کافه تلخ

۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

گوگل،کشف آتلانتیس



آتلانتیس، در اسطوره‌های یونان، جزیره‌ای افسانه‌ای در آن سوی ستون‌های هرکول در اقیانوس اطلس است.
حدود ۳۵۰ سال قبل از میلاد مسیح، افلاطون در رساله‌ای تیمائوس (Timaeus) چنین نوشت : «۱۲ هزار سال پیش از این، جزیره‌ای بوده‌ است بزرگ، با تمدنی ستایش‌انگیز موسوم به آتلانتیس که…». وی در جای دیگری نوشت: «آتلانتها افزون بر ۲۰ میلیون نفر بودند که در جزیره‌ای خوش آب وهوا به وسعت ۱۵۴ هزار مایل مربع زندگی می‌کردند. در جنگل‌های انبوه آتلانتیس انواع جانوران بزرگ و کوچک می‌زیستند و شهرهای آباد آن با ساختمان‌های عظیم با شکل هرم درخشش نور بود و مرمر …» «در قاره آتلانتیس شهرها به شکلی هندسی و زیبا ساخته شده بودند و کانال‌های آب که همچون رگ‌ها در بدن به هر سو امتداد داشتند، مزرعه‌ها و باغ‌ها را سیراب می‌کردند . اساس فرهنگ و تمدن این مردمان سعادتمند همانا برادری و صفات عالی انسانی بود. اما چون قدرت ایشان روز افزون شد به تدریج شروع به دست درازی به دیگر سرزمین‌ها کردند، روح احساس و کمک در آنها دیگر از بین رفته بود، آنها اعتقاد و ایمان خود را از دست داده بودند.

آنها با سپاهیانی بی شمار قصد فتح آتن و سرزمین‌های شرق را داشتند . اما زئوس طوفانی بر انها نازل کرد . مجازاتی که به هیچ وجه قابل تصور نبود، طوفان سبب زمین لرزه و سیل‌های بزرگی شد که به مدت یک شبانه روز به شدت ادامه داشت وقتی دریا جزیره آتلانتیس را به زیر خود فرو برد و ناپدید گشت»

آتلانتیس را بسیاری آرمانشهری است ساخته و پرداخته خیال می‌دانند، اما بعضی هم وجود آن را جدی گرفته‌اند و در طی سالیان دراز به دنبال رد پای آن بوده‌اند.
چند روز پیش یک مهندس هوانوردی انگلیسی، در حال گشت و گذار زمین با نسخه جدید نرم‌افزار Google earth بود. در این نسخه جدید، می‌توان علاوه بر سطح زمین، مناظر و عکس‌هایی از زیر دریا و بستر دریاها و اقیانوس‌ها دید. مهندس انگلیسی در ۶۲۰ مایلی شمال غربی آفریقا در نزدیکی جزایر قناری، متوجه شبکه‌ای از خطوط در بستر دریا شد. تصویر، بسیار شبیه عکس هوایی از یک شهر بود. از آنجا که محل این عکس، ‌درست منطبق با جایی است که آن را محتمل‌ترین محل آتلانتیس گمشده می‌دانند، این خبر در رسانه‌های مختلف منتشر شد که گوگل ارث، آتلانتیس را یافته است!

View Larger Map

گوگل خیلی زود به این خبر واکنش نشان داد و در یک بیانیه رسمی آن را رد کرد: خطوطی که در این قسمت در بستر اقیانوس اطلس دیده می‌شوند، چیزی جز آرتیفکت نیستند. در واقع گوگل با کنار هم چیدن اطلاعات سونار کف دریا که از قایق‌های تحقیقات زمین‌شناسی مختلف به دست آمده بود، کف اقیانوس را تصویرسازی می‌کند. خطوطی که هم در این قسمت دیده می‌شوند، محل‌های تلاقی دسته های مختلف اطلاعات هستند.
درست است که گوگل ارث نتوانسته آتلانتیس را پیدا کند، اما پیش از این توانسته کشفیات هیجان‌انگیزی انجام دهد. سال ۲۰۰۵، یک مهندس برنامه‌نویس ایتالیایی، توانست به صورت تصادفی بقایای یک بنای باستانی را در ایتالیا کشف کند. او بعد از اینکه بقایای عمارت را در گوگل ارث دید، باستان‌شناسان را خبر کرد و آنها موفق شدند بنایی را که طبق برآوردها، پیش از میلاد مسیح ساخت شده بود، بیابند.
در مورد دیگر، زیست‌شناسان و پرنده‌شناسان توانستند با گوگل ارث، جنگل بکری را در موزامبیک بیابند که پیش از ان فقط روستاییان محلی از وجود آن آگاه بودند. آنها توانستند گونه‌های جانوری کشف نشده‌ای را در این جنگل، کشف و ثبت کنند.
منابع: ویکی‌پدیا، بی‌بی‌سی،

rbgkew، sciencedaily، telegraph
اتلانتیس سرزمین با شکوه






قدیمی ترین شواهد درمورد اتلانتیس مربوط به نوشته های افلاطون (پلوتون .پلاتون)فیلسوف قرن چهارم پیش ازمیلاد است . او می نویسد که اتلانتیس مکانی حاصل خیزغنی از گیاهان خوشبو و همه گونه جانوران و نیز


غنی ازمعادن وگنج های زمینی بود پایتخت اتلانتیس در کناردشت وسیعی که مصنوعی ابیاری می شد جای


داشت ودر مرکز ان نیز قصرعظیم وقلعه مانند پادشاه قرار گرقته بود . سه خندق ویا کانال اب قصررا دایره


وار دربر گرفته بودند که هر یک از محوطه ی قصر با پله هایی به کانال بعدی ارتباط می یافت از کناره ی


خندق اخر تا دریای ازاد نیزیک کانال کشتی رانی سر پوشیده وجود داشت و همچنین حصارهای عظیمی دایره وار تمام پایتخت را دربر گرفته بود که این حصارها با فلز درخشانی (افلاطون باری این فلز اسرار امیز از نظر ما واژه ی ((برگرز)) را به کار می برد ) پوشیده شده بودند .مردم اتلانتیس دریانوردان وجنگجویان بزرگی بودند اما زمانی که به شهر اتن حمله کردند مغلوب یونانی ها شدند .در میان انچه که افلاطون برای ما


نقل کرده عظمت کاخ سلطنتی از همه بیشتز یوده است کاخ سلطنتی بر روی تپه ای در مرکز پایتخت درحالی که سه ابرو ان را احاطه کرده بود قرار داشت ومعبد پوزئیدون در زیر ان بنا شده بود افلاطون می نویسد اطلس بزرگ ترین واولین فرزند پادشاه این مجموعه را بر پاکرد بازدید کنندگان کاخ سلطنتی ابتدا وارد گردشگاه طویلی می شدند که سه ابرو را قطع می کرد وسپس از میان دروازه ی بزرگی گذر می کردند که دیوارهایش از برنج قلع برگرز ولایه داخلی ان از مس بود و مثل اتش می درخشید جلال و شکوه این بنا ها در وصف نمی گنجد براساس گفته های افلاطون ثروتی درانجا وجود داشت که در هیچ درباری دیده نشد و نخواهد شد .





۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

شفای پرانيک

شفای پرانيک(Pranic Healing) چیست؟

پرانا يك واژه سانسكريت به معناي نيروي حيات است و وجود اين انرژي حيات‌بخش نامرئي عامل سلامتي و زنده بودن ما مي‌باشد. اين واژه در فرهنگ شرق Chi يا Ki نيز ناميده مي‌شود که ما آن را ازطريق آب، هوا، زمين، در ختان و گياهان و يا به كمك مراقبه و دعا دريافت مي‌كنيم . يك درمانگر مي‌تواند واسطه‌اي براي انتقال اين انرژي باشد.

شفای پرانیک روش درمان با استفاده از انرژي پرانا مي‌باشد كه در درمان طيف وسيعي از بيماري‌ها در سطح فيزيكي، احساسي و ذهني بكار مي‌رود. در اين روش بدون تماس دست درمانگر با بدن بيمار، انرژي‌هاي منفي  ناشي از بيماري‌ها  از بدن انرژي نامرئي انسان پاك شده و انرژي تازه و پرانای سالم به بدن بيمار انتقال داده مي‌شود . لازم به ذکر است که هرچه بيمار مقاومت كمتري نشان دهد، انرژي راحتتر و آزادتر جريان مي‌يابد و روند درمان سريعتر پيش مي‌رود.

تاریخچه شفای پرانیک چیست؟

با مروري بر تاريخچه اين درمان در مي‌يابيم كه زمان آغاز آن به زما‌ن‌هاي بسیار دور باز مي‌گردد . درچين و تبت نام پرانا و درمان با انرژي رواج بسياري داشته است و در چين، مصر و هند به‌عنوان يك هنر و يك علم ، بطور گسترده مورد تمرين و بررسي بوده است ولي بدليل نگرانی از استفاده نادرست در خفا انجام شده وبصورت رمزآلودی باقي‌مانده است. همچنين در بسياري از نقاشی‌ها ، هاله‌هاي انرژي در اطراف بدن قديسين ديده مي‌شود و يا به صورت نوري كه از كف دست‌ها خارج مي‌شود، نشان داده شده است.
فردي كه باري ديگر اين علم و هنر قديمي را به جهان معرفي نمود يك دانشمند چيني به نام Choa Kok Sui بود كه در مدت بيست سال ، تجربيات فراوان خود را در قالب سه كتاب به دوازده زبان عرضه‌نموده است .

سطوح مختلف روش شفای پرانیک به چه ترتیب است؟

 Pranic Healing در سه دوره مختلف برگزار مي‌شود.

·    Pranic Healing مقدماتي براي درمان بيماري‌هاي ساده‌تر

·    Pranic Healing پيشرفته كه با استفاده از  پراناهای رنکی و به كمك تكنيك‌هاي پيشرفته‌تر به درمان بيماري‌هاي سخت‌تر مي‌پردازد.

·    رواندرماني Pranic  كه به درمان بيماري‌هاي رواني با استفاده از تكنيك‌هاي پيشرفته مي‌پردازد.

همچنين بيماري‌هايي که  مي‌توان با  Pranic Healing درمان نمود به گروه‌هاي زير تقسيم مي‌شوند:

·  بيماري‌هاي فيزيكي ساده مانند سردرد،‌ دندان‌درد، گلو درد، دل درد، تب، اسهال، درد‌هاي استخواني و يا پيچ خوردگي و سوختگي‌هاي سطحي كه ظرف مدت كوتاهي باعث بهبود مي‌شود.

·  بيماري‌هاي سخت‌تر مانند مشكلات قلبي، بيما‌ري‌هاي كليوي، سل، هپاتيت، ميگرن، كيست‌ها، التهاب مفاصل و صرع كه احتياج به جلسات درماني بيشتري دارد.

·    بيماري‌هاي ذهني و احساسي مانند استرس، افسردگي، شيزوفرني، پارانوئيد و انواع ترس‌ها

چه تحقیقات و مستنداتی در مورد تاثیر شفای پرانیک موجود است؟

امروزه مدارك و شواهد علمي براي اثبات بدن انرژي و تاثير سلامت آن بربدن فيزيكي وجود دارد كه بر مبناي اسفاده از دستاورد دانشمندان روسي و استفاده از دوربين كرليان مي‌باشد . با استفاده از اين دستگاه ، عكس‌هايي رنگي از بدن انرژي‌ و ميدان انرژي اطراف بدن انسان‌ها يا حيوانات گرفته مي‌شود. اين ميدان انرژي تا فاصله‌اي حدود چهار تا پنج اينچ از بدن فيزيكي گستره می شود. اين دستگاه نشان مي‌دهد كه بيماري‌ها قبل از تاثير بر بدن فيزيكي بر روي بدن انرژي تاثير مي‌گذارند و ما مي‌توانيم با گرفتن عكس قبل و بعد از درمان  ،تاثير Pranic Healing را مشاهده كنيم. آزمايش‌هاي ديگر توسط اين دستگاه بيانگر آن است كه تغيير احساسات و ذهنيات باعث تغيير رنگ و درخشندگي و ميزان انرژي حياتي مي‌شود.

در روش  شفای پرانیک  درمان به چه صورت انجام می شود؟

در اين روش ، درمان در سه مرحله انجام مي‌شود. در ابتدا به كمك دست درمانگر انرژي‌هاي اطراف بدن بيمار بررسي و اندازه گيري شده و در صورتيكه نا‌هماهنگي و عدم توازن در نقطه‌اي احساس شود، در مرحله بعد با استفاده از روش‌هاي پاك‌سازي سطوح انرژي، برطرف‌ شده و در پايان با انرژي متعادل و پرانای سالم جايگزين مي‌شود.
براي بالاتر بردن ميزان دريافت پرانا مي‌توان از روش تجسم استفاده‌ كرد. به عنوان مثال با يك تنفس عميق تجسم مي‌كنيم كه انرژي پرانا وارد بدن ما‌ مي‌شود و در بدن ما گردش مي‌يابد و به تمامي اجزا بدن راه مي‌يابد. كسي كه پرانا را مجسم مي‌كند مي‌تواند حضور عشق و پروردگار را در خود حس كند.
در هنگام شروع جلسه از بيمار خواسته می شود كه خود را در يك گوي سفيد نوراني مجسم كند و سپس درمانگر پس از تنفسي عميق  دست‌ها را در فاصله اي نزديك پوست بدن از سر تا پاي بيمارمي‌كشد و پس از هربار عبور كامل دستها از سر تا پا،  دست‌ها را به سمت آب نمک تكان مي‌دهد تا انرژي منفي بطور كامل خارج شود.  درمانگراين عمل را حداقل هفت‌بار انجام مي‌دهد تا پاك‌سازي انجام شود.
در مرحله بعد دست‌ها در دو طرف سر بيمار قرار می گیرد و از پروردگار و نيروي عشق مي‌خواهيم تا انرژي حياتي دريافت شود و درمانگر وسيله‌اي براي انتقال آن به بدن بيمار باشد. هر چه در اين لحظه در خلوص بيشتري باشيم و با تمام وجود بر خواست خود توجه كنيم حضور بيشتري از پرانا را احساس خواهيم كرد. سپس دست را روي ساير چاكراها برده و به همه نقاط انرژي مي‌دهيم.
در آخرين مرحله بازهم بيمار را داخل گوي پرشده از نور سفيد مجسم نموده و درمان پايان مي‌يابد.


