کافه تلخ

۱۳۸۶ مرداد ۲۸, یکشنبه

جشن بهمنگان




روز دوم بهمن ماه در گاهشماری اوستایی بهمن روز است که در این روز جشن بهمنگان برگزار می شود این روز به امشاسپند بهمن تعلق دارد در اوستا بهمن "وهومنه"vahu-manahاست که آمیزه ای است از دو واژه ی vahu یا vanghuبه چم خوب ونیک که در هخامنشی این واژه vahu در سانسکریت vasu و در فارسی کنونی beh شده است و بخش دوم واژه "منه" manah یا man" من" به چم اندیشیدن است پس وهومن یا وهومنه یا وهیشامنه vahishtamanh که در فارسی کنونی"بهمن" گفته می شود به چم نیک اندیشی و نیک منشی است و واژه ی روبروی آن "اک منه" aka manah به چم بد اندیشی است که اک یا aka در فرهنگ اوستایی به چم گزند و آسیب است

در نوشته های پهلوی همچون بندهشن و دینکرد "بهمن" نخستین آفریده ی پروردگار است در جهان مینوی وهومن امشاسپند در چهره ی نیک منشی و خرد و دانایی خداوند و از ویژگی های برجسته ی اهورایی است اما در جهان خاکی نگاهبان بشر و چارپایان است

جشن بهمنگان از زمان ساسانیان تا پیش از یورش مغول ها در ایران بوده است و آیینی همگانی و رایج بوده است در این روز در دیگی به نام" بهمنجه" آشی به نام "دانگو" از گندم ماش نخود عدس لوبیا و باقلا می پزند و مهمانی می دهند این آش را هفت دانه نیز می گویندیکی از ویژگی های این جشن حس همکاری و کار گروهی آن بوده است بدین گونه که هر یک از همسایه ها دانگ خود را به خانه ای که در آن آش پخته می شده می دادند و از این رو به آن "دانگو" می گویند آشی با چنین ویژگی های همانندی در میان کوچ نشینان بختیاری نیز پخته می شده و می شود که به آن "دندورو" به چم رویش دهنده ی دندان می گویند و آن را از شامگاه تا بامداد روی آتش ملایم گذاشته و هفت دانه از آن را به سوزن و نخ می کنند و بر روی کلاه کودکی که هنوز دندان های آن رشد نکرده می زنند تا همچون باز شدن گندم از پوسته ی خود در هنگام پختن٬ دندان های بچه نیز در بیاید گویا در این خوراک از گیاه بهمن سرخ و بهمن سفید نیز استفاده می شد که این گیاه دارای ویژگی دارویی بوده و در روزگار ایران باستان این باور بوده که خوردن آن به تقویت حافظه کمک می کند آن را به گونه ی تازه در خوراک می پختند و خشک شده ی آن را دم کرده و می نوشیدند یا به گونه ی گرد روی خوراک می ریختند و یا با گرد قند ونبات آمیخته و می خوردند این گیاه در فرانسه behen خوانده می شده و در گذشته ریشه ی بهمن سرخ وسفید در داروخانه های اروپایی گویا استفاده می شده است یکی از دیگر آیین های این روز آن بوده که مردم در این روز به کوه می رفتند و گیاهان ویژه ای که ویژگی دارویی داشته را می کندند و در این یک سال استفاده می کردند گروهی از این آیین ها که در جشن بهمنگان انجام می شود را به جاماسپ وزیر خردمند ویشتاسب"گشتاسپ" پادشاه دوران زرتشت نسبت می دهندابوریحان در کتاب "التفهیم" می گوید: بهمنگان (بهمنجه) بهمن روز است از ماه بهمن و در این روز بهمن سپید با شیر سره (خالص) می خورند اما در خراسان هنگام این جشن مهمانی کنند بر دیگی که اندرو از هر دانه ی خوردنی و تره و سبزی وجود دارد همانگونه که از گفته های اسدی توسی و بیرونی بر می آید بهمن نام همان گیاهی است که بویژه دز این جشن خورده می شده است و آن گیاهی است با ریشه ی سفید رنگ یا سرخ رنگ(همانند زردک یا هویج)

در خرده اوستا آمده است : در بهمنگان به خجستگی این که امشاسپند بهمن در جهان مادی نگاهبان چارپایان سودمند است در این روز از خوردن گوشت پرهیز می شود بسنجید با عید قربان در فرهنگ امروزی که برگرفته از فرهنگ تازیان است اصولا ایرانیان وارونه دیگر فرهنگ ها در جشن ها و آیین های خود از قربانی کردن و خونریزی پرهیز می کردند و این آیین خونریزی ویژه ی سامی نژادان و رومیان بوده است

زرتشیان امروزه این جشن را روز پدر می دانند از این رو که بهمن نماد خرد ورزی و اندیشه ی نیک است و این اندیشه ی نیک پندی است که پدران به فرزندان خود می آموزند پس بایسته است که ایرانیان این روز را روز مرد و پدر چشن بگیرند

سرچشمه هایی که از آنها استفاده شد:
فرهنگ واژگان پارسی دکتر معین
فرهنگ ایران باستان ابراهیم پورداوود
تارنمای یتا اهو
گاهشماری و جشن های ایران باستان هاشم رضی


شمار و چیستی امشاسپندان

امشاسپندان - بهره ی هفتم : امشاسپند امرداد

بهمن | اردیبهشت | شهریور | سپندارمذ | خرداد | امرداد

گـل زنبق

** بر پایه ی گزارش دفتر پهلوی بندهشن، در میان گیاهان، گل زنبق

ویژه ی امشاسپند امرداد است.

** امشاسپند امرداد، ششمین امشاسپند پس از اورمزد و هفتمین ِ امشاسپندان است. امرداد را در زبان اوستایی ا َمـِر ِتـاتْ و در پهلوی اَمـُرداد وامروزه در فارسی مـُرداد گویند. امرداد در اوستا، به ویژه در گات ها پاژنامی ( صفتی ) است برای اهورامزدا ، یعنی سرچشمه ی زوال ناپذیری و پایندگی خداوند است. همچنین مُرداد در باورهای ایرانی نگاهبان گیاهان و رستنی­ها به شمار می­رود.

** امشاسپند خرداد ( رسایی ) و امرداد ( جاودانگی ) درگزارش های پهلوی و اوستا در کنار هم می آیند. این دو امشاسپند با آب و گیاه در پیوندد. در بارگاه ( ملکوت ) خداوند، تندرستی و زندگی جاودان به دست این دو امشاسپند، بهره ی مردمان خواهد شد.




امشاسپندان - بهره ی ششم : امشاسپند خرداد

بهمن | اردیبهشت | شهریور | سپندارمذ | خرداد | امرداد
گل سوسن

** بر پایه ی گزارش دفتر پهلوی بندهشن، در میان گیاهان، گل سوسن

ویژه ی امشاسپند خرداد است.

** امشاسپند خرداد، پنجمین امشاسپند پس از اورمزد و ششمین ِ امشاسپندان است. خرداد را در زبان اوستایی هـَـئـورْوَتْ و هـَـئـورْوَتـاتْ، پهلوی هوردات و خوردات و در فارسی خرداد گویند. او نماد پاکی، فروتنی، مهرورزی، عشق، یکدلی و پارسایی اهورامزدا است.

** امشاسپند خرداد ( رسایی ) و امرداد ( جاودانگی، امشاسپند مادینه ی دیگر) درگزارش های پهلوی و اوستا در کنار هم می آیند. این دو امشاسپند با آب و گیاه در پیوندد. در بارگاه ( ملکوت ) خداوند، تندرستی و زندگی جاودان به دست این دو امشاسپند، بهره ی مردمان خواهد شد.



امشاسپندان - بهره ی پنجم : امشاسپند سپندارمذ
بهمن | اردیبهشت | شهریور | سپندارمذ | خرداد | امرداد
بید مشک
** در میان گیاهان، گیاه بید مشک ویژه ی امشاسپند سپندارمذ است.

** امشاسپند سپندارمذ، چهارمین امشاسپند پس از اورمزد و پنجمین ِامشاسپندان است. سپندارمذ را در اوستایی سپنتا آرمئیتی، پهلوی سپندارمد و سپندارمت و در فارسی سپندارمذ، سپندارمد، اسپندارمد، اسپندارمذ، سفندارمذ و اسفند گویند. او نماد پاکی، فروتنی، مهرورزی، عشق، یکدلی و پارسایی اهورامزدا است.
** سپندارمذ در جهان مينوی نماد عشق ، مهر ورزی ، فروتنی ، بردباری ، جانبازی و فداكاری است و در جهان خاکی نگهبان و پشتیبان زنان نيك و پارسا است وهمه ی خوشی های روی زمين در دست اوست . اين فرشته گذشته از پاسبانی زنان پارسا نگهبان و پشتیبان زمين هم می باشد .




امشاسپندان - بهره ی چهارم: امشاسپند شهریور

بهمن | اردیبهشت | شهریور | سپندارمذ | خرداد | امرداد


بر پایه ی گـزارش های کـهن، هنگـام جـشـن شهریورگـان با زایش و مرگ دو کس ِ نامی ( معروف ) در سرگذشت
ایران هم زمان است: زایش داراب و مرگ مانی.


** امشاسپند شهریور، سومین امشاسپند پس از اورمزد و چهارمین ِامشاسپندان است. این امـشـاســپـنـد را در اوســتــا خـَشهتروئیریه و در فــارسـی شهریور گویند. از این امشاسپند در اوستا سخن رفته است.

** شهریور در جهان مینـُوی نماینده ی شهریاری ِ ایزدی و بهشتی ، فر و شُکـُوه مندی خداوند و شهریاری بی چون ِِ اهورامزدا است و آن روزگاری است كه مردمان از روی انديشه ی نيك وخـِـرَد ِ روشن خود آن شهریاری را برگزينند و با گفتار و كردار نيك ِ خویش، دست به دست هم داده و دل به دل ِ هم بسته و آن را پدید آورند.

** شهریور در جهان خاکی پشتیبان و نگـهبان سنگ ها و فلزها و دستگـیر نیازمندان (به کار بردن ِ نیک دارایی- دستگیری از نیازمندان ) است.


امشاسپندان - بهره ی سوم : امشاسپند اردیبهشت
بهمن | اردیبهشت | شهریور | سپندارمذ | خرداد | امرداد

گـل مرزنگوش


** بنابر گـزارش بندهشن در میان گیاهان، گـُل ِ«مرزنگـوش» يـا «مرزنجـوش»

( گلی خوشبو به رنگ سفيد مايـل به سرخ. عـنـقـر یا انجرک است که همان مرزنگـوش یا عین الهـدهـد باشد. )

** امشاسپند اردیبهشت، دومین امشاسپند پس از اورمزد و سومین ِامشاسپندان است. این امـشـاســپـنـد را در اوســتــا ا َشـا وَهــیــشـْــتــا ، در پـهـلـوی ارت َ وَهــیــشْـت َ، و در فــارسـی ا ُردیـبـهـشـت یا ا َردیـبـهـشـت گویند. از این امشاسپند در سراسر اوستا بسيار سخن رفته و در يشت ها، يشتی به نام اردیـبـهـشـت یـشـت در ستايش وی آمده است.

این امشاسپند در جهان مینوی نماینده ی راستی و درستی و پاکی و اشویی ( تقدس ) مزدا اهورا است و در جهان خاکی، نگهبانی از آ تش با او است .


امشاسپندان - بهره ی دوم : امشاسپند بهمن


گیاه بهمن

** بهمن نخستین امشاسپند پس از اورمزد و سرگروه دیگر امشاسپندان است. این امشاسپند را در اوستا وَهـومـَنَ ، در پهلوی وَهـُومَـنْ ، و در فارسی وَهـْمـَن یا بـهـمـن گویند. از این امشاسپند در سراسر اوستا بسيار سخن رفته و در يشت ها، يشتی به نام بـهـمـن يـشـت در ستايش وی آمده است.


امشاسپندان - بهره ی نخست : شمار و چیستی امشاسپندان


نشان فروهر



** نشان فـْرَوَهـْرْ که بـُن مایه آن جنبش و پیشرفت به سوی رسایی، فـَرامایگی و والایی است.
** امشاسپندان، بازشـنـاسـانـنـده گان ِ هستـی ِاهورامزدا هسـتـنـد.
** در اوستـا ایـن واژه بـه گـونه ی ا َمـِشَ سـْـپــِنـْتَ آمده است. در پی نوشت واژه ی امشاسپند در فرهنگ واژه های اوستا چنین آمده است :
« پاکان بی مرگ، انگیزانندگان خوشبختی، سود رسانان جاویدان، مـَهین ِ فرشتگان. امشاسپندان، صفت ِ مینویی اهورامزدا هستند؛ در عالـَم مینـُوی صفت ِ اهورامزدا؛ و در جهان مادی نیروهای سود رسان و نگـهدارنده ی آراستگـی جهان اند. و بـرای شـمـاره ی هـفـت شدن – کـه یک شماره ی وَرجاوَند است – در سرآغاز، نام ِ اورمَزد و پس از آن نام شش تن از امشاسپندان چنین است :
۱- وهـومـن يا بهمن.
2- اشـا وهـيـشـتـا یا ارديبهشت.
3- خـشـثـره وئـيـريـه یا شهريور.
4- سـپـنـت آرمـئـیـتـی یا سپندارمذ.
5- هـئـوروتـات یا خرداد.
6- امرتات یا امرداد.» ( فرهنگ واژه های اوستا. بهرامی، احسان. به یاری فریدون جنیدی. نشر بلخ. ص ۱۴۷۶.)

** در برخی از نوشتار های دينی زرتشتیان، امشاسپندان در جهان مادی، نگهبان شش گروه از آفريده گان جهان دانسته شده اند :
بهمن نگـهبان جـانـوران سـودمند؛ اردیبهشت نگـهبان آتـش؛ شهریور نگـهبان فـلـزات؛ سپندارمذ نگـهبان زمين؛ خرداد نگـهبان آب هـا و امرداد نگـهبان گـياهان است.


* جشن سده

واژه سده: بیشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد می دانند. ابوریحان بیرونی می نویسد: “سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته اند که هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد بدست می آید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند” و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید .”

نظر دیگر اینکه سده معروف، صدمین روز زمستان از تقویم کهن است، زمستان در تقویم کهن 150 روزه و تابستان 210 روزه بوده است و برخی گفته اند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است.



