کافه تلخ

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

جن / احمد شاه مقصود

جن




- جن يا پري چگونه موجوداتي اند؟
- راه شناخت آنان
- ماده اي كه از آن آفريده شده اند
- قبايل و طوايف پريان
- پريان مانند انسان موجوداتي مكلفند
- گروهي از جنيان، آيات قرآن را از پيامبر خدا استماع كردند
- كنترل حضرت سليمان (ع) بر جنيان
- ابليس و يا شياطين
- با هر انساني شيطاني همراه است
- رويگرداني از هدايت خداوندي مورد تأييد شيطان است
- دوي كردن از دشمني شيطان
- شيطان هيچ تسلطي بر مؤمنان ندارد
- مقاومت شيطان
- حكمت آفرينش ابليس


جن يا پري چگونه موجوداتي اند؟
جن يا پري موجوداتي روحاني اند و مانند انسان داراي اراده و اختيار و تكليف مي باشند؛ ولي جسم مادي بشر را ندارند، غير مرئي و نا شناخته اند. شكل و صورت حقيقي آنها ديده نمي شود؛ اما توان اين را دارند كه به قالب شكل در آيند.


راه شناخت آنها
وحي، تنها منبعي است كه ما را با جهان اين موجودات آشنا مي سازد. قرآن و سنت صحيح پيامبر (ص) ما را ارشاد مي كنند تا بدانيم: كه پريان از چه چيزي آفريده شده اند، راه و روش هر كدام از قبايل و طوايف آنها چگونه است؟ و نحوه ي تكليف و گوش دادنشان به تلاوت قرآن پيامبر (ص) به چه شيوه اي بوده است؟


ماده اي كه از آن آفريده شده اند
خداوند پاز و منزه در باره ي اصل ماده يآُرينش جنيان چنين مي فرمايد:
(وقلد خلقنا الانسان من صلصالٍ من حَمَأٍ مسنونٍ والجانّ خلقناه من قبلُ من نارٍ السّموم)_ (حجر:26-27)
"همانا ما انسان را از گل و لاي كهنه ي تغيير يافته بيافريديم و طايفه ي جنيان را از آتش گدازنده ي (بي دود) خلق كرديم".
از اين دو آيه موارد زير استنباط مي گردد:
1- ابتدا انسان از خاك آفريده شده، سپس با آب تركيب يافته و به گل تبديل گشته است. بعد در اثر مجاورت گل با آب سياه گشته و به گل ولاي كهنه و خشك تغير پيدا نموده است.
2- جنيان هم ابتدا از شعله ي خالص آشت خلق شده اند.
3- جنيان پيش از انسان آفريده شده اند.


قبايل و طوايف جنيان
جنها قبايل و دستجات متعددي دارند: بعضي ها در انجام اعمال خير و پاكيها استقامت مي ورزند و برخي چنين نيستند. برخي ها غافل و سفيه اند و گروه بيشتر آنها كافر و منحرف مي باشند. خداوند در باره ي آن دسته اي كه با تلاوت قرآن گوش فرا دادند، مي فرمايد:
(و أنّا منا المسلمون و مِنّا القاسطون، فمن أَسلَمَ فأولئِك تَتَحَرَّوا رَشَدا و امّا القاسطون فكانوا لجهنَّمَ حَطَبا) _(جن :14-15)
"در ميان ما، فرمانبرداران و منحرفان و بيدادگرانند آنان كه فرمانبردارند، هدايت و خير را برگزيده اند اما آنان كه ستمگر و بيداد گرند هيزم و هيمه ي دوزخ هستند".
يعني برخي از پريان مسلمانند و برخي ديگر مشرك و كافر. اما آناني كه فرمانبردارند، راه هدايت را برگزيده اند ولي ستمگران هيزم جهنم اند. خداوند مي فرمايد:
(أَنّا منا الصالحون و منَّا دونَ ذلك كنّا طرائق قدداً) (جن:11)
"برخي از ما تسليم فرمان خدا و پرهيز گارند و بعضي از ما جز اين (يعني نارمان و بي دين) اصلاً ما فرقه ها و گروه هاي متفاوت و گناگوني هستيم".
يعني دسته اي از آنها كاملاً پرهيزكار و اصلاحگرند و دسته اي كمتر و مانند انسان گروهها و مذاهب مختلفي دارند.


پريان هم مانند انسان موجوداتي مكلفند
پريان نيز همچون انسان، موجودات مكلفي هستند و پيامبرشان از اولاد آدميان مي باشد. خداوند پاك و منزه مي فرمايد:
(يا معشَرَ الجنِّ والانسِ اَلَمْ يأتكم رُسُلٌ منكم يقصُّون عليكم آياتي و يُندرُونكم لقاءٍ يومِكم هذا؟ قالو شهدنا علي انفسنا و غرّتهم الحياةُ الدّنيا و شهدوا علي أَنفسهم أَنَّهم كانوا كافرين) _(انعام:130)
"اي جنيان و اي انسانها آيا پيامبراني از خود تان به سوي شما نيامدند مي گويند: ما عليه خود گواهي مي دهيم. زندگي جهان، آنان را گول زد و عليه خود گواهي مي دهند (ومي گويد) كه ايشان كافر بوده اند".
(سنفرغ لكم ايها الثقلان، فبأيِّ آلاءِ ربّكما تكذَبان، يا مشَرَ الجنِّ والانسِ ان اِستطعتم أَنْ تنفذُوا مِن أَقطار السمواتِ والرضِ فانفذوا لا تنفذونَ الا بسلطانٍ فبايِّ آلاءِ ربّكما تُكذِّبان) _الرحمن:31-34).
"اي پريها و اي انسانها به حساب شما خواهيم پرداخت. پس كداميك از نعمتهاي پروردگارتان را انكار و تكذيب مي كنيد. اي گروه پريها و انسانها! اگر مي توانيد از نواحي آسمانها و زمين بگذريد، بگذريد، و ليكن نمي توانيد بگذريد مگر با قدرت عظيم (مادي و معنوي) پس كداميك از نعمتهاي پروردگار تان را تكذيب مي كنيد؟"
معني آيات: اي گروه جن و انسان! شما را دقيقاً حسابرسي خواهيم كرد. ثقلان (انس و جن مثناي (ثقل) است؛ يعني هر چيزي كه براي آن وزن و قدري هست.
اي گروه پريها و انسانها اگر مي توانيد از چنگال عدالت الهي بگريزيد و از گوشه ها و كناره هاي آسمانها و زمين بگذريد و فرار كنيد تا از حسابرسي الهي برهيد، اين كار را بكنيد؛ ولي قادر به چنين كاري نخواهيد بود مگر با سلطه ي مادي و معنوي كه چنين چيز برايتان ممكن نيست.
گروهي از جنيان، آيات قرآن را از پيامبر خدا استماع كردند و پيامبر 9ص) نه آنها را ديد و نه حضور شان را احساس كرد. در اين باره خداوند مي فرمايد:
(و اِذْ صرفنا اليك نفراً مِن الجنِّ يستمعون القرآن، فلما حَضَروُهُ قالوا أَنصتوا فَلَمَّا قُضى وَلَّوا الي قومِهِم مُنذرين. قالوا: يا قومَنا اِنّا سمعنا كتاباً اُنزِلَ من بعدِ موسي مصدّقاً لما بين يديه يهدي الي الحقّ والي طريقٍ مستقيم. يا قومَنا أجيبوا داعِيِ اللهِ وآمنوا بهِ يغفِرْ لكم من ذنوبكم و يُجركم من عذابٍ اليم. و مَنْ لا يُجِبْ داعي الله فليس بمعجزٍ في الارض و ليس له من دونه اولياءَ اولئك في ضلال مبين) _(احقاف:29-32)
"ياد آر وقتي را كه ما تني چند از جنيان را متوجه تو گردانيديم تا استماع آيات قرآن كنند.ت چون نزد (رسول) رسيدند باهم گفتند گوش دهيد چون قرائت مام شد (ايمان آوردند) و به سوي قوم خود براي تبليغ و هدايت باز گشتند و گفتند اي طايفه ي ما، ما آيات كتابي را شنيديم كه پس از موسي نازل شده، در حالي كه كتب آسماني (تورات و انجيل) را كه در مقابل بود براستي تصدي قم ي كرد و خلق را به سوي حق و طريق مستقيم هدايت مي فرمود.


