و نيز در انجيل است كه: ليكن من از الله خارج شدم و آمدم واز پيش خود نيامدم بلكهاو مرا فرستاده (17) .
و نيز مىگويد:من و پدرم هر دو يك موجوديم.(18)
و نيز سخنى را كه به شاگردانش گفته چنين حكايت مىكند: برويدو تمامىامتها و اقوام را شاگردان من كنيد و ايشان را به نام پدر و پسر و روح القدس غسلتعميد بدهيد(تعميد مراسمى است از واجبات كليسا كه هر مسيحى بايد آن را انجام دهد تا از گناهان پاكشود) (19) .
ونيز مىگويد: در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و خدا همانكلمه بود، اين ازاول نزد خدا بود، هر چيزى به وسيله او وجود يافت و به غير او چيزى وجود نيافت، از آن جملهحياتهم به وسيله او وجود يافت و حيات نور مردم است. (20) پس اگر مىبينيمنصارا قائل به سه خدائى شدند علتش همين كلمات انجيلها است.
و منظور نويسندگان انجيلها اين بوده كه هم توحيد راكه مسيح ع درتعليماتش به آن تصريح مىكرده حفظ كنند، همچنانكه در انجيل مرقس اصحاح دوازدهممىگويد:اول هر يك از وصايا(ى من اين است كه)اى اسرائيل رب اله تو واحد است و تنهااو رب تو استو هم پسر بودنمسيح براى خدا را حفظ كنند(و نتيجهاش اين تناقضگوئىهاشده است. مترجم).
حاصل و نتيجه گفتار مسيحيان(اقنومهاى سه گانه)
و حاصل گفتارشان(هر چند كه به معناى معقول و قابلتصورى برنمىگردد)ايناست كه ذات خدا جوهر واحدى دارد و اين حقيقت واحده سه اقنوم دارد و منظورشان از كلمه:
اقنومآن صفتى است كه نحوه ظهور و بروزهر چيزى و تجليش براى غير با آن باشد، اما نه بهطورى كه صفت غير موصوف باشد و اقنومهاى سهگانه كه خداى تعالى باآنها جلوه و ظهوركرده، عبارت است از اقنوم هستى و اقنوم علم كه همان كلمه است و اقنوم حيات كه همان روحاست.
و اين اقنومهاى سهگانه است كه يكى را پدر و ديگرى را پسر و سومىرا روحمىگويند، اولى يعنى پدر را اقنوم وجود، و دومى را كهاقنوم علم و كلمه است پسر و سوم را كهاقنوم حيات است روح ناميدند.
و اين اقانيم سهگانهعبارتند از: پدر، پسروروح القدس، اول اقنوموجود و دوماقنوم علم و كلمه، و سوم اقنوم حيات است، پس پسر - كه كلمه و اقنوم علم است - ،از ناحيهپدرش - كه اقنوم وجود است - به همراهى روح القدس - كه اقنوم حيات است و اشياء به وسيله آن روشنى مىگيرند - نازل شد.
آنگاه در تفسير اين اجمال اختلافى عظيم راه انداختهاند، ازهمين جا به شعبهها ومذاهب بسيارى منشعب شدهاند كه از هفتاد مذهب هم تجاوز مىكند وبه زودى به قدرگنجايش اين كتاب تفصيلش از نظر خواننده خواهد گذشت.
و شما خواننده محترم اگر در آنچه قبلا خاطرنشان كرديمدقت بفرمائيد خواهيد ديد كهآنچه خداى تعالى در آيات زير حكايت كرده، وجه مشترك بين همه مذاهبىاست كه بعد ازعيسى بن مريم ع در نصرانيت پيدا شده و معنائى هم كه براى سه تا بودن يكى كرديمرا، افاده مىكند، اينك بار ديگرآن آيات از نظر شما مىگذرد: لقد كفر الذين قالوا انالله هو المسيح بن مريم...، لقد كفر الذينقالوا ان الله ثالث ثلاثة...، و لا تقولواثلاثة انتهوا.
