کافه تلخ

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

ولتر و استرو مردخای




ولتر در ارزیابی کلی خود از تورات، درباره این کتاب استر می‌نویسد:
« همه ما می دانیم که این داستان، از آغاز تا انجام، یک رمانِ خیالی بیشتر نیست، ولی حتی یک رمان نیز می باید تا اندازه معینی سر و ته داشته باشد
یعنی 
در آن، یک ضیافت، شش ماهِ تمام، بدونِ وقفه، ادامه نیافته باشد، و در جایی که هرودوت و دیگر مورخانِ یونانی جملگی بر مقرراتِ اخلاقیِ سختگیرانه دربارِ هخامنشی تأکید می گذارند،
پادشاهِ این دربار، دستور نداده باشد که همسرش را برهنه در برابر اتباع و رعایایش به نمایش گذارن
و در جایی که هر پادشاهِ مقتدرِ شرقی، چه پارسی و چه عرب و چه ترک و مغول و چینی حتی انتخاب یک اسب را برای اصطبلِ سلطنتی، مشروط به بررسی در اصالتِ آن می کند،
پادشاهِ 127 کشور، دختر ناشناسی را بدونِ هیچ بررسی در سابقه ی خانوادگی و قومی و مذهبیِ او، به همسری خود برنگزیده باشد، و به یک پناهنده ی مفلوکِ خارجی منصبِ صدارت و لباسِ ملوکانه و تاجِ زرین نبخشیده باشد
و در کشوری که روحِ اغماض و مدارایِ مذهبیِ پادشاهانِ آن زبانزدِ دوست و دشمن بوده است، بخاطرِ چشم و ابروی یک دخترِ یهودی، اجازه قتلِ عامِ هزاران نفر از اتباعّ خود را صادر نکرده باشد

استر و عیدِ پوریم


«یکی از کتا‌ب‌های بیست و چهارگانه تورات تماما به ایران هخامنشی مربوط می‌شود و وقایع آن نیز از اول تا به آخر در شوش و در دربار شاهنشاه پارس می‌گذرد. نام این کتاب "کتاب استر" است و داستان آن داستان تسلط بی چون و چرای دختری یهودی بر دربار پادشاهی ایران در زمان "اخشورش" است که به روایت تورات " از هند تا حبش بر 127 مملکت سلطنت می‌کرد".

این اخشورش (که ظاهرا خشاریارشا فرزند داریوش هخامنشی است) در سال سوم از سلطنت خویش ضیافتی در "دارالسطنه شوشن" (شوش) برای نشان دادن جلال و حشمت سلطنت خود بر پا میکند که 180 روز تمام ادامه مییابد، و پس از انقضای این مدت ضیافت هفت روزه دیگری در قصر پادشاهی ترتیب می‌دهد که در روز هفتم آن در عالم مستی امر می‌کند وشتی شهبانوی او را با تاج ملوکانه بحضور پادشاه بیاورند تا خلایق زیبایی او را از نزدیک ببینند( در متن کلدانی تورات تصریح شده است که شاه فرمود او بدین منظور سراپا برهنه شود)، ولی شهبانو از این کار سرباز می‌زند و در نتیجه مغضوب پادشاه می‌شود

شاه پس از مشورت با ریش سفیدان قوم تصمصم میگیرد که رتبه ملوکانه وشتی را به دیگری که شایسته تر از او باشد بدهد، و پس از جستجو در سراسر کشور، دختری بنام استر که عموزاده و دختر خوانده مردی یهودی بنام مردخای بن یائیربن شمعی بن قیس بنیامینی است که از اورشلیم جلای وطن کرده و در دارالسلطنه شوشن زندگی میکند برای شهبانویی انتخاب میشود، ولی بدستور مردخای قومیت یهودی و خویشاوندی خود را با مردخای پنهان نگاه میدارد.

