از ديدگاه اسلام و آيين هاى ديگر الهى، جوهره انسان را روح مجرّد وى تشكيل مى دهد، كه از آن به «نفس» نيز تعبير مى شود و بعد از فناى بدن، باقى مى ماند و به حيات جاودانه خود ادامه مى دهد
از سوى ديگر پروردگار بزرگ، از نظر قرآن، قادر مطلق است و هيچ مانعىتوانايى او را محدود نمى سازد
با اين دو مقدمه كوتاه، روشن مى گردد كه مسأله رجعت، از ديدگاه عقل امرى است ممكن; زيرا با اندك تأملى معلوم مى شود كه بازگرداندن اين گروه از انسانها، به مراتب از آفرينش نخستين آنان، سهل تر است
بنابراين پروردگارى كه در وهله اول آنان را آفريده است، بى ترديد بر بازگرداندن مجدّد آنان توانايى دارد
براساس منطق وحى، نمونه هايى از «رجعت» را در امتهاى پيشين مى توان يافت
قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد
«وَ إذْ قُلْتُم يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى الله جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَ أنْتُمْ تَنْظُرُونْ، ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونْ» بقره: 55 و 56
ـ آنگاه كه گفتيد اى موسى ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا آن كه خداوند بزرگ را آشكار ببينيم، پس صاعقه شما را دربرگرفت در حالى كه نگاه مى كرديد. سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم، باشد كه سپاسگزارى نماييد
و در جاى ديگر از زبان عيسى مسيح مى فرمايد
«و اُحىِ الْمَوْتى بإذْنِ اللهِ» آل عمران: 49
ـ مردگان را به اذن خداى بزرگ، زنده مى گردانم
اهل بيت پيامبر كه قرين قرآن و مفسران وحى الهى هستند، به روشنگرى در اين زمينه برخاستند و ما براى رعايت اختصار، به دو گفتار از آنان اشاره مى كنيم
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد
«أيّام الله ثلاثة يوم القائم(عليه السلام) و يوم الكرَّه و يوم القيامة»
ـ ايام الهى، سه روز هستند روز قيام حضرت مهدى(عليه السلام) و روز رجعت و روز رستاخيز
و در جاى ديگر مى فرمايد
«ليس منّا من لم يؤمن بكرَّتنا»
ـ كسى كه بازگشت مجدد ما را به دنيا نپذيرد از ما نيست
شايسته است در اينجا به دو نكته مهم اشاره كنيم
فلسفه رجعت
با انديشه در انگيزه هاى رجعت، به دو هدف بلند از اهداف اين پديده، برخورد مى كنيم، يكى نشان دادن جلال و شكوه واقعى اسلام و سرافكندگى كفر و ديگرى دادن پاداش به انسانهاى با ايمان و نيكوكار و كيفر نمودن كافران و ستمگران
تفاوت بارز «رجعت» با تناسخ
مسأله رجعت از ديدگاه شيعه هرگز مستلزم اعتقاد به تناسخ نيست، زيرا نظريه تناسخ بر انكار رستاخيز مبتنى است وجهان را درگردش دائم مى داندكه هردوره اى تكرار دوره پيش ازآن است
براساس اين نظريه، روح هر انسانى پس از مرگ، بار ديگر به دنيا باز مى گردد و به بدن ديگرى منتقل مى شود. پس اگر روح در زمان گذشته از نيكوكاران بوده، در بدنى قرار مى گيرد كه دوران بعد را با خوشى مى گذراند و اگر از بدكاران بوده، به بدنى منتقل مى شود كه دوران بعد را با سختى ها سپرى مى كند. و اين بازگشت در حكم رستاخيز او است!
در حالى كه معتقدان به رجعت، به پيروى از شريعت اسلام، به قيامت و معاد ايمان دارند و از سوى ديگر انتقال يك روح جدا شده از بدن را به بدن ديگر محال مى دانند.
و تنها بر آنند كه گروهى از انسانها، پيش از قيامت به اين جهان باز مى گردند و پس از برآورده شدن حكمتها و مصالح آن، بار ديگر به سراى جاودانى مى شتابند تا در روز رستاخيز، همراه با ديگر انسانها برانگيخته شوند؟
و هرگز يك روح پس از جدا شدن از بدن، به بدن ديگرى منتقل نمى گردد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدر المتألّهين در كتاب اسفار، ج 9، باب 8، فصل 1، ص 3، در مورد ابطال تناسخ مى فرمايد: «... فلو تعلّقت نفس منسلخة ببدن آخر عند كونه جنيناً او غير ذلك يلزم كون أحدهما بالقوّة والآخر بالفعل، و كون الشئ بما هو بالفعل بالقوّة. و ذلك