زنده یاد استاد مهرداد بهار معتقد است که واژه سده از فارسی کهن به معنی پیدایش و آشکار شدن آمده و آن را برگزاری مراسمی به مناسبت چهلمین روز تولد خورشید (یلدا) دانسته و می نویسد: … جشن سده سپری شدن چهل روز از زمستان و دقیقا در پایان چله بزرگ قرار دارد. البته به جشنی دیگر که در دهم دی ماه برگزار می شده و کمابیش مانند جشن سده بوده هم باید توجه کنیم که در آن نیز آتش ها می افروختند. اگر نخستین روز زمستان را پس از شب یلدا – تولد دیگری برای خورشید بدانیم، می توان آنرا هماهنگ با جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز تولد، آیین کهن و زنده ایرانی دانست. (در همه استان های کشور و سرزمین های ایرانی نشین، دهم و چهلم کودک را جشن می گیرند) و این واژه “sada” (اسم مونث) که به معنی پیدایی و آشکار شدن است ، در ایران باستان sadok و در فارسی میانه sadag بوده و واژه عربی سذق و نوسذق (معرب نوسده) از آن آمده است.



پیشینه اسطوره ای پیدایش آیین و جشن سده:

از اسطوره های جشن سده تنها یکی به پیدایش آتش اشاره دارد. فردوسی می گوید: هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت می دهند، روزی در دامنه کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد. اما از برخورد سنگها جرقه ای زد و آتش پدیدار شد. هم در کتاب “التفهیم” و هم “آثارالباقیه” ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آنرا افروختن آتش بر بامها می داند که به دستور فریدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده است که : “آفریدون … همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای می آورند.”



برگزاری جشن سده:

الف) تا دوره ساسانی: فردوسی آنرا به هوشنگ نسبت می دهد و ابوریحان بیرونی و نوروزنامه آنرا از فریدون می دانند و همچنین رسمی شدن جشن سده به زمان اردشیر بابکان منسوب گردیده است، اما در هیچکدام به شیوه برگزاری آن اشاره ای نشده است.

ب) بعد از ساسانیان: مورخان و نویسندگانی چون بیرونی، بیهقی، گردیزی، مسکویه و … از شیوه برگزاری جشن سده در دوران غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آل زیار و … تا دوره مغول بسیار نوشته اند. از آیین های عامه مردم سندی نداریم اما در حضور شاهان، رسم شعرخوانی بود و نیز پرندگان و جانورانی به آتش انداخته می شدند و گیاه خوشبو تبخیر می کردند تا مضرات آن را برطرف کنند.

ج) در عصر حاضر: در مازندران، کردستان، لرستان، و سیستان و بلوچستان؛ روستاییان و کشاورزان و چوپانان و چادرنشینان نزدیک غروب یکی از روزهای زمستان (آغاز نیمه یا پایان زمستان) روی پشت بام، دامنه کوه، نزدیک زیارتگاه، کنار چراگاه و یا کشتزار آتشی افروخته و بنا بر سنتی کهن پیرامون آن گرد می آیند بدون آنکه نام جشن سده بر آن نهند.

ولی در کرمان جشن سده یا سده سوزی در بین تمامی اقشار مردم کرمان، مسلمان، زرتشتی، کلیمی … رواج دارد که همه ساله در دهم بهمن ماه برگزار می شود. در بین چادرنشینان بافت و سیرجان سده سوزی چوپانی برگزار می شود که شب دهم بهمن آتش بزرگی بنام آتش جشن سده، با چهل شاخه از درختان هرس شده که نشان چهل روز “چله بزرگ” است در میدان ده برمی افروزند و می خوانند: سده سده دهقانی/ چهل کنده سوزانی/ هنوز گویی زمستانی.

چنانکه از کتاب ها و اسناد تاریخی برمی آید جشن سده جنبه دینی نداشته و تمام داستان های مربوط به آن غیردینی است و بیشتر جشنی کهن و ملی به شمار می آید و وارث حقیقی جشن سده نه فقط زرتشتیان، بلکه همه ایرانیان اند، میراثی که به بسیاری از کشورهای همسایه نیز راه یافت.

سده همان سدمین است-

جشن یلدا




دکتر «فریدون جنیدی» :جشن شب یلدا، جشن بزرگداشت علم است
میراث خبر، گروه فرهنگ، هستی پودفروش _ جشن شب چله، جشن بزرگداشت علم در دوران باستان است. نیاکان ما، در 7000 سال پیش، به گاه‌شماری خورشیدی دست پیدا کردند و با تفکر و تامل دریافتند که اولین شب زمستان بلندترین شب سال است.
دکتر «فریدون جنیدی»، بنیانگذار بنیاد فرهنگی نیشابور و متخصص اسطوره‌شناسی و تاریخ باستان، روز سه‌شنبه در سخنرانی همایش شب چله به شناخت علوم گاه‌شماری و جغرافیایی در دوران باستان پرداخت و گفت: «هزاران سال است که جشن شب چله در خانه ایرانیان برگزار می‌شود. این جشن حتی در زمان حمله مغول و ترکان بی‌تمدن هم برگزار می‌شد.
استمرار و ادامه برگزاری این جشن و جشن‌های امثال آن نشانه پیوند ناگسستنی ایرانیان امروز با فرهنگ نیاکان‌شان است. اما آنچه باعث تعجب انسان متمدن و پیشرفته امروزی است، چگونگی دستیابی ایرانیان باستان به گاه‌شماری است که این چنین دقیق طلوع و غروب خورشید را بررسی کرده است.
نیاکان ما هزاران سال پیش دریافتند که گاه‌شماری بر پایه ماه نمی‌تواند گاه‌شماری درستی باشد. پس به تحقیق درباره حرکت خورشید پرداختند و گاه‌شماری خود را بر پایه آن گذاشتند. آنها حرکت خورشید را در برج‌های آسمان اندازه‌گیری کردند و برای هر برجی نام خاصی گذاشتند. آنها دریافتند هنگامی که برآمدن خورشید با برآمدن برج بره در یک زمان باشد، اول بهار است و روز و شب با هم برابر است. آنها مانند ما می‌توانستند در شب 6 برج را ببینند. از سر شب یکی‌یکی برج‌ها از جلوی چشم‌ها عبور می‌کنند.
برج بره سپس برج گاو و ... آنها می‌دانستند 6 برج دیگر که دیده نمی‌شوند در آن سوی زمین هستند و مردمانی در آنسوی زمین 6 برج دیگر را نظاره می‌کنند. آنها دریافتند که اول پاییز و بهار روز و شب برابر و در اول تابستان روز بلندتر از شب است. آنها گاه‌شماری خود را بر اساس چهل روز، چهل روز تقسیم کردند.
در فرهنگ ایرانیان و نیاکان ما عدد چهل مانند عدد شش و دوازده قداست خاصی دارد. واژه‌های «چله نشستن»، «چل چلی» و در طبرستان واژه‌های «پیرا چله،‌ گرما چله» نشانه اهمیت این عدد در میان فرهنگ ایرانی است. آنها در اصل ماه را به چهل روز تقسیم کردند و نه ماه داشتند. اما پس از مدتی این روزها به سی روز تغییر پیدا کرد و ماه سی روزه شد.
در شاهنامه آمده است:
نباشد بهار و زمستان پدید نیارند هنگام رامش نوید
این بیت اشاره به گاه‌شماری سرزمین‌های دیگر دارد. گاه‌شماری سرزمین‌های دیگر برای بهار و فصل‌های دیگر سرآغازی نداشتند و این نشان می‌دهد که گاه‌شماری ایرانیان همواره کامل‌ترین گاه‌شماری بوده است. گاه‌شماری ایرانیان تا زمان دانشمند بزرگ خیام ادامه داشت.
با ورود اسلام گاه‌شماری قمری اعراب نیز یکی از گاه‌شماری‌های مورد استفاده سرزمین ایران شد. وزراء ایرانی خلافت عباسی هر پیشنهادی را که برای اصلاح تقویم نیاکان‌شان مطرح می‌کردند از طرف پادشاهان عباسی رد می‌شد. آنها می‌گفتند اگر تقویم شما اصلاح شود باز به آیین و فرهنگ پیشین خود بازمی‌گردید.
اما در زمان خیام شرایط تغییر کرد.
او در سن 28 سالگی هنگامی که وارد دربار شاه خوارزم می‌شد، شاه از جای خود بلند می‌شد و او را کنار خود می‌نشاند. احترامی که پادشاهان به خیام می‌گذاشتند باعث شد دست او در اصلاح گاه‌شماری ایرانیان باز شود. با اصلاح گاه‌شماری بار دیگر فرهنگ و آیین ایرانی زنده شد
سامانیان که دوستار فرهنگ ایرانی بودند، دانشمندان و وزرای ایرانی را بدون ممانعت نگهبان می‌پذیرفتند. این نشانه فرهنگ غنی ایرانی است. ما شب چله را جشن می‌گیریم تا یاد بزرگانی همچون خیام و نیاکان دورتر از خیام را گرامی بداریم.»


میر جلال الدین کزازی: کریسمس همان شب چله است

ش دکتر «میرجلال الدین کزازی» استاد زبان و ادبیات فارسی، به نقش ایزدمهر در مراسم شب چله و تقلید مسیحیان از این آیین در شب کریسمس اشاره می‌کند.
از دکتر کزازی تاکنون بیش از 38 کتاب و 80 مقاله به چاپ رسیده است.
متن زیر برگرفته از سخنرانی دکتر کزازی در این همایش است:
«شب یلدا، درازترین شب سال و یکی از بزرگترین جشن های ایرانیان است. ایرانیان همواره شیفته شادی و جشن بوده اند و این جشن ها را با روشنایی و نور می آراستند.
آنها خورشید را نماد نیکی می دانستند و در جشن هایشان آن را ستایش می کردند. در درازترین و تیره ترین شب سال، ستایش خورشید نماد دیگری می یابد. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن، طلوع خورشید و سپیده دم را انتظار می کشند تا خود شاهد دمیدن خورشید باشند و آن را ستایش کنند.
خوردن خوراکی ها و مراسم دیگر در این شب بهانه ای است برای بیدار ماندن یکی از دلایل گرفتن جشن دراین شب زاده شدن ایزدمهر است.
مهر به معنای خورشید و یکی از بغان ایرانی و هندی است و تاریخ پرستش به سال ها پیش از زرتشت می رسد. پس از ظهور زرتشت، این پیامبر ایرانی خدای بزرگ را اهوارمزدا معرفی کرد. ایزدان و بغان را به دو دسته اهورایی و دیوانی تقسیم کرد. در باور زرشتی، بغان تیره اهورایی ستوده و تیره دیوانی نکوهیده شود.
یکی از ایزدان اهواریی مهر ایرانی و هنی بود. مهر ایزدی نیک است و قسمتی از اوستا به نام او، نام گذاری شده است. در مهریشت اوستا آمده است: «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می نگرد تا دروغی نگوید.»
ایزد مهر در یکی از شهرهای خاوری ایران از دوشیزه ای به نام ناهید زاده شد.
پس از مدت اندکی کشور به کیش مهرپرستی گروید. مهرپرستی از مرزهای ایران فراتر و به رم رفت. پادشاهان رم به آن گرویدند و دین رسمی رم شد. «یولیانوس» یا «ژولیان» یکی از پادشاهان رومی گروه گروه مردم ترسا را به دین مهر می کشاند و دعوت می کرد. هنوز هم نیایش های این شاه رومی با مهر برجاست.
«ای پدر در آسمان نیایش مرا بشنو» «یولیانوس» در این نیایش خدا را پدر می نامد. این اسمی بود که ترسایان به تقلید از مهرپرستان بر خدای خود گذاشتند. رومیان سال های بسیار تولد مهر و شب چله را جشن می گرفتند و آن را آغاز سال می دانستند.

حتی پس از گسترش دین مسیحیت، باز کشیشان نتوانستند از گرفتن این جشن ها جلوگیری کنند و به ناچار مجبور شدند به دروغ این شب را زادروز تولد عیسی معرفی کنند تا روز 25 دسامبر را به بهانه تولد عیسی جشن بگیرند نه تولد ایزدمهر،‌ هنگامی که به آیین و مراسم مسیحیان در کریسمس نگاه می کنیم بسیاری از نشانه های ایرانی این مراسم را در می یابیم. ایرانیان قدیم در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره ای و طلایی می آراستند.
بعدها مسیحیان درخت کاج را به تقلید از مهرپرستان و ایرانیان تزیین کردند.
مهر از دوشیزه با کره ای به نام آناهیتا در درون غاری زاده شد که بعدها مسیحیان عیسی را جایگزین مهر و مریم را جایگزین آناهیتا قرار دادند. یکی دیگر از وام گیری های مسیحیان از مهرپرستان، روز مقدس مسیحی یعنی یکشنبه است.

Sunday به معنی روز خورشید یا مهر است که روز مقدس مهرپرستان بود. ارنست رنان درباره آیین مهرپرستی گفته است:‌ «اگر عیسویت به هنگام گسترش خود بر اثر بیماری مرگ ماری باز می ایستاد، سراسر جهان به آیین مهر می گروید.»


جشن چهارشنبه سوری از کجای تاریخ آغاز شد؟






اکثریت ایرانیان و جهانیان دوستدار تاریخ و فرهنگ والای ایران زمین٬ ‌شاهنامه فردوسی را خوانده اند و این نکته را تایید میکنند که این فرهنگ غنی٬ از افسانه های حماسی ایرانی که در شاهنامه فردوسی به نظم آمده٬ تاثیرات بسیار پذیرفته است و چرا میفرماید:

بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی

ریشه جشن چهارشنبه سوری را هم میبایست در لابلای صفحات این کتاب ارزشمند جست٬ آیینی که بعضی با تنگ نظری و خرافات دینی خود آن را مورد بی مهری قرار دادند یا حتا با افکار ناقص خود آن را آتش پرستی قلمداد کردن وتیشه به ریشه هویت ملی و اصالت نسل جوان زدند و یکبار هم زحمت جستجوی حقیقت را به خود ندادند٬ ولی بکوشیم تا یان فرهنگ و این کتاب را همچون گوهری ارزشمند در صدف افکار خویش بپرورانیم و حافظ این میراث بزرگ بشری باشیم تا دستخوش فراموشی نگردد و برای آیندگان باقی بماند.
در شاهنامه فردوسی٬ قصه (حدودا به هزار سال پیش از میلاد مسیح میرسد) از آنجا آغاز می‌شود که :

کیکاووس شاه که پادشاه عادلی بود و در زمان او آریاییان (ایرانیان) در قدرت و عزت زندگی میکردند پسری داشت به نام سیاوش...

در آن زمان رسم چنین بود که پسران وقتی به سن پانزده سالگی میرسیدند میبایت تحت آموزش استادان فن تیراندازی٬ ‌اسب سواری و فنون جنگاوری قرار میگرفتند و جه بسا این آموزشها با سفرهای متعدد همراه بود. سیاوش نیز که حالا به سن ۲۱ سالگی رسیده است با کسب مهارتهای لازم و اندامی ستبر و رشید از سفر طولانی باز میگردد و بوسه بر دستان پدر میزند
ولی سودابه جوان که همسر جدید و سوگلی کیکاووس بود یک دل نه صد دل٬ به او میبازد ولی در شکار دل سیاوش ناکام میماند و سیاوش در هر بار تمنای نابجای وصال از سوی سودایه٬‌ به او میگوید که او را همچون مادر خود میداند و عشق را با خیانت به پدر آلوده به ننگ نخواهد کرد.

