رازوارگی، صهیونیزم و موعود گرایی، خواستگاه كابالا بر اساس تفسيرات صوفيانه حلولي، ميراث يهودي از كتب تورات و تلمود است.
حركت جهاني صهيونيسم امروز به عنوان يكي از ثمرات كابالا بر همه جهانيان آشكار گشته است. حلوليت در تصوف يهودي از ايمان به توحيد كيهاني نشات ميگيرد . به اين معنا كه طبيعت ، انسان و تاريخ كه در آن خدا ، مردم و زمين با يكديگر متحد ميشوند و تنها يك قانون (قانون گنوسی باطني) بر عالم حكمراني خواهد كرد.
(اين قانون بر ميگردد به تفاسير باطني و نوشته هاي متون سحر و جادو)يكي از نتايج اعتقاد به حلوليت در اصل ما امروزه به شكل سكولاريزم آشكار شده است .
ما حصل بحث آنكه صوفي يهودي براي آرامش نفس خود و خدمت به خدا تلاش نمي كند بلكه تلاش مي كند تا از طريق اين تصوف قدرت تغيير پيدا كند و در واقع نوعي سلطه امپرياليستي بر جهان پيدا كند.مهمترين دليل مبني بر ارتباط كابالائيسم با سحر و جادو از اعتقاد به اين مطلب برداشت مي شود .
بعد از تشکیل مکتب لوریا توسط اسحاق نابینا ، مانيفيست كابالاي لورياني مشاركت همه يهوديان در تلاش براي رهايي و وصول به هدف يهود كه بازگشت بني اسرائيل به فلسطين است عنوان شد . كم كم اين حركت در ابتداي قرن 16 سيطره فكري خود را بر جماعت يهود تثبيت كرد.
از جمله مظاهر و نشانههاي آن كه امروز نيز به يك عادت ديني بين يهوديان درآمده است مي توان به فراگير شدن صلوات هاي مخصوص و ادعيه و تسبيحات و ابتهالات اشاره كرد. به اين ترتيب كابالاي لورياني تاثير خود را روز به روز در يهود افزايش داد تا آنجايي كه به عمق امور تشريعي و فقهي نفوذ پيدا كرد .
كم كم این نفوذ چنان پیشرفت کرد كه عرفاي كابالا شاني رفيع تر از خاخامهاي يهود پيدا كردند و نفوذ خود بر خاخامها را نير افزايش دادند (حدود 1630-40 ميلادي) تا آنجا كه به تفكر غالب يهود تبديل شدند. در آغاز قرن 17 حركت حسيدي بين يهوديان اروپاي شرقي فراگير شد كه به سبب پيشرفت عرفانها و به مرور زمان افزايش جنبشهاي روشنگرانه اثر خود را از دست داد تا آنكه حركت صهيونيسم اعلام وجود كرد و خود را وارث مشروع و قانوني ميراث يهودي خواند و معتقد بود كه ملت يهود بايد به موطن اصلي خود باز گردد پيش از آنكه مسيح بن داوود موعود ظهور كند.
حركت صهيونيسم نماد حركت خود را تثليث وابستگي رهايي (خدا-مردم-ميهن) قرار داد و شعار خود را رستگاري حلولي و رهايي قومي بشارت داده شده .بدين وسيله هدف اصلي كابالا استيلاي بر زمين و انتقال يهود به فلسطين و آواره سازي عرب ساكن در آن قبل از ظهور مسيح بن داوود موعود گشت .
