تا یك صد سال قبل یگانه منبع ایران در دوره هخامنشیان منحصر به اطلاعاتی از مولفین یونان باستان و روم و یا روایات و داستان های كتاب عهد عتیق (تورات) بود كه از لحاظ تاریخ حوادث، اختلافات و تناقضاتی در آنها دیده می شد، برای این دوره از تاریخ ایران هنوز علم تاریخ نتوانسته بود منابع و مآخذ موثق و هم زمان از موطن اصلی این وقایع یعنی ایران كسب نماید. در اوستا و شاهنامه فردوسی حتی نام پادشاهان هخامنشی مذكور نیست و اطلاعاتی هم وجود ندارد كه به توان بر مبنای آن دوره هخامنشیان را معلوم و روشن ساخت.
در روایات تاریخی مربوط به دوره ساسانیان فقط یك واقعه از دوران پادشاهی دویست ساله هخامنشیان ذكر شده كه عبارت از استیلای اسكندر مقدونی بر سپاهیان داریوش سوم است.
این حادثه تاریخی را هم از منابع ایرانی هم زمان به دست نیاورده اند، بلكه آن را از روی داستان های یونانی و مصری و شریانی درباره فتوحات اسكندر مقدونی اخذ كرده اند.
در دوران سلطه و حكومت ساسانیان نام های كوروش و كمبوجیه و خشایارشا و بعضی دیگر از پادشاهان سلسله هخامنشیان به بوته فراموشی سپرده شده و سلسله ای ظاهرا افسانه ای ]؟[ موسوم به كیانیان جایگزین هخامنشیان گردید، در روایات و اخبار اسطوره ای ایران موضوع بنای كاخ های پرسپولیس را به یكی از قهرمانان حماسه ای ایران یعنی جمشید منسوب داشتند و وی را هم ردیف و مشابه سلیمان پادشاه بنی اسرائیل دانستند.
از دوران فرمانروایی سلسله ساسانی در ایران نمی توان شواهدی كه مبتنی بر وجود سلسله ای حقیقی پیش از ساسانیان باشد به دست آورد. اخبار و اطلاعات مربوط به دوره ساسانی درباره ایران به هیچ وجه جنبه تاریخی نداشته و صرفا مبتنی بر افسانه ها و حماسه هاست.
مورخان ایرانی قرون میانه تاریخ نسبتا مشخص ایران را فقط از زمان پادشاهی دودمان ساسانی نام به رشته تحریر در آورده اند. در آثار شاعران فارسی زبان مانند نظامی و هم چنین در ادبیات جدید ایران، درباره هخامنشیان اشاراتی شده كه متكی به منابع یونانی است و از طریق روایات و اخبار سریانی انتقال یافته است.
بنا بر آنچه ذكر شد قبل از خواندن متن كتیبه های میخی هخامنشی امكان رسیدگی و یا تكمیل اطلاعات مربوط به ایران باستان و هم چنین بررسی مطالب مندرج در تورات وجود نداشت. از اولین روز آشنایی اروپاییان با خطوط میخی تا روز خواندن كتیبه های میخی متجاوز از دویست سال سپری شد.
این خطوط در اثر مساعی عده ای از دانشمندان ملیت های گوناگون و با انگیزه های مختلف و هم چنین كوشش های چندین نسل كه در پاریس، لندن، بغداد، سن پطرزبورگ، كازان، بن، گیتن گن و سایر نقاط به مطالعه و تحقیق بر روی این كتیبه ها پرداختند، عاقبت خوانده شد.
