فسانه / اوسانه ، افسانه که ظاهرا با افسون / فسون ( به معنی ورد ، سحر ، کلماتی که جادو گران و ساحران و عزایم خوانان به جهت مقصود خوانده و نویسنده ، و در مجاز به معنی مکر و حیله و تزویر ) هم ریشه یا از ریشه ی آن است . در فرهنگ های فارسی به معنی ، قصه ، داستان ، حکایت ، تمثیل و سرگذشت ـ حکایت گذشتگان ـ قصه و حکایت بی اصل و دروغ که برای قصد اخلاقی یا تنها برای سرگرم کردن ساخته اند و همین طور قصه هایی که برای بچه ها می گویند .
معادل انگلیسی افسانه ( legend ) از ریشه ای لاتینی به معنی « چیزهای خواندنی » است و در اصل به داستان زندگی یا سرگذشت و کرده ها و کارهای قدیسان اطلاق می گشت که در دیر ها خوانده می شد و سپس در مورد مجموعه ای از چنین داستان هایی ( کتابی که در بردارنده ی چنین داستان هایی ) به کار رفت .
از نمونه های بر جسته ی این گونه آثار می توان از افسانه ی طلایی یاکوبس د واراجینی نویسنده ی ایتالیایی ، که مجموعه ی زندگی قدیسان است ، یاد کرد . مفهوم legend سپس گسترش یافت و به معنی داستان یا داستان های سرگذشت اشخاص واقعی ، آراسته به شاخ و برگ های تخیلی و غیر واقعی بسیار ، به کار رفت . افسانه ی زنان نیک جفری چاسر نویسنده ی انگلیسی ، در سرگذشت زنان پر آوازه ی دوره ی باستان ( کلئو پاترا و دیگران ) از مشهورترین این گونه آثار به شمار می رود . روی هم رفته امروزه افسانه ( legend ) به داستان یا گروهی از داستان ها اطلاق می شود که از طریق روایت شفاهی ، عامیانه از گذشته به حال انتقال یافته است و معمولا شمال گزارشی اغراق آمیز یا ناموثق درباره ی جا یا کسی واقعی یا یحتمل تاریخی ـ اغلب یکی از قدیسان ، شاهان ، پهلوانان محبوب مردم ـ است . از معروف ترین این گونه شخصیت ها در اروپا می توان از شاه آرتوز و شهسواران اش ، شارلمانی ، رابین هود ، یاسونیک ( رابین هود چک ) و اسکندر بیگ ( قهرمان ملی آلبانی ) نام برد . در واقع درباره ی هر قهرمان ، انقلابگر ، قدیس یا جنگاور محبوب مردم ممکن است روایات یا افسانه هایی پدید آیند که در طی زمان پرورده و حجیم تر شوند و سرانجام به نثر یا نظم و ترانه در آیند ، نثر یا نظمی که روایت شفاهی را ماندگار می کند .
در مورد تفاوت افسانه و اسطوره با یکدیگر برخی معتقدند که افسانه ها ، برخلاف اسطوره ها ، که درباره ی ایزدان و نیروهایی آسمانی است ، درباره ی انسان هاست ، یا آن که افسانه ها به گونه ای پایه ی تاریخی دارند ولی اسطوره ها چنین نیستند . حتا بعضی در حماسه ی معروف ایلیاد جنبه های افسانه ای ( مانند پهلوانانی که از آنان کارهایی سر می زند که از آدم های معمولی بر می آید ) را از جنبه های اساطیری ( ماند حکایات مربوط به خدایان ) جدا می سازند . البته تمایز میان افسانه و اسطوره همیشه به این دقت نیست ، و گاهی مرز میان آن ها بر هم می ریزد .
افسانه ها در محتوای با قصه های عامیانه همانندند : آن ها ممکن است شامل شخصیت های فوق طبیعی ، عناصر اسطوره ای یا شرح پدیده های طبیعی باشند . اما با محل یا شخص خاصی پیوند دارند و به عنوان مطلبی تاریخی روایت می شوند .
