پیروان مکتب صباح که به الموتیان و اسماعیلیه نیز شناخته میشدند ، به نام حشیشیون (حشاشین)معروف بودند که ریشهٔ کلمهٔ Assasination در زبان انگلیسی نیز از همین مکتب است.
اسماعيليه يكى از فرقههاى شيعه محسوب می شود.
آنان گروهى بودند كه به امامت اسماعيل گرويده و مرگ او را انكار كرده، گفتند او زنده و غايب است و روزى ظهور خواهد كرد. و در توجيه عمل امام صادق عليهالسلام كه جنازه اسماعيل را تشييع و تدفين كرد، گفتند اينها همگى جنبه ظاهرى داشت و مقصود اين بود كه بدخواهان به گمان اينكه او مرده است درصدد سوء قصد به جان او برنيايند.
انشعابات زيادي در اين گروه رخداده است كه خود داستان مفصل دارد. اما حسن صباح که يك ايراني شيعه اثني عشري بود اما بر اثر القائات و تبليغات دين گروه به شيعه اسماعيلي گرائيد. با رفتن به مصر كه مركز علمي اسماعيليه به شمار ميآمد به آموختن تعاليم اسماعيليه پرداخت كه در سال 472 به دليل طرفداري وي از شيعه نزاري از مصر به مغرب تبعيد ميشود. و سرانجام به ايران در اصفهان ميرسد. و با حكومت سلجوقيان مخالفت علني ميكند و مورد تعقيب آنان واقع ميشود. و بالاخره به دژهاي الموت پناه ميگيرد. و فعاليت خود را براي تربيت نيروي ورزيده و رزمآور شروع ميكند.
مشهورترين نام و لقب اين فرقه همان «اسماعيليه» است، كه چون به امامت اسماعيل فرزند امام جعفر صادق عليهالسلام معتقدند، به اين نام خوانده شدهاند. گذشته بر اين نام، القاب ديگرى نيز دارند كه برخى از آنها عمومى و برخى خصوصى است؛ آنها عبارتند از:
باطنيه: از ديگر القاب عمومى آنان لقب باطنيه است و بدان جهت به اين نام شهرت يافتهاند كه براى هر ظاهرى به باطنى قايلاند.
سبعيه: لقب ديگر آنان سبعيه است. علت ناميده شدن آنان به اين نام اين است كه به امامان هفتگانه قايلاند و رهبرى الهى را بر پايهى حجتهاى هفتگانه تفسير مىكنند.
تعليميه:
از القاب ديگر اسماعيليه تعليميه است. وجه تسميهى آنان به اين نام اين است كه امام را عالم به باطن امور دانسته و معتقدند هيچ كس حتى پيامبر، جز به واسطهى تعليم امام، بر باطن آگاه نمىگردد.
ملحده:
بدان جهت به اين لقب خوانده شدند كه گاهى ظواهر شريعت را رها كرده و به باطن بسنده كردند.
اما یکی از القاب این گروه حشیشیون ، حشاشین می باشد.
زیرا در آن زمان حشیش به معنی دارو و حشاش به معنی دارو فروش و حشاشین جمع عربی حشاش میباشد