اي طايفه! شما هم دعوت خدا را اجابت كنيد و به او ايمان آوريد تا خدا از گناهانتان در گذرد و شما را از عذاب دردناك نگاه دارد و هر كه داعي حق (محمد) را اجابت نكند، در زمين (پناهي از عذاب خدا نخواهد يافت) و جز او هيچ يار و ياوري نخواهد داشت و چنين كساني دانسته در ضلالت و گمراهي هستند".
ابن عباس (رض) مي فرمايد: پيامبر خدا (ص) نه قرآن را براي جنيان خوانده و نه آنها را ديده است؛ بلكه با گروهي از يارانش به طرف بازار عكاظ رفتند. نا گهان بين شياطين و خبر آسماني حايل بر قرار شد و به سوي آنها شهاب كوبنده فرستاده شد. شياطين به سوي طايفه و قوم خود باز گشتند. پس گفتند: چه چيز روي داده است؟ گفتند: بين ما و خبر آسماني مانع ايجاد شده و شهاب كوبنده به سويمان ارسال مي شود.


گفتند: حتماً چيزي روي داده است. پس برويد و مشارق و مغارب زمين را بگرديد، تا اينكه گروهي از آنها رفته و پيامبر(ص) و يارانش را در حال برگزاري نماز صبح در تهامه يافتند. هنگامي كه صداي تلاوت قرآن را شنيدند به آن گوش دادند و گفتند اين همان چيزي بود كه بين ما و خبر آسماني دگرگوني و مانع ايجاد كرد. پس پيش قوم خود باز گشتند و گفتند: "اي طايفه ما، از قرآن آيات عجيبي مي شنويم. اين قرآن خلق را به راه خير و صلاح هدايت مي كند. بدين سبب ما به آن ايمان آورديم و هر گز به خداي خود مشرك نخواهيم شد.


پس خداوند اين آيه را بر پيامبرش نازل فرمود: (قل اُوحِيِ إليَّ أنّهُ استمَعَ نفرٌ من الجنِّ) اي رسول گرامي بگو مرا وحي رسيد كه گروهي از جنيان آيات قرآن را استماع كردند.
بيهقي گويد: "اين حديث كه ابن عباس روايت مي كند، مربوط به آن اوايلي بوده كه جنيان به تلاوت قرآن رسول خدا (ص) گوش فرا داده و وضعيت او را مي دانستند. در اين هنگام پيامبر (ص) آنها را نديده و برايشان چيزي تلاوت نفرمود. بعد از اين حادثه بود كه نماينده ي جنيان نزد پيامبر (ص) آمد و پيامبر (ص) قرآن را بر او تلاوت فرموده و گنها را به دين خدا دعوت كرد..."
اين حديث اشاره دارد به روايت احمد و مسلم و ابو داود و ترمذي از علقمه كه گفت: به ابن مسعود گفتم: آيا كسي از شما در آن شب (ملاقات جنيان) با پيامبر خدا (ص) حضور داشت؟


گفت: كسي از ما با او نبود. ولي يك شب در مكه او (ص) را گم كرديم. گفتمي: چه به سرش آمده است. احتمالاً به او سوء قصدي شده و يا حادثه اي برايش پيش آمده. تمام طول شب را با آن گروه سپري كرديم. صبح شد ناگهان پيامبر (ص) از طرف كوه حراء پيدا شد. ما جراي گذشته ي خود را برايش تعريف كرديم فرمود: نماينده ي جنيان نزد من آمد. پس برايشان قرآن تلاوت كردم به سوي آنها رفتم و قرآن را برايشان خواندم پس او رفت.


حضرت (ص) آثار آتش و كوچ آنها را به ما نشان داد از پيامبر توشه راه در خواست كرده بودند پس گفت: غذاي شما جنيان هر استخواني كه گوشت دار و بدون گوشت كه برآن نام خدا ذكر شده باشد و پس مانده و فضله و مدفوع علفي كه حيوانات شما آن را خورده اند.


جنيان علم غيب نمي دانند
علم غيب مخصوص خداوند است. و او كسي را بر غيب و اسرار نهاني خود آگاه نمي سازد؛ مگر آن مقدار يكه خود بخواهد تا به وسيله برخي از پيامبران و فرستادگانش به مردم ابلاغ كند.
(عالم الغيب فلا يُظهِرُ علي غيبِه أحداً الاّ مَن ارتَضَي من رسولٍ فانَّهُ يَسلُكُ من بين يديه و مِنْ خلْفِهِ رَصَداً)_ (جن:26-27)
"داننده ي غيب خدا است. و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمي سازد مگر پيغمبري كه خدا از او خشنود باشد. خدا محافظان و نگهباناني در پيش و پس او روان مي سازد".
يعني خداوند براي محافظت آن گروه از پيامبران، كه مي خواهد بر برخي از امور غيب مطلع شان سازد، فرشتگان و نگهباناني قرار مي دهد تا آنها را از شياطين و پريان و وسوسه هاي ايشان، مراقبت و محافظت نمايند. قرآن كريم در سر گذشت سليمان پيامبر مي فرمايد:
(فلّما قضينا عليه الموتَ مادلّهم علي موتِهِ اِلاّ دابةُ الارضِ تَأْكُلُ مَنسأَتَهُ فلّما خرَّ تَبيّنَتْ الجنُّ أَنه لو كانوا يعلمون الغيب مالَبثوا في العذاب المهين)_ (سبأ:14)
"زماني كه بر سليمان مرگ مقرر داشتيم، جنيان را از مرگ او نياگاهانيد مگر چو بخواره ها يكه عصاي وي را ميخوردند. هنگامي كه سليمان فرو افتاد فهميدند كه اگر آنان از غيب مطلع مي بودند در عذاب خواركننده (و بيگاري و اسارت) باقي نمي ماندند".


