پیر  لوری
Pierre Lory les anges dans  le monde de l’Islam
         مسآیلی که به فرشتگان مربوط می شود؛  اغلب در بین مجموعه ی مباحثات و تفکراتی که به مذهب مربوط می شود؛ به صورتی حاشیه  ای جلوه می کند؛ بی ارزش و گاهی هم مسخره. سخن راندن از "جنسیت فرشتگان" به معنی  قرو رقتن در مباحثاتی است که داوی واقعی بر آن متصور نیست؛ و ذهن و اندیشه را از  جنبه های عمیق تفسیر ؛ ماورای طبیعی یا اخلاق دور می کند. اما به نظر ما چنین نیست.  اثر تعیین کننده ی هانری کربن در این جاست تا نشان دهد و ثابت کند که فرشته شناسی  بر عکس؛ در عمق مسآله ی توحید قرار دارد. در این جا قصد داریم تفکراتی چند را در  زمینه ی بسط یافتن اندشه ی اسلام کلاسیک ارایه کنیم؛ و این نکته را بنمایانیم که از  چه رو فرشتگان به رغم حزم و سر پوشیشان؛ جزیی اساسی از چرخ دنده های معراج  سماوات  به سوی خداوند گارند؛ که آخرین  کلام در آفرینش است. 
 اگر از متون مبنا و پایه ی سنت اسلامی یعنی قرآن  حرکت کنیم؛ روایت های که به محمد ؛ یارانش و اولین نسل از اندیشمندان نسبت داده شده  است؛ از همان آغاز در جهان؛ حضور سه جامعه ی   متشکل از موجودات آگاه را می یابیم:
 انسان ها؛ جزو بخشی هستند که به نظر ما بهتر  شناخته شده اند – تنها به نظر ما؛ چون ماهیت و نقشش حتی برای خود ابنای بشر چون راز  باقی می ماند. به نظر می رسد که ما موریت یگانه و غریبی به آدم و بازماندگانش محول  شده است. اینان به عنوان خلیفه ی خدا در روی زمین به وجود آمده اند؛ از این روی  فرشتگان بر آنان تعظیمی ستایش آمیز کرده اند؛ و هم چنین انسان مسوول بار "امانتی"  مرموز است که مقدار آن را متن مشخص نکرده است: "ما امانت را بر آسمانها و زمین و  کوهها عرضه داشتیم: آنها از قبول سر باز زدند و بیم ناتوانی در برابر مسوولیت  داشتند؛ اما انسان آن را پذیرفت اگر چه اکثریت این نوع مخلوق به خود ستمگر و نادان  هستند و قدر مقام نعمت جز توسط اقلیت یعنی مومنان دانسته نیست" (قرآن الاحزاب؛ 72).  بدین ترتیب؛ خصلت ضعیف و آماده ی تن دادن به گناه   که انسان را هم از فرشتگان و هم از بهایم جدا می سازد به مثابه همبستگی یا  مابه ازای معراج  بخشی عظیم از نیت مخلوقات  آنان ظاهر می شود و جلوه می کند. این نادانی اساسی است ؛ این بخش سایه ای که  در ماهیت بشری نهفته است انسان را قادر می سازد  ماموریتش را در دنیای خاکی متراکم ؛ سنگین و تیره به انجام برساند.  
 اجنه چند بار در قرآن ذکرشان رفته است . اینان  موجوداتی با کالبد لطیف ؛ اما به وضوح متمایز از فرشتگان هستند چه نه از نور چون  فرشتگان که از آتشند ( قرآن؛ حجر؛ 27)؛ و در زمین و نه در آسمان سکنی دارند. در  واقع شرایط و وضعیتشان نزدیک به وضعیت ابنای بشر است؛ چون؛ همانند بشر زاییده می  شوند ؛ می میرند و تولید مثل می کنند. چون آنان باید از خدا فرمان ببرند؛ قادرند از  فرمان سرپیچی کنند و خدا را باور نداشته باشند؛ و در سرانجام بهشت یا دوزخ نصیبشان  خواهد شد. معذلک نقششان در اقتصاد رستگاری انسان ها نقشی حاشیه ای است. اجنه ی یاغی  و نافرمان (که گاهی به ابلیس و شیاطین تعبیر می شوند) گاهی با خدماتی که می توانند  ارایه کنند برخی انسان ها- نظیر جادوگران و پیشگویان- را وسوسه می کنند. به هیچ روی  نمی توانند به یاری ابنای بشر بیآیند؛ نه از نظر معنوی نه از نظر مادی ؛ و این امر  حتی برای اجنه ی پرهیزگار و مومن نیز صادق است. بر عکس آن بیشتر واقعیت دارد؛ چون  از تمامی اجنه خواسته می شود تا پیام الهی را که پیغمبران توحیدی _و به ویژه محمد  که در قرآن نامش ذکر شده است (اجنه؛ 1تا 17) بیان و اعلام داسته اند شنیده و به کار  بندند. سومین طیقه ی موجودات آگاه فرشتگان هستند. نقش کلی فرشتگان در مذهب اسلام  نسبت به مابقی خلقت و آفرینش نسبتا جنبه ی خارق اجماع  و متناقض نما دارد. جزمیت خبر از وجودشان می  دهد. البته قرآن چندین بار خبر از حضور و فعالیتشان می دهد. اما از سوی دیگر؛ این  نقشی که اینان ایفا می کنند به نطر نسبتا خنثی و زایل شده می آید. ظاهرا نقشی  مجریانی ساده است. با این وجود؛ تحلیلی دقیق تر و نزدیک تر به ما اجازه می دهد آن  چه را در پس چهره  و سیمای چند گانه و چند  شکل تجلی فرشتگان پنهان شده  و نهفته  است تمییز دهیم.
 
