کافه تلخ

۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

مذهب الهه بزرگ


1 - مذهب الهه بزرگ چنین می آموخت كه یك الوهیت مونث عالم را خلق كرده (زائیده) در حالیكه پرستندگان، مذهب جدید، «یهوه» این الوهیت مذكر را بعنوان آفریننده هستی برگزیده بودند. این، ازخواست اساسی نسب پدری است. آفریدگار یك مرد است.

2 - بنا بر مذهب الهه بزرگ، زن و مرد در یك زمان از خاك رس ساخته شده اند. در حالیكه در مذهب مردانه «یهوه»، تائید اینكه مرد در وحله اول آفریده شده برای بازخواست و توجیه نسب از راه مردان ضروری است.

3 - در مذهب «یهوه»، مرد از روی سیمای خدای مذكرش آفریده شده، در حالیكه زن نه تنها رونوشت سیمای مرد است، بلكه از او، و از یك بخش كوچك و بی اهمیت وی در آورده شده است: این سومین اقدام بازخواست تبار پدریست. واقعیت بیولوژیك و مادی بچه زائیدن توسط زن مانع آن نمی شد كه كاهنان و پیامبران قوم یهود ادعای غیر منطقی خود را مبنی بر اینكه این مرد نیست كه از زن بیرون می آید، بلكه این زنست كه از بدن مرد، از دنده چپ وی زائیده می شود، بسط و ترویج دهند.
اسطوره تولد «آتنا»، الهه یونانی، ازسر پدرش «زئوس» خدای خدایان، هدف مشابه ای را دنبال می كند: برای طبیعی و به حق جلوه دادن سیستم پدر تباری، بایستی بطریقی این واقعیت را كه این زنانند كه مردان را بدنیا می آورند فراموش، تكذیب و یا وارونه نمود.
حوا -الهه، مادر همه زندگان (حوا در زبان عبری به معنای «مادر همه خویشاوندان» است)، كه در اصل نه تنها «یهوه - خدا»، بلكه آدم را نیز آفریده و او را بعنوان پسر - شوهر خویش بر تخت الهی نشانده بود، اینك نه تنها هر نوع قدرت آفرینش را از دست داده، (زیرا كه از این پس، آدمیان از «پشت» آدم اند و نه از بطن حوا) بلكه به نعمت قدرت آفرینش یك خدای مذكر و دنده چپ یك مرد است كه توانسته است به زندگی رو بگشاید.

4 - در تدارك افسانه آدم و خوا، لاویان و پیامبران عبری در تصریح به اینكه هر دوی آنان تصمیم به خوردن میوه ممنوعه نگرفتند دقت ورزیده و خیلی بروشنی فهماندند كه اول این حوا، زن بود كه میوه ممنوع را با پیروی از اندرز مار تناول نمود.
انتخاب مار مطمئنا اتفاقی نبوده است. از آنجا كه در مذهب الهه بزرگ، مار مشاور مانوس زنان و سمبل و حتی وسیله ابلاغ پندهائی بود كه الهه بزرگ به كاهنان و پیامبران مذكر و مونثش می داد، برای «یهوه» پرستان مهم بود كه نشان دهند كه مار منشاء بدی و رسوائی و بازنمای تهدید و خطر است.
لاویان عبری با اظهار به اینكه ماران و زنان باعث سقوط همه بشریت شده اند، احترامی را كه اینان به عنوان مشاورین خردمند و مفسرین مشیت الهی داشتند، بمنظور ایجاد نفرت و سوء ظن لازم برای تحت انقیاد مطلق در آوردنشان، خنثی می كردند.

5 - بنا بر افسانه آفرینش، زن نه تنها پیش از مرد میوه ممنوع را خورده و از جنسیت خود آگاهی یافته است، بلكه مرد را نیز به شركت در تناول میوه، یعنی شركت در لذت جنسی، تحریص و ترغیب نموده است.
حوا، زن «اغواگر»ی كه نهی خدا را خوار شمرد، سیمائی بود كه پیامبران «یهوه» برای منصرف نمودن مردان یهودی از آمیزش با زنان مقدس معابد برگزیده بودند، زیرا كه تسلیم شدن به «فریب» این زنان، به معنای بازشناخت تعلق مادر تباری فرزندانی بود كه از چنین مادرانی زائیده می شدند. این افسانه، در عین حال به منظور انصراف زنان یهودی از رعایت مراسم جنسی مذهبی باستانی، كه با وجود تهدیدات و تنبیهات پرستندگان «یهوه» هنوز هم بدان عمل میشد، نیز ابداع گردیده بود.

