کافه تلخ

۱۳۸۶ آذر ۲۲, پنجشنبه

منشاء اقالیم ثلاثه انجیل

و نيز در انجيل است كه: ليكن من از الله خارج شدم و آمدم واز پيش خود نيامدم بلكه‏او مرا فرستاده (17) .
و نيز مى‏گويد:من و پدرم هر دو يك موجوديم.(18)
و نيز سخنى را كه به شاگردانش گفته چنين حكايت مى‏كند: برويدو تمامى‏امت‏ها و اقوام را شاگردان من كنيد و ايشان را به نام پدر و پسر و روح القدس غسل‏تعميد بدهيد(تعميد مراسمى است از واجبات كليسا كه هر مسيحى بايد آن را انجام دهد تا از گناهان پاك‏شود) (19) .

ونيز مى‏گويد: در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و خدا همان‏كلمه بود، اين ازاول نزد خدا بود، هر چيزى به وسيله او وجود يافت و به غير او چيزى وجود نيافت، از آن جمله‏حيات‏هم به وسيله او وجود يافت و حيات نور مردم است. (20) پس اگر مى‏بينيم‏نصارا قائل به سه خدائى شدند علتش همين كلمات انجيل‏ها است.
و منظور نويسندگان انجيل‏ها اين بوده كه هم توحيد راكه مسيح ع درتعليماتش به آن تصريح مى‏كرده حفظ كنند، همچنانكه در انجيل مرقس اصحاح دوازدهم‏مى‏گويد:اول هر يك از وصايا(ى من اين است كه)اى اسرائيل رب اله تو واحد است و تنهااو رب تو استو هم پسر بودن‏مسيح براى خدا را حفظ كنند(و نتيجه‏اش اين تناقض‏گوئى‏هاشده است. مترجم).
حاصل و نتيجه گفتار مسيحيان(اقنوم‏هاى سه گانه)
و حاصل گفتارشان(هر چند كه به معناى معقول و قابل‏تصورى برنمى‏گردد)اين‏است كه ذات خدا جوهر واحدى دارد و اين حقيقت واحده سه اقنوم دارد و منظورشان از كلمه:
اقنومآن صفتى است كه نحوه ظهور و بروزهر چيزى و تجليش براى غير با آن باشد، اما نه به‏طورى كه صفت غير موصوف باشد و اقنوم‏هاى سه‏گانه كه خداى تعالى باآنها جلوه و ظهوركرده، عبارت است از اقنوم هستى و اقنوم علم كه همان كلمه است و اقنوم حيات كه همان روح‏است.
و اين اقنوم‏هاى سه‏گانه است كه يكى را پدر و ديگرى را پسر و سومى‏را روح‏مى‏گويند، اولى يعنى پدر را اقنوم وجود، و دومى را كه‏اقنوم علم و كلمه است پسر و سوم را كه‏اقنوم حيات است روح ناميدند.
و اين اقانيم سه‏گانه‏عبارتند از: پدر، پسروروح القدس، اول اقنوم‏وجود و دوم‏اقنوم علم و كلمه، و سوم اقنوم حيات است، پس پسر - كه كلمه و اقنوم علم است - ،از ناحيه‏پدرش - كه اقنوم وجود است - به همراهى روح القدس - كه اقنوم حيات است و اشياء به وسيله آن روشنى مى‏گيرند - نازل شد.
آنگاه در تفسير اين اجمال اختلافى عظيم راه انداخته‏اند، ازهمين جا به شعبه‏ها ومذاهب بسيارى منشعب شده‏اند كه از هفتاد مذهب هم تجاوز مى‏كند وبه زودى به قدرگنجايش اين كتاب تفصيلش از نظر خواننده خواهد گذشت.
