کافه تلخ

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

نوارهای عظیم فیوضات

نوارهای عظیم فیوضات

چند روز بعد، دون خوان درخانه اش در مکزیک جنوبی، توضیحاتش را از سر گرفت. مرا به اتاق بزرگ برد. تنگ غروب بود. اتاق در تاریکی فرورفته بود. خواستم فانوس را روشن کنم، ولی دون خوان ممانعت کرد. گفت که باید بگذارم تا طنین صدایش پیوندگاهم را به حرکت درآورد و فیوضات مربوط به تمرکز مطلق و به یاد آوردن کامل را برافروزد.

بعد گفت که می خواهیم درباره نوارهای عظیم فیوضات گفتگو کنیم. آن را یکی دیگر از اکتشافات راهگشای بینندگان کهن نامید که در اثر گمراهی آنها به دست فراموشی سپرده شده است و بینندگان جدید دوباره آن را کشف کرده اند. ادامه داد:

- فیوضات عقاب همیشه به صورت خوشه هایی دسته بندی شده اند. بینندگان جدید این خوشه ها را نوارهای عظیم فیوضات می نامیدند. در واقع آنها نوار نیستند ولی این نام برای آنها به همین صورت باقی مانده است.

به عنوان مثال خوشه عظیمی، موجودات زنده را می آفریند. فیوضات این نوار ارگانیک نوعی ویژگی کرک مانند دارند. شفافند و نوری منحصربفرد دارند، یک نوع نیروی ویژه. آگاهی و جهش دارند، به همین علت موجودات ارگانیک انباشته از انرژی خاص و تحلیل رونده اند. نوارهای دیگر تیره تر هستند و کرک کمتری دارند. بعضی از آنها هیچ نوری ندارند و کدرند.

- دون خوان منظورت این است که همه موجودات ارگانیک فیوضات مشابهی درون پیله خود دارند؟

- نه، منظورم این نیست، گرچه موجودات زنده به همان نوارعظیم تعلق دارند، ولی مسئله به این سادگیها نیست. فکر کن که مثل نوار بسیار پهنی از تارهای درخشان است، رشته های درخشان بی انتها. موجودات ارگانیک حبابهای درخشانی هستند که در اطراف دسته ای از تارهای درخشان رشد می کنند. فرض کن که در مرکز این نوار حیات ارگانیک تعدادی از حبابها در اطراف تارهای درخشان شکل گیرد و بقیه در حاشیه نوار. نوار به اندازه کافی پهنا دارد که هر نوع موجود ارگانیکی را در خود جای دهد و باز هم فضای آزاد باقی بماند. در چنین ترتیبی، حبابهای نزدیک به حاشیه نوار، فیوضاتی را که در مرکز نوارند بناچار از دست می دهند. این فیوضات، تنها در دسترس حبابهایی است که با مرکز نوار همسو شده اند. به همین ترتیب نیزحبابهایی که در مرکزند، به فیوضات حاشیه دسترسی ندارند.

همان طور که می دانی موجودات ارگانیک در فیوضات یک نوار سهیم هستند. با این حال بینندگان «می بینند» که درون آن نوار ارگانیک آنقدر موجودات زنده متفاوتی وجود دارد که تصورش هم نمی رود.

- تعداد این نوارهای عظیم زیاد است؟

- بی نهایت است. با این حال بینندگان کشف کرده اند که در کره زمین فقط چهل و هشت عدد از این نوارها وجود دارد.

- دون خوان، این مسئله چه معنایی دارد؟

- برای بینندگان معنایش این است که در کره زمین چهل و هشت نوع تشکیلات مختلف وجود دارد، چهل و هشت نوع خوشه یا ساختار. حیات ارگانیک یکی از آنهاست.

- یعنی چهل و هفت نوع زندگی غیرارگانیک وجود دارد؟

- نه، به هیچ وجه. بینندگان کهن هفت نوار را شمرده اند که حبابهای غیرارگانیک آگاهی تولید می کنند. به زبان دیگر چهل نوار، حبابهایی بدون آگاهی به وجود می آورند. اینها نوارهایی هستند که فقط تشکیلات را به وجود می آورند.

فرض کن که این نوارهای عظیم شبیه درخت است. همه آنها میوه هایی سرشار از فیوضات می دهند. اما تنها هشت درخت از میان این درختان میوه های خوراکی، یعنی حبابهای ادراک دارند. هفت درخت میوه ای ترش دارند که با وجود این خوراکی است و تنها یکی از این درختان پر آب ترین و شیرین ترین میوه ها را دارد.

