کافه تلخ

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

پَری، موجودی وهمی ماورای‌طبیعی



پری
جلد: 13
شماره مقاله:5510

پَری، موجودی وهمی ماورای‌طبیعی در اندیشه و باورهای مردم جامعه‌های کهن سنتی ایران. پری در آغاز و در دورۀ تاریخ اساطیری ایران از ایزد بانوان باوروی و زایش بود که در دین مزدیستا جنبۀ اهریمنی گرفت و به صورت موجودی فریبکارِ ناخجسته درآمد.
از آن پس، رفته رفته در فرهنگ و ادب فارسی دوباره نقش نیک و منش بهی خود را بازیافت.

معنا و ریشه‌شناسی: فرهنگهای فارسی پری را همچون جن و ماده جن خوبرو و از فرشتگان بالدار، از جنس آتش(غیاث اللغات، 142؛ آنندراج، 2/914؛ لغت‌نامه...) و در تقابل با جن و دیو ـ که سرشتی پلید و اهریمنی دارند ـ دانسته‌اند(برهان...، 1/396؛ آنندراج، همانجا).
واژۀ پری در اوستا به صورت پئیریکا1، به معنای زن بیگانه و غریبه(بارتولمه، 189) آمده، و ماده دیوی پلید، پتیاره، جادوگر، فریبکار، دشمن زمین و گیاه و آب و ستوران و تیشتر(فرشتۀ باران) و ... انگاشته شده است(یشتها، 1/1، 53، 153، 239، 245، 343، 361؛ بندهش، 84؛ مزداپور، 692). در اوستا به فریبکاری پری در به دام انداختن پهلوانانی چون گرشاسب و جم اشاره شده، و آمده است که برای چیرگی بر پریان و دورکردن گزندشان به درگاه فروهر و ایزدان و پارسایان نیایش می‌کردند(وندیداد، 1/195؛ رضی، 218-222؛ دهبهر، 9؛ دربارۀ تفسیر داستان گرشاسب و پری خناثَئیتی و جم و پری و دیوريال نک‍: سرکاراتی، 14، 16-17؛ نیز دربارۀ دیگر بدکاریهای پری، نک‍: گزیده‌ها...، 16، 20، 26).
پری در فارسی میانه به صورت پَریک یا پَریگ(ساحره و جادوگر) و در سغدی pr’yk(h) (پری، دیو مؤنث) آمده است(حسن دوست، 1/269؛ قریب، 281). دربارۀ ریشه و اشتقاق و معنی این واژه اختلاف نظر وجود دارد. مثلاً بارتولمه(همانجا) پئیریکارا صورت مؤنث پرکه2 می‌داند و با قیاس با واژۀ هندی باستان پرکیه3(دشمن) آن را زن بیگانه معنا کرده است. برخی واژۀ پئیریکا را از ریشۀ هند و اروپایی پله4 و به معنای پرکردن و انباشتن و آن را دیوْزنِ خواهش و شهوت می‌پندارند(سرکاراتی، 3-4، به نقل از گونترت). گری(ص197)پئیریکای اوستایی را به معنای احاطه کننده گرفته، که بعدها در تحول معنایی به «افسونگر و جادوگر» تبدیل شده است(برای نظریات دیگر دربارۀ اشتقاق و معناپردازیهای پری، نک‍: دوشمن گیمن، 71؛ اشپیگل، 29؛ سرکاراتی، 1-32).
در اسطوره‌ها: پری به عنوان زن ـ ایزد آب، خدای مادینه و موجود عجیب‌الخلقۀ دریایی با سرشتی جادوگرانه و اعجازگر در اسطوره‌های جهان‌دیده می‌شود. در اساطیر یونانی پری یا حوری دریایی5، موجودی زیبا و فریبکار است که دریانوردان را اغوا می‌کند(هال، 43) و به صورت خون‌آشام گورستانها، روان مردگان را به جهان فرودین می‌برد. پیکرۀ خیالی پری را بر تابوتهای سنگی روم نقش می‌کردند(هال، 43-44؛ ER, V/250).
پری در رمزپردازیهای اسطوره‌ای آب در اساطیر ایران و یونان و بین‌النهرین نقشی مستمر و آشکار دارد. در اساطیر بین‌النهرین «انسان دریایی» یا «ماهی ـ انسان» که آن را کولولو6 می‌نامیدند، همان پری دریایی است که بالاتنه، سر و بازویش انسان، و پایین پیکرش ماهی است و رابطه‌ای نزدیک با الاهۀ آب(اِئا7)، و نقشی محافظتی ـ جادویی دارد. انسان دریایی در آثار برجامانده از دورۀ هخامنشیان و سلوکیان هم دیده می‌شود. در آثار هنری دوره‌های نوبابلی و نوآشوری و بابلی کهن پیکره‌های «ماهی ـ زن) تصویر شده است که آن را کولیل تو8 می‌نامیدند(بلک، 131-132).
