کافه تلخ

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

عرش در باورهای کهن





عرش آسمان برین است.
«عرش» را ایرانیان باستان «گروثمان» می نامیده اند و «خانه سرود» می دانسته اند. به باور آنان «اورنگ زرین اورمزد» در گروثمان نهاده بوده است
¹. جایگاه گروثمان را نیز بر ستیغ کوه سپند و آیینی «البرز» می پنداشته اند. «هرای برز» یا البرز در فرهنگ ایران همان ارج و ارزی را داشته که کوه«المپ» در یونان داشته است. از آنجاست که جای گروثمان، بهشت جانهای پاک بر فراز این کوه آیینی پنداشته می شده است و بیهوده نیست که آشیان سیمرغ نیز که نشان جان جانهاست در(البرز کوه) است و کنام عنقا در کوه «قاف»².

جانهای پاک و پیراسته جانهایی که از دوزخ گیتی رسته بودند به باور ایرانیان از پل نمادین و آیینی«چینوت» که سه بار در برابر آنان فراخ می شده است. سرفراز و پیروزمند می گذشته اند و بر چگاد «البرز کوه» به «گروثمان» راه می برده اند.

لیک جانهایی که هنوز از آلایش خاک پالوده نشده بود از این پل شگفت نمی توانسته اند. سربلند و بی گزند بگزرند و به بهشت جانها راه برند. این جانهای تاریک و آلوده از فراز پل در دوزخ گیتی فرو می افتاده اند. و دیگر بار در بند تن، ستیز و تلاش تازه ای را برای پیراستگی و رهایی آغاز می کرده اند.

در «وندیداد» فر گرد هفتم «اورمزد» به «سپیتمان زرتشت» می گوید: «ای زرتشت، آنکس که در اندیشه و گفتار و کردار نیک باشد با شکوهی بسیار، راه به جایگاه های بهشتی خواهد برد. او فراتر از ستارگان، از ماه، ور از خورشید خواهد بود. پاداش او بر من است که اهورامزدایم، داور دادور».

آری «گروثمان» بر فراز «البرز کوه» که ایرانیان در «باژ»ها و نیایشهای خویش آنرا «کوه درخشان زندگی» می خوانده اند، جایگاه برین جانهای پاک و تابناک انگاشته می شده است؛ جایگاه «روشنایی جاوید» که هرگز تیرگی بدان راه نمی تواند جست و هر جان روشن بیدار شیفته آن است که به سوی آن فرا رود و در آن بیارامد.

1- «پرسید دانا از مینوی خرد که بهشت چگونه و چند است؟ مینوی خرد پاسخ داد که بهشت نخست از ستاره پایه تا ماه پایه؛ و دوم از ماه پایه تا خورشید پایه؛ و سوم از خورشید پایه تا به گرزمان(گروثمان)؛ آنجا که آفریدگار جهان «اورمزد» برنشیند.

(مینوی خرد) – ترجمه احمد تفضلی – بنیاد فرهنگ ایران/20.
2- «قاف» کوهی افسانه ایست که زمین را در میان گرفته است و آشیان «عنقای مغرب» است. شاید «قاف» ساخت دگرگون شده واژه پهلوی «کوف» باشد که ریشه «کوه» در پارسی دری است.

منبع. کتاب حافظ شناسی جلد دهم از مجموعه پانزده جلدی- بکوشش آقای سعید نیاز کرمانی