کافه تلخ

۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

آئین قبالا یا کابالیسم







کابالیسم (قبالا)تراز راست




یکی از فرقه های به اصطلاح عرفانی رایج دنیا، فرقه یهودی کابالا یا قبالا است. فرقه کابالیسم یا قبالا را عرفانی یهودی و سنتی شفاهی بر می شمرند که نخستین بار از قرن یازدهم در میان یهودیان اسپانیا و جنوب فرانسه رایج گردید و پس از دو قرن ، نخستین آثار مکتوب قبالایی که بر تفسیر عرفانی بر اسفار پنج گانه تورات استوار بود، بوجود آمده است.
عده ای معتقدند چون یهود در دین خود تبلیغ نداشت و دچار مشکل جمعیت بود دست به گسترش فرقه ای شبه عرفانی به نام کابالیسم زد تا بتواند مشکل کمبود پیروان خود را حل نماید.


اگر چه کابالیسم بر جادوگری و امور ماورائی تاکید بسیاری دارد و خرافه های آن بسیار است اما برخي یهودیان قبالا را همچون کلیدی معرفی می کنندکه می تواند گشایش دهنده تمام رموز جهان و خلقت بشریت باشد. در این کتبی که امروز به نام قبالا شهرت یافته، سخن در مورد ماورا الطبیعه به میان آمده است. از ورای مادیات از تاثیر امواج و انوار ساطع سیارات و ستارگان بر زندگی انسان، چگونگی پیدایش کائنات، عوامل ناشناخته از دنیای خارج از حیطه قدرت فکری انسانها، از مجهولات، از راز آفرینش بصورت علمی، از تاثیر کواکب بر روی کره زمین و تاثیر هر کدام در حیات موجودات زنده، از انرژی و ماده و تبدیل آنها به یکدیگر، از معادلات چند مجهولی، از جبر و مقابله، از انجام معجزه توسط انسان و پیشگویی برای آینده و چگونگی پیدایش نقطه مبدا، از دنیای ما و از دنیای پیشرفته تر از دنیای ما، خلاصه از یک نظام و اصالتی عالی و بی نقص، از شناخته ها و ناشناخته ها و موجودات محاط در فضا، از بود و نبود، از قدرت عظیم مرکزی و یک اراده مافوق تصور، یک منشا، ابتدا و انتها، ازلی و ابدی، که آن‌ را خدا می نامیم، بحث می‌کند.


به اعتقاد جامعه ی یهودیان ایران ، شاخه‌های نظری این دین، چون فلسفه و تاریخ یهود، هرگز به شکل سیستماتیک و آکادمیک در ایران (معاصر) راه نیافت.ایشان اکثر علمای یهود ایران را، "عالمانی سنتی و مشغول به احکام و امور اجرایی جوامع خود" میدانند که کمتر به مباحث نظری می‌پرداختند و یا حداقل به نشر و بسط این حوزه – از جمله قبالا – همتی نگماشتند. لذا در باور یهودیان ایران ، در ایران و در سده‌های اخیر نامی از دانش و دانشمندان قبالایی به چشم نمی‌خورد، هر چند که در میان عوام، قبالیست بودن بیشتر لقبی است حاکی از علم و حکمت بالای دینی و به اصطلاح، " هر که دانش و اطلاعات دینی‌اش بیشتر است، حتما راهی به قبالا هم دارد ".. و به عبارتی دیگر، قبالا نقطه اوج علوم یهودی در نزد یک حاخام تلقی می‌شود. با این حال معدود حاخام‌هایی در ایران را به دانش قبالا معروف میدانند، کسانی چون «ملا درویش شیرازی»، «حاخام اورشرگای یزدی» (و چند نسل بعدی او) و «ملا موشه هلوی کاشانی»، که متعلق به دویست تا سیصد سال پیش بوده‌اند.


بخش‌هایی از متون زوهر و قبالا در کتب ادعیه و نمازهای روزانه و اعیاد یهود وارد شده‌‌اند که «پاتح‌الیاهو» معروف‌ترین آنها است. این متن ضمن مدح خداوند و برشمردن صفات او، به شرح مختصر ده سفیروت (سلسله مراتب میان جهان مادی و وجود خدا) می‌پردازد و از مکالمه‌های میان موسی و خدا سخن به میان می‌آورد.


