هنگامی که دیگران به درستی شما را درک نمی کنند،خداوند شما را درک می کند.او عاشقی است که همواره شما را دلگرم می نماید،بدون توجه به اینکه مرتکب چه خطاهایی شده اید. سایرین تنها لحظه ای اظهار مهر می کنند و سپس شما را از یاد می برند، اما او هیچگاه رهایتان نمی کند.خداوند هر روز از طرق بی شماری خواهان عشق شماست، اگر او را نپذیرید مجازاتتان نمی کند، اما شما خودتان خود را مجازات می کنید.
دریابید:آنکه تسلیم خداوند است همه چیزتسلیم اوست. پاراماهانسا یوگاناندا
بشر در جستجوی پایدار و ابدی برای «چیز دیگری» است، که امیدوار است برایش شادی کامل و بیمنتها به ارمغان آورد. برای آن عده از افرادی که جستجو کرده و خدا را یافتهاند، جستجو به پایان رسیده است. ذات احدیت آن «چیز دیگرِ» است. پاراماهانسا یوگاناندا
حس شفقت داشتن نسبت به همه موجودات، برای شناخت حق ضروری است؛ چون خود حق هم سرشار و لبریز از این کیفیت است. آن هایی که قلب رئوف و مهربانی دارند، می توانند خود را جای دیگران بگذارند، درد آن ها را احساس کنند و در صدد رفع آن برآیند. پاراماهانسا یوگاناندا
عشق الهی توصیف کردنی نیست، اما وقتی که قلب آدمی پالایش می شود و آرام می گیرد، می توان این عشق را احساس کرد. وقتی ذهن و احساس، متوجه درون و باطن می شود، آدمی شعف و سرور الهی را احساس می کند. لذات حواس پنج گانه دوامی ندارد، اما سرور الهی ابدی و بی نظیر است. پاراماهانسا یوگاناندا
اگر پروردگار را بدون هیچ قید و شرطی دوست داشته باشید، او هم قلب شما را از عشق بدون قید و شرطی که نسبت به همه انسان ها دارد، لبریز می سازد. کسی که در زندان “من” و “مال من” محصور است، معلوم است که خدای همه جا حاضری را که در انسان و همه موجودات زنده مأوا دارد، هنوز کشف نکرده است. پاراماهانسا یوگاناندا
شما باید پیش از آنکه در مورد هر مطلب مهمی تصمیم بگیرید در سکوت به مراقبه بپردازید، و از خداوند طلب دعای خیر کنید. در چنین حالتی قدرت خداوند در نهان قدرت شما است. در نهان ذهن شما ذهن حضرت حق است، و در پس اراده شما اراده او در عمل است. پاراماهانسا یوگاناندا
شما برای انجام یک ماموریت الهی به زمین فرستاده شده اید.ببینید چقدر این امر مهم است ! نگذارید این “من” ناچیز مانعی بر سر راه دستیابی شما به هدف لایتناهی باشد. پاراماهانسا یوگاناندا
کارهای زیادی متقبل می شوم ،اما هرگز احساس نمی کنم که تحمیلی است ، زیرا همه کارها را برای خدا انجام می دهم. پاراماهانسا یوگاناندا
به یاد داشته باشید که وقتی برای آرزویی خوب تلاش می کنید،خداوند شما را هدایت می کند و شما را برای آن تلاش ارزنده برمی انگیزد. پاراماهانسا یوگاناندا
سرنوشت چیست؟
آیا سرنوشت یک نیروی اسرارآمیز و سازش ناپذیر برونی است که بر تقدیر انسان حاکم است؟
تأثیر چنین مفهومی در بسیاری این بوده است که فکر کنند هر چه هست همانست و نمی توان راجع به آن کاری کرد. سرنوشت حکمی نیست که از پیش مقرر شده باشد – اما تحت قانون علیت، یا کارما، توسط خود شما تعیین می گردد. خداوند به شما اختیار عمل داده است؛ اما قانون علیت بر حسب کیفیت کردار شما نتیجه آن را معین می سازد. بدین سان هر عملی نتیجه علی یا تأثیر خاص خود می شود. وقتی عمل خاصی را به تحرک درآورید؛ نتیجه یا تأثیرش هماهنگی متقابل و اجتناب ناپذیر با آن عمل خواهد داشت. کردار چه خوب باشد و چه بد دارای عواقب واکنشی است. بنابراین شما روز به روز دارید عللی را می آفرینید که تعین کننده سرنوشت تان خواهد شد.
