کافه تلخ

۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

تاثير دين ايرانی بر يهوديت


۴


این یکی از حقایق آشکار است که بسیاری موارد و موضاعات در پیوند با تبعید یهود، در بسیاری از بخش‌های ییش از تبعید آمده است. در نتجیه ما می‌باید در وجود نوشتارهای پیش‌تبعیدی دست نخورده شک کنیم.[1]

کتاب پادشاهان و تواریخ ایام را به دوره‌ی پیش از شاهنشاهی ایرانیان برمی‌گردانند، ولی عبارت شهرهای مادی‌ها دو بار در کتاب پادشاهان آمده است. این کتاب‌ها درباره‌ی پادشاهان اسرائیل و فلسطین است، ولی درباره‌ی زندگی و مرگشان نمی‌توان درباره‌ی سرنوشت نهایی آن حدسی زد. در دین باستانی کنعان چیزی درباره‌ی داوری نهایی دیده نمی‌شود. پیش از سرنگونی اورشلیم، مفهوم مرگ شئول بود، جایگاهی تیره و پریشان بدون هیچ یادی از خدا.
یادی از امید جاودانگی پیش از بخش دوم کتاب اشعیا در دست نیست. در کهن‌ترین نوشته‌های مزدیسنا در گاثاها که به سه‌هزار سال پیش می‌رسد، بهشت دیده می‌شود. پس از پیروزی ایرانیان مفاهیم بهشت و دوزخ در یهودیت ظهور می‌کند و یهود برای همگان دکترین رستاخیز و داوری نهایی را مطرح می‌کند. اسخوان‌های خشک حزقیال رسم مغان ایرانی را که مرده را بر فراز برج خاموشی می‌نهادند یادآوری می‌کند.


کیش زرتشت منبع اصلی برای فرجام‌شناسی ماست، حقیقتی که باید در همه‌جا مسلم گرفته شود؛ چنانکه تنها بررسی کوتاهی آنرا تایید می‌کند.[2]

سیستم اعتقادی یهود دربردارنده‌ی خدای بزرگ یگانه، فرشتگان، جاودانگی، رستاخیز، داوری، بهشت و دوزخ و باور به رهاننده، همه در دوره‌ی فرمانروایی ایران هنگامی که کوچ‌کنندگان به فلسطین گسیل داده می‌شدند پدیدار گردیده است.

از آغاز تا پایان، همه‌جا کیش زرتشت را سرآغاز اصلی فرجام‌شناسی خود می‌یابیم. چیزی مگر آموزه‌های کهن‌ترین بخش اوستا نیست که این دکترین را به خوبی بیان کرده‌باشد.[3]

در کتاب دوم پادشاهان (22: 8) آمده که کتاب تورات در پادشهای یوشیا (622 پیش از مسیح) پیدا شده است و پیش از آن اسرائیلیان درباره‌ی آن چیزی نمی‌دانستند. حتی اگر این را بپذریم، چنانکه در این داستا آمده، اثری از تورات‌های پیشین که باقی مانده باشد وجود ندارد. بنابراین دین یهود تا آن هنگام نمی‌توانسته پابگیرد، تنها 100 سال پیش از آنکه ایرانیان یهود را فلسطین بفرستند. این بیان، وجود دانش و سواد را مردود می دارد که نتیجه‌ی آن، آن است که پرستشگاهی نیز وجود نداشته است، چراکه این پرستشگاه می‌باست رونوشتی از کتب داشته باشد. در واقع تورات از سوی کوچندگان یهود نوشته شده و برای دادن پیشینه‌ای از برای آن، آنرا به دوران یوشیا برگرداندند.

ساخت پرستشگاه یهود در فلسطین را در داستان‌های دینی یهود در دوران سلیمان نوشته‌اند که صندوق عهد را به پرستشگاه آوردند.[4] کوهی که بر آن پرستشگاه ساخته شد، حورب نام داشت که به معنای یک جای خشک است، ولی به صورت ویرانه ترجمه شده، چراکه انتظار داشتند که پرستشگاهی درآن مکان بوده باشند. واژه‌ی اکدی (بابلی) برای خشک، شلمو (Shalmu) است که با واژه‌ی سلمیان هم‌ریشه است. گرچه در کتاب حجی پرستشگاهی وجود ندارد، لاویان نیایش‌ها و قربانی‌های خود را انجام می‌داده‌اند. درنتیجه می‌باید همه‌ی این‌کارها به مانند رسم پارسی در هوای آزاد انجام گیرد. این داستان که نخستین بازگشت‌کنندگان در روزگار کورش قربانگاهی پدیدآوردند، بدون اینکه از پرستشگاه نامی به میان آید، گواهی بر این مدعاست. چنین رسمی در میان پارسیان تا حدود صدسال تا هنگام پادشاهی داریوش دوم به دراز کشید که وی با تاثیرپذیری از بابلیان با ساخت پرستشگاه موافقت کرد.

پرستشگاه اصلی در سال 417 پیش از مسیح یا صدوچهل‌ودومین سال شاهنشاهی ایران بنیاد نهاده شد، ولی بنیادگذاری آن را به روزگار کهن در پنج سده پیش از آن نسبت دادند تا آنکه چنین به نظر آید که پرسشگاه ساخته شده، نسخه‌ی دومین پرستشگاهی است که سلیمان آنرا بنیاد نهاد. پرستشگاهی که در فلسطین در روزگار هخامنشی بنیاد نهاده شد و توسط امرای یهودی تابع ایران اداره می‌شد، بمانند نمونه‌های بابلی آنها همانند یک گنجینه افزون بر نیایشگاه عمل می‌کرد و این هدفی بود که شاهان هخامنشی از پشتیبانی از روند دینی یهود داشتند.[5]

در داستان‌های مزدیسنا آمده که دوشیزه‌ای باکره، هنگامی که در دریاچه‌ی هامون شنا می‌کند از سلاله‌ی زرتشت که تا آن هنگام حفظ شده است، بارور می‌شود و اوچنین مادر باکره‌ی واپسین رهانده و یا سوشیانت می‌شود. گرچه این داستان در بندهشن آمده که پس از اسلام تدوین شده و آثار برداشت از کتب عربی در آن دیده می‌شود، عناصری از آن را می‌توان در بخش‌هایی از اوستا یافت می‌شود. (یسنا 13: 142؛ 19: 92؛ 13: 62) مسیح یهودی نیز به شکل پادشاه اسرائیل که مردمش را از ستم می‌رهاند، رهاننده‌ای به مانند سوشیانت ایرانی می‌شود. نویسنده‌ی انجیل متی با آوردن داستان سه مغی که به دیدار زایش عیسی آمده‌اند درصدد است تا بفهماند که عیسی همان سوشیانت زرتشتیان است.

ایرانیان به مانند یهودیان پس از تبعید بر این باور بودند که روان تا سه روز بر تن می‌ماند و در روز چهارم روان از تن جدا می‌شود. این باور روشن می‌کند که چرا عیسی در روز سوم پس از مرگ برخاسته است.

پروفسور میلز می گوید: حتی اگر تماسی تاریخی میان یهودیت و دین ایرانی نیز نبود، نزدیکی ریشه‌ی این دو آیین، مطالعه‌ی دقیق یهودیان و مسیحیان را که به ادیان خود باور دارند می طلبد.

۴ کتاب اول پادشاهان، باب 8