خندید و گفت که در تشبیه خود، از دیدگاه عقاب بهره گرفته که لذیذترین لقمه های خوراکش، حبابهای ارگانیک آگاهی است. پرسیدم:

- چه چیزی باعث می شود که این هشت نوار آگاهی را به وجود آورند؟

- عقاب با فیوضات خود آگاهی می بخشد.

پاسخ او مرا برای مباحثه برانگیخت. به او گفتم که وقتی می گویی عقاب به کمک فیوضاتش آگاهی می بخشد، این حرف شبیه سخنانی است که یک فرد مذهبی درباره خداوند می گوید. یک فرد مذهبی می گوید خداوند با عشق حیات می بخشد. این حرف هیچ معنایی ندارد.

صبورانه گفت:

- این دوعبارت دیدگاه واحدی ندارد. با وجود این فکر می کنم که هر دو معنای واحدی دارد. تفاوت در اینجاست که بینندگان «می بینند» چگونه عقاب با فیوضاتش آگاهی ارزانی می دارد ولی مومنان «نمی بینند» چگونه خداوند با عشق خود حیات می بخشد.

دون خوان گفت که عقاب توسط دسته عظیم فیوضاتی که از روی هشت دسته نوار عظیم می گذرند، آگاهی ارزانی می دارد. اینها دسته های کاملا ویژه ای هستند، زیرا باعث می شوند که بینندگان آنها را به رنگهای مختلف ببینند. یکی از آنها کرم صورتی رنگ به نظر می رسد، چیزی شبیه درخشش صورتی رنگ چراغهای خیابان. دیگری به رنگ هلو است، شبیه انوار نئون زرد روشن. دسته سوم کهربایی رنگ است، مثل عسل روشن. ادامه داد:

- بنابراین وقتی بینندگان «می بینند» که عقاب با فیوضات خود آگاهی ارزانی می دارد، مسئله دیدن رنگ مطرح است. مذهبیها عشق خدا را «نمی بینند» ولی اگر آن را «می دیدند» می فهمیدند که یا صورتی یا هلویی رنگ و یا کهربایی است.

به عنوان مثال انسان و سایر موجودات زنده به دسته کهربایی رنگ وابسته اند.

می خواستم بدانم چه موجودات زنده ای با انسان فیوضات مشترکی دارند. پاسخ داد:

- تو با «دیدن» خود این جزئیات را کشف خواهی کرد. بیهوده است بگویم کدام یک هستند. با این کار، تو تنها فهرست دیگری تهیه خواهی کرد. فقط کافی است بگویم که اگر به این کشف دست یابی، یکی از پرهیجان ترین کارهایی خواهد بود که تا به حال انجام داده ای.

- دسته صورتی و هلویی رنگ نیز در انسان مشاهده می شود؟

- هرگز، این دسته ها به موجودات زنده دیگر تعلق دارند.

می خواستم سوال دیگری را مطرح کنم ولی او با حرکت آمرانه دست اشاره کرد که سکوت کنم. سپس غرق در تفکر شد. مدتی در سکوت کامل به سر بردیم. سرانجام گفت:

- برایت گفته ام که تابش آگاهی در انسان رنگهای متفاوتی دارد. چیزی که به تو نگفته ام، زیرا تاکنون به این نکته نرسیده بودیم، این است که اینها رنگهای مختلف نیستند، بلکه درجات مختلف کهربایی اند.

گفت که دسته کهربایی رنگ آگاهی بی نهایت متنوع است و این مسئله نفاوت در کیفیت آگاهی را نشان می دهد. کهربایی صورتی و سبز کم رنگ رایج ترین نوع آن هستند. کهربایی آبی رنگ کمتر متداول است و کمیاب ترین آن کهربایی خالص است.

- چه چیزی درجات خاص رنگ کهربایی را تعیین می کند؟

- بینندگان می گویند مقدار انرژی که شخص صرفه جویی و ذخیره می کند، این درجات را مشخص می نماید. سالکان بیشماری با صورتی کهربایی شروع کردند و سرانجام به خالص ترین رنگ کهربایی دست یافتند. خنارو و سیلویو مانوئل نمونه های آنند.