در اسطوره‌های یونانی «نمف9»ها (که احتمالاً همسان پری ایرانی است)الاهه‌های آب و چشمه‌سارها و فواره‌ها هستند که در زیرسایۀ درختان و در جنگلها و بیشه‌زارها زندگی می‌کنند. آنها نیرویی جادویی دارند و به پهلوانان و قهرمانان کمک می‌کنند. در بسیاری از حماسه‌های کهن یونان، مادران قهرمانان در شمار نمفها و موجوداتی برتر از قوای طبیعی هستند که به رموز قهرمانی آشنایند(الیاده، 202-203).
در برخی اسطوره‌های ایرانی پریان در دریا می‌زیند و از دریا به درمی‌آیند و با آتش مقدس «آذر برزین» به ستیز می‌پردازند. پریها در دریاچۀ کاسئویه10 هستند و رحم زنان و دختران دوشیزه را که در گاهنبار خاصی در آب دریاچه آب‌تنی کنند، پالوده و زایا می‌کنند و دوشیزگان، از تخمۀ زردشت که در دریاچه نگهداری می‌شود، سوشیانتها را می‌زایند(سرکاراتی، 22).
به نظر می‌رسد که این اسطورۀ ایرانی ریشه در باورهای آیینی مردم، پیش از رواج آیین زردشتی داشته باشد که در آن، پری نماد نیکویی، بارندگی، زایش و آب بوده است. در رمزپردازینهای اسطوره‌ای آب در جنوب هند نیز فرشتگان و پریان دریایی ـ که اصطلاحاً ناگی(شاه بانو با بوی ماهی)نامیده می‌شود ـ موجوداتی با قدرت جادویی ـ مذهبی هستند که در قعر اقیانوسها می‌زیند و به قهرمانان نیرو و قدرت جادویی می‌دهند(الیاده، 207).

انواع: پریان اسطوره‌ها را می‌توان از لحاظ ساختار ظاهر و اندام، محل و مأوای زندگی، منش و ماهیت و کارکردها به چند نوع تقسیم کرد: در برخی اسطوره‌ها پری موجودی دریایی و آبزی است با سری به شکل انسان(بیشتر به شکل زنانه) و بدنی شبیه پرنده یا ماهی که با آواز خود دریانوردان را به کام نیستی می‌کشد(هال، 43؛ بلک، 131). در برخی اسطوره‌ها پریان در سرزمینهای دوردست مانند پشت کوه قاف مأوا دارند(EI2, VIII/271).
در اسطوره‌های مردم چین، فلات قاره و جنوب شرقی آسیا، هند و اندونزی، پری شاه‌دختی است که بوی ماهی می‌دهد و با برهمنی درمی‌آمیزد و دودمانی را بنیان می‌نهد(الیاده، 206). در دیگر اسطوره‌های هندی پری به شکل فرشته ـ مار در می‌آید و از چشمه‌ها و فواره‌ها نگاهبانی می‌کند و همچون نماد قهرمانی و باروری و بی‌مرگی ستایش شده است(همو، 207). نمفهای یونانی هم سیمای آدم‌نما دارند و در زندگی بشر نقش محسوسی ایفا می‌کنند. آنها کودکان را می‌پرورند و با نیروی جادویی خود راه و رسم قهرمانی را به آنها می‌آموزند. گاهی نمفها منش و ماهیتی شریر دارند و خطرناک‌اند؛ کودکان را می‌ربایند و می‌آزارند(برای دیوان کودک‌‌ربا، نک‍: ه‍ د، آل، نیز ام‌صبیان)، یا روح کسانی را که در میانۀ روز شاهد تجلی قدسیانه‌شان باشند، آشفته و پریشان(پری‌زده) می‌کنند(الیاده، 202-203؛ برای آگاهی بیشتر از پری‌زدگی، نک‍: ه‍ د، پری‌خوانی). در دیگر اسطوره‌ها، پری موجودی بالدار و زیبا تصویر شده است. ترکهای آناتولی پری را پَری قزی(= پری دخت)، یک روح نیکو و خیرخواه می‌نامند که می‌توان با او ازدواج کرد. پری‌دخت نیکوکاران را کمک و بدکاران را مجازات می‌کند. به باور قزاقهای ترک، پریان از ارواح اهریمنی هستند(EI2، همانجا).