منابع و  پیوندها :

 

تبدیل رویا به واقعیت

 

ما انسان‌ها، در این دنیا کاری جز زندگی کردن نداریم. انسان‌های موفق که درک درستی از مفاهیم زندگی سعادتمندانه دارند ، سعی می‌کنند همواره به ارزیابی کیفیت زندگی خود بپردازند و زندگی را بهتر زندگی کنند اما انسان‌های ناکام و غافل، در تله‌ی گرفتاری‌های زندگی‌گیر می‌کنند و اسیر روزمرگی‌ها می‌شوند و هرگز احساس خوشبختی و سعادت نمی‌کنند و زندگی را می‌بازند.

معیار خوب زندگی کردن، داشتن احساس رضایت از لحظه لحظه‌های زندگی است. همان مفهومی که نامش خوشبختی است و گم شده‌ی همه‌ی انسان‌های عالم خاکی می‌باشد. خوشبختی به‌طور لزوم، رسیدن به مال و ثروت دنیا نیست. چه بسیار انسان‌هایی که به دستاوردهای زیادی در زندگی رسیده‌اند اما هرگز احساس خوشبختی نمی‌کنند و می‌گویند: «دل خوش سیری چند!»

اینک می‌خواهیم معیارهای خوب زندگی کردن را بیابیم و با این معیارها به ارزیابی زندگی موجودمان بپردازیم تا به زندگی مطلوب و سعادتمندانه برسیم .
در جست‌وجوی حقیقت زندگی
بسیاری از انسان‌ها تصویر درستی از زندگی ندارند. آنان برخلاف قانونمندی‌های جهان هستی حرکت می‌کنند و روزها و شب‌ها را با ناکامی طی کرده و در سرای آخرت، به جهنم خدا می‌روند.
چه زیباست که ما در هر لحظه، در وادی خودآگاهی و خودهوشیاری و اشراف و بصیرت لحظه به لحظه به خود، درست فکر کنیم و درست عمل کنیم و هر روز با خلق زندگی آرام و پرحاصل، از مواهب الهی استفاده کنیم و از لحظه‌های قشنگ زندگی لذت ببریم و در سرای آخرت به بهشت خدا برویم.حقیقت زندگی، رسیدن به رستگاری است که همانا در مسیر کمال و شناخت و معرفت انسان شکل می‌گیرد.
معیارهای ارزشی، انسان را به حقیقت زندگی هدایت می‌کند و آن مقوله‌ای است که نشان می‌دهد چقدر در مسیر سعادت و رستگاری قدم برمی‌داریم.
حقیقت زندگی در وجود خود ما شکل می‌گیرد و در دنیای بیرون به واقعیت تبدیل می‌شود. حقیقت زندگی، اکسیر گران‌بهایی است که گم‌شده‌ی انسان‌های هوشیار می‌باشد. همان انسان‌های سعادتمندی که مراقب‌‌اند تا زندگی را درست زندگی کنند.

حقیقت زندگی که ما آن را در مفاهیم الهی و اسلامی، رسالت انسان در عرصه‌ی هستی معنا می‌کنیم، به کمک رهنمودهای دینی از طریق آیات و روایات، قابل دسترسی و شناخت است. پیامبران الهی و معلمان مصلح، همواره انسان‌ها را به خودآگاهی، هشدار می‌دهند و اینکه انسان‌ها قدر لحظه‌های عمر خود را بدانند و زندگی و عمر را که پدیده‌ای بی‌بازگشت است، پرحاصل طی کنند.

شناخت حقیقت زندگی، مقوله‌ی‌ست که انسان را به یک استراتژی درست در زندگی می‌برد. این استراتژی در واقع، استفاده کردن از مواهب الهی و لذت بردن از لحظه لحظه‌های زندگی است.

در واقع زندگی، عبارت است از نحوه‌ی گذران روزها و شب‌ها. بنابراین آن روزی حقیقت زندگی را درست دریافته‌ایم که شب هنگام موقعی که به رختخواب می‌رویم، با قاطعیت و خوشحالی و رضایت بگوییم: «امروز ، روز فوق‌العاده‌ای بود.» چنین احساسی در انسان، ایجاد آرامش و رضایت می‌کند و این خود ، علامت این است که حقیقت زندگی را خوب دریافته‌ایم و واقعیت زندگی‌مان، به حقیقت زندگی نزدیک است. به یاد داشته باشیم که حقیقت زندگی، در ذهن ما شکل می‌گیرد و واقعیت زندگی، در دنیای بیرون به‌وجود می آید آنجا که اندیشه‌های درست ما در دنیای بیرون به عینیت می‌رسند، احساس رضایت و شادمانی محقق می‌شود.

زندگی، تبدیل رویاها به واقعیت‌هاست یعنی رسیدن از حقیقت به واقعیت. خوشا به سعادت انسان‌هایی که رویاهای زیبایی در سر می‌پرورانند و آن‌ها را هوشیارانه با عشق و تلاش در فضای زندگی عینیت می‌بخشند.
حقیقت زندگی، خلق یک زندگی موفق در راستای معیارهای ارزشی با دنیایی از معنی و مفهوم و رسیدن به خوشبختی و سعادت است. همان زندگی که همواره آرزوی رسیدن به آن را در سر می‌پرورانیم با وجود همه‌ی سختی‌ها، موانع و محدودیت‌ها.
در واقع حقیقت زندگی، برخاسته از تفکر ما، باورهای ما و ارزش‌های‌مان است.
 
حقیقت زندگی در چهارچوب قانون‌های معنویت، معنا پیدا می‌کند که می‌تواند انسان را به آرامش و سعادت برساند و از ما، انسان رهایی بسازد. انسان‌های رها و آزاد ، فقط قانون‌‌های خلق یک زندگی معنوی و پرحاصل را اجرا می‌کنند و به نتیجه‌ی آن، کاری ندارند.
آنان تلاش می‌کنند و حاصل را که در واقع رزق خداوند است، به خدای کریم واگذار می‌کنند.

در واقع ما با کشف حقیقت زندگی، به موجودیت در زندگی خود در عالم خاکی، معنی و مفهوم می‌بخشیم. تمام عمرمان را صرف جستجو برای یافتن می‌کنیم تا خوشحال شویم و احساس خوشبختی کنیم. در واقع حقیقت زندگی، برخاسته از تفکر ما، باورهای ما و ارزش‌های‌مان است.


جهان هاي موازي





هزاران سال است که اخبار و اطلاعاتي درباره جهان هاي ديگري جز آنچه در اطرافمان مي بينيم، در اختيار بشر قرار گرفته است. اين اطلاعات که گاه در حد يک خبر کوتاه و گاه به پيشرفتگي توصيفي دقيق از آنها و ساکنانشان يا چگونگي دسترسي به آنها و کاربردها و امکانات اين دسترسي بوده اند، تا مدتي پيش تماماً در حيطه دانش باطني قرار مي گرفتند و علوم تجربي ظاهري را ياراي اظهار نظر کردن در اين باره نبود. اما با نگاهي به اطراف مي توان ديد که پيشرفت هاي علوم ظاهري اکنون چنان شتاب برق آسايي گرفته اند که گويي سفينه دانش بشري در آستانه پرواز قرار دارد. تا ديروز مفاهيمي چون کرويت زمين، ميدان هاي مغناطيسي (کهربا)، کند شدن زمان در سرعت هاي بالا، سياهچاله ها و... استناد علمي نداشتند، اما امروزه اين مفاهيم کاملاً علمي و اثبات شده به شمار مي روند. به نظر مي رسد در آينده اي نه چندان دور، مفهوم جهان هاي موازي و چگونگي برقرار کردن ارتباط با آنها نيز موضوعي کاملاً علمي باشد. در اين مقاله سعي داريم دستاوردهاي جديد علوم ظاهري درباره جهان هاي ديگر و به ويژه جهان هاي موازي جهان خودمان را مروري کنيم.

انسان هاي حقيقت جو در طول تاريخ، مجنون وار به دنبال کشف جلوه هاي حقيقت بوده اند و در اين ميان دغدغه اصلي محققان و دانشمندان علم فيزيک، يکپارچه سازي و وحدت بخشيدن به ايده ها و مفاهيم به ظاهر مختلفي از دانش بشري بود که از کوچک ترين اجزاي زيراتمي تا بزرگ ترين کهکشان هاي عالم را دربرمي گرفتند. دانشمندان به دنبال اين منظور در تلاش براي پر کردن شکاف هاي ديوار دانش بوده اند و اکنون نيز به آن ادامه مي دهند. اکنون به نظر مي رسد پر کردن اين شکاف ها بدون قبول وجود جهان هاي ديگر به صورت علمي ناممکن باشد. براي بررسي اين موضوع بد نيست از گذشته اي نه چندان دور آغاز کنيم.

تاريخچه

تنها چند قرن پيش يعني در عصر دانشمنداني چون کپلر، گاليله، کپرنيک و نيوتن انسان تصور مي کرد که جهان مانند چرخ دنده اي بزرگ است که سيارات را به چرخيدن به دور خورشيد مجبور مي کند. در آن دوران گرچه گذر زمان به وسيله ساعت قابل اندازه گيري بود اما خود زمان مفهومي ابدي و ازلي داشت که تجزيه و تحليل آن چيزي غيرممکن تلقي مي شد. مکان يا فضا نيز در همه جهت ها بي انتها بود و انديشيدن درباره آن به ديوانگان و شعرا اختصاص داشت. چنين ديدگاهي همچنان ادامه داشت تا اين که در قرن بيستم ميلادي، نظريه هاي نسبيت اينشتين انقلاب جديدي در تفکر علمي به پا کرد و برخي شکاف هاي علم را پوشاند. ديگر زمان و مکان به رازآلودگي قبل نبودند بلکه آنها به يکديگر متصل شدند و مفهوم جديدي به نام «فضا - زمان» را تشکيل دادند. 
ماده نيز چيزي بود که در داخل همين فضا - زمان به وجود آمده بود. سرعت نور هرچند بسيار زياد بود اما به صورت مقداري مشخص و کمتر از بي نهايت تعيين شد. بدين ترتيب فرض جاوداني بودن جهان تغيير کرد تا امکان طرح اين سوال به وجود آيد که به راستي در آغازين لحظات آفرينش جهان که به نام «انفجار بزرگ» يا «مهبانگ» معروف است چه اتفاقي رخ داد؟ 
يعني همان زماني که اندازه کل جهان از نقطه پايين اين علامت تعجب هم کوچک تر بود، در پاسخ به اين پرسش تئوري ها و مدل هايي براي جهان ارائه شدند که به تئوري هاي کيهان شناختي معروفند. از سويي ديگر با کشف نظريه فيزيک کوانتومي (علمي که به رفتارهاي اتمي و زيراتمي مي پردازد) شکاف هاي بيشتري در علم پوشيده شد. بر اساس اين نظريه رفتار ماده با توجه به نحوه مشاهده اش تغيير مي کند. به عبارتي ديگر عمل مشاهده کردن يک مشاهده گر نقش موثري در رفتارهاي جهان اتمي بازي مي کند. بدين ترتيب يکي از مسائل مهم فيزيکدانان امروز به هم رساندن فاصله بين فيزيک کوانتوم و نسبيت است و از نظريه هايي که براي کمک به اين مقصود مي توان اميد زيادي بر آنها داشت، نظريه هايي هستند که وجود يک چندجهاني متشکل از جهان ما و جهان هاي ديگر را مفروض مي دارند.

ساده ترين نوع جهان هاي ديگر

وجود جهان هاي ديگر، جهان هاي موازي و به طور کلي وجود يک چندجهاني (که جهان ما نيز عضوي از اعضاي آن است) توسط تعدادي از تئوري هاي فيزيکي درباره توصيف جهان، به طور غيرمستقيم و ضمني تاييد مي شود. به عنوان مثال يکي از ساده ترين اين تئوري ها از نتايج اندازه گيري هاي پرتوي زمينه کيهان(يعني همان پژواکي که از مهبانگ باقي مانده است) استنتاج شده است. از آنجايي که پس از تئوري نسبيت اينشتين، مدل هايي براي تشريح فرم فضا - زمان ما و نيز نحوه توزيع جرم در آن مطرح شد، اين اندازه گيري ها مي توانستند درستي آنها را تاييد يا رد کنند. 
مثلاً در کنار مدل فضا - مکان بيکران، مدل هاي فضا - مکان انحنادار مثل کروي يا هزلولوي و در کنار مدل توزيع يکنواخت ماده در جهان، مدل هاي توزيع فرکتالي يا تجمع ماده در اطراف ما و تهي بودن بقيه جهان مي توانستند امکان پذير باشند. اما نتايج اندازه گيري هاي پرتوي زمينه کيهاني بيشترين انطباق را با فرض جهان نامحدود و توزيع يکنواخت ماده در مقياس بزرگ داشت.
يعني جهان ما (با بيشترين احتمال رياضياتي) فضايي بيکران است که سرتاسر آن را ستار گان و کهکشان ها پر کرده است. چنين جهاني بسيار بزرگتر از آن چيزي است که ما مي توانيم به وسيله تلسکوپ ها ببينيم چرا که ما تنها قسمتي از جهان را مي بينيم که نور آن از زمان وقوع مهبانگ يعني حدود چهارده ميليارد سال قبل تاکنون فرصت رسيدن به زمين را داشته است يعني کره اي به شعاع 1026+4 متر، هنگامي که اين مدل فضاي بيکران با توزيع يکنواخت ماده در آن با نظريه کوانتوم (که بر اساس آن جهان گسسته است و مي توان آن را به وسيله مقداري متناهي از اطلاعات مشخص کرد) ترکيب مي شود، مي توان چنين نتيجه گرفت که وجود دنيايي کاملاً شبيه به دنياي ما در نقطه اي ديگر از جهان بيکران امکان پذير است.
به عنوان مثال اگر مي توانستيم تا فاصله 10 به توان 1091 متري ( يعني يک عدد يک و به تعداد 1091 نقطه (يا صفر) در سمت راست آن) اطرافمان را جست وجو کنيم، انتظار داشتيم دنيايي دقيقاً مشابه آنچه تا فاصله 100 سال نوري از زمين وجود دارد، پيدا کنيم. در هنگام کشف آن دنيا وقتي پيچ تلسکوپ را کمي بيشتر تنظيم مي کرديم کسي را با قيافه اي کاملاً آشنا مي ديديم که او هم با تلسکوپ خود در پي يافتن دنياي ماست، چنين فرضيه اي مشابه آن است که بگوييم اگر خروجي هاي کامپيوتري را (که براي توليد پيوسته حروف الفبا به صورت تصادفي برنامه ريزي کرده ايم) جست وجو کنيم، احتمالاً پس از چند قرن يا چند هزاره مي توانيم انتظار داشته باشيم که نسخه اي از ديوان حافظ را نيز توليد کرده باشيم. البته اين نوع استنتاج ساده انگارانه که بيشتر به يک شوخي شبيه است را مي توان تنها به عنوان مقدمه اي براي ورود به مباحث جدي تر فيزيکي در نظر گرفت.

