کافه تلخ

۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

عدل الهی یا تناسخ



این خبر را بخوانید :

منبع : سایت پزشکان

يكى از اتفاق ها یی كه تاریخ پزشکی را تغییر داد سابقه پزشكى لينا مدينا ( Lina Medina ) است،
او جوان‌ترين مادر جهان است که در در سن پنج سالگی زایمان کرد.
لینا متولد شده در پرو در ۱۹۳۳ میلادی است .
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، لينا به دليل بزرگ شدن شکمش که در حال افزایش بود به بيمارستان محلى برده شد. پزشکان در ابتدا احتمال يك ورم و یا یک توده شکمی را مطرح کردند و در ادامه . پس از يك سرى آزمايشات دكترها تأئيد کردند که او هفت ماهه حامله است.
يك ماه بعد پس از هشت ماه بارداری لينا فرزند پسر ی به دنیا آورد که او را جراردو نام نهادند . به دلیل کوچک بودن لگن لینا زایمان به روش سزاربن انجام شد و نوزاد در هنگام تولد ۲۷۰۰ گرم وزن داشت .
لينا مدينا اولین آبستنى زود رس در سن ۵ سالگی بود که مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به مطالعات انجام شده و تاریخچه عنوان شده از طرف والدینش او يك عادت ماهيانه بسیار زودرس و پيشرفته در سن ۸ ماهگی داشته است ، ملینا پستانهاى اش در سن چهار سالگی رشد کرده بود و در سن ۵ سالگی رشد استخوانى اش کامل گشته بود .
علت بلوغ زودرس در اینا مدینا ناشناخته باقی ماند .
پسر او جراردو در اوایل فکر می کرد که لینا خواهر او است اما نهايتاً جراردو در سن ۱۰ سالگي فهميد لینا مادرش می باشد .
در سال ۱۹۷۲ میلادی ، لينا ازدواج كرد و و ۳۳ سال پس از تولد اولین فرزندش صاحب دومین پسر خود شد .
فرزند اول او یعنی جراردو هفت سال پس از تولد برادرش یعنی در سن ۴۰ سالگی، به خاطر بيمارى مغز استخوان ( bone marrow disease ) درگذشت .
لينا کم سنترین زن باردار جهان بود ، و اکنون ۷۵ سال سن دارد . او اکنون با شوهرش در شيكاگو زندگى می كند،
برای این مادر مهربان که در سن ۴ سالگی مورد خشونت جنسی قرار گرفت آرزوی سلامتی و خوشبختی می کنیم .


سوال :

چرا دختری که در هشت ماهگی با حالتی پیشرفته عادت ماهیانه شده بوده است در سن چهار سالگی مورد تجاوز قرار میگیرد؟
از آنجائی که در دنیا دختران بسیار کمی احتمال مورد تجاوز قرار گرفتن دارند
همچنین احتمال امکان باروری در دختران چهار ساله نیز بسیار کم است

چرا هر دو احتمال بسیار ضعیف در یک انسان جمع شده و چنین عملی را در تاریخ ثبت کردند ؟
آیا این دختر چرا نباید مثل همه دختران دنیا عادی زندگی میکرد و چرا باید برای به دنیا آمدن بچه شکمش در چهار سالگی پاره میشد؟

اگر تناسخ و رجعت را قبول کنیم در آن صورت این اتفاق توجیه دارد که بچه و متجاوز و دختر قبل از اینکه به دنیا بیایند با یکدیگر حساب و کتابهائی داشته اند
و در دنیا این اتفاقات افتاده تا اینکه با هم از تسویه حساب نمایند

اگر تناسخ یا رجعت را قبول نکنیم باید عدل خدا را نیز رد بکنیم و در نتیجه به شانس و اتفاق و بدون حکمت بودن خلقت خدا مهر تایید بزنیم!

طبق نظریه هائی که اکثر علمای اسلامی و به تقلید از ملاصدرا می آورند تناسخ از نظر اسلام رد شده است
که البته به مسئله ای به نام رجعت اعتقاد دارند اما زیاد توضیح نمیدهند و دلیل آن معلوم نیست در حالی که رجعت و تناسخ هر دو یکی هستند!