6 - كافی نبود كه زن بار ابدی سرزنش بخاطر تناول میوه ممنوع و اغوای آدم را بدوش كشد، لازم بود كه دردهای زایمان نیز دلیل و برهان اینكه عمل وی خطا بوده معرفی گردد. «یهوه» الوهیت مذكر، به حوا می گوید:
«من به رنجهای تو درد زایمان را خواهم افزود. تو با درد خواهی زائید.»

بدین ترتیب، از این پس اهل تورات انقباضات طبیعی مرتبط با زایمان را نه تنها دلیل قدرت مطلق الوهیت مذكر شان، بلكه بعنوان تنبیه ابدی زنان به خاطر آنكه به مردان چنین عادات زشتی یعنی میل جنسی را آموخته بودند تلقی كرده و همه زنانی را كه می زائیدند مجبور به همسانی خود با حوا و احساس گناه و شرمساری می نمودند و «یهوه» ادامه می دهد:
«تو با درد خواهی زائید. ولی به شوهرت رغبت خواهی داشت.»

به شوهر خود راغب بودن، مطمئنا فصیح ترین جنبه این افسانه است، زیرا كه خاطر نشان می كند كه «یهوه - خدا» بر نسب پدری، كه تنها با قناعت زن به شوهر خود می تواند تضمین گردد، صحه گذارده است. آنگاه «یهوه» حكمش را با این عبارات خاتمه می دهد:
«تو به شوهرت رغبت خواهی داشت و او بر تو حكمفرما خواهد بود.»
از این پس، شوهر از طرف خدای متعال اجازه داشت كه زنش را تحت استیلای خود قرار دهد، و زن بایستی كه تا ابد به خاطر نافرمانی از «یهوه -خدا» ی مذكر و گوش فرا دادن به مار - آفریدگار مونث - تقاص پس بدهد؛ از آنجا كه فقدان بصیرت خود را در باغ عدن نشان داده بود تنها كاری كه می توانست بكند این بود كه خود را تحت انقیاد مرد قرار داده و تسلیم قوانین و قضاوتهای وی شود.
بالاخره آدم و حوا از بهشت خدا رانده شده و مجبور به كار كردن برای زیستن گشتند؛ و به دنبال آن باعث شدند كه بشریت در سختی و تنگدستی بسر برد.
در طول سه هزار سال تاریخ پدرسالاری، افسانه آدم و حوا افكار و احساسات میلیونها میلیون فرد بشر را نسبت به خصائص زن و مرد و روابط خانوادگی و اجتماعی آنان شكل داده است. همسان كردن زنان با حوا كنترل ذهنی آنان را تضمین نموده، و هر نوع گرایش به شورش را بنام شباهت با نافرمانی آغازین، محكوم و سركوب كرده و می كند.
منع پرستش الهه ها
توسط ادیان آسمانی یكتا پرستانه
برای عملی كردن، توجیه و قانونی كردن و تضمین و تقویت نمودن عالم گیری سیستم پدر تباری و قدرت پدری بایستی نشان داده می شد كه شكل تازه ازدواج و خانواده، مقوله ای الهی بوده و از جانب خدائی كه بر همه خدایان دیگر برتری دارد پشتیبانی می شود.
این خدا همان خدای مذكر مردان هندو اروپائی و سامی بود، كه اینك به خدائی بی جنس، غیر جسمانی و انتزاعی كه با این وجود تمام ویژگی های یك مرد یا پدر برتر از همه كس و همه چیز را حفظ كرده بود، دگردیسی یافته بود. این خدا، «یهوه»، «اهورا مزدا»، «عیسی- مسیح»، «الله» و غیره نامیده می شود.
الغاء سیستم مادر تباری و مذهب الهه بزرگ و از میان بردن آزادی جنسی نسبی زنان در اصول و قوانین یهودی گری، مسیحی گری و اسلام پیش بینی شده بود.
قوانینی توسط لاویان عبری برای منع پرستش هر «خدای دیگر»، بمنظور ناپدید كردن مذهب «اشراه» - الهه بزرگ - از سرزمین كنعان وضع گردید.
این قوانین سخت و بیرحمانه ای بود كه بهودیان را مجبور به كشتن زنان و فرزندان خود در صورتیكه اینان حاضر به پرستش «یهوه - خدا» نشوند می كرد. كاهنان و پیغمبران بنی اسرائیل می دانستند كه مذهب «ملكه آسمان» كه زنان را در اداره اموال خود و برقراری روابط جنسی با هر مردی كه می خواستند آزاد می گذاشت، كار قانع كردن زنان یهودی به ملك شوهر شان شدن را مشكل می نمود. راه حل در آن بود كه آنان را با خشم «یهوه - خدا» و بدنامی ها و بدبختی های عظیم تهدید كنند.
در حالیكه جلوی این زنان را در خوابیدن با بیش از یك مرد می گرفتند به شوهرانشان اجازه برقراری روابط جنسی با دو، سه یا پنجاه زن - اگر كه میل داشتند - می دادند.
باكره بودن قبل از ازدواج و وفاداری به شوهر یك قانون الهی اجباری كه همه زنان می بایستی ازآن پیروی می كردند، گردید. بر طبق تورات، هر زنی می بایستی كه به یك مرد، ابتدا به پدرش و سپس به شوهرش تعلق می گرفت. در حالیكه شوهر اجازه گرفتن چند زن یا صیغه را داشت

