کافه تلخ

۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

دیدگاه یهود در مورد شخص منجی و ویژگیهای او چیست؟


دیدگاه یهود در مورد شخص منجی و ویژگیهای او چیست؟
اعتقاد كلي يهود بر اين است كه ماشيح فردي است كه در هر دوره اي وجود دارد و قابليت مسيح شدن را دارد و اگر شرايط كه عموما از آن به توبه جامعه يهودي تعبير مي شود، محقق شود او اعلام موجوديت ميكند و خداوند ماشيح بودن را به او اعلام مي كند و اگر شرايط آماده نباشد كس ديگري كه او هم در زمان خود لايقترين فرد است مستعد اين مساله است و بالطبع نظرها بيشتر به سوي مراجع مذهبي يا عالمترين فرد است.

اين معمول بوده كه وقتي يكي از عالمان يهود فوت مي كرده است چه بسا مردم با تاسف مي گفتند كه اگر شرايط مهيا ميشد، او ماشيح مي بود و اين قضيه تا آنجا پيش رفت كه گروهي فكري از يهود به نام حسيديم ها كه به تعبير خودشان پارسايان و زهاد يهود هستند و به اجراي احكام توجه بيشتري دارند، در اين دوران اخير رسما اعلام كردند كه رهبر ديني شان همان ماشيح است. آن رهبر اعلام كرده بود كه دوران تبعيد
اعتقاد كلي يهود بر اين است كه ماشيح فردي است كه در هر دوره اي وجود دارد و قابليت مسيح شدن را دارد و اگر شرايط كه عموما از آن به توبه جامعه يهودي تعبير مي شود، محقق شود او اعلام موجوديت ميكند و خداوند ماشيح بودن را به او اعلام مي كند و اگر شرايط آماده نباشد كس ديگري كه او هم در زمان خود لايقترين فرد است مستعد اين مساله است.
دارد تمام مي شود و ما وارد دوران مسيحايي مي شويم و اين تعبير شد كه پس خود او مسيح است و علي رغم اين كه او چند سال پيش فوت كرد هم چنان پيروانش عقيده دارند كه اين مرگ ظاهري است و روزي او دوباره قيام مي كند و بني اسرائيل را نجات مي دهد.

برخی ديگر نيز مثل يهوديت مدرن و رفرم ها و برخي از صهيمونيست ها، ساختار را شكسته و اصلا عقيده شخص ماشيح را كنار گذاشتند و بر این باورند که نيازي به انتظار او نيست. جايگزين اين باور در اعتقاد آنها دوران مسيحايي است يعني ما به جاي منتظر بودن شخص مسيح منتظر دوران هستيم و اين دورا ن هم از طريق اعمال خودمان به دست مي آيد يعني وقتي گروهي تلاش كنند و فضاي بهتري را درست كنند ما به آن هدف كه دوران مسيحايي است نه شخص مسيح نزديك مي شويم.

حتي يهوديت سكولار يعني يهوديت كاملا غير مذهبي هم مثل كارل ماركس كه اصلا كمونيست شدند و احكام و شرايع يهود را به طور كامل كنار گذاشتند، اين ها هم حتي معتقد بودند كه مي شود رسوم و سنتهاي ديني را به طور كامل از يهود گرفت اما اعتقاد و اميد به مسيح و ماشيح و منجي هم چنان در يهود باقي خواهد ماند.

يعني حتي آنها هم به مسيح اعتقاد داشتند ولي راههاي رسيدن فرق دارد. يهوديان سنتي معتقد به لزوم پايبندي اجراي دقيق تر احكام و اخلاقيات يهود هستند براي ظهور ماشيح. اما يهوديان سكولار و مدرن از تلاش مذهبي بيرون مي آيند و به سوي تلاش اجتماعي مي روند. با این تفاوت که اين تلاش اجتماعي را يهوديان رفرم به صورت نيكوكاري و كارهاي خيريه و نظم بخشيدن به جامعه و جهان مي دانند و يهوديان سياسي يا صهيونيستهاي سياسي آن را به جو سياسي مي برند يعني می گویند ما با اقدامات خود براي تصرف سرزميني موعود و پابرجا كردن دولت سياسي به همان دوران طلايي خواهيم رسيد.
اينها تقريبا طيفي از عقايد و باورهاي يهوديان بود در مورد منجي.

