کافه تلخ

۱۳۸۵ بهمن ۱۶, دوشنبه

"خاک- فرشته – زن"


ایمان و اعتقاد هانری کربن
ژان مونسولون
Jean Moncelon la foi de Henry Corbin « Terre Anges Femme
ایمان هانری کربن؛ ایمان عارفی است که از نطر او عرفان "شناخت و معرفتی در جهت رستگاری به وسیله ی نفس فردی است".
این ایمان "خاک – فرشته – زن " است ؛ او این جمله را به تاریخ 24 آوریل سال 1932 در کنار دریاچه ای در داله کاردی نگاشت.
" تمامی این چیز ها یک چیز است که آن را می پرستم و آن در این جنگل نهفته است. غروب بر فراز دریاچه؛ خبر من. کوهستان: خطی. گوش فرا ده! چیزی حادث خواهد شد ؛ بلی. انتظار عظیم است".
خاکی که از آن سخن می رود ؛ خاک ایمان هانری کربن ؛ خاک سماوی است ؛ "دنیایی بینابینی" بین آسمان و دنیای زمینی است.
این خاک دنیای فرشته است.
فرشته
روز درگذشت هانری کربن؛ میرچیا الیاده در دفتر خاطراتش در تاریخ 7 اکتبر 1978 نوشت: "هانری زجر نکشید. با صفا و آرامش مرد؛ چه مطمین بود که فرشته ی نگهبانش او را انتظار می کشد".
البته در مورد ماهیت این "فرشته ی نگهبان" باید به توافق رسید ؛ فرشته ای که به دید هانری کربن "فرشته ی روح تجسد یافته" است ؛ و در این شرایط مرگش؛ دقیقا "چهره ی آسمانی است که در پگاه ابد یتش به رویارویی روح می آید". در جای دیگری از فره ورتی ها خواهد گفت؛ چو سان "فرشته ی نگهبان" . و می افزاید؛ البته همواره "مشروط بر آن که فرشته ی نگهبان را به عنوان قطبی آسمانی؛ من سماوی موجودی تلقی کنیم که کلیتش دو قطبی است ؛ یک دو واحدی را تشکیل می د هد ؛ یعنی شکلی زمینی و شکلی آسمانی که مابه ازای والای آن است".
صفحات قابل تحسینی را که به سیمای داینا "فرشته ی قیم" اختصاص داده است و ملاقات پس از مرگش با روح بشری می شناسیم:
در پاسخ به روح بهت زده و سرگشته که می پرسد "تو کیستی؟" دختر جوانی که در ورودی پل چینوت به جلو گام بر می دارد و زیباییش از هر زیبایی که هرگز در دنیای خاکی دیده شده پر جلوه و تلولو تر است ؛ دخترک پاسخ می دهد: "من داینای تو می باشم"؛ این بدان معنی است که : من همان ایمانی هستم که تو به آن باور داری ؛ ایمانی که الهام بخش تو بود؛ ایمانی که برایش پاسخ دادی و هادی و رهنمون تو بود؛ ایمانی که به تو قوت قلب می داد و اینک در موردت به داوری می نشیند؛ زیرا من همان تصویری هستم که به محض تولد وجودت به خود پیشنهاد کردی و بالاخره تصویری هستم که خود خواسته بودی ("زیبا بودم؛ تو مرا زیبا تر کردی").
این خطوط به گونه ای از پیش؛ آخرین بینشی بود که هانری کربن در لحظه ای که تجلی زمینی را ترک کرد توصیف می کند.
پس داینا؛ فرشته ی ایمان هانری کربن است ؛ و به این عنوان "که ذهنیتی آسمانی" هر موجود بشری است؛ هم چون راز هانری کربن جلوه می کند؛ چنان که خود در مورد ابن عربی می گوید: "هر آن چه موجود بشری در تجربه ی تصوف به آن می رسد؛ "قطب سماوی" وجودش است؛ یعنی شخصی که در اوست و به وسیله ی اوست؛ موجود الهی از مبدآ کلیه ی مبدآ ها که در دنیای رمز و راز ها به نفس خود متجلی شده است؛ و به این شکل به خود شناسانده شده است که شکلی نیز هست که خود را در او می شناسد. ذهنیت و فکر یا بهتر بگوییم "فرشته" شخصی اوست که من حاضرش چیزی جز قطب خاکی نیست.