ابعاد وجودی انسان
با تأمل در درون خویش، حقیقتی را می یابیم که کاملا متفاوت با این جسم و بدن ما است. وجود انسان دارای ابعاد متعددی می باشد. در یک تقسیم بندی کلی وجود هر انسانی از روح، پریسپری یا جسم اثیری و کالبد فیزیکی تشکیل یافته است.
روح انسان دارای انرژی و قدرتی ذاتی است که در عموم انسان ها به صورت خفته و راکد وجود دارد. برای روح کلمات و واژه های گوناگون دیگر هم به کار رفته مثل کالبد روحی ؛ جریان خلاق روحی و ... روح درون ما از همان است که خداوند فرموده و نفخت فیه من روحی - خداوند از روح خود در آدم دمید.
با تأمل در درون خویش، حقیقتی را می یابیم که کاملا متفاوت با این جسم و بدن ما است. وجود انسان دارای ابعاد متعددی می باشد. در یک تقسیم بندی کلی وجود هر انسانی از روح، پریسپری یا جسم اثیری و کالبد فیزیکی تشکیل یافته است.
روح، هسته وجود انسان و خویشتن حقیقی اوست. ماهیت متعالی روح چنان است که نمی توان درباره اش مطلب واضحی ارائه داد زیرا ما تنها قادر به وصف چیز هایی هستیم که بتوانیم درباره ی آنها بیندیشیم یا به عبارت دیگر آنها برای ذهن ما قابل درک باشند، اما مرتبه روح بالاتر و برتر از ذهن است.
پریسپری یا جسم اثیری که اسامی متعددی دیگری چون کالبد اختری-کالبد اثیری- کالبد رویا - بدن نورانی - کالبد مثالی و... است. در توصیف کالبد اثیری می توان گفت که لطیف تر از بدن مادی بوده و محدودیت هایش به مراتب کمتر از آن است مثلا با چنان سرعت بالایی حرکت می کند که انتقال آن از مکانی به مکان دیگر به طور آنی انجام می گیرد.
کالبد فیزیکی متراکم ترین، زمخت ترین و محدود ترین بعد وجود انسان می باشد.
خلقت انسان به عنوان اشرف مخلوقات پیچیده و اسرار آمیز بوده و خالق، توانایی های بی شماری در روح انسان نهفته است. خداوند از روح خود در کالبد خاکی او دمیده است پس بدون شک دارای ابعاد گسترده ایست.
روح انسان حالات و ابعاد مختلفی دارد و استقرار روح در هر یک از آن ابعاد و حالات مختلف، موجب بروز رفتارهای متفاوت در او می گردد. بطور مثال چنانچه روح در حالت و بعد فیزیکی(کالبد) مستقر شود، اعمال انسان وار از او دیده می شود و تحت تاثیر عوامل فیزیکی قرار می گیرد؛ چنانچه روح در یکی از ابعاد و حالات مثلاً در بعد خلاقه مستقر شود از انسان اعمالی مشاهده می شود که خارق عادت است و در حدود رفتارهای انسانی نمی گنجد.
انسانها با مواجه شدن با چنین اتفاقاتی دست به رفتارهای مختلفی می زنند. یا آن را انکار می کنند و یا آن را نشانه ای بر غیر زمینی بودن آن انسان دانسته و در قضاوت درباره او دست به اغراق می زنند و یا ... در حالیکه این امکان در همه انسانها بصورت خفته و خاموش وجود دارد و می توان با بیدار و فعال کردن آن به وضعیت و توانایی مشابهی رسید.
این موضوع در بسیاری از رفتارهای انسانی در زندگی روزمره او قابل مشاهده است. مثلا یک انسان در بدو تولد یک نوزاد است و پس از طی چندین سال به مدرسه می رود. او در مدرسه یک دانش آموز و در خانه یک فرزند است. قصه از همین جا آغاز می شود، یک نفر با دو نقش؛ و سالها بعد او در حالیکه در دانشگاه درس می خواند، تدریس هم می کند؛ اینجا هم وجهی دیگر از وجوه انسانی او آشکار می شود او در کلاس درس معلم است، در دانشگاه دانشجو و در خانه فرزند و تازه اگر دارای خواهران و برادرانی باشد، علاوه بر فرزندی، برادر یا خواهر هم هست؛ بماند که در همان بدو تولد نیز در مقابل سایر وابستگان نقش هایی چون خواهرزاده، برادرزاده و یا نوه و... را نیز بدست آورد. زندگی او به همین منوال ادامه دارد، او ازدواج می کند و مسئولیت همسری را نیز به عهده می گیرد و همچنان در مسیر ترقی و کمال به پیش می رود.