كنترل حضرت سليمان بر جنيان
خداوند، جنيان را به زير فرمان سليمان پيامبر (ع) در آورد. و تا آنجايي كه مي دانيم جز او (ع) براي هيچ يك از پيامران چنين حادثه اي اتفاق نيافتاده است.
(فسخّرنا لَهُ الرّريحَ تجري بأمرِهِ رُخاءً أُصابَ والشياطين كُلَّ بنّاءٍ و غوّاصٍ و آخرين مقرَّنينَ في الأصفاد هذا عطاوُنا فامنُنْ أو أَمسِك بغير حساب) _(ص:36-39)
"پس ما باد را به زير فرمان او در آورديم باد برابر فرمانش به هر كجا كه مي خواست، آرام حركت مي كرد... و به زير فرمان او در آورديم همه ي بناها و غواصان ديو را. و گروه ديگري از ديوها را در غل و زنجير به زير فرمان او كشيديم. اين عطاي ماست، پس ببخش يا بازدار، بدون حساب هيچگونه حساب و كتابي".
(ومن الجنّ مَنْ يعمل بين يديه بإذنِ ربِّهِ و من يِزغْ منهم عن أَمْرِنا نُذقْهُ مِنْ عذاب السَعير يعملون له ما يشاءُ مِنْ محاريبَ و تماثيلَ و جفانٍ كالجواب و قدورٍ راسيات)_ (سبأ:12-13).
"(پروردگار) گروهي از جنيان را رام او كرده و در پيش او كار مي كردند و اگر يكي از آنها از فرمان ما سر پيچي مي كرد از آتش سوزان بدو مي چشانيديم آنان هر چه را سليمان مي خواست برايش درست مي كردند از قبيل: پرستشگاههاي عظيم، مجسمه ها، ظرفهاي بزرگ غذا خوري همانند حوضها و ديگهاي ثابت".
حضرت سليمان از يكي از اطرافيانش در خواست كرد تا تخت عظيم بلقيس را نزد او بياورد. فرمود:
(أَيّكم يأتني برعشها قبلَ أَنْ يأتوني مسلمين. قال عفريتٌ من الجنّ أَنا آتيك بهِ قبلَ أَنْ تقومَ مِنْ مقامِك و إنِّي عليه لقويٌ أمين)_ (النمل:38-39)
"كداميك از شما مي تواند تخت او را پيش من حاضر آورد. قبل از آنكه نزد من بيايند و تسليم شوند. عفريتي از جنيان گفت: من آن را براي تو حاضر مي آورم پيش از اينكه تو از جاي برخيزي و من بر آن توانا و امين هستم".
حضرت ابو هريره (رض) از پيامبر (ص0 روايت مي كند كه فرمود: عفريتي از جنيان ديشب گريخت تا نمازم را قطع كند. خداوند او را در چنگ من گرفتار كرد. پس او را گرفتم خواستم تا او را به يكي از ستونهاي بيرون مسجد ببندم تا همه ي شما او را ببينيد.


پس دعاي برادرم سليمان (ع) را به خاطر آوردم كه فرمود: "ربِّ هب لي ملكاً لا ينبغي لأحدٍ من بعدي) خدايا به من ملكي عطا كن كه كسي پس از من آن را دارا نباشد. من هم او را ناميدانه باز گردانيدم.


ابليس و شياطين
ابليس، اسمي است غير عربي يا عجمي و به همين خاطر غير منصرف مي باشد، بعضيها معتقدند، كلمه ي(ابليس) عربي است و از (ابلاس) گرفته شده و به معني مأيوس از رحمت خداوند يا دور از خير و نيكي است و به اين علت غير منصرف اعلام شده كه در ميان اسمها، نظير يا مانندي ندارد يا اينكه، شبيه به اسمهاي عجمي يا غير عربي مي باشد.
ابليس پدر شياطين و ريشه و ستون اصلي آنهاست.


شياطين به هر فرد متمرد و نا فرمان از عالم جنيان اطلاق مي شود.
همچنانكه فرشتگان لشكريان مطيع خداوند و نماد خير، نيكي و اصلاحند، شياطين نيز، دشمنان خدا و نماد شر، فساد و تباهي اند. بنا بر اين اعمال فرشتگان و شياطين كاملاً با هم تضاد دارد.


چونكه مأموريت فرشتگان شامل مسايلي چون: عبادت و پرستش خدا، تنظيم كار اين جهان، بر پايي و اجراي مقررات، فعاليت دائمي جهت بر قراري دوستي و محبت و اتحاد و يكپارچگي بين مردم، هدايت و راهنمايي انسان به راه خدا و حقيقت، طلب استغفار و در خواست مصونيت عفو و بخشش گناهان انسان از خداوند، مي گردد.
اما فعاليت شياطين هميشه در جهت سركشي و نا فرماني خداوند، ايجاد اختلاف و دو دستگي، تخريب و انهدام و نابودي، قطع صله ي رحم، بر قراري ارتباط با فاسدان و تبهكاران مي باشد.


هيچ شر، فساد، فتنه و آشوبي در جهان نيست؛ مگر اينكه شياطين با آن در ارتباطند. آنها بودند كه اعمال زشت و گناه پيشينيان را در نظر شان آراسته و افكار منحرف و فاسد شان را زيبا جلوه مي دادند و مردم را دعوت مي كردند تا پيامبران خدا را تكذيب كنند و با دستورات خداوند مخالفت ورزند و پيوسته كارشان همين بوده و هست.
(تاللهِ لقد ارسلْنا إلي أُمَمٍ مِن قبلك فزيَّن لهُمُ الشيطانُ اعمالهم فهُوَ وليُّهم اليومَ ولهم عذاٌ أليمٌ)_ (نحل:63)
"به خدا سوگند ما (پيامبراني) به سوي ملتهاي پيش از تو فرستاديم و اهريمن كارهاي (زشت) ايشان را در نظر شان آراست و امروز اهريمن سر پرست ايشان است و عذاب درد ناكي دارند".
عياض المجاشعي) رض) روايت مي كند كه روزي پيامبر (ص) در خطبه اش فرمود: آگاه باشيد خداوند به من دستور فرمود تا امروز به شما اعلام كنم چيزي را كه شما نمي دانيد و او مرا از آن آگاه كرده است، (خدا فرمود): هر مالي كه به بندگانم بخشيدم برايشان حلال است. من تمام بندگانم را بر سرشت پاك توحييد آفريدم. به درستي كه شياطين نزد آنها مي آيند تا آنها را از دين و فطرت پاكشان منحرف كنند.


و آنچه را كه من برايشان حلال كردم؛ حرام گردانند. و آنها را تحريك كنند تا به خدا شرك بورزند چيزي كه خداوند هيچ دليل و برهاني بر آن نازل نفرموده است و خداوند به اهالي زمين نگريست و عرب و عجمشان را مورد غضب و خشم خود قرار داد، جز تعداد اندكي از اهل كتاب.


و فرمود: من ترا به اين خاطر مبعوث كردم تا تو را مورد آزمايش قرار داده و ديگران را نيز به تو مورد آزمايش قرار دهم و كتابي را بر تو نازل كردم كه آب نمي تواند آن را بشويد و تو در حالت بيداري و خواب آن را مي خواني".
اين شياطين اند كه مردم را فرا مي خوانند تا دين خدا را تحريف كنند و از فطرت و سرشت حقيقي خود دور شوند. به خدا شرك بورزند. حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال بدانند و همواره شياطين به هر راه و وسيله ممكن، در كمين انسانند تا او را از راه خدا دور و از انجام اعمال شايسته و عالي باز دارند.
سيره بن فاكه، در حديثي به نقل از پيامبر (ص) روايت مي كند كه: شياطين از راههاي مختلف در كمين انسان نشسته اند: يكي از طريق اسلام.