سودابه کینه سیاوش را به دل میگیرد و در پی انتقام از او٬ تهمت ناروای خیال تجاوز را به سیاوش نسبت میدهد و کیکاووس که از شنیدن این موضوع دیوانه وار نعره میکشید فرمان اعدام سیاوش را در واپسین سه شنبه سال صادر میکند ولی سیاوش پاک٬ برای اثبات پاکدامنی خود از پدر میخواهد تا از آتش بگذرد تا اگر به سلامت از آتش گران بیرون آمد کیکاووس بداند که او مهر پدر را با هیچ عشق ناپاکی طاق نمیزند.

در میان گریه عزیزان و دوستان٬ غم غروب صد چندان میشود... آتشی بزرگ فراهم میاید و سیاوش با جامه سفید در سیاهی شب٬ به آرامی درون دود و آتش میرود ولی آتش با محبت و گرمی مایه گرفته از محبت خداوند٬ سیاوش پاکر ار یه سلامت تا آنسوی دیگر بدرقه میکند و غریو شادی از مردم بلند میشود و کیکاووس بیقرار٬‌که حالا آرزوی دیگری جز وصال دوباره سیاوش نداشت او را با چشمان اشک آلود در آغوش میگیرد و از او تمنای بخشش میکند.

سودابه که شرمنده از دروغ و خطای خود شده بود به گناه خود اعتراف میکند ولی به خواست سیاوش گناه او بخشوده میشود ولی سیاوش که میدانست از کینه سودابه و عشق سوزان او در امان نخواهد بود در پی فرصتی است که دوباره به سفر برود ولی هر بار پدر مانع میشود............

دیری نمیگذرد که افراسیاب رویین تن که دشمن دیرینه ایرانیان بود با سپاهی بزرگ به جنگ ایرانیان میاید ولی کسی از افسران سپاه جسارت رفتن به صحنه نبرد را ندارد. در این هنگام سیاوش از پدر رخصت عزیمت به نبرد و رویارویی با خصم میکند پدر درمانده است و رستم دستان و سربازانش را که اکنون در جبهه ای دیگر مشغول جنگ با دشمنان ایران زمین هستند در بر ندارد٬ به ناچار مهر پدری را با نثار بوسه های آخرین به سیاوش جوانش هدیه میکند و سیاوش فدایی با سربازان اندک راهی نبردی نابرابر میشوند.

سیاوش و سربازان به سپاه دشمن میزنند و قراولان افراسیاب را نابود میکند و خبر با پیک پیروزی به کیکاووس میرسد ولی پس از چند روز افراسیاب٬ جنگاوری ورزیده با سپاه سیاهش میرسد و دستش را به خون سیاوش ناکام آلوده میکند و این خبر بسرعت در تمام ایران زمین میپیچد تا به گوش رستم میرسد و رستم که به خروش میاید فرماندهی سپاهش را به برادرش میسپارد و با دسته کوچکی از سپاهش بسرعت روانه جنگ با افراسیاب میگردد و برادر رستم و بقیه سپاه ایران نیز که از این خبر سخت آشفته بودند در یورش سختی جنگ را با شکست دشمن٬ ‌یکسره میکنند و برای کمک به رستم در پی او روانه میشوند.

رستم به اردوگاه افراسیاب میرسد و پس از نبرد سخت و تن به تن تیر زهرآلوده دو سری که سیمرغ به او داده از چله کمان رها کرده و به چشمان افراسیاب (تنها جایی که افراسیاب رویین تن نبود) مینشاند و خیال اهریمنی اش را همراه او به درک می‌سپارد و بدین‌سان سپاه افراسیاب٬ بدون فرمانده کاملا تارومار می‌گردد و خون سیاوش پایمال نمی‌گردد.









آیین ارجگذاری به روان جاودان




نوروز
آیین مهر و فرهنگ غنی و قهرمان پرور ایرانی٬ بجای سوگواری در غم مرگ سیاوش(این افسانه واقعی یا واقعیت حماسی) شادی عبور سیاوش را از آتش را برمیگزیند تا در هر سال به پاس پاکدامنی سیاوش و سیاوشان ایران زمین و محبت بی دریغ خداوند به سیاوشان پاکدامن٬‌جشنی بر پا کنند و مرد و زن٬ یاد او را در دل زنده کنند و با پریدن از روی آتش خود را لایق سیاوش بودن بدانند.

جشن بهمنگان



روز دوم بهمن که بهمن روز نام دارد و متعلق به امشاسپند بهمن است جشن بهمنگان نام دارد در این روز در دیگی به نام بهمنجه آشی به نام دانگو از گندم و ماش و عدس و نخود و باقلا و انواع گوشت می پزند و مهمانی می دهند این آش را هفت دانه نیز می گویند دکتر رجبی معتقد است که یکی از ویژگیهای جشن بهمنگان تعاونی بودن آن است و به نظر می رسد هر یک از همسایگان برای پختن آش دانگ خود را به خانه ای که آش در آن پخته می شد می داده است و به این معنی نام آش را دانگو بکار می بردند و به این ترتیب در آشی که فراهم می آمده است همه همسایگان سهیم بودن .
انوری درباره جشن بهمنگان گوید:

بعد ما کزسر عشرت همه روز افکندی سخن رفتن و نا رفتن ما در افواه

اندر آمد ز در حجره من صبحدمی روز بهمن جه یعنی دوم بهمن ماه

ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم می نویسد بهمنجه بهمن روز است از بهمن ماه در این روز بهمن سفید(نام گیاهی است)با شیر خالص و پاک می خوردند و می گویند حافظه می آورد و فراموشی را ببرد اما در خراسان هنگام این جشن مهمانی می کنند بر دیگی که اندراو از هر دانه خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت و تره و سبزیها وجود دارد.شاعر معروف علی بن طوسی قرن پنجم در کتاب بلغت فرس در باره بهمنجه می نویسد :بهمنجه رسم عجم است چون دو روز از ماه بهمن می گذشت بهمنجه می کردند و این عیدی بود که در آن روز طعام می پختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر سر کاسه ها میافشاندند.فرخی گفته است:

فرخش باد و خداوند فرخنده کناد عید فرخنده و بهمنجه و بهمن ماه

چنانچه از عبارت ابوریحان و اسدی طوسی بر می آید بهمن نیز اسم گیاهی است که مخصوصا در جشن بهمنجه خورده میشد در پزشکی هم این گیاه معروف است و آن بیخی است سفید رنگ یا سرخ مثل زردک(به نظر منظور هویج است)

اما در کتاب های مقدس زرتشتیان و در ترجمه خرده اوستا می نویسد :در جشن بهمنگان بمناسبت اینکه امشاسپند بهمن در جهان مادی نگهبان چهار پایان سودمند است از گوشت خوردن پرهیز می کنند. مقایسه کنید با عید قربان در فرهنگ امروزه که برگرفته از فرهنگ اعراب است .اصولا ایرانیان بر خلاف دیگر ملل در جشنها و مراسم خود از قربانی کردن و خونریزی پرهیز می کردند و این رسوم مخصوص رومیان و سامی نژادان می باشد .در هر صورت عید قربان و جشن بهمنگان بر تمامی ایرانیان فرخنده باد و به امید روزی که تمام ایرانیان هویت اصلی و پاک خود را باز شناسند.

جشن اسفندگان


روز سپندارمزد پنجمین روز از اسفندماه ایران باستان / ۲۹ بهمن خورشیدی امروزی

سپندارمزد نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان برای گرامی داشت زنان نیکوکار برگزار میگردد .

ایرانیان از دیر باز این روز را روز زن و روز مادر و در حالت کلی این روز را روز عشاق می نامیدند که امروزه متاسفانه بجز زرتشتیان ، دیگر هم میهنان روز مادر را برابر با تقویم تازی ( عربی ) و روز عشاق را برابر با تقویم میلادی ( ولنتاین ) جشن می‌گیرند .


جشن دی گان




واژه دی در در ایران باستان به معنای دادن و آفریدن و ساختن و بخشودن است و دادار در فارسی از همین ریشه است روز هشتم و پانزدهم و بیست وسوم هر ماه (۲دی و۹ دی و ۱۷دی به تقویم امروزی ) به نام دی است و برای تشخیص این سه روز از یکدیگر هر یک از اینها را با نام بعد از خودش می خوانده و دی بآذز دی بمهر و دی بدین می گویند

یعنی این سه روز را برای باز شناختن به روز بعد خودش نسبت می دهند ضمن آِنکه می دانیم روز اول هر ماه هرمزد یا اورمزد می باشد که نام آفریننده جهان است پس به این ترتیب روز اول (۲۵ آذر به تقویم امروزی)و هشتم و پانزدهم و بیست وسوم دیماه به نام خداوند است و چون نام ماه و روز یکی می شود هر چهار روز جشن است و خود ماه هم که به معنای خداوند است این جشنها را جشن اورمزد و سه دی گویند یعنی اولی در اورمزد روز و سه دیگر در سه روزی است که هر سه دی نام دارد.

در ترجمه آثار الباقیه راجع به دی ماه مطالبی نوشته شده که خلاصه آنها به این شرح است ((دی ماه نخستین روز آن خرم روز است و این روز و این ماه هر دو بنام خداوند است که هرمزد نامیده شده یعنی پادشاه حکیم و صاحب رای و آفریدگار . در این روز عادت ایرانیان چنین بود که پادشاه از تخت پایین می آمد و جامه سفید می پوشید و در بیابان بر فرشهای سفید می نشست و دربانها و محافظان را که هیبت پادشاه به آنهاست کنار می راند و هر کس که می خواست پادشاه را ببیند خواه دارا یا نادار بدون هیچگونه حاجب و مانع به نزد شاه می رفت و با او گفتگو می کرد و در این روز پادشاه با برزگران مجالست می نمود و در یک سفره با آنها غذا می خورد و می گفت

من امروز مانند یکی از شماها هستم و با شما برادرم زیرا دوام و پایداری دنیا به کارهای است که با دست شما انجام می شود و امنیت مملکت نیز با شاه است نه شاه را از رعیت گریزی است و نه رعیت را از شاه و چون حقیقت امر چنین باشد پس من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر می باشم و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود)) کدام یک از ملتهای دنیا دارای چنین فرهنگ پرمهرو غنی هستند؟؟؟صد افسوس که از این آیین ها و گذشته کهنمان چیزی جز حسرتش برایمان باقی نمانده.

خلاصه آنکه روز اول و هشتم و پانزدهم و بیست و سوم دیماه که هر چها روز بنام خداوند است و با معنی مفهوم واژه دی یعنی آفریننده جهان موافق می باشد در ایران باستان جشن بوده که روز اول را جشن خرم روز و سه جشن دیگر را جشن دیگان می نامیدند . امروزه هم در ایران اول دیماه را بنام شب اول چله زمستان عملا مورد توجه قرار می دهند و مخصوصا در اینشب هندوانه یا میوه های دیگر می خورند .
مسیحیان نیز این شب را که در زبان عبری یلدا نام دارد شب میلاد مسیح می دانند و جشن می گیرند .یلدا در اصطلاح نجوم آخرین شب پاییز و نخستین شب زمستان است که درازترین شبها می باشد .
هرچند که با تفاوتهایی که بین تقویم کهن و امروز ایران وجود دارد نمی توان گفت دقیقا شب یلدا چه تاریخی است اما اگر یکی از موسساتی که در زمینه نجوم فعالیت می کند بلندترین شب سال را دقیقا مشخص کند این مشکل هم در نوع خودش برطرف می شود اگر عمری باقی باشد درباره شب یلدا مطلب جداگانه به تاریخ امروزی خواهم نوشت.

لازم به ذکر است که تعطیلات آخر هفته که امروز در بین ملل دنیا مرسوم است (شنبه یکشنبه یا جمعه) در فرهنگ کهن ایرانی بوده و ایرانیان قدیم بطور کلی در هر ماه این چهار روز را که بنام خداوند است بجای چهار آدینه فعلی تعطیل می کردند .چه زیبا بود اگر می توانستیم این سنت قدیم ایران زمین را دوباره زنده نماییم تا آثار نیاکانمان و یادگارهای ارزشمند آنان بکلی فراموش نگردد.جشن خرم روز بر تمام ایرانیان فرخنده باد .پاینده ایران


جشن آذرگان


نهم آذر به تقویم زرتشتی برابر با ۳آذر به تقویم کنونی که آذر روز نام دارد و به عنصر مقدس آتش تعلق دارد جشن آذرگان می باشد که به آن آذرجشن نیز می گویند.یکی از نیایشها در خرده اوستا آتش نیایش نام دارد .
ایرانیان قدیم در این روز به آتشکده ها می رفتند و آتش نیایش می خواندند و نیز در این جشن آتش افروزی کرده و به شادی و پایکوبی می پرداختند.

ابوریحان در صفحه ۲۵۶ ترجمه آثارالباقیه می نویسد:
((روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می باشند و این روز جشن آتش است و بنام فرشته ای که بهمه آتشها موکل است نامیده شده زرتشت امر کرده در این روز آتشکده ها را زیارت کنند ودر کارهای جهان مشورت نمایند


نماز در دین زرتشتی


زرتشتی‌گری
آتشکده یزد

زرتشتی‌گری (مزداپرستی یا مَزدَیَسنی) یکی از دین‌های ایرانی است که پیرامون ۱۲۰۰ (پیش از میلاد) تا ۱۴۰۰ (پیش از میلاد) از سوی پیامبر ایرانی،زرتشت اسپنتمان، پایه‌گذاری شد. زرتشت به ویرایش و بازبینی کیش چند خداباور آریائیان پرداخت. زرتشتی‌گری عناصری از یکتا پرستی و دوگانه پرستی را در خود دارد. بیشتر پژوهندگان بر این باورند که دین زرتشت تأثیر بسیار بزرگی بر یهودیت و مانی گرائی و بطور غیرمستقیم بر مسحیت و اسلام داشته است. کتاب مقدس زرتشتیان اوستا است. از بخش‌های گوناگون این کتاب بخشی به نام گاهان (سرودها) سخنان خود شخص زرتشت بوده است.

خدای نیک‌سرشت در دین زرتشت، اهورا مزدا (سرور دانا) نام دارد و پرستیده می‌شود. نیروی مخالف اهورامزدا و قطب بدی‌ها اهریمن نام دارد. زرتشتیان امروزی خود را یکتاپرست می‌دانند و اهریمن را تنها نمادی تمثیلی از بدیها می‌نامند نه یک خدا. در زمان ساسانیان مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند طبقه مردم معمولی و بزرگان. یکی از افراد طبقه بزرگان روحانیون زرتشتی بودند.