شناخت حق به منزله شرکت در تشییع جنازه تمام غم و اندوهها است. پاراماهانسا یوگاناندا
با وجود تمامی گناهانی که در گذشته مرتکب شده اید
خود را گناهکار نخوانید
همیشه به خود تاکید کنید که موجودی الهی هستید
به محض احساس گناه ذهن این برداشت را به عنوان واقعیت می پزیرد
و دیگر نمی توانید خود را الهی بدانید
خداوند این خطاها را علیه شما به کار نمی گیرد
فقط از شما می خواهد همان خطاها را تکرار نکنید… پاراماهانسا یوگاناندا
همه روحها برابرند. تنها تفاوت میان من و شما این است که من سعی کردم و به خداوند نشان دادم که به او عشق می ورزم و او به سویم آمد. عشق آهنربایی است که خداوند نمی تواند از آن بگریزد. پاراماهانسا یوگاناندا
دنیا به وجود آمده تا ما را سرگرم کند نه اینکه شکنجه دهد.(هرچند که ظاهرا درحال شکنجه ماست)خداوند فیلم سینمائی آفرینش(دستگاه خلقت)را بسیار پیچیده و مملو از تضادهای خوب و بد ساخته است.
چندبار اتفاق افتاده که به دیدن فیلمی جنائی رفته اید و هنگام بازگشت گفته اید:فیلم جالبی بود…پاراماهانسا یوگاناندا
سعی کنید به فیلم زندگی,با همین احساس ساده نگاه کنید.اکثر افراد که امروز روی زمین زندگی می کنند,صدسال پیش اینجا نبوده اند.عده ای پیش از ما اینجا بوده اند و ما که اکنون اینجائیم,صدسال دیگر اینجا نخواهیم بود.همه خواهیم رفت و نسل بعد حتی اسمی هم از ما بر زبان نخواهد آورد.آنها هم چنین سرنوشتی خواهند داشت.این قانون این کره خاکی ست. پاراماهانسا یوگاناندا
ما از مرگ به دلیل رنج ناشی از آن,ناشناختگی اش و اینکه ممکن است به دست فراموشی سپرده شویم,هراس داریم.این فکر اشتباه است…
هراس از مرگ برای چیست؟مرگ برای رهایی ما می آید.شما نباید آرزوی مرگ داشته باشید اما باید با درک این واقعیت که مرگ رهایی ما از رنج و سختی هاست,آرام بگیرید.مرگ نوعی بازنشستگی پس از کار پرمشقت زندگیست.لحظه ای تصور کنید که دیگر نگران هیچ چیز نیستید.آیا احساس خوبی نیست؟پاراماهانسا یوگاناندا
زندگی نامه پاراماهانسا یوگاناندا:
بشر از آغاز حضور در این کره ی خاکی به جست و جوی ناشناخته ها پرداخته هر جا به کاوش دست می زند. کاوش گریِ انسان عمدتاً در دو محدوده صورت گرفته است. گروهی از انسان ها در عالم بیرون دست به جست و جو می زنند. دستاورد این جست و جو گران علم نامیده می شود و گروهی هم در عالم درون به کندوکاو می پردازند. جویندگان جهان درون، یافته های خود را معنویت نامیدند. با گذشت زمان و با مرور ایام انسان از عالم درون غافل شد و تمام توجه خود را به جهان بیرون معطوف نمود. این توجه تا بدان حد و پایه بود که نه تنها درون به فراموشی سپرده شد؛ بلکه اصالت خود را هم از دست داد و تنها جهان بیرون و یافته ها علمی و تجربی اصالت پیدا کرد و از این طریق تمام آزمایش ها و یافته های باطنی، دروغ، خرافه و پوچ تلقی شد. در این میان افرادی تلاش فراوان نمودند تا این فاصله را از بین ببرند و انسان را به این نکته متوجه سازند که غیر از جسم، روح انسان هم نیاز به مراقبت تغذیه و آلایش دارد. نکته ی دیگر هم کار است و آن این که بعد انفجار اتمی هیروشیما، تلاشگرانی سعی کردند برای نجات بشر با خویِ نفس پرستی و زیاده خواهی انسان مبارزه کنند و به شیوه هایی اندیشیدند تا انسان را به عالم درون و نیروهای نهفته در آن سوق دهند. چنان که عالم بیرون دارای نظم و قوانین معینی است، اصول و قوانینی هم بر عالم درون حکم فرماست و می توان آنها را کشف کرد و به قدرت های آن پی برد. از این که ایمان به درون و استفاده از نیروهای بسیار قوی آن تأثیراتی بس شدیدتر و گسترده تر نسبت به قدرت های بیرون دارد. یکی از افرادی که مدعی است سعی وافر دارد تا ضمن کشف عالم درون، عالم درون و بیرون را هماهنگ کند، یوگاناندا است. یوگاناندا می خواهد دانش عینی و تجربیات درونی را به شیوه ای منحصر به فرد گسترش دهد تا انسان را به ورای محدودیت های دانش تجربی ببرد. او معتقد است کسی که بر خود مسلط است از شخصی که بر طبیعت تسلط دارد برتر است. یوگیِ فرزانه به خودشناسی و خودادراکی نایل می آید و می تواند دوگانگی خود را بر طرف کند.
