امروزه با كشف اسناد جديد و بررسى و تحليل اسناد قديمى، بررسى نقادانه از تاريخ اسماعيليان مقدور شده است و محققينى چون «سيلوستر دوسالى» فرانسوى و «راينهارت دوزى»هلندى و «ميخائيل يان دو خويه» خاورشناس ديگر هلندى و «كازانوا» فرانسوى و «لويى ماسينيون» و خاورشناس روسى «ولاديمير ايوانف» و «هاجن» و «برناردلويس» انگليسى و «عباس حمدانى»و «آصف فيضى» و ديگران تحقيقات مفصلى در اين زمينه انجام دادهاند با وجود اين همچنان برخى از مسايل در پرده ابهام باقى مانده است.
«سيلوستر دوسالى» در كتابى دو جلدى در باره «دروز»فرقهاى از اسماعيليه از مذهب اسماعيليه و اصل و منشا عقيده آنان گفتوگو كرده است. وى در اين كتاب اسماعيليه را از پديدههاى فكرى عبداللهبن ميمون قداح مىداند و مىگويد: اين مذهب نهضتى ايرانى بر ضد تسلط عرب و اسلام بوده است.
پس از وى خاورشناس هلندى «راينهارت دوزى» در كتابى كه در باره تاريخ مسلمانان اسپانيا نوشته، همانند «سيلوستر دوسالى» عقيده اسماعيليان را فكرى ايرانى پنداشته كه از افكار مانوى و صابئين حران و فلسفه يونان متاثر گرديده است.
پس از او «ميخائيل يان دو خويه» خاورشناس ديگر هلندى در كتاب خود يادى از قرامطه بحرين و فاطميان اعتماد زيادى بر كتابهاى اهل تسنن كرده و معتقد است كه عبد الله بن ميمون قداح اصلا ايرانى است و به خاطر دشمنى كه با عرب، چنين فرقهاى را ايجاد كرده است. «كازانواى» فرانسوى نيز در مقالهاى در باره عقايد اسرارآميز فاطميان مصر در مجله تحقيقات فرانسوى در 1920، اصل مذهب قرامطه را منشعب از فرقه حنفيه يا كيسانيه دانسته است.
پس از او لويى ماسينيون (1884-1964) استاد اسلامشناس دانشگاه سوربن فرانسه، در باره قرامطه و كتابشناسى آنان، چند مقاله تحقيقى نوشته كه چكيده آن به شكل مقاله در دائرة المعارف اسلام چاپ شده است. ماسينيون در تحقيقات خود در باره اسماعيليه به منابع و اخبار شيعه اماميه توجه خاصى دارد و نخستين كسى است كه خاورشناسان را از اهميت اين منبع پرمايه آگاه كرده است. (47) ايوانف روسىالاصل و اسماعيلى شناس معروف نيز عمرش را وقف مطالعه و بررسى تاريخ اسماعيليان كرد و تحقيقات مفصلى در باره پيدايش آنان انجام داده و منتشر ساخت و علاوه بر آن متون متعددى از آثار اسماعيلى را تصحيح و منتشر كرد. وى بيش از يك صد جلد كتاب و مقاله در باره مذهب اسماعيليان و منشا و تعليمات آنان نوشت او در سال 1918 از روسيه مهاجرت كرد و مدت زيادى يكى از نزديكان آغاخان محلاتى رهبر فرقه اسماعيليه هندوستان بود. كتابهاى او به هزينه فرقه اسماعيليه آغاخانيه منتشر شد، لذا بعضى از دانشمندان او را در تحقيقات خود بىطرف ندانسته، بلكه هواخواه آن فرقه به حساب آوردهاند. (48) آخرين خاورشناس معروفى كه در باره اسماعيليه تحقيقات مفيدى دارد، «برنارد لويس» دانشمند معاصر انگليسى مىباشد كه تاكنون چند كتاب در باره اين مذهب منتشر كرده است. اولين كتاب در اين باره، رساله دكتراى او در دانشگاه لندن است. او بر خلاف ديگران، اسماعيليه را حزب و فرقهاى عربى مىشمارد، كه موالى اعم از ايرانيان و آراميان نيز بدان مذهب گرويدند و عقايد مسيحى و ايرانى و بابلى قديم را در آن داخل كردند.
