کافه تلخ

۱۳۸۵ بهمن ۱۶, دوشنبه

یهوه: خداوند خدا



اولین ملاقاتم از قاره آفریقا بود، آفریقا برای من رازی بزرگ بود، و سفر من به آنجا تجربه جدیدی بود. وقتی به مقصد آفریقای جنوبی به راه افتادم، هیچ نمی دانستم كه قرار است خدا را به عنوان (یهوه، خدایم) عمیقتر بشناسم. هر روز در كیپ تاون موعظه می كردم، و بعد از آن وقتی را برای دعا در نزدیك هتل می گذراندم، كه آن هم نزدیك اقیانوس بود. لبه صخره ای می نشستم و موجهایی كه به صخره ها برخورد می كردند را نظاره می كردم. و در قدرت و كبریایی خدا غرق می شدم.

در طول آن لحظه ها با خدا، در طبیعت و شخصیت او تمركز می كردم.در این واقعیت تعمق می كردم كه او هست، بوده و خواهد بود، سخت است تا آن لحظات دعا را شرح دهم، هیچ تجربه مافوق طبیعی و عجیبی نداشتم، هیچ رویایی ندیدم و هیچ صدایی نشنیدم، فقط آنجا تنها می نشستم. عمیقاً در وجودم احساسی ملموس از حضور ابدی خدا داشتم و می دانستم كه او با من است و همیشه خواهد بود.

وقتی آن هفته در كیپ تاون به پایان رسید،مید انستم كه آن شهر را با رابطه ای تازه شده با خدا ترك می كنم. هیچ چیز خاصی در قلبم اتفاق نیافتاده بود. فقط مطمئن بودم كه با او ملاقات كرده ام. احساسی از تازگی در سراسر وجودم طغیان می كرد. می دانستم كه او خداوند است و باید بر سراسر زندگی من خداوند باشد. یك دوست قدیمی و مبشر " مایك گلكریت" كنفرانسی در مورد بیداری با رهبران كلیساهای سراسر آمریكا برگزار كرده بود. او از من نیز خواست تا در جلسات او را كمك كنم. وقتی كه یك روز بعد از ظهر برای موعظه ایستاده بودم، زمانی كه پیغامم را تمام كردم، یك چیز خارق العاده ای اتفاق افتاد. گروه شبانان ایستاده بودندو شروع كردند به خواندن سرود و پرستش خدا. همینطور كه پرستشهای آنان تا تخت خدا بالا رفت، روح القدس به آرامی بر آن گروه قرار گرفت. آن شبانان در حضور خداوند ذوب شدند. بعضی ها بر روی صورت افتاده و شروع كردند به اعتراف گناهانشان، بعضی ها به نزد رهبران دیگر رفتند تا برای زمانی كه ایشان را رنجانیده بودند از آنان تقاضای بخشش كنند. دیگران نیز در هیبت حضور خدا ایستاده بودند. پس از گذشتن زمان زیادی رهبر جلسه سعی كرد آن را خاتمه دهد، اما انجام این كار ممكن نبود. آن شبانان با خدایی قدوس ملاقات كرده بودند، و دیگر هرگز مانند گذشته نبودند، من مید انستم كه اوقات دعای من در كیپ تاون به گونه ای با آن اتفاقی كه در آن شبانان افتاد ارتباط داشت. وقتی خدا را به عنوان خدایی ابدی میشناسیم، بعد از آن او را به عنوان خدایی قدوس نیز خواهیم شناخت. خدای ابدی خدایی قدوس است. وقتی او را در قدوسیتش می شناسیم، همچنین در خواهیم یافت كه او خدای اخلاقیات است. او قدوس است، پاكی مطلق. كتاب پیدایش به وضوح هر دو جنبه شخصیت خدا را روشن می سازد.

الوهیم اولین نامی است كه برای خدا در كتابمقدس به كار برده شده است، و به ما نشان می دهد كه خدا خالق است. نام دوم كه به كار رفته یهوه است. و به ما نشان می دهد، خدایی كه كائنات را آفرید، خدای قدوسی است. ما استفاده از نام یهوه را در پیدایش 2 : 4 می بینیم كه می گوید: "این است پیدایش آسمانها و زمین در حین آفرینش آنها در روزی كه یهوه، خدا، زمین و آسمانها را بساخت." كلمه خدا در این متن از كلمه عبری الوهیم آمده است. اما كلمه خداوند از كلمه عبری یهوه می آید. بنابراین خدایی كه آسمانها و زمین را آفرید، ابدی است و قدوس.

پس از متن پیدایش 2 : 4 ما استفاده از نام یهوه را برای خداوند مكرراً می بینیم. باب دوم كتاب پیدایش در مورد خلقت آدم و حوا توسط خدا صحبت می كند و اینكه خدا چگونه آدم را تحت اقتدار اخلاقی خود قرار داد. در این قسمت مكرراً نام یهوه به كار رفته است. كتابمقدس به وضوح برای ما روشن می سازد كه خدا( الوهیم) كه ما را آفرید، همچنین خدایی ( یهوه) است كاملاً قدوس. آدم و حوا با یهوه ـ الوهیم ( خداوند خدا) در باغ عدن ملاقات كردند. خدایی كه آنها را آفرید، همچنین ایشان را تحت اقتدار خود نیز قرار داد. وقتی به حضور خدا می آییم، ما نیز با یهوه ـ الوهیم روبرو خواهیم شد. امروزه بسیاری از مردم می خواهند او را به عنوان خدایی قادر بشناسند، اما هیچ دلشان نمی خواهد كه او را به عنوان خدایی قدوس نیز بشناسند. به هر حال این غیر ممكن است كه او را در قدرتش ملاقات كنیم ولی تحت اقتدار اخلاقی او قرار نگیریم. زیرا الوهیم، یهوه نیز است.

بیداری زمانی می آید كه ما خدا را عمیقاً به عنوان الوهیم می شناسیم. وقتی این چنین چیزی اتفاق می افتد، ما علامت یهوه را بر زندگی هایمان خواهیم داشت. او نه تنها خالق ما خواهد بود، بلكه ما او را به عنوان خداوندمان نیز خواهیم شناخت. الوهیم، یهوه است. او را عمیقاً بشناسید و زندگی شما دیگر هرگز مانند گذشته نخواهد بود.