حسن صباح ( شیخ الجبل ) موسس اسماعیلیه نزاریه هشتم خرداد ماه سال 503 خورشیدی برابر با 26 ربیع الثانی سال 518 ه. ق درگذشت. حسن صباح از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کرد و از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر ایران بود.
مذهب وی و پیروانش اسماعیلیه بود که شاخهای از تشیع است با این تفاوت که آنان به هفت امام اعتقاد دارند و امامت را بعد از امام صادق ( ع ) حق فرزند وی اسماعیل دانسته و او را امام زمان و امام آخر می دانند. مرکز قدرت آنان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند.
حسن صباح نیز که اسماعیلی بود به مصر رفت و آنجا با حکیم ناصر خسرو قبادیانی و خواجه موید الدین شیرازی ملاقات کرده سپس به ایران آمد و از آنجایی که کلامی آتشین و پر نفوذ داشت روز بروز بر طرفدارانش افزوده شد.
سرانجام توانست برخی از قلاع موجود در ایران بود را تصرف نموده علنا بر ضد ملکشاه سلجوقی و وزیرش خواجه نظام الملک توسی که با اسماعیلیان شدیدا مخالف بود به مبارزه برخیزد و از این کار دو هدف داشت: هدف اول و اصلی آزاد کردن ایران از زیر سلطه اعراب بود و هدف دوم ترویج مذهب اسماعیلی در ایران. شیوه حسن صباح در از بین بردن مخالفان کشتن مستقیم افراد به همراه جانفشانی قاتل ( یعنی همان چیزی که امروزه ترور مینامیم ) بود. ماموران حسن صباح بسیاری از سران سلجوقی را کشتند و این کار در زمان جانشینان وی از جمله کیابزرگ امید ادامه پیدا کرد.
نهضت آنان نزدیک به صد و پنجاه سال ادامه داشت تا اینکه هولاکوخان شعله این جنبش را که از درون به فساد کشیده شده بود خاموش کرد و آخرین رهبر آنان را که رکن الدین خورشاه نام داشت به قتل رسانید.مکتب صباح که به الموتیان نیز شناخته میشد، به نام حشیشیون معروف بود.
این فرقه اولین سازمان تروریستی شناخته شده در تاریخ بشر است آنها اولین افرادی بودند که هدف را برتر از وسیله می دانستند و به خود اجازه می دادند با تظاهر و تزویر به سازمان دشمن نفوذ کنند و به همین خاطر بود که سال ها هیچ ارتشی نزدیک الموت هم نشد زیرا که همواره عوامل الموتیان در ارتش نفوذ کرده و فرماندهان آن را به قتل می رساندند. این فرقه در ده سطح طراحی شده بود و یه افراد در پایین تر سطح گفته میشد که قرآن علاوه بر معنای ظاهری معانی عمیق تر و نهفتهای نیز دارد.
پیروان حسن صباح حشاشین خوانده می شدند زیرا در آن زمان حشیش به معنی دارو وحشاش به معنی دارو فروش به کار می رفت . در آخرین سطح (امامت) فرد همه چیز را حتی تجربههای شخصی خویش را تنها در صورتی میپذیرد که عقل بر آن حکم دهد. عقاید بدین حد سخت گیرانه تنها در عدهای از اندیشههای بودایی دیده میشود.
حسن صبباح عقیده داشت همه افراد توانایی رسیدن به بالاترین سطح را ندارند و بنابراین بیشتر افراد را در ردههای پایین و برای اطاعت از اوامر خویش نگاه میداشت. در دوره سینان جانشین صباح، وی دو تن از زیردستانش را دستور داد که خود را بکشند و آنها خود را از دیوار به پایین پرتاب کردند که این واقعه در تاریخ ثبت شده است. طرفداران حسن صباح به او اعتقاد بسیار داشتند و دستوراتش را کاملاً اجرا می نمودند. پس از مدتی حسن صباح خود را مهدی موعود معرفی کرد و کم کم شاخهای از اسماعیلیه به وجود آمد که باطنی نامیده شد اما دشمنانشان آنها را ملحد (کافر) می نامیدند.
آنها علاوه بر مهدویت حسن صباح معاد را قبول نداشته معتقد بودند که انسانها با مرگ نابود میشوند و آنچه به عنوان اجر نیک و بد ذکر شده در مورد نام نیک یا بدی است که از آدمیان باقی میماند.
علت نامیده شدن آنها به باطنی دو مورد ذکر شده:1 ــ چون طرفداران حسن صباح دین خود را مخفی میکردند به باطنی معروف شدند. 2 ــ آنها معتقد بودند که آنچه را که در دین شان به آن اعتقاد دارند از باطن قرآن و معانی درونی دین برداشت میکنند و بنابراین باطنی نامیده شدند.
از آنجایی که حسن صباح یک دین جدید را ترویج میکرد و با خلفای عباسی و حکام سلجوقی دشمن بود، بنابراین در ایران مخالفان بسیاری پیدا کرد و خلفای عباسی بر ضد او رسالاتی سرشار از دروغ منتشر میکردند و او را فردی خونخوار و ستمکار معرفی مینمودند. مخالفان حسن صباح منتشر کردند که حسن صباح با حشیش هواداران خود را از حال طبیعی خارج میکرده به کارهایی مثل ترور وا می داشته است