حقیقت همه ی اشیاء قبل از ایجاد دنیایی آنها با اسباب و علل دنیایی ، به نحو وجود علمی در مرتبه علم الهی موجود بوده است.
حقایق اشیاء از این مرتبه تنزّل یافته ، مراتب گوناگون وجود را یک به یک طی می کنند تا در نهایت به پایین ترین مرتبه ی عالم ملکوت می رسند. آنگاه از عالم ملکوت با تدبیر و ترتیبی ویژه و به صورت آن به آن و به تدریج به عالم مادّه نازل می شوند.
برای مثال حقیقت یک سیب از علم الهی نازل شده مراتبی را طی نموده به ملکوت سفلی می رسد و آنگاه لحظه به لحظه صورت سیب به مادّه ی موجود در درخت که از خاک گرفته می شود افاضه می شود.
از نگاه افراد عادی چنین به نظر می رسد سیب خودش بزرگ می شود و به سوی فعلیّت خود پیش می رود ؛ امّا از نگاه کسی که از افق ملکوت به عالم مادّه نظاره می کند مادّه ی سیب تنها قبول صورت می کند و این حقیقت ملکوتی سیب است که به اذن الله صورتهای پیاپی را به مادّه افاضه می کند. انسانها نیز چنین پُرسه ای را طی می کنند تا وارد عالم مادّه شده و تکامل پیدا کنند. با این تفاوت که دیگر موجودات هر صورتی را که از جانب ملکوت به آنها افاضه شود به صورت طبیعی قبول می کنند ؛ یعنی تا جایی که موجود قابلیّت دارد صورتها به او افاضه می شوند.
امّا انسان افزون بر این ، در مواردی قابلیّت خود را هم در دست خود دارد ؛ یعنی در مواردی می تواند قابلیّت خاصّی را در خود فراهم کند تا صورت کمالی خاصّی را از عالم ملکوت بگیرد یا بالعکس می تواند قابلیّت موجود خود را معطّل گذارد یا حتّی نابود سازد و در نتیجه خود را از برخی صور کمالی که در حقیقت ملکوتی او وجود دارند محروم سازد.

به تصریح آیات و روایات ، حقیقت ملکوتی همه ی انسانها خدا را می شناسد. چون حقیقت ملکوتی اشیاء ذاتاً عالم به خدا بوده و ربوبیّت حق تعالی را نسبت به خود با تمام وجود ادراک می کند.
خداوند متعال می فرماید:
« وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ».
« و(به خاطر بیاور) زمانى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ، ذریه آنها را برگرفت ؛ و آنها را بر خودشان گواه ساخت ؛ (و فرمودآیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند:
آرى، گواهى مى‏دهیم. (خدا چنین كرد تا مبادا) روز رستاخیز بگویید:ما از این ، غافل بودیم.»(الأعراف:172)
خداوند متعال در این موطن و قبل از ورود به دنیا ، ذات و حقیقت همه ی انسانها را بر خودشان گواه ساخته و از آنها پیمان گرفته است که جز به ربوبیّت او نگرایند. لذا در عمق وجود همه ی انسانها این ندای الهی و ملکوتی باقی مانده است که از آن تعبیر می شود به ندای فطرت و پیمان فطرت. « ابن مسکان گوید:
از امام صادق(ع) درباره آیه میثاق پرسیدم که آیا این جریان به صورت مشاهده بود؟ امام فرمودند:
آری ، پس معرفت در جان آنها ثابت ماند ولی موطن پیمان را فراموش کردند ؛ و به زودی آن را به یاد آرند. و اگر آن واقعه نبود کسی نمی دانست آفریدگار و روزی دهنده اش کیست؟...»( ترجمه رسائل توحیدی ، علامه طباطبایی ، ص151)
نبی اکرم(ص) فرمودند:
« كُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یُمَجِّسَانِه».
هر نوزادی بر اساس فطرت توحید زاده می شود پس والدینش او را یهودی و نصرانی و مجوسی می کنند.»‏ (بحار الأنوار ، ج‏58 ،ص187 )
زراره گوید:
از امام باقر (ع) در باره آیه«حنفاء للّه غیر مشركین به» پرسیدم؟ امام فرمودند:
حنیف بودن همان فطرتى است كه خدا مردم را بدان سرشته است و آفرینش خدا دگرگونى ندارد و فرمودند: خدا آنها را بر معرفت خود سرشته است .
زراره گوید:
از امام پرسیدم درباره آیه
« وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى ».
امام فرمودند:
خدا فرزندان آدم را تا روز رستاخیز از پشت او در آورد و چون مورچه در آمدند و خود را بدانها شناساند و اگر آن نبود كسى پروردگارش را نمی شناخت. و فرمود:
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرموده اند: هر نوزاد بر فطرت زاده می شود ؛ یعنی بر این زاده می شود كه خدای عزّوجلّ آفریننده اوست ؛ و چنین است که خدا فرمود:« و اگر از آنها(مردم) بپرسى كه آفریننده آسمانها و زمین کیست؟ البته می گویند خدا.» »( بحار الأنوار ، ج‏64 ،ص 135 )