او در مقابل هر کدام از مسئولیتهایش به گونه ای متفاوت از بقیه مسئولیتها رفتار می کند. نمی توان انتظار داشت که وی در مقابل همه آنها یکسان عمل کند. در جایی باید بالا و در جایی دیگر پنهان و در جایی دیگر بهمان باشد. این بسته به اقتضای شرایط مسئولیتی ست که پذیرفته است.
شاید آنکه در یکی از سطوح مثلا در نقش همسر او را شناخته نتواند تصور کند که او در کلاس درس چگونه است و از تجربه رفتار وی در کلاس متعجب شود. این تعجب ناشی از محدود دیدن او و نداشتن معرفت نسبت به ابعادش به عنوان یک انسان است.
حال در نظر بگیرید که این فرد انسانی بسیار شناخته شده تر از سایر انسانهاست. مثلا یک نبی و فرستاده از جانب حق تعالی است. در تاریخ آمده خداوند به رسول خود محمد (ص) می فرمایند به مردم بگو که من فرستاده خدا و بشری مانند شما هستم.
این به آن معناست که مردم بدانند رسول و فرستاده خداوند انسانی عادی و زمینی است که ابعاد وجودی خویش را بیدار ساخته و در حالات مختلف آن استقرار می یابد؛ گاهی در جسم مستقر می شود و به تبع آن می خورد، می آشامد، ازدواج می کند و بچه دارد می شود و گاهی در حالاتی مستقر می شود که وحی دریافت می کند، معجزه می کند و تعلیم خداوند را به بشر واگو می کند.
می توان به سادگی دریافت که یک انسان بسیار توانمند آفریده شده است. او می تواند یک معلم باشد و یک پدر یا مادر و نیز دوست یا فرزند و ... هم باشد. این مسئولیتها را داشتن تنها به توانایی های روحی یک انسان مربوط می شود و داشتن هیچکدام نمی تواند مانع از دیگری شود و آن را نقض کند.
حکایت ظهور مردان حق و انکار آنها توسط انسانهای مغرض، کوتاه بین و متعصب جریانی است که همواره در طول تاریخ و بر بشر حاکم بوده و هست. در مقابل این جریان متعصبین و سودجویان دست به تحریف حقیقت می زنند و انسان را به حدودی محدود دانسته و خارج آن را ناممکن می شمارند.
شناخت ابعاد وجود انسان به ما کمک می کند که بتوانیم خود را با حالات و شرایط مختلف هماهنگ کنیم تا بتوانیم از تجربه هماهنگ با آنها بهره مند شویم.
مازیار محمد زاده
با تأمل در درون خویش، حقیقتی را می یابیم که کاملا متفاوت با این جسم و بدن ما است. وجود انسان دارای ابعاد متعددی می باشد. در یک تقسیم بندی کلی وجود هر انسانی از روح، پریسپری یا جسم اثیری و کالبد فیزیکی تشکیل یافته است.
روح انسان دارای انرژی و قدرتی ذاتی است که در عموم انسان ها به صورت خفته و راکد وجود دارد. برای روح کلمات و واژه های گوناگون دیگر هم به کار رفته مثل کالبد روحی ؛ جریان خلاق روحی و ... روح درون ما از همان است که خداوند فرموده و نفخت فیه من روحی - خداوند از روح خود در آدم دمید.
با تأمل در درون خویش، حقیقتی را می یابیم که کاملا متفاوت با این جسم و بدن ما است. وجود انسان دارای ابعاد متعددی می باشد. در یک تقسیم بندی کلی وجود هر انسانی از روح، پریسپری یا جسم اثیری و کالبد فیزیکی تشکیل یافته است.
روح، هسته وجود انسان و خویشتن حقیقی اوست. ماهیت متعالی روح چنان است که نمی توان درباره اش مطلب واضحی ارائه داد زیرا ما تنها قادر به وصف چیز هایی هستیم که بتوانیم درباره ی آنها بیندیشیم یا به عبارت دیگر آنها برای ذهن ما قابل درک باشند، اما مرتبه روح بالاتر و برتر از ذهن است.
پریسپری یا جسم اثیری که اسامی متعددی دیگری چون کالبد اختری-کالبد اثیری- کالبد رویا - بدن نورانی - کالبد مثالی و... است. در توصیف کالبد اثیری می توان گفت که لطیف تر از بدن مادی بوده و محدودیت هایش به مراتب کمتر از آن است مثلا با چنان سرعت بالایی حرکت می کند که انتقال آن از مکانی به مکان دیگر به طور آنی انجام می گیرد.
کالبد فیزیکی متراکم ترین، زمخت ترین و محدود ترین بعد وجود انسان می باشد.
خلقت انسان به عنوان اشرف مخلوقات پیچیده و اسرار آمیز بوده و خالق، توانایی های بی شماری در روح انسان نهفته است. خداوند از روح خود در کالبد خاکی او دمیده است پس بدون شک دارای ابعاد گسترده ایست.