این اخشورش وزیری بنام هامان دارد که "جمیع خادمان شاه بحضور او سجده میکنند"، اما مرخای سجده نمیکند و هامان که بر یهودی بودن مرخای آگاه میشود نه تنها قصد کشتن مرخای بلکه "قصد هلاک نمودن جمیع یهودیانی را میکند که در تمامی مملکت اخشورش بودن، از آنرو که قوم مرخای بودند"، ولی با فعل و انفعالهایی که در داستان استر بتفضیل حکایت شده، پادشاه در یک بزم میگساری به استر قول میدهد که هر چه را که او بخواهد، ولی نصف مملکتش باشد بدو بدهد، و استر از او اعدام هامان را میخواهد، و شاه این درخواست را میپذیرد، و اضافه بر آن به استر و عمویش مردخای اجازه میدهد که گ نامه هایی از جانبی پادشاه به والیان و روسای 127 ولایت از هند تا حبش بنویسد که بموجب آنها به یهودیانی که در همه شهرها هستند اجازه داده میشود که "تمامی قومها و ولایت‌ها را که قصد اذیت ایشان می‌داشتند با اطفال و زنان ایشان هلاک سازند و بکشند و تلف نمایند و اموال ایشان را تاراج کنند" .... و مردخای پس از صدور این حکم از حضور پادشاه با لباس ملوکانه لاجوردی و سفید و تاج بزرگ زرین و ردای کتان نازک ارغوانی بیرون می‌رود و یهودیان در شهر شوشن شادی و وجد میکنند و داستان چنین بپایان میرسد که : " یهودیان جمیع مخالفان خود را در همه ولایت‌های اخشورش پادشاه به اجازه او به دم شمشیر زده کشتند و هلاک کردند و ایشان هرچه خواستند بعمل آوردند، و در دارالسلطنه شوشن به تنهایی پانصد نفر را به قتل رسانیدند، و در آنروز عدد آنانیرا که در دارالسلطنه شوشن کشته شدند بحضور پادشاه عرضه داشتند، و پادشاه به استر ملکه گفت که یهودیان در دارالسلطنه شوشن پانصد نفر را هلاک کرئه اند؛ پس در سایر ولایتهای پادشاه چه کرده اند؟
حال مسئول تو چیست که به تو داده خواهد شد. و استر گفت به یهودیانی که در شوشن میباشند اجازت داده شود که فردا نیز مثل امروز عمل نمایند، و پادشاه فرمود که چنین بشود، و یهودیان بر رویهم هفتاد و هفت هزار نفر از مخالفان خویش را کشتند و آنروز را روز بزم و شادی دانستند."

عیدِ پوریم عیدِ بهاریِ بابلیان بود که در کنعان نیز برگزار می شد و قوم یهود آنرا مانند بسیاری دیگر از سنن خود از تمدن های پیشین اقتباس کرده بودند. این جشن در روزهای 14 و 15 ماه ادر بر پا می شد که با اواخر اسفند ماهِ ایرانی منطبق است، و اکنون نیز در همان زمان توسطِ یهودیان برگزار می شود
نقل از کتاب تولد دیگر- شجاع‌الدین شفا

غرق شدن فرعون و سالم ماندن جثه‌ی او بعد از مرگ





هنگامی که فرانسوا میتران در سال 1981م زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت،ازمصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی آزمایشها وتحقيقات به
فرانسه منتقل شود

*هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین طاغوت تاریخ در فرانسه به زمیننشست،بسیاری
از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از
جسد طاغوت استقبال کردند



پس از اتمام مراسم،جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه،آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند . *

*رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه بنام پروفسور موریس بوکای بود که برخلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند،*



*او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود .تحقیقات پرفوسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد بقایای نمکی که پس از ساعتها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج

کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد،آن را مومیایی کرده اند . اما مسئله ی غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالمتر از سایر اجساد باقی مانده است در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.

پروفسور موریس بوکای در حال آماده کردن گزارش نهایی در مورد کشف جدید (مرگ فرعون بوسیله غرق شدن در دریا و مومیایی جسد او بلافاصله پس از بیرون کشیدن از دریا ) بود که یکی از حضار در گوشی به یادآور شد که برای انتشار نتیجه تحقیق عجله نکند،*

* چرا که نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مور غرق شدن فرعون است.

