کافه تلخ

۱۳۸۶ آذر ۱۴, چهارشنبه

واژه دخمه

واژه دخمه در فرهنگستان‌هاي مختلف معاني متعددي همچون گورخانه گبران، سردابه‌ي مردگان ، خانه زير زمين براي مردگان، گور و گورستان زرتشتيان را دارد.
دخمه زرتشتيان (برج سكوت يا برج خاموشان)
در 15 کيلومتري جنوب شرقي يزد و در حوالی منطقه صفائیه، بر بلنداي کوهي رسوبي و کم ارتفاع به نام کوه دخمه، دو عمارت سنگي مدور برج مانند با فضاي ميان تهي قرار دارد که به دخمه يا دادگاه زرتشتيان مشهور است. یكی قدیمی‌تر به نام مانكجي هاتريا (زرتشتی هندی‌الاصل) و دیگری كه جدیدتر می‌باشد به نام گلستان معروف است كه مربوط به دوره قاجاريه مي‌باشد. دخمه گلستان 25 متر قطر دارد و ارتفاع ديوار آن از سطح تپه 6 متر است. دخمه مانكجي نيز 15متر قطر دارد.
در دامنه ضلع شمالي اين کوه نيز تعدادي عمارت خشت و گلي، آجري، سنگي و يا ترکيبي از هر سه، مجهز به امکانات رفاهي زمان خود "معروف به خيله" ديده مي‌شود. قديمي‌ترين آثار اين محوطه، خيله‌ها و دخمه‌هاي ضلع غربي است که به دوران صفويه تعلق دارند.
دخمه محلي است که زرتشتيان از دير باز تا حدود چهل سال پيش، اموات خود را طبق اصول، فرهنگ و آداب و سنن مذهبي خود و طي انجام مراسم ويژه در آن مي‌نهادند تا طعمه کرکس‌هاي کوه‌هاي اطراف شوند. وسط فضاي ميان تهي دخمه چاهي وجود دارد که به "استودان" معروف است و استخوان‌هاي به جاي مانده از اجساد را داخل آن مي‌ريختند.
پس از مدتي و طي مراسمي خاص، محوطه داخل دخمه جارو و ضد عفوني مي‌شد و بار ديگر دخمه مذکور مورد استفاده قرار مي‌گرفت. در حقيقت محوطه داخلي دخمه‌ها مانند گورستاني بود که چندين بار از آن استفاده مي‌شد.
بعد از اين‌ كه "مانكجي ليمجي هاتريا" معروف به "مانكجي صاحب" به عنوان نماينده «انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران» در حدود 140 سال قبل و از طرف پارسيان بمبئي براي بهبود وضع اجتماعي و ديني زرتشتيان به ايران آمد، بعضي از دخمه‌ها تعمير و نوسازي و دخمه‌هاي جديدتري هم ساخته شدند كه مدتي مورد استفاده قرار داشتند. بعدها در تهران از اواسط دهه 1310، در كرمان از دهه 1320 و در يزد از دهه 1340 به بعد دخمه تبديل به آرامگاه گرديد و به كلي فراموش شد.
محققين درباره دخمه‌ها چه نظري دارند؟
بررسيهاي اساتيد، محققين و مورخين مربوطه، تماماً مؤيد آن است كه عرضه اجساد در گذشتگان به پرندگان در دخمه از گذشته‌ي دور، شايد از دوره ي مادها در سرزمين ايران رايج شده و تمام هدف عدم تماس جسد در گذشته با خاك و آتش بوده است.
مسلما هر روش تدفيني مزايا و مضراتي دارد، بنا به عقيده‌ي آن دسته از زرتشتيان كه به گذاردن جسد در دخمه اعتقاد دارند، اين كار مزاياي بسيار دارد كه تدفين و خاك‌سپاري ندارد.
1) فرقي بين دارا و ندار و شاه و گدا نيست.
2) جسد بي‌جان مردگان به جاي اين‌كه در زير خاك پوسيده و طعمه‌ي كرم‌ها، موش‌ها و انگل‌ها شود، در مقابل آفتاب خشك شده و توسط پرندگان و لاشخورها خورده مي شوند. حتي ديده شده كه بسياري از مردگاني را كه در قديم در دخمه مي‌گذارده‌اند، روز‌هاي بعد زنده شده و به ميان جماعت بازگردانيده مي‌شدند . شايد به آن دليل كه فرد در اثر ايست قلبي يا كاهش سطح هشياري كاملا از دست رفته تلقي مي‌شده و حال آن ‌كه با تحريك لاشخوران و پرندگان به‌مانند يك شوك، هشياري خود را باز يافته است.
محل و معماري دخمه‌ها
زرتشتيان در گذشته، دور از آبادي، شهر و مكان مسكوني انسان‌ها بر روي كوه‌هاي نه چندان مرتفع فضايي را جسته و با رعايت آداب و رسوم مخصوص ديني، شالوده‌ي آن را ريخته و حصاري به دور آن بالا مي‌بردند. اين حصار، ديوار مدور ضخيمي به شكل برج است كه از مصالحي نسبتا محكم و با دوام ساخته مي‌شد و پلكاني زمين هموار را به درب دخمه‌ها متصل مي‌كرد.
سطح داخلي دخمه به صورت پهنه‌ي گردي است كه تمام آن با تخته سنگ‌هاي بزرگ مفروش شده و به قسمت‌هاي زير تقسيم‌بندي مي‌شود:
نوار دايره‌ي انتهايي متصل به ديوار پيرامون دخمه كه مخصوص مردهاست.
نوار دايره‌ي مياني بعد از قسمت مردها كه مخصوص زنهاست.
نوار دايره‌ي داخلي بعد از زن‌ها كه مخصوص كودكان است.
نهايتا در مركز دايره چاه استودان يعني استخوان‌دان است كه كه سنگ متحركي به نام ارويس در ته آن چاه وجود دارد. استودان يا وهنده عبارت است از چاهي در ميان دخمه كه به سنگ مفروش است و وقتي اجساد به وسيله‌ي مرغان لاشه‌خور از گوشت و پوست تهي شده و تحت تاثير آفتاب كاملا خشك مي شدند، استخوان‌ها را در آن چاه مي‌ريختند تا تبديل به خاك شوند و اين‌جا بود كه توانگر و درويش به گاه مرگ در ته اين چاه يكسان مي‌شدند.
دخمه‌ها را كلا يكسان مي‌ساختند، در و ديوار و سطح دخمه مشخصات و اندازه‌هاي معيني نداشتند بلكه بر حسب نياز و جمعيت شهرها و روستاهاي زرتشتي‌نشين بنا مي‌شدند.
نقشه ساخت دخمه يا دادگاه زرتشتيان