همانندها: در متون ادبی و فرهنگهای فارسی همانندهایی برای پری آورده‌اند که نقش و وظیفه‌ای کم‌وبیش یکسان دارند. مهم‌ترین این همانندها فرشته، حوری، مَلَک، خندله، همزاد، جان، جنه، خافی، خافیه، ابلیس، ماده‌دیو و ... هستند(صفی‌پوری، 1/201؛ لغت‌نامه). این همانندها گاهی در افسانه و داستانهای مردم به جای یکدیگر ظاهر می‌گردند و نقش بازی می‌کنند. مثلاً در اسطوره‌های بین‌النهرین جنیها11 که موجوداتی انسان‌نما به نام شیردالْ دیو12، هستند، شکل، ظاهر، نقش و ماهیتی کاملاً شبیه پریان اعجازگر و جاودانه دارند(بلک، 86-88).
در فرهنگ اسلامی ـ عربی، پری که ویژگیها و ساز وکارهای جادوگرانه‌ای مشابه پری دارد، به معنای جن آمده است. مثلاً ناصرخسرو(ص589) در تفسیر آیاتی از قرآن مجید و در بیان جنس دیو وپری و انواع آفریدگان می‌نویسد: «و خدای تعالیٰ از آفریدگان خویش دو گروه را یاد کرد که از بهر پرستش آفریدم، یکی جن را که آن را با پارسی پری خوانند و دیکر انس را، یعنی مردم را...»(نیز نک‍: ایرانیکا، VIII/428).
واژه‌های جن، جانّ و جِنّه که در قرآن 32 بار آمده، در پاره‌ای ترجمه‌های فارسی کهن پری معنا شده است(مثلاً نک‍: ابوالفتوح، 1/202؛ جرجانی، 34؛ فرهنگنامه...، 2/622). ویژگیهایی که در منابع اسلامی برای جن و انواع آن آمده، همسان و همانند پری است. در نهج‌الفصاحة(1/208)از قول پیامبر(ص) آمده است: خداوند جن را 3 قسم آفرید: یک قسم مارها و عقربها و حشرات‌اند و قسم دیگر چون باد در هوا روان‌اند و قسم دیگر حساب و عقاب دارند...». در قرآن نیز به نامرئی بودن جنها از دیدگان، یاریگری و کمک یا دشمنی و آزار و گزند رساندن به انسانها و ... اشاراتی شده است(سبأ/34/12-13؛ انبیاء/21/82؛ نمل/27/17؛ انعام/6/112؛ برای دیگر آگاهیهای مربوط به ویژگیهای جن و شباهت آن با پری، نک‍: ابن‌عربی، 1/130؛ سیوطی، 325-334).
در باورها: پریان در باور مردم جهان موجودات نیکو و کارسازند، جایگاهشان در رودخانه و جنگل است و از آهن می‌ترسند و می‌توانند غیب شوند؛ از اسرار همه چیز آگاه‌اند؛ غیب‌گویند و با دیوها دوست و گاهی دشمن‌اند(برای آگاهی بیشتر، نک‍: ERE, V/678-689; ER, V/249). به باور مردم ایران هم پریان موجوداتی نیکو و پرخیر و برکت، و گاه شریر و آزاررسان‌اند که در چشمه‌ها، رودها، دریاها و کوهها جای دارند و چشمه‌ها، رودها و کوههای پری‌دار مقدس‌اند. پریان گاه به شکل حیواناتی مثل مار، قورباغه و ماهی و ... درمی‌آیند و یا چهره‌ای انسان‌نما و اندامی ماهی‌وار دارند. در باورهای مردم لرستان «آدم آبی» (شکل دیگری از پری دریایی) در دریا و رودها زندگی می‌کند و اندام آن ترکیبی است از انسان و ماهی و از انسان می‌گریزد(اسدیان، 140؛ برای دیگر باورهای مردم لرستان دربارۀ پری، نک‍: همو، 32، 45، 64، 97، 175، 189). در بیرجند هم «مادر آب» ماده دیوی است که ویژگیهای پری را دارد و در چاهها، استخرها و آب‌انبارها جای دارد و کودکان را می‌رباید(رضایی، 617؛ دربارۀ باورهای مردم دیگر مناطق ایران دربارۀ جن و پری، نک‍: سالاری، 370؛ پاینده، 268-269؛ شریعت‌زاده، 2/252؛ طباطبایی، 455-456).
