کافه تلخ

۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

معجزه ، سحر و جادو





"همه ما چشم به راه معجزه هستیم، که حتی برای لحظه ای کوتاه ما را به ماوراء واقعیت غمگین و دلگیر زندگی برساند. ولی در حقیقت معجزه واقعی، تغییر طبع و صفت ما از دریافت کردن به بخشش است که برای رسیدن به آن فقط باید به سطح بالاتر روحانیت صعود کنیم".


به نظر می رسد که در واقعیت ما معجزه های زیادی رخ می دهند. هر یک از ما می تواند حداقل در باره یک معجزه که در زندگیش روی داده صحبت کند. گاهی اوقات ما از پدیده های مختلف و فوق العاده ای مانند معجزه های طبی یا نجات یافتن غیر ممکن از خطر بزرگ و مرگ، یا از کسانی که موفق به خم کردن فلزات می شوند یا افرادی که از طلسم و امثال آن استفاده می کنند با خبر می شویم
ولی اگر لحظه ای به واژه "معجزه" به صورت عمیق تری بیاندیشیم خواهیم دید که در واقع در فهم ما معجزه موردی بسیار مبهم و نا مفهوم است. اگر معجزه چیزی غیر ممکن است، پس چگونه پیش می آید؟ اگر آن غیر ممکن است پس چگونه آرزومندیم که اتفاق بیفتد؟ و اگر معجزه ای در دنیای ما رخ می دهد، پس چرا به آن به صورت معجزه می نگریم؟
این سوالها به ما نشان می دهند که دیدگاه ما از واژه معجزه، مبهم و غیر منطقی بوده و از احساس و میل درونی ما برای یافتن چیز خوبی که ماوراء هستی و زندگی است سرچشمه می گیرد.
اکنون به سادگی می توانیم پدیده های بی شماری را که در گذشته آنها را بی نظیر یا خیالی می دیدیم، شرح دهیم. ساکن دهکده ای در آفریقا با وحشت به پرنده فلزی که با صدای گوش خراش و ترسناک آسمان را شکافته و حرکت می کند می نگرد در حالیکه برای ما آن چیزی بیشتر از یک هواپیما نیست. در گذشته هرگز باور نمی کردیم که اگر با سرعت خاصی حرکت کنیم موفق به شنیدن صدا نخواهیم شد. اکنون کاملا واضح است که با حرکت سریع تر از سرعت صدا این موضوع کاملا امکان پذیر است.
بنابراین معنا و واژه معجزه مرتبط به آگاهی و آشنایی ما با واقعیت است. علاوه بر آن، معجزه چیزی نسبی است، زیرا آنچه در جایی یا برای کسی امری معمولی است در مکان دیگر یا برای فرد دیگر ممکن است مانند یک معجزه دیده و درک شود. مثلا اگر کسی را رو به روی خود در هوا غوطه ور ببینیم، شاید فکر کنیم که اشتباه می کنیم یا خدای نکرده دیوانه شده ایم این در حالی است که آن شخص غوطه ور در فضایی که فاقد قدرت جاذبه است،قرار دارد و این یک امر کاملا روشن است.





*حواس پنجگانه و منطق باعث محدودیت انسان می شود :


در واقع در دنیای ما معجزه ای وجود ندارد بلکه همه چیز بوسیله قوانین والا تعیین شده است که فقط منتظر هستند تا آنها را کشف کنیم. حضرت سلیمان در "کُهلت"(کتاب جامعه) این چنین نوشته است: "هر چه بوده خواهد بود و هر چه پیش آمده پیش خواهد آمد و زیر گنبد آسمان هیچ چیز تازه ای وجود ندارد". ما واقعیت بی انتها را بوسیله حواس پنجگانه و منطقمان به صورت محدودی درک می کنیم و بنابراین پدیده هایی که خارج از درک ما هستند یا آنهایی که در عقل ما در آن هنگام غیر منطقی بنظر می رسند معجزه به حساب می آوریم.
دانشمندان شرح می دهند که ما واقعیت را بنا بر نسبت سرعت نور درک می کنیم یعنی زمان، حجم و جرم و مساحت بنا به نسبت نور تعیین شده و تغییر می کنند. تا حدی که به سرعت نور نزدیک می شویم قوانین صورت بسیار عجیبی پیدا می کنند، جرم نا محدود شده و مساحت و زمان ناپدید می شوند. بنا بر قوانین فیزیک کوانتوم، یک جسم در عین حال می تواند در چندین مکان و چندین حالت وجود داشته باشد.