و اگر قرآن كريم به حكايت اين قدر مشترك اكتفا كرد، براىاين بود كه اشكالى كهبر عقايد مسيحيان با همه كثرت و اختلاف كه در عقائدشان هست وارد است و قرآن بداناحتجاج نموده، يك چيز و به يك وتيرة است كه به زودى روشن مىشود.(21)
(1)زمانى كه خداى تعالى مىگويد اى عيسى بنمريم آيا تو، به مردم گفتهاى كه اى مردم به جاىخدا مرا و مادرم را دو معبود براى خود بگيريد؟
عيسى جواب مىدهد!منزهىتو اى خدا، مرا نمىرسيد كه بهمردم چيزى را بگويم كه حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهى،چون تو مىدانى آنچه در نفسمن است و من نمىدانم آنچه در نزد تو است، زيرا تو علام الغيوبى، من به مردم نگفتم مگر هماندستورهائىكه تو، به من دادى و آن اين بود كه اى مردم خداى تعالى پروردگار من و پروردگار خود را بپرستيد، مادامهمدر بين ايشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولى بعد از آنكه مرا گرفتى خودت مراقب وضع آنان بودى و تو برهرچيزى شاهد و ناظرى، حال اگر عذابشان كنى كسى حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب كردهاىو اگر بيامرزىباز هم اعتراضى نيست، چون تو هم عزيزى و شكستناپذيرى و هم كار به حكمت مىكنى، خداى تعالى مىفرمايد امروزروزى است كه راستى راستگويان به آنان سود مىرساند.سوره مائده، آيه116 - 119.
(2)شركائى كه مشركين مىپرستند و مىخوانندمالك شفاعت نيستند، تنها كسانى مالكشفاعتند كه شاهد به حق و داراى علم به توحيد باشند.سوره زخرف، آيه 86
(3)سوره نساء، آيه 159.
(4)سوره مائده، آيه 110.
(5)واگر ايشان را بيامرزى بسيار بجا است، چون تو آمرزنده مهربان هستى.
(6)سوره توبه، آيه 30.
(7)وگفتند رحمان پسر گرفته، منزه استخدا.سوره انبياء، آيه 26.
(8)سوره مائده، آيه 72.
(9)سوره مائده، آيه 73.
(10)سوره نساء، آيه 171.
(11)ملل و نحل ج 1 ص 222 - 224 - 225.
(12)(آخر اصحاح پنجم از انجيل متى)نسخهعربيش كه در سال 1811 ميلادى به چاپ رسيده ومطالب ديگر هم كه بعدا نقل مىكنيم(از اين نسخه است).
(13)انجيل لوقا، اصحاح ششم.
(14)انجيل يوحنا، اصحاح بيستم.
(15)انجيل يوحنا، اصحاح هفدهم.
(16)انجيل يوحنا، اصحاح چهاردهم.
(17)انجيل يوحنا، اصحاح هشتم.
(18)انجيل يوحنا، اصحاح دهم.
(19)انجيل متى، اصحاح بيست و هشتم.
(20)انجيل يوحنا، اصحاح اول.
(21) به مقاله تثليث، مسيحيت و قرآن مراجعه شود. ترجمه الميزان ج 3 صفحه 445
و نيز مىگويد:من و پدرم هر دو يك موجوديم.(18)
و نيز سخنى را كه به شاگردانش گفته چنين حكايت مىكند: برويدو تمامىامتها و اقوام را شاگردان من كنيد و ايشان را به نام پدر و پسر و روح القدس غسلتعميد بدهيد(تعميد مراسمى است از واجبات كليسا كه هر مسيحى بايد آن را انجام دهد تا از گناهان پاكشود) (19) .
ونيز مىگويد: در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و خدا همانكلمه بود، اين ازاول نزد خدا بود، هر چيزى به وسيله او وجود يافت و به غير او چيزى وجود نيافت، از آن جملهحياتهم به وسيله او وجود يافت و حيات نور مردم است. (20) پس اگر مىبينيمنصارا قائل به سه خدائى شدند علتش همين كلمات انجيلها است.
و منظور نويسندگان انجيلها اين بوده كه هم توحيد راكه مسيح ع درتعليماتش به آن تصريح مىكرده حفظ كنند، همچنانكه در انجيل مرقس اصحاح دوازدهممىگويد:اول هر يك از وصايا(ى من اين است كه)اى اسرائيل رب اله تو واحد است و تنهااو رب تو استو هم پسر بودنمسيح براى خدا را حفظ كنند(و نتيجهاش اين تناقضگوئىهاشده است. مترجم).
حاصل و نتيجه گفتار مسيحيان(اقنومهاى سه گانه)
و حاصل گفتارشان(هر چند كه به معناى معقول و قابلتصورى برنمىگردد)ايناست كه ذات خدا جوهر واحدى دارد و اين حقيقت واحده سه اقنوم دارد و منظورشان از كلمه:
اقنومآن صفتى است كه نحوه ظهور و بروزهر چيزى و تجليش براى غير با آن باشد، اما نه بهطورى كه صفت غير موصوف باشد و اقنومهاى سهگانه كه خداى تعالى باآنها جلوه و ظهوركرده، عبارت است از اقنوم هستى و اقنوم علم كه همان كلمه است و اقنوم حيات كه همان روحاست.
و اين اقنومهاى سهگانه است كه يكى را پدر و ديگرى را پسر و سومىرا روحمىگويند، اولى يعنى پدر را اقنوم وجود، و دومى را كهاقنوم علم و كلمه است پسر و سوم را كهاقنوم حيات است روح ناميدند.
