کافه تلخ

۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

راو لایتمن(عشق بین زن ومرد)



راو لایتمن(عشق بین زن ومرد)


سئوال: نظر شما در مورد عشق بین زن و مرد از جهت احساسی و مادی چیست؟ من می دانم که کبالا ارتباطی با این مسائل ندارد ولی آیا عشقی که من از مرد خاصی کسب می کنم دلیل وصلت و ارتباط بخصوص من با اوست؟ آیا این موضوع درعلم کبالا مورد احترام و اهمیت یا ارزیابی قرار می گیرد یا اینکه اصلاً هیچ اهمیت و ارتباطی ندارد و من می توانستم با هر مرد دیگری که علم کبالا را می آموزد ازدواج کنم؟


پاسخ: در سئوالتان چند مورد را با یکدیگر قاطی نموده اید. رابطه بر طبق عشق و علاقه، مسئله جدید و مدرنی است. ما این را در هیچ فرهنگ و ملتی نمی بینیم، در تمام فرهنگها و ادیان مختلف حتی سرخ پوستان، چینی ها، ژاپنی ها، اروپایی ها و غیره، این والدین بودند که ملاقات بین پسر و دختر جوان را تعیین می نمودند و به آنها می گفتند که مناسب یکدیگر هستند و آنها را به عقد یکدیگر در می آوردند، چیزی که در تمام زبانها یا فرهنگها بود به سادگی و توازن پیش می رفت و تا قبل از صد یا صد و پنجاه سال پیش نیز همین طور بود تا اینکه ناگهان همه چیز عوض شد.
ما می آموزیم که تاریخچه بشریت، بر طبق اگوایسم ما پیشرفت می نماید اگوایسمی که در هر نسل بزرگ و بزرگتر می شود و به ابعادی می رسد که حتی به هر حد و مرز و ارزشهای توافق رسیده انسانی تجاوز می نماید و هر کس به صورتی که مایل باشد رفتار می کند و در این اوضاع ما می بینیم که بر طبق اگوایسمشان ناگهان شروع به دوست داشتن یکدیگر می کنند. این مسئله در تاریخچه بشریت نسبتاً امر جدیدی است و این همان دلیل مشکلات خانوادگی و شروع وقوع طلاق است و قبل از این، اینطور نبوده.من نمی گویم که ما امروز می توانیم همانطوری که قبل از صد و یا دویست سال پیش بودیم و اگوایسم ما کوچک بود باشیم. اما فقط این را درک نمائید که این مسئله برای پیشرفت در نسلهای گذشته مسئله ای طبیعی نبوده است و امروز است که این مسائل هیچ گونه قید و بند و حد و مرزی ندارد.
پس بایستی از این مسئله نتیجه گیری کرد که اگوایسم ما دراین نسل واقعاً بزرگی خودش را با عظمت فراوان نشان می دهد و این من یا تو یا او نیستیم، بلکه هورمونهای ما هستند که در واقع ما را مجبور به هر کار بی ثمر و بی اساسی می کنند و طبق آمار میزان بالا رفتن سطح وقوع طلاق و وجود مشکلات و بحران خانوادگی در ده های اخیر به وضوح می توانیم ببینیم که با وجود رسیدن به آزادی، انتخاب عشق و کسب آن چگونه به بیهودگی وپوچی رسیده ایم و حتی به سردرگمی و شکاف بزرگی دست یافته ایم.امروزه چقدر خانواده های مطلقه وجود دارند، چقدر وضعیتهایی که مرد با مرد و زن با زن زندگی می کند و غیره.من طبیعت انسان را خوب می شناسم و چگونگی وقوع این اوضاع را می فهمم، ولی فعلاً چاره چیست؟
به هر حال من اطمینان دارم که اگر انسانها میزان هماهنگیشان با یکدیگر را بر طبق تناسب و هماهنگی از زمان کودکی و از نظر تربیت و آن چه که در طول زندگیشان گذرانده اند و طبق چیزهائیکه به آنها علاقه دارند و میزان تناسب فعلیشان بررسی و معین نمایند، پیوند و زوجیت موفق آمیزتری خواهند داشت.