اين دلايل توسط جناب آقاي اوسعي در وبلاگ عرفان و علوم غربيه در رد تناسخ نوشته شده .
در اينجا تناسخ شاخه های متعددی دارد که مجموعا به فسخ رسخ و مسخ و نسخ تقسیم میشود
البته بعدا اینها را شرح میدهم اما بطور کلی تناسخ صعودی و نزولی است
نزولی :در این تناسخ روح موجود به مراتب نازلتر نزول می کند مثلا از غالب حیوانی به نبات نزول میکند
در صعودی بر عکس است وبه در جات عالی تر صعود میکند
نوع دیگر که بیشتر در مورد آن صحبت میشود حرکت روح از بدنی به بدن دیگر در رتبه ء خودش است مثلا از انسانی به بدن انسانی دیگر پس از مرگ انسان اول
تذکر مهم:
این عقاید تما ما غلط و مضحک هستند و قرنها قبل توسط مشائیون پاسخ داده شده اما امروز عده ای بیخبر با دلایل خنده دار این نظریه را انتشار دادهاند که ما به این عده پاسخ میگوییم و قویا بنده اعتقاد دارم چنین چیزی وجود ندارد
اعتقاد کلی وپایه ای تناسخیون:روح جدای از بدن است و بدن فقط حکم قفس را برای پرندهی روح دارد .
خوب پس وجود پرنده فقط قایم به خودش میباشد نه به قفس.
اگر این نظر درست باشد نتایج آن عبارتند از:انکار معاد چون یک روح در چندین وچند بدن استقرار نمی یابد مثل حضور پرنده فقط در یک قفس
دوم پاک شدن تمامی انسانها درنهایت
سوم تکراری بودن کار خلقت
چهارم عدم نیاز به پیامبران معصوم
پنجم:انکار بهشت و دوزخ مادی
ششم:انکار بهشت و دوزخ بر زخی و ....
حال متوجه اهمیت موضوع شدید
لازم است اول یک مقدمهای را برایتان بگویم در باب جو هر وعرض
ذات هر مو جودی را جوهر میگویند
عرض عبارت است از چیزی که وجو دش همان مو ضوع است یا چیزی که در بیرون از ذهن وجود دارد (araz)
ویکسره در چیز دیگری حلول داردوجوهر موجودی عینی است و در چیزی حلول نداردویا وجودش همان موضوع نیست

مثلا یک سیب را در نظر بگیرید رنگو مزه و شیرینی و کیفیتهای آن قائم به خود ذات او هستند

واگر سیبی نباشد آنها هم وجود ندارند

ذات سیب جوهر وکیفیات و صفاتش عرض های او یا اعراض او هستند
پس این صفات وجودی مستقل ندارند بلکه وجودشان وابسته به جوهر است که تکیه گاه و محل قیام عوارض است
حال که این ها را درک کردید موضوع دیگری در بین استو این سوالها مطرح میشود
علت تحول عوارض چیست؟؟؟
با این که هرشیئی محکم و تحول ناپذیر بنظر می آید پس چرا تغییر میکند؟؟
مگر نه این که اعراض وجود مستقلی ندارندو وجودشان به موضوع و ظهور و بروز جلوه ء
مو ضوع است؟؟؟؟
پس با فرض ثبات موضوع یعنی گوهر یا جوهرذات علت دگر گونیها در چیست؟؟؟
آیا می شود پذیرفت که عوارض شیئی مثل سیب تغییر کند یعنی رنگ و بو و مزه و بو و .... آن ولی خود جسم همچنان در زیر این اعراض ثابت بماند و تغییر نکند؟؟؟
آیا میشود نمود ومظهر تغییر کند اما خود شیء ثابت باشد؟؟؟
مگر این تغییرات مانند لباس انسان است که به پاره یا عوض شود و بدن انسان همانطور بماند!!!
بدیهی است که پاسخ تمام این سوالات منفی استیعنی وقتی اعراض وجود مستقلی ندارند بلکه ظهور وبروز جوهرند باید تحول و حرکت آنها به حرکت موضوع یا جوهری که تکیه گاه بلکه علت وجودی آنهاست مرتبط باشد.به این استدلال حرکت جوهری می گویند.

البته بحثش زیاده من کوتاه کردم

طبق نظر ملا صدراحرکت در جو هر وجود تحقق دارد چون وجود اعراض سراسر تابع وجود جوهر است.و چون عرض که تابع است حرکت دارد باید بپذیریم که جوهر که متبوع وتکیه گاه عرض است حرکت دارد که علت حرکت عرض شده است.

