سمبولیسم همیشه ما را به سوی مبدأ
کل و ازلیتی ره نمون می شود که
برترین ارزش ها دانسته شده است.
لوفلر- دلاشو
الهام یکتا
معنا و تعبیر دیگر داشتن برای هر واژه، پاسخی به نیاز ذهن آدمی است که هر چه پیچیده تر باشد، شدت معناسازی یش بیش تر خواهد شد. بدیهی است این امر در قلمرو علم رخ نمی دهد که همه چیز باید در آن معنی روشن و مجردی داشته باشد. بل که ادبیات از افسانه های اسطوره ئی کهن گرفته تا رمان امروز، میدان تاخت و تاز ذهن هائی است که به ویژه در زمان غیاب دانش، سخت فعال بودند تا معنا/ معناهای دیگر بیافرینند. برای مثال، امروز که به ستاره زهره می نگریم ، برای مان همان لطف و جذبه ئی را ندارد که برای بشر اولیه داشت.
علم و فن آوری ما را به آن نزدیک کرده و همه جلوه ها و رازآمیزی شبانه اش را از آن گرفته است. در حالی که بشر اولیه تهی از دانش، داستان ها برای آن سرائیده و اندک اندک اسطوره ها را به وجود آورده است و به تدریج اسطوره ها با قوام اندیشه بشری و آمدن پیامبران با دانشی فراتر از بشر معمولی، کم رنگ تر شده اند تا به ادیان توحیدی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) می رسیم. اندک دقتی کافی است تا نشان دهد هر چه جلوتر می آئیم، واقع بینی بیش تر می شود. اما جذابیت آن بافته های خیال هم چنان باقی مانده اند و بابت توان خیال پردازی انسان بدوی، چه بسا شگفت انگیزتر جلوه می نمایند.
اما بشر امکان دیگری هم داشته است تا متوجه معنای دیگر هر واژه/ چیز شود. خواب که به قدمت آفرینش آدمی است، هم واره درِ دنیای معنای دیگری را به روی او گشوده است.
تدوین این معنا در طول تاریخ، دانش و مهارت خواب گزاری را شکل داده است. قرآن مجید نیز با بیان داستان یوسف و تعبیری که او از خواب های دو هم بندش می کند، خواب گزاری را به رسمیت می شناسد و می دانیم که به رسمیت شناختن امری در قرآن، بر مبنای گنجایش آن امر در حیطه دانش است و نه جهل. البته خواب گزاری چون با عالم مجردات سر و کار داشت، مانند نمونه های مشابه خود، به بیراهه هم کشیده شد و راه را برای دروغ پردازان و فریب کاران نیز باز کرد. اما در ابتدای قرن پیشین، زیگموند فروید؛ روان کاو مسلح به دانش روز از راه رسید و کوشید رؤیا را آینه روان آدمی معرفی کند.
تلاش های او بی ثمر نبود و نگاه جهان علم زده مدرن را به خواب تغییر داد.
فروید شاگردان و پیروان موافق یا مخالفی هم یافت که بر دستاوردهای او افزودند. اما تا آن جا که در خاطرم مانده است، فروید در آثارش اشاره نمی کند خود آن تعبیرها را دریافته یا منبعی را مبنا قرار داده است. همین وضعیت مبهم تا حد زیادی در تالی یان او نیز مشاهده می شود.
در حالی که ما بسیاری تعبیرهای ایشان را در ادبیات خواب گزاری اسلامی (دانیال نبی، امام جعفر صادق و ابن سیرین) می یابیم. برای اثبات این مدعا، نمونه های زیر را از فرهنگ حاضر برگزیده ام :
الف- فروید در صفحه 253 کتاب تعبیر خواب و بیماری های روانی می گوید اعضای تناسلی ممکن است طی رؤیا به صورت سایر قسمت های بدن جلوه کند. مثلا آلت زنان به صورت دهان و گوش و ... . (1) امام جعفر صادق نیز در تعبیر "گوش" در وهله اول به زن و دختر اشاره دارند که همان جنسیت مادینه مورد نظر فروید است: دیدن گوش در خواب بر هفت وجه است. اول زن، دویم دختر، سیم دوست، چهارم رفیق، پنجم پسر، ششم غلام، هفتم ترس و بیم. (2)
ب- نمونه دیگر به تعبیر فروید از اشیای مقعر برمی گردد و این که آن ها را نماد زن می داند. از میان بسیار اشیای مقعر که امام جعفر صادق نیز چنین تعبیری از آن داشته اند، می توان به کاسه، زنبیل، سبو، کوزه ، تشت و ... اشاره کرد:
1- حضرت صادق می فرماید زنبیل دیدن در خواب بر نه وجه است. اول زن، دویم خادم، سیم کنیزک، چهارم قوام دین، پنجم صلاح تن، ششم عمر دراز، هفتم مال و نعمت، هشتم خیر و برکت، نهم میراث از جهت زنان.
