کافه تلخ

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

پری در فرهنگ و ادبیات ایران

پری

پری
پری قرن‏هاست که در ذهن و اندیشه ایرانیان زنده مانده است. از اوستا تا قصّه‏های عامیانه مادربزرگ‏ها، نام پری‏ بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانه‏ای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرن‏ها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛ گاه مظهر هر گونه پلیدی و بدخواهی است و گاه همچون فرشته، به گفته حافظ (متوفی: 792 ق.)، «از هر عیب بری است»؛ گاه همراه جادوان (= جادوگران) است و گاه با جن یکسان.

نام پری در اوستا به صورت «Pairika» و در زبان پهلوی ذکر شده است.
پریان در اوستا موجوداتی اهریمنی و نابکارند که از آنها در کنار «جادوان» یاد شده است. در کنار دریای «فراخکرت» به صورت ستارگان دنباله‏دار در میان زمین و آسمان می‏پرند و ستاره «تشتر» آنها را در هم می‏شکند.
همچنان که «تشتر» در برابر «پری خشک‏سالی» نیز پایداری نموده و او را شکست داده است.
«موش‏پری» یکی از پریانی است که نامش در اوستا آمده است و دیگری پری «خناثئیتی» است که گرشاسپ، پهلوان مشهور، با او ارتباط داشت. پری در زند وندیداد «دیوزن» معرفی شده است.
در جایی از بندهش نیز به همین مفهوم به کار رفته و در جای دیگری از آن از جمله موجودات اهریمنی است که نامش در کنار نام «جادو» آمده است.
از اوستا تا قصّه‏های عامیانه مادربزرگ‏ها، نام پری‏ بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانه‏ای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرن‏ها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛
در گزیده‏های زادسپرم از «پری سگ‏ پیکر» که در بیشه‏ای جای دارد، یاد شده است و همچنین از «پری پیکران»‏ی که از دریا برآیند و پوشش مادی دارند و با جادوگری آفریدگان را تباه کنند.
در شاهنامه از پری در کنار «دیو» و نیز در کنار مرغ و جانوران درنده جزو فرمان بران و سپاهیان برخی از شاهان پیشدادی یاد شده است.
برخی از اسطوره شناسان ایرانی معتقدند که در روزگاران کهن، پیش از دین زرتشت، پری در اصل ایزد بانوی باروری و زایش بود که تولد فرزندان، برکت و فراوانی نعمت، جاری شدن آب‏ها و رویش گیاهان به نیروی او بستگی داشت.
پری به مردان عشق می‏ورزید و آتش عشق را در نهاد انسان‏ها بر می‏افروخت و در این کار مانند زنی جوان، بسیار زیبا و فریبنده تصور می‏شد.
ظاهراً پری پیش از ظهور دین زرتشت ستایش می‏شد اما با دین‏آوری زرتشت و در پی آن دگرگونی‏های اجتماعی، در اعتقادات زرتشتیان به صورت موجودی زشت و اهریمنی درآمد.
پری
با این حال، طرفه آن است که امروزه همچنان برخی از زرتشتیان برای گرفتن حاجت به «دخترشاه پریان» متوسل می‏شوند و سفره‏ای را به نام او همراه با آیینی خاصّ می‏گسترند.
نشان‏هایی از تصورات دیرین ایرانیان درباره ارتباط پری با کامکاری و باروری، با چهره‏ای ستودنی در ادب فارسی دوره اسلامی و فرهنگ عامه ایران باقی مانده است.



پری

با وجود چهره اهریمنی پری در دین زردشتی، پری در ادب فارسی مظهر زیبایی است
 چنان که شاعران معشوق خود را به پری مانند کرده‏اند.
پری در کنار «حوری» و واژگانی مانند «ماه»، «گل» و «سرو»، که زیبایی و خوش‏اندامی را وصف می‏کند، در شعر غنایی فارسی بسیار به کار رفته است؛ و ترکیباتی نظیر پری پیکر، پری چهره، پری دیدار، پری‏رخسار، پری روی، پری‏زاد و پری‏زاده، همه زیبایی و دلربایی را وصف می‏کند.