اگر جوهر مادی ثابت بود آفرینش مسدود میشد.وهرچه بود همانطور باقی میماند وچیز تازه ای ایجاد نمی شد.زیرا موجود سیال(عرض در حال حرکت)چگونه ممکن بود با جوهر ثابت متصور شود؟؟؟

بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.....
برای مطالعه بیشتر می توانید به کتب اسفار و نهایه الحکمه و ... مراجعه کنید
و در باب جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا کاملا این مسئله شرح داده شده وحل شده که ما به همین اندازه بسنده میکنیم
وپس از اثبات حرکت جو هری به نتایج آن می پردازیم
1:اثبات ذات خدابا استفاده از حرکت جو هری میبینیم تمام عوارض بعلت حرکت در جوهراست پس همه چیز در حال حرکت استو هر حرکتی نیاز به محرک و فاعل داردو این محرک نباید از سنخ همین تحرک ها ودارای جو هر و عرض باشدبعبارت علمی:این حرکت دهنده مجردی است که خود علت نهایی حرکت است

2:نهایت تمام حرکتها (معاد):هر حرکتی ناگزیر جهت دار است و رو به غایت و نهایتی حرکت می کند که در غالب ادیان ابراهیمی به معاد نا میده شده
البته جزئییات او از حیطه ئ عقل انسان خارج است اما حد اقل می توان استد لال کرد که هر حرکتی در جوهر جهت وغایتی دارد ما اسم آن را معاد می گذاریم.که البته در بحث عرفان این جزئییات را هم شرح میدهیم.
حال می رویم سراغ استدلال های خودمان.اگر بنا باشدجوهر و حرکت آن ایجاد عوارض و تحرکات عوارض را داشته باشد من فقط یک حقیقت هستم یعنی یک جسم و یک روح

می توانم داشته باشم چون روح از جایی خار ج از من نیا مده .یعنی اینطور نبوده که ارواحی منتظر باشند تا جسمی خلق شود و در آن حلول کنند.بلکه ایجاد و تکوین روح وابسته به جسم است وتکامل سیر روح هم وابسته به جسم است و مجموع روح و جسم و سایر عوارض من میشود من حقیقی.حال اگر بعد از من این روح بخواهد در جسمی حلول کند فقط می تواند در جسم خود من حلول کند چون فقط این جسم استحقاق این روح را دارد.مثل اینکه یک سیب نمی تواند در سیب دیگری حلول کند وباز هم سیب اولیه نامیده شود.چون هر ماهیت قائم به یک ذات است که در غیر این صورت مبحث باطل اتحاد را بوجود می آورد که شرح میدهم

اتحاد و ابطال آن:اتحاد بین یک یا چند شیئ ایجاد می شود. بین دو شئ 3 حالت می تواند

مو جود باشد
1:هیچ شیئی مو جود نباشد اگر چنین چیزی باشد اتحاد دو معدوم معنا ندارد مثل اینکه بگوییم هیچی لیوان با هیچی لیوان چند تا لیوان میشود
2:شیء اول موجود باشد و بخواهد باشیئ دوم اتحاد حا صل کند
3:شیئ دومی موجود باشد و بخواهد در اولی حلول کند و با او اتحاد حاصل کند
اگر دو حقیقت جدای از هم بنا باشد درهم حلول کنند شیئ حاصل نه اولی است و نه دومی به عبارت دیگر شیئ جدیدی متولد شده که نه اولی است و نه دومی پس دو شیئ نمی توانند به قسمی در هم حلول کنند که باز وجود خود را مستقلا داشته باشند.مثلانمکی در شکری حلول کند باز به آن لفظ نمک اطلاق شودیا به آن تر کیب. شکر اطلاق شود چون این محال عقل است.

درضمن اگر دو شیئ در هم حلول کنند چگونه ممکن است بعد از حلول جدای ازترکیب هم نیز موجود باشند ؟؟؟؟
این هم محال است.
خوب اگر بنا باشد روح من در 100 جسم حلول کند . من یک حقیقتم دارای یک جسم و یک روح حال شما بگویید من کدام یک از این 100 نفرم؟؟؟؟
اگر همه اشان باشم که با حرکت جو هری فرق دارد.اگر یکی باشم پس بقیه کی هستند؟؟؟
حال استدلال های اینها را می بینیم. این بزعم خود شان عقلا چندین دلیل برای وجود تناسخ میآورند.
1:عدل خدا :میگویند:چرا یک نفر فلج خلق میشود بعلت زندگی قبلی یا کارما ی او بوده مثلا کسی را فلج کرده حال باید فلج خلق بشه
2:بعلت موارد بسیار بسیار نادر در خواب مغناطیسی و...که داستانشان اینطوری بوده:فردی در خواب مغناطیسی دیده که 100 سال قبل از تولد فردی عرب بوده در فلا ن منطقه پس از تحقیق متوجه شده واقعا چنین چیزی واقعیت داشته

مورد دیگری هم دیده شده که بچهء چند ساله ای با گریه به پدر و مادرش می گوید من نگران فر زندانمم و اسم دیگری برای خودش می گذارد.پدر و مادر او را به آن محل میبرند او مپل کسی که 1000 بار در آن محل رفت و آمد داشته کو چه ها را طی کرده زنگ دری را میزند و مردی مسن که 10 برابر سن این دختر کوچک را دارد در را باز میکند .بچه او را پسرم خطاب می کند و او را به اسم صدا میکند و ...بعد معلوم میشود مثلا اگر دختر 5 ساله بوده مادر این مرد 5 سال پیش فوت کرده و...