2- حضرت صادق می فرماید دیدن سبو در خواب بر نه وجه است. اول مزدور منافق، دویم زن، سیم خادم، چهارم کنیزک، پنجم قوام دین، ششم صلاح تن، هفتم خیر و برکت، هشتم مال و نعمت، نهم میراث از جهت زنان که بیاید. (3)
3- حضرت صادق فرماید دیدن تشت در خواب بر سه وجه است: اول زن خادمه، دویم کنیزک، سیم منفعت از زیان. (4)
4- حضرت صادق می فرماید دیدن کوزه در خواب بر نه وجه است. اول زن، دویم خادم، سیم کنیزک، چهارم قوام دین، پنجم صلاح تن، ششم عمر دراز، هفتم مال، هشتم خیر و برکت، نهم میراث از قبل زنان. (5)
ج- در مورد مردان و اشیای قرینه ایشان نیز تشابه نظر را در فروید و امام و ابن سیرین می توانیم مشاهده کنیم. فروید به صراحت می گوید تمام افزارها نشانه کنایه ئی از آلت رجولیت است. (6) و در مورد بسیاری از ابزارها و نیز هر آن چه طول شان از قطرشان بیش تر است( مانند ساطور و...) همین تعبیر را از زبان امام یا ابن سیرین می خوانیم.
د- مورد چهارم، تعبیر فروید از هر چه است که در آن آتش می افروزند. او معتقد است چنین مکان ها یا اشیائی به عنوان کنایه ئی به جای زن استعمال می شود. (7) امام صادق نیز در تعبیر "چراغ " می فرمایند نشانه عروسی و کنیزک است. (8)
با این تفاصیل، می توان مدعی شد فروید به منبع های شرقی/ اسلامی دسترسی داشته است و آن را علنی نکرده است؟ نمی دانم. اما می دانم کارشناسان آشنا به تاریخ چه روان شناسی می توانند این فرهنگ را منبع پژوهش تطبیقی قرار دهند و به این پرسش و پرسش های فراتری پاسخ دهند، از جمله این که نتیجه گیری های فروید از تعبیرهایش تا چه حد مقرون به صحت است و آیا نگاه جنسی به اشیا ناشی از بیماری روانی است یا این برداشت قدمتی به طول تاریخ بشریت دارد و ناشی از ذات آفرینش یا به تعبیر یونگ حاصل ناخودآگاه جمعی بشریت است و ... .
در هر حال فرهنگ حاضر شاهد دیگری بر این مدعا است که به رغم زبان ها و فرهنگ های گوناگون بشری، به دلیل مشترکات جسمی و روانی، زبان تصویری و نمادین خواب ها یکی است. "گل نرگس" یکی از چنین نمونه هائی است. کوتاه بگویم در دو فرهنگ قدیم ایران و یونان، نرگس گل ویژه دو خدابانوی ناهید (9) و دیمتر (10) است که هر دو با آب و باروری سر و کار دارند. دکتر شینودا بولن؛ شاگرد یونگ و نویسنده کتاب مهم نمادهای اسطوره ئی و روان شناسی زنان نیز درباره اش می گوید: گل نرگس از نشانه های زایش است. (11) عین این تعبیر را هم امام جعفر صادق دارند و آن را نشانه "فرزند" می دانند.
مثال دیگر در این زمینه "خاکستر" و رنگ "خاکستری" است. در کتاب اساطیر ایران مهرداد بهار آمده است در ادبیات پهلوی اهریمن جامه خاکستری بر تن دارد. (12)
زمانی هم که امام جعفر صادق خاکستر (و به تبع آن، رنگ خاکستری) را تعبیر می کنند، هر واژه ئی که به کار می برند، منفی است و وجه شیطانی دارد: حضرت صادق فرماید خاکستر در خواب بر نه وجه است. اول عامل ناپذیرفته، دویم مال حرام، سیم کلام باطل، چهارم خصومت، پنجم فسق، ششم مکر، هفتم حسادت، هشتم پشیمانی، نهم کاری که اندر آن خیری نباشد. (13)
نمونه سوم در این مورد "باغ" است. کارل گوستاو یونگ در روان شناسی و دین می گوید باغ مسدود به صورت صفت مادر خدا و ارض معنوی جلوه می کند. (14) همو در کتاب دیگرش؛ چهار صورت مثالی؛ مادر، ولادت، روح، مکار تعبیر دیگری اما هم چنان در وجه مادینه آن عرضه می کند: باغ مظهر ونوس الهه عشق است.
