بطور خلاصه، مجردات، شامل نوعی از موجودات جهان هستی می باشند که مقدم جهان مادی بوده و این گروه از موجودات ویژگی خاص خود را دارند که توسط مکاتب فکری مختلف و خصوصاً در آیات و احادیث از آن نقل شده است. این موجودات ، مجرد و بسیار بوده ولی قابل درک ، شناخت و احساس برای افراد معمولی نبوده اما افراد خاص و ممتاز همچون اولیاء و انبیاء و متفکران مبدع اصالت وجودی آنها را درک نموده اند. ما نیز به تبعیت از آنها و خصوصاً آیات مبارکه قرآنی باید به وجود آنها معتقد بوده زیرا اعتقاد به آنها از شرایط و لوازم ایمان است.
هرکدام از این موجودات از جمله عقل روح ، مثل افلاطونی ، ملائکه و ... دارای دو مراتب بوده و نیز در عالم خاصی سکونت داشته و با اوصاف خاص خود به وظایف ویژه ای درهستی می پردازند. و در مواقع موجوداتی پاک و صاف بود. که به خالق خود نزدیک بوده و در واقع مأموران الهی برای هستی می باشند.برخی از فلاسفه و مکاتب فکری در مورد این موجودات مجرد سخنها گفته اند که به برخی اشاره ای اجمالی می شود.
1- مثل افلاطونی ؛ از موجودات مجرد که افلاطون از آنها یاد می کند مثل یا ide می باشد . افلاطون درباره حقیقت این موجودات مجرد می گوید: اینها ، مجرد بسیط، کلی ، فنا نا پذیر ، لایتغیر و ثابت بوده و اصل و مبناء و حقیقت موجودات مادی می باشند که جایگاه آنها در عالم معنوی و مثال بوده و سرانجام پس از خلقت ها و موجودات به علم مادی و به همراه آنها هستند و سرانجام پس از نابودی و مرگ موجودات به عالم اصلی خود عالم مثال برگشت می کنند. او اشاره می کند هر کدام از موجودات عالم مادی دارای مثلی ریزه می باشند و عالتیرین مثل مثل اعلی و حسن مطلق است که مبناء سایر مثل و بازگشت هم به آنست ، بنابراین مثل انواع و اقسام داشته و ذو مراتب می باشند .
افلاطون در مورد شناخت و درک این موجودات مجرد - مثل – می گوید، ما بوسیله عقل و شهود می توانیم بوجود آنها پی ببریم زیرا عقل در عالم مثل و مثال بوده و حقیقت آنهارا می داند اما پس ا زآمیخته شدن بدو با روح و عقل ، در واقع بدن و جسم مانع عقل شد، و همین باعث عدم شناسایی ما بدان شده است اما آنها در عقل و روح ذهنی ما بوده و باشیوه شهود و عقلانی می توانیم به آنها پی ببریم. هر چند درک آنهابرای افراد معمولی سخت است. بطور کلی شارحان افلاطون، این موجودات مثلی را معقولات – کلیات نام نهادند و ...
2- ملائکه؛ از جمله موجودات مجرد جهان هستی می باشند که مکاتب فکری درباره آنها سخنها گفته اند.
از جمله در مکتب فکری زرتشت و در اوستا ؛ آمده است که در جهان هستی در کنار خدای خدایان(اهور مزدا) امشا سپندان – ملائکه – وجود دارند که شامل انواعی از قبیل – اردیبهشت – بهمن – شهریور – اسفند – خرداد و مرداد می باشند و هرکدام اوصاف ، وظایف خاصی دارند که خدای خدایان و بعبارتی اهورا مزدا، را در خلقت و ... یاری می دهند ، مثلاً اردیبهشت ، اهورا مزدا یا خدای بزرگ را در خلقت گیاهان یاری می دهد بعبارتی خلقت گیاهان در مکتب زرتشت به یاری اردیبهشت و بواسطه خدای بزرگ – اهورا مزدا – صورت می گیرد. و همین طور سایرین که در واقع صفت خدای بزرگ – اهورا مزدا – در این موجودات مجرد تجلی کرده است و آنها نیز تجلی خدای بزرگ را به موجودات مادی می دهندو ...
3- روح ؛ در باره این موجود مجرد ، بسیط ، متفکران فکری – فلاسفه سخنها بسیار گفتند که در مقاله های قبلی از وجود – حقیقت آنها بحث شده است.
در اینجا لازم است گفته شود که ، مثل افلاطونی خاص و مبدعش اوست و در قرآن و روایات نیامده اما مبحث از روح ، ملائکه، عقل و ... از جمله مجرداتی هستند که در قرآن از آنها گفتگوی بسیار شده است. و ما در ادامه دیدگاه قرآن کریم را درباره آن خواهیم گفت.