یک) خانواده
موکوندا لعل گوش که بعدها به یوگاناندا مشهور شد، در پنج ژانویه ۱۸۹۳ در گوراکپور به دنیا آمد. تا ۲۷ سالگی در هند زندگی کرد و سپس در سال ۱۹۲۰ به آمریکا رفت و در آنجا ماندگار شد. پس از ۳۲ سال زندگی در آمریکا و نشر علم کریایوگا، سرانجام در هفتم مارس ۱۹۵۲ در لوس آنجلس پس از یک سخنرانی از دنیا رفت.
پدر و مادرش اهل بنگال و از طبقه ی کشتریه بودند. پدرش، بهاگاباتی چاران گوش کارمند شرکت راه آهن بنگال ناگپور بود و مقامی در حدّ معاون داشت. مادرش، جیانا پرابهاگوش، وقتی یوگاناندا یازده ساله بود فوت کرد. (۱)
دو) تحصیلات، اساتید و شاگردان
یوگاناندا بعد از تمام دبیرستان در سال ۱۹۱۰ تصمیم گرفت به همراه دوستش به معبدی در بنارس برود. مدتی در آنجا بود تا آنکه یک روز وقتی به بازار رفته بود، ناگهان استادی را که بارها در مکاشفاتش دیده بود، ملاقات کرد. این استاد، سو آمی شری یوکتشوار گیری نام داست. او معبدی در سرامپور که نزدیک کلکته (محل اقامت خانواده یوگاناندا) است، داشت و یوگاناندا تا سال ۱۹۲۰ در آنجا بود و تحت تربیت آن استاد قرار داشت. (۲) یوگاناندا بنابر دستور استادش به دانشگاه کلیسایی و اسکاتلندی در کلکته رفت و پس از دو سال به شعبه ی جدید آن در سرامپور رفت که نزدیک معبد استادش بود. در سال ۱۹۱۵ از آن دانشگاه فارغ التحصیل شد. در همان سال به طور رسمی وارد نظام رهبانیت شد و نام «یوگاناندا» را که به معنای سرور و بهجت از طریق اتصال الهی است، انتخاب کرد. (۳) او بعد از رفتن به آمریکا و ۱۵ سال اقامت در آنجا در سال ۱۹۳۵ به هند بازگشت و در این زمان از استادش لقب «پاراهامسا» را دریافت کرد که به معنای «قوی برتر» است. استادش در سال ۱۹۳۶ از دنیا رفت. شری یوکتشوار، کریایوگا را از استادش یعنی لاهیری ماهاسایا دریافت کرده بود و ماهایاسا نیز از آواتار بزرگ باباجی این دانش را فرا گرفته بود.
