کافه تلخ

۱۳۸۶ آذر ۲۱, چهارشنبه

قديمى‏ترين منبع تاريخى





قديمى‏ترين منبع در طبقه‏بندى فرقه‏هاى‏اسلامى مقالات الاسلاميين از ابو الحسن اشعرى -متوفى 321 ه- است.اظهارات وى در باره مساله مورد بحث دقيق‏تر از ديگران است. وى در تبيين و تشريح قرامطه مى‏نويسد:

قرامطه پندارند كه پيامبر(ص) بر امامت على بن ابيطالب (ع) وصيت كرده و على (ع) بر امامت‏حسن (ع) و او بر امامت‏حسين (ع) و حسين (ع) بر امامت على بن حسين (ع) و او بر امامت محمد بن على (ع)، محمد بن على بر جعفر بن محمد (ع) و جعفر (ع) بر جانشينى محمد بن اسماعيل وصيت كرده‏اند.گويند: 

محمد زنده است و هرگز نمى‏ميرد تا بر زمين فرمان راند و او همان مهدى (ع) است كه پيامبر (ص) به او بشارت داده است. در اين باره به رواياتى كه از پيشينيان خود دارند استناد جويند، زيرا در آن روايات هفتمين امام را «قائم‏» ناميده‏اند (15) .

منابع تاريخى ديگر در باره اسماعيليه

از ديگر منابع مهم و متاخر اهل سنت در باره اسماعيليه كه بايد مورد اشاره قرار گيرد، كتاب السلوك از بهاء الدين جندى -متوفى 732 ه- است. جندى تنها منبع خود را ابو عبد الله محمد بن مالك بن ابى القبائل ذكر كرده است. او يكى از فقهاى يمن و علماى اهل سنت است كه در ايام صليحى (16) به قرامطه پيوست و شناخت وسيعى از شخصيت آنان به دست آورد. جندى بعدها آئين قرامطه را ترك كرد و آن‏ها را هجو نمود و رساله جامعى در اين باره نوشت و در آن اصول بنيادى قرامطه را بررسى و شرارت شان را ثابت كرد و به خوانندگانش عليه تعاليم آن‏ها هشدار داد (17) .

در اوايل سال 1939 م، كتابى در قاهره چاپ شد كه احتمالا همان رساله است. نام اين رساله كشف الاسرار الباطنيه و اخبار القرامطه و نويسنده آن محمد بن مالك ابن ابى الفضائل الحمادى اليمانى ذكر شده است (18) .

كار اشعرى را محمد بن الملطى عقلانى شافعى -متوفى 275- و در كتاب خود التبيه و الرد على اهل الاهواء و البدع (19) ، دنبال كرده ولى وى بيشتر با رد و تكذيب سر و كار دارد تا تبيين و تشريح، ولى با اين همه مطالب جالبى را ارائه كرده است (20) .

مفصل‏تر از همه اين‏ها اثر معروف اشعرى، ابو منصور عبد القاهر بن طاهر بغدادى -متوفى 429 ه- است. وى در كتاب الفرق بين الفرق بررسى مفصلى از فرقه‏هاى تشيع، تواريخ و آيين‏هاى آن‏ها ارائه مى‏كند. او در فصل مربوط به باطنيه، گزارش تاريخى مفصلى عرضه مى‏كند كه با گفته‏هاى ابن رزام اختلاف آشكارى دارد.

ابو المعانى محمد بن عبيد الله علوى در كتاب بيان الاديان تاليف، 485 ه گزارش كوتاهى از پيدايش باطنى‏ها و آئين‏هاى آن داده است (21) . در اين كتاب جز در مواردى معدود، نشانى از تعصب مولف و لعن مذاهب و مسلك‏ها نيست; از جمله اين موارد، آن جا است كه از ابومعين ناصربن خسرو قباديانى، شاعر مشهور اسماعيلى متوفاى به سال 481 ياد شده است.

