پس از جدايي روح از بدن، مرگ فرا مي رسد در چنين حالي هوش و ادراكش همچنان باقي است، صداي كساني كه به زيارتش بروند مي شنود و آنها را مي شناسد و به سلام آنان جواب مي دهد و لذت بهشت و يا درد جهنم را احساس مي كند.
اين تيميه (رض) مي فرمايد: خبرهاي زيادي در دست هست كه بيان مي كند، مرده به وضعيت خانواده و دوستانش در دنيا آگاهي دارد. احوالشان بر او عرضه مي شود. آن را مي بيند و آنچه نزدش اتفاق مي افتد، در مي يابد. و به رخداد هاي نيكو خوشحال مي شود و از كارهاي زشت رنج مي برد.
روايت شده كه حضرت عايشه (رض) پس از دفن حضرت عمر (رض) خود را پوشاند و فرمود: آنها (يعني ابو بكر صديق و پيامبر خدا (ص)) پدر و همسرم بودند اما عمر (رض) نسبت به من بيگانه محسوب مي شود. منظورش اين است كه او را مي بيند.
روايت شده كه مردگان در باره ي وضعيت خانواده هاي خود، از كساني كه تازه به جمعشان ملحق مي شوند، كسب خبر مي كنند و آنها هم اوضاع و احوال خانواده هايشان را به اطلاعشان مي رسانند مثلاً مي گويند كه فلاني داراي فرزندي شد و فلان با فلان كس ازدواج كرده و...
سؤال قبر
اهل سنت و جماعت همگي اتفاق نظر دارند بر اينكه هر انساني پس از مرگ، خواه در قبر يا غير آن، مورد سؤال و باز خواست قرار مي گيرد. حتي اگر درندگان او را خورده باشند و يا بدنش سوخته و به خاكستر تبديل و در هوا پراكنده شده باشد و يا در دريا غرق گشته باشد. از اعمال و كردارش پرس و جو مي شود.
اگر خير باشد پاداش نيك مي بيند و اگر شر باشد، گرفتار مي گردد و خوشي و عذاب، روح و بدن را با هم شامل مي شود. ابن قيم مي فرمايد:
مذهب سلف و پيشوايان امت بر اين است، هرگاه شخصي بميرد، بعد از آن در خوشحالي يا عذاب بسر مي برد و روح و جسم با هم آن را در مي يابند و روح پس از جداي از بدن داراي حالت خوش يا دردناك است و گاهي با كالبد خود ارتباط برقرار مي كند و به همراه آن مزه ي شادي و عذاب را مي چشد. بعد هنگامي كه قيامت كبري برپا شود روحها به كالبدهاي اوليه خود برگردانده مي شوند و براي اجراي فرمان پروردگار جهانيان از گورهايشان به پا مي خيزند و مسلمانان و يهوديان و مسيحيان نسبت به معاد جسماني اتفاق نظر دارند.
در مسند امام احمد بن حنبل (رض) و صحيح ابي حاتم آمده است: پيامبر خدا (ص) فرمود: وقتي كه مرده، در گور نهاده مي شود، هنگام بازگشت تشييع كنندگان، سر و صداي پاهايشان را مي شنود. اگر مؤمن باشد، نماز در طرف سر، روزه در سمت راست و زكات در سمت چپ و اعمال نيك از قبيل: صدقه، صله رحم، احسان وحسنات در طرف پاهايش قرار مي گيرند. از طرف سر براي سؤال و جواب پيشش مي آيند. نماز گويد: از سمت من راه ورود نداري، از سمت راست مي آيد، روزه گويد: از سمت من راه ورود نداري. سپس از طرف چپ مي آيد، زكات گويد: از طرف من راه ورود نداري. بعد از طرف پاها مي آيد اعمال خير و صدقه و صله رحم، احسان و حسنات گويند: از طرف ما راه ورود نداري. پس به او گويند بنشين. مي نشيند، خورشيد در حال غروب كردن بر راو نمايان مي گردد پس به او گفته مي شود: در باره ي اين مردي كه در ميان شما بود، چه نظر داري؟
چگونه بر او گواهي مي دهي؟ مي گويد: رهايم كنيد تا نماز بگزارم. فرشتگان گويند بعد نماز خواهي خواند به سؤالاتي كه از تو مي پرسيم، جواب بده. در باره ي اين مردي كه در ميان شما بود، چه مي گويي. و چگونه بر او گواهي مي دهي؟
پس گويد: محمد (ص) شهادت مي دهم كه او فرستاده ي خداست و از طرف خداوند حق را آورد. پس به او گفته مي شود بر آن (عقيده) زيستي و بر آن مردي و به خواست خدا بر آن هم برانگيخته مي شوي. سپس دري از بهشت به رويش باز مي شود و به او گفته مي شود: اين جايگاه توست. و هرچه راخداوند به تو وعده داد، در آن هست.