روح انسان حالات و ابعاد مختلفی دارد و استقرار روح در هر یک از آن ابعاد و حالات مختلف، موجب بروز رفتارهای متفاوت در او می گردد. بطور مثال چنانچه روح در حالت و بعد فیزیکی(کالبد) مستقر شود، اعمال انسان وار از او دیده می شود و تحت تاثیر عوامل فیزیکی قرار می گیرد؛ چنانچه روح در یکی از ابعاد و حالات مثلاً در بعد خلاقه مستقر شود از انسان اعمالی مشاهده می شود که خارق عادت است و در حدود رفتارهای انسانی نمی گنجد.
انسانها با مواجه شدن با چنین اتفاقاتی دست به رفتارهای مختلفی می زنند. یا آن را انکار می کنند و یا آن را نشانه ای بر غیر زمینی بودن آن انسان دانسته و در قضاوت درباره او دست به اغراق می زنند و یا ... در حالیکه این امکان در همه انسانها بصورت خفته و خاموش وجود دارد و می توان با بیدار و فعال کردن آن به وضعیت و توانایی مشابهی رسید.
این موضوع در بسیاری از رفتارهای انسانی در زندگی روزمره او قابل مشاهده است. مثلا یک انسان در بدو تولد یک نوزاد است و پس از طی چندین سال به مدرسه می رود. او در مدرسه یک دانش آموز و در خانه یک فرزند است. قصه از همین جا آغاز می شود، یک نفر با دو نقش؛ و سالها بعد او در حالیکه در دانشگاه درس می خواند، تدریس هم می کند؛ اینجا هم وجهی دیگر از وجوه انسانی او آشکار می شود او در کلاس درس معلم است، در دانشگاه دانشجو و در خانه فرزند و تازه اگر دارای خواهران و برادرانی باشد، علاوه بر فرزندی، برادر یا خواهر هم هست؛ بماند که در همان بدو تولد نیز در مقابل سایر وابستگان نقش هایی چون خواهرزاده، برادرزاده و یا نوه و... را نیز بدست آورد. زندگی او به همین منوال ادامه دارد، او ازدواج می کند و مسئولیت همسری را نیز به عهده می گیرد و همچنان در مسیر ترقی و کمال به پیش می رود.
او در مقابل هر کدام از مسئولیتهایش به گونه ای متفاوت از بقیه مسئولیتها رفتار می کند. نمی توان انتظار داشت که وی در مقابل همه آنها یکسان عمل کند. در جایی باید بالا و در جایی دیگر پنهان و در جایی دیگر بهمان باشد. این بسته به اقتضای شرایط مسئولیتی ست که پذیرفته است.
شاید آنکه در یکی از سطوح مثلا در نقش همسر او را شناخته نتواند تصور کند که او در کلاس درس چگونه است و از تجربه رفتار وی در کلاس متعجب شود. این تعجب ناشی از محدود دیدن او و نداشتن معرفت نسبت به ابعادش به عنوان یک انسان است.
حال در نظر بگیرید که این فرد انسانی بسیار شناخته شده تر از سایر انسانهاست. مثلا یک نبی و فرستاده از جانب حق تعالی است. در تاریخ آمده خداوند به رسول خود محمد (ص) می فرمایند به مردم بگو که من فرستاده خدا و بشری مانند شما هستم.
این به آن معناست که مردم بدانند رسول و فرستاده خداوند انسانی عادی و زمینی است که ابعاد وجودی خویش را بیدار ساخته و در حالات مختلف آن استقرار می یابد؛ گاهی در جسم مستقر می شود و به تبع آن می خورد، می آشامد، ازدواج می کند و بچه دارد می شود و گاهی در حالاتی مستقر می شود که وحی دریافت می کند، معجزه می کند و تعلیم خداوند را به بشر واگو می کند.
می توان به سادگی دریافت که یک انسان بسیار توانمند آفریده شده است. او می تواند یک معلم باشد و یک پدر یا مادر و نیز دوست یا فرزند و ... هم باشد. این مسئولیتها را داشتن تنها به توانایی های روحی یک انسان مربوط می شود و داشتن هیچکدام نمی تواند مانع از دیگری شود و آن را نقض کند.
حکایت ظهور مردان حق و انکار آنها توسط انسانهای مغرض، کوتاه بین و متعصب جریانی است که همواره در طول تاریخ و بر بشر حاکم بوده و هست. در مقابل این جریان متعصبین و سودجویان دست به تحریف حقیقت می زنند و انسان را به حدودی محدود دانسته و خارج آن را ناممکن می شمارند.
شناخت ابعاد وجود انسان به ما کمک می کند که بتوانیم خود را با حالات و شرایط مختلف هماهنگ کنیم تا بتوانیم از تجربه هماهنگ با آنها بهره مند شویم.
مازیار محمد زاده