جهان هايي در ديگر ابعاد مکان زمان
دسته ديگري از مباحثي که درباره جهان هاي موازي مطرح است به مدل هايي مربوط مي شود که براي توصيف و تشريح مبداء آفرينش ابداع شده اند. مدل هايي که توان پاسخگويي به سوالاتي را که به وسيله تئوري هاي قبلي بي پاسخ مانده بود، داشته اند. سوالاتي مثل همين سوال که علت اين که جهان ما تا به اين اندازه بزرگ، يکنواخت و مسطح است، چيست. بر اساس برخي از اين مدل هاي جديد کيهان شناختي مهبانگ نه به عنوان يگانه لحظه آغازين خلقت بلکه به صورت واقعه اي عادي و روزمره (البته نه روز زميني) در جهان است. 
يکي از چنين مدل هايي از نظريه «ريسمان ها» نشأت گرفته است. نظريه ريسمان ها نظريه اي درباره توصيف ذرات بنيادين جهان (که اجزاي زيراتمي را تشکيل مي دهند) است. اين نظريه هنگامي مطرح شد که دانشمندان در تلاش براي يکپارچه سازي نيروي جاذبه با ديگر نيروهاي طبيعي بودند. 
گذشته از آنچه اين نظريه مستقيماً به آن مي پردازد، دانشمندان به اين نتيجه رسيدند که به غير از ابعاد جهان ما (سه بعد مکان و يک بعد زمان)، بايد ابعاد ديگري نيز وجود داشته باشند که از ديد ما پنهانند و ممکن است در فاصله اي بسيار کوچک تر از اندازه هسته اتم درهم پيچيده شده باشند. در ادامه نظريه ريسمان ها، دانشمندان در دهه 1990 ميلادي تئوري جديدي را به نام «تئوري M» ارائه کردند که بر اساس آن به جاي اين که ابعاد ديگر به صورت درهم پيچيده و مخفي شده توصيف شوند، فضا را در جهان ما به صورت پوسته اي سه بعدي در ساختاري بزرگتر و با ابعاد بيشتر معرفي کردند که فضاي ما را دربرمي گيرد. 
از آنجايي که تصور چنان ساختاري براي ما امکان پذير نيست، مي توانيم فضاي سه بعدي خود را به صورت صفحه اي دوبعدي در نظر بگيريم و آن ساختار را به صورت فضايي سه بعدي. نکته جالب توجه اينجاست که هيچ دليلي وجود ندارد که صفحه ما در اين فضا تنها صفحه موجود باشد و ممکن است صفحات بي شماري به موازات آن وجود داشته باشند (مثل يک دسته کاغذ) بدون اينکه صفحه ما را قطع کنند. حال اين سوال مطرح مي شود که چرا ما نمي توانيم از صفحات يا پوسته هاي ديگر اطلاعي داشته باشيم؟
دليل آن اين است که تقريباً همه نيروهاي فيزيکي تنها در پوسته خود عمل مي کنند و نمي توانند از مرزهاي آن خارج شوند و به بيرون نشت کنند. مثلاً نور که تحت کنترل نيروي الکترومغناطيسي است نمي تواند از جهاني ديگر به جهان ما بيايد و بنابراين ما چيزي از جهاني ديگر را نمي بينيم. البته به نظر مي رسد در ميان همه نيروهاي فيزيکي جهان، نيروي جاذبه يک استثنا باشد و به عنوان يک کليد بتوان از طريق آن اثري از جهان هاي ديگر را رديابي کرد.

يکي از مدل هاي جديد و جالبي که بر مبناي اين ديدگاه به وجود آمده است مدل «اکپيروتيک » (اين نام از کلمه اي يوناني به معناي آتش کيهان گرفته شده است) نام دارد. بر اساس اين مدل کيهان شناختي مهبانگ مي تواند حاصل تصادمي بين پوسته ما و پوسته ديگري باشد که همين تصادم علت به وجود آمدن ماده موجود در جهان است. به عبارت ديگر، مهبانگ نقطه آغاز زمان نبوده بلکه تنها انتقالي از يک مبداء کيهاني به مبدأيي ديگر است.
گامي فراتر و جالب تر در ادامه اين مدل، اين است که چنين تصادمي ممکن است در فواصل زماني منظم و به صورت متناوب تکرار شود. گويي اين دو پوسته مانند دو صفحه لاستيکي هستند که با فنري به هم متصل شده اند و در زمان هايي معين به يکديگر برخورد مي کنند.

هر جهان، يک حباب در ميدان عظيم انرژي

يک تئوري بسيار جالب ديگر براي توصيف عالم هستي، تئوري «انبساط جاودان آشوبناک» نام دارد. بر مبناي اين تئوري عالم هستي يک ميدان انرژي کوانتومي بسيار عظيم است که در کليت خود با سرعتي بسيار بالا در حال انبساطي هميشگي است. در اين حال برخي نواحي خاص از اين ميدان از انبساط بازمي ايستند و در نتيجه حباب هايي را تشکيل مي دهند که هر يک از آنها جهاني است مانند جهان ما، يعني داراي اندازه بيکران و سرشار از ماده برجاي مانده از ميدان عظيم انرژي.
اين پديده مشابه تشکيل قطرات باران داخل ابرها يا حباب هاي داخل خمير در حال ورآمدن است. جالب اين که حتي اگر بتوانيم با سرعت نور حرکت کنيم نيز هرگز نخواهيم توانست به حباب هاي ديگر برسيم يا آنها را ببينيم.
زيرا سرعت دور شدن آنها از جهان ما از سرعت نور هم بيشتر است، و جالب تر اين که هر يک از اين جهان ها مي توانند داراي ثابت هاي فيزيکي منحصر به فرد و در نتيجه داراي مشخصاتي کاملاً متفاوت با جهان هاي ديگر باشند. به عنوان مثال ابعاد مکاني و زماني يکي از آنها مي تواند با جهان ما متفاوت باشد که در اين صورت ممکن است تمامي رويدادهاي آن جهان از نوع پيش بيني ناپذير کامل باشد (مثلاً در جهاني که دو بعد مکاني و دو بعد زماني دارد) يا اتم ها در آن جهان ناپايدار باشند (مثلاً در جهاني با يک بعد مکاني و چهار بعد زماني)، يا نسبت قدرت نيروهاي فيزيکي بنيادين در آن با نسبت هاي ثابت جهان ما تفاوت داشته باشد و...

 جهان هاي کوانتومي

تئوري هايي که تاکنون به آنها پرداختيم هرچند بسيار جالب بودند و مي توانند ديد ما را نسبت به آنچه در اطراف مان مي گذرد تغيير دهند اما هنوز مفهوم چندان قابل توجهي درباره جهان هاي موازي ما و رابطه آنها با «من» و سرنوشت من ارائه نمي کنند. اکنون قصد داريم از طريق فيزيک کوانتوم به جهان هاي موازي سفر کنيم که نه در ميلياردها سال نوري آن طرف تر، بلکه در فاصله اي بسيار اندک از دنياي ما قرار دارند.
به ويژه اين که در اين سفر هم «اکنون» داراي معنايي عميق تر است و هم «قصد» ما. بر مبناي مکانيک کوانتومي، حالت جهان را تابعي رياضي به نام «تابع موج» تعيين مي کند که شکل کاملاً معيني دارد و در فضايي به نام فضاي «هيلبرت» به دور خود مي چرخد و با گذشت زمان تکامل مي يابد. اما هنگامي که اين تابع معين در معرض مشاهده يا اندازه گيري قرار مي گيرد، از حالت معين خارج مي شود و وضعيتي تصادفي به خود مي گيرد، گويي تابع موج به صورت حالتي که مشاهده شده درمي آيد.
به عبارتي عمل مشاهده کردن موجب تغيير در آن مي شود. بر اساس يکي از تعابير درباره اين موضوع، در جايي که چندين احتمال ماندني وجود داشته باشد، جهان به هنگام هر مشاهده به چندين نسخه (هر نسخه متناظر با يکي از احتمالات) منشعب مي شود. در حالي که موجودات هر جهان بدون هيچ اطلاعي از جهان هاي ديگر به زندگي خود ادامه مي دهند. به عنوان مثال هنگامي که تاسي انداخته مي شود، جهان به شش جهان موازي منشعب مي شود و هر روي تاس در يکي از جهان ها فرود مي آيد. در اينجا دو نگرش مطرح است؛ اول نگرش فيزيکداني است که در حال بررسي معادلات است و دوم نگرش مشاهده گري که در جهان زندگي مي کند.
در نگرش اول که در واقع نگرشي از بالا به جهان است، جهان پديده اي معمولي است که به وسيله تابع موج تعريف مي شود و به آرامي تکامل مي يابد و هيچ انشعابي ندارد. اما در نگرش دوم، مشاهده گر تنها بخشي از جهان را مي بيند و فرآيندي موسوم به جداسازي اجازه ديدن نسخه موازي اش را به او نمي دهد.
به عبارتي ديگر هر زمان که مشاهده گر مورد سوال قرار مي گيرد، تصميمي آني مي گيرد يا پاسخي مي دهد، اثرات کوانتومي در مغز او موجب مي شوند که اين فرآيند جداسازي اتفاق افتد. از ديدگاه اول شخص در اين هنگام به چندين نسخه تکثير مي شود. اما خود اين نسخه ها از وجود کپي ديگرشان بي اطلاع اند و از ديدگاه آنها تنها يک اتفاق کم اهميت تصادفي يا احتمالي معين رخ داده است.

بر اساس اين نظريه مي توان درستي جملات غيرواقعي را نيز بهتر تحليل کرد. مثلاً اين جمله را در نظر بگيريد؛ «اگر پدر و مادرم با هم ازدواج نمي کردند من الان اينجا نبودم.» گويي در جهاني موازي آنها با هم ازدواج نکردند و نسخه اي از من هم در آن جهان وجود ندارد، البته لازم به توضيح است که اين نتيجه گيري زماني درست است که کلمات را به صورت ساده و مرسوم به کار مي بريم. اما اگر دقيق تر به اين نتيجه گيري نگاه کنيم متوجه مي شويم که قطعاً اشتباه است چرا که مسلماً «من» قابل نسخه برداري و تکثيرشدن نيستم (يا نيست).
بلکه منظور از من در اين نتيجه گيري همان شخصي است که در اين جهاني که «من» انتخابش کرده ام با مشخصاتي از جمله نام من شناخته مي شود. او متناظر با شخص خاصي در پارسال بوده اما متناظر با او در سال هاي آينده دسته اي از اشخاص هستند که به هر حال يکي از آنها را انتخاب خواهم کرد و اين انتخاب من هيچ اثري بر تابع موج يا کسي که از بالا به جهان ما مي نگرد، نخواهد داشت. چرا که تمام اين نسخه ها از قبل در داخل تابع موج وجود دارند و خلق شده اند...

شواهد وجود جهان هاي ديگر

اگرچه بيشتر مطالب فوق در قالب تئوري هاي فيزيکي بيان شده که ممکن است مستقيماً قابل ارزيابي نباشند، اما به روش هايي مي توان درستي آنها را به طور غيرمستقيم بررسي کرد. به عنوان مثال اکنون دانشمندان اولين ردياب هاي امواج گرانشي (امواجي که توسط يک جسم پرجرم شتابدار به وجود مي آيد و باعث کش آمدن يا جمع شدگي فضا مي شوند) را به کار گرفته اند. با بررسي اين موج ها ممکن است بتوان وجود پوسته هاي ديگر غير از جهان ما را تاييد کرد. 
همچنين بررسي اطلاعات دقيق تر درباره پرتو زمينه کيهاني، ساخت کامپيوترهاي کوانتومي، تلاش ها براي يکپارچه سازي نظريه هاي نسبيت عام و ميدان کوانتومي و نيز بررسي مشاهداتي که در شتاب دهنده هاي ذرات (و ناپديد شدن برخي از آنها) به دست آمده است، از جمله مواردي هستند که اکنون توجه دانشمندان را جلب کرده اند و در آينده اي نه چندان دور مي توانند اطلاعات ما درباره جهان هاي ديگر را مستندتر کنند.