نماز در دین زرتشتی

در آیین زرتشتی نماز عملی اجباری و اعتیاد گونه نیست که بصورت برده وار و ترس از آدمی ظالم خوانده شود و یا تجارتی سود رسان نیست تا کسی برای رسیدن به ثروت و بهره لازم آنرا بجا آورد نماز در دین زرتشت خود شناسی است و در نماز باید اندیشه پالایش شود بر طبق اعتقادات دین زرتشت هر یک از موجودات ذره ای از اهورا مزدا را در خود دارند و این فروهر در وجود من شما و دیگران است برای همین است که این آیین تنها آیینی است که قربانی نمودن برای خدا در آن منع شده است حتی گیاهان و جمادات هم از این فروهر بی بهره نمی باشند. به همین خاطر است که آشو زرتشت در بخشی از نیایش خود می فرمایند :((با فروتنی کامل پیش از همه چیز خواستارم که بهره ای از خرد مقدس خود را به من عطا فرمایی تا به همراهی درستی کردار و ضمیر پاک بتوانم خوشبختی روان آفرینش را(همه جهانیان) فراهم سازم)).

در مورد روزه در آیین زرتشت نیز باید گفته شود که روزه گرفتن و نخوردن آب و غذا بخاطر اینکه باعث سستی بدن و عدم فعالیت مفید و کار روزانه می شود حرام می باشد. چون این موارد در آیین زرتشت نکوهیده شده وبی کاری و تن پروری بشدت نهی شده است و امابرای افراط نکردن در خوردن گوشت حیوانات روزهای دوم و دوازدهم و چهاردهم و بیست و یکم هر ماه زرتشتیان از خوردن گوشت پرهیز می کنند این چهار روز متعلق به چهار امشاسپند وهمن ؛ماه و گوش و رام که از حامیان چهارپایان هستند می باشد.

اما نیایشی که امروزه در بین زرتشتیان متداول می باشد و خواندن آن نیازی به آداب و رسوم خاصی ندارد و در هر هنگام از شبانه روز می توانیم آنرا بخوانیم و سپاس خدای یگانه را بجای آوریم و نباید فراموش کنیم که این ما هستیم که به راز و نیاز و برقراری ارتباط با خداوند نیاز داریم و باید روح و روان خود را پالایش کنیم . این نیایش برگرفته از نیایش اشو زرتشت در یسنا ۲۸ می باشد و برای اجرای آن کافیست دستهای خود را بلند کرده و به پیروی از اشو زرتشت بخوانیم:

((با دستهای بر افراشته بسوی تو ای مزدا و با فروتنی کامل پیش از همه چیز خواستارم که بهره ای از خرد مقدس خود را بمن عطا فرمایی تا بهمراهی درستی کردار و ضمیر پاک بتوانم خوشبختی روان آفرینش را فراهم سازم.ای اهورامزدا بشود که با اندیشه نیک به تو نزدیک شده و با پیروی از قانون اشا به ارزشهای مادی و معنوی خود پی ببرم تا بدین وسیله دین داران را بسرای روشنی و خرمی و زندگی نیک هر دو جهان رهبری کنم . من این سرودهای ستایش خود را آنسان که پیش از این کسی نسروده نثارت می کنم ای اهورا ای روان راستی و ای نیک اندیش واقعی از تو در خواست می کنم تا در جهان نیروی فنا ناپذیر معنوی تجلی نماید .اینک تو را با ستایش خود فرا می خوانم بسویم شتاب و مرا از خوشبختی و کامیابی واقعی بر خوردار ساز. هنگامیکه با منش پاک تو را با سرودهای ستایش فرا می خوانم آگاهم که مرا برای رهبری روان مردم جهان گماشته ای و از پاداشی که تو ای اهورا مزدا برای کردار نیک می بخشی خبر دارم و آماده ام تا زمانیکه مرا تاب و تواناییست بمردم بیاموزم که بسوی راستی راه پویند. ای مزدا بسوی من آی و مرا از بخشش منش پاک و راستی برخوردار ساز تا بوسیله آموزش آیین مقدست گمراهان و بدکاران را براه راست رهبری کرده و بر دشمنی بد خواهان چیره گردمای اهورا مزدا مبادا هرگز کار ناشایستی از من سر زند که مورد خشم تو قرار گیرم . ای راستی و ای اصل پاک منشی پیوسته می کوشم تا تو را بستایم ای کسی که آرزوهای ما را بر می آوری تو را از ته دل درود می گویم چه می دانم نمازیکه از روی ایمان و اعتقاد کامل انجام شود بدرگاهت پذیرفته خواهد شد .ای کسی که امید بهشت ما بسوی تست.))

با تشکر از خانم خادم(دبیر انجمن زرتشتیان)ا




آتش "پرستش سو" یا قبله در آیین زرتشتی




"ای نمازگزار ، نمازت را ، نیایشت را با دل پاک و روشن به آرامی و خلوص نیت بخوان و بدان ، این روشنایی که قبله گاه و پرستش سوی خود کرده ای پرتویی از روشنی جاودان است که خداوند در دل مردمان نهاده است ."

پیروان آیین زرتشت که خود را مزدیسنی یعنی پرستندگان مزدا (خداوند) نیز می گویند در نیایش های خود با تن و روانی پاک ، رو به سوی " روشنایی" ، خداوند را سپاس گفته و نیایش می کنند . زرتشتیان به گاه نیایش ، زندگی سرشار از آسایش و بهروزی را برای نیک اندیشانِ روزگار ، آرزو می کنند و آتش را در کنار سه عنصر دیگر آب و خاک و هوا گرامی می دارند و از آتشکده ها به نشانه ی مهر و پاکی در محل زندگی خود ، پاسداری می کنند . آنان از روشنایی آتش ، همانند نورهای دیگر ، به عنوان پرستش سو (قبله) به هنگام نیایش بهره می گیرند . آتش بزرگترین پاک کننده است و در عین حال نورانی ترین عنصر است و آن را سمبل اهورا مزدا میدانند .

ایرانیان از سال ها پیش ، آتش را به عنوان نماد موجودیت خود یا به عبارتی پرچمی برای هویت ملی خود در نظر داشتند و به آن افتخار می کردند . زیرا آتش از بین برنده ناپاکی ها و روشن کننده ی تاریکی هاست . گرما و انرژی آتش ، چرخ های صنعت و پیشرفت را به چرخش می آورد . آتش درونی انسان است که اندیشه او را به خرد بی پایان اهورایی پیوند می زند . بنابراین زرتشتیان به پیروی از نیاکان خود همچنان آتش را گرامی داشته ، از روشنایی آن به عنوان قبله به هنگام نیایش بهره می گیرند . اگر زرتشتیان رو به سوی نور دارند و آن را پرستش سو می دانند ، برای نزدیک شدن به اهورامزدا ، پروردگار و آفریننده کل است که خود سرچشمه ی همه نورها(شیدان شید) است .

به جا آوردن مراسم در برابر نور خدا به انسان حرارت زندگی و جوش و خروش و اراده و پایداری می بخشد و دل دینداران و مشتاقان ، با برخورد به امواجش ، سبک و شاد و خرم می گردد و پرتو آن به نسبت ایمان و اخلاص ستایندگان بر دل ایشان می تابد و انوار تسلی و امیدواری ، کانون دل آنها را روشن می گرداند .

دلبستگی و اعتقاد و احترام خاص ایرانیان به آتش موجب شده که برخی به غلط چنین بپندارند که آتش نزد ایشان جنبه الوهیت دارد و لذا ایرانیان را آتش پرست بیانگارند .

فردوسی در این باره می گوید:

بدانگاه بد آتش خوبرنگ چو مر تازیان را مهراب سنگ

مپندار کآتش پرستان بدند پرستنده ی پاک یزدان بدند

برخی از اقوام سامی نیز آتش را مقدس می شمرده اند . به روایت تورات در کوه تور ، "نور خدا" به صورت آتشی بر موسی تجلی کرد و "یهوه" یا خدای موسی ، با زبانه ی آتش با موسی سخن گفت . آتش بر ابراهیم خلیل گلستان شد . موسی را خاله اش ، در کودکی ، در تنور مخفی کرد و چونن ندانسته تنور را آتش کردند ، دیدند موسی در تنور نشسته است و آتش گرد او می گردد بی هیچ زیان و گزند .

"درود و ستایش به تو ، ای آتش اهورامزدا ، می ستایم این روشنی پاک و درخشان را اینک که به ما آشکاری ، توان و نیرویمان بخش تا بهترین اندیشه و گفتار و کردار را داشته باشیم . یاریمان ده که با بدی و زشتی و دروغ پیکار کنیم . روان را پالوده گردان از بدی و راه بی فرجام تا شایسته ی پرستش اهورامزدای بزرگ باشیم ."


جشن فروردینگان

می دانیم در آیین مزدیسنی وقت نام ماه و روز با هم موافق می افتد آن روز را جشن می گیرند روز نوزدهم فروردین ماه که فروردین روز نام دارد از جمله آنست و آنرا جشن فروردینگان یا فروردگان می گویند یعنی هنگام جشن فروردین روز از فروردین ماه .
این جشن نیز همانطور که از اسمش پیداست به فره وهر درگذشتگان پاک تعلق دارد و بیاد روان آنان می باشد.
زرتشتیان عموما از بزرگ و کوچک در این روز به پرستشگاه می روند اوستا می خوانند و به عبادت خدا می پردازند و برای شادی روان درگذشتگان جهت ساختمان های همگانی و رفع احتیاج از نیازمندان با دادن پول یا مساعدت های دیگر اقدام لازم بعمل می آورند . نظیر این جشن در ادیان دیگر نیز وجود دارد و آنرا جشن اموات می گویند .

در نزد هندوان ستایش نیاکان (pitara) شبیه فروردگان ایرانی می باشد.رمها نیز ارواح مردگان را باسم مانس پروردگارانی تصور کرده و فدیه تقدیم آنها می نمودند و عقیده داشتند روح پس از بخاک سپردن بدن بیک مقام بلند می رسد و هر چند آرامگاه آنان در زمین است ولی قادر است در روی زمین نفوذ و تسلطی داشته باشد .
بواسطه فدیه و قربانی توجه او را از عالم زبرین بسوی خود می کشیدند .ماه فوریه در قبرستانها عیدی برای مردگان می گرفتند و نیاز می نمودند.
در جشن فروردینگان پارسیان هند به آرامگاه می روند و در معبد آنجا چوب صندل بخور می دهند و موبدان باندر میوه و گل مراسم آفرینگان خواندن دعا بجا می آورند جشن فروردگان شبه است به عید (taussaint)نزد عیسویان کاتولیک که در اول ماه نوامبر عید اموات شمرده می شود و از درگذشتگان یاد نموده و مزار آنان را با گل می آرایند.
زرتشتیان ایران در جشن فروردگان بآرامگاه درگذشتگان می روند و اوستا می خوانند و احسان و انفاق می کنند و بوهای خوش به آتش می نهند و هفت جور میوه خشک از قبیل خرما انجیر سنجد کشمش و غیره در اصطلاح لرک نام دارد تهیه می بینند و موبد بر آنها اوستا می خواند و پس از خواندن اوستا که در واقع تبرک می شود بین مردم تقسیم می کنند.
علاوه بر لرک میزد نیز برای انجام مراسم آماده می شود میزد عبارت است از میوه های تر و خوراکی هایی است که برای تشریفات آفرینگان گذارده می شود .
در این روز نان مقدس هم که درون نام دارد (در اوستا دره ئونه) می آورند و بمردم می دهند و علاوه بر این نان دیگری که از روغن کنجد درست می شود و نان گرد است و به سورک معروف است آماده می نمایند سورک مانند نان روغنی است که مسلمانان در جمعه آخر سال درست می کنند و مخصوصا در قبرستان می برند و بمردم می دهند .در این روز معمولا قسمتی از فروردین یشت و همچنین نمازهای دیگر را که به آفرینگان اردا فروش یا فروردینگان و آفرین بزرگان معروف است می سرایند .
در اینجا لازم است یاد آور شویم موبدان و سایر زرتشتیان پیش از خواندن آفرینگان یا قسمتهای دیگر اوستا آداب طهارت بجا می آورند یعنی وضو می گیرند و دست و صورت می شویند که در پهلوی پادیاب گفته می شود
جشن فروردینگان بر تمام ایرانیان فرخنده باد و روان درگذشتگانتان شاد باد . پاینده ایران


جشن اردیبهشتگان






جشن اردی بهشتگان در اردی بهشت روز از اردی بهشت ماه است که نام روز و ماه با هم برابر افتاده است .مطابق گاهنمای قدیم که هر ماه سی روز بوده این جشن در سوم اردی بهشت می باشد ولی مطابق تقویم کنونی که شش ماه اول سال را ۳۱ روز حساب کرده و یک روز به فروردین ماه افزوده اند جشن اردیبهشتگان در دوم اردیبهشت واقع می شود .
در این جشن شهریاران بار عام می دادند و موبد موبدان آیینی را که مرسوم بوده در حضور پادشاه برگزار می کرد و همه را اندرز می گفت.
سران هر گروه به پادشاه معرفی می شدند و هنرمندان مورد مرحمت واقع می گردیدند و بدریافت پاداش افتخار حاصل می کردند .
این روز به فرشته مقدس اردیبهشت تعلق دارد که مظهر پاکی و راستی و درستی و نماینده آیین ایزدی و نگهبانی آتشها با اوست .معمولا باید در این روز اردیبهشت یشت خوانده شود و به آتش توجه گردد .
و به خاطر مقام و مرتبه اردیبهشت امشاسپند این جشن به نام اوست و نظر به همان صفات و کمالات است که ایرانیان قدیم این روز را جشن می گرفتند و خود را برای قبول صفات این فرشته مقدس آماده می ساختند .جشن اردیبهشت گان همان عید گل است که در میان سایر ملتها با تجلیل فراوان بر پا می شود .
ابوریحان در باره این جشن می نویسد:
((اردیبهشت ماه؛روز سوم آن اردی بهشت است و آن عیدی است که اردیبهشتگان نام دارد برای اینکه هر دو نام با هم متفق شده.
اردی بهشت به معنی بهترین راستی است ؛بعضی گفته اند بمعنای منتهای خیر و خوبی است .
اردیبهشت فرشته آتش و نور است و این دو با او مناسبت دارد و خداوند او را به این کار موکل کرده و نیز ماموریت داده است علل و امراض را بیاری ادویه و اغذیه زائل کندو صدق را از کذب و حق را از باطل تمیز دهد .))اینکه ابوریحان فرشته اردیبهشت را تمیز دهنده راست و دروغ و حق و باطل تشخیص داده برای اینست که این فرشته همانطور که گفته شد نماینده راستی و درستی است .
بنابراین هر کس از او پیروی نماید معلوم می شود در راه راست و حق است و هر کس از او دوری کند و از صفات او بی بهره باشد مسلم است که در راه باطل دروغ است.


