کافه تلخ

۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

مانی و مانویت



دکتر مهدی پیروز نیا ]
مانویت یکی ازدو جنبش ( دیگری مزدکی ) مهم درایران دوره ی ساسانی است که دراوایل سده ی سوم میلادی پدیدار شد و از همان آغاز در ایران از سوی زردشتیان سنتی با مخالفت روبرو شد .درروم نیزبه هنگام اشاعه و گسترش ، مانویت با ستیزومخالفت قطعی از سوی مسیحیت ارتدوکس روبرو گشت . ستیزی که قرنها به طول انجامید و تا کاتارسوزی بیرحمانه ی قرن 12 میلادی در اروپا ادامه یافت .
ظهور مانویت در ایران همزمان بود با تلاش شاهان ساسانی برای ایجاد وحدت دینی در ایران به قصد استفاده از آن در ایجاد یکپارچگی ایران و بازگشت به عظمت دوران کوروش پیامبر خدا و حاکم قلوب مردم در سرزمینهایی که اطاعت از آیین الهی و منش والای کوروش و زندگی زیر پرچم ایران هخامنشی را امنیت راستین و افتخار می‌شمردند. شاهان ساسانی آنچه از ظاهر حکومت هخامنشی و کورش کبیر شنیده بودند را نه قلبا" بلکه تنها برای ابزاری در وسعت بخشیدن به مرزها وایجاد حکومتی مقتدر به کار می بستند . چون کورش شمشیر به کار می بردند اما نه برای آزادکردن مردمان حتی در سرزمینهای دور بل برای به بند کشیدن ، اسارت و خراج ستاندن از آنان . در این میانه آنان نیز می خواستند همچون کورش دینی واحد برای تمامی سرزمینهای زیر یوغ بیاورند اما آنها در این میان یک کلمه را فراموش کرده بودند : خدا
کورش همه را به خدای واحد می خواند و نه به دین واحد و نه به زور شمشیر .
شاهان ساسانی می کوشیدند برداشتی یکسان ازآموزه های اوستا ؛ آیین زرتشتِ پیامبر، بدانگونه که توجیه کننده ی حکومت آنان و مشروعیت بخش هر حرکت و دستورشان باشد فراهم آورند و حاکم کنند.همان آیینی که با گذشت زمان ازسوی مغانی که اینک لباس هیربُد و موبد و... روحانیت زرتشتی به تن کرده بودند ، دگردیسی یافته بود و آماده بود تا به ایدئولوژی ابزاری و دین رسمی - حکومتی آنان در آید . هر چند کوشش شاهان ساسانی به کمک روحانیتی چون کرتیر و تحت نفوذ آریستوکراسی خانواده های قدرتمند چون مهرنرسی و دیگران منجر به تشکیل دولتی مقتدر و مستقل گردید و نفوذ آنان را بر پهنه ی ایران و حتی بعضی کشورهای هم مرز قطعی کرد، اما نتوانست راه بر اندیشه های مخالف و تفکر خداجویانه و متکامل ایرانیان که همواره در تفکر دینی و شناخت الهی پیشرو و جستجو گر بوده اند ، ببند د. به رغم کشتارهای بیرحمانه ی پیروان ادیان دیگرتوسط روحانیت دین رسمی - حکومتی ( همچون کُرتیر به گواه سنگ نبشته های باقیمانده و اعتراف افتخارآمیزو صریح خود او در آنان ) و تصفیه های خونین دینی ، نه روحانیت سنتی زرتشتی موفق به محو آثار فکری دیگراندیشان شد و نه ترفندهای حکومتی شاهان ساسانی کارساز در ایجاد حکومتی ماندگار وجلوگیرنده از گرایش مردم به حقیقت و تفکر الهی .
مانی در این روزگار پدید آمد . روزگاری سخت و پر تنش از تقلای بی امان برای بدست آوردن قدرت . درزمانه ای که بیراه ،راه می نمود و راه ، گم شده در میان هزاران بیراه بود . و انسان چشم براه صدای زنجیر خدا یا کورسوی نوری از سوی جانشین او در زمین . مانی در این روزگار پدید آمد .