هم چنان که در ابتدای گفته آمد در ادبیات غرب واژه ی legend در ابتدا به معنی داستان سرگذشت قدیس یا قدیسان بوده ، ولی امروزه بیش تر به روایات تخیلی دربارهی جنگ آوران ( مانند شاه آرتور ) مجرمان ( مانند فاوست ، رابین هود ) و نیز اخیرا به مجموعه ی شایعات و حکایات ساختگی حقیقت نمایی که در پیرامون زندگی ستارگان در گذشته ی سینما و موسیقی وجود دارد ، اطلاق می شود ، اما حتا در ادبیات غرب نیز مفهوم افسانه به تعریفی که کرده ایم محدود نمی شود و پژوهشگران غربی بسیاری از قصه ها و داستان های کهن را افسانه به شمار می آورند . در واقع مرز میان افسانه و اسطوره و قصه های عامیانه در بسیاری از موراد مشخص نیست و در برخی موارد هم در هم آمیخته می باشد .
چنان که در آغاز سخن گفته شد در زبان فارسی افسانه را از یک سو « سخن ناراست و دروغ » و از سویی مترادف با قصه و حکایت یا « قصه و حکایت بی اصل و دروغ که برای قصد اخلاقی یا تنها برای سرگرم کردن مردم ساخته اند » می گویند . از هم ریشه گی افسانه و افسون شاید بتوان نتیجه گرفت که افسانه ، قصه و حکایتی ناراست است که برای به شگفت انداختن و مسحور ساختن شنونده ساخته می شود و وی آن را باور می کند . می دانیم که قصه در لغت به معنای حکایت و سرگذشت به آثاری گفته می شود که در آن ها تاکید بر حوادث خارق العاده بیش تر از تحول و تکوین شخصیت هاست و محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه قرار دارد و به بياني ديگر ،حوادث قصه ها ا به وجود مي آورد و در واقع ركن اساسي و بنيادي ان را تشكيل مي دهد بي آن كه در گسترش و بازسازي قهرمان ها و آدم هاي قصه نقشي داشته باشد . قصه عاميانه (folktale) نيز به قصه هاي كهني مي گويند كه به صورت شفاهي يا مكتوب در ميان يك قوم از نسلي به نسل ديگر منتقل شده است . با يت تعاريف ، افسانه ، گونه اي قصه است . در فرهنگ اصطلاحات ادبي آمده كه « افسانه در اصطلاح زبان فارسي به سه معني تعبير شده است :
اول به معني نوعي از اشعار هجائي كه براي سرگرمي اطفال مي خوانده اند . د.م ، نوعي قصه منثور كه غالباً از زبان وحوش و حيوانات گفته مي شود يا سرگذشت آن ها را در بردارد و بخشي از ادبيات عاميانه است . سوم ، داستان هاي منظوم و منثوري كه در كتب ادبي مانند كليله و دمنه ضبط شده است . در نوع سوم يا افسانه تمثيلي (fable) كه شخصيت اصلي آن ممكن است از ميان خدايان ، موجودات انساني ، حيوانات و حتي اشياي بي جان انتخاب شود ، موجودات مطابق با خصلت طبيعي خود رفتار مي كنند و تنها تفاوتي كه با وضيت واقعي خود دارند در آن است كه به زبان انسان سخن مي گويند و در نهايت نكته اي اخلاقي را بازگو مي كنند . » اما با توجه به پژوهش هاي نوين درباره افسانه و با در نظر داشتن تعريف معادل انگليسي آن (legend) مي توانيم بگوييم كه افسانه ، داستان يا روايتي درباره اشخاص نيمه اسطوره اي است و هر شخص محبوب مردم مي تواند به شخصيت افسانه اي تبديل شود . افسانه نه روايتي تاريخي و نه اسطوره اي ، بلكه چيزي ميان اين دو است . ممكن است شخصيت هاي افسانه اي خيالي باشند ، اما بيشتر افسانه ها به شگفتي هاي زندگي همين انسان زميني مي پردازند . اگر قهرمان داستان افسانه اي فوق طبيعي باشد ، ولي جزو روايات اساطيري و ديني نباشد به آن قصه عاميانه (folktale) گويند . شخصيت هاي افسانه اي اين جهاني اند ، اما متعلق به دنياي عادي نيستند . البته اقوام بدوي ميان شخصيت هاي افسانه اي فرق اساسي قايلند . ايزدان قداست دارند ، در حالي كه قهرمانان افسانه از محبوبيت و جذابيت برخوردارند . به گمان الياده ، اسطوره « سرگذشت راست » و افسانه « سرگذشت ناراست « است . حوادث افسانه اي بيانگر رويدادهاي تاريخي ، قدسي و مينوي نيست ، بلكه رويدادهاي خيال گونه اي است كه تنها ريشه در تاريخ ارد . اين خيالپردازي جمعي يا قومي است و نمي تواند از موجودات فوق طبيعي ، ارباب انواع ، ديوان يا پريان و ياري و ياوري آن ها چشم بپوشد . دوام قدرت تخيل افسانه اي به چيرگي افسانه پرداز بستگي دارد . افسانه بر عكس واقعيات ساخته و پرداخته مي شود . تعريفي كه در برخي كتاب هاي مرجع درباره قصه و افسانه آمده ( و بيشتر به مفهوم اين اصطلاحات در زبان فارسي توجه دارد ) چنين است : قصه سخن يا نوشته اي است از روزگاران قديم كه در آن شخصيت هاي گوناگون خيالي يا واقعي ماجراهايي مي آفرينند ، و افسانه همان قصه غير واقعي و داستاني است كه در آن انسان ها ، جانوران ، اشيا يا موجودات تخيلي ، ماجراهاي گوناگون باور نكردني به وجود مي آورند ؛ افسانه ها گاهي بيانگر آرزوهاي نسان و گاهي پاسخگوي كنجكاوي او هستند . بدين سان ما به دو تعريفق از افسانه مي رسيم : اول ، قصه يا روايتي كه پايه تاريخي دارد و در پيرامون شخص يا محلي تاريخي دور مي زند ، ولي آراسته به شاخ و برگ هاي تخيلي و ساختگي فراوان است . از جمله اين نوع افسانه ها در ادب فارسي مي توان از حمزه نامه ، سمك عيار ، ابومسلم نامه ، مختارنامه ، اسكندرنامه ، تيمورنامه ، رستم نامه ، حسين كردشبستري ، خاوران نامه و مانند آن ها اشاره كرد ؛ دوم ، قصه غير واقعي كه داستاني است كه در آن انسان ها ، جانوران ، اشيا يا موجودات تخيلي ماجراهاي گوناگون باور نكردني به وجود مي آورند و اين تعريف دوم است كه بيشتر در ادب فارسي ، به ويژه در قصه هاي عاميانه كه عموماً تخيلي و غير واقعي اند و مي توان آن ه را افسانه هاي عاميانه نيز ناميد ، از آن سخن مي رود و در اين مقاله نيز از اين پس مقصود از « افسانه » همين است . نخستين افسانه ها را مردم عادي به وجود آورده اند و سينه به سينه نقل كرده اند . افسانه ها پا به پاي دگرگوني زندگي مردم تغيير كرده اند و در هر دوره ، از زندگي مردم آن زمان تأثير پذيرفته اند . افسانه ها ، همراه مردم ، به سرزمين هاي ديگر رفته اند و به رنگ زندگاني مردم آن سرزمين ها در آمده اند ، مانند افسانه بزبزقندي كه در ميان مردم آسيا ، اروپا و افريقا روايت هاي گوناگون دارد . افسانه هاي عاميانه نه همان از جهت مضمون و معني ، كه از جهت شيوه بيان نيز شباهت تام با يكديگر دارند . شيوه بيان افسانه ها همه جا ساده و بي پيرايه است ، گرچه در هر ديار و كشوري ، رنگ و جلوه اي خاص دارد . بيشتر افسانه ها مربوط به گذشته هاي بسيار دور و دوران هاي از ياد رفته است . بسياري از افسانه هاي كهن اروپايي بدين گونه آغاز مي شود كه « روزي و روزگاري ، در يكي از شهرها ، پادشاهي و ملكه اي بود . » در افسانه هاي ايران گذشته ، از اين هم دورتر مي شود و به روزگاري مي رسد كه در آن « غير از خدا هيچ كس » نبود ، يا به دوره اي مي رسد كه در آن « يكي بود يكي نبود » ؛ دوره اي كه در آن افسون ها به كار او مي برند . در افسانه ها ، نه تنها زمان ، بلكه جاي رويدادها نيز در تاريكي و ابهام فراموشي محو و گم شده و ناپيدا است . قهرمان افسانه ها ، مكان را نيز مانند زمان به يك چشم برهم زدن در مي نوردد و به سرزمين هاي دور دست ناشناس مي رود .