جشن خوردادگان


جشن ها، یادگارهای درخشان پدران و مادران بیداردل ما هستند که در گذر تاریخ بسیاری از آنها به دلیل ویژگیهای زمان و تعصبات بسیار از بین رفته و هم اکنون از آنها نمونه هایی بسیار اندک در میان ایرانیان به چشم می خورد. با این حال این نمونه های اندک، نشانه هایی بس بزرگند از اندیشه بلند و طبع ظریف ایرانی که خداوند به این قوم ارزانی داشته و آیین زرتشتی با پیام ها و آموزش هایش آن را آشکار ساخته است.
واژه جشن از کلمه یسنه اوستایی است با ریشه ای اوستایی به معنای ستایش کردن . بنابراین معنای واژه جشن، ستایش و پرستش است .
:همانگونه که می دانید جشن های ایران باستان سه دسته اند :

1)جشن های ماهیانه 2) جشن های سالیانه 3) جشن های متفرقه
جشن خوردادگان یکی از جشن های ماهیانه ای است که در روز چهارم خورداد ماه برگزار می شود. از چگونگی برگزاری این جشن در دوران باستان آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما چون خورداد به معنای رسایی و تندرستی است و در جهان مادی نگهبان آب است می توان پنداشت که نیاکان ما در این روز به کنار چشمه ها ، رودها و یا دریاها رفته و به پرستش اهورامزدا می پرداخته اند .

واژه اوستایی خورداد، هئوروتات است که در زبان سانسکریت در ودا بصورت سئوروتات آمده و به معنی رسایی و تندرستی است . اهورامزدا از سرچشمه بخشایندگی خویش این فروزه را به واسطه امشاسپند هئوروتات به آفریدگان خود بخشیده تا هر پدیده ای رسا گردد و رسایی و تندرستی نه تنها ویژه این جهان است ، بلکه رسایی مینوی و تندرستی روح و روان ، هدف والای جهانیان است .

اهورامزدا می خواهد که همگان به یاری امشاسپند هئوروتات از این بخشایش مینوی و مهربانی حقیقی برخوردار گشته و هرکس بتواند با نیروی رسایی و پرورش و افزایش آن در وجود خویش، دارای مقام رسایی و کمال بی زوال گردد .
فر و پیروزی ما ملت پیداست هنوز
کیش زرتشت ز آتشکده برجاست هنوز
کاخ دارای بلند اختر برپاست هنوز
طاق کسری به لب دجله هویداست هنوز

جشن تیرگان




جشن فرخنده تیرگان که آغاز آن از روز تیر از ماه تیر می باشد و به مدت ۹ روز ادامه دارد جشن تیرگان به همراه نوروز و مهرگان و سده از جمله مهمترین جشنهای ایرانیان است که در گذشته برای ایرانیان اهمیت وافری داشت و این جشن را با شکوه و زیبا برگزار می کردند در مورد فلسفه جشن تیرگان دو روایت جالب است روایت اول مربوط به قهرمان ملی ایرانیان آرش است که تقریبا همه ما با آن آشنا هستیم :

((میان ایران و توران سالها جنگ وستیز بود در نبرد میان افراسیاب و منوچهر شاه ایران سپاه ایران شکست سختی می خورد این واقعه در روز اول تیر اتفاق می افتد و در گذشته این روز برای ایرانیان عزای ملی بود و جالب است بدانید هنوزم دیدار از خانواده های عزادار در این روز میان زرتشتیان رایج است سپاه ایران در مازندران به تنگنا می افتد سر انجام دو سوی نبرد به سازش در آمدند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان بر خیزد پذیرفتند از مازندران تیری به جانب خاور پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ یک از دو کشور از آن فراتر نروند تا در این گفتگو بودند فرشته زمین اسفندیارمذ پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود و به نیروی بی مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می کرد .
فرشته زمین به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند.
آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است و باید توش و توان خود را در این را بگذارد.او خود را آماده کرد برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تن درستم و گژی در وجودم نیست ولی می دانم چون تیر را از کمان رها کنم همه نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد.
آن گاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند بر آمد و به نیروی خداداد تیر را رها کردو خود بی جان بر زمین افتاد(درود بر روان پاکش).هرمز خدای بزرگ به فرشته باد فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد . تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می رفت و از کوه و در و دشت می گذشت تا در کنار رود جیهون بر تنه درخت گردویی که بزرگتر از آن در گیتی نبود ؛نشست .
آن جا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند .جشن تیرگان در میان ایرانیان از این زمان پدیدآمد.))

اما روایت دوم که مربوط به فرشته باران یا تیشتر می باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی :((تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه بصورت جوانی پانزده ساله در می آید و در ده روز دوم بصورت گاوی نر و در ده روز سوم بصورت اسب.تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو رفت.

در آنجا با دیو خشکسالی (اپوش) که به شکل اسب سیاهی بود و با گوش و دم سیاه خود ظاهری ترسناک داشت، رو به رو شد. این دو به مدت سه شبانه روز بایکدیگر به نبرد بر خواستند و تیشتر در این نبرد شکست می خورد به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می گردد.
و آب ها توانستند بی مانع به مزارع و چراگاه ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمی خاستند به این سو و آن سو راند، و باران های زندگی بخش بر هفت اقلیم زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن می پردازند))

اما در مورد آداب و رسوم این جشن و دوستانی که می خواهند این جشن زیبا و نشاط آور را برگزار کنند.تاریخ شروع جشن ۱۳ تیر ماه به تقویم زرتشتی و ۱۰ تیر به تقویم خورشیدی است یکی از مراسمهایی که در میان زرتشتیان رایج است رسم فال و کوزه می باشد در شب جشن معمولا خانواده ها ونزدیکان دور هم جمع می شوند و هر یک آرزو و نام خود را روی کاغذ می نویسند و همگی آنرا در یک کوزه می ریزند و در آنرا می گذارند و تمام شب را به شب نشینی و خواندن حافظ و شاهنامه می پردازند و روز جشن یکی از دختران جوان خانواده که هنوز ازدواج نکرده باید در کوزه را بردارد و یکی از کاغذها را بیرون بیاورد و به نام هر کسی که بود آرزوهای آن شخص بر آورده خواهد شد و تمام شعرهای خوانده شده به او تعلق می گیرد .
در روز جشن هم مانند تمام جشن های دیگر با شادی و سرور همراه است و مراسم آبریزان به یاد فرشته تیشتر(باران) و به خاطر گرمای تابستان و آب پاشیدن روی همدیگر و خنک شدن از لذت جالبی بر خوردار است .
در گذشته در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی بندی به نام تیر و باد که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده بود به دست می بستند و ۹ روز بعد در پایان ایام جشن این بند را باز کرده و به باد می سپردند تا آرزوها و خواسته هایشان را به عنوان پیام رسان به همراه ببرد .جشن تیرگان بر تمامی ایرانیان فرخنده باد و امیدوارم به تمامی دوستان خوش بگذرد همیشه شاد و اهورایی باشید.


جشن تیرگان



جشن فرخنده تیرگان که آغاز آن از روز تیر از ماه تیر می باشد و به مدت ۹ روز ادامه دارد جشن تیرگان به همراه نوروز و مهرگان و سده از جمله مهمترین جشنهای ایرانیان است که در گذشته برای ایرانیان اهمیت وافری داشت و این جشن را با شکوه و زیبا برگزار می کردند در مورد فلسفه جشن تیرگان دو روایت جالب است روایت اول مربوط به قهرمان ملی ایرانیان آرش است که تقریبا همه ما با آن آشنا هستیم :

((میان ایران و توران سالها جنگ وستیز بود در نبرد میان افراسیاب و منوچهر شاه ایران سپاه ایران شکست سختی می خورد این واقعه در روز اول تیر اتفاق می افتد و در گذشته این روز برای ایرانیان عزای ملی بود و جالب است بدانید هنوزم دیدار از خانواده های عزادار در این روز میان زرتشتیان رایج است سپاه ایران در مازندران به تنگنا می افتد سر انجام دو سوی نبرد به سازش در آمدند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان بر خیزد پذیرفتند از مازندران تیری به جانب خاور پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ یک از دو کشور از آن فراتر نروند تا در این گفتگو بودند فرشته زمین اسفندیارمذ پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود و به نیروی بی مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می کرد .
فرشته زمین به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند.
آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است و باید توش و توان خود را در این را بگذارد.او خود را آماده کرد برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تن درستم و گژی در وجودم نیست ولی می دانم چون تیر را از کمان رها کنم همه نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد.
آن گاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند بر آمد و به نیروی خداداد تیر را رها کردو خود بی جان بر زمین افتاد(درود بر روان پاکش).هرمز خدای بزرگ به فرشته باد فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد . تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می رفت و از کوه و در و دشت می گذشت تا در کنار رود جیهون بر تنه درخت گردویی که بزرگتر از آن در گیتی نبود ؛نشست .
آن جا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند .جشن تیرگان در میان ایرانیان از این زمان پدیدآمد.))

اما روایت دوم که مربوط به فرشته باران یا تیشتر می باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی :((تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه بصورت جوانی پانزده ساله در می آید و در ده روز دوم بصورت گاوی نر و در ده روز سوم بصورت اسب.تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو رفت.

در آنجا با دیو خشکسالی (اپوش) که به شکل اسب سیاهی بود و با گوش و دم سیاه خود ظاهری ترسناک داشت، رو به رو شد. این دو به مدت سه شبانه روز بایکدیگر به نبرد بر خواستند و تیشتر در این نبرد شکست می خورد به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می گردد.
و آب ها توانستند بی مانع به مزارع و چراگاه ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمی خاستند به این سو و آن سو راند، و باران های زندگی بخش بر هفت اقلیم زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن می پردازند))

اما در مورد آداب و رسوم این جشن و دوستانی که می خواهند این جشن زیبا و نشاط آور را برگزار کنند.تاریخ شروع جشن ۱۳ تیر ماه به تقویم زرتشتی و ۱۰ تیر به تقویم خورشیدی است یکی از مراسمهایی که در میان زرتشتیان رایج است رسم فال و کوزه می باشد در شب جشن معمولا خانواده ها ونزدیکان دور هم جمع می شوند و هر یک آرزو و نام خود را روی کاغذ می نویسند و همگی آنرا در یک کوزه می ریزند و در آنرا می گذارند و تمام شب را به شب نشینی و خواندن حافظ و شاهنامه می پردازند و روز جشن یکی از دختران جوان خانواده که هنوز ازدواج نکرده باید در کوزه را بردارد و یکی از کاغذها را بیرون بیاورد و به نام هر کسی که بود آرزوهای آن شخص بر آورده خواهد شد و تمام شعرهای خوانده شده به او تعلق می گیرد .
در روز جشن هم مانند تمام جشن های دیگر با شادی و سرور همراه است و مراسم آبریزان به یاد فرشته تیشتر(باران) و به خاطر گرمای تابستان و آب پاشیدن روی همدیگر و خنک شدن از لذت جالبی بر خوردار است .
در گذشته در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی بندی به نام تیر و باد که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده بود به دست می بستند و ۹ روز بعد در پایان ایام جشن این بند را باز کرده و به باد می سپردند تا آرزوها و خواسته هایشان را به عنوان پیام رسان به همراه ببرد .جشن تیرگان بر تمامی ایرانیان فرخنده باد و امیدوارم به تمامی دوستان خوش بگذرد همیشه شاد و اهورایی باشید.


جش امردادگان




امرداد روز در امرداد ماه که روز هفتم است جشن امردادگان می باشد و به تاریخ خورشیدی برابر ۳ امردادماه است این جشن متعلق به امشاسپند امرتات که مظهر جاودانگی و تندرستی و دیر زیستن است .
قبل از هر چیز باید درباره واژه اشتباه مرداد توضیح داده شود؛واژه اوستایی امرداد امرتاته amertata است که به معنای بی مرگی است و اگر الف آن را که پیشوند نفی است از قلم بیاندازیم معنی آِن عوض شده و فرشته بیمرگی و جاودانگی به دیو نیستی و مرگ تغییر شکل می دهد .زیرا همانطور که امرداد به معنی بی مرگی است مرداد معنی مرگ می دهد .
بنابراین شایسته است که این کلمه را امرداد بخوانیم.بطوریکه در بحث امشاسپندان توضیح دادیم این فرشته نماینده آخرین مرتبه کمالاتست . صفات پاک فرشته امرداد و توجه او نسبت بآبادی زمین و پاکی و نظافت بطور مشروح بیان شد نظر بهمان صفات پاک و پسندیده است که ایرانیان این روز را جشن می گرفتند و به شادی می پرداختند و خود را برای پیروی از فرشته مذکور آماده می ساختند .
ابوریحان در صفحه ۲۵۰ ترجمه فارسی آثارالباقیه می نویسد ((مرداد ماه روز هفتم آن مرداد روز است و آنروز را بواسطه اتفاق افتادن دو اسم با هم جشن می گرفتند معنای مرداد آنست که مرگ و نیستی نداشته باشد مرداد فرشته ایست که بحفظ گیتی و تربیت غذاها و دواها که اصل آن نباتات است وزائل کننده گرسنگی و ضرر و امراض می باشد موکل است))

نیاکان ما در این روز به باغها و مزارع خرم و دلنشین می رفتند و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا این جشن را با شادی و سرور در هوای صاف و در دامن طبیعت برگزار می کردند.جشن امردادگان بر تمامی ایرانیان فرخنده باد.