اندیشه موعود باوری به لحاظ حساسیت موضوع همواره درگیر آسیبهایی بوده است. همچنان که شما هم اشاره فرمودید در تاریخ یهود و به طور خاص با تلقی سنتی از این آموزه ، این آسیبها وجود داشته است. در این باره بیشتر توضیح دهید.
بزرگترين موردي كه البته نمي توان آن را به عنوان آسيب ياد كرد ولي نكته اي است كه يهود را در برابر انديشه ماشيح محافظه كارتر كرد، ظهور حضرت عيسي بود. اين قضيه نقطه اختلاف ميان يهوديت و مسيحيت است. يعني وعده هايي كه در كتابهاي پيامبران بني اسرائيل در مورد ظهور منجي آمده بود باعث شد به هنگام ظهور عيسي مسيح، خيلي ها به اين باور رسيدند كه اين همان منجي موعود يهود
امروزه برخي گروههاي افراطي يهودي كه معتقد به دوران بهشتي زمان ماشيح هستند، يعني مي گويند در آن دوران انسان به دوران قبل از حضرت آدم برمي گردد و نيازي به كار ندارد و بهشتي مي شود، سوء استفاده هايي كرده اند. بخش عظيمي از طلاب يشيواهاي يهودي چه در اسرائيل و چه در اروپا و آمريكا معتقد هستند كه ماشيح تا چند روز ديگر ظهور مي كند و ما اصلا نه نياز به ساخت و ساز داريم و نه اصلا به كار نيازي هست.
است و از همين جا نقطه اختلاف يهوديت و مسيحيت آغاز شد و اتفاقا همين افتراق و اينكه يهوديان آن انتظاراتي كه از مسيح موعود داشتند را در مسيحيت نديدند، باعث شد كه يهوديان بيشتر مراقب اوضاع باشند.

قبلا گفتيم كه در قضيه بركوخبا در سال 130 ميلادي، يهوديان فريب خوردند و از احساسات آنها سوءاستفاده شد و بعد از اين هم برخی مدعيان دروغين مسيح بودن وجود داشته اند كه با باور مردم مواجه شدند ولي معمولا آنقدر ها فراگير نبوده است. يعني بعد از آن اتفاقات اوليه حضرت عيسي و بركوخبا اگر هم كسي اين ادعا را كرده است، آنقدرها موفق نبوده است.

ولي بر اساس اطلاعي كه من دارم امروزه برخي گروههاي افراطي يهودي كه معتقد به دوران بهشتي زمان ماشيح هستند، يعني مي گويند در آن دوران انسان به دوران قبل از حضرت آدم برمي گردد و نيازي به كار ندارد و بهشتي مي شود، سوء استفاده هايي كرده اند. بخش عظيمي از طلاب يشيواهاي يهودي چه در اسرائيل و چه در اروپا و آمريكا معتقد هستند كه ماشيح تا چند روز ديگر ظهور مي كند و ما اصلا نه نياز به ساخت و ساز داريم و نه اصلا به كار نيازي هست. اين افكار گروهي از جامعه را تحت تاثير قرار داده و اينگونه فكر مي كنند و هر واقعه اي را به نشانه نزديكي دوران ظهور نسبت مي دهند. من يادم هست كه در دوران جنگ خليج فارس مي گفتند اين همان نشانه هايي است كه در تورات ذكر شده است.
اين گونه سوء استفاده ها جزء آسيبهاي اين باور است.

ویژگیهای اندیشه موعود در دین یهود و تفاوت آن با سایر ادیان چیست؟
اين مسلم است كه اصل انديشه منجي و موعود باوري در اكثر اديان وجود دارد. اما تفاوت عمده اي در يهود نسبت به ساير اديان وجود دارد. آن تفاوت این است كه تقريبا هيچ ديني وابستگي تاريخي و مكاني به نقطه خاصي ندارد . اديان ديگر مثل اسلام ، مسيحيت و زرتشت و.....آزادانه در فضاي زماني و مكاني جهان پيش مي روند ولي دين يهود يك خصوصيتي دارد كه تقريبا در هيچ دين ديگري نيست و آن وابستگي زماني و مكاني است.