همچنين «هاجن» استاد فقيد مطالعات اسلامى دانشگاه شيكاگو رساله دكتراى خود را در زمينه تاريخ اسماعيليان نزارى نوشت و فشرده آن توسط «يعقوب آژند» به فارسى ترجمه و در كتاب اسماعيليان در تاريخ چاپ شده است.
در بين فرزانگان مشرقزمين تحقيقات و آثار متعددى منتشر شده است كه به آنان اشاره مىشود، «عباس حمدانى» استاد مطالعات اسلامى دانشگاه كراچى پاكستان چندين اثر در باره اسماعيليان به رشته تحرير درآورده است و آثار خطى زيادى از اسماعيليان را كه از يمن به پاكستان رسيده، در اختيار دارد و اكثر تحقيقاتش را بر اساس آنها انجام داده است. او دكتراى خود را در باره روابط فاطميان و عباسيان از دانشگاه لندن گرفته است.
يكى ديگر از اين محققان «آصف فيضى» از اساتيد اسماعيلى شناس دانشگاههاى هند است كه تمامى وقتخود را صرف مطالعه در باره اسماعيليان هند كرده و چندين مقاله در اينباره نوشته است. (49)
از محققان روسى مىتوان از «پطروشفسكى» استاد كرسى تاريخ ممالك شرق نزديك در دانشكده شرق شناسى دانشگاه لنينگراد نيز نامبرد. وى تحقيقات ارزشمندى در اينباره انجام دادهاست، او مىنويسد:
دوره متقدم تاريخ فرقه اسماعيليه و سازمان و اصول آن هنوز چنان كه شايد و بايد مورد مطالعه قرار نگرفته، اين به سبب آن است كه مجموع اطلاعات مربوط به اصول و سازمان دوران آغازين مذهب اسماعيليان (به ويژه در قرنهاى دوم و سوم هجرى)كه مورد استفاده محققان اروپائى در قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم ميلادى قرار گرفته، از علماى مذاهب سنى و روحانيون مرتد شناس و يا مرتد جوى آن مذهب اخذ شده و اين هر دو دسته يا به قدر كافى با اصول باطنى اسماعيليه آشنا نبودند و يا اين كه آگاهانه اصول مزبور را تحريف كرده و معتقداتى را به اسماعيليان نسبت دادهاند كه در واقع روح پيروان مذهب مزبور از آن بىخبر بوده است، زيرا علماى سنى مىخواستهاند در دل مسلمانان پيرو مذهب سنت، تخم نفرت و كينه به اسماعيليان بيفشانند. اعتقاد به «حلول» و «تناسخ» و انكار مبانى شريعت و اعمال خلاف اخلاق و بىدينى را به اسماعيليان نسبت مىدادند و مىكوشيدند تعاليم ايشان را همانند و يا نزديك اديان غير اسلامى جلوه دهند.
بسيارى از مؤلفان (و از آن جمله مؤلف سياستنامه كه به زبان فارسى است و به رجل سياسى قرن پنجم هجرى، خواجه نظام الملك نسبت داده مىشود) اسماعيليان را با مزدكيان اشتباه مىكردند و حتى عقيدهشناسى بالنسبه بىغرض هم چون شهرستانى برخى از فرق خرمدينيه را در شمار اسماعيليان مىآورده است. از تاليفات دوران آغازين اسماعيليه مقدار اندكى محفوظ مانده و غالبا اظهار نظر در باره اين كه معتقدات بدوى اسماعيليان با آنچه در رسالههاى متاخر ذكر شده چه تفاوتى داشته، بسيار دشوار است.