به هر حال اين که جهان هاي ديگر را تا چه اندازه باور داشته باشيم، در اختيار خودمان است. امروزه هم چنان انسان هايي وجود دارند که دنياي اتم ها را نيز افسانه ا ي بيش نمي دانند. اما از سوي ديگر، دانشمندان و محققان «نانوتکنولوژي» سرگرم ساختن موتورهايي هستند که در تصوير چرخ دنده هاي آنها مي توان تعداد اتم ها را شمارش کرد يا اينکه روش هاي ذخيره سازي سوخت هيدروژني يا حتي اطلاعات را در ساختارهاي اتمي طرح ريزي مي کنند.


منبع

منبع: روزنامه شرق، روز سه‌شنبه مورخ 26/04/1386 قسمت علم صفحه 30

كارما


كارما واژهاي است سانسكريت‌ به‌ معناي‌ «متعادل‌ كردن‌». همچنين‌ مي‌توان‌ آن‌ را چنين‌ معني‌ كرد كه:‌
هر عملي‌، عكس‌العملي‌ در پي‌ دارد. اين ‌مفهوم‌ به‌ اصل‌ علت‌ و معلول‌ مربوط‌ مي‌شود.
اگر به‌ كسي‌ بدي‌ كني‌ انرژي ‌آن‌ بايد متعادل‌ شود. اين‌ را مي‌توان‌ چنين‌ معني‌ كرد كه‌ آن‌ شخص‌ زماني ‌ديگر رفتاري‌ مشابه‌ آن‌ با شما خواهد داشت، يا اين‌ كه‌ زماني‌ پيامدهاي‌ اعمالتان‌ را درك‌ خواهيد كرد و تصميم‌ خواهيد گرفت‌ كه‌ نگرش‌ و رفتارتان ‌را عوض‌كنيد. زماني‌ كه‌ به‌ درك‌ فكر يا عملتان‌ نايل‌ شويد مقداري‌ از نيروي‌ كارمايي‌ آزاد مي‌گردد. معمولاً با انجام‌ عملي‌كه‌ اشتباهتان‌ را اصلاح ‌نمايد خودتان‌ انرژي‌ را به قدر كافي‌ تغيير خواهيد داد تا اينكه‌ ديگر در زير بار عقوبت‌ كارمايي‌ نباشيد.
به عنوان‌ مثال‌ اگر فردي‌ منفي‌ و رياكار بوده‌ايد و بعداً خود را اصلاح‌نموده‌ايد، احتمال‌ دارد كه‌ اعمال‌ خطايتان‌ كاملاً پاك‌ شود؛ يعني‌ آن‌ را متعادل‌ نموده‌ايد.
اگر چه‌ كارما به‌ معني‌ متعادل‌ كردن‌ است‌ اما اغلب‌ آن‌ را به‌ معني‌ پرداختن‌ هزينه‌اي‌ براي‌ اعمال‌ بد مي‌دانند. ممكن‌ است‌ معناي‌ كارماي‌ خوب‌ اشتباه‌ فهميده‌ شود؛ اما به نظر مي‌رسد كه‌ انجام‌ اعمال‌ خوب‌ به‌ منظور كسب‌ كارماي‌ خوب‌ نتيجه‌اي‌ عالي‌ دارد. اما با اين‌ وجود اگر شخصي‌ به‌ اين ‌موضوع‌ وابسته‌ شود ممكن‌ است‌ كارماي‌ خوب‌ در زمان‏هاي‌ نامناسب‌ و به ‌طرزي‌ عجيب‌ به‌ سراغش‌ بيايد.
كارماي‌ بد را مي‏توانيم‌ فقدان‌ رشد و درك‌ بشماريم‌ كه‌ فقط‌ ضربات‌ سخت‌ اتفاقات‌ نامطلوب‌ مي‌توانند موجب‌ آن‌ شوند. به عنوان‌ مثال‌ رفتار ظالمانه‌ داشتن‌ با ديگران‌ مي‌تواند باعث‌ شود كه‌ بعداً در زمان‌ ديگري ‌خودمان‌ رفتار ظالمانه‌اي‌ را تحمل‌ نماييم كه نتيجه آن،‌ توجه‌ و محبت‌ نسبت‌ به‌ ديگران‌ خواهد بود.
اگر واقعاً از زاوية‌ گسترده‌تري‌ به‌ نگاه‌كنيم‌، شايد چيزي‌ بنام‌ «كارماي‌ بد» وجود نداشته‌ باشد. مي‌توان‌ آن‌ را به عنوان‌ فرصتي‌ در نظر آورد كه‌ به‌ ما كمك‌ مي‌كند رشد كنيم‌ و راهي‌ براي ‌بهتر بودن‌ را درك‌ نماييم‌. كارماي‌ خوب‌ مي‌تواند تنها چيز ساده‌اي‌ در رديف‌ آرامش‌ فوق‏العاده‌ و عشقي‌ باشد كه‌ به دست‌ مي‌آيد؛ كه‌ عشق‌ غير شرطي‌ و ارائه‌ خدمت‌ عاشقانه‌ و داوطلبانه‌ به‌ ديگران‌ موجب‌ آن‌ بوده‌است‌.
كارما ممكن‌ است‌ به صورت‌ عشق‌، نفرت‌، طمع‌ يا ديگر احساسات‌ و تمايلات‌ بروز كند. اين‌ پديده‌ به صورت‌ انرژي‌ تظاهر پيدا مي‌كند كه‌ مي‌بايستي‌ متعادل‌ گردد. زماني‌ كه‌ خود را دچار احساس‌ خاصي‌، نظير عشق‌ يا نفرت مي يابيد‌، ممكن‌ است‌ بخواهيد از منشأ آن‌ اطلاع‌ پيدا كنيد.
پس‌ از آن‌ كه‌ كسي‌ از نوع‌ كارماي‌ وراي‌ يك‌ موقعيت‌ مطلع‌ مي‌شود، مقدار زيادي‌ از قدرت‌ آن‌ كارما آزاد مي‌شود و فرد چندان‌ در سطيره‌ آن ‌باقي‌ نمي‌ماند. گاهي‌ اوقات‌ علت‌ كارمايي‌ مخفي‌ و پوشيده‌ مي‌ماند تا زماني كه‌ شخص‌ به قدر كافي‌ تجربه‌ بيندوزد تا رشد مطلوب حاصل‌ شود.
تمام‌ اتفاقاتي‌ كه‌ براي‌ افراد حادث‌ مي‌شوند ناشي‌ از كارما نيستند. بسياري‌ از اوقات‌ اتفاقي از طريق‌ ابعاد ژنتيكي‌ عمل‌مي‌كند كه يا موجب رشد شخص و يا موجب رشد ديگران مي‏شود.




كارما و دنياي‌ هولوگرافيك ‌(سه‌ بعدي‌)
 
كارما و دنياي‌ هولوگرافيك ‌(سه‌ بعدي‌)
مايكل‌ تالبوت‌ در كتاب‌ خود با عنوان‌ جهان سه بعدي‌ جهان‌ هستي‌ را به عنوان‌ يك‌ هولوگرام‌ (عكس‌ سه‌ بعدي‌) مورد بررسي‌ قرار مي‌دهد. او به ‌برخي‌ از عقايد كارل‌ پيبرام‌ اشاره مي‏كند. پيبرام‌ از خود سؤال‌ مي‌نمود كه آيا ممكن‌ است‌ آنچه‌ عارفان‌ قرن‏هاست‌ مي‌گويند واقعيت‌‌ داشته‌ باشد، مبني‌ بر اينكه:« واقعيتي‌ كه‌ مي‌بينيم‌ سراسر توهم‌ و تخيل‌ است‌ و آنچه‌ كه ‌پيرامون‌ ما وجود دارد در حقيقت‌ سمفوني‌ عظيمي‌ از انعكاس‌ و تشديد امواج‌ مي‌باشد؛ يعني‌ «دامنه‌اي‌ از فركانس‌ها» كه‌ تنها پس‌ از ورود به‌ حواس‌ما مبدل‌ به‌ جهان‌ آن‌ گونه‌ كه‌ ما مي‌شناسيم‌ مي‌گردند؟»
ما معتقديم‌ كه‌ دربدن‌، ذهن‌، روح‌ و احساساتمان‌ داراي‌ توانايي‌هايي‌ تقريباً جادويي‌ جهت‌ خلق‌ واقعيت‌هاي‌ خود هستيم‌. گويي‌ هر آنچه‌ كه‌ نياز داريم‌ يا در زندگي‌هايمان‌ طالب‌ آن‌ هستيم‌ را مي‌توانيم‌ از اين‌ جهان‌ هولوگرافيك‌ يا «معجون‌ عظيم‌» بيرون‌ بكشيم‌. به نظر مي‌رسد واقعيت‌هاي‌ بسياري‌ امكان دارد و بزرگترين‌ پوچ‌انديشي‌ آن‌ است‌ كه‌ گمان‌ كنيم‌ تنها يك‌ واقعيت‌ درست‌ است‌. تمامي‌ واقعيات‌ از اعتبار خاص‌ خود برخور دارند اما كاملا ًصحيح‌ نمي‌باشند. 
افرادي‌ كه‌ عميقاً ديگر ابعاد را نيز در حالت‌ خواب‌، يا ازطريق‌ مديتيشن‌ يا از طريق‌ كشف‌ و شهود تجربه‌ مي‌نمايند به‌ واقعيتي‌ كاملاً متفاوت‌ با واقعيت‌ معمول‌ آدمي‌ پي‌مي‌برند. 
هرچه‌ بيشتر دريچه‌اي‌ به‌ سوي‌ ديگر واقعيت‌ها بگشاييم‌ واقعيت‌ انساني‌ ما سهل‌تر خواهد بود زيرا از آگاهي‌ بيشتري‌ نسبت‌ به‌ امكانات‌ موجود برخوردار مي‌گرديم‌. از طريق‌ اين‌ «معجون‌» سه‌ بعدي‌ كه‌ حاوي‌ همه‌ چيز(گذشته‌، حال‌، آينده‌، انرژي‌هاي‌ تجسم‌ يافته‌ و تجسم‌ نيافته‌) است و ازطريق‌ تشديد و انعكاس‌ ارتعاشات‌، درك‌ بزرگ‏تر و كيفيت‌هاي‌ جديدي‌ را براي‌ بودن‌ بيرون‌ مي‌كشيم‌.
در اين‌ جهان‌ يا «معجون‌ سه‌ بعدي‌» ماده‌اي‌ ازلي‌ موجود است‌ كه‌ «آكاشا» ناميده‌ مي‌شود كه‌ بر روي‌ آن‌ نه‌ تنها گزارش ‌شخصي‌ هر فرد بلكه‌ اعمال‌ ديگران نيز طرح مي‌گردد. هنگامي‌ كه‌ شخص‌ توانايي‌ وارد شدن‌ به‌ اين‌ انرژي‌ها را كسب مي‏كند نه ‌تنها قادر به‌ خواندن‌ گزارش‌هاي‌ آكاشيك‌ خود مي‏گردد بلكه‌ مي‌تواند اطلاعات‌ ديگران‌ را نيز بخواند. مي‌توانيم‌ از تجارب‌ ثبت‌ شده‌ بر روي‌ آكاشا چيزهايي‌ بياموزيم‌ (به فصل‌ 6 مراجعه‌ كنيد).
همچنين‌ همگي‌ ما به‌ آنچه‌ «ناخودآگاه‌ جمعي» (يا ضمير ناخودآگاه‌ جمعي‌) ناميده‌ مي‏شود نفوذ مي‌كنيم‌. اين‌ انرژي‌ شامل‌ مجموع‌ تجارب‌ بشري‌ با ترس‏ها و انحرافات‌ آن‌ و همچنين‌ فراگيري‌ و رشد بشر‌ مي‌باشد. هنگامي‌ كه‌ مهارت‏هاي‌ جديد در قلمرو شخصي ما به وجودمي‏آيد، چكيده‌اي‌ از اين‌ رويداد به‌ ناخودآگاه‌ جمعي وارد مي‌شود. تبديل‌ تمايلات‌ منفي‌ به‌ گرايش هايي مثبت‌ نيز بر ناخودآگاه‌ جمعي‌ اثر مي‌گذارد. ما مي‌توانيم‌ از اين‌ درياچه‌ انرژي‌ تجربه‏هاي مشترك‌ جهت‌ كمك‌ به‌ زندگي‌هايمان‌ بهره ببريم.
همچنين‌ يك‌ جريان‌ جهاني‌ از آگاهي‌ نيز وجود دارد كه‌ شامل ‌دستاوردهاي‌ معنوي‌ و روحاني‌ مردم‌ است. اين‌ جريان‌ براي‌ استفادة‌ ما نيز در دسترسي‌ است‌. تمامي‌ اين‌ انرژي‌ها قسمتي‌ از جهان‌ سه‌ بعدي است.