برخي رويدادها در سرزمين هاي دوردست بي نشان ، مانند « كوه قاف » ، « شهر روئين » و «گلستان ارم » روي مي دهد و برخي در « هيچ جا » رخ نمي دهد و افسانه ها را شمار بسيار است كه مي توان آن ها را به چند گونه ، از جمله اين گونه ها ، بخش كرد :
1- افسانه هاي خيالي با اب و رنگ شاعرانه كه آكنده از حوادث غريب و ماجراهاي شگفت انگيزند . در آن ها موجودات وهمي مانند ديو ، جن ، پري ، غول و عفريت تأثيري تمام دارند و از تنبل ، جادو ، سحر و طلسم سخن بسيار در ميان مي آيد ؛ غولان نفرت انگيز و ترسناك ، آدميزاد را مي خورند و آدميزاده به صورت جانوران در مي آيد و مسخ مي شود ، و از قصر هاي نهفته و گنج هاي با آر كه از كهن ترين آرزوهاي مردم ساده دل و خام طمع جهان است و داستان شير و اژدها كه از ديرباز مايه بيم انسان ها بوده است فراوان سخن مي رود .
2- افسانه هايي كه جنبه واقع بيني و حقيقت گويي دارند و از آنچه در زندگي مردم پيش مي آيد و روي مي دهد با غراق سخن مي گويند ، حوادث و گونه اي منعكس كنند كام ها و آرزوها يا رنج ها و دردهاي انسان هستند ، مانند افسانه هايي درباره مكر زنان و عشق مردان يا رشك زن پدر و كينه خيشان ، و نيز داستان هايي درباره رويدادهاي سفر تجارت و از احوال دزدان ، راهزنان ، بازرگانان و روستايان و ديگر مردمان .
3- افسانه هاي تاريخي ( تا اندازه اي همان تعريف نخست افسانه و معادل با (legend كه سرگذشت هاي شگفت انگيز را به كساني ، مانند محمود غزنوي و شاه عباس يا قيصر و شارلماني و ريشارد شيردل نسبت مي دهند .
4- افسانه هايي كه جنبه شوخي و مسخره دارند و ، با وجود اشتمال بر بر برخي تعاليم اخلاقي در بعضي موارد ، در آن ها بيشتر هزل و طبيب مورد نظر است ، مانند قصه « شيخ چغندر » كه همه چيز را با گولي ساده و ساده دلي بي مانندي تلقي مي كرد و بر سر همين سادگي مرارت هاي بسيار ديد ، يا قصه « خياط و مرد احدب » در هزار و يكشب .
5- افسانه هايي كه در ان ها از جانوران سخن در ميان مي آيد يا جانوران سخن مي گويند . در بسياري از اين افسانه ها ، برخي جانوران مظهر غدر ، مكر و فريب و برخي ديگر نمودار گولي و سادگي و حماقت وانمود شده اند و در افسانه هاي هر قوم نيز اين مظاهر و نمونه ها تفاوت مي كند . مظهر مكر و فريب در افسانه هاي ايراني و اروپايي روباه يا شغال ، در افسانه هاي افريقايي خرگوش ، در افسانه هاي سياهان عنكبوت و سنگپشت ، در افانه هاي جاوه و ژاپن ميمون است . ظهر گولي سادگي در افسانه هاي افريقايي فيل است .
