کافه تلخ

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

شمایل و پیکر ناهید




محمد مقدم

نوشته های کهن به یونانی و لاتین و به زبان های دیگر همداستانند، که ایرانیان باستانی بت پرست نبودند. از گاهان (سرودهای خود زردشت) و بخش های دیگر اوستا و همچنین از نوشته ها و گزارش های دوره ی ساسانی پیداست که زردشتیان و نوزردشتیان برای پرستش خداوند بت (در پهلوی اُزدیس) نمی ساخنتند. حتی پیش از زردشت بت پرستی در میان ایرانیان چندان رواج نبود. در کتاب پهلوی دینکرد آمده که تهمورث بت پرستی را برانداخت (دفتر هفتم، 19:1) و کیخسرو بتخانه ی کنار دریاچه ی چیچست را ویران کرد (39:1)؛ در نوشته ی خشایارشا نیز آمده که این شاهنشاه «دیودان ها» را که همان بتخانه ها باشند ویران نمود.[1]

هردوت می گوید (دفتر یکم، بند 131) :
«درباره ی رسم پارسیان من می دانم که چنین است : رسم آن ها این نیست که تندیس ها و پرستشگاه ها و آدران ها بسازند و برپا کنند، و آن هایی را که چنین چیزها را می سازند ابله می پندارند، چون گمان می کنم که آن ها هرگز باور نمی داشتند که خدایان به مانند مردمان باشند چنانکه یونانی ها باور داشتند.»
با آمدن دین مهر، چهر ه ی پرستشگاه های ایرانی دگرگون شد، و پیروان این دین، نگار و شمایل و تندیس مهر و ناهید، مادر خداوند را در پرستشگاه ها می گذاشتند و در خانه ها برای دعا و برکت نگاهداری می کردند، چنانکه عیسویان نیز برای گرامی داشتن عیسی و مریم از این رسم ها پیروی کرده اند. دشمنان دین مهر در ایران ساسانی پرستشگاه های دین مهر را «ازدیسچار» یا «ازدیس زار»(فغستان : بتکده) می خواندند.
این پیوند دین مهر با جرگه های «آشنایان» بود که برای مثل در دیوان شمس (= مهر) می خوانیم :
این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه ست


از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه ست
این صورت بت چیست اگر خانه ی کعبه ست


وین نور خدا چیست اگر دین مغان است
این خانه ی چرخ است که چون زهره (= ناهید) و ماه است


وین خانه ی عشق (= مهر) است که بی حد و کرانه ست


یا در گلشن راز :

مسلمان گر بدانستی که بت چیست


بدانستی که دین در بت پرستی است

مهریاها به ویژه مادر خداوند را گرامی می داشتند و برای بزرگداشت او بسیاری از پرستشگاه های خود را ناهید نامگذاری می کردند، چنانکه عیسوی ها نام مادر خداوند را بر کلیساها گذاشته اند.
در کامل ابن اثیر (برگردانده ی فارسی از باستانی پاریزی، تهران 1349، صفحه ی 54) آمده است که ساسان، پدر بزرگ اردشیر مقیم آتشکده ای بود در استخر که آن را آتشکده ی ناهید می نامیدند.

پولیبیوس تاریخ نویس یونانی از یک پرستشگاه بزرگ و با شکوه به نام ناهید در همدان یاد می کند که ستون های آن از زر پوشیده شده بود، و نویسنده ی دیگر یونانی که در سده ی نخست میلادی می زیسته، ایسیدور خاراکسی، در «ایستگاه های پارتی» از پرستشگاه ناهید در همدان و پرستشگه دیگری در کنگاور نام می برد.[2]
جهانگردان، سپس تر نیز از کاخ و پرستشگاه بزرگ کنگاور یاد کرده اند.