تنفس چیست؟



تنفس – ذهن- پرانا
یوگیهای هند باستان در چند هزار سال پیش ارتباط جدا ناپذیری بین تنفس ذهن پرانا (انرژی زندگی) پیدا کرده بودند ودراین راستا گفته اند که حالتهای ما در هر لحظه از زندگی بستگی به میزان ترکیب سه عامل یاد شده و برتری هر یک از عوامل سه گانه آن بر دو عامل یاد شده و برتر ی هریک از عوامل سه گانه آن بر دو عامل دیگر دارد. در نسخه های بسیار پایه یی و اولیه یوگا مانند شیواسوترا آمده که: 

تنفس ذهن و پرانا یک ماهیت و یک جنس دارند و در اصل یکی بوده و تمایزی در آنها موجود نیست و هر سه آنها نمودار یک حقیقت بنام حیات می باشند.
آن هویت مرکزی اگر در شش ها را ه پیدا کند، بصورت اعمال خود بخودی تنفس ظاهر شده و سطوح عمیق تری را که در پس خود نهفته است مانند التهابات پرانایی و محتویات عمیق ذهنی را در آهنگ طبیعی خود ظاهر می کند.
تنفس غریزی و پایه یی ترین عمل خودکار موجود زنده بوده و بطورعادی شخص دخالتی در دیتم حیاتی آن نمی تواند داشته باشد یعنی آنرا برای مدت طولانی بیش از یک یا دو هفته نمی توانند متوقف کند مگر تحت تمرینات پیشرفته ذهنی چون در آنصورت تنفس تحت تاثیر توقف فکر خود نیز به نقطه سکون نزدیک می شود.
پرانا
اگر آن ماهیت مرکزی ارتعاشات خود را در سطحی عمیق تر از حرکات تنفسی راه دهد، علائم و تجلیات آن بسیار لطیف تر و درونی تر از اعمال تنفسی شده و ما آنها را بصورت امیال و احساسات و واکنشهای حسی مشاهده می کنیم. اگر بخواهید آنرا در واکنشها و حالتهای خیلی عادی زندگی معمولی خود بشناسید، می توانید به زمانی توجه نمایید که احساسات شما بشدت تحریک شده است. مثلا وقتی خشمگین یا مضطرب می باشید و با اینکه در پی بدست آوردن خواسته یا آرزوی خود هستید. اگر در چنین حالتهایی با توجه و حساسیت به خود نگاه کنید در خواهید یافت که در آن لحظات بدن شما حکم ظرفی را دارد که ماهیتی مانند موج یا مایع سیال در آن متلاطم و ملتهب می باشد و گاهی التهاب درون ظرف بقدری زیاد است که می تواند ظرف خود یعنی بدن را نیز به حرکت و لرزش و تکان وادار نماید.
ذهن
جریانات واعمال ظرفیت درون فضای ذهن و افکار نیز همان التهابات پرانایی و جریانات انرژی موجود در بدن هستند. منتهی در یک جایگاه دیگری بنام ذهن. هنگامیکه جریانات بدن ماهیت لطیف تر و غیر مرعی تری پیدا می کنند، نام آنها افکار و سایر محتویات ذهنی می شود. بطور معمول در یک انسانی تعلیم ندیده و نا آشنا به تمرین های ذهنی جریان تنفس والتهابات پرانایی و جریان افکار شکل غیر ارادی و خودبخودی دارند، یعنی اینکه افکار همدیگر را ساخته و تداعی می کنند. به عنوان مثال فکری که در هر زمان در ذهن وجود دارد، اگر آن با دقتی مراقبه گون دنبال شده و به عقب بازگشته شود، ریشه آن ممکن است در ساعتها قبل پیدا شود.
اگر هر یک از عوامل سه گانه دقیقا بررسی شوند در آنجا یک ظرف و یک مظروفدیده می شود که می توان مظروف را عامل پویا ومتغیر و ظرف را عامل ثابت و قالب اعمال درون آن معرفی کرد. ارتباط مظروف با ظرف مستقیما از جانب آن ماهیت یا هسته درونی کنترل می شود و جایی که مظروف ارتباط پویای خود را با ظرف  برقرار می کند، دقیقا همان فضا یا ماهیت درونی است، که به شکل دیگر خود را نشان می دهد.
مثلث زندگی
سه عامل مهم یاد شده در تمام مراحل زندگی با ما می باشد و از زمانی که دوره نوزای را می گذرانیم و خردسالی را آغاز می کنیم، فکر کردن جزء طبیعت ما می شود و ذهن شکل گیری پیدا می کند و مثلث زندگی ساخته می شود و زمان گذشته را همراه خود حمل نموده و آینده را برای خود خلق می کنیم و هویت تنها زمان واقعی یعنی حال کمرنگ و کمرنگ تر می شود و بدین ترتیب مشکلات را برای خود طراحی کرده و با آن زندگی می کنیم.
در تمام موجودات زمینی فقط انسان است که با این مثلث زندگی می کند زندگی موجودات دیگر (نبات و حیوان) تقریبا خطی است، یعنی دو عامل از سه عامل یاد شده را دارند یعنی فقط نفس کشیدن و انرژی حیاتی در آنها کار می کند. بقای زندگی حیوانات در حیطه غرزه آنها است و نهایت رشد معنوی اگر خود بخودی و بدون دخالت انسان باشد، کامل شدن غریزه آنها است و حیوان تحت هیچ شرایطی نمی توانداندیشیدن از نوع گفتگوی درونی را مانند انسان داشته و یا اینکه آگاهی نسبت به تنفس و تغذیه و نیروی خود داشته باشد.
ولی درموردانسان می توان گفت: از زمانی که ستون فقراتت اوصاف گردید و از نوع کرومانیون خود به هرموسایپنت تبدیل شد، عامل ذهن جزو جدا ناپذیر مثلث بقای او قرار گرفت و توانست نسبت به تنفس تغذی و نیروی خود ابتدا بیندیشد و انسانهای نادری به آنها آگاهی نیز پیدا کنند.
عملکرد مثلث زندگی
هر یک از سه راس مثلث بر آن دو راس دیگر آن اثر گذار است، یعنی بستگی به شرایط محیطی و درونی یکی از سه عامل می تواند بر دو عامل دیگر اثر گذار باشد و گاهی دو عامل بر یک عامل تسط دارد و برخی شرایط هر سه آنها را بطور برابر روی هم اثر گذار باشد و گاهی دو عامل بریک عامل تسلط دارد و برخی شرایط هر سه آنها را بطور برابر روی هم اثر دارند. از این رو هفت وضعیت متمایز پدید می آید.
وضعیت چهارم نیز موجود است که گفتگوی اصلی ما در آینده در این باره خواهد بود. در آن حالت مهم نیست که ما در کدام وضعیت هفت گانه فوق باشیم بلکه در هر شرایط بیرون آمدن از مثلث دارای اهمیت بوده و نگاه کردن از آن نقطه بیرونی به سه عامل پایین تر تولید و ظهور جایگاه جدید می باشد. هدف از خودسازی چه در غالب تمرینهای تنفسی و پرانایاما و یا مراقبه و تزکیه نفس و ... تجربه پرانایاما و یا مراقبه و تزکیه نفس و... تجربه وضعیت چهارم یا هشتمین حالت پس از طی حالت های هفت گانه می باشد.
در اینجا به شرح سه وضعیت یا شخصیت سه گروه از انسانها پرداخته می شود و شاید بیش از هشتاد درصد افراد عادی در دل این سه گروه می باشند.
وضعیت اول:
غلبه ذهن بر پرانا و تنفس
اگر هم اکنون که در وضعیت آرامی هستید، به ماجرایی که در گذشته شما را عصبانی کرده بود، فکر کنید، به تدریج ضربان قلب و تنفس و حال درونی شما تغییر می کند و اگر شبیه عین ماجرا نشود، حداقل شما دیگر آن آرامش پیش از این فکر را نخواهید داشت.
عکس حالت ذکر شده نیز می تواند ایجاد شود، بدین معنی که اگر ذهن شما دراشغال افکار و احساسات منفی باشد و طبیعتا وضع ناخوش آیندی به شما غالب گردد، و در همان زمان بتوانید توجه خود را به یک خاطره مثبت و سازنده معطوف کرده و رشته افکار واحساسات خود را عوض کنید، خواهید دید که ضربان قلب و آهنگ نفس کشیدن به آرامش دلپذیری رسیده و کلیه آن حالتها و التهابات آزار دهنده قبلی به آرامش و راحتی محسوسی تبدیل می شوند.
وضعیت دوم:
اثر تنفس بر انرژی حیاتی و ذهن
اگر شما در یک وضعیت بی تحرکی، بی ارادگی و افسردگی باشید و خود را خیلی سنگین و ناتوان جهت انجام امور شخصی خود احساس کنید، در چنین حالتی اگر تحت فشار یک عامل بیرونی مثلا پیش آمد یک مسافرت ضروری مجبور شوید مسافتی را تند دویده و یا به سرعت مشغول تدارکات مقدمات مسافرت شوید، و بالاخره قلب و دستگاه تنفس شما از آن وضعیت رکود و سنگینی خارج شوند، اوضاع به شکل زیر تغییر خواهد نمود:
بر اثر ایجاد فعالیت جسمی و هیجان آهنگ تنفس ها تند شده و ارتباط رئوس مثلث آغاز می شود. تنفس بر انرژی حیاتی اثر گذاشته و تا آن موقع که مانند مردابی سنگین بوده به التهاب و جنب جوش در می آید. فضای ذهن نیز از آن انجماد و سنگینی بیرون آمده وافکار لازم و یاری دهنده تدارک مسافرت و حتی ممکن است یک سری افکار بدون ارتباط با آن رخداد مذکور به ذهن خطور کند. شما می توانید شرایط وضعیت دوم را به شکل ساختگی زیر به عنوان یک تمرین در جهت تقویت نیروی اراده و انرژی حیاتی ایجاد کنید.
هنگامیکه حالتهای رکود و تنبلی و گهگاه افسردگی به شما عارض می گردد، مقابل پنجره یی باز روی چهار پایه یا زمین با پشت صاف بنشینید و پشت سرهم تنفس های سریع و کوتاه بکشید. سه یا پنج دوره که هر دوره آن کمتر از پنجاه بار نباشد، تمرین تنفسی فوق را تکرار کنید. پس از چند دقیقه عامل تنفس از طریق افزایش اکسیژن و تغییر PH خون از حالت اسیدی به قلیایی وضعیت را کاملا عوض میکند. درآن حالت انجمادهای ذهن ذوب و سیال شده و افکار پویا و جدیدی فضای ذهن را پر می کند و همچنین انرژی حیاتی فوق شروع به حرکت نموده و بافتها و نسوج بدن را نیز مطابق احتیاج آن زمان تغذیه می کند.
وضعیت سوم:
اثر پرانا بر تنفس و ذهن
رفتار امیال  احساسات هیجانها بارزترین و ملموس ترین تجلی پرانا هستند. اگر زمانیکه رفتار یا میل و یا احساسات تندی شما را در بر می گیرد و بتوانید یک آگاهی نسبی به خود داشته باشید، به وضوح مشاهده خواهید نمود که تنفس ها و افکار شما نیز هم آهنگ همان حالت عاطفی یا رفتاری خاهد شد. و یا زمانیکه در جایگاه رضایت و پذیرش می باشید و بر اثر خشنودی و آرامشی که در آن زمان در شما وجود دارد، خود به خود بی تابی و التهاب کاهش پیدا کرده و حالتهای زیر بوجود می آیند:
تنفس ها  خودبخود عمیق و آرام شده و تندی و التهاب در آنها کمتر می شود. فضای ذهن در این حالت به یک حوزه نسبتا خالی تبدیل شده و اگر افکاری نیز در آن وارد آینده از شفافیت و روشنی برخوردار می باشند. با آرام شدن امواج متلاطم اقیانوس درون، جریان بی وقفه دم و بازدم و اعصاب دیواره ششها و سیر گفتگو های درونی نیز به آرامش و نقطه سکون نزدیک می شوند.


کالبدهای بدن ما

همانطورکه می دانید همه چیز از توده های فشرده انرژ ی تشکیل شده است.یعنی از الکترون
و پروتون.الکترونها انقدر سریع به دوره پروتونها در حال چرخشند که ما همه چیز را به صـــــــورت
یک جسم جامد ودارای شکل ثابت می بینیم.برای مثال پره های یک پنکه را در نظر بگیرید وقتی
پنکه با سرعت با لایی در حرکت باشد شما دیگر قادر به تفکیک پره ها از هم نخواهید بود.پس
دراطرافه شما همه چیز در حاله حرکت است و به علت سرعت بالای ان شما قادر به تفکیک آن
نمی باشید. بدن انسان هم همینگونه می باشد. بدن انسان از انرژی تشکیل شده . کـــــــــــه
جسممان یا کالبد اول را تشکیل میدهد.


کالبد دوم در انسان از انرژی لطیفتری به نام اتر تشکیل شده . برای مثال می توان کالبد اول را به
یخ کالبد دوم را به آب وکالبد سوم را به بخار تشبیه کرد . یعنی کالبد دوم شکل لطیفتری از کالبد
اول می باشد.
کالبد سوم کالبد کالبد سماوی است .این کالبد را به بخار میتوان تشبیه کرد.
کالبد چهارم کالبد ذهنی یا روانی می باشد
البته برای مقایسه کالبدها اول دوم وسوم میتوانستیم
 ازعلم بهره ببریم ولی از اینجا به بعد هنوز علم مشابهی برای آن پیدا نکرده ایم.
کالبد پنجم کالبد سماوی وکالبد ششم کالبد کیهانی و کالبد هفتم کالبد کیهانی می باشد.
برای دستیابی به هر یک از این کالبدها باید با چاکرای مربوط به آن روی آن کار کرد.
پس انسان علاوه بر قابلیتهای فیزیکی قابلیتهای معنوی نیز دارد .
چاکرا :
در اطراف انسان انرژی همانند اقیانوسی در جریان است وانسان از طریق چاکرا ها میتوانــــــــد
از آنها استفاده کند البته یک انسان عادی با آگاهی معمولی چنین استفاده ای نمی تواند داشته باشد. چاکرا  کلمه ایست سانسکریت و معنای آن چرخ است . زیرا انـــــــرژی را از
اطراف می گیرد و در درون خود شروع به چرخاندن می کند. تمام قابلیتهای معنوی انسان بستگی
به فعال بودن چاکراها دارد.که باز کردن چاکرا ها نیاز به تمرینات خاصی دارد.