6- برخي افسانه هاي كوتاه كه نتيجه پندآموز و اخلاقي دارند و قهرمانانشان از ميان جانوران يا اشياي بيجان هستند و معمولاً به نام افسانه تمثيلي / فابل* خوانده مي شود ، مانند فابل هاي ازوپ ، افسانه پرداز نيمه افسانه اي يونان باستان و حكايت هاي لقمان حكيم . دكتر روشن رحماني ، پژوهشگر تاجيكي ، در اثرش افسانه هاي دري در تعريف افسانه انواع آن چنين مي نويسد « نقل ها و قصه هاي اجتماعي ، معيشتي ، هجوي ، عشقي ، عبرتانگيز و پند آموز كه درباره انسان هاي گوناگون ، حيوانات ، مخلوقات خيالي به مانند ديو ، پري ، اژدها ونيز سحر و جادو و ديگر واقعات و حوادث سرگذشتي كه با خيال بديع به حيث انديشه هاي رنگين و عجيب و غريب بيان گردند و با خيالات دل انگيز و پر هيجان به شنونده و خواننده ذوق و شوق بخشند و آرزوها و ارمان هاي مردم را انعكاس دهند و نيكي ها ، چون رحم و شفقت و شادي و سرور ؛ و بدي ها ، چون نفرت و عداوت را بيدار كنند ، افسانه ناميده مي شوند . افسانه يكي از ژانرهاي مردمي ، قديمي و گسترش يافته ادبيات شفاهي و تحريري دري است كه داراي مضمون ويژه ، غايه و سوژه خاصي مي باشد . افسانه به حيث ژانر فولكولوريك يك جزء مهم تربيتي و اخلاقي مردم است كه از قديم الايام از دهاني به دهاني ، از سينه اي به سينه اي ، و از نسلي به نسلي تا اين زمان رسيده ... محض اين افسانه ها و اسطوره ها بود كه بسياري از ادبيان و شاعران خلق هاي مختلف ، منجمله شعراي مشهور دري زبان ، يعني : فردوسي ، مولانا جلال الدين بلخي ، نظامي گنجوي ، جامي و ديگران شهرت جهاني يافتند ... افسانه ها با وجود آن كه خيالي هستند از حقايق و واقعات زندگي منشأ گرفته اند و در آن ها بعضي جهات اجتماعي – معيشتي انسان منعكس گرديده است . افسانه ها مثل ديگر گونه هاي ( ژانري ) فولكلور انواع مختلف دارند ، مثل افسانه هاي حيوانات ، افسانه هاي سحر انگيز ، افسانه هاي اجتماعي – معيشتي ( افسانه هاي هجوي ، افسانه هاي سرگذشتي ، افسانه هاي واقعي ) ، افسانه هاي عشقي – رومانتيكي و غيره . » يگانگي و همساني شگفت انگيز افسانه هاي ملل و اقوام مختلف موجب گشت تا پژوهندگان افسانه ها نظريه هايي درباره خاستگاه آن ها بيان كنند . ياكوب گريم (1785-1863 م ) و برادرش ويلهلم (1786-1859 م ) افسانه هاي عاميانه را بازمانده صورت هايي از اساطير كهن آريايي مي دانستند و به ويژه معتقد بودند كه افسانه هاي پهلواني و جادويي را اقوام هند و اروپاييابداع كرده اند واقوام ديگر اين افسانه ها را از راه مهاجرت يا از طريق ارتباطات فرهنگي از آن ه گرفته اند . ماكس مول (1823 – 1900 م ) ، اسطوره شناس آلماني ، ه معتقد بود افسانه هاي عاميانه نمادهاي پديده هاي طبيعي را كه در اسطوره ها تثبيت گشته است منعكس مي سازند ، طرق تحول و تكامل اسطوره هاي كهن آريايي را با واژه ها و عباراتي كه از تجربه روزمره اقوام ابتدايي آريايي منعكس گشته بود نشان داد . آنجلو دگوبرناتيس (1840 – 1903 م ) ، شاگرد مولر ، نظريات استادش را اشاعه داد و تا بدان جايي پيش رفت كه ، براي نمونه ، در داستان معروف دختر شيرفروش ، خنده نشاط دختر را اشاره اي به « خداي سپيده دم » و ريختن شير را كنايه اي از طلوع آفتاب شمرد .
