کافه تلخ

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

دانلود کتاب کامل آتش درون به صورت پی دی اف

 

پیش‌گفتار آتش درون
چند روز بعد، همه گروه ناوال و کارآموزان در همواری قله کوهی گرد هم آمدند که دون خوان درباره اش برایم حرف زده بود.
دون خوان گفت:  هر یک از کارآموزانش با دیگران بدرود گفته است و همه ما در حالتی از آگاهی هستیم که به هیچ وجه اجازه نمی دهد احساساتی باشیم. گفت که برای ما تنها عمل وجود دارد، ما سالکان جنگجویی در مرحله جنگ تمام عیاری هستیم.
همه، بجز دون خوان، خنارو، پابلیتو، نستور و من کمی از قله هموار کوه دور شدند تا به من و پابلیتو و نستور اجازه دهند که به حالت آگاهی عادی وارد شویم.
ولی قبل از انجام این کار دون خوان بازویمان را گرفت و یک بار دور قله کوه راه برد و گفت:
- تا لحظه ای دیگر «قصد» حرکت پیوندگاهتان را می کنید و هیچ کس به شما کمکی نمی کند. اکنون تنها هستید. باید به یاد آورید که «قصد» با فرمانی آغاز می گردد.

بینندگان کهن می گفتند که اگر سالکی گفتگوی درونی داشته باشد، دست کم باید گفتگوی مناسبی باشد. این مطلب برای بینندگان کهن به معنای گفتگو درباره ساحری و تقویت درون بینی آنهاست. برای بینندگان جدید گفتگو نیست، بلکه دخل و تصرف منفک «قصد» توسط اوامر هوشیارانه است.

چندین بار گفت که این دخل و تصرف «قصد» با فرمان خود شخص آغاز می شود. بعد این فرمان آنقدر تکرار می شود تا فرمان عقاب گردد. سپس در لحظه ای که سالک مبارز به خاموشی درونی دست می یابد، پیوندگاه جابجا می شود.
گفت که این واقعیت که امکان چنین تدبیری وجود دارد، برای بینندگان، چه کهن و چه جدید به دلایلی کاملا متضاد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اطلاع از این مطلب به بینندگان کهن اجازه داد تا پیوندگاه خویش را در بیکرانی ناشناخته به «وضعیتهای رویا دیدن» تصورناپذیری حرکت دهند. برای بینندگان جدید این امر یعنی سرپیچی از اینکه غذای عقاب شوند، یعنی گریز از عقاب توسط جابجایی پیوندگاهشان به «وضعیت رویا دیدن» خاصی که آزادی کامل نامیده می شود.

توضیح داد که بینگان کهن کشف کردند که می شود پیوندگاه را تا محدوده شناخته جابجا کرد و در حالت کامل ابرآگاهی نگاه داشت. آنها از آن موضع «دیدند» که جابجایی تدریجی و دائمی پیوندگاهشان به وضعیتهای دیگری در فراسوی این محدوده امکان پذیر است، شاهکار حیرت آوری مملو از شجاعت ولی فاقد اعتدال است. به همین علت هرگز نتوانستند حرکت پیوندگاهشان را برگردانند یا شاید هرگز نخواستند.

دون خوان گفت انسانهای ماجراجویی که با این انتخاب مواجه هستند که در دنیای روزمره بمیرند یا در دنیاهای ناشناخته، ناگزیر دومی را برمی گزینند. و بینندگان جدید با دریافت این مطلب که پیشینیان تنها تصمیم گرفته بودند که محل مرگ خود را تغییر دهند، عاقبت به بیهودگی همه چیز پی بردند، به بیهودگی تلاش برای تسلط بر همنوعانشان، به بیهودگی ساختن دنیاهای دیگر و مهمتر از همه به بیهودگی خودبزرگ بینی.

گفت که یکی از بهترین تصمیمات بینندگان جدید این بود که آنها هرگز نگذاشتند پیوندگاهشان بجز حالت ابرآگاهی به طور دائمی در وضعیت دیگری جابجا شود. در این حالت موفق شدند معمای بیهودگی را حل کنند و دریافتند که راه حل صرفا در برگزیدن دنیای دیگر برای مردن نیست، بلکه گزینش آگاهی کامل یعنی آزادی مطلق است.
دون خوان اظهار داشت که بینندگان جدید با گزینش آزادی مطلق ناخواسته سنت پیشینیانشان را ادامه دادند و جوهر رزمندگان با مرگ شدند.
توضیح داد که بینندگان جدید کشف کردند اگر پیوندگاه را پیوسته تا محدوده ناشناخته جابجا کنند و دوباره به وضعیتی در مرز شناخته برگردانند، درصورتی که ناگهان رها شود، چون برق از تمام پیله بشر می گذرد و همه فیوضات درون پیله را یکباره همسو می کند.

دون خوان ادامه داد:
- بینندگان جدید در آتش نیروی همسویی می سوزند، در نیروی «اراده» که آنها در اثر زندگی بی عیب و نقص آن را بدل به نیروی «قصد» می کنند. «قصد»، همسویی تمام فیوضات کهربایی رنگ آگاهی است، پس صحیح است اگر بگوییم آزادی مطلق، آگاهی مطلق است.
- دون خوان همه شما همین کار را خواهید کرد؟
- یقینا اگر به اندازه کافی انرژی داشته باشیم همین کار را خواهیم کرد. آزادی هدیه عقاب به بشر است. بدبختانه تعداد کمی از انسانها می فهمند که برای پذیرش یک چنین هدیه باشکوهی فقط به انرژی کافی نیاز داریم.
حالا که فقط به این انرژی نیاز داریم، پس باید به هر قیمت که باشد در انرژیمان صرفه جویی کنیم.
پس از آن دون خوان ما را به حالت ابرآگاهی فرستاد. در شامگاه من و پابلیتو و نستور به ورطه پریدیم و دون خوان و گروه ناوالش در آتش درون سوختند. آنها به آگاهی مطلق رسیدند، زیرا برای پذیرش این هدیه آزادی هوش ربا، انرژی کافی داشتند.
نه من و پابلیتو و نستور در اعماق این دره تنگ مردیم و نه دیگر کارآموزانی که زودتر از ما پریده بودند، زیرا هرگز به اعماق آن نرسیدیم. همه ما تحت تاثیر چنین عمل وحشتناک و درک ناپذیری که پرش به سوی مرگمان بود، پیوندگاهمان را حرکت دادیم و دنیاهای دیگر را ساختیم.

اکنون می دانیم که جان به در برده ایم تا ابرآگاهی را به یاد آوریم و به خویشتن خویش رسیم. همچنین می دانیم که هرچه بیشتر به یاد آوریم، به همین نسبت شادی و شگفتی ما افزایش می یابد و بیشتر از آن شک و تردید ما، پریشانی ما.

حال گویی تنها برای این مانده ایم که با ژرفترین و بنیادی ترین سوالات درباره طبیعت و سرنوشت بشر، خود را بیازاریم تا زمان آن فرا رسد که انرژی کافی داشته باشیم که نه تنها صحت و سقم آموزشهای دون خوان را معلوم کنیم، بلکه خود نیز هدیه عقاب را پذیرا شویم.



دانلود کتاب کامل به صورت پی دی اف