درباره چاکرا ها بيشتر بدانيد



آيا مي دانيد 7 مركز انرژي « چاكرا» در بدن شما وجود دارد؟
  
  
    هر انساني نيروي بالقوه اي براي كامل بودن در خود دارد. نيروي شگفت انگيز و فريبنده أي كه اعجاز خلقت محسوب مي شود. نام ديگر اين نيروي بالقوه «چاكرا» مي باشد. چاكراها انرژي حياتي را از محيط اطراف و از كيهان مي گيرند و آنها را به امواج مورد نياز نقاط مختلف بدن تبديل مي كنند. علاوه بر اين آنها انرژي را به اطرافشان پخش مي كنند. توسط اين سيتسم انرژي، انسان نهايتا در حوزة‌ تبادل دايم انرژي با كيهان و دنيا و انسان هاي ديگر است.
    طبق دست نوشته هاي قديمي 88000 چاكرا در بدن هر يك از ما وجود دارد و به ندرت مي توان نقطه أي در بدن انسان پيدا كرد كه در برابر دريافت و انتقال يا تغيير دادن انرژي ها حساس نباشد. فقط حدود 40 چاكراي فرعي وجود دارد كه مهمترين آنها در طحال، پشت گردن، كف دست ها و كف پاها قرار دارند. اما تقسيم بندي ديگري هم براي تعداد چاكراها وجود دارد كه مي گويند چاكراهي مهم در بدن انسان 7 تا مي باشند كه دائما در حال چرخش به سر مي برند.
چاکرا چیست؟
اگر بخواهیم تعریف کاملی از اعضای بدنمان داشته باشیم باید اعضای روحمان را نیز در نظر بگیریم.اعضای اصلی روح انسان چاکرا نام دارند که از انها به عنوان نقاط انرژیتکی بدن یاد می شود.این مراکز پر انرژی وظایفی از قبیل کنترل ویژگی های روحی و جسمی بدن را بر عهده دارند.تعداد این چاکراها در بدن زیاد است که موارد اصلی آن در امتداد ستون فقرات جای گرفته و تعداد آنها ۷ تا می باشد.در عکس شما می توانید جایگاه دقیق این چاکراها را مشاهده کنید.این چاکراها از پایین ترین به بالاترین ُُ چاکراهای شماره ۱-۲-۳-۴-۵-۶-۷ نام گرفته اند و اعمال انها در مقابل شماره چاکرای مربوطه بصورت زیر خلاصه می شود:
  1. کنترل کننده شهوت و هوس نسبت به هر چیز.در ضمن این چاکرا حاوی منبع انرژی بسیار قوی به نام کندالینی میباشد که در صورت آزاد شدن قادر است مابقی چاکرا ها را باز و فعال کند.

  1. کنترل کننده دستگاه تناسلی و دستگاه دفع ادرار و کنترل کننده عادت انگشت مکیدن یا جویدن ناخن.
  2. کنترل کننده کبد و دستگاه گوارش و کمر و حس اعتماد به نفس
  3. کنترل کننده قلب و عروق و عشق و عواطف احساسات
  4. کنترل کننده گردن و دستگاه تنفسی و غده تیروئید و خلاقیت و استعداد به ویژه در زمینه های هنری و حسی
  5. چشم سوم یا چاکرای آگاهی برتر.کنترل کننده حس ششم
  6. کنترل کننده مغز و اعصاب و ارتباط با یگانه خالق هستی.چاکرای معنوی و تقویت کننده حس ارتباط با دنیای ماورایی(در اکثر افراد این چاکرا از سنین ۸ تا ۱۲ سالگی تقریبا بسته می شود.

درباره چاکرا درماني

چاكراها مراكزي براي تبادل انرژي كيهاني با بدن مي باشند. در بدن انسان هفت چاكراي اصلي وجود دارد كه انرژي كيهاني از طريق آنها وارد بدن شده يا از آن خارج مي شوند.چاكرا درماني يك درمان مكمل براي همه بيماري هاي جسمي و رواني است.علاوه بر آن فعاليت متعادل چاكراها انسان را به تكامل معنوي نزديك مي سازد . شما دوستان عزيز مي توانيد براي هر مشكل جسمي يا رواني كه داريد از اين درمان مكمل برخوردار شويد. تاكيد مي كنم شما هر مشكلي كه داشته باشيد ميبايست تحت نظر پزشكان متخصص مربوطه درمان خود را ادامه داده و در عين حال از چاكرادرماني نيز براي سرعت بخشيدن به درمان خود استفاده كنيد.
چاکرای یک
نام سانسکریت آن مولاداهارا است و نام انگلیسی آن Root or Base chakra می‌باشد که به معنی مرکز ریشه یا چاکرای پایه یا مرکز دنبالچه هم گفته می‌شود. به طور دقیق‌تر می‌توان جای آن را (در قسمت میاندو راه بین ریشه و آلت تناسلی و مقعد) در مرد و دهانه رحم در زن است.
مشخصات چاکرا:
            رنگ: به معنای قرمز آتشین شفاف
عنصر: خاک
حس: بویایی
سمبل: (لوتوس) یا گل نیلوفر چهاربرگ 
اندامهای وابسته بدن: تمام قسمتهای سخت بدن مثل ستون فقرات، استخوانها، دندانها، ناخنها، مقعد، روده‌ها، غده پروستات، خون و ساختمانهای سلولها، ناخن و دندانها.
غدد وابسته: غدد فوق کلیوی
هورمونهای مربوطه: آدرنالین، نورآدرنالین
اصل اساسی: میل به بودن
سنگ قیمتی مربوطه: عقیق، نارسنگ، مرجان و یاقوت
نوع موسیقی: به شدت ریتمیک مثل صدای گرپ گرپ
نت موسیقی: دو
بیجامانترا: لام
رایحه: درخت سدر، درخت میخک
خصوصیات: اولین انرژی حیاتی است، مراقبت با زمین و دنیای مادی و استحکام و قدرت، موفق شدن.
اگر این چاکرا موزون باشد و هماهنگ کار کند، رابطه جسمانی عمیقی با زمین را تجربه می‌کنید و انرژی حیاتی شما سالم خواهد بود و زندگیتان دارای موفقیت و عمق بیشتری است.
و اگر این چاکرا موزون نباشد و یا نامتعادل کار کند، اعمال و افکارتان حول محور مالکیتهای مادی، آسایش خاطر و افراط در مسائل احساسی و هیجانی مثل غذای خوب، الکل، سکس و ... دور می‌زند و هر کاری که خواستید، انجام دهید.
برای تغذیه و متعادل کردن آن می‌توانید غذاهای قرمز رنگ مثل سیب قرمز و توت فرنگی و گوجه و ... بخورید.


چاکراي اول را بشناسيم
    چاكراي اول در جايي بين مقعد و اندام تناسبي قرار دارد،‌ با دنبالچه مرتبط است و به طرف زمين باز مي شود.
    چاكراي اول ما را به دنياي فيزيكي وصل مي كند. انرژي هاي كيهاني را به بدن فيزيكي و سطح مادي بدن مي فرستد. آنهايي كه موفق به گشودن اين چاكرا شده اند حيات بر روي كرة‌زمين را كاملا قبول دارند و به وجود فيزيكي شان پاسخ مثبت مي دهند و براي زندگي كردن آمادگي دارند و هماهنگ با نيروهاي مادي عمل مي كنند. رنگ اين چاكرا قرمز است. قرمز رنگ انرژي و فعاليتي است كه از هستة‌ دروني سياره ما بيرون مي زند و به ما ثبات دنيوي مي دهد. در عين حال انرژي لازم را براي ابراز وجود خلاق مي دهد. چيني ها معتقدند اين چاكرا جايگاه اصلي ناخودآگاه جمعي است و از طريق اين چاكرا مي توان به دانش انباشته شدة‌ ناخودآگاه جمعي دست يافت. براي حفظ تعادل دروني،‌اين چاكرا بايد هماهنگ با چاكراهاي ديگر عمل كند.


عملکرد ناموزون چاکراي اول

    باعث مي شود كه افكارو اعمال تان عمدتا حول محور مالكيت هاي مادي و آسايش خاطر دور بزند و در مسايل احساسي و هيجاني مثل غذاي خوب و ساير اميال بدني دچار افراط خواهيد شد. شما مي خواهيد هر كاري كه دلتان خواست انجام دهيد بدون آن كه به نتيجه اش فكر كنيد و در عين حال دستيابي به آنها برايتان مشكل است. تمايل زيادي براي حفظ فاصله و امنيت داريد. در سطح فيزيكي اغلب با يبوست مزاج و اضافه وزن رو به رو هستيد. كسي كه چاكراي اول او عملكرد ناموزني دارد بيشتر به فكر رفع نيازهاي شخصي خود بوده و نسبت به خواسته هاي ديگران به طور ناخودآگاه بي توجه است. خشم و از كوره در رفتن مكانيزم دفاعي است كه معمولا به هنگام احساس عدم امنيت بييشتر مورد استفادة‌ اين افراد قرار مي گيرد. دنيا براي اين افراد جايي است كه بايد مورد استفادة بشر قرار بگيرد،‌ از اين رو در اين روزها سوء استفاده از منابع طبيعي و از بين بردن تعادل طبيعي زمين دال بر اختلال عملكرد چاكراي ريشة‌ اكثر جمعيت دنياست.
    افرادي كه دائما دچا رترديد و دودلي مي شوند با كم كاري اين چاكرا روبه رو هستند. در اغلب اوقات زندگي را هم چون بار سنگيني احساس مي كنند و به جاي لذت بردن اكثر مواقع در آرزوي راه آسان و كم دردسر براي زندگي هستند.


تست چاکراي اول
چگونه مي توان فهميد كه چاكراي اول فعال تر از بقية چاكراهاست؟
  
  
    اگر در شرايط غيرعادي استرس و يا شوك چاكراي اول به اندازة‌ كافي كار نكند،‌ احساس عدم تعادل خواهيد كرد يا انگار فرش از زير پايتان كشيده شود،‌ در حالي كه محكم ايستاده ايد و حتي ممكن است دچار شكم روش بشويد. از طرف ديگر اگر چاكراي اول بيش از حد كار كند، ممكن است در شرايط غيرعادي از كوره در برويد و عصباني و پرخاشگر شويد.

پاکسازي چاکراي اول
چگونه مي توان چاكراي اول را پاكسازي كرد

    مشاهدة‌ رنگ قرمز آتشين خورشيد به هنگام طلوع و غروب و يا تابش طلوع وغروب باعث مي شود كه چاكراي اول احيا و هماهنگ شده و فضاي بسته و محدود درون آن را باز مي كند. نشستن بر روي خاك و بوي خاك را نفس كشيدن تأثير بسيار خوبي بر چاكراي اول خواهد داشت. رنگ قرمز رنگي است كه به شما شور و شهامت و سرزندگي مي بخشد. اگر اين رنگ قرمز با سايه اي از رنگ آبي آميخته شود، به شما كمك خواهد كرد تا عشق هب دنيا با انرژي روحاني در وجودتان تلفيق شود. اگر كسي عمدتا از راه چاكراي اول زندگي كند به بيشترين زمان خواب نياز دارد كه حدود ده تا دوازده ساعت است و طرز خوابيدنش ترجيحا به روي شكم است.

موسيقي درماني و رايحه درماني چاکراي اول
  موسيقي درماني چاكراي اول:
   
    مناسب ترين موزيك براي فعال كردن چاكراي ريشه موسيقي است كه ريتم يكنواخت و مؤكدي دارد.
    به منظور هماهنگ كردن چاكراي اول، از صداهاي طبيعت مي توانيد بهره بگيريد و اگر به اصل آن دسترسي نداريد مي توانيد از نوارهاي ضبط شده از صداي طبيعت گوش دهيد.
  
    رايحه درماني:
  
    پودر ميخك: روغن ميخك كمك مي كند تا گره هاي انرژي هاي درون چاكراي اول باز شود.

چاکراي دوم
    چاكراي دوم بالاي اندام تناسلي قرار دارد و به استخوان خاجي وصل است و مركز احساسات نخستين تصفيه نشده، انرژي جنسي و خلاقيت مي باشد. عملكرد هماهنگ چاكراي دوم باعث مي شود كه در ارتباط با ديگران خصوصا در برابر جنس مخالف رفتاري طبيعي داشته باشيد و جريان انرژي خلاق حيات را در درون بدن و روان ذهن تان جاري احساس كنيد. اين هماهنگي باعث مي شود كه نه تنها در زندگي خودتان كه براي ديگران نيز انگيزه ايجاد كنيد.


عملکرد ناهماهنگ چاکراي دوم
    بدكار كردن چاكراي دوم معمولا در سن بلوغ به وجود مي آيد. بيدار شدن انرژي هاي جنسي بي ثباتي ايجاد مي كند و والدين و مربيان به ندرت توانايي آموزش درست به جوان ها را دارند كه چگونه اين انرژي را كنترل كنند. غالبا كمبود محبت و نوازش كه ريشه در دوران كودكي دارد ممكن است بعدا به نفي يا سركوب اميال جنسي منتهي شود، در نتيجه انرژي جنسي در را ه نامناسب، خود را نشان مي دهد. اغلب با زياده روي در رابطة جنسي، خيال پردازي و يا سركوب اميال كه گاه گاه به صورت طغيان انرژي اتفاق مي افتد و هم چنين ممكن است به حالتي شبيه به اعتياد به مواد مخدر درآيد، مشاهده مي شود. در اينجا انرژي جنسي درست شناخته نشده و در جهت غلط به كار برده مي شود.


پاکسازي چاکراي دوم
    مهتاب و تماشا يا لمس آب هاي زلال خارج از شهر چاكراي دوم را فعال مي كند. ماه به خصوص در زمان بدر كامل احساسات شما را زنده مي كند و باعث مي شود تا پيام هاي روح تان را از راه تجسم و روياهايتان بگيريد. مشاهدة‌ آب هاي زلال طبيعي و يا غوطه ور شدن در آن يا نوشيدن جرعه أي از آب چشمه در پاكسازي و تزكيه روح به شما كمك مي كند و باعث آزاد شدن احساسات تان از گرفتگي ها و گره ها مي شود به اين معنا كه نيروي حيات مجددا مي تواند آزادانه در درون تان جاري شود. اگر بتوانيد مشاهدة‌ ماه و لمس اب را همزمان تلفيق كنيد اثر آن بر روي چاكراي دوم چشمگير خواهد بود.


موسيقي درماني رنگ درماني رايحه درماني چاکراي دوم
  موسيقي درماني
  
    هرنوع موزيك كه شادي و سرور ايجاد مي كند براي فعال كردن چاكراي دوم مناسب است. براي آرام كردن و يا هماهنگ ساختن انرژي چاكراي دوم مي توانيد به صداي پرندگان،‌ صداي جريان آب ،‌ حتي نواي شرشر يك چشمه يا فوارة‌ كوچك در منزل يا خارج از منزل گوش دهيد.
  