مسيح بن داوودي كه در نهايت تاريخ ظهور مي كند و سروري جماعت اسرائيل را در زمين به عهده خواهد داشت و دشمنان يهوديت همه بوسيله او نابود خواهند شد . كابالا و روش ميراث آن در تفسير متون مقدس يهود و طرق آن در طي طريقت عرفاني بوسيله ي سحر و رهايي قوم يهود ، كم كم از اواخر قرن 18 سلطه كامل خود در تفكر اقوام يهود و در جهان حكم فرما كرد.با مرور و مطالعه متون مقدس يهود ديده ميشود كه هيچكدام از انبياي بني اسرائيل وقت معيني را براي ظهور مسيح موعود(مسيح بن داوود) و رهايي قوم يهود مشخص نكرده اند اين انبيا اعتقاد داشتند كه اين امري غيبي است كه خدا آن را از آنان مخفي نگاه داشته است. جز يك اشاره از دانيال نبي كه گفته است :
" در آخر الزمان و هنگام ظهور مسيح بن داوود بر ملت يهود و شهر مقدس (اورشليم) حدود 70 هفته ميگذرد بطوريكه گناهان و خطاهاي زيادي در طي آن اتفاق مي افتد.. خداوند براي كفاره گناهان هفت هفته مهلت ميدهد و بعد از آن 27 هفته بحراني ميآيد و خليج را در بر ميگيرد. "البته دانيال نبی به كيفيت محاسبه اين روزها و ايام هيچ اشاره اي نكرده است .
بعضي از يهوديان ميگويند ممكن است اين اعداد رموز الهي باشد براي هركس كه تورات،تلمود و ديگر كتب يهودي را بخواند و آن را رمز گشايي كند.
يهود اعتقاد دارد كه اين اعداد رموز الهي است و هركس كه كتب تورات،تلمود و ... را بخواند (بخصوص النبييم و بعنوان بارزترين آنها زوهر و السناء) در آن بسياري از اعداد رازگونه و داراي معاني خاص را مشاهده ميكند.
يهود معتقد است كه موسي اين اسرار الهي را بصورت خاص و بي واسطه از يهوه آموزش ديده است و آن را مكتوب كرده است و بر اساس اين آموزشها ما امروز ميتوانيم ارزش سحرگونه ی عددي حروف ابجد عبري را نتيجه گيري و استنباط كنيم و از اثرات خارق العاده آن در زندگي بهره مند شويم.
عنصر رازوارگي از ابتدا در ديانت يهود وجود داشته است و امروز كابالاييست ها ميراث دار آن هستند و هدايت آن را در يهود بر عهده دارند. اين رازوارگي هميشه مبناي تعامل يهود با عالم بوده است .
در زمانهاي قديم آنها اين موضوع را انكار نميكردند امروزه نيز شواهد و قرائن فراواني مبني بر استفاده كاهنان يهودي از كليدهاي سري و راز گونه براي تاثير بر قوانين طبيعي و نظام آفرينش به دست آمده است. ایشان يك مثال آشكار در اين مورد را الحية النحاس(مار نحس) میدانند كه موسي استفاده آن را از يهوه آموخت تا از آن براي شكست دشمنان استفاده كند. ممكن است كه بگوييم اين يك معجزه الهي بود كه سحر در ان تاثيري نداشته است حال آنكه با كمي دقت در متون مقدس يهود در مي يابيم اعداد نقش اساسي را در آن بازي مي كردهاند.
اصول سحر مصري كه بر سحر وارگي اعداد تمركز زيادي داشته است نيز بر افكار مولف اسفار تورات و عهد قديم بسیار موثر بوده است. كاباليست ها معتقدند كه حكمت مخفي (رازوارگي اعداد) بوسيله خداوند شخصا به كابالا ها منتقل گشته است. كابالا در معناي لفظي نيز به معناي قبول كردن و ملاقات خداوندي است.
كه به اعتقاد آنها اين ملاقات الهي حاصل نمي شود جز با ميراث بر جامانده و استمرار يافتن آنها در تفكر يهود و پافشاري بر آن و همچنين مشورت با خداوند در انجام دادن كارها. يهود امروز متاثر از كابالاست و و مطيع آن است چون آن را امري مقدس ميداند و معتقد است يهوه خود به تنهايي به آنها و بصورت مستقيم تعليم داده است.