- کدام یک از اشکال حیات به دسته آگاهی صورتی و هلویی رنگ تعلق دارد؟

- سه دسته ای که با تمام درجات رنگشان با هشت نوار تقاطع می کنند. در نوار ارگانیک دسته صورتی رنگ عمدتا به نباتات تعلق دارد. نوار هلویی رنگ به حشرات و نوار کهربایی به انسان و سایر حیوانات. در نوارهای غیرارگانیک نیزهمین وضعیت مشاهده می شود. این سه دسته آگاهی در هر یک از هفت نوارعظیم، انواع ویژه ای از موجودات غیرارگانیک را به وجود می آورد.

از او خواستم تا درباره موجودات غیرارگانیک بیشتر توضیح دهد. گفت:

- این نیزمسئله دیگری است که باید خودت «ببینی». در واقع هفت نوار و آنچه که آنها به وجود می آورند برای منطق انسان غیرقابل دستیابی است ولی نه برای «دیدن» انسان.

گفتم توضیحات او را در مورد نوارهای عظیم به خوبی درنمی یابم، زیرا توصیفاتش مجبورم می کند که این نوارها را به عنوان دسته های مستقل طناب مانند و یا حتی نوارهای مسطح شبیه تسمه های ناقل مجسم کنم.

گفت که نوارهای عظیم نه مسطحند و نه گرد، اما به طرز وصف ناپذیری با هم دسته شده اند، شبیه یک دسته علف که هنوز در اثر نیروی دستی که آن را از جا کنده، بین زمین و آسمان پیوستگی خود را حفظ کرده است. بنابراین، نظم و ترتیبی در فیوضات نیست. اینکه بگویم یک بخش مرکزی و یا بخشهای کناری وجود دارد، گمراه کننده اما برای فهمیدن لازم است.

به توضیحاتش ادامه داد و گفت موجودات غیرارگانیک که توسط هفت نوار دیگر آگاهی به وجود آمده اند ظرفی دارند که فاقد حرکت است. این بیشترشبیه ظرف بی شکلی است که درخشندگی ناچیزی دارد. شباهتی به پیله موجودات ارگانیک ندارد. فاقد کشش و کیفیت تورمی است که موجودات ارگانیک را مثل توپ درخشانی سرشار از انرژی به نظر می رساند.

دون خوان گفت که تنها شباهت بین موجودات ارگانیک و غیرارگانیک این است که همه آنها دارای فیوضات صورتی یا هلویی رنگ و یا کهربایی هستند که به آنها آگاهی ارزانی می دارد. ادامه داد:

- این فیوضات تحت شرایط خاصی جاذب ترین ارتباط را بین موجودات این هشت نوارعظیم ممکن می سازند.

گفت که معمولا موجودات ارگانیک به خاطر میدان انرژی وسیعترشان، مبتکران ارتباط با موجودات غیرارگانیک هستند. ولی ادامه دقیق و پیچیده این ارتباط همیشه به عهده موجودات غیرارگانیک است. وقتی که این مانع برداشته شد، موجودات غیرارگانیک تغییر می کنند و به چیزی بدل می شوند که بینندگان همزاد می نامند. از آن به بعد موجودات غیرارگانیک قادرند از ظریفترین افکار، حالات و یا ترسهای بیننده قبل ازخودش باخبر شوند. ادامه داد:

- بینندگان کهن مجذوب صمیمیت و وفاداری همزادهایشان شدند. می گویند که بینندگان کهن می توانستند همزادهایشان را وادار به انجام هر کاری که دلشان می خواست بکنند. این یکی از دلایلی بود که باعث شد فکر کنند آسیب ناپذیرند. آنها گول خودبزرگ بینی خود را خوردند. همزادها فقط هنگامی قدرت دارند که بیننده ای که آنها را می بیند، نمونه ای از بی عیب و نقصی باشد و بینندگان کهن چنین نبودند.

- تعداد موجودات غیرارگانیک نیز به اندازه موجودات زنده است؟

گفت که موجودات غیرارگانیک به فراوانی موجودات ارگانیک نیستند، اما کمبود آنها با فراوانی تعداد نوارهای آگاهی غیرارگانیک جبران می شود. همچنین تفاوت بین موجودات غیرارگانیک بمراتب بیشتر از تفاوت بین موجودات ارگانیک است، زیرا موجودات زنده تنها به یک نوار تعلق دارند در حالی که موجودات غیرارگانیک به هفت نوار. ادامه داد:

- بعلاوه موجودات غیرارگانیک نسبت به موجودات زنده عمر خیلی طولانی تری دارند. این واقعیت به دلایلی که بعدا برایت شرح خواهم داد، بینندگان را به این فکر انداخت که «دیدن» خویش را به همزادها متمرکز کنند.

