این فكر كه امام حقیقی باید به نص انتخاب شود، چه خود ادعا بكند یا نه، از زمان امام صادق(علیه السلام)رشد كرد. او معتقد بود همیشه یك امام حقیقی وجود دارد و لازم هم نیست كه قدرت ظاهری داشته باشد، لذا خود او هم در هیچ قیامی شركت نكرد. ایشان بود كه اصل تقیه را در شیعه بسیار پررنگ كرد و او بود كه امامت را منحصر در علویان فاطمی قرار داد. تمام اینها مورد قبول هم اثنی عشری و هم اسماعیلیه، قرار دارد. امام صادق(علیه السلام)توانست شیعیان را تا حدودی جمع كند چون قوی ترین فرد، در فقه، كلام و پرورش شاگرد بود، توانست شیعه امامیه را یك فرقه مذهبی واحد درآورد.
امام صادق(علیه السلام)امام ششم امامیه بود و امام پنجم اسماعیلیه، و امام ششم آنان اسماعیل پسر امام صادق بود. اسماعیلیان مباركیه بعد از مرگ محمدبن اسماعیل( امام هفتم خود) دو دسته شدند، برخی قائل به امامت عبدالله پسر محمد شدند و برخی قائل به امامت محمدبن اسماعیل ماندند و گفتند او هنوز نمرده و همان مهدی موعود است. ولی در مجموع تاریخ اسماعیلیه قدیم، خیلی معلوم نیست. قرامطه، محمدبن اسماعیل را آخرین و هفتمین امام می دانند و همیشه منتظر قیام امام مستور خود هستند، لذا به واقفیه هم معروفند، چون در اینجا متوقف شدند. و به سبعیه (هفت امامی) هم معروف بودند(علی ـ امام ونبی ـ،حسن، حسین، علی بن حسین، محمدبن علی، جعفربن محمد و محمدبن اسماعیل كه مهدی است).
آنها برای این كه امامان قرامطه را به عدد هفت برسانند، اسماعیل را حذف كردند و دلیلش هم معلوم نیست. البته اسماعیلیه مستعلوی، علی(علیه السلام)را اساس و بالاتر از امامت دانستند و شمارش ائمه را بعد از او شروع می كنند، لذا اسماعیل را هم امام می دانند، در مقابل اسماعیلیه نزاری امام علی را امام دانستند، و امام حسن را حذف كردند و اسماعیل امام ششم و محمد امام هفتم شد.
چون امام حسن را امام موقتی یا مستودع می دانند كه با امام مستقر و دائمی متفاوت است.
آنان معتقد بودند كه در زمان امام غایب افرادی كه حجت نامیده می شوند جانشین امامند. حجت در اصطلاح آنان سه معنا داشت اول اینكه یعنی امام یا نبی؛ دوم یعنی نایب خاصِ امام و رابط امام مستور و مردم؛ و سوم اینكه اگر امام زنده باشد حجت یعنی جانشین. و حجت كبرا بعد از امام، امام می شود، لذا وقتی عبیدالله المهدی ادعای امامت كرد، همه پذیرفتند.
چون او تا آن زمان حجتِ امامِ مستور بود، تا قبل از ادعای امامت عبیدالله المهدی كه تا الان حجتِ امام مستور بود، همه به مهدویت محمدبن اسماعیل معتقد بودند، اما وقتی او خود را امام نامید كه در واقع نفی مهدویت محمدبن اسماعیل بود، حمدان قرمط كه از داعیان او بود امامت او را نپذیرفت و بر امامت محمدبن اسماعیل باقی ماند و قرامطه را شكل داد. البته داعیان مغرب، طرفدار عبیدالله شدند و اجازه دادند او به مغرب برود و حكومت تشكیل دهد و امام اسماعیلیه شود و داعیانی یه اطراف بفرستد. تا امام صادق[علیه السلام ]، تعداد ائمه بین اثنی عشری و اسماعیلیه مشترك است. در زمان امام صادق(علیه السلام)، بجز زیدیه، تمام شیعیان به خاطر اهمیت فاطمی بودن، دور امام صادق(علیه السلام)را گرفتند. كم كم امام صادق(علیه السلام)در تمام مباحث فقهی و كلامی، سرآمد شد حتی امامیه اثنی عشری، خود را شیعه جعفری نامیدند.