كاباليستها معتقدند كه ملائك سبعه و در راس آنها عزازيل (كه در كتاب السناء و زوهر شرح كامل آن امده است و رييس الاييشين هفت گانه بوده و سفري به اخنوخ داشته است) پس از اخراج آدم ابوالبشر (يهود اول) از بهشت بدون اطلاع يهوه !!!
شخصا به او اسرار حكمت خفيه الهي را داده است (او در نزد مسلمانان از جن و شيطان ناميده ميشود مسيحيان نيز او را شيطان مينامند اما يهود ديدگاه این دو آئین را به شيطان ندارند و او را يك فرشته الهي ميدانند كه وظيفه و ماموريتش آزمايش انسان است) كه اين اسرار العليا به دست نوح (يهود ثاني) رسيد و سپس به ابراهيم (ع) كه او نيز اين اسرار را به كاهنان مصري آموخت و موسي نيز اين اسرار را از كاهنان مصري فراگرفت و به سبب آن توانست كارهاي خارق العاده را انجام دهد و با آموزش آن به يهود سبب نجات آنان شود. كابالائيستهاي يهودي معتقدند كه كاهنان مصري وسيله اي بودند تا اين اسرار حفظ شود و به اين وسيله به دست موسي(ع) برسد.
كابالائيست ها اعتقاد دارند كه اگر به جاي ارقام حروف عبري بكار گرفته شود و براي هركدام از اين حروف ارزش عددي خاص آن در نظر گرفته شود داراي قدرت و تاثير بسيار فراواني خواهد شد. امروزه بين ديانت يهودي و علوم شيطاني نوعي اختلاط ايجاد شده است بطوري كه به اعتقاد آنها حاصل جمع عددي حروف هر اسم داراي قدرت سحري است كه براي دسترسي به آن قدرت ، فرد بايد از شيطان مدد بخواهد تا بتواند قوه خفيه ارزش عددي آن كلمه را درك كند.
( چون يهود بر اساس تفاوت جهان بينيشان با ديدگاه اسلامي شيطان را موجودي پليد نميدانند و او را ملكي ميدانند كه مسخر شده است تا انسانها مورد آزمايش قرار دهد و قدرت علم الاعداد در دستان اوست بخاطر همين از او استمداد ميجويند) در كابالا صداهاي حروف ابجدي و اشكال فعلهاي ايجاد شده داراي اعتبار است و به هر كدام از آنها اعتقاد راسخي وجود دارد و براي هر حرف ارزش خاصي قرار داده شده است و حروف ابجدي عبري بجاي اعداد بكار رفته است.
به اعتقاد آنان شيطان در اثر تركيب قدرت سحر و اعجاز عددي ظاهر ميگردد و كاهن را در شناخت اسرار ياري مي دهد. در اعتقاد كابالا صداها و اشكال حروف عبري مقدس و معتبر است و بايد صداها بالغ و شيوا بيان شود (اسماء فرشتگان، شياطين و اسم اعظم خدا) تا قدرت الهي سهل الوصول تر به دست بيايد. در زمانهاي گذشته كاهنان يهودي اقدام به آموزش و بكار گيري حروف ابجد عبري براي وصول به قدرت الهي به ديگر كاهنان نميكردند مگر يكبار در هر هفت سال . كاهنان كابالايي در هنگام مطالعه مفاهيم و تفاسير تورات اذهانشان را متمركز ميكنند و در هنگام نوشتن اسم اعظم براي درست نوشتن آن حالت تعبد به خود ميگيرند و اگر در نوشتن هر كدام از اين حروف اشتباهي را مرتكب شوند حق تصحيح آن را ندارند چون كه « جايز نيست حرفي بعد از آنکه مکتوب شد خط زده شده يا پاك شود » (بيانگر قداست بالاي كلمات و حروف عبري در نزد كابالا)
كابالا و سحر بيانگر جدي نقش يهود در سحر قديم و توجه به آن قبل از ظهور حركت كابالايي در فرانسه (قرن 14ميلادي و بعد از ظهور حركت حسيدي(در قرن 18 ميلادي ) است. اما سرمنشاء ظهور جدي پديده سحر در بين يهود و ميراث آنان در كجاست ؟
پديده سحر 2800 سال قبل از میلاد مسیح و در روزگار سليمان نبي (ع) همانگونه كه قرآن كريم نيز بر آن صحه گذاشته است آشكار و فراگير شد. كه در آن شياطين و اجنه تسخير شده به فرمان خداوند مامور خدمت به سليمان نبي در اداره امور شدند ضمن آنكه سليمان را به يادگيري و شناخت اسرار الهي و علوم غيبيه مجهز ساختند .