اما در کنار این باور یهودیان ایران ، دیدگاه دیگری مبتنی بر واقعیت جاری در میان ساحت های مختلف ایران و جهان وجود دارد که سیطره ی قبالا را از حد و حدود یک آموزه ی شریعت مدار صرف، فراتر میبرد و بدان رنگ و بوی عرفانی تاثیر گذار ، جذاب و بعضا مخرب میدهد.این شکل قبالا ی امروز که ریشه در مناسک و باورهای دیروز سردمدارانش دارد موید جریانی نرم و پنهان است که نتیجه ی آن گرایش به آرمان صهیونیزم است./منبع: فرق و ادیان



ويسنده: شيوا كاوياني
انتشارات: فراروان
دكتر شيوا كاوياني، محقق، نويسنده، پژوهش‏گر و مترجم در زمينه‏ هاي: فلسفه و عرفان، هنر، علوم فني و علوم انساني است. وي در شعر و ادبيات هم سررشته دارد و به سه زبان شعر مي‏گويد. از فعاليت‏هاي سال جاري ايشان سخنراني درباره تاريخ علم، در رابطه با آلبرت اينشتين و فرضيه نسبت و ديالوگ دو طرفه ميان نماينده دو گرايش فكري نيوتون و موبيليتي در آلمان مي‏توان ياد كرد. او در تمام سخنراني‏ هايش در تمام جهان، پيام عشق را با خود به همراه مي‏برد و معتقد است كه قبالا، رمز اصلي، يعني عشق را كه در مركز تمام عرفان‏ هاست، به همگان مي‏شناساند و قباليست مي‏خواهد، رازهاي كشف نشده طبيعت را بكاود تا به دانش خدمت كند و رازهاي نهفته در تورات را دربياورد و در برابر ديدگان ديگران بگذارد. وي از راه كتاب زندگي مي‏كند، بسيار ساده. رهروي است مثل «هِرْمِس» با كاباليست‏ها، سرخپوستان دنيا و هندي‏ها و ژاپني‏ها، چيني‏ها و آئين دائو و به طور كلي آئين‏ها و تمدن‏هاي مختلف آشنايي دارد. همين حس پويايي ايشان، باعث نگارش كتاب: آيين قبالا (عرفان و فلسفه يهود) گشته است. قبالا، همان كه يكي از آئين‏هاي تفسير تورات است و قباليست‏ها، كه رمزورزي مي‏كنند و از طريق رمزورزي، تورات را مي‏شناسند.
از آخرين سخنراني‏ هاي دكتر شيوا كاوياني مي‏توان به سخنراني ايشان در كتابخانه انجمن كليميان تهران در تاريخ 30/3/84 اشاره كرد كه با استقبال علاقمندان روبه‏ رو شد.
براي آشنايي بيشتر با كتاب آئين قبالا (عرفان و فلسفه يهود) گريزي به متن كتاب مي‏زنيم.
واژه قبالا از ريشه عبري «قَبِلْ» به معني قبول كردن، سرسپردن و دل سپردن است. و مجموعه تعاليم باطني را دربر مي‏گيرد. اين واژه به گونه‏هاي مختلف هجي مي‏شود. عموماً كابالا (Kabala) مورد نظر دانشمندان و دين‏شناسان بوده و قبالا (Qabala) مورد توجه معتقدين به علوم غريبه و نيز فراروان شناسان مي‏باشد.
اين كتاب، اولين كتاب با اين عنوان است كه در زمينه قبالا و حسيديم در ايران منتشر مي‏شود.
قبالا متعارف ‏ترين اصطلاح سنتي به كار رفته براي آموزه‏ هاي راز ورزانه‏ يهوديت و عرفان يهود، به ويژه عرفان برآمده از سده‏ هاي ميانه تاكنون، مي‏باشد. واژه قبالا، به مفهومي گسترده ‏تر، به تمامي جريان‏ هاي پي‏آيند رازورزانه يهوديت اشاره دارد كه از پايان دوره معبد دوم پرورش يافته و سامان پوياي تاريخ يهوديت شده است. قبالا پديده‏اي يگانه است و نبايد آن را همسان با مفهوم «عرفان» در تاريخ دين انگاشت. در واقع قبالا عرفان است، اما همزمان، دربرگيرنده دو مفهوم و معناي «رازورزي = نگرش اشراقي» و «يزدان‏شناسي» است. اين بن‏پاره‏هاي عرفاني و رازورزانه، هر دو با مفهوم قبالا هم‏سو هستند و گاه تا حد زيادي سبب آشفتگي ذهني و برداشت مردمان مي‏شود. از ديد برخي قبالا، خِرَد، خودپديده‏اي عرفاني انگاشته مي‏شد. سنت اصلي عرفان يهود، آئين قبالاست. اين آئين نشان‏گر سير و سلوك راه مقدس زندگي است كه با رهروي بر عارف گشوده مي‏شود و دربرگيرنده دورنمايه يزدان ‏شناسي و آفرينش ‏شناسي است.
مهم‏ترين سند مكتوب اين آئين، كتاب: روشنايي (زُهَر) است كه ابتدا به زبان آرامي، در اواخر قرن سيزدهم در اسپانيا نگاشته شد. اين كتاب تفسيري روشن‏گرانه است بر تورات، بيان‏گر تعليم عرفاني درباره گوهر ناشناخته يزدان، يزداني كه در غايت «نامتناهي» است و نمي‏توان هيچ سخني درباره او گفت.
بنيادي‏ترين انديشه ‏هاي مكتب‏‏هاي قبالايي در مهم‏ترين و معروف‏ترين كتاب آئين قبالا، يعني كتاب زُهَر (Zohar) (روشنايي) به صورت مجموعه ‏اي از رساله ‏هاي عرفاني آمده كه در ميان قبالاهاي كاستيلي نخستين سال‏هاي 1280 دست به دست مي‏شد. از پي آن، بين سال‏هاي 1285 و 1335، قباليست‏ها كتاب‏هاي بسياري را براساس متن زُهَر ترجمه، تفسير و اقتباس كردند كه به ويژه به پذيرش اين متن به مثابه كتاب مقدس خدمت بزرگي كرد.
پس از ميانه سده سيزدهم، قباليست‏ها، سلسله مقالاتي را پديد آوردند كه راه و روش‏هاي طريقه ‏هاي دستيابي و تجربه‏ هاي وجدآميز را مورد بحث قرار مي‏داد و تجربه‏ هايي اين گونه را توصيف مي‏كرد.
با اين همه قبالا يكي از شيوه ‏هاي فكري در انديشه يهوديت است كه مورد قبول بسياري از علما و انديشمندان يهودي نمي‏‎باشد و آن را جرياني انحرافي از يهوديت فقهي و حاخامي مي‏دانند و حتي آشنايي با اين شيوه فكري را براي يهوديان توصيه نمي‏كنند.