(15) باغ همیشه نماد حوا یا ونوس؛ الهه عشق (یعنی زن) است. (16) صورت مثالی مادر اعظم با چیزها و مکان هائی تداعی می شود که مظهر فراوانی و باروری هستند. مثل باغ و ... . (17) مشابه همین تعبیر را پیر رآل در کتاب خواب؛ دریچه ئی به سوی ناخودآگاه عرضه می کند: باغ و بوستان، علف زار و گل زار اغلب نماد غریزه جنسی و نشانه زن و نماد آن ونوس هم است. (18) حدود دوهزاره پیش نیز همین تعبیر را از زبان دانیال نبی و امام داریم:
- دانیال نبی گوید دیدن باغ به خواب زن بود و اگر بیند باغ را آب می داد، دلیل آن که با زن خویش مجامعت کند. (19)
- حضرت صادق می فرماید دیدن باغ در خواب بر هفت وجه بود. اول زن خوب، دویم فرزند نیک، سیم عیش خوش، چهارم مال، پنجم بلندی، ششم شادی، هفتم کنیزک. (20)
مثال چهارم "زمین" است که حق مطلب را در مورد یک سان بودن تعبیر آن در طول تاریخ، پیر رآل در کتاب خواب؛ دریچه ئی به سوی ناخودآگاه چنین بیان می کند:
چه رابطه ئی بین زمین و مادر وجود دارد؟ اگر به جمله معمول بین کشاورزان و مردم که می گویند "سرزمین مادری" یا "زمین به ما غذا می دهد" توجه کنید، مسأله برای تان روشن می شود.
زمین همیشه برای انسان ها مظهر و نماد باروری و تغذیه بوده است. زمین همانند مادر به ما غذا و میوه می دهد و به همین دلیل است که زمین را همیشه به زن تشبیه می کنند. آیا نشنیده ئید می گویند "بارور کردن زمین"؟ برای این که زمین همیشه و از زمان های کهن نماد نیرومندی بوده و هزاران هنرمند را پرورش داده است. بنابراین کسی که زمین را در جواب کلمه مادر به زبان می آورد، زمین مظهر و پرورش دهنده مادرش است. (21)
نقش های اصلی زمین:
- زمین به وسیله باران و خورشید بارور می شود.
- زمین به تنهائی عنصر غیرعامل است.
- زمین میوه و بار می دهد.(22)
مادر نماد زمین، اژدها و تندخوئی است.(23)
امام جعفر صادق نیز همین تعبیر را برای زمین دارند: دیدن زمین در خواب بر چهار وجه است. اول زن، دویم دنیا، سیم مال، چهارم ولایت یعنی فرمان روائی. (24)
و اما آخرین موردی که امام در تعبیر زمین بر آن انگشت می گذارند، فرمان روائی است. جالب این که در دو فرهنگ اساطیر ایرانی و هندی، پاهای دو خدا به نام های اورمزد و پوروشا به مثابه مظهر قدرت، وابسته به زمین است:
پاهای پوروشا زمین است. (25)
از پاهای اورمزد زمین به وجود آمد. (26)
آخرین مثال از مجموعه فراوان نمونه ها در این زمینه، نماد آشنای سیب است که حتا عوام هم با آن آشنائی دارند. پیر رآل در کتاب خواب؛ دریچه ئی به سوی ناخودآگاه می گوید:
ممکن است در خواب ببینیم داریم سیب می خوریم. این رؤیا به غریزه جنسی ارتباط دارد. مسأله قابل توجه این است که هم دندان ها را در میوه فرو می بریم هم خود سیب به واسطه زیبائی و طراوت نماد عشق است. (27)
جلال ستاری و دیگران هم به این نکته اشاره دارند که سیب رمز باروری و زایندگی مادینه است. (28) سیروس شمیسا نیز از فرهنگ سمبل ها شاهد می آورد:
سیب به لحاظ شکل کروی، رمز کلیت است و هم چنین رمز آرزوهای زمینی. نهی خداوند که سیب را نخورید، منع انسان از آرزوهای مادی بود. سیب هم چنین رمز معرفت و دانش است و بین آرزوهای زمینی و روحانیت محض است. (29)
و سرانجام حضرت صادق می فرماید دیدن سیب در خواب بر هشت وجه است. اول فرزند، دویم منفعت، سیم بیماری، چهارم کنیزک، پنجم مال و خواسته، ششم فرمان روائی، هفتم همت بیننده، هشتم خیر غایب و حاضر. (30) تمام موردهای ذکر شده را در تعبیر سیب در بالا، در تعبیر امام می توان یافت.