عالم الست




مقدمه :

جاي هيچ گونه ترديد نيست كه سرچشمه علوم اسلامي از قرآن است ، قرآن در ميان جامعه اي ظاهر شد كه از نظر معلومات خيلي فقير بودند بطوريكه حتي معلومات ناچيز عصر خود را هم نداشتند .
قرآن از يك طرف دعوت به تفكر و تدبر و عبادت است و انديشه هاي خفته را بيدار مي سازد و از طرفي ديگر به دست آن موضوعاتي آشكار مي شود .
در اثناي اين دنيا چيزهاي عجيب و زيبا آفريده شده كه هنوز كشف آن براي بندگان ممكن نيست شايد عالم ذر و يا الست هم همينطور باشد كه مردم تا حدودي از آن بي خبر هستند .

حال با توجه به بعضي تفاسير كه دراختيار داشتيم در مورد عالم الست يا ذر تحقيق كرده و مطالبي درباره آن را بازگو مي كنيم .



ذريه : به معني فرزندان كوچك و كم سن وسال است . اما اغلب به همه فرزندان گفته مي شود .

سوره اعراف آيه ي 172 :

وَ إذْ أَخَذَ رَبُكَّ مِن بَنيِ آدَمَ مِن ظُهُوِرهِم ذُرّيتَهُمْ وأَشْهَدَهُم عَلَي أَنفُسِهِمْ أَلَستُ بِرَبِّكُم قَالوا بَلي شَهِدْنا أَن تتُوُلوا يَومَ القِيَمَهِ إنَّا كنّا عَن هَذا غَفِلينَ .

« وبه ياد آور زماني كه پروردگارت از پشت بني آدم ذريّه آنان را بر گرفت و آنان را گواه بر خودشان ساخت ( و فرمود ) : آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند : چرا ، ما گواهي داديم ( كه تو پروردگار مايي ) ( اين اقرار گرفتن از ذريه ي آدم براي آن بود كه ) تا در روز قيامت نگويند : ما از اين غافل بوديم .
پيام 1 : خداوند توحيد را در فطرت و سرشت انسانها قرار داده است .( اَشهد هم علي أَنفُسَهُم )
پيام 2 : ميثاق فطرت وخداجويي ، براي اتمام حجت بر بندگان است .(أن تقولوايوم القيامه ... )
پيام 3 : انسانها در عمق وجود خويش ، حس خداگرايي را مي جويند ، چون در عالم ذره به آن اعتراف كرده اند .
سوره ي اعراف آيه ي 173 و 174 أَو تَقوُلوُا إِنَّها أََشْرَكَ اباؤُنَا مِن قَبْلُ و كُنَّاذُرِيَّهَ مِّن بَعدِهِم أَنتُهلِكُنَا بِما فَعَلَ المُبطِلوُنَ(173) وَكَذلِكَ نُفَصِّلُل الأَيَتِ و لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ (174 )

« ( آن سؤال و جواب را از ذريه ي آدم كرديم ) تا نگوئيد : پدران ما از قبل ، مشرك بودند و ما نيزفرزندان ازپس آنان بوديم ( و ناچار ، راهشان را ادامه داديم ) آيا ما را به خاطر عملكرد اهل باطل ، مجازات و هلاك مي كني ؟ »