    رنگ درماني
  
    رنگ نارنجي روشن چاكراي دوم را فعال مي كند. اين رنگ عزت نفس را تقويت كرده و باعث افزايش نشاط مي شود.
  
    رايحه درماني
    روغن چوب صندل در تعالي رابطة‌ دو عاشق به سطح معنوي مؤثر است. علاوه بر اين باعث تلفيق انرژي هاي معنوي در تمام سطوح فكر، احساس و عمل مي شود.
چاکرای دوم (خاجی)
به نام سانسکریت سوادهیستانا است که مرکز پیوند نیز نامیده می‌شود و نام انگلیسی آن Sacral or sex chakra می‌باشد.
نام این چاکرا به معنی "سوا" به معنای مال خواه و "ادهیستانا" به معنای مسکن گزیدن است.
محل دقیق آن در امتداد استخوان خاجی (و از جلو در بالای آلت تناسلی، بین آلت تناسلی و ناف) قرار دارد.
مشخصات چاکرا:
رنگ: نارنجی
عنصر: آب
حس: چشایی
سمبل: گل نیلوفر با شش گلبرگ
اصل اساسی: خلق وجود (تولید مثل)
سنگ قیمتی مربوطه: عقیق قرمز و سنگ قمر
اندامهای مرتبط: لگن، اندامهای تولید مثل، کلیه‌ها، مثانه، تمام مایعات مثل خون، شیره معده.
غدد: غدد جنسی، تخمدانها، غده پروستات، بیضه‌ها.
هورمون: استروژن، تستوسترون
نوع موسیقی: روان مثل رقصهای محلی
نت موسیقی: رِ
بیجامانترا: وام
رایحه: روغن ylang – ylang  و چوب صندل
خصوصیات:
 نخستین احساسات جاری شدن با زندگی و لذت‌پرستی، شهوت، خلاقیت با این چاکرا در رابطه است.
اگر این چاکرا هماهنگ و متعادل باشد در جریان زندگی و احساسات منطقی و آرام هستید و در ارتباط با دیگران باز رفتار می‌کنید. به خصوص در برابر جنس مقابل رفتار طبیعی دارید و مواردی از این قبیل.
اگر این چاکرا ناهماهنگ و نامتعادل باشد، عدم استفاده درست در سن مناسب و متوقع از توانایی جنسی است که اغلب با زیاده روی در قوه جنسی و یا سرکوب آن همراه است.
غذایی که می‌تواند از نظر رنگ این چاکرا فعال کند. پرتغال، نارنگی و هر چیز نارنجی رنگ است.

چاکراي سوم
    تقريبا دو انگشت بالاي ناف جايگاه چاكراي سوم است. اگر اين چاكرا هماهنگ كار كند شما مي توانيد خود را كاملا باور كنيد و هم چنين به احساس ديگران و ويژگي هاي شخصيتي آنها احترام بگذاريد.
    وقتي چاكراي سوم درست كار نكند مي خواهيد همه چيز طبق خواسته هاي شما انجام شود، دوست داريد دنياي درون و بيرون را كنترل كنيد با اين وجود از درون ناآرام و ناراضي هستيد. كم كاري چاكراي سوم شما را مأيوس و نااميد مي كند.
    اگر طرز خوابيدن شما به پشت و حدود 8 – 7 ساعت باشد جاكراي سوم شما فعال مي باشد.
فعال کردن چاکراي سوم 
    رنگ طلايي نور خورشيد خصوصيات چاكراي سوم شما را تقويت مي كند. تماشاي مزرعه اي از گندم هاي رسيده در زير نور خورشيد نيز چنين اثري دارد. براي رهايي از غم به گل آفتابگردان نگاه كنيد.
  
    رنگ درماني
  
    رنگ زرد روشن چاكراي سوم را فعال مي كند، به افكار و اعصاب ما نيرو مي دهد و حتي ممكن است ارتباط با ديگران را افزايش دهد. احساس خستگي دروني با رنگ زرد برطرف شده و باعث فعال شدن و تحرك شما مي شود.
  
    رايجه درماني
  
    روغن اسطوخودوس چاكراي سوم را متعادل ساخته و اثر آرام بخش بر روي بيقراري اين چاكرا دارد.

فعال کردن چاکراي سوم
    رنگ طلايي نور خورشيد خصوصيات چاكراي سوم شما را تقويت مي كند. تماشاي مزرعه اي از گندم هاي رسيده در زير نور خورشيد نيز چنين اثري دارد. براي رهايي از غم به گل آفتابگردان نگاه كنيد.
  
    رنگ درماني
  
    رنگ زرد روشن چاكراي سوم را فعال مي كند، به افكار و اعصاب ما نيرو مي دهد و حتي ممكن است ارتباط با ديگران را افزايش دهد. احساس خستگي دروني با رنگ زرد برطرف شده و باعث فعال شدن و تحرك شما مي شود.
  
    رايجه درماني
  
    روغن اسطوخودوس چاكراي سوم را متعادل ساخته و اثر آرام بخش بر روي بيقراري اين چاكرا دارد.

چاکرای سوم
در سانسکریت (مانی پوراچاکرا) یا شبکه خورشیدی یا مرکز ناف هم گفته می‌شود و همچنین از نامهای چاکرای طحال، معده و کبد هم گفته می‌شود. نام انگلیسی آن نیز solar plexus chakra می‌باشد.
معنی آن "مانی" به معنای جواهر و "پورا" به معنای شهر است.
محل این چاکرا: هم سطح شبکه خورشیدی بالاتر از ناف است. به عبارتی می‌گویند سه انگشت بالاتر از ناف.
مشخصات چاکرا:
رنگ: زرد
عنصر: آتش
حس: بینایی
سمبل: نیلوفر ده گلبرگ
سنگ قیمتی: چشم ببر، کهربا، زبرجد زرد، سیترین
اصل اساسی: قالب وجود
بخشهای مربوط به آن: قسمت پایین پشت، شکم، دستگاه هاضمه، معده، کبد، طحال، کیسه صفرا، دستگاه عصبی غیرارادی.
نوع موسیقی: ریتمهای شاد و تند
نت موسیقی: می
بیجامانتر: رام
رایحه: اسطوخودوس
خصوصیات:
 شناختن شخصیت، شکل گیری شخصیت، نفوذ قدرت، رشد تجربیات مربوط به این چاکراست.
اگر این چاکرا هماهنگ و متعادل باشد احساس آرامش را به همراه دارد. "با خود" واقعیتی‌تان یا همان Igo و هماهنگی درون ایجاد می‌کند. و می‌توانید خودتان را باور کنید.
عملکرد ناهماهنگ و نامتعادل آن باعث می‌شود، بخواهید که همه چیز طبق خواسته‌های شما باشد و می‌خواهید اعمال قدرت کنید و با تمام این وجود از درون ناآرام و ناراضی هستید و ...


چاکراي چهارم
    اين چاكرا در وسط قفسة سينه هم سطح با قلب قرار دارد . چاكراي قلب جايگاه عميق ترين و پر شورترين احساسات عاشقانة ماست.
    اگر اين چاكرا درست كار نكند دائما مي خواهيد در خدمت ديگران باشيد و سخاوتمندانه عمل كنيد بدون آن كه حقيقتا به سرچشمة عشق وصل باشيد. هميشه در ازاي «عشقي» كه مي دهيد انتظار سپاس و قدرداني داريد. مهر و محبت ديگران شما را شرمنده مي كند و شايد احساس مي كنيد كه به عشق ديگران نيازي نداريد.
    اگر چاكراي قلب كاملا بسته باشد علايم خود را با سردي،‌ بي تفاوتي و سنگدلي نشان مي دهيد.
    كساني كه چاكراي قلب فعالي دارند معمولا به سمت چپ و حدود 5 تا 6 ساعت در شب مي خوابند.

فعال کردن چاکراي چهارم
فعال كردن چاكراي قلب
    پياده روي آرام در فضاي سبز، چاكراي قلب را هماهنگ مي كند. هر دانة‌ شكوفه حامل پيامي از عشق و شعف پاك است به اين شكوفه ها مخصوصا به گل هاي صورتي رنگ نگاه كنيد تا چاكراي قلب شما سالم بماند. آسمان صورتي با ابرهاي لطيف به قلب شما روشنايي مي بخشد. موسيقي كلاسيك و آهنگ هاي عرفاني اثر پاك كننده بر اين چاكرا دارد.

رنگ درماني و رايحه درماني چاکراي چهارم
رنگ درماني
  
    رنگ سبز جنگل ها چاكراي قلب را هماهنگ مي كند. استفاده از رنگ صورتي حتي در ملحفه و روبالشي باعث مي شود احساس عشق و مهرباني در شما بيدار شده و شادي كودكانه اي به بار بياورد.
  
    رايحه درماني
    عطر گل سرخ امواج عاشقانه و ملايمي به چاكراي قلب وارد مي كند و باعث مي شود كه قدرت عشق در شما تقويت شود.

  
   چاکرای چهارم
نام سانسکریت آن آناهاتا چاکرا است. و چاکرای قلب یا مرکز قلب هم نامیده می‌شود. نام انگلیسی آن Heart chakra و معنی آن "آنا" به معنای "نه" و آهاتا به معنی "تصادم" است. (نبض کیهانی متکی به خود)
محل این چاکرا: در امتداد ستون فقرات، هم سطح قلب و جناغ سینه است.
مشخصات چاکرا:
رنگ: سبز است و بعضی‌ها معتقدند صورتی و طلایی می‌باشد و اینها در مدیتیشن به کار می‌رود.
عنصر: هوا
حس: لامسه
سمبل: لوتوس و یا نیلوفر دوازده گلبرگ
اصل اساسی: از خود گذشتگی و یا فداکاری
سنگ قیمتی: کانرایت، زمرد، یشم سبز، کوارتز قرمز، تورمالین صورتی
بخشهای مربوط به آن: قسمت بالای پشت، قلب، دنده‌ها و قفسه سینه، قسمت پایین ریه‌ها، خون و دستگاه گردش خون، پوست و دستها.
غدد: غده تیموس
موسیقی: موسیقی کلاسیک، موسیقی عصر معاصر، موسیقی کلیسایی
نت: فا
بیجا مانترا: یام
خصوصیات:
اگر چاکرای قلب خوب کار کند و هماهنگ و متعادل باشد، باعث می‌شود کانال عشق "الهی" باشیم. این چاکرا می‌تواند دنیا را برایتان تغییر دهد، متحد کند و وفق دهد و می تواند گرمای طبیعی و صمیمی و شادی بخش باشد.
عدم هماهنگی و نامتعادل در این چاکرا باعث می‌شود بخواهید دائماً در خدمت دیگران باشید و سخاوتمندانه عمل کنید.


چاکراي پنجم
  
    چاكراي پنجم بين حفرة گردن و حنجره قرار دارد. مركز ظرفيت بيان، ارتباط و الهام انسان است. ارتباط برقرار كردن در زندگي شخصي عمدتا از راه صحبت كردن و همين طور با حركت صورت مي گيرد كه مربوط به اين چاكرا مي باشد.
    اگر اين چاكرا هماهنگ كار كند مي توانيد كاملا ساكت بمانيد و از صميم قلب به ديگران گوش داده و حرف هايشان را درك كنيد. گفتارتان خلاق و پرشور بوده و در عين حال كاملا واضح است. صداي شما پرطنين و خوش آهنگ است. وقتي با مشكل يا مخالفتي روبه رو مي شويد با خودتان صادق باقي خواهيد ماند و مي توانيد اگر بخواهيد «نه» بگوييد. نظر ديگران هم نمي تواند شما را تحت تأثير قرار دهد يا فريب دهد.
    اگر چاكراي پنجم هماهنگ كار نكند كلامتان خشن، بي ادبانه، سرد و جدي است. صدايتان نسبتا بلند و كلام تان فاقد معناي عميق است. اگر چاكراي پنجم فعال باشد 4 تا 5 ساعت خواب در شب به طرف راست و چپ به طور متناوب مي خوابيد.
    كاركرد ناهماهنگ چاكراي پنجم باعث مي شود كه عده اي از قدرت بيان شان براي گول زدن ديگري سوء استفاده كنند.
    كم كاري چاكراي پنجم باعث خجالتي شدن، ساكت بودن و دورن گرايي مي شود. در اين صورت وقتي صحبت مي كنيد فقط در مورد چيزهاي كم اهميت زندگي بيروني تان حرف مي زنيد.

فعال کردن چاکراي پنجم
    نور آبي و شفاف آسمان صاف چاكراي پنجم را هماهنگ مي كند براي جذب کامل رنگ آبي آسمان، روي زمين دراز بكشيد و رلكس باشيد، و وجود دروني تان را رو به گستردگي لايتناهي افلاك باز كنيد.
    انعكاس آسمان آبي بر آب و صداي آرام امواج شما را از عواطف و احساسات نهفته تان و اين كه به شما چه مي خواهند بگويند آگاه مي سازد.
  
    رنگ درماني
  
    رنگ آبي روشن كم رنگ به چاكراي گلو اختصاص دارد. اين رنگ آرامش مي آفريند و بينش روحاني شما را باز مي كند.
  
