غيب عبارت است از آنچه در اين لحظه در حضور ما نيست و ما دانشي زنده و اكنوني نسبت بهآن نداريم. عرصههاي ديگر هستي كه در حال حاضر از نگاه و حواس ما دور هستند «غيب» خوانده ميشوند، خواه بهلحاظ زماني باشد و خواه مكاني. «غايب» كسي است كه از نزد ما به سفر رفته و ما او را نميتوانيم ببينيم. يا هركس كه به دليل دوري از ما نميتوانيم او را ببينيم يا همهي كساني كه در اين جهان هستند ولي ما آنها را نديدهايم و نميشناسيم.
بنا براين غيب، صرفا معنايي متافيزيكي و مجرد از مكان و زمان ندارد. درك مفهوم «غيب» به اين معنا هم ميتواند باشد كه بسي چيزها در اين هستي هست كه ما نميدانيم و از آنها بيخبريم.
در عرصه زمان نيز گذشته و آينده غيب هستند. اما ما مي دانيم كه گذشتهاي بوده و آيندهاي نيز خواهد بود. مفهوم «غيب» در قلمرو زمان معناي گستردهتري پيدا ميكند. به ويژه در ارتباط با زمانِ آينده و اينكه فردا چه بازي كند روزگار؟ آيندهي ما چه خواهد بود؟ بهنظر ميرسد بيشترين ترس و نگراني ما در زندگي مربوط به همين بخش از غيب است. آينده، گسترهاي دراز دامن دارد. از لحظهاي ديگر، تا دور ترين افقهايي كه ذهن آدمي ميتواند تصور كند همه «غيب» شمرده ميشود.
در قرآن ايمان به غيب، يكي از مهمترين و اساسي ترين آموزههايي است كه مدام از آن ياد شده. در نخستين آيات قرآن، ايمان به «غيب» قبل از ايمان به خدا مطرح شده است. اين مورد را ميتوانيم در آيهي سوم سورهي بقره ببينيم. «ايمان» نيز يعني رها شدن از اضطراب.
«مومن» هم در زبان قرآن به كسي گفته ميشود كه مثلا با اطمينان پيدا كردن از مثبت بودنِ جهانهاي ناشناخته، و از آيندهي خويش، از ترس و اضطراب رهايي يافته باشد( نگاه كنيد به واژهي ايمان در همين بخش فرهنگ واژگان)
اكنون ميتوان رابطهي ميان مفهوم «غيب» و «ايمان» را مورد تامل قرار داد. ايمان آوردن، به نوعي ايجاد امنيت نيز هست. جهانهاي ناشناختهي پيرامون ما، يا همان قلمروي كه در چنبرهي آگاهي و شناخت ما قرار ندارد، معمولا ما را گرفتار ترس و اضطراب ميكند.
شايد انكار، يا كافر شدن به غيب، موقتا آرامشي كاذب براي ما پديد آورد، اما از هرگونه شناخت تازهاي ما را دور ميكند و سبب ميشود تا در دانش محدودِ خودمان متوقف شويم.
همچنين هنگامي كه با نوعي بد بيني و انكار به جهانهاي ناشناختهي پيرامون خويش نظر داشته باشيم، خود به خود بار منفي و خصومت و دشمني را در خويش بارور ميكنيم. شايد جهانِ پيرامون ما نيز همان گونه به ما پاسخ دهد كه او را خواندهايم.