در داستان‏های فارسی «دختر شاه‏پریان» آنچنان زیبا است که ازدواج با او به‏صورت آرزو در آمده است و در قصّه‏های عامیانه بارها از عشق‏‌ورزی و ازدواج قهرمانان داستان با پریان، خاصّه دختر شاه پریان، یاد شده است؛ همچنان‏که اسکندر، مطابق اسکندرنامه ی نسخه ی نفیسی، با پادشاه پریان به نام آراقیت و سپاهیانش با پریان دیگر، و حمزه در قصّه حمزه با اسمای پری ازدواج می‏کنند. 
بدین ترتیب، پری در قصّه‏های فارسی، بیش و کم، عیش و طرب و کام‏ورزی و عشق‏بازی را تداعی می‏کند و از آن است که در« اسکندرنامه ی کبیر» نام‏های سه دختر شاه پریان، ملک طیفور، عبارت است از: فرح‏افزار، روح افزا و عیش‏افزا.


گاه پریان خود عاشق قهرمانان داستان می‏شوند و اگر قهرمانان به وصال با آنها تن در ندهند، پریان آنان را می‏آزارند و یا گرفتار جادو می‏کنند. در سام‏نامه، منظومه ی منسوب به خواجوی کرمانی، شاعر سده هشتم، عالم افروز پری نیز عاشق سام است و می‏خواهد با او درآمیزد؛ اما سام که دل‏باخته پری‏دخت، دختر خاقان‏چین، است، همواره از پیوند با این پری سر می‏پیچد و او نیز با افسون خود پری‏دخت را به دریای چین می‏اندازد. با عنایت به اینکه در اوستا « Sama » لقب گرشاسپ است، چنین به نظر می‏رسد که عالم افروز در سام نامه دگرگونه‏ای از همان پری خناثئیتی است که مطابق اوستا گرشاسب با او در آمیخت.

در داستان‏های فارسی «دختر شاه‏پریان» آنچنان زیبا است که ازدواج با او به‏صورت آرزو در آمده است و در قصّه‏های عامیانه بارها از عشق‏ورزی و ازدواج قهرمانان داستان با پریان، خاصّه دختر شاه پریان، یاد شده است؛
در هزار و یک شب پری «جنیه» نامیده شده است و در حکایت «نورالدین و شمس‏‌الدین» و حکایت «ملک شهرمان و قمرزمان» پریان باعث می‏شوند که دختر و پسری به یکدیگر عشق بورزند و با هم ازدواج کنند؛ چنان‏که بیژن در شاهنامه نیز در دفاع خود نزد افراسیاب، پری را باعث عشق خود و منیژه معرّفی می‏کند. 
این همه، ظاهراً، بازتابی از اعتقادات ایرانیان باستان درباره پری به عنوان الهه عشق و زایش است.

برخی از عوام ایران جایگاه پریان را که عبارت است از چشمه‏ سارها، چاه‏ها، پاکنه‏ها و پلکان آب انبارها، اصطلاحاً «فاضل» می‏نامند.
شایان توجّه است که در بیشتر مکان‏های فاضل رطوبت هست؛ چنان‏که‏گویی پری به گونه‏ای با آب و رطوبت پیوند دارد. در اعتقادات ایرانیان باستان نیز جاری شدن آب‏ها و رویش گیاهان به گونه‏ای با پری در ارتباط بوده است.

در داستان‏های فارسی نیز جایگاه پریان یا در چاه است، یا در دریاست، و یا در نهر و چشمه به سر می‏برند و به آبتنی و شست‏وشوی مشغولند. 
در بخشی از داراب‏نامه ی طرسوسی با انسان‏های آبی روبه‏روییم و از جمله زنی آبی که بسیار زیباست و قهرمان داستان دل‏باخته اوست و با هم ازدواج می‏کنند.
پری
شاید این زن آبی همان «پری‏ دریایی» باشد که ظاهراً اصل و نسب ایرانی ندارد و از اساطیر یونان و روم به فرهنگ ایرانی وارد شده است. 
به هر حال، در داستان‏های فارسی همیشه هم جایگاه پریان در آب نیست. گاه نیز در زیرزمین پنهان‏اند که البته در آنجا نیز رطوبت هست. در برخی از داستان‏ها هم جای آن‏ها در کوه قاف یا نزدیک به آن ذکر شده است.



مطابق با آنچه در زبان و ادب فارسي آمده است، پريان از ديدگان انسان‏ها پنهان‏اند، به سرعت در حرکت‏اند، بال و پر دارند، در هوا پرواز مي‏کنند و پيش از آنکه به زمين فرود آيند، دود و ابر در آسمان پديدار مي‏گردد. 
پري چهره آنها مانند آدمي است اما اندام‏شان در داراب‏نامه ي طرسوسي به مرغ و پاهاي‏شان در اسکندرنامه به چهار‏پايان شبيه است که در اين صورت با سانتورها يا قنطورس‏ها (Centaurus) در اساطير يونان و روم همانندند. 
برخي از پريان با آدميان همزادند و چهره آنان همانند چهره انسان همزادشان است.