و اما در فرهنگ حاضر اگر در موردی پیشینه افسانه ئی واژه ئی آورده شده است، در صورت دقت دریافته می شود، مبنای مفهوم نمادین آن در فرهنگ های دیگر بوده است. مانند "پرستو" که در یونان باستان چنین افسانه ئی را درباره خود دارد:
آئدون دختر پاندارئوس به هم سری مرد هنرمندی به نام پلی تکنوس درآمد. این دو پسری داشتند موسوم به آی تیس. مادام که آئدون و شوهرش حرمت خدایان را نگه می داشتند، خوش بخت می زیستند. اما به محض آن که دچار غرور و خودبینی شدند و ادعا کردند زندگی هم سری آن ها به تر از زندگی هرا و زئوس است، هرا بر آن ها خشم آورد و Eris یعنی نفاق را مأمور گوش مالی آن ها کرد و حس رقابت و هم چشمی را در ایشان به وجود آورد.
زن و شوهر هر یک وظیفه ئی بر عهده گرفتند. مرد مأمور تهیه ارابه و زن به بافتن پارچه پرداخت و قرار شد هر کس دیرتر کار خود را به پایان برساند، خدمت کاری در اختیار دیگری بگذارد. هرا به آئدون کمک کرد و به این ترتیب زن مسابقه را برد. پلی تکنوس که از این پیش آمد ناراحت بود، به فکر انتقام افتاد
بنابراین موقعی که به افز رفته بود، از پدرزن خود اجازه خواست شلیدون؛ خواهرزن خود را هم راه ببرد تا او هم از خواهر دیدار کند.
در راه پلی تکنوس با دختر بدی ها کرد و پس از آن که لباس غلامی بدو پوشانید و سرش را تراشید، وی را تهدید کرد اگر خود را به خواهرش بشناساند، کشته خواهد شد. پلی تکنوس دختر را به عنوان خدمت کار در اختیار آئدون گذاشت و شلیدون بدون آن که شناخته شود، مدتی به خدمت خواهر مشغول بود. اما روزی که وی بر سیه روزی خویش می گریست، آئدون او را شناخت و بنابراین هر دو تصمیم به انتقام از پلی تکنوس گرفتند.
این دو خواهر آی تیس را کشتند و گوشت او را هنگام غذا به وی خوراندند و خود به جانب میلت گریختند. پلی تکنوس به وسیله یکی از هم سایگان از موضوع غذا مطلع شد و بدون درنگ به تعقیب دو خواهر پرداخت.
زئوس بر این خانواده پریشان و پراکنده رحم آورد و همه آن ها را به پرندگانی مبدل کرد. شلیدون (این کلمه در یونانی به معنی چلچله است) به پرستو تبدیل شد.
شلیدون که مورد محبت خاص آرتمیس قرار گرفته بود (شلیدون هنگامی که گرفتار خشونت شوهرخواهر خود بود، از آرتمیس تقاضای کمک کرد) اجازه یافت در اجتماعات انسانی زندگی کند. (31)
سیروس شمیسا نیز چنین سابقه ئی را برای پرستو در فرهنگ ایرانی برمی شمرد:
از پرندگان مقدس است و مردم به آن مرغ "حاج حاجی" می گویند. پرستو از فرستادن به معنی رسول است. فرسته (فرستاده شده)، فرشته، پس حامل وحی و دانش است. باید پیام را از فرشته گرفت و آن هجرت است.
چلچله مرغ سفر است و در تیزپروازی معروف. (32)
پرستو در گوشه سقف ایوان ها و مساجد و زیر دامنه ها خانه می گذارد و در اعتقادات مردم ایران پرنده مقدسی است. مثلا در شمال ایران به آن حاج حاجی می گویند و او را حاجی می دانند. زیرا معتقدند هر سال از مکه می آید و از این رو هیچ گاه لانه او را خراب نمی کنند یا به جوجه هایش آزار نمی رسانند و در شیراز آن را "سید" می دانند.