به اين معني كه به او مي گويد آيا مي خواهي مسلمان شوي و دين آبا و اجدادت را رها كني؟ پس مسلمان سر پيچي مي كند و اسلام رانتخاب مي كند. بعد از راه هجرت به جنگ او مي رود و مي گويد: آيا هجرت مي كني؟ آيا مي خواهي سر زمين و آسمانت را بگذاري و بروي؟


پس سر پيچي كرده هجرت را بر مي گزيند. پس از راه جهاد به كمينش مي نشيند و به او مي گويد آيا جهاد مي كني در حالي كه جان و مالت در معرض نابودي و هلاكت قرار مي گيرد و مي جنگي و كشته مي شوي و تا ديگران همسرانت را به نكاح خود در آورده و ثروت و دارائيت را ميان خود تقسيم كنند؟ پس از سخن شيطان سرپيچي كرده و به جهاد و مبارزه در راه خدا مي پردازد.
پيامبر خدا فرمود: "كسي كه چنين عكس العملي از خود نشان دهد، پس بميرد، حق است بر خداوند تا او را داخل بهشت گرداند".
در ابتداي دعوت اسلام و مبارزه با دشمنان، شيطان نقش اصلي و تعيين كننده اي در تحريك مخالفان بر ضد اسلام داشت.
(واِذْ زيَّنَ لهُمُ الشيطانُ اعمالهم و قال لا غالِبَ لكم اليومَ من الناس و اِنّي جارٌ لكم فلما ترَاءَتِ الفئتانِ نَكَصَ علي عقبيه و قال انّي بري منكم اني أري مالا ترون اني اخافُ اللهَ واللهُ شديدُ العقاب)_(انفال:48)
"(به ياد آور) زماني را كه اهريمن اعمالشان را در جلو ديدگانشان مي آراست و مي گفت: امروز هيچكس نمي تواند بر شما پيروز شود و من، هم پيمان و ياور شما هستم.


اما هنگامي كه دو گروه (مؤمنان و كافران) همديگر را ديدند بر پاشنه هاي خود چرخيد و گفت من از شما بيزار و گريزانم. من چيزي را مي بينم كه شما نمي بينيد. من از خدا مي ترسم چرا كه خدا سخت كيفر دهنده و مجازات كننده است".
اين شيطان وسوسه گر، هماني است كه تمايلات نفساني هر فردي را در نظرش مي آرايد و او را به سمت دوستي و محبت دنيا، طمع در مال اندوزي، مقام پرستي، جاه طلبي، خود خواهي و استبداد و گرايش به سركشي و طغيان در برابر حق، سوق مي دهد و بلكه بيشتر از آن، مي خواهد بر جان و اراده ي دينداران مسلط شود، تا آنها برنامه و شريعت خداوندي را تحريف كرده چيزي به آن افزوده و يا از آن كم نمايند و يا مطابق آرزوهاي نفساني خود، آن را تفسير و توجيه نموده و شريعت را تابع خود سازند.
اوست كه بين مردم تخم دشمني و كينه مي پاشد. بين برادر با برادر، زن با شوهر، گروهها، ملتها و اجتماعات باهمديگر تفرقه افكني مي كند.
اوست كه آتش جنگ و خونريزي را ميان ملتها و كشورها بر افروخته و آن را شعله ور تر مي سازد تا كشت و كار و نسل و تر و خشك را با هم نابود كند.
هر گاه شيطان بر ايجاد فتنه و فساد تواناتر شود؛ نزد سر كرده ي ملعونيش، ابليس، قدر و منزلت بيشتري پيدا ميكند.
جابر از پيامبر (ص) روايت مي كند كه فرمود: ابليس تختش را بر آب مي نهد. سپس لشكريانش را گسيل مي كند. پست ترين سرباز او مي تواند بزرگترين فتنه و آشوب برپا كند.


يكي از آنها مي آيد و مي گويد: فلان و فلان كار را من انجام دادم پس مي گويد: كاري انجام نداده اي. سپس يكي ديگر مي آيد و مي گويد: فلاني را رها نكردم تا اينكه مابين او و همسرش جدايي و طلاق انداختم، گفت: تا به او نزديك شود. و مي گويد: تو مأمور خوبي هستي.
حقيقتاً، بي بند و باري اخلاقي و فساد جنسي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي و تمام بلايا و مصيبتها، شر و فسادي كه انسان با آن روبرو مي شود، همه وهمه، نتيجه ي تحريكات و اعمال خرابكارانه ي ابليس و سربازان شرور او مي باشد.


با هر انسان، شيطان همراه است
همانطور كه خداوند انسان را به وسيله فرشته اي ياري مي دهد تا پشتيبان و هدايتگر باشد؛ همانطور هم شيطاني را مأمور مي كند تا او را وسوسه نموده و اعمال زشت و خلافكارانه اش را بيارايد و او را به سوي فتنه انگيزي و فساد سوق دهد و در اين خصوص پيامبران و غير پيامبران باهم فرقي ندارند.
(وكذلك جعلنا لِكلِّ نبيٍّ عدُوّاَ شياطينَ الانسِ والجنِّ يُوحي بعضُهم إلي بعضٍ زخرُف القولِ غُروراً)_(انعام:122)
"همانگونه دشمناني از انسانهاي متمرد و جنيان سركش را در برابر هر پيامبري علم كرديم گروهي از آنان سخنان فريبنده ي بي اساسي را نهاني به گروه ديگري پيام مي داده اند تا ايشان را بفريبند".
حضرت عايشه (رض) روايت مي كند كه: "شبي پيامبر (ص) از نزد من بيرون رفته از حسادت رفتنش را تحمل نكردم. بعد برگشت. مرا باآن حالت ديد، فرمود: اي عايشه! چه شده است غيور شده اي؟ گفتم: چگونه، فردي مثل من بر تو رشك نبرد؟ پس فرمود: آيا شيطانت نزد تو آمده است؟


گفتم: اي رسول خدا! آيا با من شيطان هست؟ فرمود: آري. گفتم: و با هر انساني نيز هست؟ فرمود: آري. گفتم: با تو نيز هست؟ فرمود: آري. ولي پروردگارم، مرا بر او پيروز گردانيد تا مسلمان شد".
عبد الله اپن مسعود روايت مي كند كه پيامبر (ص) فرمود: (مامنكم من أحد الا و قد و كلِّ به قرين من الجن، قالوا و اياك يا رسول الله؟ قالك و اياي الا اَنّ الله أعانني عليه، فاسلم فلا يأمرني إلا بخير) هيچ يك از شما نيست، مگر اينكه همنشيني از جنيان بر او گماشته شده است. گفتند: و تو نيز اي رسول خدا؟ فرمود: من هم. جز اينكه خداوند مرا بر او پيروز گردانيد. پس اسلام آورد. و جز به خير مرا فرمان نمي دهد.