همذانی و یاقوت که آن را قصر الصوص می خوانند می گویند که دهلیزها و کاخ ها و کوشک های آن در استواری و زیبایی بی ماننداند و در همه

ی جهان ستون هایی شگفت تر از ستون های آن نیست.[3]
پرستشگاه ها و زیارتگاه هایی که بسیاری از آن ها بازمانده های ساختمان های کهن هستند و بستگی به دین مهر و بزرگداشت ناهید دارند به نام های قلعه دختر و کتل دختر و برج دختر و پل دختر (و قلعه ی العذرا که در تاریخ بیهقی آمده) در سراسر ایران پراکنده اند.[4]
سرزمینی که در آن پیروان دین مهر به ویژه ناهید مادر خداوند را گرامی می داشتند ارمنستان بود.
استرابون (دفتر یازدهم، 16:14) می نویسد :

«آیین های سپند پارسیان، هر یک و همه ی آن ها را مادها و ارمنی ها گرامی می دارند، ولی آیین های اناهید را ارمنی ها به ویژه گرامی می دارند، و برای بزرگداشت او در جاهای گوناگون و به ویژه در اکیلیسنه پرستشگاه ها ساخته اند.»[5]



در اکیلیسنه، ارمنی نشین ارزنجان، استان سرچشمه های فرات، که «خوره اناهید» خوانده می شد، در پرستشگاهی تندیس ناهید از زرناب بود که به گفته ی پلینیوس در کارزار انتونیوس با پارتیان به تاراج رفت.[6]
در اینجا باید یادآور شد همان طور که تندیس ها و نگاره های عیسی و مریم که در کلیساها و در دست عیسویان است از روی خود عیسی و مریم ساخته نشده و حتی زیر آن ها نوشته یا کنده نشده است که این چهره ی عیسی یا مریم است، نگاره ها و شمایل ها و تندیس های مهر و مادر او ناهید، نیز از روی چهره ی آن ها ساخته نشده و حتی شاید برخی از آن ها چهره های مردان و زنان برجسته ی مهری باشند، هر چند پاره ای از تندیس ها و نگاره ها که از زمان اشکانیان بازمانده شاید درست نمایانگر چهره های مهر و ناهید باشند.
شاید کهن ترین نگاره ی ناهید آن باشد که در زیارتگاه مهری در کوه خواجه در زمان خود او یا بسیار نزدیک به آن زمان کشیده شده است.

بدبختانه چهره ی این نگاره ی نیم تنه پاک شده است. درباره ی کوه خواجه که برنگرنده به دریاچه ی هامون و جایگاه زایش مهر است پیش از این گفتگو شد و در بخش پنجم باز به آن بر می گردیم.
یک صحنه ی گیرا روی یک کوزه ی سیمین، بانویی را با هاله ای دور سرش نشان می دهد که در یک دست کبوتری و در دست دیگر خوشه ی انگور دارد و زیر پای او دو طاووس است که هر سه نمادهای مهری هستند.

اینکه این بانو با هاله ی سپند مینوی باید ناهید باشد از این جا پیداست که کنار او پیکر مردی است که گاوی روی دوش خود می برد و این همان صحنه ایست که در نقش های مهری دیده می شود که مهر با گاوی روی دوش به سوی غار می رود.[7] این کوزه، کار زمان اشکانیان، یا شاید از زمان ساسانیان از روی کارهای دوره ی اشکانی است.(درباره ی در هم آمیختگی کارهای هنری اشکانی و ساسانی در بخش پنجم گفتگو خواهد شد.)
دو نقش دیگر از ناهید روی سرستون، یکی از طاق بستان و دیگری از اصفهان، با هاله ی سپند، مانند ناهید روی کوزه ی سیمین، از همان زمان است.