ولی موریس بوکای بشدت این خبر را رد کرده و آن را بعید دانست. او بر این عقیده بود که رسیدن به چنین نتیجه ی بزرگی ممکن نیست مگر با پیشرفت علم و با استفاده از امکانات دقیق و پیشرفته کامپیوتری. در جواب او یکی از حضار بیان کرد که قرآنی که مسلمانان به آن ایمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جثه‌ی او بعد از مرگ را خبر داده است. *






*حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد و از خود سوال می‌کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال 1898م و تقریبا درحدود دویست سال قبل کشف شده است، در حالی که قرآن مسلمانان قبل از 1400 سال پیدا شده است؟ چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیچ انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئله نمیگذرد؟ *
**
*

*
موریس بوکای تمام شب به جسد مومیایی شده زل زده بود و در مورد سخن دوستش فکر میکرد که چگونه قرآن مسلمانان درمورد نجات جسد بعد از غرق سخن می‌گوید در حالی که کتاب مقدس آنها از غرق شدن فرعون در هنگام دنبال کردن موسی سخن میگوید اما از نجات جسد هیچ سخنی بمیان نمیآورد.. و با خود میگفت آیا امکان دارد این مومیایی همان فرعونی باشد که موسی را دنبال میکرد؟ *

*و آیا ممکن است که محمد هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟

او در همان شب تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند.

پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر باز گرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم به سفر کشورهای اسلامی گرفت تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل کند. یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و این آیه را برای او تلاوت نمود:

{فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ} [یونس:92]

**امروز فقط بدن تو را نجات میدهیم تا برای افراد پس از خودت درسی باشد. هر چند خیلی از مردم از آیات ما غافلند...**
*

*این آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد:

من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم.

موریس بوکای بار تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و دهها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده ذر عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد.*

*وبر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد (لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید).

حاصل تلاش سالها تحقیق این دانشمند فرانسوی کتابی بود بنام( قرآن و تورات و انجیل و علم بررسی کتب مقدس در پرتو علوم جدید).

انسان - شیطان



انسان از چه آفريده شده است؟
از برخي آيات مي‏توان دريافت كه انسان از خاك يا گل و از برخي آيات ديگر استفاده مي‏شود كه انسان از آب يا نطفه آفريده شده است.

اين آيات با يكديگر منافاتي ندارند؛ زيرا مراد از آفرينش انسان خاك يا گل، آفرينش آدم«عليه السلام» است كه آفرينشي مستقل داشته است و مراد از آفرينش انسان از آب يا از نطفه آفرينش فرزندان آدم«عليه السلام» و به طور كلّي انسانهاست كه از طريق آب(مني) و تشكيل نطفه صورت مي‏پذيرد.

آيا مي‏توان گفت اختلافات فردي در خلقت، در وراثت ريشه دارد؟
به طور مسلّم برخي از خصوصيّات جسمي و رواني افراد از راه وراثت به آنها منتقل مي‏شود، ولي نمي‏توان گفت تمام اختلافات از راه وراثت پديد مي‏آيد؛ زيرا برخي از اختلافات در اثر اختلاف محيط، موقعيّت و در نتيجه اختلاف تجربيّات به وجود مي‏آيد. 

علاوه بر اين، بحث درباره اختلاف فردي و حكمت آن بحثي كلّي است و به اين امر كه خداوند اختلافات در آفرينش را از چه راهي به وجود مي‏آورد(از راه توارث يا راه‏هاي ديگر)، مربوط نمي‏شود.

آيا انسان از اتم به وجود آمده است؟
تمام اشياء موجود در عالم مادّه از ذرّات ريز و بسيار كوچكي به نام «اتم» به وجود آمده‏اند و اين اختصاص به بدن انسان ندارد؛ به عبارت ديگر واحد ساختماني همه اشياء اتم است و البتّه هر شي‏ء، اتم مربوط به خود را دارد. واحد ساختماني بدن انسان سلول است؛ يعني هر بافت بدن از مجموعه سلول‏هاي همانند و هماهنگ به وجود آمده است و مجموعه بافت‏ها اندام‏هاي بدن را به وجود مي‏آورند. هر سلول نيز از تعداد بي‏شماري اتم‏هاي گوناگون تشكيل يافته است.