رويگرداني از هدايت خداوندي، مورد تأييد شيطان است
شيطان، نمي تواند بر نفس انسان چيره گردد؛ مگر اينكه انسان از راه هدايت پرودرگار رويگردان شود و از برنامه و روش رايج ديني بيرون رود. پس هرگاه از راه خدا رويگردان شود، خداوند او را مجازات مي كند، به خاطر اين كه شيطان بر او چيره گشته و محور تمامي سخنان و اعمالش را شر و فساد قرار داده است.
(ومَنْ يَعشُ عن ذكر الرحمن نُقيّض له شيطاناً فهو له قرين و انّهم يصُدُونهم عن السّبيل و يحسبون أنهم مهتدون، حتي اذا جاءَنا قال يا ليتَ بيني و بينك بُعد المشرين فبئْسَ القرين ولن ينفعكم اليومَ اذ ظلمتم أنّكم في العذاب مشتركون)_ (زخرف:36-39)
"هر كس از ياد خدا غافل و روگردان شود، اهريمني را مأمور او مي سازيم و چنين اهريمني همواره همدم وي مي گردد. شيطان اين گروه را از راه (خدا) باز مي دارد و گمان مي كنند ايشان هدايت يافتگان حقيقي هستند تا آنگاه كه چنين كسي به پيش ما مي آيد.
مي گويد: كاشكي ميان من و تو، به اندازه ي مشرق و مغرب فاصله بود. چه همدم و همنشين بدي است! هرگز اين گفتگو ها امروز به حال شما سودي نمي بخشد. چرا كه شماستم كرده ايد و حق اين است كه همگي در عذاب دوزخ مشترك باشيد".
وقتي كه انسان در گمراهي و ضلالت دست و پا بزند، شيطان بر او چيره مي شود و بر او كاملاً استيلا پيدا مي كند؛ تا اينكه به سلك سر بازان ابليس يا كادر رسمي گروه شياطين، تبديل گردد.
(استحوذ عليهم الشيطانُ فأَنساهم ذِكرَ اللهَ اُولئك حِزبُ الشيطان أَلا اِنّ حزبَ الشيطان هم الخاسرون)_ (مجادله:19)
"اهريمن بر آنان چيره گشته است و ياد خدا را از خاطر شان برده است اينان حزب اهريمن هستند. هان! قطعاً حزب اهريمن زيانكار و زيابنبارند".
وقتي كه انسان به اين مرحله برسد، در واقع به آخرين درجه ي پستي، انحطاط روحي و كفر و ناسپاسي سقوط كرده است. در اين مرحله است كه معيارها و موازين كاملاً از دستش خارج مي شود. واقعيات رادگرگون مي بيند. سلطه ي باطل را مي پذيرد. نسبت به شريعت پاك الهي، بيباك و گستاخ مي گردد و مانند حيوانات درنده به جان مردم بي گناه مي افد و به آنها تعدي و تجاوز مي كند و آن انساني كه لطف و عنايت خداوند، از او شگفت آور ترين وجود را ساخته، به مهره ي شر و فساد و عامل انهدام و تخريب، تبديل مي گردد.
(أَلَم تَرَ اَنّا أَرسلْنا الشياطين علي الكافرين تَؤُزُّهم أَزّا)_(مريم:83)
"نمي داني كه ما شياطين را به سوي كافران فرستاده ايم تا آنان را سخت بر انگيزند و بياغلانند".
و بلكه انسان به درجه اي سقوط مي كند كه حتي شيطان هم از او بيزاري مي جويد.
(كمثل الشيطان اِذْ قال للانسان اكفُرْ فلما كَفَرَ قال اِنِّي بريءٌ منك اِنّي أخاف الله ربَّ العالمين)_(حشر:16).
"(داستان منافقان با يهوديان) همچون داستان اهريم�� است كه به انسان مي گويد: كافر شو. اما هنگامي كه كافر مي گردد اهريمن مي گويد: من از تو بيزار و گريزانم! چرا كه من از خدا. يعني از پروردگار جهانيان مي ترسم".


دوري كردن از دشمني شيطان
شيطان نماد شر و فساد در زمين است و پي در پي تلاش مي كند تا انسان را از مسير هدايت الهي بلغزاند و او را از برنامه حق و راه راست، دور كند و بدين وسيله زندگي اش را در معرض انهدام و نابودي قرار دهد.
به همين خاطر، خداوند بزرگ، ما را از حيله و نيرنگ شيطان بر حذر داشته و عداوت و دشمني اش را به ما گوشزد فرموده است و ما را دعوت مي كند تا با تمام قدرت و نيروي خود با او به مبارزه بر خاسته و سلطه و قدرتش را تضعيف و در صد شرارت و فتنه انگيزيش را كاهش دهيم. خداوند مي فرمايد:
(اَنّ الشيطان لكم عدوٌ فاتخِذوهُ عدوّاً اِنّما يدعو حزبَهُ ليكونوا من اصحاب السّعير)_(فاطر:6)
"بي گمان اهريمن دشمن شماست. پس شما هم او را دشمن بدانيد. او پيروان خود را فرا مي خواند تا از ساكنان آتش سوزان جهنم شوند."
و داستان سراسر پند آميز دشمني و عداوت شيطان را با آدم، ابو البشر، بيان مي كند، كه چگونه موفق شد تا با خورانيدن از درخت ممنوعه، آدم را بفريبد و با حيله و نيرنگ، او را از بهشت بيرون كند و او را در مسير مخالفت با فرمان خدا انداخته و به ارتكاب گناه آلوده سازد. به دنبال آن مي فرمايد:
(يا بَني آدَمَ لا يفَتننَّكُم الشيطانُ كما أَخرج أَبويكم من الجنَّةِ ينزعُ عنهمم لباسَهما لِيُريهُما سوآتِهما اِنَّهُ يَراكم هُوَ وقبيلُهُ مِنْ حيثُ لا ترونهم اِنّا جعلنا الشياطين أَولياء لَلَّذين لايُؤمنون)_(الاعراف:27).
"اي آدميزادگان! شيطان شما را نفريبد، همانطور كه پدر و مادر تان را (فريفت) از بهشت بيرونشان كرد و لباسشان را از (تن) ايشان بيرون ساخت تا عوراتشان را بديشان نمايد. شيطان و همدستانش شما را مي بينند، در صورتي كه شما آنها را نمي بينيد. ما شيطان را دوستان و ياران كساني ساخته ايم كه ايمان نمي آورند".
و براي انسان روشن ساخت كه شيطان از زمان حضرت آدم تاكنون با او كمرِ دشمني و عداوت بسته و براي فريفتن و گمراه كردن مردم از راه راست، به هر وسيله اي ممكن متوسل خواهد شد. فرمود:
(قال أرأيتَكَ هذا الذي كَرَّمْتَ عليَّ لَئِن أخّرْتنِ الي يوم القيامةِ لأحتنكن ذريّتَهُ الاّ قليلاً، قال اذْهبْ فَمَنْ تَبعَكَ منهم فإنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكم جزاءً موفوراً و استفزِز مَنْ استطعتَ منهم بصوتِك و أَجلب عليهم بخيلِك ورَجِلكَ و شاركهم في الاموالِ و الاولادِ وعَدْهم و ما يعدهُمُ الشيطانٌ الا غروراً، انّ عبادي ليسَ لَكَ عليهم سلطانٌ)_(اسراء:62-65)
"شيطان گفت: به من بگو كه آيا اين همان كسي است كه او را بر من ترجيح دادي و گرامي داشته اي؟ اگر مرا تا روز قيامت زنده بداري فرزندان او را همگي جز اندكي نابود مي كنم. خدا فرمود: برو! كساني از ايشان از تو پيروي كنند، دوزخ سراي شما (اهريمن و آنان) است و سزاي فراوان و بي نقصاني است.