جشن شهریورگان




شهریور روز از شهریور ماه می باشد که روز چهارم ماه است (به تقویم هجری۳۰امردادماه) و به نام امشاسپند توانای خشترا یا شهریور می باشد جشن شهریورگان است .
چنانکه گفته شد این فرشته مظهر سلطنت آسمانی و قدرت رحمانی است و همیشه خواهان فر و بزرگی و نیرومندی می باشد در جهان مادی نگهبان زر و سیم و فلزات دیگر و دستگیر بینوایان و فرشته رحم ومروت است پادشاهان دادگر در تحت و حمایت این فرشته مقتدر هستند نظر به همین صفات پاک است که ایرانیان قدیم این روز را جشن می گرفتند و بفقرا احسان و اطعام می نمودند چون این جشن بپادشاهان دادگر بستگی دارد که نماینده سلطنت آسمانی هستند لذا معمولا در این جشن باید بحضور پادشاهان بروند و شادباش بگویند.
ابوریحان در صفحه ۲۵۱ترجمه آثار و الباقیه می نویسد ((شهریور ماه روز چهارم آن شهریور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن می باشد و آنرا شهریورگان گویند .
معنی شهریور دوستی و آرزو است شهریور فرشته ایست که بجواهر هفتگانه از قبیل طلا و نقره و دیگر فلزات که برقراری صنعت و دوام دنیا و مردم بآنها بستگی دارد موکل است ))برای جشن شهریورگان از دو گونه دیگر می توان برتری قائل شد اول اینکه در این ماه محصولات کشت و زرع جمع آوری می شود و چون معمولا برای بدست آوردن نتیجه هر کاری جشن و شادی لازم است لذا شهریورگان بمناسبت نتیجه گرفتن از نعمت کشت و کار و بدست آوردن محصولات بخصوص برای کشاورزان بهترین جشن وشادی است و در واقع جشن سر خرمن می باشد

دوم اینکه در این ماه پاییزه کاری شروع می شود و چون معمولا هر کار نیکی را با شادی باید آغاز کرد از این لحاظ جشن شهریورگان را می توان آغاز فصل جدید دیگری از هنگام کشت و زرع دانست و آنرا مورد احترام قرار داد با دلایلی که ذکر شد جشن شهریورگان بخصوص برای کشاورزان از لحاظ جمع آوری محصول و بدست آوردن خرمن و همچنین از نقطه نظر شروع بکار پاییزه بهترین جشن و شادمانی است و بهمین جهت است که نسبت به آن احترام زیادی قائل هستند و با شادی فراوان مراسم آنرا بجای می آورند.
پس دوستان گرامی در کنار شادی های خود نیازمندان را فراموش نکنید هر چند که در قلمرو پر گوهر ایران زمین نباید نیازمندی معنایی داشته باشد اما صد افسوس!..... بگذریم. همیشه ایرانی باشید و سرافراز.

جشن آبانگان





«... اینک آب­ها را می‌­ستاییم، آب­های فروچکیده و گردآمده و روان شده­ و خوب کـُنش ِ اهورایی را...»
(یسنا - هـات 38 - بند )
جشن آبانگان» جشنی است در گرامی‌داشت ستاره­ی روان (سیاره) درخشان «اَنَهیتَه / آناهید (زهره)» و رود پهناور و خروشان «اردوی / آمو (آمودریا)»، و بعدها ایزدبانوی بزرگ «آب»­ها در ایران (غیاث آبادی، 1382،ص77).
«اَردوی سوره اَناهیتا» Ardavi – Sura Anāhita ایزد‌بانویی ایرانی بسیار برجسته­ای است كه نقش مهمی در آیین­های ایرانی دارد و پیشینه­ی ستایش و بزرگداشت این ایزد بانو در فرهنگ ایرانی به دوره­های پیش از زرتشتی در تاریخی ایران می­رسد.
بخش بزرگی در کتاب اوستا به نام «آبان یشت»(یشت پنجم) که یکی از باستانسی‌ ­ترین ِیشت­ها می‌­باشد به این ایزد بانو اختصاص دارد، در این یشت، او زنی است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامی برازنده، كمربند تنگ بر میان بسته، به جواهر آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهارگوش در گوش، تاجی با سد ستاره­ی هشت گوش بر سر، كفش­هایی درخشان در پا، با بالاپوشی زرین و پرچینی از پوست سگ آبی. اَناهید گردونه­ای دارد با چهار اسب سفید، اسب­های گردونه­ی او ابر، باران، برف و تگرگ هستند.
او در بلندترین طبقه­ی آسمان جای گزیده است و بر كران ه­ی هر دریاچه‌­ای، خانه­ای آراسته، با سد پنجره­ی درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد.
او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو می­باراند.
معابد آناهیتا معمولا در كنار رودها برپا می­شده و زیارتگاه­هایی كه امروزه با اسامی دختر و بی بی مشهور هستند و معمولا در كنار آن­ها آبی جاری است، می­توانند بقایای معابد آناهیتا باشند. برخی حتی سفره­های نذری با نام بی بی (همچون بی بی سه شنبه) را بازمانده­ی آیین­های مربوط به آناهیتا می­دانند.
آناهیتا همتای ایرانی «آفرودیت»، الهه­ی عشق و زیبایی در یونان و «ایشتر»، الهه­ی بابلی، به شمار می­رود.
واژه­ی «آب» که جمع آن «آبان» است در اوستا و پهلوی «آپ» و در سانسکریت «آپه» Apa و در فارسی هخامنشی «آپی» می­باشد.
این آخشیج (عنصر) همانند آخشیج­های اصلی دیگر چون آتش و خاک و هوا در آیین­های ایرانیان باستان مقدس است و آلودن آن گناهی بس بزرگ است. برای هریک از چهار آخشیج امشاسپندی (فرشته) ویژه نامگذاری شده است. به گواهی اوستا و نامه­های دینی پهلوی، ایرانیان آخشیج­های چهارگانه را که پایه­ی نخستین زندگی است، می­ستودند.
در جشن آبانگان، پارسیان به ویژه زنان در کنار دریا یا رودخانه­ها، فرشته­ی آب را نیایش می­کنند. ایرانیان کهن آب را پاک (مقدس) می­شمردند و هیچ­گاه آن­را آلوده نمی‌­کردند و آبی را که اوصاف سه­گانه­اش (رنگ - بو - مزه) دگرگون می­شد برای آشامیدن و شستشو به­کار نمی­بردند.


«هرودوت» می‌­آورد : «... ایرانیان در میان آب ادرار نمی­کنند، آب دهان و بینی در آن نمی­اندازند و در آن دست و روی نمی­شویند ...»
«استرابون» جغرافیدان یونانی نیز می‌­آورد «... ایرانیان در آب روان، خود را شستشو نمی‌­دهند و در آن لاشه، مردار و آن­چه که نا پاک است نمی‌­اندازند ...»
در برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی می­خوانیم :
«... آبان روز دهم آبان ماه است و آن را عید می‌­دانند که به جهت همراه بودن دو نام، آبانگان می‌­گویند. در این روز زو Zoo پسر طهماسپ از سلسله ­ی پیشدادیان به شاهی رسید، مردم را به کندن قنات­ها و نهرها و بازسازی آن­ها فرمان داد، در این روز به کشورهای هفت­گانه خبر رسید که فریدون ، بیوراسب (ضحاک - آژی دهاک) را اسیر کرده، خود به پادشاهی رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگی خود را دارا شوند...»
در روایت دیگرى آمده است كه پس از هشت سال خشك‌سالى در ماه آبان باران آغاز به باریدن كرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد.
زرتشتیان نیز در این روز همانند سایر جشن­ها به آدریان­ها (آتشكده‌هاا) مى­روند و پس از آن براى گرامی‌داشت مقام فرشته ­ی آب­ها، به كنار جوى‌­ها و نهرها و قنات­ها رفته و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا كه به آب و آبان تعلق دارد) كه توسط موبد خوانده مى­شود، اهورامزدا را ستایش كرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را كرده و پس از آن به شادى مى‌­پردازند.
جالب این­جاست كه مى‌­گویند اگر در این روز باران ببارد، آبانگان به مردان تعلق گرفته و مردان تن و جان خویش را به آب مى‌­سپارند و اگر بارانى نبارد، آبانگان زنان است و زنان آب تنى مى­كنند


سرانجام آیین مهر







گرچه در اروپا و ایران پس از حملهٔ اعراب آیین مهری سرکوب شد و از میان برداشته شد اما نشانه‌های واضح و روشنی از آن امروز در میان ایرانیان که وارثان اصلی آیین مهری بودی اند به جای مانده که از آن جمله عبارتند از:

صوفی گری و درویشی، زورخانه و ورزش باستانی، زیارت گاه‌های امام زادگان در سراسر ایران، جشن های مهرگان و شب یلدا (شب تولد مادر خدا میترا) و ...در اروپا نیز علاوه بر وجود خرابه‌های پرستشگاه‌های مهری در دین ترسایی و
مراسم آن نیز نمادهای واضحی از مهر پرستی دیده می‌شود که از آن جمله است: Priest ,pope که واژه‌های ایرانی مهری بر گرفته از پریستار (پرستار) و مقم پدر در آیین مهری است و
همچنین بابانوئل که همان لباس و سرو وضع مغ ها (روحانیون آیین مهری) را دارد و از همه جالب تر درخت کاج شب کریسمس که همان سرو ایرانی است و از نماد های آیین مهری


سرانجام آیین مهری







گرچه در اروپا و ایران پس از حملهٔ اعراب آیین مهری سرکوب شد و از میان برداشته شد اما نشانه‌های واضح و روشنی از آن امروز در میان ایرانیان که وارثان اصلی آیین مهری بودی اند به جای مانده که از آن جمله عبارتند از:

صوفی گری و درویشی، زورخانه و ورزش باستانی، زیارت گاه‌های امام زادگان در سراسر ایران، جشن های مهرگان و شب یلدا (شب تولد مادر خدا میترا) و ...در اروپا نیز علاوه بر وجود خرابه‌های پرستشگاه‌های مهری در دین ترسایی و
مراسم آن نیز نمادهای واضحی از مهر پرستی دیده می‌شود که از آن جمله است: Priest ,pope که واژه‌های ایرانی مهری بر گرفته از پریستار (پرستار) و مقم پدر در آیین مهری است و
همچنین بابانوئل که همان لباس و سرو وضع مغ ها (روحانیون آیین مهری) را دارد و از همه جالب تر درخت کاج شب کریسمس که همان سرو ایرانی است و از نماد های آیین مهری


نمادهای مهری





مهر، چنان‌چه گفته شد، خدایِ روشنایی و آتش بوده است، چنان‌چه خود نیز به تعبیری آتش‌گونه است، بدین‌ترتیب روش است که هر آتش و نوری نشانی از مهر تصور می‌شده است.
آتشی که زرتشتیان روشن نگاه می‌داشته‌اند به تقلید از مهرپرستان بوده، و به ستایشِ او، و نیز خورشید به عنوانِ نمادی از مهر ستایش می‌شده است (توجه کنید که نه آتش را می‌پرستیده‌اند و نه خورشید را، بلکه آن‌ها را به عنوانِ نمادهایی ستایش می‌کرده و محترم می‌شمرده اند).
هم‌چنین مهرپرستان نمادی داشته‌اند که «گردونهٔ مهری» نامیده می‌شود، و در واقع ارابه‌ای است که مادر خدا ناهید در آن مینشسته و انسان ها را برای گذار از 7 مرحله یا آسمان یاری می داده که می توان آنرا خورشید دانست.

گردونه مهری که در زبان هندی سواستیکا (Swastika) گفته می‌شود جد همان علامتِ SSِ هیتلری‌ست که چون نماد قدرت و زایش بوده در دستگاه حزب نازی به عنوان یم نماد اصیل و باستانی آریایی به کار رفته بود، و معکوسِ آن (اگر دو تا S را عمودی رویِ هم بکشید SS به دست می‌آید (البته هر S از ۳ خط تشکیل می‌شود)، حال اگر به جایِ آن‌که خطوط را به سمتِ راست بشکنید (دو سرِ S را می‌گویم) به چپ بشکنید نشانِ گردونه مهر به دست خواهد آمد. این نشان را در بسیاری بناهایِ باستانی می‌توان مشاهده کرد (مثلاً چند نمونه‌اش در تختِ سلیمان یافته بودند، و بسیار شاد بودند از یافته‌یِ خود.).

این نماد شکلِ پیچیده‌تری نیز به خود می‌گیرد، و بعدتر تبدیل به نمادی می‌شود که در معماری‌یِ اسلامی کاربردِ فراوان داشته است (برایِ تصورِ این‌یک، مربعی رسم کنید و هریک از خطوطِ آن را از سمتِ چپِ‌شان کمی ادامه دهید).

رده‌های مهرپرستان





هفت مقام روحانى به ترتیب عبارتند از:
نخست مقام کلاغ (Corax) که آن را پیک نیز مى‌گویند، دوم مقام کرى‌فیوس (Cryfios) یا کریپ‌توس (Cryptus) که به‌معناى پنهان و پوشیده است، سوم مقام سرباز (Miles)، چهارم مقام شیر (Leo) پنجم مقام پارسى (Persis-Perses)، ششم مقام خورشید (Heloodromus)، هفتم مقام پدر (Pater) یا پدر پدران (Pater - Patrum)که افرادی مقدس و رهبرانِ مذهبی شمرده می‌شدند.
بدین‌ترتیب، جز در مراسمِ ویژه مذهبی، بیش‌ترِ وقتِ افراد در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های مهری) به تمرینِ بدنی می‌گذشته است (چراکه طبیعتاً بیش‌ترِ افراد در مراحلِ پایین‌تر می‌بوده اند.).
در دوره‌یِ اسلامی نیز این رسم به شکلِ زورخانه‌ها بر جای ماند، اگر به شکلِ زورخانه‌ها دقت کنید دقیقاً به مانندِ مهرابه است، همیشه چند پله به پایین می‌خورد، تنگ و معمولاً نسبتاً تاریک است و نیاز به شمع و مشعل دارد.
تفاوت در آن است که در مهرابه‌ها مهر را ستایش می‌کرده‌اند، و در زورخانه‌ها علی ابن ابوطالب (امام اول شیعیان - چهارمین خلیفه امپراطوری اسلامی) را، که گاه حتی (به مانندِ مهر) او را به مقامِ خدایی می‌رسانند.



تاریخ مذهبی ایران باستان


مهر پرستی یا میترائیسم

مهر پرستی یا آیین مهر یا میترائیسم از دین‌های باستانی ایرانیان بود که بر پایه ایزد ایرانی مهر و دیگر ایزدان ایرانی بنیاد شده بود. مهرپرستی در حدود بیش از 5000 سال پیش در میان ایرانیان ساکن دشت مغان به وجود آمده اما بنا به دلایل مذهبی پیدایش آنرا به زمان تولد عیسی پیامبر ترسایان نزدیک می کنند!این آیین از سده نخست میلادی درشاهنشاهی روم همه گیر شد کرد و بنا به روایتی دیگر مدت پیش از آن به اروپا راه یافت.
این دین در سده‌های سوم و چهارم میلادی (میلادی) به اوج خود رسید و بویژه در میان سربازان رومی باورمندان بسیاری داشت. پس از فرمان تئودوس در ۳۹۱ میلادی که طی آن همه کیش‌ها و آیینهای غیرمسیحی ممنوع اعلام شد آیینهای مهرپرستی نیز در مغرب‌زمین رفته رفته از رواج افتاد. گرچه نمادها و پرستش گاه‌های آن در سراسر اروپا و مفاهیم آیین ترسایی (مسیحی) و رفتارهای ترسایان (مسیحیان) بهقی مانده.
مانند سالروز تولد مسیح که معادل با شب یلدا سالروز تولد میترااست و بنا به دلایل تقویمی (اشکال تقویم رومی ها در محاسبه کبیسه) جا به جه شده است و حتی نام مسیح برای عیسی پسر عمران از همین آیین گرفته شده.
چلیبا یا گردونه مهر که نماد اصلی ترسایی (مسیحیت) صلیب، برگرفته از آن است نماد دیگری از زایش دوباره آیین مهری در دل ترسایی است.