حسرت و شادمانيش افزوده مي شود. بعد 7 ذراع به قبرش وسعت داده مي شود. نوراني مي گردد و جسم به حالت اوليه اش برگردانده مي شود و روحش در نسيم پاكي قرار دارد و مانند پرنده اي بر درخت بهشت گردش مي كند. فرمود: چنين است فرموده ي حق تعالي:
(يثبِّتُ اللهُ الذين آمنوا بالقولِ الثابت في الحياةِ الدّنيا و الآخرة)_ (ابراهيم:27)
"خداوند مؤمنان را به خاطر گفتار استوار هم در اين جهان و هم در جهان آخرت ماندگار مي دارد".
براي كافران حالتي ضد اين گزارش شده است تا جايي كه فرمود: سپس گور بر او تنگ و تنگ تر مي شود تا جايي كه دندان هايش در هم فرو روند. اين همان زندگي تنگ و پر اضطرابي است كه خداوند مي فرمايد:
(فاِنّ له معيشةً ضنكًا و نحْشُرهُ يوم القيامة اعمي)_(طه:124)
"زندگي تنگ (و سخت و گرفته اي) خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا گرد مي آوريم".
حافظ در كتاب "الفتح" گويد: ابن حزم و ابن هبيره، معتقدند كه سؤال و جواب تنها مربوط به روح است؛ بدون اينكه به جسم بازگردانده شود. علماء با آنها مخالفند و گويند: آن طور كه در حديث ثابت است روح به كالبد يا بخشي از آن بازگردانده مي شود و اگر تنها بر روح واقع مي شد، براي بدن و جسم اختصاصي نمي ماند و پراكنده شدن اجزاي بدن آدمي مانع از سؤال و جواب قبر نمي شود؛ زيرا خدا قادر است، زندگي را به بخشي از جسم بازگرداند و از آن پرس و جو كند.
همان طور هم مي تواند تمامي اجزاي بدن انسان را جمع كند، اگر بگويند كه: سؤال و جواب بر روح واقع مي شود و هنگام پرس و جو كردن از مردگان، هيچ عكس العمل يا تغييراتي در گور مشاهده نمي شود. مانند ايستادن، نشستن، تنگي و فراخي گور و جز اينها نه در گور و نه در غير آن مانند افراد اعدامي و مصلوب شده، پاسخشان اين است!
چنين مسائلي خارج از قدرت پروردگار نيست؛ بلكه در حالت عادي هم مي توان مشابه آن را ديد. مانند انسان خفته كه لذت و درد را در خواب احساس مي كند، در حالي كه پهلو دستش از آن خبر ندارد و بلكه انسان بيدار هم گاهي نسبت به آنچه مي شنود يا مي انديشد، احساس لذت و يا درد مي كند؛ بدون اينكه بغل دستي اش چيزي از آن بداند.
بنا بر اين، درست نيست، احوال حاضر را بر غيب يا وضعيت پس از مرگ را با پيش از مرگ سنجيد. ظاهراً خداوند، چشم و گوش بندگان را از مشاهده ي آن باز داشته است. و اعضاي ظاهري بدن انسان، توان ادراك و فهم امور ملكوتي را ندارد؛ جز آنچه را خدا بخواهد. آنچه را كه جمهور، بيان مي دارند، به احاديث پيامبر (ص) ثابت شده است.
مانند: "مرده سر و صداي پاي تشييع كنندگان را مي شنود" يا "با حركت گور، دنده هايش درهم فرو مي رود" و يا "در زير شكنجه، فريادش به گوش مي رسد" يا "بين دو گوشش را مي كوبند" و يا "او را مي نشانند" كه همه ي اينها از جمله ي صفات جسم هايند.