-------------------------------------

Ghabala-قبالااواخر قرن سیزدهم میلادی، در شهر کوچک آراگون واقع در اسپانیا، شخصی به نام مُشه دولئون ادعا نمود کتابی پیدا کرده که از نظر محتوا بسیار با ارزش و دارای قدمتی دیرینه است. پس از بررسی انجام شده توسط دانشمندان، اعلام گردید که کتاب مزبور «زوهر» است که توسط انسانی عالی‌مقام به نام ربی شیمعون بریوحای در قرن دوم میلادی به نگارش درآمده و تأکید نمودند این کتاب بسیار با اهمیت است و از نظر ارزش مذهبی، بعد از کتاب مقدس قرار دارد.
طبق شواهد مندرجه، ربی شیمعون بریوحای، معاصر و دوست ربی مئیر بعل هنص بوده و هر دو در محضر دانشمند معروف، ربی اکیوا، در دانشگاه الهیات در بنی براق، سال‌های متمادی به کسب دانش مشغول بودند و در دورانی که سرزمین مقدس تحت سلطه‌ی رومی‌ها قرار داشت، آنان از مبارزین به نام به شمار می‌آمدند.
رومی‌ها با قوانین وضع شده از سوی قیصر روم «آدریانوس» و به امر وی، دائم به آزار و شکنجه‌ی یهودیان می‌پرداختند و آنان را از انجام فرائض دینی و تحصیل تورات منع می‌کردند. ربی شیمعون و پسرش ربی العازار برای فرار از چنگ رومیان متجاوز که در پی اعدام آنها بودند، اجباراً به غاری به دور از شهر پناه بردند. در آن‌جا ربی شیمعون به اتفاق فرزندش به مدت سیزده سال به مطالعه و تحقیقی درباره‌ی رازهای تورات پرداختند. آنان طی اقامتشان، از آب یک چشمه و میوه‌ی درخت کرنو تغذیه می‌کردند. این دو دانشمند عالی‌مقام تلمود، حاصل بررسی‌های عمیق خود را در مفاهیم تورات، به صورت کتاب «زوهر هقادوش» تدوین کردند که تعالیم، مکتب کبالا و رازهای عرفانی شریعت یهود از آن نشأت گرفته است. ربی شیمعون بریوحای از مرگ نمی‌هراسید و آن را لذتی عظیم به خاطر الحاق به ذات احدیت می‌دانست. از این رو، روز رحلت او، به هله‌لویا شهرت یافته است. هله‌لویا در زبان عبری به معنای لحظه ورود داماد به حجله می‌باشد.
از قرن شانزدهم مرسوم بوده که در هجدهم ایار، سال‌روز درگذشت ربی شیمعون که مصادف است با 33 عومر (لگ به عومر) مراسم جشن در جوار آرامگاه وی برگزار شود. همه ساله این مراسم، باشکوه خاصی توسط ده‌ها هزار نفر برگزار می‌گردد. زائرین ضمن حرکت در مسیر منتهی به مقبره ربی، در شهر مرون به رقص و پایکوبی و خواندن سرودهای شاد با مضامین مذهبی می‌پردازند. طی این مدت سیزده سال، ربی شیمعون به کمک تزکیه و فراغت خاطر از همه‌ی تعلقات مادی دنیا چشم پوشید و خود را به مرحله نهایی عرفان و کمال رسانید. در طی این مدت، هرازگاهی دوستان و هم‌مسلکان چه برای کسب تعلیمات سیاسی و چه کسب دانش و معنویات، در خفا برای دیدن ربی شیمعون به غار در رفت و آمد بودند تا ضمن برگزاری جلسات عرفانی و مذهبی با تبادل‌نظر در مورد آیات مختلف تورات و دیگر مسایل، از محضرش استفاده کنند.
