آرش آبايي، متولد 1350، فوق ليسانس مهندسي عمران از دانشگاههاي خواجه نصير و امير كبير، حدود 20 سال است كه فعاليت مذهبي دارد، وی هم اکنون پيشنماز كنيسه و قاري تورات و سخنران دینی در مناسبتهای مذهبی کلیمیان است. آبایی همچنین معلم تعليمات ديني يهود در دبيرستانهاي كليمي. و تدوينگر نهايي سري جديد كتابهاي تعليم ديني يهود در دبيرستان، نیز بوده است و عضو گروه بازنگري و آمادهسازي فرهنگ فارسي به عبري سليمان حييم ميباشد. وی حدود 7 سال مسوول امور فرهنگي انجمن كليميان تهران و سر دبير نشريه افق بينا ( ارگان انجمن كليميان تهران) بوده است. آبایی اگرچه اکنون مسوولیتی در انجمن كليميان ندارد اما همچنان از فعالان مذهبي و اجتماعي کلیمیان ایران است و در اكثر همايشهاي گفتگوي اديان، ارائه کننده مقاله و سخنرانی و یا عضو شركت كننده است. وی در همايشهايي هم در خارج از كشور مثل كشورهاي سوئد، روسيه و آلمان به عنوان نماينده ايران شركت داشته است. همچنين از درون جامعه كليمي با برخي نشريات نيز به صورت ارائه مقاله و يا مصاحبه و نيز در ويراستاري برخي كتابها كه در زمينه يهود است، همکاری داشته است.
آنچه می خوانید بخش اول گفتگویی است که خبرگزاری آینده روشن با این دین پژوه کلیمی انجام داده است.
آینده روشن: به نظر میرسد میان موعود باوری در یهود و ايده برگزیدگی قوم بنی اسرائیل پیوندی خاص وجود دارد. دیدگاه شما در خصوص آموزه برگزیدگی این قوم و ارتباط آن با موعود باوری در یهود چیست؟
وقتي از يهود سوال مي شود بايد روشن كنيم
در مورد برگزيدگي هم همانند ديگر سوالات همين قضيه وجود دارد. طبق متن صريح تورات و كتب انبياي يهود و تلمود، قوم يهود برگزيده است زيرا كه در آن زمان تنها قوم خدا پرست و يا حداقل تنها قوم داراي شريعت مدون خدايي بوده است.
( با توجه به اين نكته كه دين زرتشت براي يهود كلاسيك شناخته شده نيست و حتي اگر بگوييم زرتشت از نظر تاريخي مقدم بوده است، ذكري از آنها به ميان نيامده است يا به زعم يهود آن زمان موحد شمرده نشده اند.)
بنابر اين در آن وقت يهود بوده و جهاني از كفر لذا اعتقاد به برگزیدگی كاملا منطقي بوده است.
اما مسلم است كه بعد از پديد آمدن اسلام و مسيحيت، (هرچند كه يهود شايد موضع ديگري نسبت به آنها داشت) چون اينها موحد بودند، اين برگزيدگي كم رنگ شد و آن شكل خود را از دست داد ولي معناي ديگري از برگزيدگي كه در خود تورات به صراحت ذكر شده و امروز هم كساني كه همچنان ادعاي برگزيدگي يهود را دارند مي توانند به آن استناد كنند ، اين است:
خداوند در تورات (خطاب به بني اسرائيل) مي گويد : شما «مملخت كهنيم » هستيد .
مملخت كهنيم يعني مملكت كاهنان. در يهود يك تيره اي داريم مانند سادات در اسلام كه اينها سبط لاوي هستند و گروهي از آنها كه از نسل حضرت هارون هستند ، كاهن يا كهن خوانده مي شوند و در زمان آبادي بيت المقدس اين گروه تنها عهده داران مراسم رسمي عبادت و تقديم قرباني بودند، يعني واسطه اي بودند ميان بني اسراييل و خدا.
كاهنها گروهي هستند ( البته در زمان كنوني كاهنها هستند اما وظايفشان ديگر مانند آن زمان وجود ندارد) كه يهودي هستند اما يهودياني برگزيده از ميان بهوديهاي ديگر كه به خاطر اصل و نسبشان انتخاب شدند كه مراسم عبادي و قرباني ها را انجام بدهند.
به طور مثال صحن بيت المقدس از نظر قداست درجه بندي شده بود مكاني وجود داشت كه همه مي توانستند به آن وارد شوند و در يك مكاني زنها نمي توانستند وارد شوند و در مكاني ديگر فقط سبط لاوي مي توانستند وارد شوند و يك قدس الاقداسي داشتند كه همان نقطه مركزي بيت المقدس
وقتي در تورات مي گويد شما مملكت كاهنان هستيد ، اين موضع را نسبت به جهان اعلام مي كند يعني ميگويد نسبت شما به جهان همانند نسبت كاهن است به ساير يهوديان. پس برگزيدگي شما نسبت به جهانيان به اين صورت است كه قرار بوده شما مراسم عبادي را به نيابت از ساير اقوام جهان انجام بدهيد يعني شما نسلي از انسانها هستید كه به دليل سابقه يا هر چيز ديگري براي انجام مراسم عبادي برگزيده شده اید.