از میان شاگردان یوگاناندا می توان به راجارسی جاکاناندا (۱۹۵۵- ۱۸۲۹ م) و شری دایاماتا (ت. ۱۹۱۴ م) اشاره کرد که به ترتیب بعد از او رئیس و سرپرست انجمن خود شکوفایی (S.R.F) هستند. یکی دیگر از مشهورترین شاگردان یوگاناندا سوآمی کرایاناندا (ت. ۱۹۲۶) است که خیلی سریع پیشرفت کرد و در نوشتن تفسیر بر کتاب «گیتا» به یوگاناندا کمک می کند. کریاناندا تاکنون ۸۵ کتاب نوشته و ۴۰۰ سرود و آهنگ ساخته است. او اکنون در هند و در نزدیکی دهلی نو زندگی می کند. بین او و انجمن خودشکوفایی، بر سر حق انتشار تعالیم یوگاناندا از زمان مرگ او، اختلاف وجود دارد. (۴)
سه) آموزش یوگا در شرق و غرب
یوگاناندا آموزش یوگا را در سال ۱۹۱۷ با تأسیس مدرسه ای در یک دهکده در بنگال و با هفت شاگردِ خردسال آغاز کرد. این مدرسه به سرعت گسترش پیدا کرد و به مؤسسه ای مشهور تبدیل شد و شعبه های جدیدی پیدا کرد. (۵)
وی در سال ۱۹۲۰ برای شرکت در کنگره ی بین المللی لیبرال های مذهبی در بوستن آمریکا دعوت شد. او در آمریکا اقامت کرد و ده سال در سراسر آمریکا به سخنرانی های متعددی پرداخت. در سال ۱۹۲۵ انجمن خودشکوفایی را در لوس آنجلس تأسیس کرد و سپس شعبه های متعددی در سایر نقاط آمریکا ایجاد شد. در اواخر دهه ی ۱۹۳۰ به تدریج از سخنرانی های عمومی کناره گرفت. (۶)
چهار) ملاقات با شخصیت ها
او در دوران جوانی با قدیسان و یوگی های زیادی دیدار کرده است که خاطرات خود را در مورد آنها در زندگی نامه ی خود آورده است. برای مثال قدیسی با دو جسم، قدیس عطرآگین، سوآمی ببرآسا، قدیس پرنده، استاد ماهاسایا. (۷)
از شخصیت های مشهوری که با آنها ملاقات کرده است می توان به موارد زیر اشاره کرد: رابیندرانات تاگور (۸)، ماهاتما گاندی، (۹) او در سال ۱۹۲۷ با رئیس جمهور وقت یعنی کالوین لولیج دیدار رسمی در کاخ سفید داشته است. (۱۰)
پنج) آثار
در زبان فارسی چندین کتاب از او منتشر شده است که عبارتند از:
۱٫ سرگذشت یک یوگی
۲٫ انسان در جست وجوی جاودانگی
۳٫ سخنانی از پاراماهانسا یوگاناندا
۴٫ او کجاست؟
۵٫ خوشه هایی از باغ عشق
۶٫ تقویم معنوی (اندیشه ها الهام بخش برای هر روز)
۷٫ پیروزمندی در زندگی
۸٫ شور عشق الهی
۹٫ زندگی بدون هراس
۱۰٫ خروش خم ها (نقدی بر رباعیات خیام)
۱۱٫ گرد معبد عشق
مقالات او در سایت www. crystalclarity. com وجود دارد که تعداد از آنها عبارتند از:
۱٫ شفا یافتن از طریق معنوی
۲٫ کشف شادی در زندگی
۳٫ شهود
۴٫ چگونه کریسمس را جشن بگیریم؟
۵٫ در معبد قلب های متحد
۶٫ چرا مردم به دنبال شراند؟
شش) تعالیم
در قسمت های ذیل به مرور تعالیم یوگاناندا و نظریاتش می پردازیم، سپس در قسمت تحلیل و بررسی، این نظریات نقد می شوند.
الف) او کجاست؟ (خداشناسی)
سرور مطلق
در یک مکاشفه ی کیهانی دریافت خود را از خدا چنین بیان می کند:
شادمانی عظیمی بر اقیانوس روحم بارید. دانستم جانِ جانان جز بهجتِ ابدی و تن او جز اشعه های بیکران نور نیست.