ابن حزم -متوفى 459 ه- در نخستين تاريخ مذاهب اسلامى به نام الفصل فى الملل و الاهواء و النحل نيز گزارش كوتاه و غرض‏آلودى در باره مساله مورد بحث آورده است (22) .

شهرستانى -متوفى 548- كه در تاريخ مذاهب دنباله‏رو ابن حزم مى‏باشد نيز مطالب گسترده‏اى در اين باره دارد. اگر چه گزارش او با مسامحه همراه است ولى آشكارا از منابع اسماعيلى سود برده است در عين حال اثر شهرستانى بيش‏تر با آئين اسماعيلى سر و كار دارد و اطلاعات تاريخى كم‏ترى ارائه مى‏كند.

از ديدگاه فخر الدين رازى مفسر بزرگ قرآن، اثر شهرستانى در باره فرقه‏هاى اسلامى، از كتاب الفرق بين الفرق بغدادى كه در نتيجه تعصب افراطى خود، عقايد مخالفين را با صداقت عرضه نكرده، گرفته شده است. تنها چيزى كه در كار شهرستانى شايان توجه است قسمت مربوط به حسن صباح است (23) .

او در اين باره از اسناد و مدارك موثق استفاده كرده و آن‏ها را از فارسى به عربى برگردانده است (24) . به هر حال آگاهى شهرستانى از آئين اسماعيلى قابل توجه است.او با اسماعيليان جلسات بحث داشته است تا جايى كه متهم به داشتن عقايد اسماعيلى شده است (25) .

يكى ديگر از آثار مهم اهل تسنن كه باطنيه را بررسى كرده، كتاب المنقذ من الضلال غزالى -متوفى 505- است. غزالى با مواضع اسماعيليان به خصوص آئين حسن صباح آشنايى عميقى داشت. او رساله‏هايى در رد اسماعيليه نوشت. غزالى در كتاب المنقذ من الضلال جويندگان راه حق را چهار طبقه تقسيم كرده است: فيلسوفان نت‏يونانى و متكلمين -كه در مقابل آن‏هايى كه به نام وحى تاريخى بحث مى‏كردند ايستاده بودند- و صوفيان با آگاهى بدون واسطه عرفانى‏شان و اسماعيليان همراه با آئين تعليم‏شان بيش‏تر مورد توجه او بودند. او با اين كه اسماعيليان را بارها محكوم مى‏كند ولى براى آن‏ها نيز نقشى قايل است. غزالى اگر چه كتاب فضائح الباطنيه را به دستور المستظهر بالله عباس در رد اسماعيلى گرى نوشته است، (26) ولى هيچ يك از سنى‏ها به اندازه او تحت تاثير آئين اسماعيليان قرار نگرفته است. (27)

با وجود اين، رازى، غزالى را متهم به عدم درك آئين اسماعيليان كرده است و رديه‏اش هم پر از اشتباه دانسته است. (28) يكى از دعاة يمن در قرن هفتم نيز جواب مفصلى به رديه غزالى داده است. (29)

يكى از مستشرقين اخيرا در كتابخانه شهيد على پاشاى استانبول، به كتابى به نام كتاب تثبيت دلائل نبوت سيدنا محمد (ص) برخورده كه آن را از تاليفات قاضى عبد الجبار بن محمد بن عبد الجبار بصرى متوفى 415 دانسته است گويد:

اين نسخه خطى داراى 294 برگ است كه برگ‏هاى 53 تا 143 آن به نهضت‏باطنى مربوط است. عبد الجبار در اين كتاب از نوشته ابن رزام استفاده كرده و از او به نام، اسم برده است. در عين حال رونويسى وى داراى اصالت است و اطلاعات جديدى را عرضه مى‏كند (30) .

در بين مورخان بعد از او چند نفر از اين اثر به عنوان يك مرجع استفاده كرده‏اند (31) .