و شما خواننده محترم اگر در آنچه قبلا خاطرنشان كرديم‏دقت بفرمائيد خواهيد ديد كه‏آنچه خداى تعالى در آيات زير حكايت كرده، وجه مشترك بين همه مذاهبى‏است كه بعد ازعيسى بن مريم ع در نصرانيت پيدا شده و معنائى هم كه براى سه تا بودن يكى كرديم‏را، افاده مى‏كند، اينك بار ديگرآن آيات از نظر شما مى‏گذرد: لقد كفر الذين قالوا ان‏الله هو المسيح بن مريم...، لقد كفر الذين‏قالوا ان الله ثالث ثلاثة...، و لا تقولواثلاثة انتهوا.
و اگر قرآن كريم به حكايت اين قدر مشترك اكتفا كرد، براى‏اين بود كه اشكالى كه‏بر عقايد مسيحيان با همه كثرت و اختلاف كه در عقائدشان هست وارد است و قرآن بدان‏احتجاج نموده، يك چيز و به يك وتيرة است كه به زودى روشن مى‏شود.(21)
(1)زمانى كه خداى تعالى مى‏گويد اى عيسى بن‏مريم آيا تو، به مردم گفته‏اى كه اى مردم به جاى‏خدا مرا و مادرم را دو معبود براى خود بگيريد؟
عيسى جواب مى‏دهد!منزهى‏تو اى خدا، مرا نمى‏رسيد كه به‏مردم چيزى را بگويم كه حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهى،چون تو مى‏دانى آنچه در نفس‏من است و من نمى‏دانم آنچه در نزد تو است، زيرا تو علام الغيوبى، من به مردم نگفتم مگر همان‏دستورهائى‏كه تو، به من دادى و آن اين بود كه اى مردم خداى تعالى پروردگار من و پروردگار خود را بپرستيد، مادام‏هم‏در بين ايشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولى بعد از آنكه مرا گرفتى خودت مراقب وضع آنان بودى و تو برهرچيزى شاهد و ناظرى، حال اگر عذابشان كنى كسى حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب كرده‏اى‏و اگر بيامرزى‏باز هم اعتراضى نيست، چون تو هم عزيزى و شكست‏ناپذيرى و هم كار به حكمت مى‏كنى، خداى تعالى مى‏فرمايد امروزروزى است كه راستى راستگويان به آنان سود مى‏رساند.سوره مائده، آيه‏116 - 119.
(2)شركائى كه مشركين مى‏پرستند و مى‏خوانندمالك شفاعت نيستند، تنها كسانى مالك‏شفاعتند كه شاهد به حق و داراى علم به توحيد باشند.سوره زخرف، آيه 86
(3)سوره نساء، آيه 159.
(4)سوره مائده، آيه 110.
(5)واگر ايشان را بيامرزى بسيار بجا است، چون تو آمرزنده مهربان هستى.
(6)سوره توبه، آيه 30.
(7)وگفتند رحمان پسر گرفته، منزه است‏خدا.سوره انبياء، آيه 26.
(8)سوره مائده، آيه 72.
(9)سوره مائده، آيه 73.
(10)سوره نساء، آيه 171.
(11)ملل و نحل ج 1 ص 222 - 224 - 225.
(12)(آخر اصحاح پنجم از انجيل متى)نسخه‏عربيش كه در سال 1811 ميلادى به چاپ رسيده ومطالب ديگر هم كه بعدا نقل مى‏كنيم(از اين نسخه است).
(13)انجيل لوقا، اصحاح ششم.
(14)انجيل يوحنا، اصحاح بيستم.
(15)انجيل يوحنا، اصحاح هفدهم.
(16)انجيل يوحنا، اصحاح چهاردهم.
(17)انجيل يوحنا، اصحاح هشتم.
(18)انجيل يوحنا، اصحاح دهم.
(19)انجيل متى، اصحاح بيست و هشتم.
(20)انجيل يوحنا، اصحاح اول.
(21) به مقاله تثليث، مسيحيت و قرآن مراجعه شود. ترجمه الميزان ج 3 صفحه 445