موجوداتی مانند پری، جن، آل و... از چیزهایی مانند آتش و روشنایی آهن و ابزار و اشیاء آهنی، بعضی گیاهان و دانه‌های قدسی و بودار و برخی دعاها و طلسمها و ... می‌ترسند و می‌رمند(ER، همانجا). مردم با همراه کردن این رماننده‌ها نیروی زیانکار این موجودات را از خود دور می‌کنند(برای توضیحات بیشتر دربارۀ رماننده‌‌ها ونقش آنها در رماندن دیوان و جادوان، نک‍: ه‍ د، ام صبیان).
برخی جامعه‌شناسان سدۀ اخیر با توجه به آیین جاندار پنداری13 به مطالعه و تحقیق در ادبیات عامه، آداب و رسوم، باورها، خرافات و تأثیر آن بر اسطوره‌ها و ادیان و مذاهب پرداخته‌اند(بلوکباشی، 98). مثلاً تیلر معتقد است، کاربرد اشیاء آهنی مانند سوزن، قیچی، چاقو، سیخ، خنجر و کارد برای رماندن ارواح خبیث و زیانکار و جن و پری در بسیاری از سرزمینهای شرق و غرب جهان باقی‌ماندۀ فرهنگ عصر حجر است که فلز جدید را برای موجوداتی مانند جن‌ و پری زیان‌آور می‌دانستند(نک‍:هیس، 114؛ ماسه، 1/38؛ نیز نک‍: بلوکباشی، 99).
مردم جامعه‌های مختلف ایران هم برای رماندن جن، پری، آل، غول و ... از آهن، آهن‌ربا، کبریت، باروت، آتش و ادعی و طلسم و اوراد استفاده می‌کنند(دربارۀ رماندن ارواح زیانکار در راور، لرستان، گیل و دیلم، کوهپایه، ساوه و دیگرمناطق، نک‍: کرباسی، 148؛ اسدیان، 166-167؛ پاینده، 30؛ سالاری، 201).
در ادبیات: پری از عناصر تصویرساز ذهنی ادب‌پرور فارسی زبان بوده است که در بیان شاعرانه و تشبیهات خود، زیبایی و وجاهت نگار و معشوق را به او مانند کرده‌اند. ترکیباتی چون پری‌پیکر، پریسان، پریسا، پری‌چهره، پری‌ور، پری‌دیدار، پری‌رخ، پری‌رخسار، پری‌زاد، پری‌زاده و ... نمونۀ این تشبیهات است(برای پری و ترکیبات شاعرانه با واژۀ پری در اشعار کهن فارسی، مثلاً: دقیقی، 100، 106؛ فرخی، 394؛ منوچهری، 37؛ لامعی، 186؛ ازرقی، 66؛ نظامی، 181، 209، 281؛ مولوی، 2/71، 3/249؛ سعدی، 1/204، 224، 280، 287؛ خواجو، 1/430؛ حافظ، 185، 291، 341، 492).
محققان در بسیاری از بررسیها و تحلیلهای مردم‌شناختی اخیر دربارۀ داستانهای پریان به این نتیجه دست‌یافته‌اند که بنیان و اصل آنها به آداب، باورها و معتقدات مردم پیش از تاریخ بازمی‌گردد(برای آگاهیهای بیشتر دربارۀ چگونگی طبقه‌‌بندی داستانهای پریان جهان، شکل و ریخت و خویشکاریهای پریان داستانها، نک‍: پراپ، سراسر کتاب). قصه‌ها و افسانه‌های پریان از برجسته‌ترین گونه‌های داستانی در ادبیات عامه(ادبیات شفاهی) هستند که با طبیعت و زندگی و الگوهای اجتماعی و اعتقادی ـ آرمانی مردم درآمیخته، و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته‌اند. در داستانها و افسانه‌های عامیانه که غالباً شرح دلدادگی و عشق‌ورزی قهرمانان با پریان است، ویژگیهای چندی برای پریان برشمرده‌اند: بال و پر دارند؛ از میان دود و ابر آسمان پدیدار می‌شوند؛ جلد دارند و گاهی از جلد خود بیرون می‌آیند؛ به شکل مرغ، اسب، گاو، اژدها، شیر، مار، مارمولک، کبوتر، گورخر، آهو و دیگر چهارپا در می‌آیند و... (برای نمونۀ این داستانهای پری‌وار عامیانه، نک‍: ارجانی، 5/31-32، 45-49، 51، جم‍ ؛ طرسوسی، 2/454؛ خواجو، 1/44-47؛ قصۀ حمزه، 1/215؛ هفت لشکر، 95-96، 100-101؛ نقیب‌الممالک، 300-302؛ انجوی، 2/29، 79، 155، 165، جم‍ (.