خدا فعالانه هر گونه شکل و نیرو را حفظ می کند. با این حال او ماورای تعالی و فراسوی ارتعاش جهان های پدیداری در یک خلأ نیافریده و سرشار از سرور است. آن شادمانیِ همواره تازه خداست. (۱۱)
جلوه های او
او معتقد است خدای دارای جلوه های گوناگون است، برای مثال ایشوره، جلوه ی حکمران بودن، کالی یا مادر الهی، جلوه های فعال در آفرینش است. جنبه های دیگر مثل طبیعت یا پراکریتی، اوم، روح القدس، برهمن، ویشنو و شیوا وجود دارند. (۱۲)
تثلیث
یوگاناندا تثلیت مسیحیت را توجیه می کند. به طور خلاصه از نظر وی می توان گفت وقتی حضرت احدیث آفرینش را خلق می کند، خلقت سه جنبه پیدا می کند: پدر، پسر و روح القدس یا Aum, Tat و Sat، پدر (Sat) خداوند به عنوان خالق فراسوی آفرینش است. پسر (Tat) هوشیاری همه جا حاضر خداوند در خلقت است. روح القدس (Aum) قدرت ارتعاشی خالق است که به صورت آفرینش تجلی می کند. دوره های متعددی از خلقت و نیستی به ابدیت پیوسته اند. هنگام قیامت، این سه اقنوم و سایر نسبیت های خلقت، در روح مطلق مستحیل می شوند. (۱۳)
راه رسیدن به او
یوگاناندا برای توجیه انگیزه های خداپرستی در انسان ها و علت بیدار شدن این توجه و جست و جو به امور مختلفی اشاره می کند؛ نیاز به رفع رنج، دیدن نظم در جهان و قانون علت و معلول از جمله این عوامل هستند. (۱۴)
یوگاناندا در جایی اظهار می دارد که نوشته های مقدس هندو عقیده دارند که خداوند؛ فراسوی عقل و خرد است. اگر چه این دو فضیلت بسیار ارزشمند هستند ولی برای دربرگیرندگی او کافی و بسنده نمی باشند. بنابراین ذهن انسان توانایی درک واقعی خداوند را ندارد. (۱۵)
اثیر
«اتر» یا «آکاش» زمینه ی خلقت است. این «زمینه» یک نیروی خلاق به شمار می رود که همه ی ارتعاشات فضایی را هماهنگ می سازد. (۱۶)
اوم
لغتی با ریشه ی سانسکریت است که نشان دهنده ی خدایی است که همه چیز را خلق کرده و نگاه می دارد. صدای اوم ناظر بر فعالیت «موتور کیهانی» است که نبض زندگی بوده و هر ذره ای از مخلوقات را از طریق انرژی ارتعاشی، پابرجا نگاه می دارد. (۱۷)
انرژی کیهانی
این انرژی، جرقه هایی از هوش است که لطیف تر از انرژی اتمی و تشکیل دهنده ی زندگی است. آن را «لایف نزون» هم می نامند و در اصل، اندیشه های فشرده خداوند است. ماده ی دنیای ستاره ای و ماده ی اصلی زندگی عالم وجود فیزیکی است. دو نوع انرژی وجود دارد: (۱) ارتعاشی که سازنده و نگاهدارنده ی همه چیز است. (۲) پرانه ی خاص یا انرژی ای که بدن هر انسانی را از طریق پنج جریان یا عملکرد فرا گرفته است و حفاظت می کند.(۱۸)
مایا
مایا قدرت اغفال کننده ی موجود در ساختار خلقت است به وسیله ی آن وحدت به صورت کثرت ظاهر می شود. مایا اصل نسبیت، تعکیس، تضاد، دوگانگی، مراتب مخالف و ضد شیطان و اهریمنی است. (۱۹)
روز و شب برهمن
در روز برهمن که به مدت هزار دوره (یوگا) ادامه دارد روح بزرگ در سه جنبه ی برهمن (خلاق)، ویشنو (نگاه دارنده) و شیوا (منهدم کننده) ظهور می کند و در غروب برهمن، همه ی آفرینش به خواب عدم ظهور و تجلی فرو می روند. (۲۰)
فریفتن ستارگان
یوگاناندا به تأثیر ستارگان در زندگی اعتقاد دارد. او معتقد است در تمام عالم، تشعشعات الکتریکی پیوسته جریان دارند و بر جسم انسان تأثیرات مثبت و منفی می گذارند. او می پندارد که از فلزات خالص و سنگ های قیمتی خالص که وزن آنها کمتر از دو قیراط نباشد، نوری اختری ساطع می شود که کشش منفی ستارگان را خنثی می کند. البته عقیده دارد که انسان پیوسته به خدا و هماهنگ با او از تأثیر جهان مادی در امان است. (۲۱)
ب) انسان
روح و بدن های سه گانه او
