کافه تلخ

۱۳۸۵ بهمن ۱۶, دوشنبه

پسر انسان





"آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد, و در آن وقت, جميع طوايف زمين سينه زني کنند و پسر انسان را بينند که بر ابرهاي آسمان, با قوت و جلال عظيم مي آيد. " انجيل متي 24 :30

خدا براي تبديل مصيبت و فاجعه به پيروزي و ظفر, و براي تبديل توده هاي خاک به يابود بزرگ پيروزي راه خاصي دارد. از زماني که فاجعه 11 سپتامبر 2001 براي برجهاي تجارت جهاني و ساختمان پنتاگون اتفاق افتاد تا به امروز داستانهاي زيادي در مورد اين تغييرات الهي شنيده ام. شهادتهاي بسياري در مورد خانواده هاي قربانيان اين فجايع وجود دارد که نه تنها موفق شده اند از اين بحرانها عبور کنند بلکه, در ملت خودشان و در اين دنيا مانند چراغ درخشيده اند.

در ميان خرابه هاي برجهاي تجارت جهاني کشف جالبي شد. و اين يافته اشک به چشمها و ايمان را به قلب آنهايي آورد که آن را پيدا کرده بودند. برجهاي تجارت جهاني پس از برخورد دو هواپيماي غول پيکر مسافربري به آنها فرريختند و نزديک به يک ميليون تن آهن و بتون به زمين ريخت. بر اين باورند که يک سال طول خواهد کشيد تا خرابه هاي اين محل جمع شود.

اما آتش نشانها و اشخاصي که براي نظافت و مرتب کردن آنجا مشغول به کار بودند, تير آهني به شکل صليب پيدا کردند که پس از سقوط از آن ارتفاع سالم مانده بود و فرم کامل خود را حفظ کرده بود. وقتي آنها هزاران تن آهن و خرابه هاي ساختمان را جابجا کردند, اين صليب را پيدا کردند که هنوز پابرجا مانده بود و هيچ دستنخورده بود. مهندسان سعي کردند که اين اتفاق را توجيه کنند. اما ديگران معتقدند که اين علامت خدا براي مردم آمريکا بود. تروريستها هدفشان ساختمانهايي بود که نشانگر قدرت اقتصادي و نظامي آمريکا است. آنها برجهاي تجارت جهاني را که ساختمانهاي بسيار پيچيده و عظيمي بودند, نابود کردند, و همينطور وزارت دفاع آمريکا پنتاگون نيز به سختي صدمه ديد.

اما در ميان اين آوارها و خرابه ها صليبي پيدا شد. آن مردان شرير هرگز نفهميدند که بزرگي و عظمت آمريکا بر پايه قدرت اقتصادي يا نظامي اش نيست. بلکه قدرت آمريکا بر پايه ايمان عميقي است که در قلب مردم قرار دارد. تروريستها مي توانند هر چيزي که نشانگر عظمت آمريکا است نابود کنند, اما از ميان اين فجايع, چيزي که از ابتداي تاريخ مريکا پايه و اساس آن بوده بيرون خواهد آمد, آن صليب کهنه و قديمي.

مهاجران اوليه به اين دليل به آمريکا آمدند چون ميخواستند عيسي مسيح را با آزادي پرستش کنند, همان مسيحي که 2000 سال قبل بر روي صليبي کهنه جان خود را فدا کرده بود. شهادت آنان اين بود که, از طريق ايمان به عيسي مسيح آنها ميتوانند با هر مشکل و مصيبتي در زندگي شان دست و پينجه نرم کنند. و چرا صليب سمبل بزرگ اميد, آرامش و آزادي است؟

اين مسئله بر ميگردد به کسي که بر روي صليب بود, و چه کاري براي ما انجام داد. عيسي خداوند بوده, هست و خواهد بود. اما يک روز او تخت جلال خود را رها کرد و لباس انساني پوشيد, از باکره اي متولد شد, و به روح القدس مسح شد. او کاملاً خدا و کاملاً انسان بود. کتابمقدس او را پسر خدا خطاب ميکند, اما او پسر انسان نيز ناميده شده است. اولين نام به خداوندي او اشاره ميکند, دومين نام به انسانيت او.

نکته خارق العاده درمورد عيسي اين است که او خدايي بود که انسان شد, مانند ما زخمي شد و آسيب ديد. احساسات او مثل ما بود. همچون ما نياز به غذا داشت. او با مشکلات و درگيريهاي ما آشنا بود. او تنها بر روي تخت خود در جلال نماند, بلکه خود را فروتن کرد و انسان شد. يک انسان ( آدم) همه چيز را براي ما خراب کرد. اما انساني ديگر( عيسي) به نمايندگي از طرف همه ما به پيروزي رسيد. آه عجب نجات دهنده اي.

بله, عيسي 2000 سال قبل به خرابه و آوار بشري قدم گذاشت. او بين دو دزد آويخته شد] معلق ميان زمين و آسمان. او را بر روي صليبي کهنه و قديمي بر پا داشتند. خداوند نبود که بر روي صليب مرد, بلکه عيسي, پسر انسان, مرد. و 3 روز بعد, او از قبر برخاست. بدون مرگ او, هيچ قيامي ممکن نبود. هللويا! او زنده است. بالاتر از تمام خرابه هاي انساني, صليب هنوز ميدرخشد. و تمام اينها فقط بخاطر يک نفر است- پسر انسان.

بله, شيطان ممکن است به ما حمله کند. شايد بخواهد زندگي هاي ما را درهم بشکند و ما را تبديل به مشتي خاکستر کند. اما صليب هميشه به عنوان مکان اميد ما باقي خواهد ماند. هيچ چيزي نمي تواند آن را از ما جدا کند. در صليب آزادي است. عشق و محبت نيز تنها در صليب يافت ميشود. بخشش نيز در صليب هست. در صليب نجات وجود دارد. پسر انسان بود که بر صليب مرد. و ديگر آنجا نيست.

 او در دست راست خداي پدر است. و يک روز با قوت و پيروزي بر خواهد گشت. پسر خداست که پسر انسان است. به او توکل کنيد, او زندگي شما را از نو خواهد ساخت و آن کپه خاکستر را تبديل به ساختماني زيبا خواهد نمود. به صليب بنگريد. در ميان ويرانه اي از قلبهاي شکسته و زندگيهاي از هم پاشيده صليب را بنگريد. هيچ چيز نمي تواند کاري که پسر انسان بر روي آن صليب انجام داد از بين ببرد. صليب تنها يک سمبل و نشانه نيست, بلکه واقعيتي از نجات حقيقي و پيروزي در زندگيهاي ماست