زیبائی پرواز تیز او معروف است. فقط در بهار دیده می شود و مدام در حرکت و جنب و جوش و حرکت و عبور است و در مدت کوتاه عمر خود قراری ندارد. رودکی می گوید "چرا عمر کرکس دو صد سال، ویحک/ نماند فزون تر ز سالی پرستو".
از جاهای دور می آید و به جاهای دوری می کوچد. برخی آن را همان ابابیل مذکور در قرآن مجید دانسته اند که دشمنان خدا را نابود کرد. پرستو یا پرستوک به احتمال قوی باید مأخوذ از ریشه فرستادن باشد.
فرشته به معنی رسول و از آسمان آمده به اضافه "او" یا "اوک" که پسوند نسبت و اتصاف است. چنان که فرشته هم در زبان های کهن ایرانی فرستک به معنی رسول و فرستاده شده است. چلچله در مقام نمادین برای سیر و سفرهای روحانی بسیار مناسب است. در این واژه معانی بهار، عمر کوتاه، تیز و دور رفتن ها، مظلوم و بی آزار بودن نیز مستتر است. (33)
هجرت، عمر کوتاه، دور رفتن، مظلوم و بی آزار بودن عنصر مشترک مفهوم این پرنده در دو فرهنگ یونانی و ایرانی است. همین مفهوم ها را در تعبیر ابن سیرین هم می یابیم:
ابن سیرین گوید اگر بیند پرستو داشت یا کسی به وی داد، دلیل آن که کسی از او جدا شده است، مؤانست گیرد و در مقام او قرار گیرد و اگر بیند پرستو را بکشت یا از دست بیفکند، دلیل که با کسی مؤانست دارد، جدائی جوید و دور شود. (34)
افسانه دیگر به راسو در اساطیر یونان برمی گردد که امام هم در تعبیر خود از وجود این حیوان در خواب، دقیقا مفهوم همان افسانه را بیان می کنند:
گالن تیاس که نام او به معنی راسو است، دوست و هم دم آلکمن بود. آن موقع که قرار بود هراکلس از آلکمن متولد شود، موارها و ایلیته؛ خدای زایمان را به دستور هرا از تولد هراکلس ممانعت می کردند و مدت نه روز و نه شب در آستانه خانه آلکمن باقی ماندند و با اعمال ساحرانه خود به دنیا آمدن طفل را به تعویق انداختند. گالن تیاس که از رنج و درد دوست خود متأثر شده بود و می ترسید مبادا وی از شدت درد به جنون مبتلا شود، به حیله ئی متوسل شد.
به این معنی که خود را با شتاب به خدایان مأمور هرا رسانید و به آن ها گفت آلکمن به خواست زئوس پسری به دنیا آورد. مأموران مزبور از شدت تعجب و متغیر از این که اعمال آن ها بدون تأثیر مانده، مقام خود را ترک کردند و به این ترتیب طلسمی که آلکمن را بسته بود، گشوده شد و بلافاصله هراکلس به دنیا آمد.
اما ربه النوع زایمان از این موضوع انتقام گرفت، گالن تیاس را به صورت راسو درآورد و چون دروغی که آن ها را فریب داده بود، از دهان وی بیرون آمده بود، او را محکوم کردند از آن پس از دهان خود بزاید. مع ذلک هکاته بر او رحم آورد و وی را خدمت کار و حیوان مقدس خویش خواند. (35)
حضرت صادق می فرماید دیدن راسو در خواب بر سه وجه است. اول غم و اندوه، دویم درد، سیم بیماری. (36)
افسانه سومی که می توان به آن اشاره کرده، به سبو مربوط می شود. جلال ستاری در کتاب آئین و اسطوره در تئاتر خویش آورده است:
پاندورا نخستین زنی است که به دستور زاوش خلق شد و زاوش وی را مأمور تنبیه نژاد بشر کرد که پرومته آتش خدائی را به خاطرشان ربوده بود. پاندورا سبوئی داشت آکنده از همه دردها و مصائب و چون به زمین رسید، محتویات سبو را میان افراد بشر پراکند و بدین گونه مردمان دچار انواع بدبختی ها شدند و تنها امید که در ته سبو باقی ماند، مایه تسلای آدمی است. (37)
در فرهنگ های اساطیر نیز کامل این داستان آورده شده است و در همه آن ها نام پاندورا در کنار بشر، مفهوم بدبختی و رنج را تداعی می کند. و جالب این که امام جعفر صادق نیز همین معنا را برای سبو برمی شمرند:
حضرت صادق می فرماید دیدن سبو در خواب بر نه وجه است. اول مزدور منافق، دویم زن، سیم خادم، چهارم کنیزک، پنجم قوام دین، ششم صلاح تن، هفتم خیر و برکت، هشتم مال و نعمت، نهم میراث از جهت زنان که بیاید. (38)
در یکی از کتاب های قدیمی تعبیر خواب ایرانی نیز همین معنا به خواننده منتقل می شود:
اگر کسی سبو و ظرف در خواب دید، از هر جنس که باشد کنیز خانه یا خادم سرای باشد و هر چه زیان و نقصان دید، به ایشان برگردد.