انسان علاوه بر بدن مادی دارای بدن اثیری (اختری) و علی است که در عوالم اثیری و علّی موطن دارد. انسان بعد از مرگ از دنیای مادی یا بدن اول و بعد از تکامل در جهان اختری یا بدن علّی زندگی می کند. بدن مثالی از ذرات پرانه یا زیست نیرو ساخته شده است. قوای بدن اثیری و لطیف به بدن مادی، زندگی می بخشد. بدن علّی یک قالب فکری و یا ذهنی برای بدن های فیزیکی و مثالی است. (۲۲)
نوزایی
یوگاناندا همانند تمام هندوها به تناسخ و نوزایی اعتقاد دارد. از نظر وی خود در حرکتی تکاملی مکرراً در زندگی های بالاتر، حیات می یابد. این حرکت تکاملی تا زمانی که فرد به مرحله ی تطهیر کامل و اتحاد با هستی برسد، ادامه دارد. او ادعا می کند که امروزه بسیاری از متفکران غربی در حال روی آوردن به قانون کرمه و تناسخ به عنوان تبیین مطمئن، و مهمی برای نابرابری های ظاهری زندگی هستند. (۲۳)
کرمه
کرمه تأثیر اعمال گذشته ی ناشی از زندگی کنونی یا زندگی های گذشته است. این قانون عمل و عکس العمل باعث می شود هر گونه انرژی که او خردمندانه یا بی خردانه به حرکت در آورده به صورت نقطه ی شروع اعمالش به او برگردد، مثل دایره ای که به گونه ای اجتناب ناپذیر خودش را کامل می کند. کرمه ی هر فرد از تناسخی به تناسخ دیگر او را دنبال می کند تا فرد از نظر روحی به تعادل کامل برسد. (۲۴)
ج) یکی شدن با او
یوگا
یوگا در لغت سانسکریت yuj به معنای ارتباط می آید. یوگا در اندیشه ی یوگاتانترا به معنای اتحاد هر نفس با خداست. همچنین به معنای فنونی است که از طریق آن این اتحاد حاصل می شود. فنون یوگا متفاوت است آنچه در دوره ی کلاس های انجمن خودشکوفایی(S.R.F) آموزش داده می شود، راجا یوگا یا یوگای کامل (یا شاهانه) است که توسط بها گاوان کریشنا در بهگود گیتا آموخته شده است و در آخرین مرحله می توان به مرتبه ی «سامادی» (تجربه ی فراهوشیارانه) رسید. مراتب هشت گانه ی یوگا عبارتند از ۱) رفتار اخلاقی. ۲٫) انجام فرایض مذهبی ۳) وضعیت بدنی درست و صحیح برای متوقف کردن بی قراری. ۴) کنترل پرانه یا جریانات ظریف زندگی. ۵) درون نگری ۶) تمرکز. ۷) مراقبه. ۸) تجربه ی فراهوشیارانه. (۲۵)
کریا یوگی
یوگاناندا به این نوع یوگا اهمیت داده و آن را آموزش می داد. این فن توسط ماهاواتار باباجی به لاهیری ماهاسایا آموخته شد و از او به شری یوکتشوار و بالاخره به یوگاناندا رسید. ریشه ی سانسکریت کریا، «کری» به معنای عمل کردن و کنش و واکنش است. در نتیجه «کریا یوگا» به مفهوم پیوند و اتصال (یوگا) با جانِ لایتناهی از طریق انجام اعمال یا آیین های معین (کریا) است. این فن باید توسط یک کریا یوگی که مراحلی لازم را پشت سر گذاشته، آموخته شد. در هند و در شهر پوری در معبد یوگاناندا، در هفت مرحله و به مدت هفت سال تعلیم داده می شود.
کریا یوگا تمرینات فیزیولوژیکی ساده یی است که باعث می شود خون کربن را از دست بدهد و اکسیژن بگیرد. اتم های این اکسیژن اضافی به جریان های حیات تبدیل می شوند و موجب تجدید قوای سلول های مغز و مراکز عصبی واقع در ستون فقرات می شوند. با جلوگیری از تجمع خون سیاه رگ، یوگی موفق می شود از نقصان نسوج بکاهد. یوگی پیشرفته، یاخته هایش را به انرژی تبدیل می کند. عیسی مسیح، کبیر و سایر انبیاء، فنونی مشابه کریا یوگا را به کار می بردند. (۲۶)
مراقبه
مراقبه بع معنای تمرکز روی پروردگار است. این واژه در معنای علمیِ کلمه به مفهوم تمرین و فنی برای درونی کردن توجه و تمرکز آن بر روی جنبه هایی از وجود پروردگار است. در معنی خاص، مراقبه، اشاره به نتیجه ی پایانی تمرین موفق چنین فنونی دارد؛ یعنی تجربه ی مستقیم خداوند از طریق ادراک شهودی.