اين دين از لحاظ مكاني به شدت به سرزمین اسرائيل و بيت المقدس وابسته است و از لحاظ زماني هم به همان دوران حضور در اسرائيل و حكومت در آن وابسته است. در ساير اديان اينگونه نيست كه آنها چيزي را از دست داده باشند كه نياز به بازگشت به آن داشته باشند، شما به عنوان يك فرد مسلمان در هر نقطه اي از جهان كه باشيد پيش مي رويد ولي يهود خودش را در تبعيد مي داند. تبعيدي دو هزارساله كه در اين دو هزارسال هر روز سه بار دعا مي كند كه به آن دوران طلایی برگردد. اين مساله نقطه اصلي اعتقادات يهود است . يهود اگر همه شرعيات را هم كنار بگذارد اين باور را نمي تواند كنار بگذارد. ريشه اميد به آمدن یک منجي كه آن دوران را بازسازي
ريشه اميد به آمدن یک منجي كه آن دوران را بازسازي كند، با اصل يهوديت عجين شده است و يهودي كه به اين اصل معتقد نباشد يهودي نيست. از اين روست كه ايمان به ماشيح يا حداقل در نظر داشتن ماشيح يك عنصر يهوديست.
كند، با اصل يهوديت عجين شده است و يهودي كه به اين اصل معتقد نباشد يهودي نيست. از اين روست كه ايمان به ماشيح يا حداقل در نظر داشتن ماشيح يك عنصر يهوديست.

مطابق آموزه‌های یهود ماشیح به هنگام ظهور چه برخوردی با پیروان سایر ادیان خواهد داشت؟ دوران ظهور ماشیح با آزادي هاي مذهبي همراه است یا يا مبارزه وجنگ؟
در اين باره عقايد مختلف است چون همانطور كه قبلا گفتم در هر جايي كه متن دين صريح نباشد تفاوت در تفسير هست . برخي بر اساس متني كه در تلمود هم هست كه "خوشا به حال چشمي كه آن دوران را مي بيند و بدا به حال آن كسي كه آن دوران را مي بيند" معتقدند كه آن زمان هم آنقدر قضايا فجيع است که شاهد آن زنج می کشد و هم آنقدر بعدش خوب مي شود كه براي كسي كه آن دوران را ميبيند چنين تعبيري شده است.

اينها معتقدند كه ظهور ماشيح با بروز جنگهاي سخت جهاني همراه خواهد بود و سپس ماشيح خواهد آمد و خون و خونريزي را لازمه آمدن آن دوران مي دانند. و برخي لازمه ظهور را ظلم فراگير مي دانند و حتي مي گويند چون قرار است ظهور ماشيح از طريق توبه يهود صورت بگيرد ، اگر مردم يهود خودشان توبه نكنند، خداوند آنها را مجبور به توبه خواهد كرد و اين امر با گماردن يك حاكم ستمگر بر آنها خواهد بود.

اين يك نوع از ديدگاههاست و در مقابل برخي اين نوع باورها را خلاف عقل ميدانند و مي گويند اگر ما قرار است به يك نقطه روشني برسيم چه لزومي دارد كه براي اين رسيدن حتما فضا را تاريك كنيم. آنچه عقلاني است، اين است كه ما ذره ذره و كم كم روشن و روشن تر شويم تا به آن نقطه نهايي نور برسيم.

در مورد شخص ماشيح هم اشاره شد كه نظر افراطي بر اين است كه شخص ماشيح يهودي است و براي قوم يهود مي آيد و هدف اوليه او بني اسرائيل و قوم يهود و اورشليم است و بقيه مردم هم وقتي اين واقعيت را مي بينند ايمان مي آورند حال اين ايمان از نوع ايمان يهودي است يا از نوع ايمان موحدانه است.