و ما اينگونه آيات خويش را روشن مي كنيم ( تا بدانند نور توحيد ، از آغاز درسرشت آنان بوده است ) و شايد يه سوي خداوند ( و فطرت پاك توحيدي ) برگردند .
پيام ها :

1- فطرت خداشناسي ، براي اتمام حجت از سوي خداوند است و چراغ فطرت قدرت نور افشاني بر ظلمات محيط را دارد .
2- جامعه و محيط ، انسان را مجبور نمي كند ( أو تَقوُلوُا )
3- تقليد در اصول دين جايز نيست . ( أَشرك آباءُ نا )
4- گناه و انحراف خود را به دوش ديگران نيفكنيد . (أَشرك آباءُ نا )
5- اطاعت و احترام نيكان ، تا حدي است كه انسان را به شرك نكشند ( ذريّه من بعدهم )
6-شرك ، انسان را به ياوه كاري و هلاكت مي كشاند . ( تهلكنا مبطلون )
7-يات الهي، براي توجه دادن انسانها به ميثاق فطرت وسرشت توحيدي است.( لعلهم يرجعون)
اعتقاد به وجود چنين جهاني در واقع مستلزم قبول يك نوع تناسخ است زيرا مطابق اين تفسير بايد پذيرفت كه روح انسان قبل از تولد فعلي او يك بار ديگر در اين جهان گام گذارده است . و پس از طي دوراني كوتاه و يا طولاني از اين جهان بازگشته است ، و به اين ترتيب بسياري از اشكالات تناسخ متوجه آن خواهد شد .

ولي اگر تفسير دوم آيه 172را بپذيريم هيچيك از اين ايرادها متوجه نخواهد شد زيرا سؤال و جواب و پيمان مزبور يك پيمان فطري بوده است كه الان هم هر كس در درون جان خود آثار آنرا مي يابد و حتي طبق تحقيقات روانشناسان اخيراً حس مذهبي يكي از احساسات اصيل روان ناخودآگاه انساني است ، و همين حس است كه بشر را در طول تاريخ به سوي خداشناسي رهنمون بوده و با وجود اين فطرت هيچگاه نمي تواند به اين عذر كه پدران ما بت پرست بودند توسل جويد . « فطره الله التي فطر الناس عليها » (روم – 30 )

پيمان الست

چگونگي پيمان گرفتن خدا از بني آدم در آيه بيان شده است كه طبق روايات ، پس از خلقت آدم همه فرزندان او به صورت ذرات ريز و باشعور از پشت او بيرون آمده ، مورد خطاب و سؤال الهي قرار گرفتند و به ربوبيت خدا اعتراف كردند . آنها داراي عقل شعور كافي براي شنيدن سخن و پاسخ بودند در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد ( الستُ بِرَّبِكُم ) سپس همه به صلب و گل آدم برگشتند تا به تدريج و به طور طبيعي به اين جهان بيايند و اين عالم را عالم ذر و آن پيمان را پيمان الست و عالم الست مي گويند بنابراين پيمان مذبوريك پيمان تشريعي به قرارداد خود آگاه ميان انسانها و پروردگار شان بوده است . شايد هم مراد از عالم ذر ، همان عالم استعدادها و پيمان فطرت و تكوين باشد . يعني هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران كه ذراتي بيش نيستند ، خداوند استعداد و فطرت توحيدي و حقجويي را در سرشت آنها مي نهد و اين سر الهي به صورت يك حس دروني در نهاد و فطرت همه ما به صورت وديعت نهاده مي شود و در مورد پذيرش امانت الهي نيز بايد گفت : كه اين پذيرش قراردادي و تشريفاتي نبوده بلكه پذيرشي است تكويني بر حسب عالم استعداد در عقل و خردشان ، خدا باوري به صورت يك حقيقت خود آگاه نقش مي بندد . خداوند به زبان خلقت از آنان سؤال كرده ، آنان با همين زبان ، پاسخ داده اند . بنابراين همه ي افراد بشر داراي روح توحيدند و سؤالي كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخي كه آنها داده اند نيز به همين زبان اينگونه تعبير ها در گفتگوهاي روزانه نيز كم نيست مثلاً مي گوئيم : « رنگ رخساره خبر مي دهد از سر درون » يا مي گوئيم : « چشمان به هم ريخته او مي گويد ديشب به خواب نرفته است . »

يك روايت :