آندريو لانگ (1844-1912م) مردمشناس انگليسي ، بر خلاف برادران گريم ، بدين نتيجه رسيد كه بنيان و اصل افسانه ها به آداب و رسوم و باورهاي انسان هاي پيش از تاريخ مي رسد و ربطي به اساطير ندارد و چون اقوام بدوي در آيين زندگي و آداب و مناسك خويش ، همه جا كمابيش همانندند ، وجود افسانه هايي تا اندازه اي به يكديگر مانند در ميان آن ها نيز طبيعي و ضروري است . تئودور بنفي (1809-1881م ) خاستگاه همه موجودات جادويي و پريان را به ادبيات تعليمي هندي – بودايي دانست . بنابر نظراو اين افسانه ها از هند برخاسته و در پي غلبه مسلمانان بر اسپانيا ، و آمد و رفت بازرگانان و سوداگران كرانه هاي شرقي و ار آن جا به همه سرزمين هاي غربي راه يافته است . فرويد (1856- 1939م ) كه معتقد بود خواب يا رويا بيانگر آرزوها و ترس هاي جنسي سركوفته و مكتوم دوره كودكي است ، اسطوره و به تبع آن قصه و افسانه ، را باز گوينده سرگوفتگي هاي رواني دوره كودكي هر قوم شمرد . جز اين ها كساني ديگر مانند ولاديمير پراپ روسي (1895-1970م) نيز نظرياتي ، گه تازه و بديع ، درباره افسانه ها بيان كرده اند .
به هر حال ، خاستگاه افسانه ها هر چه باشد ، افسانه هاي عاميانه بي تاريخ و بي زمانند . عشق به قصه گويي و شنيدن قصه در تمام طول تاريخ با ادمي همراه بوده است . دوستداران افسانه ها تنها كودكان نيستند و بسياري از پيران و سالخوردگان لذتي كه از افسانه هاي ساده و دلاويز مي يابند در هيچ سرگرمي ديگري نمي يابند . پادشاهان كهن نيز مانند همه مردم روزگار خويش بدين افسانه ها براي ان ها گرد آورده باشند كه رواج كتاب هايي مانند هزار افسان ، بختيارنامه و كليله و دمنه در دوره ساسانيان بر اين گواه است . خلفاي اموي و عباسي نيز ، بنابر كتاب هاي تاريخ ، شب هاي بي خوابي را به شنيدن اين گونه افسانه به روز مي آورده اند و از بسياري از اديبان تازي ياد رفته كه خلفا را با نقل قصه ، شعر و فسانه سرگرم داشته اند . افسانه هاي معروف هزار و يكب نيز حاصل همين افسانه پردازي ها است . در ايران تا همين اواخر هميشه قصه خوان ها و افسانه گويان يا « ناقلان اخبار و طوطيان شكر سخن شيرين گفتار» ي بوده اند كه با نقل افساه ها در مجامع رسمي ، مانند مجالس دربار و مجامع غير رسمي مانند قهوه خانه ها ، خواص و عوام را سرگرم مي ساخته اند . مجموعه هاي بسياري از اين گونه افسانه ها رواج داشته است . به نوشته ابن نديم در الفهرست در سده چهارم هجري ابوعبدالله جهشياري به تاليف كتابي در افسانه هاي تازي ، پارسي و رومي پرداخت و 480 حكايت را گرد آورد كه مرگش در رسيد و كارش ناتمام ماند . در واقع افسانه هاي كهن از ديرباز مايه كار و الهام بخش بسياري از نويسندگان بوده اند ، با اين تفاوت كه تا زمان هاي اخير ، بسياري از نويسندگان فارسي نويس كه در ايران ، هند و جاهاي ديگر افسانه ها و حكاياتي را از افسانه گويان گرفته و گردآورده اند ، ذوق و قريحه خود را در هر گونه دخل و تصرف مجاز شمرده اند و كوشيده اند عبارت هاي عاميانه را به تكلفات منشيانه بيارايند . از جمله كتاب هاي فارسي كه افسانه اي يا افسانه هاي كهن را در بر دارند از اين ها مي توان ياد كرد :
1- كليله و دمنه ؛ اصل اين اثر به سانسكريت به نام پنجه تنتره يا پنج فصل و شامل افسانه هاي پندآموز اخلاقي – بيشتر از زبان حيوانات –است . اين اثر به پهلوي و سپس به دست ابن مقفع در حدود 140 ق به عربي برگردانيده شد . ترجمه ابن مقفع را ابوالمعالي نصرالله منشي در حدود 538 ق به فارسي برگرداند كه به كليله و دمنه بهرمشاهي آوازه دارد . از كليله و دمنه ترجمه ها يا تحريرهاي ديگري نيز به فارسي وجود دارد ، مانند ترجمه محمد بن عبدالله بخاري در فاصله سال هاي 541 تا 544 ق با عنوان داستان هاي بيد پاي ، نظم كليله و دمنه بهرامشاهي از بهاالدين احمد بن محمود طوسي ، متخلص به قانعي (-672ق) ، تحرير كليله و دمنه بهرامشاهي از مولانا حسين واعظ كاشفي (-910ق) با عنوان انوار سهيلي از ابوالفضل علامي در حدود 996 ق با عنوان عيار دانش ، ترجمه پنجه تنتره از متن اصلي سانسكريت به دست مصطفي خالقدادهاشمي از ادبيان دربار اكبر شاه گوركاني (963-1014ق) ، و جز اين ها .