هرچند دین مانی در نگاه بسیاری از پژوهشها و پژوهشگران غربی و شرقی بدلیل « نمودهای گوناگون و وچود عناصری از ادیان مسیحی ، زرتشتی و بودایی آیینی ترکیبی که حاصل مطالعات ژرف مانی در ادیان ایرانی ، بودایی و سامی بود » معرفی شده است لکن بنظر می رسد این تحلیل عنصرالهی بودن دین مانی را زیرسوال می برد .هر چند شکی نیست که به دلیل عامل واحد الهیت ، می توان عناصر و نمودهایی مشابه در تمامی تعالیم پایه ی ادیان الهی یافت و تاثیراتی از ادیان پیشین در هر دین جدید یافت می شود، اما نباید از یاد برد که هر دین جدید با دو هدف نازل می گردد نخست زنگارروبی از آیینهای پیشین و سپس تکمیل آنها و بنابراین قالبی نو مطابق با شناخت تکامل یافته ی جامعه ی انسانی در گذشت سالها از آیین قبلی عرضه می کند و مانویت نیز مستثنی از این قاعده نبوده است . مانویت مسیحیت بوده و مانویت ، دین زرتشت بوده و مانویت و مطابق بر آیین بودای پیامبر و مانویت .
اگر اندیشه ی الهی دین یا تعلیمات الهی دین را در تقابل دیالکتیکی با اندیشه ی رایج و جاهلیت حاکم در زمان ظهورش در هر سرزمین و جامعه ای در نظر بگیریم و هدف آن را اصلاح تفکر دینی بجا مانده از ادیان پیشین و معرفی و باز شناسی عناصر ناب و الهی ادیان اسطوره ای شده ،
دیگر وجود عناصر مشابه با ادیان دیگر و تکرار بسیاری از تعلیم آورده شده در ادیان پیشین ، مسئله ی غامض و غریبی نخواهد بود .
مانی در عصر شاپور ساسانی تعالیم خویش آغاز کرد و از سوی وی تکریم شد . هرچند وقایع نگاریهای مربوط به سالهای آخر حکومت شاپور و پادشاهی دو پسرش نامطمئن می نماید ، ظاهرا" هرمز پسر بزرگتر همانند پدر با مانی خوشرفتاری می نموده است . اما کمتر از یک سال بعد در 273 میلادی بهرام اول به تخت نشست و اوضاع دگرگون گشت . در واقع مدتها بود که طبقه ی روحانیت رسمی ؛ این حاضران همیشگی دربار های شاهان ایران و پیامبران ادیان اساطیری و جادو در کمین فرصتی برای حذف مانی مرتد ! پیامبر الهی راستین و یادآور آیین پاک و یکتاپرستانه ی زرتشت پیامبر ، بودند تا سرانجام کیش مزدایی را به عنوان کیش دولتی بر تخت بنشانند . و بار دیگر وظیفه ی تقدیری خود را برقراری آیین مغان و دگردیسی ادیان الهی به ادیان اسطوره ای را به انجام برسانند . یکی از نکات جالب تاریخی شباهت میان زندگی مانی و مزدک است( هرچند زندگی اکثر پیامبران الهی کم و بیش به یکدیگر شبیه است ) مانی توسط شاپور پذیرفته شد . زیرا هر حکومتی به دینی ابزاری نیاز دارد تا به آن مشروعیت بخشد و بی گمان کشتی سلطنت با ناخدایی یک دین دولتی راحتتر به ساحل امن می رسد. حاکمیت یک دین یگانه که قدرت در هم شکستن و نفس بریدن کیشهای دیگر را داشته باشد . مزدک نیز توسط قباد یا کواذ پذیرفته شد ، زیرا او نیز می توانست وسیله ای باشد در تقویت پادشاهی که حکومتش توسط نفوذ اشراف سخت تهدید می شد . شاپور به کاستن از قدرت اشرافیت دینی موجود از طریق دینی نو و مردم پسند می گشت و قباد بدنبال دینی برای شوراندن مردم بر علیه اشرافیت حاکم بر دین رسمی و اقتصاد و سیاست زمان و غلبه بر آنها برای محکم کردن پایه های حکومت خویش . اما نه مانی و نه مزدک هیچیک تن به این امر ندادند زیرا پیامبران از سرچشمه ی وحی سیراب می شوند و جز فرمان خدا و تلاش برای حاکمیت قوانین او و بسط عدالت گردن به امر هیچ قدرتی نمی نهند .