پیشینه و مفاهیم

پیش از ظهور زرتشت آریائیان در قالب زروانیگری، مهرپرستى نیز اختیار کردند.(کلمه مهر را دارمستتر به‌معنى دوستى و محبت مى‌داند. یوستى مى‌گوید که مهر واسطه و رابطه فروغ محدث و فروغ ازلى و به‌عبارت دیگر واسطه بین آفریدگار و آفریدگان است.
در گات‌ها کلمه میترا به‌معنى عهد و پیمان آمده است. مهر در اوستا از آفریدگان اهورامزدا محسوب شده و ایزد محافظ عهد و پیمان است و از این رو فرشته فروغ و روشنائى است تا هیچ چیز بر او پوشیده نماند.

ماه هفتم سال و روز شانزدهم هر ماه و یشت دهم اوستا و جشن مهرگان مخصوص او است. کیش مهر از ایران به بابل و آسیاى صغیر رفت و سپس پرستیده شد و به این گونه آئین مهرپرستى پدیدار گشت. (فرهنگ معین)) در کتیبه‌هاى هخامنشى میثر (Mithra) آمده که تلفظ اوستائى مهر است. در سانسکریت میترا (Mitra) و در پهلوى میتر (Mitr) و در پارسى مصطلح امروز مهر خوانده مى‌شود.
کهن‌ترین سند نوشته شده الواح گلینى است متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح که در کاپاتوکا (Kapatuka) از شهرهاى آسیاى صغیر، در محلى به‌نام بغازکوى پیدا شد. در کنار نام این دو خدا، نام دو خداى کهن هند و ایرانى ایندرا Indra) نساتى (Nasatya) نیز آمده است. در اوستا میترا مقام شامخى دارد و در زمان پیش از اوستا و رستاخیز زرتشتی، بزرگ‌ترین خدا به‌حساب مى‌آمد.
این نشانه א که صلیب (چلیپا) شکسته نامیده شده است، در حقیقت صلیب شکسته نیست. این نشانه آریائى است، زیرا در ایران و هند هزاران سال پیشینه دارد. این نشانه א نخستین‌بار در حدود خوزستان یافت شده و مربوط به هفت هزار سال پیش از میلاد مى‌باشد به این ترتیب پیشینه تاریخى آن در ایران بسى کهن‌تر از پیشینه آن نزد آریائى‌هاى هند است و هرتسفلد (Herzfeld) آن را گردونه خورشید نامیده است. در گرمى (Germi) مغان آذربایجان گورهاى خمره‌اى از دوره اشکانى به‌دست آمده که در میان آنها پارچه‌اى بسیار زیبا یافت شده است که داراى این نقش مى‌باشد.
همچنین این نگاره بر دهانه پاره‌اى از خمره‌هاى سفالین که مرده‌ها را در آن مى‌گذاشته‌اند دیده شده است در مواردى دیگرى چون جام تپه‌حسنلو، جام زرکلاردشت، گردنبند عقیق مربوط به دوره اشکانی، گردنبند زرینى مربوط به ۷ هزار سال ق م در رودبار گیلان این نگاره به چشم مى‌خورد.
گردونه خورشید نخست به این شکل א بوده و کم‌کم خطوط منحنى از بین رفته گاهى به‌صورت + و گاهى با خطوط شکسته ولى با زاویه‌هاى ۹۰ درجه ترسیم شده و شکل هندسى و ترکیب کامل یافته است. اقوام باستانى بسیارى از جانوران را مى‌پرستیده‌اند و از همین جا توتمیسم (Totemisme) پیدا شده است.
یکى از این حیوانات بز کوهى است که مظهر سودرسان طبیعت، یعنى خورشید بوده است این نقش بر ظروف بازمانده از سده‌هاى پیش از میلاد دیده شده و مهم‌تر از همه رابطه‌اى است که مردم باستانى میان هلال ماه و خورشید و شاخ بز کوهى قرار داده بودند. در بسیارى از سفال‌ها در میان انحناى شاخ این جانور و نیز بر پشت آن نشانه + یا א دیده مى‌شود. مثلاً بر لیوان سفالین مربوط به ۳۱۰۰ سال پیش از میلاد که در سیلک کاشان به‌دست آمده نگاره + در زیر انحناى شاخ گوزن پیدا است.
در کتاب مذاهب بزرگ جهان تصویرى است که از کف پاى بودا و بر آن نگاره‌هائى است که شناساننده و باورها و آئین و سمبول‌هاى او است از جمله بر چهار انگشت پاى وى نشانه گردونه مهر دیده مى‌شود. شمال و شمال باخترى ایران مرکز مهرپرستان بوده است. پلوتارک(پلوتاریک یا پلوتارخوس - Plutarkus = در سال ۴۶ پس از میلاد زاده شده و در سال ۱۲۰ در گذشته.) مى‌گوید: ”هرمزد در عالم معنوى به نور همانند است و اهریمن به تاریکى و میان این دو مهر قرار دارد“.(اوستا - یشت‌ها، گزارش پورداود ص ۴۰۱) زرتشت براى گسترش مزداپرستى از اهمیت ایزدان دیگر کاست و مهر را که پایه خدائى گرفته بود یکى از ایزدان کیش خود به‌شمار آورد.
با نگرش به اینکه نشانه گردونه مهر به شاهین و فروهر هم بسیار نزدیک است مى‌توان پنداشت در زمانى که از اهمیت مهر کاسته شده نشانه مقدس میترائیسم رفته‌رفته به شاهین مبدل شده و این شاهین و نگاره فروهر تمام جاذبه معنوى و روحانى این نشانه را گرفته و مظهر فر و شکوه مینوى گردیده است. هم‌اکنون این نقش را به گونه‌اى دیگر بر کاشى کارى سر درب خاورى آرامگاه بایزید در بسطام مى‌توان دید.
میترا به‌معناى رفیق و همدم یک‌دل و یارى‌کننده است. آدیت‌ها فرزندان آدیت (Adit) بوده و جزءِ هفت خدایانى هستند که در آسمان زندگى کرده‌اند و مافوق آنها وارونا است.(Varunan) که برشش خدا سرورى دارد و آدیت خوانده مى‌شود، و میترا بلافاصله پس از او قرار دارد. در کتب هندوئی، میترا در شکل و هیئت خداوند خورشید کمتر ظاهر مى‌شود، که مشهورترین آنها سورى (Surya) یا سویترى (Savitri) است که خود هفتمین آدیت‌یَ نیز هست. وارونا، خداى آسمان و رب‌النوع شب نیز هست. میترا خداى روشنائى و نور و خداى موکل روز است. براى این دو خداى شب و روز، مراسم مشترکى برپا مى‌کنند.

میترا و وارونا از خدایان کهن هندوها هستند و گاهى آنها را بزرگ‌ترین خدایان خوانده با اورانوس (Uranos) یونانیان برابر مى‌دانند. میترا، خداوند آب‌ها و دریاها نیز هست و یکى از صفات او اود - دام (Ud-dama) یعنى محاصره‌کننده است و همسر او وارونى (Varuni) الهه شراب است و در اساطیر گاهى با نام‌هاى چون سورا (Sura) یا ماد (Mada) نیز خوانده مى‌شود. در تأویلات اساطیری، به‌ویژه با وجود مشابهاتى در اوستا و منابع پهلوى و آئین مهر بین میترا و گاوکشى رابطه‌اى مى‌توان دید. خدایان در صدد برآمدند گاو مقدس را که وهجرگا آفریده بود از بین ببرند و سرانجام همین کار را کردند. کشته شدن گاو مقدس و جارى شدن خون او بر روى زمین موجب رستاخیز طبیعت و به‌وجود آمدن انواع جانوران و گیاهان شد. بعدها در پرده‌هاى نقاشى در مهراب(مهرآب - دریا پنجره‌اى که به طرف آفتاب باز مى‌شد و مؤمنان به طرف خورشید اهورامزدا را پرستش مى‌کردند (به‌معناى مکانى به‌طرف خورشید)) همه مهرابه‌ها با تغییراتى جزئی، قربانى کردن گاو را ترسیم کردند.
غار با سقف نیلگون و تزئین ستاره‌ای، کنایه از آسمان و کل جهان بود و به‌همین جهت محل ورود و حواشى غار را با گل و گیاه تزئین مى‌کردند و جریان آبى را به داخل مهرابه جهت شستشو برمى‌گرداندند. همین امر باعث شد که در فصل بهار قربانى گاو انجام شود و چنین تفسیر گردید که اگر خون گاو بر روى مزارع و دشت‌ها و بیشه‌زارها بریزد، طراوت و فراوانى در طبیعت از سر گرفته مى‌شود.

دم گام داراى نقش موثرى است، زیرا خوشه‌هاى گندم از آن تولید مى‌شود. پس از رستاخیز بهار و گذر تابستان و پائیز، ناگهان زمستان همه چیز را تباه مى‌کرد، سبزى و طراوت و شادابى و زندگى طبیعت خاموش و راکد مى‌ماند، اما با طلیعه بهار، قتل گاو منجر به آفرینش دوباره زندگى بر روى زمین مى‌شد. در بابل، سومر، چین، ژاپن، سوریه، روم، یونان، مصر، هند و جاهائى دیگر این روایت و همانند آن موجود بود.

و به‌تدریج کشتن گوسفند و بز و خروس باب شد. به‌موجب بند هش و برخى دیگر از منابع پهلوى چون زمینه خرد، جاماسپ‌نامه و دینکرد، اهریمن به نخستین آفریده اهورامزدا در نبرد میان خیر و شر دست یافت و گاو کشته شد، آنگاه از خون و پیکر آن انواع گیاهان و جانوران در پهنه زمین به‌وجود آمد و آنگاه که اهریمن در صدد برآمد که نطفه گاو را از بین ببرد، نطفه به کره ماه انتقال یافت، به‌همین سبب رویش گیاه و ازدیاد نسل جانوران با ماه پیوند یافت(رجوع شود به کتاب آئین مهر، میترائیسم ص ۸۰) این روایات از ایران به اروپا رفت و رازها و ابهامات تازه‌اى بر آن افزوده گشته گاوکشى و گوسفندکشى در آنجا رونق گرفت.

میثر یا مهرنیز در اوایل بهار زندگى جدیدى به خود مى‌گیرد. کشته شدن گاو به‌دست او منجر به تجدید حیات در طبیعت مى‌شود و سپس در آغاز زمستان ناگهان ناپدید شده سوار بر ارابه‌ خود به آسمان بالا مى‌رود. موردى که جاى بسى شگفتى است، زایش میترا است، چون وى از پاره سنگى زاده مى‌شود. لیکن لوحى یافت شده که میترا را در حال زایش از یک درخت نشان مى‌دهد. او ابتدا در شکم درخت جاى دارد اما بعد شاخه‌اى شکفته میترا مانند گلى از آن تولد مى‌شود. افسانه‌هاى آت‌تیس (Attis) و آدونیس (Adonis) و ازیریس (Osiris) شباهت تامى با اسطوره میترا دارند.

غسل تعمید مسیحیان، ظرف آب متبرک در کلیسا، سقاخانه‌ها و حوضچه‌هائى که در مدخل مساجد و تکیه‌ها برپا مى‌کردند همه از یادگارهاى کیش میترا است، زیرا که در مهریشت به‌روشنى از غسل و شستشو در آئین میترا یاد شده است. آئین مسیحیت از کیش میترا متولد شد. همان‌طورى که در مهرابه‌ها چشمه‌ آب جارى بود، مسیحیان نیز روى بدنه تابوت‌هاى آنها صحنه جارى شدن آب از چشمه به‌وسیله موسى کلیم را حک مى‌کردند.
(در سفر خروج باب هفده آیه‌هاى ۷-۳ چنین آمده که یهودیان پس از خروج از مصر دچار بى‌آبى شده و با موسى معارضه کردند. موسى به خدا متوسل شد که این قوم مرا سنگ‌سار خواهند کرد، اندیشه‌اى بساز. خدا گفت عصایت را به صخره هوریب (Horib) بزن تا آب روان شود و موسى چین کرد. بعد قدیسان ادیان رواتى در معجزه بیرون آوردن آب از زمین یا سنگ ساختند و این کار از معجزات به‌شمار آمد.) در نقش‌ها و تابلوهائى که یافت شده، مرشد مهری، یا مغان میترا، در حال تعمید مؤمنان مشاهده مى‌شود.

علت اصلى اهمیت فوق‌العاده‌اى که براى شستشو در رم قایل مى‌شدند همین اعتقاد به میترا بود. ماهى نیز یکى از نشانه‌هاى مسیحى بود که در قرون ابتدائى براى شناسائى هم چون رمزى از آن بهره مى‌جستند. این نیز چون غسل تعمید، نشان و رسمى بوده از کیش میترا. در یکى از مهرابه‌هاى اروپا، برابر پاى میترا یک ماهى نقش شده و این رمز و نشان مسیحیت، نشانه‌اى است از کیش میترا.
بسیارى از رموز و اسرار میترا برخلاف آنچه مشهور شده، اصل و بنیان ایرانى خود را حفظ کرده است. آنچه امروزه به نام غسل تعمید میان مسیحیان متداول است مانند بسیارى از مراسم و آداب دیگر، از آریاها اقتباس شده است.

ناگفته نماند که این عمل در زمان اقتباس در میان اقوام آریا بسیار کهنه و زمان گرفته بود. در هند، تبت، روم، یونان و مصر نیز که بعدها غسل تعمید رایج شد، این آئین را از ایرانى‌ها گرفته بودند. در تبت، چون چند سالى از تولد کودک مى‌گذشت، طى مراسمى در معبد و در برابر آتش به غسل تعمید او اقدام مى‌شد. به‌نام نامى خورشید، کودک را در حالى‌که سرودهاى مقدس مى‌خواندند سه بار زیر آب فرو برده بر او اسمى مى‌نهادند و علامت صلیب را بر سینه تعمید یافتگان نقش مى‌کردند. نکته مشترک آن بود که در این مراسم به نام خورشید، به خداى خورشید متوسل مى‌شدند. غسل تعمید فقط در ایام کودکى انجام نمى‌شد، بلکه در سنین بلوغ نیز جوانان را غسل تعمید مى‌دادند تا از گناهان و آلودگى‌ها برى شوند و این غسل حکم آن را داشت که تولید مجدد یافته باشند.