*در عالم روحانی معجزه یک قانون است:


عالم روحانی، در ماوراء محدودیت ادراک ما وجود دارد. در عالم روحانی معجزه ای نیست و آن عالم دوست داشتن، محبت و بخشش است و بنابراین پیش آمدها نیز بصورت بی پایان و نامحدود رخ می دهند و قوانین آن با آنچه می شناسیم متفاوت هستند. دنیای ما بر طبق قوانین دریافت کردن، خودخواهی و اگویزم عمل می کند در حالیکه عالم روحانی بنا بر قوانین بخشش، یعنی "فیزیک روحانی" اداره می شود. هنگامیکه قدرت والا و عالی را بدست می آوریم، پی می بریم که معجزه ای وجود ندارد. انسان وقایع خاصی را مانند یک معجزه می بیند، زیرا که در سطح فعلی، طبع والا را درک نمی کند بلکه در محدودیت بُعد باریک و کوچک مادی قرار دارد. بنابراین آنچه در دید ما معجزه بنظر می رسد، از دیدگاه روحانی به صورت واقعیتی واضح و کاملا طبیعی دیده و درک می شود.

*بدون معجزه و بدون سحر وجادو:


در حکمت کبالا بارها واژه معجزه یاد آوری می شود. ما به تشریح ساده معجزه عادت کرده ایم و به وقایعی مانند شکافته شدن دریای سرخ و غیره به صورت پدیده هایی شگفت آمیز و مخالف و متفاوت با قوانینی که می شناسیم می نگریم ولی در روحانیت برای تمام این معجزه ها یک معنا وجود دارد: "آنها سمبل مراحل عمیق و درونی هستند که انسان در راه روحانیت خود طی می کند. "معجزه بیان کننده وضعیتی است که در درون کسی که میل بسیار استواری برای تغییر دادن طبع خودخواهی خود و رسیدن به صفت نوعدوستی دارد پیش می آید. انسان به هیچ وجه به تنهایی موفق به ایجاد تغییر نمی شود و مطمئن است که فقط یک معجزه او را به مقصودش خواهد رساند ولی برای این امر یک شرط وجود دارد، و آن این است که انسان اشتیاق و میل درونی کافی برای این تغییر داشته و از صمیم قلب خواهان آن باشد. در چنین موقعیتی قدرت والا بنا بر خواسته او عمل کرده و طبع او را عوض می کند و انسان در این دنیا مانند قدرت والا بخشاینده می شود. و به این صورت در هر مرحله پیشرفت روحانی یعنی بدست آوردن قدرت بیشتری برای عطا کردن، این معجزه روی می دهد. ولی هنگامی که انسان طبع و صفت والا را بدست می آورد برایش این ها معجزه نیستند بلکه قانونی ساده از قوانین طبیعت هستند.
بنابراین برای درک واقعیت روحانی ما محتاج به ایجاد تغییر طبع خود هستیم یعنی درک واقعیت نه از طریق حواس مادی و خودخواهانه بلکه بوسیله حواس روحانی و نوعدوستانه. به این نحو خواهیم توانست مانند رادیو که موج صحیح را دریافت می کند واقعیتی را که در ماوراء طبع ما وجود دارد دریافت و احساس کنیم.
همه ما در انتظار معجزه هستیم.در تلویزیون به طور مداوم ،برنامه های گوناگونی در باره کسانی که افکار انسان را می خوانند یا معجزه می کنند پخش می شوند. این موضوع نشان می دهد که ما امیدواریم که از واقعیت کنونی حتی برای ساعت کوتاهی فرار کرده و از سختی ها و مشقاتی که بر دوش می کشیم به واقعیت دیگر و والاتری که تاکنون به آن دست نیافته ایم پناه ببریم.
ولی معجزه حقیقی، یعنی تغییر طبع وصفت فعلی ما به صفت بخشش هنگامی رخ خواهد داد که ما با قدرت و اشتیاق بی کران آرزومند به همبستگی با قدرت تعالی و والا باشیم. فقط به این نحو می توانیم از محدودیت طبعمان خارج شده و آن را به صفت روحانی، دوستی و بخشش تغییر دهیم. به این صورت ما به سطحی خواهیم رسید که در واقعیت، زندگی بهتری خواهیم داشت. منظور آن نیست که در عالم ها و ابعاد دیگر پرواز خواهیم کرد بلکه بدون معجزه و سحر و جادو، پدیده های مثبت در زندگی ما و در این جهان پیش خواهند آمد. با پیروی از قوانین روحانی، واقعیت مادی ما به واقعیت روحانی و معنوی پیوسته و یکی می شود و به این صورت ابدیت و تکامل را احساس خواهیم کرد.