اكنون بسيارى از عقايد پيشين اسماعيلى شناسان در باره پيروان مذاهب مزبور، در پرتو متون اصيل اسماعيلى و تحقيقات «ب.لوئيس» و «لوئى ماسينيون» و «مير سيد على همدانى» و «و.آ.ايوانوف» مورد بازبينى قرار گرفته است. اما راجع به تاليفات «و.آ. ايوانوف» مطالب فراوان و تازهاى به گنجينه تحقيق تاريخ و معتقدات اسماعيليه افزوده است، با اين وصف چون وى گرايش نمايان و مدحآميزى به اسماعيليه دارد، اهميت آثار او را سخت كاهش داده است. مؤلف مزبور مىكوشد تا در ديدگاه مسلمانان روزگار ما اسماعيليه را تبرئه كند و اتهاماتى را كه نويسندگان قرون وسطى و محققان جديد عليه ايشان اقامه كردهاند رد نمايد و ثابت كند اسماعيلىگرى دوران متقدم با سنىگرى چندان تفاوتى نداشته است. (50)
جاى خوشحالى است كه اين محققان، فرقه اسماعيليه را در محدوده خود مطالعه كرده و از فرقههاى ديگر اسلامى تفكيك كردهاند، اما خاورشناس معروف فرانسوى پروفسور «هانرى كربن» سعى كرده است تا نشان دهد كه اسلام و تشيع با آئين باطنيه اسماعيليه همراه و موافقند و همه اين نامهاى متفاوت، بر يك معنا دلالت دارند و از اين رو پس از آن كه نمونهاى از تاويلات اسماعيليه را بازگو مىكند، مىنويسد: بىشك اين طرز تفكر در اسلام منحصر است، اين طرز فكر، اساس و روح عرفان شيعه و موضوع دعوت اسماعيلى است. (51)
پرفسور كربن و طرفدارى او از اسماعيليه
كربن به انديشههاى تاويلى سخت گرايش داشت و بدين جهتبه چاپ كتاب كشف المحجوب اثر داعى مشهور اسماعيليه، ابويعقوب سجستانى و همچنين جامع الحكمتين اثر ناصر خسرو قباديانى داعى خراسان و نيز سه رساله اسماعيلى اقدام كرد. او در كتاب تاريخ فلسفه اسلامى خويش از آراى باطنيان با ستايش و تمجيد فراوان ياد مىكند و حتى از حسن اسماعيلى -كه اسماعيليان از او با عبارت «على ذكره السلام» ياد مىكنند- و اعلام اباحىگرى و الغاى شريعت از سوى او، دفاع كرده و مىنويسد:
او در تاريخ 17 رمضان 559-558 هجرى كه امام بود، حلول رستاخيز بزرگ يا «قيامة القيامه» را در ايوان بلند الموت و در مقابل همه پيروان كه بر ايوان، فراهم آمده بودند، اعلام نمود. اين مقاوله نامه، همچنان محفوظ مانده و به ما رسيده است.
مطلبى كه اعلاميه حسن متضمن آن بود، بعثت روحانى محض و آزاد از هر گونه تشريع و از هرگونه تعبد قانونى در همان هنگام بود.مذهب رستاخيز، تولد روحانى بود، زيرا معانى مكتوم الهامات و منزلات نبوى را زنده و آشكار ساخت (52) .
از پژوهش در آثار اسماعيليه به دست مىآيد كه اساس باطنىگرى بر اين معنا استوار است كه همه احكام شريعتداراى باطنى مستور و مخفىاند و هرگاه كسى به ترقى روحانى نايل شود، اجازه دارد تا از ظاهر شريعت درگذرد و خود را در برابر هيچ حكمى از احكام اسلام مسئول نداند و همه را با كمك «تاويل» به معنى باطنى حمل كند زيرا مقصود اصلى، وصول به باطن است و ظواهر، بهانه و دستاويزى بيش نيست. چنان كه داعى بزرگ اسماعيلى، سنان بن راشد گفته است: من عرف الصوره الباطنيه فقد عرف حكم الكتاب و رفع عنه الحساب و سقط عنه التكليف (53) .