    رايحه درماني
  
    رايحة‌ تند مريم گلي امواج شفا را به طرف «مركز تكلم» مي فرستد و چاكراي گلو را از انقباض رها مي كند.
    اكاليپتوس چاكراي پنجم را باز و پاك مي كند. امواج آن ما را بر روي صداي درون باز مي كند و به شيوة‌ ارتباطمان سادگي و بي ريايي مي بخشد.
چاکرای پنجم
نام سانسکریت آن ویشودها چاکرا است. چاکرای گلو، گردن و مرکز ارتباط هم نامیده می‌شود. نام انگلیسی آن نیز Throat chakra می‌باشد.
به معنی: "وی" به معنای خیلی بزرگ و "شودهی" به معنی تصفیه کننده است.
محل قرار گرفتن آن: در ابتدا ستون فقرات و هم سطح حلق و گلو است.
مشخصات چاکرا:
رنگ: معمولاً به رنگ آبی کم رنگ شناخته می‌شود ولی نقره‌ای و یا آبی مایل به سبز هم گفته می‌شود.
عنصر: اتر
حس: شنوایی
رایحه: مریم گلی و اکالیپتوس
سمبل: لوتوس یا نیلوفر شانزده گلبرگ
اصل اساسی: طنین هستی
سنگ قیمتی: زرد کبود و فیروزه
بخش‌های مربوط به آن: ریه‌ها، نایژه‌ها، تارهای صوتی، گلو، پشت گردن و گونه‌ها
غدد: تیروئید و پاراتیروئید
هورمون: تیروکسین
موسیقی: صداهای هارمونیک، رقص‌های مراقبه‌ای و صدای طنین دار
نت موسیقی: لا
بیجا مانترا: هام
خصوصیات:
عملکرد هماهنگی این چاکرا باعث باز بودن احساسات، افکار و دانش درون‌ است و می‌توانید این افکار را راحت و باز بیان کنید. و با صداقت و راحتی نقاط ضعف و قدرتتان را آشکار سازید.
عملکرد ناهماهنگ این چاکرا باعث می‌شود ارتباط بین ذهن و بدنتان با مشکل روبرو شود.

چاکراي ششم
    چاكراي ششم در فاصلة‌ يك انگشت بالاي پل بيني در وسط پيشاني قرار دارد كه جايگاه نيروهاي ذهني متعال، تشخيص ، حافظه و ارادة‌ ماست.
    درك شهودي و روش بيني مخصوص اين چاكراست. عملكرد هماهنگ اين چاكرا باعث مي شود كه ذهني فعال و كل نگرانه داشته باشيد. توجه به حقايق اسرار آميز نيز به اين چاكرا مربوط مي شود.
    كسي كه چاكراي ششم در او عملكرد ناهماهنگي دارد، بيش از حد روي حوزة‌ عقل پافشاري مي كند و تصميمات زندگي اش منحصرا با عقل و منطق صورت مي گيرد . اين افراد تنها چيزهايي را قبول مي كنند كه ذهن شان بتواند درك كند و به آساني قرباني تكبر روشنكفرانة‌ خود مي شوند.
    كم كاري چاكراي ششم باعث مي شود كه تنها حقيقتي را ببينيد و باور كنيد كه در جها ن بيرون قابل ديدن باشد. در اين صورت حقايق روحاني را رد كرده و افكار پريشان و آشفته اي خواهيد داشت. كساني كه خيلي فراموش كار بوده و بينايي ضعيفي دارند اغلب چاكراي ششمشان كم كار است. اشخاصي كه 4 ساعت به حالت خواب و بيدار هستند چاكراي ششم شان فعال است.


فعال کردن چاکراي ششم

    تماشاي آسمان آبي پررنگ و پر ستارة‌ شب چاكراي ششم را فعال مي كند.
  
    رنگ درماني
  
    بنفش روشن اثر پاك كننده و باز كننده بر روي چاكراي ششم دارد. به ذهن عمق و روشني مي بخشد و حواس را تقويت مي كند و همين طور آنها را بر روي سطوح لطيف ادراك باز مي كند.
  
    رايحه درماني
  
    رايحة‌ نشاط آور نعنا گره هاي چاكراي ششم را باز مي كند و كمك مي كند تا شخص از قالب هاي افكار محدود رها شده و قدرت تمركز را زياد مي كند.
    رايحة ياسمن ذهن را بر روي تجسم و تصويري كه حامل پيامي از حقيقت عميق تر است باز مي كند.

چاکرای ششم
نام سانسکریت آن آجنا ـ گورو است و آجنا چاکرا، چاکرای پیشانی، چشم سوم، چشم خرد یا چاکرای چشم درون و یا چاکرای فرمان هم نامیده می‌شود. نام انگلیسی آن Third Eye می‌باشد.
معنی آن "آجنا" به معنای اطاعت کردن و یا فرمان دادن است و "گورو" به معنی رهبر و مرشد است.
محل آن در بین دو ابرو واقع شده است.
مشخصات چاکرا:
رنگ: نیلی (بین سبز و آبی)
حس: فراحسی و تمام حسها
اصل اساسی: دانش هستی و ادراک
سنگ قیمتی: لاجورد و یاقوت کبود
عنصر: چاکرای ششم و هفتم با عنصری مرتبط نیستند.
بخشهای مربوط به آن: مخچه، گوشها، بینی، سینوسها، چشم‌ها، سیستم عصبی، صورت
سمبل: نیلوفر با دو گلبرگ
غدد: هیپوفیز
موسیقی: کلاسیک شرقی و غربی، صدای کرات کیهانی، موسیقی عصر معاصر
نت موسیقی: لا
رایحه: نعناع و یاسمن
بیجا مانترا: اُم
خصوصیات:
عملکرد ادراک، کشف شهود، رشد حسهای درونی و قدرت‌های ذهنی مربوط به این چاکراست.
اگر این چاکرا هماهنگ و متعادل بوده و چشم سومتان باز باشد، از آگاهی بالایی برخوردار خواهید بود. و توانایی برای درک خیلی از چیزها را پیدا می‌کنید.
و عدم هماهنگی در این چاکرا باعث عدم تعادل است. یعنی باعث پافشاری بیش از حد روی حوزه عقل می‌شود و تصمیمات زندگی منحصراً با عقل و منطق درگیر خواهد بود.
چاکراي هفتم
  
    چاكراي هفتم در وسط سر در بالاترين نقطه قرار دارد. اين چاكرا با تمام رنگ هاي رنگين كمان مي درخشد اما رنگ غالب آن بنفش پررنگ است. اينجا جايي است كه انگار در خانة‌ خود هستيم و يگانگي با اصل الهي ازلي را تجربه مي كنيم.
    جالب است بدانيد كه گره اي به آن معنا در چاكراي هفتم وجود ندارد. صرفا دامنه باز بودن آن مي تواند كم يا زياد باشد.
    وقتي رشد چاكراي هفتم ا فزايش مي يابد در مي يابيد كه دنياي مادي هيچ چيز نيست و به علت يگانگي با هستي الهي همه چيز در درون شما وجود دارد.
    در اين زمينه جالب است كه توجه داشته باشيد ملاج كودك در سن 9 تا 24 ماهگي اول زندگي اش باز باقي مي ماند. در طول اين دورة‌ اولية‌ زندگي روي زمين طفل در آگاهي و وحدت كامل به سر مي برد.
    اگر اين چاكرا كاملا باز نباشد احساس نبود اطمينان، بي هدفي و بيهودگي و ترس از مرگ اغلب به سراغ تان مي آيد. شايد براي كنترل اين احساسات منفي سعي كنيد كه براي فرار از آنها به فعاليت زياد پناه ببريد يا زير بار مسؤوليت هاي جديد برويد براي اين كه خود را مهم و محق جلوه دهيد. كسي كه چاكرا هفتم كاملا بازي دارد خواب ندارد و هميشه نيمه بيدار است.





پاکسازي وفعال کردن چاکراي هفتم

زماني را تنها در قلة‌ كوهي بلند گذراندن بهترين راه براي كمك به باز كردن چاكراي هفتم است. به دليل اين كه در آنجا از دغدغه هاي زميني تان دور هستيد و مي توانيد از مسايل زندگي شخصي خود رها شده و با نزديك شدن به آسمان احساس بيكرانگي كنيد.
  
    موسيقي درماني
  
    بهترين موزيك براي چاكراي هفتم سكوت است. در اين وضعيت تمام وجودمان بيدار شده و پذيراي صداي الهي مي شويم.
  
  
  
    رنگ درماني
  
  
    رنگ سفيد شامل تمام رنگ هاي طيف است. سطوح مختلف زندگي را با وحدت متعالي تلفيق كرده و روح ما را براي دانش، سلامتي و نور الهي باز مي كند.
  
    رايحه درماني
  
    رايحة‌ كندر اثر حيات بخشي بر روي ذهن و روان دارد و پاك كنندة‌ محيط است. با اين رايحه زندگي روزمره در وضعيت موجود كمرنگ شده، اعتقادات مذهبي عميق تر شده و روح ظرفي مشتاق براي نور الهي مي شود.


چاکرای هفتم
نام سانسکریت آن ساهاسرارا چاکراست و نام دیگر آن چاکرای تاج و مرکز قله یا لوتوس 1000 گلبرگ هم نامیده می‌شود.
نام انگلیسی آن نیز Crown Chakra می‌باشد.
معنی ساهاسرارا یعنی هزار است.
محل قرار گرفتن آن در بالای جمجه است. بالاترین نقطه رو به بالا و بالای سر است.
مشخصات چاکرا:
رنگ: بنفش و یا سفید و طلایی
سمبل: لوتوس 1000 گلبرگ
سنگ قیمتی: کوارتز بنفش، سنگ کریستال
بخشهای مربوط به آن: مخ و جمجمه
غدد: غده صنوبری
موسیقی: سکوت است و نت آن لی
رایحه: نیلوفر
خصوصیات:
کمال، شفافیت، تعالی از طریق مشاهده درون، وحدت با هستی مطلق و آگاهی جهانی از ویژگی‌های آن است.
هماهنگ و متعادل بودن این چاکرا، آگاهی کاملاً آرام و باز است. و حال "خود" حقیقی که بخش وجودی هستی و حاکم بر همه چیز است را تجریه ‌کنید.


اثر ترس بر چاکراها

    در ابتداي مطلب گفته شد كه انسان به طور بالقوه توانايي كامل شدن را به طور دروني دارد اما بدن فيزيكي و ذهن به اطلاعاتي كه صرفا از راه حواس دريافت مي كنند،‌ اعتماد دارند و اين نيروي بالقوة‌ دروني الهي به فراموشي سپرده مي شود. پيامد اين موضوع تجربة‌ بسياري از ترسهاست. احساس تكامل دروني و امنيت را در زندگي از دست داديم و شروع كرديم به جستجوي آن در دنياي اطراف، اما بارها از تلاش خود براي پيدا كردن تكامل نااميد شديم. در اين روند فراموش كرديم كه ما هيچ وقت نابود نمي شويم و مرگ صرفا يك تغيير شكل بيروني است. فرار از ترس و باز يافتن حس گمشدة‌ يگانگي هدف تمام راه هاي روحاني در شرق و غرب است. چاكراهاي بدن انسان نسبت به ترس بسيار آسيب پذ يرند و ترس باعث مي شود انرژي نتواند آزادانه در آنها جريان پيدا كند و همين مانع تأمين نيازهاي مختلف بدن مي شود.
    تجربة جدايي،‌ تنهايي، ترس و مرگ باعث مي شود كه در دنياي بيرون از خود به جستجوي آن چيزي باشيم كه مي توانيم فقط در هستة‌ مركز ي وجودمان پيدا كنيم اما به جاي آن خود را به عشق و شناخت ديگران، حواس فيزيكي و موفقيت و تملك هاي مادي وابسته مني كنيم. به جاي پربار كردن زندگي خود اين چيزها ضرورت مي شود تا با آنها خلاء وجود خود را پر كنيم. اگر آنها را ا ز دست بدهيم ناگهان با پوچي مواجه مي شويم. وقتي انسان فراموش مي كند كه در هستي الهي همگي بخش هايي از ديگري هستيم، به جاي عشق به انسان هاي اطرافمان شروع مي كنيم به اين كه آنها را رقيب يا حتي دشمن خود مي بينيم. نهايتا به اين احساس مي رسيم كه بايد از خود محافظت كنيم و از اشخاص يا شرايط خاصي دوري كنيم و از دادن اطلاعاتي كه صميميت ايجاد مي كند خودداري مي كنيم. براي اين كه از درگير شدن دوري كنيم آنتن هاي خود را جمع مي كنيم و به دنبال آن انقباض و گرفتگي در چاكراها به وجود مي آيد.
    به همين دليل انرژي ها نمي توانند به شكل اصلي خود ساطع شوند تغيير شكل داده و از مانع به نحوي به بيرون پراكنده و تخليه مي شوند و به صورت هاي قوي و غالبا به شكل احساسات منفي و يا به طور اغراق آميز نياز به فعاليت جلوه مي كنند.


دو راه براي آزاد کردن چاکراها

    اما دو راه اساسي مؤثر براي آزاد كردن چاكراها وجود دارد، راه اول اين است كه چاكراها را در معرض انرژي هايي قرار دهيم كه با هر يك از آنها ساختاري هماهنگ دارد. چاكرا با امواج طبيعي از قفل ها آزاد مي شود، اين چنين انرژي مي تواند در رنگ هاي شاد و ساده، در جواهرات،‌ صداها و روغن هاي خاصي پيدا شود. وقتي انرژي هاي سد شده در چاكراها به اين طريق آزاد مي شوند، در درون احساس عميق سرور، آرامش و روشني مي كنيم.



اثر تنفر و پرخاشگري بر چاکرا
    حالت عكس انسداد چاكراها زماني است كه چاكراها خود به خود نسبتا باز شده باشند،‌ در اين صورت شما به شدت گيرندة‌ انرژي هايي خواهيد شد كه وارد هاله تان مي شوند ولي قادر نخواهيد بود كه نوعي از امواج را ساطع كنيد كه انرژي هاي سودمند را جذب مي كنند و يا نمي توانيد انرژي هاي منفي محيط اطراف تان را خنثي كنيد. اگر در فضايي قرار بگيريد كه امواج عدم موفقيت، تنفر و يا پرخاشگري غالب باشد چاكراهايتان زير بارش انرژي هاي منفي قرار مي گيرند و يا براي اين كه از خودشان محافظت كنند ممكن است منقبض شوند،‌ نتيجة‌ هر دو حالت وضعيت نامناسب براي انرژي هاي مثبت زندگي است.