گفت که بینندگان کهن همچنین متوجه شدند که انرژی فوق العاده موجودات زنده و پیشرفت پی در پی آگاهی آنهاست که آنان را برای عقاب لقمه ای این چنین لذیذ می نماید. از دیدگاه بینندگان، عقاب به خاطر همین شکمپرستی تا آنجا که توانسته موجود زنده خلق کرده است.

بعد توضیح داد که فرآورده چهل نوارعظیم دیگر، به هیچ وجه آگاهی نیست و فقط هیاتی از انرژی بی جان است. بینندگان کهن فرآورده این نوارها را آوند نامیدند. پیله ها و ظرفها میدان انرژی دارای آگاهی اند که فروزندگی بلاواسطه آنها را توصیف می کند، در حالی که آوندها، ظروف سختی هستند که فیوضات محتوای آنهاست اما فاقد انرژی دارای آگاهی می باشند. فروزندگی آنها از انرژی فیوضات محصور شده ناشی می شود. ادامه داد:

- باید یادت باشد که همه چیزهای روی زمین محصورند. تمام چیزهایی را که مشاهده می کنیم، متشکل از پیله یا آوندهای دارای فیوضات است. معمولا نمی توانیم ظرف موجودات غیرارگانیک را مشاهده کنیم.

به من نگریست و منتظرنشانه ای مبنی بر درک من ماند. وقتی متوجه شد که نمی فهمم به توضیحاتش ادامه داد و گفت:

- جهان در تمامیت خود از چهل و هشت نوار ساخته شده است. دنیایی که پیوندگاه ما برای مشاهده عادی ما می سازد، از دو نوار ساخته شده است. یکی نوار ارگانیک است و دیگری نواری که فقط ساختار دارد و آگاهی ندارد. چهل و شش نوارعظیم دیگر، بخشی از جهانی که به طورعادی مشاهده می کنیم نیستند.

دوباره مکثی کرد و منتظر سوالات من شد. پرسشی نداشتم. ادامه داد:

- پیوندگاه ما می تواند دنیاهای کامل دیگری را بسازد. بینندگان کهن هفت دنیا را شمرده اند، هر دنیا برای یک نوار آگاهی. می خواهم اضافه کنم که علاوه بر دنیای روزمره دو دنیای دیگر نیز براحتی ساخته می شود. در مورد پنج دنیای دیگر مسئله متفاوت است.



***



وقتی که دوباره برای صحبت کردن نشستیم، دون خوان بی درنگ درباره تجربه ام با لاکاتالینا شروع به صحبت کرد. گفت که جابجایی پیوندگاه در محدوده پایین تر از وضع عادیش به بیننده اجازه می دهد که از جهانی که می شناسیم تصویری محدود و پر از جزئیات داشته باشد. این تصویر آنچنان جزئیاتی دارد که گویی کاملا دنیای دیگری است. تصویری جذاب که کشش فوق العاده ای دارد، خصوصا برای بیننده ای که روحی ماجراجو دارد و به نوعی راحت طلب و تنبل است. دون خوان ادامه داد:

- تغییر چشم انداز خیلی دلپذیر است. به تلاش ناچیزی نیاز دارد ونتایج آن حیرت آور است. اگر بیننده ای به دستاوردی سریع تمایل داشته باشد، هیچ روشی بهتر از جابجایی تحتانی نیست. تنها مشکل کار اینجاست که وقتی پیوندگاه در چنین حالتی قرار گرفت، مرگ آفت جان بیننده می شود. مرگی که بی رحمانه تر و سریع تر از وقتی است که برای شخص در وضعیت عادی اتفاق می افتد.

ناوال خولیان فکر می کرد که انجا مکان فوق العاده ای برای جست و خیز است و نه کار دیگر.

گفت که تغییر واقعی دنیاها تنها وقتی اتفاق می افتد که پیوندگاه در درون نوار بشری آنقدر عمیق جابجا شود که به یک آستانه قطعی برسد. در این حالت پیوندگاه می تواند از نوار بزرگ دیگری استفاده کند.