در مناسک یهود نیز سمبلی از این جریان وجود دارد در يكي از اعياد یهود كه جشن سكوت يا عيد سايبان ها نام دارد و هشت روز است، در روز آخر هفتاد گاو يا گوسفند به نشانه هفتاد قوم جهان قرباني ميشود نه فقط براي يهوديها ، بلکه يهوديها قرباني مي بردند براي كل مردم جهان، جهانياني كه شايد اصلا اطلاعي نداشتند كه يهوديان چه كساني هستند و يا چه مي كنند.
اين تعبير ديگري است از برگزيدگي قوم يهود هر چند كه نظر نهايي نيست و چه بسا كساني سر سختانه به همان معاني اوليه برگزيدگي معتقد باشند و گروهي ديگر اين مساله را تمام شده و متعلق به زمان گذشته بدانند.
آینده روشن: برخی بر این باورند که یهودیان چون از طرفی خود را برگزیده می دانستند و از طرفی در طول تاریخ وعده های الهی در مورد این قوم برگزیده تحقق نیافت، کم کم بر اندیشه موعود و ماشیح متمرکز شدند. آیا تبیین اینچنینی از موعود باوری یهود به نظر شما صحیح است؟
اين مساله هم به تفاسير مختلف برمي گردد. آن چيزي كه در متن مقدس صراحتي در مورد آن نباشد، تفسير بردار است و تفسير هم بر اساس عقايد و احساسات انسانها انجام مي شود.
عده اي بر اين باورند كه لفظ ماشيح و اشاره به او از ابتداي آفرينش جهان بوده است. هر چند در خود تورات كلمه ماشيح ذكر نشده ولي به استناد آيات اوليه تورات، در هفت روز آفرينش جهان، در يكي از اين روزها و مراحل آفرينش گفته شده است كه روح خداوند بر سطح آبها پرواز مي كرد واين روح خداوند را اولين اشاره دانسته اند بر روح ماشيح و منجي كه از ابتدا قرار بوده است بيايد .
استناد ديگر به تورات سخني است از حضرت يعقوب كه در هنگام فوت فرزندان را جمع مي كند و مي گويد تركه
حضرت يوسف هميشه بشارت مي داده است ( اسارت بني اسراييل در مصر شايد در پايان دوران يوسف بوده و يا اينكه ايشان پيش بيني مي كرده) و مي گويد كسي خواهد آمد كه نشان مي دهد خداوند شما را مورد تفقد قرار مي دهد .
يعني همانطور كه شما اشاره كرديد ، هميشه به دنبال اين بوده اند كه بگويند رنج با ظهور منجي پايان مي يابد و تمام مي شود.
اما به طور صريحتر كلمه مسيح يا ماشيح (لفظ مسيح، همان معرب لفظ ماشيح عبري است) را در كتب انبياي يهود اشعيا، ارميا، ميخا و زكريا مي بينيم كه در آنجا اشاره به موعود كرده اند كه مي آيد و صلح را برقرار مي كند. اين آيات معروف است كه گرگ با بره خواهد خوابيد و نيزه ها و شمشيرها به قيچي باغباني و گاو آهن تبديل مي شوند و اينها به صراحت در كتاب مقدس يعني كتب انبياي يهود و بعد از تورات آمده است. در برخی قسمتهای این کتابها هم نسبت فردي به او داده اند و مثلا كوروش را در كتاب اشعياي نبي، مسيح خداوند ذكر مي كند . چون كورش كسي بود كه اولين تبعيد بني اسراييل را پايان داد و بعد از اينكه آنها به ايران باستان پناهنده شدند، كورش، آشوريها را شكست داده و سرزمین اسرائيل را تسخير كرده و به يهوديها اجازه مي دهد برگزدند و براي دومين بار معبد بيت المقدس را بنا كنند . و همين كار او باعث شده كه او در يهود يك نجات دهنده تلقي شود و به او لقب مسيح يا ماشيح داده شده است.
بنابر اين ايده ها از ابتدا وجود داشته است و در جاهايي هم به صراحت گفته شده ولي بعد از تبعيد نهايي يهود است که در تلمود به صورت مفصل در مورد ماشيح صحبت شده است. شرايط ظهور او، اينكه او كه هست و چه خواهد كرد ، همه اينها در تلمود كه 1500 سال پيش تدوين شده آمده است.
بعد از تلمود بر حسب نوساناتي كه در تاريخ يهود بوده است گرايش به اين باور گاهي زيادتر و گاهي كمتر شده است و تقريبا مي شود گفت با رفاه و امنيت يهوديان نسبت عكس داشته است. هر جا رفاه و امنيت كم شده است آنها بيشتر به دنبال منجي بوده اند و هر جا رفاهشان بيشتر شده است اين مساله كم رنگ شده است.