و بترسان و خوار گردان با نداي خود هر كسي از ايشان را كه توانستي و لشكر سواره و پياده ي خود را بر سر شان بشوران و بتازان و در اموال و اولادشان شركت جوي و آنان را وعده بده و وعده ي شيطان به مردمان جز نيرنگ و گول زدن نيست. بي گمان سلطه اي بر بندگان (مخلص و مؤمن) من نخواهي داشت".
و در سوره ي اعراف مي فرمايد:
(قال ُپما أغويتني لأقعُدنّ لهم صراطكَ المستقيم ثمّ لآتينَّهُم مِنْ بين أَيديهم و من خلفهم و عن أيمانهم و عَنْ شمائِلهم و لا تجِدُ اَكثَرَهُمْ شاكرين)_(اعراف:16-17)
"اهريمن گفت: بدان سبپ كه مرا گمراه داشتي، من بر سر راه مستقيم تو در كمين آنان مي نشينم. سپس از پيش رو و از پشت سر ايشان مي روم و بيشتر شان را سپاسگزار نخواهي يافت".
اين ظن و گمان ابليس در مورد آنان تحقق پيدا كرد:
ولَقَد صدّق عليهم ابليسُ طنَّهُ فاتّبعوهُ الاّ فريقاً من المؤمنين)_(سبأ:20)
"واقعاً ابليس پندار خود را در باره ي آنان راست گردانيد و جز گروه اندكي از مؤمنان، همگي از او پيروي كردند".
و در سوره ي نساء مي فرمايد:
(اِنْ يدعون من دونِهِ الاّ اناثاً و اِنْ يدعونَ الاّ شيطاناً مريدا . لَعَنَهُ الله و قال لأتخذَنَّ من عبادك نصيبا مفروضا و لأُضِلَّنَّهم و لأُمَنِّينَّهُمْ ولآمُرنّهم فَلَيُبَتّكُنَّ آذانَ الانعام ولآمرنّهم فليُغيرِّنَّ خلْقَ الله و مَن يَتَّخِذِ الشيطانَ مِنْ دون اللهِ فقد خَسرَ خسراناً مبيناً. يعدهم و يُمَنِّيهِم و ما يعدهُم الشيطان الاّ غروراً)_ (نساء:119-117).
"غير از خدا هر كه و هرچه را بپرستند و به فرياد خوانند جز بتهاي نا توان و اشياء ضعيفي نيست كه بر آنها نام ماده گذارده اند و چه اهريمني نيست كه بسي متمرد و نا فرمان است. خدا نفرينش كند و گفته است كه: من از ميان بندگان تو حتماً بهره ي معين و جداگانه ي خود را بر مي گيرم. حتماً آنان را گمراه مي كنم و به دنبال آرزوها و خيالات روانشان مي گردانم. بديشان دستور مي دهم و آنان گوشهاي چهار پايان را قطع مي كنند و بديشان دستور مي دهم و آنان آفرينش خدا را دگرگون مي كنند و هر كه اهريمن را به جاي خدا سر پرست و ياور خود كند، به راستي زيان آشكاري كرده است. اهرمين بدانان وعده ها مي دهد و به آرزوها سرگرم مي كند و اهريمن جز وعده هاي فريبكارانه بديشان نمي دهد".
قرآن به ما مي آموزد كه شيان مي كوشد تا در شما ذهنيت بد ايجاد كند و انگيزه هاي شر، فساد و باطل را در نفس انسان زنده و تقويت نمايد.
(الشيطانُ يَعِدُكم الفقرَ ويأمُرُكم بالفحشاء)_(بقره:268).
"اهريمن شمار ا وعده ي تهيدستي و به انجام گناه شما را دستور مي دهد".
يعني شيطان انسان را وسوسه مي كند و به او تلقين مي نمايد كه بخشش و انفاق موجب از دست رفتن مال و ثروت مي شود. به او دستور مي دهد تا انساني بخيل، خسيس، حسود، خود خواه و مالدوست باشد و از دادن زكات به فقرا و نياز مندان خود داري كند.
بنا بر اين واجب است، از او دوري كرد و خود ر از گناهان و شرارتهايش بر حذر داشت.
(يا أيُها الذين آمنوا لا تتبعوا خطواتِ الشيطان و مَنْ يتَّبع خطوات الشيطان فاِنّه يأمُرُ بالفحشاءِ والمنكر)_(نور:21).
"اي مؤمنان گام به گام شيطان، راه نرويد و بدنبال او راه نيافتيد، چون هر كس گام به گام شيطان راه برود، به درستي كه شيطان به زشتيها و پستيها فرمان مي دهد".
(ولا تتَبِعوا خطوات الشيطان اِنّهُ لكم عدوٌ مبين. انما يأمُرُكم بالسوءِ والفحشاءِ و أَنْ تقولوا علي اللهِ مالا تعلمون)_(بقره:169).
"از گامهاي اهريمن پيروي مكنيد. بيگمان اهريمن دشمن آشكار شماست. او تنها شما را به سوي زشتكاري و گناهكاري فرمان مي دهد و اينكه آنچه را نمي دانيد به خدا نسبت دهيد".
قرآن، در سوره ي انعام، بارساترين كلام، بيان مي كند كه پيروي از شيطان امري وحشتناك و نفرت انگيز است. مي فرمايد:
(يومَ يحشرهم جميعاً: يا معشرَ الجِنّ قدِاستكثرتُم من الانسِ و قال أَولياؤُهم مَنَ الاِنس رَبَّنا اسْتَمْتَعَ بعضُنا بِبعضٍ وَبَلَغْنا أَجَلَنا الّذي اَجَّلْتَ لنا)_(انعام:128)
"روزي كه در آن همه ي آنان را در كنار هم گرد مي آوريم. اي گروه جنيان شما افراد فراواني از انسانها را گمراه ساختيد. پيروان ايشان از ميان انسانها مي گويند: پروردگارا! برخي از ما از برخي ديگر سود برديم و به مرگي گرفتار آمديم كه براي ما معين و مقدر فرموده بودي".
يعني روز قيامت خطاب به گروه جنيان مي فرمايد: بسياري از انسانها را وسوسه كرديد و گول زديد. پيروان آنها از ميان انسانها مي گويند: خدايا! برخي از ما بر ديگري سود برديم.


به اين معني كه جنيان با وسوسه ي شيطاني بر انسانها رياست كردند و آنها را مطيع قدرت خود ساختند و از آنها بهره ي سلطه و لذت رياست گرفتند. بهره ي انسان از جن به اين ترتيب است كه شهوات و لذات زودگذر دنيا را برايشان مي آرايد و آنقدر بر آن اصرار مي ورزد تا آنگاه كه مدت معلوم زندگي را سپري كنند.


در يكي از صحنه هاي قيامت، خداوند گناهكاران را جدا مي نمايد و آنها را مورد حمله ي انتقاد آميز خود قراره داده و به خاطر پيروي و عبادت شيطان، به سرزنش و ملامتشان مي پردازد.
(وامتازوا اليومَ أَيّها المجرمون اَلَمْ أَعهدْ اليكم يا بني آدَمَ ألاّ تَعْبُدوا الشيطان اَنّه لكم عدوٌ مبينٌ، و أَنِاعبدُوني هذا صراطٌ مستقيمٌ. ولقد أَضلَّ منكم جبلاً كثيراً أَفَلمْ تكونوا تعقلون)_(يس:59-62).
در صحنه ي ديگري از صحنه هاي قيامت، شيطان پيروان و ياوران خود را مخاطب قرار داده و به خاطر گمراهي و پيرويشان از او، ملامتشان مي كند.
(وقال الشيطانُ لمّا قُضِيَ الأَمرُ إنّ اللهَ وَعَدَكم وَعْدَ الحقِّ و وَعَدْتُكم فأخلفتُكمْ وما كانَ لِيَ عليكم مَنْ سلطانٍ الاّ أنْ دَعوتُكم فاستجبتُمْ لي فَلاَ تلُومُوني ولوموا أَنفسكم ما أَنا بمُصْرِخِكم وما أَنتم بمُصْرِخيِّ إَنِّي كَفَرْتُ بما أشركتُمُونِ مِنْ قبلُ اِنّ الظالمين لهم عذابٌ أَليمٌ)_(ابراهيم:22)
"و اهريمن هنگامي كه كار (حساب و كتاب) به پايان رسيد مي گويد: خداوند به شما وعده ي راستي داد و من به شما وعده دادم و با شما خلاف وعده كردم (دروغ گفتم) و من بر شما هيچ تسلطي نداشتم و جز اينكه شما را دعوت نمودم و شما هم دعوتم را پذيرفتيد پس مرا سرزنش مكنيد، بلكه خويشتن را سرزنش كنيد (امروز) نه من به فرياد شما مي رسم و نه شما به فرياد من مي رسيد و من امروز از اينكه مرا قبلاً (در دنيا براي خدا) انباز كرده ايد، تبري مي جويم. بي گمان كافران عذاب دردناكي دارند".
ابن كثير مي گويد: خداوند، داستان ابليس و پيروانش را در قيامت بيان مي كند. پس از اينكه بين بندگانش به دادگري، قضاوت نمود و مؤمنان را به بهشت و كافران را به جهنم داخل كرد در اين هنگام، ابليس ملعون، در ميان پيروانش به سخنراني مي پردازد؛ تا غم، اندوه و حسرت آنها را بيشتر گرداند.