2- جوامع الحكايات و لوامع الروايات سديدالدين محمد عوفي بخارايي از سده ششم ق .
3- ترجمه الفرج بعدالشده كه متن اصلي عربي از ابوالحسن علي بن مدايني (-235ق) و ترجمه آن از حسين بن اسعد / سعد بن حسين دهستاني در ميان سال هاي 651-663ق است .
4- مزه نامه / اسمارحمزه / جنگنامه اميرالمؤمنين / قصه حمزه / رموز حمزه .
5- مرزبان نامه كه اصل آن به زبان طبري از مرزبان بن رستم بن شروين از شاهزادگان طبرستان در اواخر سده چهارم هجري است . از اين اثر دو ترجمه فارسي در دست است ، يكي از محمد بن غازي الملطيوي ( ملاطي) به نام روضه العقول و ديگري از سعد الدين واريني از سده هفتم هجري با عنوان مرزبان نامه .
6- طوطي نامه كه اصل آن از افسانه هاي كهن هندي به نام شك سپ تتي يا سوكه سيتاتي به معني « هفتاد افسانه » است . ترجمه اي فارسي از اين اثر راضياء نخشبي (-751ق) ويراسته و پس از افزودن ها و كاستن هايي آن را به نام طوطي نامه در 52 داستان آورده است .
7- بهار دانش از عنايت الله كنبوه لاهوري (1017-1082ق) كه افسانه كهن هندي است از روايت هاي برهمنان .
8- صنوبر و گل / گل و صنوبر از اندرجيت دهير متخلص به منشي از روزگار فرح سير گوركاني (1124-1131ق).
9- حكايات دلپسند از محمد مهدي واصف مدارسي (ز1274ق).
10- داستان شاه سرانديب و درويش / شهزاده سرانديب و پريزاد .
11- استان چهار پسر و چهار پريزاد و بسياري آثار ديگر كه ياد كردن همه آنها در اين مقاله نمي گنجد و فهرستي از آن ها در جلد ششم فهرست مشترك نسخه هاي خطي فارسي پاكستان آمده است . چنان كه گفته آمد افسانه هاي همواره با آدمي بوده است . افسانه ها به آساني با هر محيط اجتماعي و محلي انطباق مي يابند و از اين رو اين كهنگي ، تازه و امروزين هستند . انديشه هايي كه در پس اين افسانه ها نهفته اند ، در همان حال كه ريشه در ناخودآگاه آدمي و ژرفاي فرهنگ دارند ، پيوسته تعبير و تفسير مي پذيرند . پژوهندگان فرهنگ عاميانه ، افسانه هاي عاميانه را بيشتر همچون آفرينشي هنري كه در ميان هر گروه و اجتماعي پديد مي آيند و از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شوند بررسي مي كنند و صورت هاي گوناگون و عناصر دروني اين قصه ها و قالب هاي ساختاري ان ها را به مثابه كل در هم پيچيده اي از هنر شفاهي مي نگرند . گردآوري و ضبط افسانه ها ، بي هيچ يا اندكي دخل و تصرف ، چنان كه شيوه و اقتضاي كار عملي باشد ، تازگي دارد و از سده نوزدهم ميلادي فراتر نمي رود ، چرا كه پيش از ان افسانه گويان يا افسانه نويسان كهن در نقل روايت افسانه ها بيشتر لذت و تفريح خود و ديگران را جستجو مي كردند و از اين رو در كاستن و افزودن شاخ و برگ هايي بر اصل داستان مانعي نمي ديدند . شارل پرو (1628-1703م) ، شاعر و نويسنده رانسوي ، در تأليف اثرش قصه هاي مادرم غاز كه كجكوعه هايي از افسانه ها است ، جز به التذاذ و تمتع ذوقي نمي انديشد . گرد آوري علمي افسانه هاي عاميانه در اروپا با كار بزرگ برادران گريم