میان زرتشتى‌هاى قدیم و ایرانیان پیش از اشوزرتشت نیز غسل تعمید کودکان در مهرابه‌ها و آتشکده‌ها مرسوم بود. در مهرابه‌ها برابر آتش، به نام خداى خورشید، کودکان توسط مغان در آب فرو برده شده پس از آن نام‌گذارى مى‌گردیدند. اساس تثلیث مسیحیت نیز مبتنى است بر تثلیث‌هائى که از هندوان و ایرانیان گرفته شده است. تثلیث میترائى عبارت است از: میترا و کوتس (Kotes) و کوتوپاتس (Kotopates). کوتوس و کوتوپاتس که به اسم کوت (Kot) و کوتوپات (Kotopat نامیده مى‌شوند نقش دو جوانى که هنگام تولد میترا از صخره در آنجا حضور دارند.
مهرپرستان این دو جوان را دو شبان مى‌دانند. در بیشتر نقش‌هائى که از میترا یافت شده این دو شبان حضور دارند که یکى از آنها در طرف راست میترا و دیگرى طرف چپ او است و هر کدام مشعلى در دست دارند.

مشعل کوت به‌سوى آسمان افراشته شده و کنایه از طلوع آفتاب است و مشعل کوتوپات به‌سوى زمین سرازیر است که کنایه از غروب آفتاب مى‌باشد و خود میترا در میان خورشید به هنگامى‌که میان آسمان مى‌درخشد. در متون اوستائى و منابع پهلوی، میترا ایزدى است که در رویداد قیامت و مسأله سنجش اعمال در روز واپسین و داورى در کار ارواح دخالت دارد. چنانکه در مهریشت وى داور ارواح مردگان خوانده شده است.

در اوستا، میترا و خورشید به هم بسیار نزدیک هستند. وظیفه میترا پس از قربانى کردن گاو در روى زمین تمام شده آماده معراج و بالا رفتن به آسمان مى‌شود.

اما پیش از آنکهک به معراج برود مجلسى براى شام ترتیب مى‌دهد که شام آخر نامیده شده و در واقع به شکرانه پیروزى میترا و تودیع او با یاران انجام گرفته است. مسیحیان به‌طور کلى همه مراسم و آداب میترائیسم را به‌خود منتسب ساختند. مراسم عشاءِ ربانى و شام مقدس، که در آن عیسى مسیح با حواریون خود شام خورد و پس از آن به صلیب کشیده شد و به آسمان صعود فرمود، همه و همه از مراسم میترائیسم گرفته شده است. چون پیروان میترا از زبان یونانى هم استفاده مى‌کردند در نام‌گذارى این هفت مقام نیز زبان یونانى را به کار گرفته‌اند. میترا پس از کشتن گاو و ضیافت مقدس، با گردونه آفتاب به آسمان صعود کرد که به زعم آریائیان هنگام رستاخیز به‌عنوان یک ناجى یا سوشیانت به زمین باز خواهد گشت. در کیش مانى نیز میترا نجات‌بخش جهان در رستاخیز پیش از اشتعال جهان معرفى شده است
میترا در آسمان هادى ارواح مؤمنان است. ارواح بایستى از هفت سپهر بگذرند تا سرانجام در فلک هشتم منزه و پاک به‌وسیله اهورامزدا وارد نور محض شوند.
براى مؤمنان رسیدن به مقام والا مستلزم آن بود تا هفت دوره تصفیه و تزکیه را بگذرانند. کسانى‌که از مرحله ششم گذشته به مقام هفتم مى‌رسیدند بسیار اندک بودند، ولى اینان بودند که به‌وسیله خود اهورامزدا و میترا در فروغ جاودانى و آخرین پایه آسمانى جاى مى‌گرفتند. - مقام اول، مقام خدمتکاران مهرابه بوده است. کسانى‌که مى‌خواستند در زمره پیروان درآیند، زیر نظر پدر مقدس به جرگه مؤمنان پذیرفته مى‌شدند. - مقام دوم، کرى‌فیوس بود که برخى از پژوهندگان آن‌را مقام کرکس معرفى کرده‌اند. باید این مقام را مقام پوشیدگان دانست.
در تصوف و عرفان اسلامى ایران، این مرحله یکى از درجات سلوک است که به اتحاد خالق و مخلوق اسلامى ایران، این مرحله یکى از زنان را در آئین راهى نیست. - سومین مقام، منصب سرباز است.
در متن اوستائى مهریشت، میترا خداى شکست‌ناپذیر جنگ است و سربازان و جنگاوران در آوردگاه از او یارى مى‌جویند و میترا نیز به‌سرعت به یارى آنها مى‌شتابد. جنگاوران مهر آئین، همواره پیروزى را از آن خود مى‌دانستند. در بندهاى اولیه مهر یشت مى‌توان به مقام سرباز و روابط او با میترا و چگونگى حمایت میترا از وى پى برد. علامت و نشان سرباز، کوله‌پشتى و کلاه‌خود و نیزه است.
سربازان میترا در دو جبهه مشغول جنگ بودند. اول جنگ‌هاى معمولى بود که براى نگهدارى کشور و گسترش آن صورت مى‌گرفت. آنچه مهم‌تر بود جنگ و ستیز با نیروهاى شر و اهریمنى بود. - چهارمین مقام، منصب شیر بود. در پرده‌هاى نقاشى و سنگ برجسته‌هاى منقوش، نقش شیر فراوان است و همین عمل سبب شد که بعد از اسلام، به‌ویژه در زمان سلجوقیان، علامت شیر و خورشید بر پرچم‌ها نقش بست، در این پرده‌ها کسانى‌که به مقام چهارم رسیده‌اند گاه در حال خدمتگزارى و گاه در حال اهداى هدایا به حضور میترا نشان داده شده‌اند.

این طبقه نیز ناگزیر از گذراندن آزمایش‌هائى بودند که البته دیگر تحمل ریاضات و شکنجه‌هاى بدنى نبود، بلکه باید به ورزیدگى‌هاى روانی، شایستگى اخلاقی، وحدت ذهنى و خلاصه فهم اسرار دست مى‌یافتند. روایات رمزى میترائی، حاکى از آن است که در واپسین روز از عمر جهان، آتش‌سوزى بزرگى رخ خواهد داد.

در این آتش‌سوزى ناپاکان خواهند سوخت و پاکان مثل اینکه در چشمه‌اى شستشو مى‌کنند، آسایش خواهند داشت. - پنجمین مقام، مقام پارسى بوده است که گذشته از وجوه رمزی، کنایه‌اى است که با طبیعت و روئیدن گیاهان پیوند دارد و میان پیروان کیش میترا، نشان آزادى و آزادگى بوده است.
- ششمین مقام، منصب خورشید است، سل خداى خورشید در میان رومیان و هلیوس خداى خورشید در اساطیر یونان باستان است.
- مقام هفتم، والاترین و عالى‌ترین مرحله تشرف براى یک سالک میترائى بوده، این مقام را مقام پتر یا پدر و پدرپدران مى‌نامیدند. پدران در حقیقت عالى‌ترین مناصب را در آئین میترائى داشتند و همین لقب را عیسویان از مراسم میترائى اقتباس کردند و به خود نسبت دادند. هفت منصب روحانى و هفت مقام براى تکمیل و ارتقاءِ مدارج در میان فرقه باطنیه یا اسماعیلیان تقلیدى از همین بنیان میترائى بود. میان صوفیه نیز هفت وادى سلوک براساس همین هفت مرحله میترائى بنا شد.


خردادگان



خرداد ششمین روز از هر ماه در گاهشماری اوستایی است و ماه سوم هر سال،که با آگاهی از سی و یک روزه بودن ماه های کنونی در نیمسال نخست بهار وتابستان خرداد روز از ماه خرداد برابر با چهارم خرداد جشن خوردادگان برگزار می شود
خرداد پنجمین امشاسپند است از شش امشاسپند بزرگ به همراه سروش (اورمزد) خرداد در اوستا "هئور تات" HAURVATATاست که آمیزه ای است. از هئور HAURVAبه چم رسایی و کمال و بزرگی و تا ت TATAپسوندی است که دلالت دارد بر اسم مجرد مونث پس این نام یکی از ویژگی های اهورامزدا است
که نشانه ی کمال و رسایی است و در جهان خاکی نگاهبانی آب با خرداد است پس در این روز جشن خردادگن با رفتن زرتشتیان به سرچشمه ها یا کناره ی دریاها و رودها برگزار می شده و با خواندن نیایش های ویژه ی این روز را با شادی و سرور و با خانواده و دوستان می گذراندند که هم اکنون نیز این آیین همانند دیگر آیین های ماهیانه نزد زرتشتیان برگزار می شود


جشن تيرگان




اين جشن به نام هاي جشن آبريزگان، آبريزان، آب پاشان و نوروز طبري نيز ناميده مي شود و در مورد آن افسانه ها و داستان هاي مختلفي وجود

دارد كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد.

تير نام ستاره معروف باران و نام فرشته آن است كه در ادبيات فارسي تشتر teshtar نيز مي گويند تير يا تشتر در اوستا تيشتريه tishterya و

در پهلوي tishta مي باشد. آنطور كه تيشتر در اوستا تعريف شده شك نمي ماند كه اين ستاره ي شعري يماني است. ستاره مزبور در زبان هاي
اروپايي به سيريوس Siriuمعروف است.


نبرد تشتر (ايزد باران) با اپوشه apausha ديو خشكي):

ظهور ستاره تير در آسمان مژده پيروزي ايزد تير پس از نبردي سخت و بزرگ بر اپوشه (ديو خشكي) است و مژده باران، باراني كه همه جا را پر آب مي سازد
تشتر و اپوشه سه شب و سه روز با همديگر بجنگنند ديو اپوشه به تشتر پيروز شود و او را شكست دهد. پس از آن اپوشه تشتر را به مسافت يك فرسنگ از اقيانو هند دور كرد. بديهي است اين شكست بر مردم فلات خشك گران تمام مي شود. مردم در آرزوي باران و روان شدن آب در جوي ها و جوشيدن آن در جشمه سارها ناگريز نمي توانند اين شكست را باور كنند پس بايد نيرويي ديگر سرنوشت زيستن را شروع كند. مردم كه

اكثر آنها كشاورزان بودند و روزيشان را با رنج فراوان از زمين بيروم مي كشيدند در نبرد سرنوشت ساز تشتر با اپوشه با تجمع در نيايشگاه ها و معبدها و نيز با نيايش، هم دل خويش خوش مي داشتند و هم تشتر آماده رزم را كه خواستار نيايش است نيرو بخشيدند. همان گونه كه تشتر مي گويد:

«اگر در نمازم از من نام برده بستايند چنانكه از ايزدان ديگر نام برده مي ستايند من نيروي ده اسب نيروي ده اشتر نيروي ده گاو نيروي ده كوه نيروي ده آب قابل كشتيراني خواهم داشت». سرانجام پس از نيايش هاي فراوان كه شايد جشن تيرگان در آغاز منحصر به اين نيايش ها بوده است براي مردم زحمتكش در در بند زندگي پر ستيز و سخت پيروزي تشتر فرا مي رسد. بار ديگر تشتر و اپوشه به نبرد مي پردازند و تشتر پيروز مي شود و اپوشه را يك فرسخ از اقيانوس هند دور مي كند و باران بر روي فلات خشك ايران باريدن گرفت.

روشن است كه به بهانه اين پيروزي كه نتيجه آن گسترش آفرينش است خشكسارنشينان فلات پر برهوت ايران به اميد ريزش باران جشن و سرور راه بياندازند و دست به نيايش بردارند پيش از اين هم ذكر شد كه به احتمال زياد جشن تيرگان در آغاز جز اين نيايش ها چيز ديگري نبوده است و معبد اين نيايش ها در آغاز تكخ زميني خشك و بي آب و علف بوده است. و يكي از دلايل برگزاري اين جشن به علت بارش باران بعد از مدت ها خشك‌سالي بر فلات ايران بود و مردم در اين روز به شادي و جشن مي پرداختند و در سر و صورت هم آب مي پاشيدند.

تيرگان و آرش كمانگير:

يكي ديگر از افسانه هاي در پيوند با جشن تيرگان افسانه بسيار دلكش و زيباي آرش كمانگير (شيواتير) است. آرش در ميان ايرانيان هميشه چهره اي محبوب داشته است. پس بي جا نيست كه نويسندگان سده هاي گذشته كوشيده اند تا داستان آرش را با جشن تيرگان در آميزند.

پس از آنكه افراسياب به منوجهر غلبه كرد او را در طبرستان محاصره نمود و قرارداد كردند كه حدود خاكي كه از ايران بايد به توران برگزار گردد به واسطه ي پرش و خط سير تيري معين شود. پس تير كماني آماده كردند و چنان كه در اوستا آمده است آرش را كه مرد شريف و حكيم و دينداري

بود براي انداختن تير انتخاب كردند. آرش برهنه شد و بدن خويش را به حضار نشان داد و گفت اي پادشاه و اي مردم به بدنم بنگريد مرا زخم و مرضي نيست ولي يقين دارم كه پس از انداختن نير قطعه قطعه شده و فداي شما خواهم گرديد. پس از آن دست به چله كماني برد و به قوت خدا داد .
تير از شصت رها كرد و خود جان تسليم نمود. خداوند به باد فرمود تا تير را حفظ نمايد آن تير از كوه رويان به اقصي نقطه مشرق به فرغانه رسيد و به ريشه درخت گرگان كه در دنيا بزرگتر از آن درختي نبود نشست. آن موضع را سرحد ايران و توران قرار دادند و گفته شده از آنجايي كه تير پرتاب شد ئ تا آنجايي كه فرونشست هزار سنگ فاصله داشته است. بنابراين جشن تيرگان به مناسبت صلح ايران و توران است.

جشن تيرگان را جشني دو روزه مي دانند. تيرگان كوچك، روز سيزدهم (تير روز) تير ماه كه تير آرش رها شد و تيرگان بزرگ، روز چهاردهم (گوش روز) تيرماه كه تير آرش به فرمان ايزدان و به كمك باد پس از پشت سرگذاشتن يك شبانه روز راهي دور و دراز در سرزميني ميان فرغانه طغارستان فرو آمد و صلح برقرار شد.

از آن به بعد تيرماه هر سال مردم با برگزاري جشن تيرگان ياد آرش را گرامي مي داشنه اند و دور از انتظار نيست كه ايرانيان آيين هاي در پيوند با

تشتر (ايزد آب و باران) را با يادواره آرش كمانگير كه به خاطر شباهت تير آرش با ماه تير در تيرماه برگزار مي شده است با هم آميخته و هر دو را يكجا و با هم جشن تيرگان يا جشن و تير مي ناميدند.

اين جشن در گذشته در روز سيزدهم تيرماه برگزار مي شده است اما به دليل وجود كبيسه اين روز به دهم تيرماه تغيير كرد و امروزه روز دهم تيرماه جشن تيرگان برگزار مي شود