ولي آنچه كه بيشتر مورد قبول است اين است كه در آن روز همه مردم خداوند را يكسان مي پرستند و حتي طبق كتاب مقدس، حتي در پرستش خدا اختلاف اسمي هم ندارند و همه خدا را با يك نام مي پرستند.

با توضیحاتی که در مورد پیوند اندیشه منجی و سرزمین موعود فرمودید، بالطبع این سوال پیش می آید که حکومت
در آن روز همه مردم خداوند را يكسان مي پرستند و حتي طبق كتاب مقدس، حتي در پرستش خدا اختلاف اسمي هم ندارند و همه خدا را با يك نام مي پرستند.
فعلی اسرائیل و رویکرد صهیونیست ها چه ارتباطی با موعود گرایی در یهود دارد؟ در این خصوص توضیح بفرمایید.

يهود هر زمان كه حكومت داشته حكومت ديني بوده است. و در بسياري موارد سياست و دين در تاریخ یهود يكي بوده است. اما مشكل اصلي كه همواره در تاريخ يهود وجو د داشته است دو چيز بوده است: يكي عامل مكاني كه همان سرزمین اسرائيل است كه هم از نظر مساحتي كوچك بوده و هم در موقعيتي بوده است كه همواره زير نفوذ حكومتها قرار مي گرفته و در همان زمان يهود هم دوران استقلال حكومتيش خيلي كم بوده است و معمولا تحت الحمايه قدرتهاي بزرگتر بوده است.

عامل دوم هم كمي جمعيت یهود و اينكه اين يهوديان هرگز جنگجو نبوده اند، بوده است. شايد تنها جنگهايي كه در تاریخ یهود صورت گرفته است در زمان حضرت داوود بوده است و هرگز ايده جهانگيري در يهود آنچنان كه در مسيحيت و اسلام وجود داشته ديده نمي شده است .

دكترين يهوديت هيچگاه اين نبوده است كه جهان يهودي شود . ممكن است بگوييم اين مساله مورد علاقه آنها بوده است اما كوچكترين تلاشي در اين باره نشده است. حتي در جايي ثبت نشده است كه ما مبلغ يهودي براي اقوام غير يهودي داشته باشيم . افرادي بودند كه يهودي شده اند اما همه آنها بر حسب اتفاقات خاصي بوده است نه تبليغ فرد يا افراد يهودي.

اصلا تعلق يهود به اين سرزمین خاص و انگيزه نداشتن براي رفتن به جايي ديگر، باعث شد كه اين قوم و حكومت ضعيف نگه داشته شود. يهوديان صواب مذهبي خود را ماندن در سرزمین مقدس مي دانستند و اصلا از نظر ديني رفتن به جاي ديگر مطلوب نبود و همين عوامل باعث ضعف حكومت يهودي ميشد.

بنابر اين؛ بررسي ارتباط دين و سياست در يهود تقريبا غير ممكن است چون از 2000 سال پيش تا حالا حكومتي نبوده است كه قابل بررسي باشد و بدتر از آن اين است كه در سنت يهودي به دلیل اینکه حكومتها حكومت غير يهودي بوده اند وحكومت يهودي وجود نداشته است، اصلا سياسي كاري تحريم شده است، و كسي كه دنبال سياست مي رفته ميگفتند حتما در اعتقاد ديني سست شده كه سراغ سياست رفته است.. و در مواردي از تاريخ يهود اگر حتي بزرگي از عالمان
در دوران معاصر كه اسرائيل به وجود آمده است دو نكته جدا از هم دارد. يكي اين كه يك آرزوي 2000 ساله بوده كه به تحقق پيوسته است و تقريبا ميتوان گفت هيچ يهودي در دنيا پيدا نمي شود كه بگويد من با بودن در اسرائيل يا داشتن حكومت مخالفم. پس با كل قضيه كسي مخالف نيست اما اينكه چه كساني آنجا را گرفته اند و به چه بهانه اي آن را گرفته اند به ديدگاههاي مدرنيسم بر مي گردد چون اصلا خيلي از يهوديها معتقد هستند كه ما يهوديان اينقدر ضعيف و گنهكاريم كه بايد اين بدبختي ها را بكشيم و خدا بايد مارا نجات دهد .
يهودي به نحوي با حكومت مرتبط مي شدند آنها را طرد مي كردند.