زن از این پس در صورت از دست دادن بكارتش پیش از ازدواج و یا اقدام به «زنا» به آتش افكنده شده یا سنگسار می شد. بدین سان بود كه اخلاقیات جنسی پدر سالاری و ضد زنی كه زندگی زنان را تنظیم می نمود توسط پیامبران «یهوه» بنیان گزاری گردید. اینان به مذهب زن - محوری الهه بزرگ عنوان نادرست و مغرضانه «بت پرستی» را داده، آنرا یك پرستش عیاشی آمیز، منحوس و مفتضح اعلام نموده، زنانی را كه از نظر جنسی مستقل بودند، بویژه «گادیشتوها» یعنی زنان مقدس معابد «اشراه» (ایشتار) را كه در آنجا به منظور جلب باروری حیوانات، گیاهان و افراد بشر با مردان مختلف روابط جنسی آئینی برقرار می نمودند، فاحشه خطاب كرده و تعقیب ها و شكنجه ها و كشتارهای بیرحمانه صدها هزار تن ازپرستندگان الهه بزرگ را كه در فصول 11 - 9 توارت نیز نقل شده، رهبری نمودند


علت اصلی دشمنی عمیق پیروان «یهوه - خدا» با مذهب «اشراه» - الهه بزرگ در آن بود كه استقلال جنسی زنان در این مذهب كاملا بر خلاف اهداف مردانی كه می خواستند بنای خویشاوندی پدر تباری را بصورت قاعده ای عالمگیر در آورند، عمل می نمود: تا زمانی كه قواعد مذهب الهه بزرگ كه آزادی جنسی زنان را تشویق می كرد، برقرار بود، شناخت و باز شناخت پدریت فردی و تضمین تبار از راه پدر غیر ممكن می ماند.
در زمان عیسی - مسیح نیز، الغاء پرستش الهه بزرگ كه «ایزیس» و «آرتمیس» خوانده میشد، یكی از اهداف عمده حواریون، بویژه «سن پل» بود. خود عیسی نیز فرقه های گوناگون مذهب الهه بزرگ مانند آئین «بلعم» و فرقه «ایزابل» یكی از هزاران پیغمبر مونث تاریخ ر افشا می نمود
در انجیل مصریان این كلمات مسیح را كه بر علیه پرستش «ازیس» بیان شده است می توان خواند: «من برای نابود كردن آثار زن آمده ام».
مسیحیان از شكستن مجسمه ها و نابود كردن نص مقدسی كه به مذاهب بقول خودشان «بت پرستانه» یا «بربر» تعلق داشت فروگذاری نمی كردند
در قرون اولیه پس از میلاد، امپرطوری های رومی مسیحی شده، مذهب الهه بزرگ را به بهانه «غیر اخلاقی» بودن آن ممنوع كرده، معابد آنرا بسته و یا به كلیسا بدل نمودند. مجسمه ها و همه آثار تاریخی آنرا نابود و پیروانش را از دم تیغ گذراندند.
در جامعه قبیله ای عربستان قرن هفتم میلادی، طایفه مادری واحد بنیانی جامعه را تشكیل می داد و آزادی جنسی زنان - علاوه بر آزادی رفت و آمد به اماكن عمومی، آزادی معاشرت و گفتگو با مردان و آزادی انتخاب نوع پوشش و نوع فعالیت اقتصادی شان - بخش لاینفك این نظام اجتماعی بود