- چگونه از آن استفاده می کند؟

شانه ها را بالا انداخت و گفت:

- این مسئله انرژی است. اگر بیننده به اندازه کافی انرژی داشته باشد، نیروی همسویی به نوار دیگری می آویزد. انرژی عادی ما به پیوندگاهمان اجازه می دهد که از نیروی همسویی یک نوار عظیم فیوضات استفاده کند و ما جهانی را مشاهده می کنیم که با آن آشنا هستیم. اما اگر انرژی بیشتری داشته باشیم می توانیم از نیروی همسویی نوارهای عظیم دیگری استفاده کنیم و در نتیجه دنیاهای دیگری را مشاهده می کنیم.

دون خوان بی مقدمه موضوع صحبت را تغییر داد و شروع به صحبت درباره گیاهان کرد و گفت:

- ممکن است به نظرت عجیب برسد ولی به عنوان مثال درختها بیشتر از مورچه ها به انسان نزدیکند. به تو گفته ام که درختان و انسانها می تواند روابط عمده ای را توسعه دهند، زیرا در فیوضات مشابهی سهیم هستند.

- بزرگی پیله آنها چقدر است؟

- پیله یک درخت بلند بزرگتر از خود درخت نیست. جالب اینجاست که بعضی از گیاهان کوچک پیله ای دارند که تقریبا به بزرگی بدن انسان است و سه برابر آن پهنا دارد. آنها گیاهان اقتدارهستند. بیشتر فیوضات آنها با فیوضات انسان یکی است، البته نه فیوضات آگاهی بلکه به طور کلی فیوضات دیگر.

یکی دیگر از ویژگیهای آنها این است که فروزندگیشان درجات متفاوتی دارد.عموما صورتی رنگ هستند، زیرا آگاهی آنها صورتی است. گیاهان سمی، زرد مایل به صورتی کمرنگ و گیاهان طبی، بنفش درخشان مایل به صورتی هستند. تنها گیاهان اقتدار، سفید مایل به صورتی هستند و بعضی سفید کدر و بقیه سفید براقند.

ولی تفاوت واقعی بین گیاهان و سایر موجودات زنده محل قرار گرفتن پیوندگاه آنهاست. در گیاهان، پیوندگاه در قسمت زیرین پیله جای دارد، در حالی که در موجودات ارگانیک در قسمت فوقانی پیله آنهاست.

- در مورد موجودات غیرارگانیک چه می گویی؟ پیوندگاه آنها کجاست؟

- در بعضی ها در قسمت زیرین ظرف آنهاست. اینها کاملا برای انسان بیگانه و به گیاهان وابسته اند. در بعضی دیگر پیوندگاه می تواند در هر نقطه ای در قسمت فوقانی ظرف آنها باشد. این موجودات به انسان و سایر موجودات ارگانیک خیلی نزدیکند.

اضافه کرد که بینندگان کهن مدعی بودند که گیاهان گسترده ترین رابطه را با موجودات ارگانیک دارند. آنها معتقد بودند که هرقدر پیوندگاه پایین تر باشد، شکستن مانع ادراک برای گیاهان آسانتر است. پیوندگاه درختان تنومند و گیاهان خیلی کوچک در منتهی الیه تحتانی پیله آنهاست. به همین علت تعداد زیادی از فنون ساحری بینندگاه کهن وسیله بهره برداری از آگاهی درختان و گیاهان کوچک بود که از آن به عنوان راهنما استفاده می کردند و به قول خودشان تا عمیق ترین سطح نواحی تاریک پایین می رفتند. ادامه داد:

- البته می فهمی که وقتی آنها فکر می کردند که در اعماق پایین می روند، در واقع برای ساختن دنیاهایی که با این هفت نوارعظیم قابل مشاهده است، پیوندگاهشان را جابجا می کردند.

آنها آگاهیشان را تا انتها به جلو می راندند و با پنج نوارعظیم دنیاهایی را می ساختند که تنها برای بینندگانی که دستخوش دگرگونی خطرناکی می شوند قابل دستیابی است.

- ولی آیا بینندگان کهن موفق به ساختن آن دنیاها شدند؟

- بله، شدند. آنها با وجود گمراهی خود معتقد بودند که شکستن موانع ادراک به زحمتش می ارزد، حتی اگر مجبور شوند که برای این کار به درخت بدل شوند.