کافه تلخ

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

رقبه



رقبه


واژه «رقبه‌» از واژگان رايج در زبان امروز ما نيست اما از آنجا كه معناي اين واژه را با معناي «عبد» يگانه پنداشته‌اند و با اين يگانه پنداشتن، معناي واژه «عبد» هم مخدوش شده است، خود را ناگزير از شرح آن دانستم.

واژگان مرتبط:

تحرير= آزاد كردن، رهانيدن
فك = جدا كردن، از گرو درآوردن

اكثر قريب به‌اتفاق لغت‌نامه‌ها و تفسيرها «رقبه» را بنده و برده معنا كرده‌اند و «فك رقبه» و «تحرير رقبه» را نيز آزاد كردن بنده‌ي زر خريد دانسته‌اند.
- در باره‌ي زرخريد بودن، يا اسير بودنِ «رقبه» در ادامه اشاره خواهم كرد- بنا براين بايد تفاوتي ميان معناي «رقبه» و «عبد» باشد.
در قرآن هيچ‌ آيه‌اي نيست كه از «تحرير عبد» يا «فك عبد» سخني رفته باشد اما از تحرير رقبه و فك رقبه ياد شده است. به تعبير ديگر، «عبد» بنده نيست كه نياز به‌اين باشد كسي او را آزاد كند.
«عبد» كسي است كه به خواست خود به عبوديت خدايي يا خداياني در مي‌آيد، اما با توجه به شرايط اجتماعي و اقتصادي روزگار نزول اين آيات، «رقبه» ظاهرا اسيري بوده است كه در هنگام نبرد، يا به‌نحوي ديگر، به اسارت و گروگان دشمن در مي‌آمده است و رهانيدن او مستلزم پرداخت مبلغ مورد تقاضاي «رقيب» بوده است.
«رقيب» هم به كسي مي‌گفتند كه از اسير و گروگان مراقبت مي‌كرده كه فرار نكند تا بتواند مبلغ مورد تقاضاي خود را از خويشاوندان اسير دريافت كرده و سپس او را آزاد كند.

به‌نظر مي‌رسد زرخريد بودن «رقبه» موضوعي است كه بعدها بوجود آمده است يعني پس از گسترش قلمرو مسلمانان و فتح سرزمين‌هايي چون ايران و مصر و پديد آمدن بازارهاي برده فروشي، و ربطي به سرزمين حجاز و هنگام نزول اين آيات نداشته است.

واژه «رقبه» را مونث لفظي دانسته‌اند. اعم از آنكه خود آن رقبه مونث واقعي باشد يا مذكر واقعي. در حالي كه واژه‌ي «عبد» مذكر است. تفاوت لفظ مونث و مذكر، يكي هم در اين است كه مؤنث اعم از آنكه به انسان گفته شود يا به هرچيز ديگر، معمولا مورد فعل قرار مي‌گيرد و خودش فاعل عمل نيست.
ولي مذكر خودش فاعل است. به تعبير ديگر، هنگامي كه كسي به اسارت گرفتار مي‌شد، اعم از آنكه واقعا مذكر باشد يا مؤنث، در هنگام اسارت از وي به صورت مؤنث ياد مي‌شده است.
بنا براين آوردن تركيب «رقبه مؤمنه» در برخي آيات قرآن، مي‌تواند هم براي مردان اسير و در بند مشركين باشد و هم براي زناني باشد كه به رسالت پيامبر ايمان آورده بودند اما چون بايد مطيع همسرانشان مي‌بودند از پيوستن به جبهه‌ي مسلمين ممنوع بودند.
مانند زينب دختر پيامبر كه همسر ابوالعاص بود.

ديگر اينكه، واژه‌ي «رقبه» را به معناي «گردن» هم آورده‌اند در حالي كه در زبان عرب و در قرآن، گردن را «عنق» مي‌گفتند. اما رابطه‌ي «رقبه» با گردن، و اينكه ممكن است گاهي به معناي گردن هم بيايد شايد از جهت حلقه‌ي ريسماني بوده كه بر گردن اسير يا اسيران گره مي‌زدند تا از فرار آنان پيش‌گيري شود.
در آيه‌ي چهارم سوره محمد(سوره‌ي47) همين تصوير به وضوح ديده مي‌شود و حتي از اينكه ريسمان(وثاق) را بر گردن اسيران محكم و استوار كنند و بعدا در عوض فديه آزادشان كنند سخن رفته است