زنان به اختیار خود شوهران متعدد خویش را انتخاب می كردند و حق راندن آنان را هم داشتند. گوناگونی پیوندهای جنسی كه خصلت برجسته شان سستی وصلت های زناشوئی به طور كلی، و فقدان هر نوع سیستم قانونی برای تنظیم آن بود، بی قیم بودن زن چه قراردادی و چه قانونی، ارث نبردن زن و شوهر از یكدیگر به دلیل تعلق شان به طوایف متفاوت، روشهای آسان طلاق و نبود رسم نگهداشتن «عده» پس از طلاق و بیوگی، همه اینها نشان می دهند كه در دوران بی قیدی و خودمختاری زن عرب هیچ نهاد ثابت ازدواج وجود نداشت و پیوندهای زناشوئی به هیچ وجه با تعهد همراه نبودند.
در این دوران گذار، دو گرایش متضاد در بین انواع متعداد پیوندهای زناشوئی به چشم می خورد. گرایش مادر تباری - مادر مكانی انواع ازدواج های دوستانه یا «صدیقه» كه گرایش غالب بود، و گرایش پدر تباری - پدر مكانی - پدر سالاری ازدواج «بعل» یا ازدواج «ارباب - كنیزی»، كه از جانب بعضی مردان ثروتمند صورت می گرفت. ازدواجهای دوستانه چند شوهری بودند و فرزندان حاصل از آن به مادر و طایفه او تعلق می گرفتند، یعنی در چادر یا خانه مادر زندگی می كردند، از مادر نام می گرفتند و از مادر و دائی ارث می بردن
این ازدواجهای گذرا و دوستانه با تفاهم دوجانبه زن و مرد، در خانه یا چادر زن صورت می گرفت و زن حق بیرون كردن شوهر یا شوهرانش را داشت. پیغمبر اسلام، محمد ابن امینه، خود حاصل یكی از همین ازدواجهای مادر تباری بود كه بعد از اسلام نام «زنا» را به خود گرفت. او تا زمان حیات مادر با مادر و طایفه ی مادری می زیست
در ازدواج «ارباب - كنیزی» كه حاصل خرید یا ربایش زن بود، زن «شوهر - اربابش» را دنبال می كرد، بچه های او را حمل می كرده و برای او می زائید. «شوهر - ارباب» كه حق مطلق بر بدن كنیز عقدی خود را داشت، حق انحصاری طلاق را هم برای خود نگهداشته بود
پیغمبر اسلام، به منظور از میان بردن روابط خویشاوندی مادر تباری و استقرار و تعمیم پدر تباری و پدر سالاری، همه ازدواج های زن مدار و دوستانه را «زنا» و «نامشروع» اعلام كرد و ازدواج ارباب كنیزی «بعل» را تنها ازدواج مشروع و قابل قبول خدای اسلام خواند.
اعتقاد بادیه نشینان و شهرنشینان عربستان به تعداد كثیری از الوهیت های مونث در مقایسه با تعداد كمی از الوهیت های مذكر، هم ضامن امتیازات اجتماعی و فرهنگی برای زنان بود و هم بیانگر نگرشی مثبت و احترام آمیز نسبت به زن. در راس همه الهه ها و خدایان عرب، سه الهه عمده كه سه جنبه بزرگ - الهه ماه تلقی می شدند قرار داشتند. اولین آنها «اللات» بود كه مادر خدایان خوانده می شد- ماه و زهره ای كه هنوز هم سمبل فرهنگ عرب است؛ و بالاخره «المنات» یا الهه تقدیر بود كه قیچی ای برای بریدن نخ زندگی در دست داشت