بعد مي گويد: خداوند بر زبان پيامبرانش "به شما وعده ي راسيتن داد" و به پيروان پيامران وعده ي نجات و رستگاري داد. و خدا به وعده ي خود صادق است و به آن وفا مي كند؛ ولي من به شما وعده ي دروغ دادم و خلاف وعده كردم. آن طور كه خدا مي فرمايد:
(يعدهم و يُمنّيهم و ما يعدهم الشيطانُ الا غروراً) ترجمه از پيش گذشت.
سپس مي گويد: "وما كان لي عليكم من سلطان" من بر شما هيچ تسلطي نداشتم؛ يعني من بر آنچه كه شما را دعوت مي كردم هيچ دليلي و برهاني نداشتم؛ جز اينكه شما را به گناه و گمراهي دعوت مي كردم و شاهم بلا فاصله دعوتم را مي پذيرفتيد و در عين حال پيامبران با دلايل روشن و برهان قاطع و صحيح، شما را دعوت مي كردند و مأموريت خود را برايتان بيان مي نمودند و شما مخالفت مي كرديد تا به اين وضعيت اسفبار افتاديد.


امروز "مرا سرزنش نكنيد؛ بلكه خويشتن را سرزنش كنيد" شما به خاطر اينكه با اين دلايل روشن مخالفت ورزيديد و به محض اينكه شما را دعوت كردم، دعوتم را پذيرفتيد (من فريادرستان نيستم) و نمي توانم به شما سودي برسانم و يا شما را از وضعيتي كه داريد، برهانم و يا راه نجاتي برايتان بيابم "ما انتم بمصرخي" و شما هم نمي توانيد نفعي به من برسانيد و يا مرا از عذاب و نكبتي كه بدان دچار شده ام، نجات دهيد (اني كفرتُ بما أَشركتموني من قبل) قتاده گويد: به سبب اينكه مرا قبلاً براي خدا انباز كرده بوديد.


ابن جرير گويد: مي گويد من از اينكه انباز و شريك خداوند شوم، راضي نيستم و آن را انكار مي كنم. اين سخن درست تر است. هنگامي كه در قيامت انسان با شيطان همدم خود، در برابر محكمه ي عدل الهي قرار مي گيرد؛ مي گويد: خدايا! اين هماني است كه مرا از عبادت و ذكر تو باز داشت.


شيطاني كه بر او گماشته شده مي گويد: خدايا! من او را گمراه نكردم بلكه خودش در گمراهي آشكاري به سر مي برد. پس خداوند مي فرمايد:
(لا تختصموا لديِّ قد قدمتُ اليكم بالوعيد، ما يبدَّلُ القولُ لديّ وما اَنا بظلام للعبيد)_ (ق:27-29)
"(خدا مي فرمايد): در پيشگاه من ستيز مكنيد. من پيش از اين شما را بيم داده بودم. سخن من تغير ناپذير است و دگرگون نمي شود و من كمترين ستمي به بندگانم نمي كنم".


شيطان هيچ تسلطي بر مؤمنان ندارد
ايمان، نفس را پاكيزه ور وشن و دلها را نوراني مي كند و هنگامي كه نفس پاكيزه و دلها نوراني شود، تمام وسوسه هاي شيطاني در دلها محو و نابود مي گردد.
(فاِذا قرأْتَ القرآنَ فاسْتَعِطْ باللهِ من الشيطانِ الّرجيم، اَنّهُ ليسَ لَهُ سلطانٌ علي الذين آمنوا و علي ربِّهم يتوكّلون اَنّما سلطانُهُ علي الذين يَتَولّونَهُ والذين هم به مشركون )_(نحل:98-100).
"هنگامي كه خواستي قرآن برخواني، از وسوسه هاي شيطان مطرود به خدا پناه ببرد. بيگمان شيطان هيچگونه تسلطي بر كساني ندارد كه ايمان دارند و بر پروردگارشان تكيه مي كنند. بلكه تنها تسلط شيطان بر كساني است كه او را به دوستي مي گيرند و به واسطه ي او شرك مي ورزند".
هر گاه قلبي كه به خدا متصل است، دچار وسوسه ي شيطان مي شود؛ فوراً به خود آمده و بيدار مي شود:
(اِنّ الذين اتَّقَوا إِذا مسَّهم طائفة من الشيطان تذكَّروا فاذا هم مبصرون)_ (اعراف:201).
"پرهيزكاران هنگامي كه گرفتار وسوسه ي ا از شيطان مي شوند، بيدرا مي شوند و بينا مي گردند."
شيطان توانست آدم را بفريبد و او را به خوردن از درخت ممنوع و ارتكاب گناه وادار سازد و با حيله و نيرنگ، انگيزه هاي شر، فساد، هوي و هوس را در نفس او تحريك و تقويت نمايد.
(وقال مانها كما ربُّكما عَنْ هذِهِ الشجرةِ اِلاّ أنْ تكونا ملكين أَوْ تكونا من الخالدين و قاسَمَهما اِنّي لكما من النصاحين. فدلاّ هما بغُرورٍ فلمّا ذاقا الشجرةَ بَدَتْ لهما سوءَاتهما طفقا يخصفان عليهما مَنْ ورقِ الجنّه و نادهما ربُّهما أَلم أنهكما عَنْ تلكما الّشجرةِ و أَقُلْ لكما اَنّ الشيطان لكما عدوٌ مبينٌ). (اعراف:20-22).
"گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت باز نداشته است، مگر بدان خاطر كه دو فرشته شويد و يا اينكه از زمره ي جاويدانان خواهد شد. و براي آنان بارها سوگند خورد كه من خير خواه شما هستم. پس آرام آرام آنان را با مكر و فريب (به سوي نا فرماين و خوردن از آن درخت) كشيد.