به طور مشخص در حدود سال
اين فرد با ايده بازگشت به دوران كتاب مقدس و شكست دادن دشمنان خدا قيام مي كند و برابر رومي ها شورش مي كند و اتفاقا يكي از بزرگترين عالمان تلمودي به نام ربي عقيوا تمام شاگردانش را به عنوان سپاهيان او مي فرستد و باور داشته است كه او همان مسيح موعود است. البته بركوخبا شكست مي خورد و اكثر شاگردان و طلاب مذهبي مكتب او كشته مي شوند. اين جريان يك مثال است و در تاریخ یهود بارها تكرار شده است.
آینده روشن: هم اکنون در میان کلیمیان چه اعتقاداتی در مورد برگزیدگی و موعود باوری وجود دارد؟
وضعيت فعلی را بايد بر حسب ميزان پايبندي گروههاي يهودي به باورهاي يهودي دسته بندي كنيم. در جوامع سنتي (يا اكثرا سفارادي ) همه چيز سنتي است و عقايد دسته بندي نمي شود. در اينچنين جوامعي مثل جامعه ايراني اگر سوال كنيد كه شما چه جور يهودي هستيد؟ جواب اين است كه ما يهودي هستيم و همه خودشان را از نظر گروهبندي يكي مي دانند.
اما در جوامع غربي كه گرايش خاصي به دسته بندي و قراردادن هر چيزي در جاي خود هست، همين يهوديها وارد طبقه بندي مي شوند. از يهوديان ارتودوكس و بسيار پايبند به احكام و قوانين ديني گرفته تا يهوديان ميانه رو تر و محافظه كار و تا گروههاي نو گراي امروزي يعني يهوديان رفرميست (يهودياني كه حتي حاضر شدند ساختارهاي كهنه عقايد يهود را بشكنند و چيز جديدي از آن در آورند). به همين نسبت نگاهشان به ماشيح و موعود در يهود تفاوت دارد.
اگر بخواهم تقسيم كنم بايد بگويم سنتي ترين و معمولي ترين اعتقاد همين است كه موعود به صورتي معجزه وار ظهور خواهد كرد و يك دنياي كاملا تخيلي و يك اتوپيا را به بار خواهد آورد و مشخصا هدف اصلي او يهوديان خواهد بود که از اين اسارت و پراكندگي جهاني به زعم خود رها مي شوند و به بيت المقدس بر خواهند گشت و در آنجا حكومتي تشكيل خواهند داد و آداب و رسوم اوليه عبادت كه در تلمود ذكر شده دوباره احيا خواهد شد. در مرحله بعد
اكثر عقايد سنتی بر اين است كه وقتي ماشيح بيايد ما دنياي بهشتي خواهيم داشت، تابلويي تخيلي و بسيار زيبا و در افراطي ترين نگاه. در آن زمان توبه هم معنايي نخواهد داشت چون گناهي نيست كه توبه اي باشد و حتي مردم نيازي به كار هم نخواهند داشت چون كار مجازاتي است كه خدا براي آدم اول قرار داده و با آمدن ماشيح انسان به همان باغ عدن اوليه بر مي گردد.
اين سنتي ترين اعتقاد است به طوري كه در نمازهاي سه گانه يهود هم بندي به طور مشخص به دعا براي ظهور ماشيح اختصاص پيدا كرده است.
در ساير گروهها ي يهودي شاهديم كه هر قدر گروههاي يهودي از اين سنتهاي تلمودي دور شده اند وبه عقل گرايي روي آورند، اين اعتقادات نيز تغيير کرده است.
مثلا "هارمبام" يا "موسي بن ميمون" كه از فلاسفه بزرگ يهودي است و فردي عقل گرا بوده است و اتفاقا همين فرد بوده است كه اعتقاد به ماشيح را وارد سيزده اصل ايمان يهود كرده است(اصل دوازدهم از اصول سيزده گانه يهود اعتقاد به ظهور ماشيح است) او اعتقاد دارد وقتي ماشيح بيايد دنيا روال عادي خو د را دارد و از يك نگاه معجزه وار به يك باور روز مره مي رسد.
ماشيح فردي است كاملا عادي از نظر جسماني و شخصيتي( نه از لحاظ علمي و معنوي كه او را بسيار والا مي دانند) او ظهور خواهد كرد و مصلح دنيا خواهد بود و جهان به آرمانهايش نزديكتر مي شود و اين فرد مثل تمام انسانهاي ديگر مي ميرد و فرزندان او جانشينش مي شوند و هيچ اتفاق معجزه واري نمي افتد. مي بينيم كه اين نگاه بسيار عقل گرا ست.
گروهاي ديگري نیز هستند مثل عارفان يهود كه اعتقادشان بيشتر به اين سمت معطوف مي شود كه ما بايد سعي كنيم خودمان، ماشيح شويم . يعني ما بايد از نظر شخصيتي خود را به ماشيح نزديك كنيم و اين سعی ماست که ماشيح را خواهد آورد.