الهه های دیگر مانند «مناف» و خدایانی چون «هوبال» و «الله» در سطح پائینتری قرار داشتند، هر چند طوایفی كه نظام پدر تباری را پذیرفته بودند، «الله» را مهمتر از الوهیت های دیگر دانسته و سه الهه ی عمده عربستان را «دختران الله» می خواندند. در شهر های مكه و مدینه و حجاز معابد متعددی برای پرستش همه این الوهیت ها بنا شده بود و گروهی از زنان و مردان كاهن، زندگی مذهبی مردم را اداره می كردند

معبد كعبه در مكه مهمترین معبد عربستان را تشكیل می داد مملو از مجسمه های الهه ها و خدایان بود. سنگ سیاه كعبه، كه سنگی است آسمانی، و برروی آن یك شكاف ونوس حك شده، به عنوان سنگ سیاه مادر، سمبل بزرگ مادر ماه و زهره یا «العزی»، مورد پرستش قرار داشت و مردانی كه مامور مواظبت از آن بودند «بنی شیبی» یا پسران پیرزن خوانده می شدند

پیغمبر اسلام هم تا پیش از چهل سالگی كه «الله» را به عنوان تنها خدای قابل پرستش انتخاب كرد، همانند بقیه اعراب به پرستش الهه های بزرگ عربستان می پرداخت و به درگاه آنان قربانی و هدیه تقدیم می نمود. نام واقعی عموی پیغمبر كه او را پس ازمرگ مادر به فرزندی پذیرفت «عبدالمناف» بود كه الهه بزرگ «مناف» را میپرستید و هرگز هم حاضر به پذیرش دین اسلام نشد.
در زمان حج سالیانه مكه كه به مناسبت جشن باروری و تجدید حیات یا عید پاك صورت می گرفت، زنان كاهن در معبد كعبه با مردانی كه از اقصی نقاط عربستان به زیارت می آمدند رابطه جنسی آئینی برقرار می كردند كه نوعی عبادت به درگاه الهه های بزرگ بود
در واقع، آزادی جنسی زنان عرب پیش از اسلام، كه پایه نظام مادر تباری بود، بخش جداناپذیری از دین الوهیت های زنانه را نیز تشكیل می داد. پیامبر اسلام حج سالیانه به مكه را حفظ نمود، ولی رسم آمیزشهای جنسی هم زمان با آنرا كه مانع تشخیص پدریت و عمومیت یافتگی نظام پدر تباری می شد تحت عنوان «زنا» حرام كرد
او پرستش همه الهه ها را نیز كه پشتیبان و ستایشگر قدرت زایش زنان و خلاقیت آنان در شعر گوئی، مهارتشان در سواركاری و جنگجوئی و شجاعت و آزادگی روحشان بود، باضافه پرستش هر الوهیت مذكری به جز «الله» را، تحت عنوان «بت پرستی» ممنوع كرد. به همین خاطر در قرآن می خوانیم:
«الله (نه) بت پرستی را تحمل خواهد كرد... نه مشركینی را كه ماده ها را می پرستند.»

بدین طریق اسلام روند گذار از سیستم مادر تباری به پدر تباری را تسریع كرد و زنان را تحت تسلط مردان قرار داد. و قرآن چنین حكم داد كه :
«مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است بموجب آنكه خدا بعضی كسان را بر بعضی كسان دیگر برتر آفریده و بدلیل مخارجی كه آنان صرف نگاهداری اینان می كنند… زمانیكه از مخالفت و نافرمانی آنان (زنان) بیمناكید، نخست ایشان را نصیحت كنید، و اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنان دوری گزینید و اگر باز مطیع نشدند آنان را بزدن تنبیه كنید، چنانكه اطاعت كردند حق تنبیه ندارید»
بدین گونه بود كه اسلام روح زنان را به گور كرد و لاشه شان را به حراج گذاشت.