پريان جلد دارند و گاه براي آبتني از جلد خود بيرون مي‏آيند و اگر کسي جلد آنها را بربايد، نمي‏توانند بگريزند. گاه نيز آنها در ميوه‏هايي نظير نارنج و انار پنهانند؛ و، به احتمال بسيار، در قصّه مشهور «نارنج و ترنج» (بن مايه 408) دختر نارنج و ترنج ‏پري است. 
پريان چون جادوي مي‏دانند، به شکل‏هاي اسب، گاو، اژدها، شير و چهارپايان ديگر در مي‏آيند. گاه نيز به‏صورت مار، به ويژه مار سفيد و مارمولک‏اند. در بسياري از موارد هم به شکل پرندگان، خاصّه، کبوتر/ کفتر، ظاهر مي‏شوند.
در بسياري از موارد نيز، به ويژه هنگامي که بخواهند قهرماني را بفريبند و يا او را گرفتار بند عشق خود کنند، به شکل گورخري زيبا در مي‏آيند و قهرمان را به دنبال خود مي‏کشانند. 
(گفتني است که در اين گونه موارد، در قصّه‏هاي متاخّرتر «آهو» به جاي «گورخر» ذکر شده است.) در شاهنامه بهرام چوبين را نيز گوري زيبا به دنبال خود مي‏کشاند تا به کاخ زني راه مي‏يابد و ميهمان او مي‏گردد و هنگامي که از وي جدا مي‏شود، منشي ديگر مي‏يابد. 
اگر چه در شاهنامه زن ياد شده، به صراحت پري معرّفي نشده است؛ اما اسلوب داستان، مانند داستان‏هاي عشق پريان است و تو گويي بهرام پس از ملاقات با زن اسرارآميز، «پري زده» شده است؛ چنان‏که در يکي از نسخه‏هاي کهن ترجمه تاريخ طبري، زن ياد شده، به صراحت «پري» دانسته شده که عاشق بهرام است و در مقابله بهرام و سپاهيانش با دشمنان‏شان، او با يارانش پيش سپاه بهرام مي‏ايستند و دشمنان بهرام هزيمت مي‏کنند.
پايان سحر‏آميز زندگي بهرام گور، پادشاه ساساني، در هفت‏‌پيکر نيز قابل تامّل است که او گوري را دنبال مي‏کند و از پي آن به غاري مي‏رود و از ديدگان مردم پنهان مي شود. 
شايد آن گور نيز در داستان بهرام، همان پري باشد.
اگر چه در شاهنامه زن ياد شده، به صراحت پري معرّفي نشده است؛ اما اسلوب داستان، مانند داستان‏هاي عشق پريان است و تو گويي بهرام پس از ملاقات با زن اسرارآميز، «پري زده» شده است؛
در داستان‏هاي عاميانه فارسي پريان مذکّر نيز حضور دارند. پريان از اسرار همه چيز آگاهند و در جادوي چيره‏دست اند. با اين حال، مطالب سمک عيار نشان مي‏دهد که پريان همان جادوان (= جادوگران) نيستند چنان‏که در اوستا نيز اين دو از هم تفکيک شده‏اند.

در قصّه‏هاي فارسي، پريان گاه با ديوها دوست‏اند و ديوها آنها را ياري مي‏رسانند؛ و گاه نيز با هم دشمن و در ستيزند. در بسياري از قصّه‏ها نيز ديوي عاشق پري است و او را به تمنّاي وصال خود اسير کرده است؛ اما پري از پيوستن با ديو سخت امتناع دارد.
پري
در داستان‏هاي فارسي با دو گروه از پريان روبه روييم: گروهي که کافر و بدکردارند و آدميان را مي‏آزارند، زهر در چشمه‏ها مي‏کنند، انسان‏ها را مي‏ربايند و سر دل‏باختگان و خواستگاران خود را مي‏برند، که ظاهراً در اين‏گونه داستان‏ها صبغه‏اي از اعتقادات کهن زردشتي درباره پري نمودار است؛ و گروهي ديگر از پريان، که خداپرست و نيک‏رفتارند و با جادوي خود به قهرمانان داستان ياري مي‏رسانند، يا آنان را راهنمايي مي‏کنند که با برگ درختي سحرآميز چگونه دردها را درمان، به‏ويژه چشمان نابينا را بينا کنند، در اين گونه موارد ظاهراً صبغه قداست والهي پري پيش از ظهور زرتشت، حفظ شده است.