هر چند سليمان بر دستور الهي مبني بر مخفي ماندن اين رموز كفر نورزيد و آنها را بر ديگران آشكار نساخت اما برخي از شياطين كفر ورزيدند و به مردم عادي سحر شيطاني را آموختند. پس آنها آموختند آنچه را كه جدايي و تفرقه ايجاد ميكرد بين زن و شوهر و هاروت و ماروت به كسي جز به اذن خداوند ضرر نرساندند :
"و لقد علموا لمن اشتراه ماله في الاخرة من خلاق و لبئس ما شروا به انفسهم لو كانوا يعلمون" (1) و اينچنين شد كه يهود سحر را از شياطين انساني و اجنه آموخت، همانطور كه در بابل و 5 قرن پيش از ميلاد آنرا آموختند و با تقليد از تعليمات كاهنان مصر نيز كم كم بيشترين توجه را به سحر و جادو مبذول كردند . كه اين توجه به سحر قرنها ادامه يافت و پايه و اساس و حاكم بر خرد آنها گشت .
سحر مكار و حيله گر بيشترين شيوع و گستردگي را در ديانت مصري داشته است و در طي آثاري كه از آن زمان كشف شده ، اعتقاد به سحر در ديانت مصري در تعاويذ، عكسها ، اشكال ، اعداد ، شرايط جوي و یا در كنار همديگر با بيان كلمات معين كه داراي نتايج مافوق طبيعه است ، به چشم میخورد.
اعتقاد به اين نظريه جايگاه مهمي در ديانت مصري داشته است همانطوريكه دست نوشته ها و كتب ديني مصريان ما را به اين اعتقاد ميرساند كه قدرت يك كاهن با ممارست در سحر و تبحر در شناخت اسرار و موفقيتهاي متفاوت به دست مي آيد (بطوريكه حد توقفي براي آن متصور نيست) .
هنگامي كه كاهن شروع به بيان حكمت يا اسماء معيني به شيوه ی ملايم و روشن ميكند ميتواند بيماريها را درمان كند ، آنها را نابود سازد ، ارواح پليد را تسليم كند ، آنها را به تبعيت از انسانها وادارد و يا اينكه بر تمثالها و جمادات احاطه پيدا كند و حتي آن را زنده گردانیده و تسليم فرمانهايش كند.
اين اعتقاد به قدرت كاهنان ناشي از آنجاست كه صاحب اين قدرت اعجاب انگيز اين كلمات سحر آميز را از خداوند فرا گرفته است. در سنايا ، شعائر و شرايط و رموز متون ديني روشن و واضح است و احتمال ، تاويل و تفسير در آن راه ندارد. كاهنان ساحر در اين متون خبرهايي را بيان كرده اند كه مبناي سحرگونه دارد و به معجزه اشاره شده است كه البته اين متون بيانگر اين است كه سحر از مهمترين ابزار آنان در تعامل با جهان آفرينش و ارتباط با ماوراء الطبيعه بوده است. سرچشمه و آغاز اين تفكر انساني پر از حيرت و ترس و سحر و جادو بوده و انديشه ی انساني در ابتداي خلقت را به خود اختصاص داده است.
با رشد و پيشرفت جوامع انساني و خروج عقل آدمي از مرحله طفوليت ، انسان به سمت اخذ عدالت و اصلاح انديشه پيشين و عقايد و روشهاي خرافي حركت كرد و بدين سبب سحر و خرافات در انديشه بشري رنگ كمتري به خود گرفت. بر خلاف تمام جوامع انساني سحر و جادو همچنان در ديانت يهودي جايگاه خود را حفظ كرد.