در سر ستون طاق بستان، هاله ی ناهید شعله ور است و بالای سر او یک ردیف طاقنما دیده می شود که میان هر طاق با یک صدف زیور یافته که آن نیز چنانکه گذشت یک نماد مهری درون طاق بستان پیکر تراشیده ای از ناهید به بلندی چهار متر هست که تاجی مروارید نشان بر سر دارد با تن پوشی بلند و آویزان تا روی پا و جامه ی سنگینی روی دوشش افتاده که لبه ی آن با رشته های مروارید زیور یافته و یادآور وصف ناهید در آبان یشت اوستاست که جامه ای از پوست ببر (بیدستر) بر تن دارد.(برای این وصف ناهید نگاه کنید به پایان همین نوشتار) در دست او کوزه ایست که از آن آب می ریزد که بستگی او را با آب ها نشان می دهد.


پیکر تراشیده ی دیگری از ناهید در نقش رستم است که تاج کنگره داری بر سر و گوشواره و گردن بند زرین بر گوش و گردن دارد. تنزیب چسبان و نازکش باز یادآور وصف او در آبان یشت است که «میانش را بسته تا پستان هایش خوش کالبد شود.»[8]
از نظر هنر زمان اشکانیان که با دین مهری آن ها همبستگی جدایی ناپذیر دارد چیزهایی که در نسا بدست آمده بسیار گیرا و شایان بررسی هستند. باستان شناسان روس در 1930، کاوش های خود را در شهر نسا، پایتخت دینی و نساکده ی شاهنشاهان اشکانی، نزدیک عشق آباد (اشک آباد) آغاز کردند. این شهر دارای یک کلات پنج گوش روی صخره و یک دژ به نام «مهردات کرت»، و پرستشگاه هایی بوده است.
یکی از این پرستشگاه ها که در سده ی سوم پیش از میلاد ساخته شده، چهارگوش و هر بَر آن، بیست متر است و سقف آن با ستون های دوازده متری نگاهداری می شده که سر ستون های آن ها زیور یافته و قرنیز آن با برگ های زینتی و سر شیر سفالی آرایش شده است. در بخش بالایی دیوارهای آن طاق نماهایی است که جای تندیس بزرگان دین و شاهنشاهان اشکانی بوده است.[9] در شهر نسای کهنه، تندیس های مرمری به دست آمد و یکی از زیباترین ِآن ها تندیس ناهید است که موهای تر او یادآور سرشستن او در دریاچه ی هامون و بارگرفتن او در آب دریاچه است، چنانکه درباره ی مریم هم در ترجمه ی تفسیر طبری آمده بود که :«مریم چون از سر شستن فارغ شده بود گویند جبرئیل به آستین مریم اندر دمید و مریم بار گرفت.»

این تندیس ناهید (= ونوس) پیش از تندیس های ناهید یا ونوس میلو و کاپوآ و ونوس های دیگر تراشیده شده است.



تندیس ناهید = ونوس از اسپانی که فرزندش سوار بر دلفین کنار پای اوست و تندیس ناهید = افرودیته [10] با دلفین نمونه هایی از تندیس های ناهید، مانند تندیس نسای کهنه است.



درباره ی این دو تندیس با دلفین و همچنین درباره ی شمایل ناهید که روی دلفینی آرمیده و سردیس ناهید که با دو دلفین آرایش یافته در نوشتار «دلفین» گفتگو خواهیم کرد.

روی یک مُهر کوشانی از شرق ایران نیز نقش ناهید سوار بر شیر دیده می شود

شمایل سفالی بسیار زیبایی از ناهید که از پستانش شیر می دوشد، از سده ی دوم یا سوم پیش از میلاد، در شوش یافت شده است. از این گونه شمایل ها یا تندیسک ها از گل یا استخوان در گورستان آن جا که از زمان اشکانیان بازمانده بسیار به دست آمده و کارگاه سفالگری نیز نزدیک این گورستان ها دیده می شود.[11]