پس از انتصاب آنتونی توس بیوس و لغو احکام ظالمانه‌ی آدریانوس، آزادی بیش‌تری به اجتماع یهودیان داده شد و ربی شیمعون و فرزندش از پناهگاه خود خارج شدند. ربی شیمعون با وجودی که جسمش رنجور و بی‌توان شده بود، توانست به کمک نیروی ایمان و قدرت معنوی، بیماری خودش را شفا بخشد. دیری نپایید که با عزمی راسخ در شهر طبریه، دانشگاه خود را مجدداً گشود و به تدریس الهیات پرداخت. ربی شیمعون به موازات تدریس میشنا و تلمود، مکتب عرفانی خودش را به صورت دانشی مستقل پایه‌گذاری نمود و باعث اشاعه‌ی فلسفه‌ی اشراق گردید.
از آن‌جائی که دامنه‌ی این علم پایانی نداشت، بعدها افکار و عقاید وی بین دانش‌پژوهان نسل به نسل منتقل گردید و در هر دوره، عرفای نامی یهود هر یک به سهم خود بر این دانش بیش از پیش افزودند.
با اشاعه‌ی فرهنگ، پس از کشف کتاب زوهر و اشاعه‌ی علم کبالا در اسپانیا، مکتب کبالیسم در سایر ملل به ویژه در اروپا شکوفا گردید و در کم‌تر از یک ربع قرن حتی از مرزهای اروپا پا فراتر نهاد، به طوری که نه تنها فرهنگ مسیحیت را تحت تأثیر قرار داد، بلکه سایر فرهنگ‌ها به ویژه فرهنگ عرفانی سایر اقوام، از جمله هندوها، بودایی‌ها و فرهنگ اسلامی را بیش از گذشته تحت‌الشعاع قرار داد.
واژه‌ی قبالا در فرهنگ عبری از ریشه‌ی قَبلّ به معنای پذیرش آمده و به معنی پذیرش قوانین می‌باشد و آن دستورات و یا به نوعی تفسیرهای تورات است که به شکل عرفانی در راستای تورات شفاهی توسط علما جهت کشف اسرار غامض آن به رشته‌ی تحریر درآمده است. آئین قبالا یا عرفان یهود، سنتی شفاهی بوده که نخستین بار از قرن یازدهم درمیان یهودیان اسپانیا و جنوب فرانسه رایج گردید و پس از دو قرن، نخستین آثار مکتوب قبالایی که تفسیری عرفانی بر اسفار پنج‌گانه‌ی تورات بود، به وجود آمده است. هسته‌ی اصلی قبالا را می‌توان در گفتارهای تلمود و در دو بخش خداشناسی و خودشناسی دنبال کرد. هدف قبالا، نخست برقراری ارتباط میان دنیای فانی و جهان آخرت و هم‌چنین بیداری در برابر شر و نفس اماره و دستیابی به حد کمال است، که البته بخش اعظم آن حول محور نجوم، حروف و اعداد بنا گشته است. تفسیرهای قبالا را می‌توان هم‌چون کلیدی دانست که می‌تواند گشایش‌دهنده‌ی تمام رموز جهان و خلقت بشریت باشد. در این کتاب عجیب و تکان‌دهنده که امروز به نام قبالا شهرت یافته، سخن در مورد ماوراءالطبیعه به میان آمده است. از ورای مادیات از تأثیر امواج و انوار ساطع سیارات و ستارگان بر زندگی انسان، چگونگی پیدایش کائنات، عوامل ناشناخته‌ی دنیای خارج از حیطه‌ی قدرت فکری انسان‌ها، از مجهولات، هم‌چنین از راز آفرینش به صورت علمی، از تأثیر کواکب بر روی کره‌ی زمین و تأثیر هر کدام در حیات موجودات زنده، از انرژی و ماده و تبدیل آن‌ها به یک‌دیگر، از معادلات چند مجهولی، از جبر و مقابله، از انجام معجزه توسط انسان و پیش‌گوئی برای آینده و چگونگی پیدایش نقطه‌ی مبدا از ما و از دنیای پیشرفته‌تر از دنیای ما، خلاصه از یک نظام و اصالتی عالی و بی‌نقص، از شناخته‌ها و ناشناخته‌ها و موجودات محاط در فضا، از بود و نبود، از قدرت عظیم مرکزی و یک اراده‌ی مافوق تصور، یک منشاء ابتدا و انتها، ازلی و ابدی (که در عرف، آن را خدا می‌نامیم) بحث می‌کند.