به نام داستان هاي پريان گريم (1812-1815م) آغاز مي شود . صادق هدايت (-1330ش) و فضل الله صبحي مهتدي (-1348ش) مؤلف افسانه ها ( دو جلد ، تهران 1324-1325ش) و افسانه هاي كهن ، از پيشگامان گردآوري علمي افسانه ها در ايران هستند . برخي نويسندگان ، افسانه هاي كهن را بازنويسي كرده اند ، مانند مهدي آذر يزدي مؤلف قصه هاي تازه از كتابهاي كهن و قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب . نويسندگاني نيز با الهام گرفتن از طرح و بيان افسانه هاي كهن ، افسانه هاي تازه اي پديد آوردند كه نام آورترين آن ها در اروپا هانس كريستيان آندرسن دانماركي (1805-1875م) ، مؤلف افسانه هايي مانند جوجه اردك زشت ، سرباز شجاع حلبي ف پري آبي ، كفش هاي قرمز ، درخت صنوبر و جامه نو امپراتور است. در زبان فارسي ماهي سيه كوچولوي صمد بهرنگي را مي توان از اين گونه آثار شمرد . بهرنگي همچنين برخي افسانه هاي محلي آذربايجاني را گرد آورده است . افسانه هاي جديد همان ويژگي هاي افسانه هاي كهن را دارند ، ولي به مسائل امروز مي پردازند و پديد آورندگان آنها شناخته اند . شمار فراواني از مجموعه هاي افسانه هاي مردمان كشورهاي فارسي زبان ايران ، افغانستان و تاجيكستان نيز انتشار يافته اند . يكي از نامدارترين چهره ها در اين زمينه در ايران ابوالقاسم انجوي شيرازي(1300-1373ش) ، مؤسس « مركز فرهنگ مردم » و مجري برنامه راديويي « فرهنگ مردم » از 1340 تا 1358 ش ، است كه گذشته از ديگر موضوعات مربوط به فرهنگ مردم مانند متل ها و چيستان ها و جشن ها ، آداب و معتقدات ، قصه ها و افسانه هاي عاميانه را نيز گرد آورده كه بخشي از آن ها در سه جلد قصه هاي ايراني (ج1، 1352ش ؛ ج2 ، 1353ش ؛ ج3 ؛ 1355ش ) به چاپ رسيده است . از ديگر مجموعه هاي افسانه هاي مردمان كشورهاي فارسي زبان يا نقاط مختلف ايران مي توان ز افسانه هاي مردم ، عبدالرحمان پژواك ، ( كابل ، 1336ش) ، افسانه هاي قديم شهر كابل از دكتر احمد جاويد ، ( كابل ، 1343ش) ، اوسانه سي سانه از عبدالحسين توفيق ، ( كابل ، 1361ش) ، افسانه هاي هجوي معيشتي تاجيكي تأليف د.ابيدوف ( دوشنبه ، 1978م ، به الفباي سيريليكي ) ، افسانه ها و متل هاي كردي از علي اشرف درويشيان (ج1 ، 1366ش ، ج3 ، 1375 ش) ، افسانه هايي از مادر بزرگ ها از محسن رمضاني ( تهران ، 1347ش) ، افسانه هاي آذربايجان از صمد بهرنگي با همكاري بهروز رهقاني _ ج1 ، تبريز ، 1344ش ، ج2 ، تهران 1348ش) ، افسانه هاي ايراني از پ . الول ساتن ، ترجمه علي جواهر كلام ( تهران ، 1341ش) ، افسسانه هاي دري ( نود افسانه از مردم افغانستان ) ، گردآوري و تحقيق روشن رحماني ( تهران ، 1374ش)، قصه هاي ايراني از آركور كوليسترانج(كپنهاك ، 1918م) ، قصه هاي باباعلي از محمد تقي كهنموئي ( تهران ، 1346ش)، قصه هاي پاي كرسي از درويشه ، ( 2 جلد ، اصفهان 1338ش)، قصه هاي مردم فارس از ابالقاسم فقيري (1350ش) ، افسانه ها از مهدخت كشكولي ( تهران ، 1369ش ) نام برد .