آيا خلقت تمام افراد بشر از ابتدا تاكنون به يك صورت انجام گرفته است؟
آفرينش اوّلين انسان با آفرينش انسان‏هاي بعد، فرق دارد. نخستين انسان با كيفيّت خاصّي از خاك و گل و در ضمن مراحلي آفريده شد و انسان‏هاي بعد به همين كيفيّت فعلي به وجود آمدند؛ يعني از راه تناسل و تركيب نطفه پدر و مادر؛ پس به جز نخستين انسان، آفرينش انسان‏هاي ديگر به يك صورت انجام مي‏گيرد. البتّه تولّد حضرت عيسي«عليه السلام» كه بدون پدر به دنيا آمده‏است، استثنايي است.

شیطان
فرق بين ابليس و شيطان چيست؟
ابليس نام شيطاني است كه وقتي از طرف خداوند همراه فرشتگان مأمور سجده به آدم شد، از فرمان خدا تخلّف كرد و رانده درگاه الهي شد و به وسوسه انسان‏ها پرداخت.
شيطان به نيروهاي گمراه كننده و وسوسه‏گر و متجاوز نيز اطلاق مي‏شود؛ چنانكه در قرآن مجيد آمده است: «...شياطين الانس و الجن...»(3).

آيا شيطان موجودي داراي اختيار است؟
شيطان و به طور كلّي جنيان موجوداتي داراي اختيار و مكلّف مي‏باشند؛ از همين رو وي برخلاف فرمان خداوند نسبت به سجده حضرت آدم«عليه السلام» عمل كرد و خداوند او را طرد كرد و مورد استحقاق لعن و نفرين و كيفر الهي قرار گرفت؛ بنابراين استحقاق عقوبت او به خاطر داشتن اختيار و در نتيجه معصيّت و استكبار ورزيدن او است.

شيطان چند تاست؟
همان گونه كه از آيات قرآن استفاده مي‏شود، دو گروه شياطين وجود دارند:
يك گروه شياطين جنّي مي‏باشند كه از جنود ابليس بوده از رهگذر وسوسه، انسان‏ها را منحرف مي‏سازند.
ديگر شياطين انسي، يعني انسان‏هاي طغيانگر و گمراه كننده كه با القاي شبهات و طرح برنامه‏هاي انحرافي، موجبات گمراهي انسان‏ها را فراهم مي‏سازند.

موعود و صهیونیست



یهودیان در انتظار مسیحا لحظه شماری می کنند . حدود صد سال پیش متفکران یهود گفتند :
قوم ما این همه سال در انتظار مسیحا خواری ها را بر خود هموار کرد ولی از وی خبری نیا مد .دیگر انتظارمان سر امد و کاسه ی صترمان لبریز شد . 
جا دارد که خود برای پایان دادن به وضع موجود بر خیزیم . آنان مکتب صهیونیسم را تا سیس کردند و گفتند باید خودمان فلسطین را بگیریم . 
عموم یهودیان می گفتند این درست نیست زیرا طبق باورهای دینی ، تنها مسیحا می تواند به چنین کاری اقدام کند

صهیونیست‌ها گفتند ما برای قیام مسیحا پایگاهی در فلسطین درست می کنیم . قانع نمودن قومی که قرنها در خیالات واهی بوده اند کاری مشکل بود .