خواندن كتیبه های مذكور یكی از موفقیت های بزرگ قرن نوزدهم میلادی برای شرق شناسان به شمار می رود. (۱)
تاریخ كشف رمز، قرایت و تفسیر خطوط مختلفی كه حكومت های ایران باستان در طی دوران طولانی شان به كار می برده اند، در نگاه اروپاییان یكی از جالب ترین و در عین حال افتخارآمیزترین بخش های تحقیقات تاریخی آنها بوده است. هنگامی كه «شامپولیون» فرانسوی برای كشف رمز هیروگلیف های مصری آهنگ آن سرزمین كرد، كتیبه سه زبانی «رُزتا» را داشت كه بخش یونانی آن اساس استواری برای تفسیر دو خط دیگر به وی داده بود، اما تحقیقات شرق شناسان و باستان شناسان اروپایی درباره كتیبه های میخی با مشكلات ناگشودنی تری رو در رو بود كه سرانجام با بررسی های اسلوبی از میان برداشته شد. (۲)
ظاهرا برای نخستین بار در قرن پانزدهم میلادی سیاحان اروپایی به ویرانه های كاخ های تخت جمشید و سنگ نگاره های نقش رستم توجه نمودند و اولین اطلاعاتی كه در این باره كسب شد به وسیله سفیر ونیز «جیولسافاتوباربارو» بود كه در سال ۱۴۷۲م به ایران سفر كرد. گر چه حكایات سیاحان و جهان گردان اروپایی مقرون به صحت و حقیقت نبود، ولی در هر حال علاقه و توجه اروپاییان نسبت به آثار و ابنیه ایران رو به روز بیشتر می شد.
نخستین آشنایی اروپاییان با خطوط میخی در سال ۱۶۱۸ میلادی روی داد یعنی در زمانی كه سفرای پادشاه اسپانیا فیلیپ سوم در دربار شاه عباس اول صفوی به نام های راهب «آنتونیو دوگووه آ» و دوك «دن گارسیا دوسیلوا دوفیگوئروآ»، برای اولین بار در اروپا موضوع علایم خطوط میخی را كه در ویرانه های كاخ داریوش اول در تخت جمشید دیده شده بود به اطلاع محققی رساندند.
در سال ۱۶۲۱ م پیش آهنگ شرق شناسی كشور ایتالیا به نام «پیترو دلاواله» ویرانه های تخت جمشید را توصیف نمود و از روی پنج علامت خطوط میخی شبیه نویسی كرد.
با توجه به سمت و جهت استقرار علایم چنین استنباط نمود كه خطوط مزبور باید از چپ به راست خوانده شود. در سال ۱۶۷۴م جهانگرد فرانسوی «ژان شاردن» نسخه ای از كتیبه های میخی هخامنشی را به همراه خود به اروپا برد. او به اشتباه تصور می كرد كه كتیبه های مزبور باید مانند خطوط چینی از بالا به پایین خوانده شوند. كشف رمز خواندن خطوط میخی بعدها به كندی انجام گرفت؛ بدین معنی كه برای خواندن كتیبه ها لازم بود معنای هر علامت معلوم گردد، در حالی كه هنوز زبانی كه این خطوط میخی بدان تحریر شده بود و زمان تحریر و ملیت منتسب به آن از مسایل مجهول به شمار می رفت. (۳)
در سال ۱۷۶۲م كنت «گای لوس» تصویر گلدانی را كه از مرمر بود و كتیبه هایی به سه خط میخی و یك خط مصری قدیم داشت، منتشر كرد. (۴)
در ماه مارس سال ۱۷۶۵م «كارستن نیبور»، سیاح آلمانی، در حین سیر و گردش خویش، چند روزی را هم در تخت جمشید گذرانید و از كتیبه های معروف آن نسخه برداری بسیار دقیقی كرد. (۵) وی ثابت كرد كه كتیبه های تخت جمشید به سه خط مختلف نوشته شده و نخستین و ساده ترین این خطوط دارای ۴۲ علامت نوشتاری است. از این گذشته وی به طور قطع تایید كرد كه خط میخی كتیبه ها از چپ به راست نوشته شده است.
او نخستین علایم به كار رفته در هر كلمه را پیدا كرد. «ف. مونتر» تصور كرده بود كه زبان موضوع بحث اوستایی است و كوشید تا به كمك كشف رمزی كه مبتنی بر تكرار علایم به كار رفته در كتیبه ها بود كلمات آن را بخواند اما در این كار موفق نشد. (۶)اوضاع و احوال در سال ۱۸۰۲م هنگامی كه «گروتفند» ۲۷ ساله به خواندن كتیبه های خطوط میخی تخت جمشید پرداخت، عوض شد.