سفره سبزی کردن


پری
پریان کافر و بدکردار از نام خدا می‏گریزند و آدمیان را گرفتار طلسم و جادو می‏کنند. قهرمانان برای رهایی از طلسم پریان به راهنمایی عابدی خداپرست نیازمندند که در سمک عیار از او به عنوان «یزدان‏پرست» یاد شده است و کارهای او وظایف کاهنان را در جوامع باستانی تداعی می‏کند. 
گاه نیز خضر و الیاس قهرمانان را از طلسم رها می‏کنند. پریان دارای گنج‏اند و هنگامی که قهرمانان طلسم آنها را می‏شکنند، گنج و سرمایه پریان را به دست می‏آورند.

داستان‏های پریان بخشی از ادبیات بسیاری از مردم جهان را تشکیل می‏دهد که برخی از ویژگی‏های پریان در ادبیات همه آنان مشترک است، نظیر اینکه پریان با جادوی خود خصلت‏های نیک یا بد را به نوزادان می‏بخشند، اندیشه‏های دیگران را در می‏یابند و از آینده خبر می‏دهند، دارای کاخ‏ها و سفره‏های رنگین‏اند، اشیاء و اشخاص را با جادوی خود به صورت‏های گوناگون در می‏آورند و گنج و سرمایه سرشار دارند که به دیگران می‏بخشند.
این ویژگی‏ها در قصّه‏های عامیانه فارسی هم بیش و کم دیده می‏شود.
پریان با جادوی خود خصلت‏های نیک یا بد را به نوزادان می‏بخشند، اندیشه‏های دیگران را در می‏یابند و از آینده خبر می‏دهند، ...
پری در ادب فارسی گاه به معنی «فرشته» و متضاد نام‏هایی مانند «دیو» و «اهرمن»، به معنی شیطان، به کار رفته است. در بسیاری از موارد هم با «جن» هم معنا است، چناکه در مرزبان‏نامه آمده است که معزّمان (= افسون‏گران و جن‏گیران) پری را در شیشه می‏کنند و در غزلیات مولانا نیز به این موضوع اشاره شده است؛ اما در مثنوی از اینکه دیو (= جن) را در شیشه می‏کنند، سخن رفته است. 
در برخی از ترجمه‏های کهن فارسی قرآن نیز واژه «جن» به «پری» ترجمه شده است و در شعر فارسی به اینکه پری‏ همانند جن با جنون و دیوانگی مرتبط است، اشاره شده است. ترکیباتی هم نظیر «پری‏افسای»، «پری‏بند»، «پری‏خوان»، «پری‏سای» و «پری گرفته» به معنی «جن‏گیر» است.

امروزه، برخی از عوام ایران پریان را «خوبان» و «از ما بهتران» نیز می‏گویند و معتقدند که زیر درختان و در کنار چشمه‏سارها و چاه‏ها نباید خوابید زیرا ممکن است که آدمی «پری‏زده» شود؛ و آزار پریان را، که گاه منجر به جنون شخصی پری‏زده می‏شود، اصطلاحاً «ظفر» می‏گویند.
برای درمان پری‏زده، به راهنمایی غیب‏گو یا پری‏خوان، در مکان «فاضل»، نظیر سایه درخت و کنار چشمه‏سار، زیرزمین و آب‏انبار، سفره‏ای که پارچه سبز یا سفید، آرد، نمک، شمع و آیینه از لوازم آن بود می‏گستردند و به خواندن اوراد می‏پرداختند. این رسم که «سفره سبزی کردن» نام دارد، اکنون تقریباً منسوخ شده است.
پری
در اعتقادات ایرانیان کهن دو تصوّر درباره پری وجود داشت: 
یکی تصوّر منفی، که بر طبق اعتقادات زردشتی پری را پلید و اهریمنی می‏دانست؛ و دیگری تصوّری که پری را الهه عشق و باروری می‏دانست و صبغه قداست به پری می‏داد.
پس از ورود اسلام به ایران نیز این دو ذهنیّت درباره پری دوام یافت. همچنین، ویژگی‏های پری زردشتی با اعتقادات درباره جنیان بدجنس و شیاطین در آمیخت و، از سویی دیگر نیز، پری که زمانی ایزدبانو بود، مترادف با فرشته و حوری پنداشته شد. 
اما مهم این است که در طی قرن‏ها پری همچنان در اندیشه و باورهای ایرانیان باقی مانده است.