مشكل يهود همانطوريكه در 2 كتاب آسمانی ادیان اسلام و مسیحیت نيز به آن اشاره شده است قائل شدن جايگاه سركش و تجاوز گر براي سحر است. جايگاه سركش و ناپسندي كه تمام دينشان را در بر گرفت و در جاي جاي آن رسوخ كرد.يهود بعد از عصر تورات مدت زماني طولاني را به سحر مشغول گشت بر خلاف نگاه سياه و سفيد به سحر در انديشه اوليه بنيانگذاران يهود این تصوف سحرآلود ضربه عميقي به ريشه هاي ديانت يهودي زده است(حتي در عبادت يهوه) . به نظر ميرسد كه اعتقادات و تفاسير غلط كابالاها در ترويج شريعت شفاهي سخت ترین آسیب را به شريعت مكتوب و همچنين شريعت شفاهي پيامبران يهود وارد کرده است و اهداف واقعي بنيانگذاران شريعت الهي يهودي را خدشه دار كرده است.
خداوند شريعت شفاهي را به انسانهاي اهل و انبياي يهود بخشيد و به هيچكدام از آنان اجازه تعليم آن را جز به گروهي اندك نداد. در تلمود كلمه كابالا مفهوم روشن و گسترده اي دارد و امكان ندارد كابالا در مفاهيم انحصاري آن درنگ و تامل ويژه نكند.
و همگان جز عده اي اندك از دسترسي به آن قاصر هستند. اين معارف باعث اتصال مستقيم به خدا ميشود تا از معارف آن توسط سحر سيراب شود.
از نظر آنها هركس كه در نزد او حكمت و قدرت خلق كردن مار باشد به كليدي دست پيدا ميكند كه درها را براي نفوذ او در اسرار خفيه الهي باز ميسازد. يكي از كليد ها كه ما را به سمت حمات خفيه الهي رهنمون ميسازد مزمور 147 است كه ميگويد " عظيم هو ربنا و عظيم القدرة"... آنها اين جمله را به كار ميگيرند و در اثر آن وصول طولي و عرضي به درجات خداوندي حادث ميشود و يا با بكارگيري ارزش عددي حروف (236) ، كه نتيجه آن ، نفوذ ده ها هزار فرسخي در آسمان و رسيدن به حدود خداوندي است.
البته بايد توجه داشت كه اين اسماء مقدسه بايد بدرستي تلفظ شود و ناطق آن صائب باشد تا بوسيله آن نگهبانان آسمان درهاي آسمان را به سوي او بگشايند و داخل آن شوند در حاليكه عارف به آن هستند.
کابالیست ها از برابري ارزش عددي كلمه مسيح و مار نتيجه گيري كردند كه مسيح بن مريم (ع) ماري است كه توسط مسيح بن داوود يهودي كشته خواهد شد. مسيح بن داوود مسيح موعود يهودي است كه ما آن را آنگونه كه پيامبر اسلام وصف كرده است "دجال" ميناميم پيروان مذهب كابالا معتقدند كه سحر از طرف خدا و بوسيله انبيا به فلاسفه و حكماي يهود منتقل گشته است و يهود همچنان منظر مسيح منتظرشان از آل داوود نبي هستند كه اگر دست به دعا بردارد تمامي امم نابود ميشوند و جز بنی اسرائیل کسی باقي نميماند .
در اعتقادات کابالائیستها او مي آيد و بني اسرائيل را در قدس شريف به دور هم جمع خواهد كرد و جهان را از غير يهود خالي ميكند و يهوه آن مسيح را براي آنكه عمران و آباداني به مملكت اسرائيل بازگردد و زراعت و آباداني رشد كند و دولت نمونه اي براي تحقق عدالت در جهان ايجاد شود ،خواهد فرستاد.***پي نوشت
:1
- سوره مباركه ي بقره، آيه ي 102