اساس كار او بدین منوال بود كه بعضی از نظریات و افكار پیشنیان را پذیرفت و با این نظر كه خط كج، جدا كننده كلمات است موافقت نمود و هم چنین تایید كرد كه گروه هفت علامتی كه غالبا و مكررا به چشم می خورد به معنای «پادشاه» است و كتیبه های مزبور متعلق به دوره هخامنشیان می باشد و برای تعیین نام واقعی پادشاهان ایران باید به زبان اوستایی متوسل شد و علامتی كه بیشتر به چشم می خورد همان صرف «a» می باشد.
بدیهی است این نظریات باز هم كاملا جنبه فرضیه داشتند ولی «گروتفند» از بین كلیه این فرضیه ها و نظریات، روش ذیل را كه بیشتر مقرون به صحت بود برای خود برگزید. وی توجه خویش را به دو كتیبه مشابه در تخت جمشید معطوف نمود. در این كتیبه ها گروه معینی از علایم چندین بار تكرار می شد كه طبق نظر «مونتر» حاوی القاب و عناوین پادشاهان بود. این مطلب از روی متن یونانی كتیبه نقش رستم كه به فرمان شاپور اول تهیه و به وسیله «سیلوستر دساسی» انتشار یافته بود، شهرت پیدا كرد. «گروتفند» از روی نام های پادشاهان هخامنشی كه به زبان یونانی تحریر یافته و نام داریوش كه در تورات آمده بود و با استفاده از زبان های اوستایی و پهلوی توانست ۹ علامت از علایم خطوط میخی را بخواند، (۷) بدین ترتیب «گروتفند» سه نام را پیدا كرد كه از حروف این سه نام سیزده علامت میخی را كشف كرد، اما بعدها معلوم شد كه چهار تای آن نادرست بوده است.» (۸)
«سیلوستر دوساسی»، خاورشناس فرانسوی، ارزش كشف «گروتفند» را تصدیق كرد و آن را به جهان شرق شناسی اعلام داشت. وی در بحث از خط میخی شایستگی بیشتری داشت، زیرا خود كاشف رموز كتیبه های پهلوی ساسانیان بود، «ج، سنت مارتین» نام «ویشتاسپ» را كه در دوره های بعد به «گشتاسپ» تحریف یافته به درستی خواند. پس «پ.بوپ» توانست لقب «شاه كشورها» را بخواند. در سال ۱۸۳۶م «اوژن بورنوف» با استفاده از نسخه هایی از كتیبه های الوند و وان در نوشته های «شولز» تعداد دیگری از علام خط میخی را كشف كرد و ثابت نمود كه زبان كتیبه ها با زبان اوستا فرق دارد. بزرگ ترین پیشرفت در كشف رموز كتیبه های میخی وقتی حاصل شد كه در سال ۱۸۳۷م «سر هنری راولینسون» توانست قسمت بیشتری از كتیبه بیستون را استنساخ كند. (۹)
این صاحب منصب انگلیسی در خدمت دولت ایرن بود و زمانی كه در حدود غربی ایران توقف داشت (۱۸۳۵م) نمی دانست كه دیگر شرق شناسان اروپایی در خواندن خطوط قدیمی تا چه اندازه پیشرفت كرده اند. (۱۰) در سال ۱۸۳۵م «راولینسون» به رونوشت برداری از كتیبه بیستون اقدام كرد.
از دو بند این كتیبه به نام های «آرشام» و «آریا رمنه» و «چیش پیش» و «هخامنش» پی برد. راولینسون به این نحو توانست ۱۸ علامت از علایم خط میخی هخامنشی را روشن و معلوم نماید. در پاییز سال ۱۸۳۶م به هنگام اقامت خود در شهر تهران و آشنایی با آثار «گروتفند» و «سن مارتن» به این نتیجه رسید كه این دو نفر در كارهای خود از او عقب هستند.
در زمستان سال ۱۸۳۶ و ۱۸۳۷م راولینسون رونوشتی از یك ستون و نیم متن كتیبه و چهار كتیبه كوچك را تهیه كرد. در آغاز سال ۱۸۳۷ بدون اطلاع از موفقیت بعدی «سن مارتن» در كشف رموز خطوط میخی، ترجمه دو بند اول كتیبه بیستون را برای انجمن آسیایی لندن فرستاد و در عوض آثار «بورنوف» را به دست آورد.