اما آنان با صبر وحوصله ی فراوان برای این کار تبلیغ کردند و مهاجرانی را به فلسطین بردند و پنجاه سال پیش دولت غاصب اسرلئیل را در اراضی اشغالی بنیان نهادند .
البته هنوز هم اقلیتی ناچیز از یهودیان بر اثر دلبستگی شدید به امید های قدیم تشکیل دولت صهیونیستی را مخالف آرمان مسیحایی می دانند و پیوسته با آن مخالفت کرده و می گویند باید همچنان سنت انتظار را ادامه داد

سرانجام سواد ، اعظم یهودیت صهیونیسم را از جان و دل پذیرفته اند و آنرا راه گشای عصر مسیحا دانسته اند . از این رو، صهیونیستها ی غاصب فلسطین علاوه بر دعاهای مسیحایی مرسوم ، در پایان مراسم سالگرد بنیان گزاری رژیم غاصب پس از دمیدن در شیپور عبادت ، این گونه دعا می خوانند :

اراده ی خداوند . خدای ما چنین باد که به لطف او ما شاهد سپیده دم آزادی باشیم و نفخ صور مسیحایی گوش مارا نوازش دهد

رفتن مسیح به هند





برگرفته ازهفته نامه “ملادي سويت Mlady Svet” چاپ پراگ
برگردان از چکي: آصف بره کي
....................
مذاکره در مورد بود و باش عيسي مسيح در هند تازه گي ندارد و پيش از اين در چند مورد يادآوري شد، اما در کنار شواهد يادآوري شده بالا، نظريات جالب دگري هم وجود دارند که آنها را ميشود شواهد اسرارآميز خواند. در پيشاپيش اينگونه نظريات يکي هم گزارش نيکلاي نوتويچ خبرنگار و جهانگرد روسي قرار دارد.ا
نوتويچ سال 1858 درخانواده غني يهودي واقع جزيره ي «کريم» بدنيا آمد و در ايام جواني به مذهب اورتدکس (کليساي پراوسلاو روسي) گراييد.

او در سال 1877 بحيث يک مفسر توانا بشهرت رسيده بود که به انجام مسافرت درازي پرداخت
مسيرش را از طريق افغانستان و سرزمينهاي آنسوي خط ديورند که آنروزگار بدست امپراتوري بريتانيا اداره ميشد و امروز زير اداره پاکستان قرار دارد به منطقه لادهک در شمال هند رسيد
امروز ممکن است اين منطقه را ميان کشمير و تبت در نقشه هاي سياسي يافت.
نوتويچ جريان اقامت در هند زماني که از يک معبد بودهيستي ديدن کرده بود، در آنجا لامائيستها برايش از روي روايات کهن شاهدان عيني زنده گينامه حضرت عيسي (ع) را خوانده بودند، مثال در آن متنهاي رواياتي کهن بودهيستي نام عيسي مسيح (Issaعيساا ) آمده و در سرزمين هند به سفرها پرداخته بود تا با آموزشهاي دين بودايي آشنايي حاصل کند.
در اين روايات همچنان آمده که عيسي مسيح از پنجاب هم ديدن کرده، اما زماني که بمردم پايين مرتبت آنجا که مورد نظر برهمنان محل قرار نداشتند، به تبليغ فرامين خداوندي پرداخت، برهمنان عيسي مسيح را از پنجاب برون راندند
عيسي مسيح که با تفاوتهاي قشري و عشيره ي مخالف بود، از آنجا برون شد و در منطقه گوتميد (Gotamid) پناه گزيد که گمان ميرود از آنجا حوالي 29 سالگي دوباره به اسرا ئيل Judy برگشت
گزارش نوتويچ از روي متون قديم روايات شاهدان بودهيست، در ادامه باشرح رويداد صليب کشيدن و مرگ عيسي مسيح پايان مييابد.ا
زماني که نوتويچ با چنين دريافتهاي تاريخي از زنده گي عيسي مسيح دوباره به اروپا برگشت در جستجوي موسسه نشراتي شد که آنرا منتشرکند، اما از همه جا پاسخ رد شنيد و جاي تعجب نيست که بيشتر از همه با شديد ترين مخالفتهاي کليسا برخورد. 

نوتويچ اين گزارش را سرانجام سال 1894 بمصرف شخصي خود زير نام “زنده گي نا آشناي عيسي” بچاپ رسانيد که حملات تند و گسترده تري را در برابرخود برانگيخت.