مانند این تندیسک های گلی و سفالی ناهید و قالب های این تندیسک ها که در کارگاه سفالگری بوده در کاوش های شمال سمرقند پیدا شده است.[12] در آن سوی سرزمین های مهری در لندن مانند همین تندیسک های ناهید فراوان به دست آمده، بیشتر آن ها از دره ی والبروک است که در آن پرستشگاه مهری از زیر خاک بیرون آمد.[13]
تندیسک هایی از ناهید هست که فرزندش مهر را روی زانو نگاه داشته، و دارد به فرزندش شیر می دهد که نزد نگارنده است. این بازنمای «مادر و فرزند» نمونه ای برای نمایاندن مریم و عیسی در هنرهای دینی عیسوی شد - که یک نمونه از آن «مادرخداوند» از قسطنطنیه می شود - که هنوز صدف دوشیزه ی ناهید را بالای سرش و دو نماد خورشید و ماه را در دو گوشه ی بالای صحنه نگاه داشته است، چنانکه در بسیاری از صحنه های مهری دیده می شود.

مانند این تندیسک های گلی و سفالی ناهید و قالب های این تندیسک ها که در کارگاه سفالگری بوده در کاوش های شمال سمرقند پیدا شده است.[12] در آن سوی سرزمین های مهری در لندن مانند همین تندیسک های ناهید فراوان به دست آمده، بیشتر آن ها از دره ی والبروک است که در آن پرستشگاه مهری از زیر خاک بیرون آمد.[13]
تندیسک هایی از ناهید هست که فرزندش مهر را روی زانو نگاه داشته، و دارد به فرزندش شیر می دهد که نزد نگارنده است. این بازنمای «مادر و فرزند» نمونه ای برای نمایاندن مریم و عیسی در هنرهای دینی عیسوی شد - که یک نمونه از آن «مادرخداوند» از قسطنطنیه می شود - که هنوز صدف دوشیزه ی ناهید را بالای سرش و دو نماد خورشید و ماه را در دو گوشه ی بالای صحنه نگاه داشته است، چنانکه در بسیاری از صحنه های مهری دیده می شود.

و سرانجام، این بخش را با آوردن وصفی که از پیکر ناهید در آبان یشت اوستاست به پایان می رسانیم.


وصف پیکر دوشیزه ناهید در آبان یشت

در آبان یشت اوستا، که برای گرامی داشتن ناهید سروده شده، پیکر ناهید با ریزه کاری وصف شده است (بندهای 126 تا 129، 7، 78). چنانکه بسیاری از پژوهندگان گمان کرده اند این وصف تندیسی از ناهید بوده، و به ویژه با پیکر او درون طاق بستان درست درمی آید.[14]
آنجا ایستاده، دیده شدنی
آب بانو اناهید [15]
به کالبد کنیزی [16] سریرا (زیبا)
زورمند، خوب رسته
کمر بالا بسته، بلند
از چهره ی (تخمه ی) رایمند، آزاده
بر دوشش تنپوشی پوشیده
پربافته (هزار بفت)، زرین
بازوانش زیبا
سپید، به ستهمی اسبان
بادیه و بَرسَم بدست
با گوشواره های آویزان
چهار کنار، زرین
مینایی، خوب آزاده (بر گوش) می بَرد
آب بانو اناهید
میانش را بسته
تا پستان هایش خوش کالبَد شود
تا این سان نازنین باشد
بر سرش بساکی بسته
آب بانو اناهید
صد ستاره ی زرین
هشت قوسی، همچو ارّاده
با درفش های آویزان، زیبا
گرداگرد، خوب کرده (خوب ساخته)
جامه بَبَر بر تن دارد
آب بانو اناهید
از سیصد پوست بَبَر
چهار بار زاییده
در زمان درست پرداخته
چرمش درخشان دیده می شود
چون سیم و زر
با موزه ای (کفشی) تا زنگ پوشیده
همه رنگ، زرین، تابان.

تا که بر زاید سوشیانس پیروزگر از آب کیانسیه از نیمه ی اوشستر (= از سوی خاستگاه پگاه : شرق = خورآیان = خراسان) از نیمه های خاستگاه های پگاه.