«راولینسون» پس از مطالعه آثار «بورنوف» مطمئن شد كه او گام های بیشتری در این راه برداشته و خود وی در این زمینه دچار اشتباه زیادی شده است. تحقیقات سن مارتن و بورنوف به راولینسون كمك شایانی نمود و اقدامات بعدی او در كشف رمز خواندن كتیبه ها با در نظر گرفتن كامل مطالعات آن دو دانشمند همراه بود. راولینسون موفق نشد اقدامات خود را دنبال كند زیرا مجبور شد ایران را ترك گوید و در جنگ با افغانستان شركت جوید. او قبل از این كه در سال ۱۸۳۹ ایران را ترك كند به بیستون رفت، ولی برای بالا رفتن از صخره ها دچار زحمت و مشكلات فراوانی شد. مخصوصا كه می خواست این كار را با عجله و شتاب انجام دهد.
بنابراین وی در سال های ۱۸۳۶ تا ۱۸۳۹م تنها موفق شد نیمی از متن كتیبه بیستون را همراه با چند كتیبه كوچك رونویسی كند. راولینسون دوباره در سال ۱۸۴۴م توانست در بیستون حاضر شود و كار خود را در مورد كتیبه آن دنبال نماید.
او پس از آن كه از متن فارسی رونوشت برداشت، به كپی برداری از متن عیلامی پرداخت. در سال ۱۸۴۷ وقتی كه در صدد تهیه متن بابلی برآمد معلوم شد كه در اثر عدم دسترسی به آن انجام چنین كاری امكان پذیر نیست.
آنگاه راولینسون متوسل به پسر بچه كردی شد كه به كمك انگشتان دست و پا به نحو معجزه آسایی توانست خود را روی صخره آویزان كند و از روی سطح هفت متری صخره صیقلی شده عمودی كلیشه ای بردارد. به این ترتیب در سال ۱۸۴۷م از كتیبه بیستون به طور كامل رونوشت برداشته شد.
راولینسون سپس با استفاده از مدارك و اسنادی كه محققان پیش از او تهیه كرده بودند، تعداد زیادی از اسامی خاص و نام های جغرافیایی كتیبه بیستون را تصحیح و تكمیل كرد. او تقریبا كلیه رموز علایم خطوط میخی را كشف نمود. اندكی بعد از انتشار متن ایرانی كتیبه بیستون، متن های عیلامی و بابلی آن نیز انتشار یافت.
نتایج تحقیقات راولینسون با اصلاحات كمی پایه و اساس تحقیقات بعدی قرار گرفت، «ت. بنفی» و «ف. اشپیگل» و «ژ.اوپرت» كه بعدا آثاری درباره كتیبه های ایران باستان انتشار دادند، نتایج كار وی را تكرار و یا اصلاح و تكمیل نمودند. با آن كه راولینسون نه زبان شناس بود و نه مورخ، ولی در مدتی كوتاه توانست تعداد زیادی از زبان ها را فرا گیرد و موسس و بانی زبان شناسی زبان آشوری گردد. (۱۱)
پانوشت ها:
۱ _ م. آ. داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ترجمه روحی ارباب، ص ص ۱۶_ ۱۵.
۲ _ كلمان هوار، ایران و تمدنی ایرانی، ترجمه حسن انوشه، ص ۱۳
۳ _ داندامایف، منبع یاد شده، ص ص ۱۸_ ۱۶
۴ _ حسن پیرنیا، ایران باستان، جلد اول، ص ۴۴
۵ _ داندامایف، همان، ص ۱۷
۶ _ كلمان هوار، منبع یاد شده، ص ۱۶
۷ _ داندامایف، همان، ص ص ۲۳ _ ۲۱
۸ _ كلمان هوار، همان، ص ۱۶
۹ _ منبع پیشین، ص ص ۱۷_ ۱۶
۱۰ _ پیرنیا، منبع یاد شده، ص ۴۶
۱۱ _ داندامایف، همان، ص ص ۳۹_ ۳۵
خبرگزاری میراث فرهنگی