این هفتمین گام از هشت مرحله راه یوگا است که توسط پاتانجلی توصیف شده. وقتی فردی به این مرحله می رسد، به چنان درجه ای از تمرکز درونی نائل می شود که دیگر به هیچ وجه تحت تأثیر تأثیرات خارجی قرار نمی گیرد. در مرحله ی هشتم یا «سامادی» که به معنای ارتباط و وحدت با پروردگار است، تمرکزی بسیار عمیق لازم است. (۲۷)
خودشکوفایی
خودشکوفایی یعنی دانستنِ جسمی، ذهنی و روحی و این که ما با پروردگارِ همه جا ناظر و حاضر یکی هستیم، اینکه نباید دعا کنیم خداوند نزد ما بیاید و این که ما نه تنها تمام مدت نزدیک او هستیم، بلکه حضور همه جا حاضر او، حضور همه جا حاضر ماست و این که ما اکنون به همان اندازه، جزئی از او هستیم که در آینده خواهیم بود. تنها کاری که باید انجام دهیم گسترش دانشمان است. (۲۸)
هوشیاری
برای انسان فناپذیر، سه مرتبه از هوشیاری وجود دارد، هوشیاریِ بیداری، هوشیاری خواب و هوشیاری رؤیا. انسان فانی، روح و فراهوشیاری را تجربه نمی کند، او خدا را هم تجربه نمی کند ولی انسان متعالی تجربه می کند؛ زیرا انسان فانی از طریق جسم، هوشیار است ولی انسان متعالی از طریق عالم هستی که به صورت جسمش احساس می کند هوشیار است. (۲۹)
هوشیاری کیهانی، همان مرتبه ی «سامادی» و یکی شدن با ذات احدیت است. در این حالت، فرد هم درون ذراتِ در حال ارتعاش عالم خلقت است هم فراسوی آن. این نوع هوشیاری را «هوشیاری مسیح» نیز می گویند. دراین حالت، هوشیاری فرد با هوشیاری کلیه ی ذرات عالم خلقت، همسان می شود و فرد عالم هستی را به صورت جسم خود احساس می کند.
وقتی اصطلاح «فراهوشیاری» به کار می رود اشاره به تمامی مراتب مختلف ارتباط با خداوند در هنگام مراقبه دارد. گاه نیز اختصاصاً به اولین مرتبه «تمرکز» که در آن فرد به ورای هوشیاری «من» صعود می کند گفته می شود، مرتبه ای که فرد، خودش را به عنوان یک روح و تصویری از خداوند در می یابد. پیش از این مرحله فرد به مراتب بالاتر یعنی هوشیاری مسیح و هوشیاری کیهانی می رسد. (۳۰)
سانکیرتان
سانکیرتان یا گردهمایی سرودین، شیوه ی مؤثری از یوگا یا انضباطی معنوی است و مستلزم تمرکزی شدید و جذبه در بذر اندیشه. از آنجا که آدمی خود، تجلی «کلمه ی خلاق» است، آوا بر او تأثیری شگرف و بی درنگ دارد. موسیقی های نیایشیِ بزرگ شرق و غرب به انسان شادی می بخشد، زیرا با ایجاد ارتعاشی موقتاً یکی از مراکز نهان تیره پشتش را بیدار می کند و در آن لحظه های سرور آمیز، خاطره ی مبهمی از منشأ الهی خود را به یاد می آورد. (۳۱)
لقب ها
«سادهو» به معنای پارسایی است که «سادهانا» یا انظباطی معنوی را در پیش می گیرد و راهبانه زندگی می کند، «سوآمی» به معنای کسی است که با «سوآ» یا ضمیر برتر خویش یگانه است. «ریشی» به معنای «بیتا» است، «وداها» که کتب مقدس اند توسط آنها نگاشته شده اند. «شری» به معنای «مقدس» است. (۳۲)