3:میگویند کودکانی که فوت می شوند در کجا به حساب آنها رسیده میشود که باز به عدالت خدا بر می گردد.اگر جهنم میروند چرا باید بروند. اگر به بهشت. چرا به بهشت باید بروند پس باید تناسخ صحیح باشد یعنی اینا دوباره در جسم دیگری متولد شوند.
پاسخ اول و سوم
ما ابتدا باید عدل را معنا کنیم

عدل به معنای یکسان بودن نیست یعنی مثلا اگر من برای بچه 20 ساله ماشین میخرم و بخواهم بین او و برادر 5 ساله او مسا وات برقرار کانم نباید برای 5ساله هم ماشین بخرم

هرکدام در شان خودشان بایدبهره مند شوند یعنی برای بچه کوچک اسباب بازی باید خرید
که غیر از این کار حرکت من احمقانه تلقی می شود
حال اگر کسی فلج متولد شود بی عدالتی نیست
چون خدا به اندرازه استعداد او از او محاسبه میکند که به آن وسع میگوینددر غیر آن صورت اگر کسی به فردی مثلا مشت زده و بخواهد در خلقت بعد تاوان پس دهد باید هر دو در خلقت بعد در همان سن در مقابل هم قرار گیرند و با همان شدت و زاویه گنهکار ضر به بخورد

که این هم محال است چون اگر مسا وات به معنای یکسان بودن باشد باید به همان جسم قبلی او در همان زمان قبل ضربه زده شود با همان احساس و مکان و سن و سال و ...

و چون زمان به عقب بر نمی گردد این امر محال است.

در مورد کودکان

می دانیم هر موجودی به اندازه استطاعتش محاسبه میشود یعنی محاسبه اختیار جما دات بسته به قابلیتهای آنان است و نباتات در شان خودشان
پس بچه ای که در 1 روزگی در رحم مادر سقط میشود مثل انسان بالغ و عاقل محاسبه نمی شود
بلکه مطابق دینی که برای وجود او مناسبت دارد مورد سوال قرار می گیرد
شاید مانند محاسبه جما دات و ...
تازه شما که می گویید تناسخ وجود دارد بگویید زمانی که بچه هنوز دردی را احساس نمی کند تا کار مایش محاسبه شود مگر نه این است که برای پاک شدن آمده تا با درد و رنج پاک شود.پس او که درد نمی فهمد .پس چه حکمتی برای خلق شدن اوست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بعضی می گویند برای امتحال والدین اوست در حالی که هیچ مو جودی تفیلی وجود دیگری نیست.چون . جوهر و عرض هر مو جود جدای موجود دیگری و مستقل از او وجود دارد
جواب مسئله دوم:این موارد بقدری نادرند که یک اتفاق واحد در چندین کتاب نوشته شده حال چند بحث و جود دارد.
اول اینکه خود من در کلاسهای هیپنو تیزم به چشمم چنین افرادی را صد ها بار دیدم
تما مشان دوچار توهم بودند و تمام روءیتهایشان دروغین بود
پس اول باید صحت دیدارشان ثابت شود.تازه اگر صحیح باشد میتواند عامل ارواحی و ضمیر نا خود آگاه و ...باشد
من خودم جن زده ای را دیدم که به محض ورود اسم و فامیل من را گفت و خود را به نام کس دیگری معرفی کرد و به چند زبان شروع به صحبت کرد در حالی که این فرد فقط یک زبان بلد بود و مشخصاتی که از خودش میداد متعلق به فرد دیگری بود که واقعا مو جود بود و زنده.بعد از ساعتها بالا خره اعتراف کرد که جن آزار دهنده ای هست واز وجود مصروع خارج شد.پس
تمام این حرفها هم با استد لال هم با روءیت و ... دروغی بیش نیست
وما امروز باید پا سخ گوی سوالاتی باشیم که صد ها سال پیش به آنها پاسخ داده شده