هانرى كربن بدون پردهپوشى در اين باره گفته است: «عرفان اسماعيلى همه احكام ظاهرى را داراى معانى مكتوم و حقيقتباطنى مىداند. پس چون اين معانى باطنى برتر از معانى ظاهرى احكام است و ترقى روحانى پيروان به درك آن معانى وابسته است، بنابراين ظاهر شرع به منزله قشرى است كه بايد يك بار و به طور قطع، آن را در هم شكست، اين كار همان است كه تاويل اسماعيلى آن را انجام داد. به اين طريق كه احكام شريعت را به حقيقت آن احكام بازگردانيد، يعنى به ادراك معنى حقيقى تنزيل يا شريعت رسانيد، بنابراين عقيده آنان، تكاليف و احكام شريعتبراى معتقد استوارى كه بر مبناى معانى روحانى و باطنى رفتار كند، محذوف است. (54)
كربن همگام با باطنيان عقيده داشت كه ظاهر و باطن اسلام با يكديگر در ضديت و تعارضاند؟!! او چون فرقه شيعه را «گروهى باطنگرا» مىپنداشت از اين رو گمان مىكرد كه شيعيان راستين و نيز فلاسفه و صوفيان حقيقى كسانى هستند كه با احكام ظاهرى اسلام به نبرد و ضديتبرخاستهاند، چنان كه مىنويسد:
نبرد معنوى كه به وسيله اقليتشيعه به سود اسلام روحانى و بر ضد مذهب تشريعى، رهبرى شده و همراه با تشيع به وسيله فلاسفه و صوفيان انجام يافته، هر چند كوششى پراكنده و بىنظم بوده است، با اين همه امرى مسلم بوده و سراسر تاريخ فلسفه اسلام را فرا گرفته است. (55)
به نظر كربن، اين شكل از باطنىگرى مورد تاييد ائمه شيعه بوده و آنان در آثار خود تمام نكتهها و رازهاى آنان را باز گفتهاند، او در اين باره مىنويسد: شايد نكتهاى از باطنى بودن اسلام موجود نيست كه در گفتوگوها و مواعظ و دروس ائمه شيعه قيد نشده يا شمهاى از آن گفته نشده باشد. (56) به قول يكى از محققان:
در حقيقت هانرى كربن تمايل داشت كه بگويد شريعت اسلام پيش از آنكه دشمنانش به ابطال آن برخيزند خود، طرح الغاى خويش را به ميان آورده و اين راز را از زبان امامان اهل بيت (عليهم السلام) فاش ساخته است! ولى اين ادعائى است كه آثار پيامبر ارجمند اسلام (ص) و خاندان گرامى او، بر خلاف آن گواهى مىدهند و هر كس با تعاليم ايشان آشنائى داشته باشد، مىداند كه از ديدگاه خاندان رسول (ص) ظاهر و باطن اسلام، يعنى ظاهر احكام و مصالح آنها، با ظاهر و معانى آن با يكديگر منافات ندارد و وصول به يكى از آن دو مستلزم ترك و رفع ديگرى نيست. از اين رو در آثار اسلامى، ظاهر و باطن دين، مرادف با علم و حكمت (يا حكم)آمده است.
چنان كه در حديث نبوى مىخوانيم: فظاهره حكم و باطنه علم. (57)
و در خطبه علوى مىخوانيم: من ظاهر علم و باطن حكم (58) .
و واضح است كه علم و حكمتبا هم تعارض ندارند و نبرد و نزاعى ميان آنها نيست. (59) كربن از اين كه غزالى در كتاب فضائح الباطنيه بر ضد اين گروه سخن گفته و تمام احكام اسلام را رمز و چيستان شمرده است، ابراز شگفتى مىكند و در دفاع از مذهب باطنى مىنويسد:
امروز ما پاسخهاى پر مغز اسماعيليه را به حملههاى غزالى مىدانيم، همه پرسشهاى او را مىتوان مورد انتقاد قرار داد. (60)
آرى باطنيه به كمك «تاويل» از ظاهر شريعت درمىگذرند و به گمان خود راه به باطن دين مىبرند. مثلا به عقيده آنان، عدد هفت، در سراسر قرآن كريم به «هفت امام اسماعيلى» تاويل مىشود و مقصود از «هفت آسمان» و «هفت دريا» و نظاير اينها در باطن، امامان هفت گانهاند. (61)
هانرى كربن مىنويسد:
هفت امام در مذهب اسماعيلى، رمز هفت فلك دوار و سيارگان آن است. (62)
بر اهل تحقيق پوشيده نيست كه اين قبيل تاويلات، ريشه يونانى دارد و از فيثاغورثيان به اسماعيليه راه يافته و در آئين پاك اسلام و اهل بيت (عليهم السلام) خبرى از اين پندارگرايىها نبوده است. (63) كربن بر خلاف ساير محققان و اسماعيلىشناسان بيش از حد به اسماعيليه خوشبين است، تا آنجا كه سعى كرده آئين اسماعيلى را اساس اسلام و روح عرفان شيعه نشان دهد.اين موضوع از ارزش تحقيقات او به شدت مىكاهد و اين نوع طرفدارى به شدت طرفگيرانه است و با موازين تاريخى و شرعى مناقضت دارد و نه تنها دانشمندان اسلامى، بلكه دانشمندان غربى نيز از اسلوب او به دورند.