اما در دوران معاصر كه اسرائيل به وجود آمده است دو نكته جدا از هم دارد. يكي اين كه يك آرزوي 2000 ساله بوده كه به تحقق پيوسته است و تقريبا ميتوان گفت هيچ يهودي در دنيا پيدا نمي شود كه بگويد من با بودن در اسرائيل يا داشتن حكومت مخالفم. پس با كل قضيه كسي مخالف نيست اما اينكه چه كساني آنجا را گرفته اند و به چه بهانه اي آن را گرفته اند به ديدگاههاي مدرنيسم بر مي گردد چون اصلا خيلي از يهوديها معتقد هستند كه ما يهوديان اينقدر ضعيف و گنهكاريم كه بايد اين بدبختي ها را بكشيم و خدا بايد مارا نجات دهد . و اگر هم آنجا مي رويم توفيقي است كه به ما داده شده ولي بايد برگرديم.

اما برخي اين ساختار را شكستند و گفتند ما نه به ماشيح و نه به اعتقادات سنتي يهودي كاري نداريم ما به عنوان يك انسان ( انسان مدار شدند به جاي خدامدار بودن كه حاصل مدرنيته است) تلاش ميكنيم و اين سرزمین را مي گيريم . دولت فعلي اسرائيل دولت مذهبي نيست و حتي در خيلي موارد ضد مذهبي بوده است.

البته در سالهاي اخير قدرت مذهبي در اسرائيل بيشتر شده است . البته جريانات مذهبي با حكومت به نحوی مخالفند مثلا تا جايي كه اطلاع داريم اسرائيل هنوز مثل كشورهاي ديگر قانون اساسي ندارد چون ميان كساني كه مي خواهند قانون بر اساس تورات نوشته شود و كساني كه مي خواهند مطابق سوئيس نوشته شود اختلاف وجود دارد.

يا تا آنجايي كه به صورت غير رسمي اطلاع داريم دو نوع دادگاه در اسرائيل وجود دارد دادگاههاي مدني و دادگاههاي شرعي و هر دو هم به نحوي رسميت دارند و حاخام ها مردم را از رفتن به دادگههاي مدني بر حذر ميدارند و دولت هم مراجعه به دادگاهها ي مدني را توصيه مي كند .

شما در میان سخنانتان به دكترين یهودیت اشاره کردید. آیا می توان گفت دکترین یهودیت (به معنای عنصر اصلی یا راهبردی ترین عنصر) اعتقاد به منجی است؟
مي توان گفت در يهوديت، دكترين بر بازگشت و احياء هست و اين باز گشت و احياء در دوران ماشيح و با حضور او اتفاق مي افتد . و كلي تر از اين آنچنان كه ديدگاههاي عرفاني يهود مي گويند اين كه دكترين يهود باز گشت به آن فضاي قبل از دوره آدم هست وتمام اساس كار اين است كه دنيايي كه آدم آن را با گناه خود به هم ريخت دوباره به جاي اول برگردانيم و آنجوري شود كه خدا مي خواسته است.

به قول استاد ملكيان تفاوت علم يا مدرنيته با دين سنتي يا همان سنت اين است كه در دين پيشرفت نيست و هميشه گذشته اي دارد كه انسان با برگشت به گذشته كامل تر مي شود و هر چه پيش مي رود انسان گناه كارتر مي شود و تنها اميد هست كه انسان را به جلو مي برد و اين اميد همان اميد به بازگشت به گذشته است.

ولي در علم و مدرنيته قضیه بر عكس تبیین می شود. گذشته تاريك است و هرچه جلوتر مي رويم انسان پيشرفت مي كند و فربه تر مي شود. بنابر اين در شكل سنتي يهود، دكترين بر بازگشت به گذشته است و اين بازگشت سر راهش از اسرائيل و بيت المقدس و اعمال اوليه يهود مي گذرد و در نهايت همين ها انسان را به همان عدن اوليه بر مي گرداند.