هنگامي كه از آن درخت چشيدند عورات خويش را بديدند و شروع به جمع آوري برگهاي (درختان) بهشت كردند و آنها را بر خود افكندند پروردگار شان آنا را صدا زد كه آيا شما را از آن درخت نهي نكردم و به شما نگفتم كه اهريمن دشمن آشكار تان است؟".
جز اينكه، عوامل و انگيزه هاي خير و نيكي در دل آدم و حوا بيدرا شد و دانستند كه شيطان به آنها حيله زده و فريبشان داده است. پس اين انگيزه ها بر وسوسه هاي شيطان و هوي و آرزوهاي نفساني غلبه پيدا كرد. پشيان به سوي خدا بازگشته و توبه كردند، در حالي كه مي گفتند:
(رَبّنا ظلمنا أنفُسنا و اَنْ لم تَغْفَرْلنا و ترحمنا لنكوننّ من الخاسرين)_(اعراف:23).
"گفتند: پروردگارا! ما بر خويشتن ستم كرده ايم و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نكني از زيارنكاران خواهيم بود".
خداوند توبه ي آنها را پذيرفته و دعايشان را اجابت نمود.
(فتلقّي آدمُ من ربِّهِ كلماتٍ فتابَ عيه اَنّه هو التَوّابُ الَّرحيم)_(بقره:37)
"سپس آدم از پروردگار خويش كلماتي را دريافت داشت (و با گفتن آنها توبه كرد) خداوند توبه اش را پذيرفت. خدا بسيار توبه پذير و مهربان است".
(وعصي آدمُ ربّهُ ُفغوى، ثمّ اجتباهُ ربُّهُ فتاب عليه وهدى)_ (طه:120_121).
"آدم از فرمان پروردگارش سرپيچي كرد و گمراه شد سپس پروردگارش او را برگزيد و توبه اش را پذيرفت و رهنمودش كرد".
با توبه و بازگشت به درگاه حق تعالي، جانب خير و نيكي بر جانب شر و فساد غلبه پيدا مي كند و هرگاه در نفس انسان، جانب خير بر جانب شر چيره شود، نفس در معرض هدايت و رهنمود خداوند قرار گرفته و شايستگي پيدا مي كند تا خداوند آن را برگزيده و پاكيزه نمايد.
خداوند، با بيان اين داستان، مي خواهد نموه ي زنده اي كه شايسته ي انسان باشد، به تصوير بكشد انسان فرشته نيست كه بي نقص و ايراد باشد؛ بلكه خداوند او را با استعداد هايي همچون پرهيزكاري، تقوا، گناه، خطا، صواب، اشتباه، خير، شر، طاعت، نيكوكاري، طغيان و سركشي و... مجهز نموده است.
(و نفسٍ و ما سَوّاها فألهمها فجورَها و تقواها)_(شمس:7-8)
"سوگند به نفس آدمي و آنكه او را ساخته و پرداخته نموده است سپس بدو گناه و تقوي را الهام كرده است".
انسان در راستاي مأموريت جانشيني خدا در زمين، ملزم و مكلف است كه خصوصيات تقوي، خير، صواب، طاعت، نيكي و.. را در نفس خود بپروراند و با عوامل شر، فساد، گناه و زشتيها مبارزه كند تا به كمال معنوي و روحي كه خدا برايش منظور فرموده، نايل آيد. در اين ميدان مبارزه، شيطان مي كوشد تا از يك طرف او را از راه كمال حقيقي منصرف و از رشد نيروي معنوي در او جلو گيري كند و از طرف ديگر با حيله گري، نيرنگ، فتنه انگيزي و فساد، روحيه مقاومت و ايستادگي را در او از بين ببرد.


بنا بر اين بر هر انساني واجب است كه از نيرنگهاي شيطان خود را بر حذر بدارد و به نحوه ي كار برد شيوه ها و روشهاي مرموزي كه براي سقوط و انحراف انسان در اين جهان به كار مي گيرد، آگاه شود.
و احياناً، اگر انسان پايش لغزيد يا مرتكب گناه شد، يا از خير و نيكي دوري گزيد و به شر و معصيت كشيده شد و يا دچار جنايت و پليدي گرديد در هر صورت، راه و رسمي را كه پدرش، آدم، برايش ترسيم نموده؛ يعني توبه و پشيماني، در مقابلش باز است و مي تواند با توبه و اظهار پشيماني به درگاه خداوند، زندگي آسوده و پاكيزه اي را شروع كند. و تنها در اين صورت است كه انسان از شر شيطان و سلطه و قدرت نفرت انگيزش نجات مي يابد.


مقاومت شيطان
خداوند در قرآن تنها يكبار از نفس اماره و لوامه نام مي برد. در حالي كه بارها و بارها به ذكر نام شيطان پرداخته و شيوه هاي متعدد، گوشزد فرموده تا از او دوري كنند؛ مبادا تحت تأثير وسوسه هاي او بيچاره و گمراه شوند چون فعاليت شيطان در نفس انسان، شبيه به فعاليت ميكروبها در بدن مي باشد. ميكروبها هميشه منتظر ضعيف شدن مقاومت بدن هستند تا يكباره از فرصت استفاده كرده و بر جسم او يورش برند و او را با بيماري و مرگ موجه سازند و جسم هم چاره اي جز مصونيت در مقابل اين ميكروبها را ندارد و بايد با داروها و واكسنهاي مختلف از رشد و فعاليت آنها جلو گيري كند.
همينطور هم شيطان مترصد فرصت است تا از بيماري و ضعف نفس انسان، استفاده برده، نا گهان بر او هجوم آورده و فاسدش گرداند، و هيچ راه چاره اي وجود ندارد؛ جز اينكه نفس از بيماريهايي كه موجب نفوذ شيطان و وسوسه هايش مي گردد، خود را پاكسازي كند.


آن دسته از بيماريهاي نفساني كه زمينه ورود وسوسه هاي شيطان را فراهم مي كند و واجب است كه انسان وجود خود را از آن ضعف ها و كاستي ها پاك گرداند تا شيطان ر او دسترسي پيدا نكند، به طور مختصر عبارتند از: ضعف، سستي، نا اميدي، ناسپاسي، خود پسندي، نمك نشناسي، شادي متكبرانه، فخر فروشي، ستم، تجاوز، سركشي، كفران نعمت، ناشكري، شتاب ورزي، كودني، بي پروايي، بي هدفي، خسيسي، بخيلي، حسد، كينه توزي، جدل، رياكاري، شك، تردي، جهل، غفلت، لجوجي، كينه توزي در دشمني، غرور، ادعاي دروغين، حريصي، بي تابي، متمردي، عناد، طغيان، تجاوز به حقوق ديگران، مالدوستي و عشق دنيا و ماديات.


اينها همه از بيماريهاي نفس انسانند و شيطان از اين راهها اعمال نفوذ كرده و زندگي اش را در معرض نابودي قرار مي دهد و هيچ راه علاج و چاره اي براي جلو گيري از وسوسه انگيزي و اغوا گري اش وجود ندارد، جز اينكه انسان بامجاهده و مبارزه با نفس، خود را تزكيه و از دست تمامي اين بيماريها خلاصي نمايد و صحت و سلامت نفس را به دست آورد و به نفسي خير و نيكخواه و مطمئن تبديل گردد.
در چنين حالتي است كه ذكر و عبادت و پناه بردن به خدا از شر شيطان رانده شده و بيزاري از قدرت و نفوذ او و روي آوردن به درگاه آفريننده ي آسمانها و زمين، موجب تقويت معنويات در انسان مي گردد و او را از جهت روحي و معنوي به سطحي ارتقاء ميدهد كه حتي شيطان از مواجهه و رويارويي با او واهمه دارد.


آن طور كه براي حضرت عمر بن خطاب (رض) تحقق پيدا كرد. بخاري و مسلم از پيامبر خدا (ص) روايت مي كنند