زوهر و پیامدهایش: علمای کبالا به ویژه متأخرین آن‌ها بر این باورند که اساساً متون کلاسیک قبالا و دیگر مطالب کتاب زوهر، نشأت گرفته از افکار ربی شیمعون بریوحای می‌باشد که به هنگام مخفی شدن در آن دوران سیزده سال، شکوفا گشت. زوهر پیام‌آور آنست که جهان در یک موقعیت استثنایی، با نظمی خاص و الهی آفریده شده است و تا بی‌نهایت ادامه خواهد داشت. واژه‌ی زوهر در فرهنگ‌نامه‌ی عبری، به معنای روشنایی، درخشش و فروغ آمده است. هدف اصلی از نگارش این کتاب، تفسیر و پی بردن به اسرار نهفته در آن بود. زوهر تأکید می‌کند که می‌بایست قادر مطلق را به معنی مطلق شناخت و با ایمان خالص، تورات را مطالعه نمود. علمای یهود بر این عقیده‌اند که با نگرش عمیق بر تورات و مطالعه‌ی زوهر، قادر خواهند بود از تیره روزی‌ها و پیش‌آمدهای بد که بر سر ملت یهود هرازگاهی غالب می‌شود، آگاهی یابند و از بروز آن جلوگیری نمایند.
روایت است مطالبی که تحت عنوان پاتح الیاهو در مقدمه‌ی زوهر به نگارش درآمده است، توسط الیاهو هناوی به هنگام تشکیل اولین جلسه‌ی درس در حضور ربی شیمعون، بیان شده است. الیاهو هناوی که در میان آن‌ها در سم انسانی متجلی گشته بود، جلسه‌ی درس را با این سخنان آغاز نمود.
ای پروردگار هر دو جهان، تو واحدی اما نه چون عدد یک که در حساب و شماره می‌آید، زیرا عدد یک قابل کاهش و افزون است. اما یگانگی تو واحدیست مطلق که هرگز تغییری در آن پدید نیامده و نخواهد آمد. طبق یک سنت دیرینه، قبل از شروع هر تفیلا به ویژه در میان شرقیان، این مقدمه قرائت میشود. در این گنجینه، تفیلاهای بسیار زیبای دیگری هم وجود دارد، که از آن جمله می‌توان دعای «بریخ شمعه» را نام برد که هنگام بیرون آوردن تورات جهت تلاوت آن از جایگاهش در کنیساها خوانده می‌شود، نیز سروده‌ی معروف لخادودی است که توسط یکی از عرفای قبالیست به نام ربی شلومو القباتیض سروده شده که در کنیساها در عصر جمعه هنگامی که به استقبال شبات می‌رویم قرائت می‌نماییم.
ربی شلومو در این سرود زیبا، شبات را به نام عروس ملت یهود می‌خواند و تأکید می‌کند که بر هر فرد یهودی واجب است که به استقبال این نوعروس برود و به او شادباش بگوید و او را در زندگی و کانون خانواده‌ی خویش حفظ نماید. ناگفته نماند در آئین یهود، شبات مقدس محسوب می‌شود. شبات به عنوان یک عهد و پیمانی است بین خداوند و ملت یهود. زیرا یکی از احکام ده فرمان که در کوه سینا بر حضرت موسی نازل شد، نگاه‌داری شبات است. خداوند می‌فرماید: «روز شبات را به خاطر داشته باش و آن را مقدس بدار».
ربی شیمعون بریوحای می‌فرماید: اگر یهودیان فقط دو شبات را طبق اوامر خداوند به جای آورند، خداوند آن‌ها را نجات خواهد داد.