و اين اقانيم سهگانهعبارتند از: پدر، پسروروح القدس، اول اقنوموجود و دوماقنوم علم و كلمه، و سوم اقنوم حيات است، پس پسر - كه كلمه و اقنوم علم است - ،از ناحيهپدرش - كه اقنوم وجود است - به همراهى روح القدس - كه اقنوم حيات است و اشياء به وسيله آن روشنى مىگيرند - نازل شد.
آنگاه در تفسير اين اجمال اختلافى عظيم راه انداختهاند، ازهمين جا به شعبهها ومذاهب بسيارى منشعب شدهاند كه از هفتاد مذهب هم تجاوز مىكند وبه زودى به قدرگنجايش اين كتاب تفصيلش از نظر خواننده خواهد گذشت.
و شما خواننده محترم اگر در آنچه قبلا خاطرنشان كرديمدقت بفرمائيد خواهيد ديد كهآنچه خداى تعالى در آيات زير حكايت كرده، وجه مشترك بين همه مذاهبىاست كه بعد ازعيسى بن مريم ع در نصرانيت پيدا شده و معنائى هم كه براى سه تا بودن يكى كرديمرا، افاده مىكند، اينك بار ديگرآن آيات از نظر شما مىگذرد: لقد كفر الذين قالوا انالله هو المسيح بن مريم...، لقد كفر الذينقالوا ان الله ثالث ثلاثة...، و لا تقولواثلاثة انتهوا.
و اگر قرآن كريم به حكايت اين قدر مشترك اكتفا كرد، براىاين بود كه اشكالى كهبر عقايد مسيحيان با همه كثرت و اختلاف كه در عقائدشان هست وارد است و قرآن بداناحتجاج نموده، يك چيز و به يك وتيرة است كه به زودى روشن مىشود.(21)
(1)زمانى كه خداى تعالى مىگويد اى عيسى بنمريم آيا تو، به مردم گفتهاى كه اى مردم به جاىخدا مرا و مادرم را دو معبود براى خود بگيريد؟
عيسى جواب مىدهد!منزهىتو اى خدا، مرا نمىرسيد كه بهمردم چيزى را بگويم كه حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهى،چون تو مىدانى آنچه در نفسمن است و من نمىدانم آنچه در نزد تو است، زيرا تو علام الغيوبى، من به مردم نگفتم مگر هماندستورهائىكه تو، به من دادى و آن اين بود كه اى مردم خداى تعالى پروردگار من و پروردگار خود را بپرستيد، مادامهمدر بين ايشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولى بعد از آنكه مرا گرفتى خودت مراقب وضع آنان بودى و تو برهرچيزى شاهد و ناظرى، حال اگر عذابشان كنى كسى حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب كردهاىو اگر بيامرزىباز هم اعتراضى نيست، چون تو هم عزيزى و شكستناپذيرى و هم كار به حكمت مىكنى، خداى تعالى مىفرمايد امروزروزى است كه راستى راستگويان به آنان سود مىرساند.سوره مائده، آيه116 - 119.
(2)شركائى كه مشركين مىپرستند و مىخوانندمالك شفاعت نيستند، تنها كسانى مالكشفاعتند كه شاهد به حق و داراى علم به توحيد باشند.سوره زخرف، آيه 86
(3)سوره نساء، آيه 159.
(4)سوره مائده، آيه 110.
(5)واگر ايشان را بيامرزى بسيار بجا است، چون تو آمرزنده مهربان هستى.
(6)سوره توبه، آيه 30.
(7)وگفتند رحمان پسر گرفته، منزه استخدا.سوره انبياء، آيه 26.
(8)سوره مائده، آيه 72.
(9)سوره مائده، آيه 73.
(10)سوره نساء، آيه 171.
(11)ملل و نحل ج 1 ص 222 - 224 - 225.
(12)(آخر اصحاح پنجم از انجيل متى)نسخهعربيش كه در سال 1811 ميلادى به چاپ رسيده ومطالب ديگر هم كه بعدا نقل مىكنيم(از اين نسخه است).
(13)انجيل لوقا، اصحاح ششم.
(14)انجيل يوحنا، اصحاح بيستم.
(15)انجيل يوحنا، اصحاح هفدهم.
(16)انجيل يوحنا، اصحاح چهاردهم.
(17)انجيل يوحنا، اصحاح هشتم.
(18)انجيل يوحنا، اصحاح دهم.
(19)انجيل متى، اصحاح بيست و هشتم.
(20)انجيل يوحنا، اصحاح اول.
(21) به مقاله تثليث، مسيحيت و قرآن مراجعه شود. ترجمه الميزان ج 3 صفحه 445