((چين مثل همه ملتهاى ديگر يك دوره بدويت داشته است ، دوره جامعه هاى قبائلى و ابتدائى . و خود بخود اديان چينى در اين دوره ، اديان بدوى بوده است ، و همان مسائلى كه در ((توتميسم ))، ((تابو)) و ((مانا))، ((فتيشيسم )) و انيميسم به عنوان اديان بدوى در دوره بدويت مطرح كردم ، در تمدن چين نيز صادق است . يعنى چينيهاى بدوى و ابتدائى در هزار سال تا دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح ، دين روح پرستى ، فتيش پرستى ، تابو پرستى و توتم پرستى داشته اند...)) (141)
پژوهش محققان تاريخ اديان و مذاهب بر نظريه فوق استوار است ؛ چينيان باستان ابتدا روح پرست بوده اند، يعنى براى تمام اشياء جهان مادى روح تصور مى كرده اند، ارواح نياكان خود را مؤ ثر در زندگى و سرنوشت مى دانسته اند، سلطان عالم بالا را مى ستودند و يا به ((تائو))، حاكم بر هستى و كليه اشياء، عقيده داشتند و يا به تى ين يا آسمان متوجه بودند.
منظور از تائو آفريدگار جهان بود.
و اين نوعى توحيد بدوى است كه در عقايد باستانى چين ديده مى شود. در عين حال وجود خدايان گوناگون و پرستش آسمان و... در ميان عقايد چينيان مشهود است ؛ پرستش آسمان به عنوان مبداء نعمتها، پرستش باد و رعد، درخت و كوه ، اژدها و مار و... خداى افلاك به نام ((شانك تى )) داراى حاكميت مطلق بر جهان بود كه هر ساله خاقان چين با تشريفات ويژه ائى در مذبح آسمان براى او قربانى مى كرد.
خدايان چينى به صورت طولى ((هنوته ايسم )) مورد ستايش و پرستش قرار مى گرفتند. خداى آسمان و خداى افلاك ساخته ذهن امپراطوران چين بوده تا از اين راه خود را خليفه خداى آسمان و فرزند او به رعايا معرفى كنند و بر استحكام قدرت سياسى خود بيفزايند. آئين چينى بطور كلى بنا به تحقيق محققان داراى سه مرحله طولى است :
-1 اءى ن ق ة ى م چين كه عقايد بوميان آن سامان است و پر از خدايان متعدد و مختلف مى باشد.
2 آئين تائو يا تائوئيسم كه لائوتسه آن را به صورت خاصى اراست و پرداخت .
3 آئين كنفوسيوس .
اديان سه گانه چين باستان ؛
بش ارواح و خدايان فراوان
اديان و عقايد باستانى چينيان از آغاز تا ظهور ((لائوتسه )) و ((كنفوسيوس )) كه همزمان در حدود قرن ششم قبل از ميلاد زندگى مى كردند، آن گونه كه گذشت ، ابتدا بر پرستش ارواح و خدايان فراوان دور مى زد. خداى مذكر ((شانك تى )) نام داشت كه وظيفه او كيفر و پاداش افراد در اين جهان بود. خداى مؤ نث ((هاتن )) نام داشت . اين دو خدا، خدايان امپراطوران چين بوده است .
روح پرستى بعد ديگر عقايد باستانى چين بوده است ؛ ارواح نياكان به يارى فرزندان مى آمده و در امور زندگى آنان مؤ ثر بوده است ؛ و بايد رضايت ارواح را با پرستش و نيايش آنان جلب نمود. در پرستش ارواح نياكان بايد ترتيب خاصى رعايت مى شد؛ ابتدا ارواح اجداد مادرى و سپس ارواح نياكان پدرى پرستيده مى شد.
(142) چينيان بر اين باور بودند كه آسمان يعنى پروردگار؛ و اين خدا خودش چيزى نمى گويد، بلكه كسى را ماءمور مى كند كه فرامين و دستوراتش را در ميان جوامع بشرى رواج دهد و اين امپراطور است كه فرستاده و ماءمور خداى آسمان مى باشد و فرزند خدا آسمان نيز هست . بدين سان ، امپراطور، فرزند، نماينده و فرستاده آسمانى خدا بود كه فرمانش از دو جهت مطاع بود (143). و اين است كه وقتى قدرت سياسى و روحانى با هم جمع مى شوند، استبداد دينى كه بدترين شكل استبداد سياسى است ، بر جامعه حاكم مى شود.
خدايان نر و ماده ؛
اقوام چينى باستان بر اين عقيده بودند كه در جهان دو اصل حكومت مى كند؛ يكى : نر يا مثبت يا نور، و ديگرى : ماده يا منفى يا تاريكى . تا زمانى كه اين دو نيروى متضاد با هم هماهنگ هستند، امور جهان بر محور رضايت و خوشبختى جامعه دور مى زند. با دگرگونى در تعادل اين دو نيرو، جهان نيز با تحولات و دگرگونى هاى خطرناكى مواجه مى گردد.
اگر جامعه بخواهد اين خدايان دوگانه كه در وجود آدمى و نيز ديگر موجودات ، هماهنگى ايجاد مى كنند براى هميشه هماهنگ باشند، بايد تائو (نظم عمومى و كلى جهان ) خود را در حد اعتدال قرار دهد تا از هر گونه ناگوارى و شر و رنج در امان باشد.
خداى مذكر عامل خير و بركت ، ((يانگ )) نام دارد و خداى ماده ((بين )) عامل انفعال و سكون مى باشد. آسمان را ((يانگ )) و زمين را ((يين ))، تابستان و گرما را ((يانگ )) و زمستان و رطوبت و سطح داخل اشياء را ((يين )) مى گويند.
از اين رهگذار بود كه مذهب و فلسفه دو آليسم (ثنويت و دو گانه پرستى ) در ميان مردم چين باستان رواج يافت كه به تدريچ پلى ته ايسم (چند خدائى ) جاى آن را گرفت و خداى باران ، خداى محصولات كشاورزى خداى برف ، خداى آتش و... پديدار شدند(144)