وقتي به اشياء نظر افكنيم و نظر خود را به طور مجرد و خالص به اين جهت افكنيم كه موجودات صنع و فعل محض خدا هستند و از او منفك و منفصل نمي باشند كه نظر حق واقع همين است . خواهيم ديد كه در تمامي موجودات جز تسليم در برابر خدا و خضوع در برابر اراده ي او و كوچكي و ذلت در برابر كبريائي او و وابستگي به رحمت و و امور ربوبيت او و ايمان به وحدانيت او و هر چه كه بر رسولان خود فرستاده و ديني كه برايشان نازل ساخته و ... جز اينها چيز ديگري وجود ندارد .

و اگر عالم مادي را اصل قرار داده و چيز هاي ديگر را بدان قياس كنيم اين وجودات كه از آن نام برديم با مقايسه ي وجودات عالم مادي « ظل » ( سايه ) اند ، شي هستند و شي نيستند . بناي آيات نيز همين است ( هو الا صل و اشخص الذي له الظل ) زيرا غرض آيات اين است كه ثابت كند تكليف به توحيد تكليفي است چاره ناپذير و روز قيامت در مورد آن پرسش خواهد شد .
ولي اگر حجت خدا را اصل بگيريم و اين عالم مادي را با موجودات مادي اي كه دارد با آن مقايسه كنيم كه اين نيز نظر حقيقي است اين عالم ظل است و جهت خدا يا ( رب متعال ) اصل و داراي ظل است كه اين آيه اشاره به آن دارد ( كل شيء هالك الاوجَههُ ) يعني همه چيز غير از وجه خدا نابود خواهد شد و اين آيه نيز اشاره دارد ( كل من عليها فان و يبقي وجه ربك ) يعني هر چه بر عرصه زندگي است فاني است و تنها وجه پروردگار باقي مي ماند . عياشي از ابو بصير از حضرت صادق ذيل آيه ( فما كانو اليؤمنوا ) روايت كرده كه فرموده :
خدا رسولان را بسوي خلق فرستاد در حاليكه خلايق در صلب مردان و در رحم زنان بودند . هر كس در آن حال تصديق كرد بعداً هم تصديق كرد و هر كس در آن حال تكذيب كرد بعداً نيز تكذيب كرد .
ظاهر اين روايت اين است كه انبياء وابستگي به نطفه هايي داشته كه در صلبها و رحم ها قرار دارد و اين نطفه ها زنده و عاقل و مكلفند ولي همانطور كه در سخنان مربوط به آيه ي ذر گفتيم چنين چيزي را ضرورت رد مي كند . مگر آنكه بگوييم مراد اين است كه عالم ذر چون غير زماني است محيط به اين عالم مادي تدريجي زماني است . و در اين صورت وجود « ذري » وابسته به زماني درون زمان ديگر نيست و علاوه اين محل براي روايت بعيد است .
ظاهر اين روايت اين است كه عالم در محكوم زمان است چون از صلب پدران و رحم مادران سخن مي گويد . در حاليكه عالم ذر بدين معني لازمه اش اين است كه نطفه ها عقل و تكليف داشته باشند كه بطلان آن ضروري است مگر آنكه بگوييم مراد همان عالم ذر غير زماني است ولي اين عمل براي تصحيح روايت عمل بعيدي است .

حسن ختام :

حديثي از پيغمبر اكرم ( ص ) كه درباره ي قرآن مي گويد : قرآن ستارگان درخشاني دارد و برفراز اين ستارگان ، ستارگان ديگري است ، شگفتي هايش پايان نمي گيرد و عجايبش كهنه نمي شود و چراغهاي هدايت و منزل گاههاي حكمت و دانش در آن است .

با اين همه تفاسير مي توان در يافت كه ميل به خدا جويي و سعادت طلبي در فطرت هر انساني گواه روشني بر وجود خالق يكتاست و آن خدايي است كه هيچ چيز را بيهوده نيافريده و مدركي مهم و غير قابل انكار ( عالم الست ) را با هدف گرفتن دليلي براي اثبات حقانيت و موجوديت خود آفريده است

گرد آورندگان : سميه سرائي ، مريم اسماعيل زاده
هاله ميرزايي ، راضيه اميني
به راهنمايي خانم حميده عقبايي