مآخذ: آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش دبیرسیاقی، تهران، 1366ش؛ ابن‌عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکیة، بیروت، دارصادر؛ ابوالفتوح رازی، روض‌الجنان، به کوشش محمدجعفریاحقی و محمدمهدی ناصح، تهران، 1365ش؛ ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، 1347-1353ش؛ ازرقی هروی، ابوبکر، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1336ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358ش؛ الیاده، میرچا، رساله در تاریخ ادیان، ترجمۀ جلال ستاری، تهران، 1372ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصه‌های ایرانی، تهران، 1352-1353ش؛ برهان قاطع، محمدحسین بن‌خلف تبریزی، به کوشش محمدمعین، تهران، 1357ش؛ بلوکباشی، علی، «بقایای فرهنگی: نقش و ارزش»، کلک، تهران، 1369ش، شم‍ 3؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355ش؛ پراپ، و. ی.، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1368ش؛ جرجانی، علی، ترجمان القرآن، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1333ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش پرویز عیوضی و اکبر بهروز، تهران، 1356ش؛ حسن دوست، محمد، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، تهران، 1383ش؛ خواجوی کرمانی، محمود، سام نامه، به کوشش اردشیر بنشاهی، بمبئی، 1319ش؛ دقیقی، محمد، دیوان، به کوشش محمدجواد شریعت، تهران، 1341ش؛ رضایی، جمال، بیرجند نامه، به کوشش محمدرفیعی، تهران، 1381ش؛ رضی، هاشم، حاشیه بر وندیداد(نک‍: ه‍ د، وندیداد)؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379ش؛ سرکاراتی، بهمن، «پری، تحقیقی در حاشیۀ اسطوره‌شناسی تطبیقی»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم‌انسانی، تبریز، 1350ش، س23، شم‍ 97-100؛ سعدی، دیوان غزلیات، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، 1366ش؛ سیوطی، الرحمة فی الطب و الحکمة، بیروت، 1403ق/1983م؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371ش؛ صفی‌پوری، عبدالرحیم، منتهی‌الارب، تهران، 1377ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381ش؛ طرسوسی، محمد، داراب نامه، به کوشش ذبیح‌الله صفا، تهران، 1356ش؛ غیاث‌اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، بمبئی؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1355ش؛ فرهنگنامۀ قرآنی، به کوشش محمدجعفر یاحقی، مشهد، 1372-1374ش؛ قرآن کریم؛ قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، تهران، 1383ش؛ قصۀ حمزه(حمزه‌نامه)، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1347ش؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، 1365ش؛ گزیده‌های زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهران، 1366ش؛ لامعی گرگانی، ابوالحسن، دیوان، به کوشش سعید نفیسی و کوهی کرمانی، تهران، 1319ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ ماسه، هانری، معتقدات ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن ضمیر، تبریز، 1355ش؛ مزداپور، کتایون، «گلچینی از فرگرد سوم زند وندیداد»، آینده، 1369ش، س16، شم‍ 9-12؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1338ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، 1355ش؛ ناصرخسرو، دیوان، به کوشش نصرالله تقوی، تهران، 1380ش؛ نظامی گنجوی، هفت پیکر، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، انتشارات توس؛ نقیب الممالک، محمدعلی، امیرارسلان، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1356ش؛ نهج‌الفصاحة، به کوشش غلامحسین مجیدی، قم، 1421ق؛ وندیداد، به کوشش هاشم رضی، تهران، 1376ش؛ هال، جیمز، فرهنگ نگاره‌ای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمۀ رقیه بهزادی، تهران، 1380ش؛ هفت لشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377ش؛ هیس، ه‍ ، ر.، تاریخ مردم‌شناسی، ترجمۀ ابوالقاسم طاهری، تهران، 1340ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، 1356ش؛ نیز:


Bartholomae, C., Zum Altiranischen wörtrebuch, Strassburg, 1906; Balak, J. and A. Green, Gods, Demons and Symbols of Ancient Mesopotamia, London, 1992; Dhabhar, E. B. N., notes The Pahlavi Rivâyat, Bombay, 1913; Duchesne-Guillemin, J., Les Composés de l’Avesta, Paris 1936; EI2; ER; ERE; Gray, L. H., The Fondations of the Iranian Religions, Bombay, Iranica; Spiegel, F., Commentar über das Avesta, Wien, 1864.
معصومه ابراهیمی