بنابراین در پایان این مقاله فقط می توانم بگویم نمونه های اشاره شده، کمینه ئی است از اقیانوس عظیمی که عمرها و حوصله ها می طلبد برای پژوهش، تطبیق و رمزگشائی. امید آن که چنین شودg
___________________________________________________
1- فروید، زیگموند. تعبیر خواب و بیماری های روانی، ایرج پورباقر. تهران: آسیا، 1342، 462 ص.
2- شیخ ابوالفضل جیش بن ابراهیم التفلیسی. تعبیر خواب (متن کامل ابن سیرین و دانیال پیغمبر). تهران: پل، 1378، ص373.
3- همان ص 257
4- همان ص 140
5- همان ص359
6- تعبیر خواب و بیماری های روانی، ص 251
7- همان، ص 373
8- تعبیر خواب (متن کامل ابن سیرین و دانیال پیغمبر)، ص159
9- یاحقی، محمدجعفر. فرهنگ اساطیر. تهران: سروش، 1369، ص26.
10- گریمال، پیر. فرهنگ اساطیر یونان و روم، ج1، چ3، احمد بهمنش. تهران: امیرکبیر، 1367، ص247.
11- بولن، شینودا. نمادهای اسطوره ئی و روان شناسی زنان، آذر یوسفی. تهران: روشن گران، 1373، ص257.
12- بهار، مهرداد. اساطیر ایران. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1352، ص 11.
13- تعبیر خواب (متن کامل ابن سیرین و دانیال پیغمبر)، ص172
14- یونگ، کارل گوستاو. روان شناسی و دین، فؤاد روحانی، ص147.
15- یونگ، کارل گوستاو. چهار صورت مثالی؛ مادر، ولادت، روح، مکار، پروین فرامرزی. مشهد: معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، 1368، ص129.
16- همان، ص131
17- همان، ص26
18- رآل، پیر. خواب دریچه ئی به سوی ناخودآگاه، مصطفا موسوی (زنجانی). تهران: بهجت، 1369، صص141- 142.
19- تعبیر خواب (متن کامل ابن سیرین و دانیال پیغمبر)، ص82
20- همان، ص84
21- خواب دریچه ئی به سوی ناخودآگاه، ص43
22- همان، ص88
23- همان، ص43
24- تعبیر خواب (متن کامل ابن سیرین و دانیال پیغمبر)، ص248
25- شایگان، داریوش. بت های ذهنی و خاطره ازلی. تهران: امیرکبیر، 1355، ص184.
26- مناسک، جی. سویمی، م. اساطیر ملل آسیائی، ج1، خسرو حسین پور و محمود مصور رحمانی. تهران: مازیار، ص25.
27- خواب دریچه ئی به سوی ناخودآگاه، ص159
28- ستاری، جلال. رمز و مثل در روان کاوی. تهران: توس، 1366، ص258.
29- شمیسا، سیروس. نگاهی به سپهری. تهران: مروارید، 1370، ص261.
30- تعبیر خواب (متن کامل ابن سیرین و دانیال پیغمبر)، ص295
31- فرهنگ اساطیر یونان و روم، ج1، صص27- 28
32- نگاهی به سپهری ، ص116
33- همان، ص203
34- تعبیر خواب (متن کامل ابن سیرین و دانیال پیغمبر)، ص116
35- فرهنگ اساطیر یونان و روم، ج1، ص328
36- تعبیر خواب (متن کامل ابن سیرین و دانیال پیغمبر)، ص221
37- ستاری، جلال. آئین و اسطوره در تئاتر. تهران: توس، 1376، ص209.
38- تعبیر خواب (متن کامل ابن سیرین و دانیال پیغمبر)، ص257