«گورو» فردی است که به علت فائق آمدن بر نفس، توانسته با روح همه جا حاضر، خود را همسان سازد. (۳۳) «استاد» کسی است که روی خود تسلط کامل دارد. او باید به درجه ای از تعالی رسیده باشد که بتواند به طور ارادی وارد مرتبه ی بی تنفسی و کسب شادی پایدار گردد. (۳۴) «اَوتار» یا تجسد ربانی، کلمه ای سانسکریت است که از ریشه ی «اَوَ» به معنای پایین و «تری» به معنای عبور کردن مشتق شده است. این لقب به کسی اعطا می شود که به حق می پیوندد و سپس به زمین بر می گردد تا به بشر کمک کند؛ (۳۵) گاهی «ماهاواتار» گفته می شود به معنای اوتار بزرگ، «پاراماهانسا» لقبی است که به فردی داده می شود که به بالاترین مرتبه در ارتباط خلل ناپذیر با خداوند دست یافته است و تنها از طریق تعلیماتِ یک معلم مذهبیِ واقعی، به یک شاگردِ باکفایت، امکان پذیر است. معنای لغویِ آن، «قویِ متعالی» است؛ زیرا «پارا» یعنی برتر «هامسا» یعنی قو. در اساطیر، قو مَرکب براهما است و قوی مقدس می تواند شیر را از آب جدا کند. (۳۶) «سیدها» (انسان کامل) کسی است که از وضعیت «جیوان موکتا» (رهایی یافته به هنگام حیات) به جایگاه «پاراموکتا» (رهایی کامل یا تسلط بر مرگ) رسیده و از هر چه اسارت «مایایی» و تولد و نوزایی، گریخته است. یک «پاراموکتا» ندرتاً دیگر بار جسم مادی به خود می گیرد. اما اگر در جسم فیزیکی ظاهر شود، «اَوَتار» است. (۳۷)
تحلیل و بررسی
یک) مسأله ی هماهنگی دو عالم درون و بیرون از مباحث مهمی است که در تعالیم اسلامی و قرآنی به شکل درست مطرح شده است. انسان ظاهری دارد که همان عالم شهادت و ناسوتیِ اوست. او عالم باطنی و درونی هم دارد که همان جهانِ روح و غیب اوست هر یک از این دو عالم انسانی، احکامی دارد. آنچه مهم است این که انسان باید به هر دو عالم توجه کند و احکام و اقتضائات هر یک را تأمین و جبران کند. اما کیفیت این هماهنگی و جبران سازی تنها به دست خالقِ هر دو عالم است. بدین معنا که تنها خداست که می تواند دو عالم موجودی انسان را به یکدیگر نزدیک کند و با هماهنگی آن دو انسان را به کمال مطلوب و بهشت برین نزدیک سازد. علاوه بر این که اعتقاد یوگاناندا عمدتاً نوعی باطن گرایی صرف است که آثار و پیامدهای منفی اجتماعی خواهد داشت.
دو) خداشناسی یوگاناندا پذیرفتنی نیست؛ زیر از یک سو جلوه های خدا به گونه ای مطرح شده اند که گویا هر یک خدای مستقلی است، حتی باید آنها را تقدیس و پرستش نمود. احترام آنها در معابد الزامی است. تو گویی یوگاناندا به چند خدایی معتقد است. از سوی دیگر، تصویری که از خدا ارائه می دهد همراه با ابهام و اجمال است. گویی خدای یوگاناندا خدایی در سایه است.
سه) یوگاناندا از یک طرف تثلیت مسیحیت را تأیید می کند و از سوی دیگر سعی دارد آن را با تعالیم آیین هندو مطابقت دهد. در حالی که اصل تثلیت امروزه از سوی متفکران برجسته ی مسیحی قابلیت دفاعِ عقلی و منطقیِ خود را از دست داده است. تثلیت یا چند خدایی به شرک می انجامد و چیزی جز ابهام گویی نخواهد بود. گرچه نام آن ابهام گویی ها را توجیه عرفانی بگذاریم.
چهار) در انسان شناسی یوگاناندا با اندیشه های کهن آیین هندو یعنی تناسخ مواجه می شویم. اعتقاد به تناسخ منطقی نیست و ایرادهای مختلفی به آن وارد است که در مباحث پیشین به آنها اشاره شد.
در زندگی نامه یوگاناندا دیدیم که او تن به ازدواج نداد، این عمل اساسی دارد و آن این که یوگاناندا معتقد است ازدواج با پرستش خدا قابل جمع نیست. به نظر او ازدواج در اولویت نیست.