اصول ساختن دخمه‌ها
دخمه‌ها را از خشت خام و گچ بنا مي‌كردند تا مواد آلوده به زمين نرسد. در ساختن دخمه اصولي همچون كوبيدن 4 ميخ بزرگ، 36 ميخ متوسط و 260 ميخ كوچك بر زمين رعايت مي‌شد. صد نخ پنبه را يك ريسمان مي‌كردند و سه بار آن ريسمان را دور تا دور دخمه به گرد اين ميخها مي‌پيچاندند و اول سروش باج تا ويدوا مروتي مي‌خواندند و هنگام كوبيدن هر ميخ يك "يتا اهو" زمزمه مي‌كردند. سپس در ميان دخمه مي‌نشستند و 100 "اشم وهو" و 200 "يتا اهو" مي‌خواندند و 300 سنگ كوچك به ميان دخمه مي‌انداختند، سپس دخمه را بر روي اين مكان بنا مي‌كردند.
دليل برگزاري چنين مراسمي قبل از بناي دخمه مشخص نيست.
مراسم ديني درگذشتگان
در نزديكي دخمه حدود 150 تا200 متر (كمي بيش‌تر يا كم‌تر) ساختمان خشت و گلي محقري در دو طبقه و داراي چند اتاق براي انجام مراسم ديني بعد از فوت اشخاص ساخته شده بود. يكي از اتاق‌هاي اين ساختمان اختصاص به آتش‌سوزها داشت و مخصوص آتش‌سوزي بود.
كار آتش‌سوزها كه معمولا دو نفر بودند، عبارت بود از اين كه از روزي كه جسد درگذشته را به داخل دخمه مي‌بردند، مرسوم بود شب‌ها (تا سه شب) آتش‌سوزها در آن اتاق كه يك پنجره مستقيما رو به دخمه داشت از سر شب تا صبح آتش بسوزانند، نور اين آتش مي‌بايست از همان پنجره به تمام دخمه بتابد.
روي ديوار دخمه سوراخ پنجره‌مانند كوچكي وجود داشت كه اين سوراخ پنجره و پنجره‌ي اتاق آتش‌سوزي و شعله‌هاي آتش وسط اتاق مي‌بايست در يك امتداد باشند كه نور شعله‌هاي آتش از سر شب تا صبح به دخمه و داخل آن بتابد.
قطعا اين رسم از آن‌جا سرچشمه مي‌گيرد كه چون به اعتقاد زرتشتيان روان شخص درگذشته تا سه شبانه‌روز در اطراف و بالاي سر جسد مرده در پرواز است، تا پس از شب سوم به آسمان‌ها پرواز كند،اين مراسم برگزار مي‌شد تا سه شب اول بعد از مرگ از تاريكي و تنهايي نترسد.
از ديگر دخمه هاي استان تاريخي يزد نيز مي‌توان به دخمه چم (روستاي چم، شهرستان تفت)، دخمه فيروزآباد (شهرستان يزد) و دخمه اردکان اشاره کرد.

گردآورنده: بابك گنجي‌زاده طاري