پس وارثان شاپور و قباد بار دیگر به وارثان دروغین پیامبران پیشین روی آوردند که این روحانیت دروغین همواره برای قدرت به شرم انگیزترین جنایات و فجایع دست زده است . آنها همواره مهمترین عاملان دگردیسی ادیان الهی به ادیان اسطوره ای و گمراهی مردم بوده اند و این عمل را یا خود از طریق مغالطه و ایجاد شبهه در تعالیم راستین پیامبران خدا انجام داده اند ویا شمشیردردست شاهان نهاده اند وخود پنهان شده درپشت پرده ی زهد وریا آنان رابه قتل پیام آوران نوین ومومنان راستین اندیشه ی توحیدی واداشته اند.اینچنین بودکه مانی ومزدک نیزبدست وارثان شاهان ناامید از اغوای آن دو بزرگوار و مایوس از استفاده ی ابزاری از آنها به قتل رسیدند .
دین مانی در هر سرزمینی که نفوذ کرد ، عناصر اصلی و بنیادهای دین رایج در آن سرزمین را گوشزد نمود . و اینچنین است که دین مانی ؛ مانویت در ایران به دین زرتشت ، در هندوچین به تعالیم بودا و درغرب ب مسیحیت ( کاتارها ) نزدیکتر است . واضح است که دین مانی نوعی گنوسیسم دینی است که وجهه ی مشترک تمامی ادیان الهی می باشد . بنابراین دین مانی اندیشه ی مسیحیت گنوسی است ، رازوری زرتشتی است و عرفان بودایی را در بطن خود دارد ؛ کثرت است اما بر اصل وحدت متکی .
مانی بدلیل وسعت نظر،روشن بینی ونحوه ی ارائه ی تعلیماتش واستفاده ازعناصرونمادهای هنری دراندک زمانی تعالیمش رافراگیرکرد و با همه ی نفوذی که موبدان ومخالفان دیگرش در دربار شاهان ساسانی داشتند ، باعث گرایش بعضی شاهان وبزرگان ساسانی به گفته ها و تعلیماتش شد .
اما توجه آنان دیری نپایید و سرانجام کینه توزی تاریخی مغان این اشاعه گران خرافه و جادو و همانهایی که سهم عمده ای در تحریف دین زرتشت و دگردیسی آن داشتند، از ادیان الهی و پیامبران راستین آنها ، در اقدامات موبدی سختگیر و شقی به نام کرتیر تخلی یافت و مانی با سخت ترینشکنخه ها به کام مرگ فرستاده شد . مرگ مانی سبب توقف اشاعه و گسترش دین او نشد زیرا پیروان او دنباله ی اقدامات او را پی گرفتند و علیرغم فشارهای سخت از سوی روحانیون متعصب زرتشتی و مسیحی ، آیین مانی در شرق تا هندوچین و در غرب تا فرانسه و ایرلند گسترش یافت . در قرن دوازدهم میلادی در طی یک کاتار سوزی هولناک در فرانسه اکثر پیروان مانی که در فرقه ی مسیحیت کنوسیستی کاتاریسم تجلی یافته بود توسط کلیسای وقت به آتش سپرده شده و زنده زنده سوزانیده شدند . بنظر می رسد باقیمانده این نهضت همچنان با عنوان کاتاریسم در منطقه ی قنز فرانسه وجود داشته باشد .
هرچند تاریخ مانویت تاریخ غم انگیزی از سرکوب دینی و ایدئولوژیک توسط ادیان غالب مانند زردشتی گری و مسیحیت است اما مجموعه ی کم نظیری است از تلاش انسان در پی یافتن حقیقت و سرشت خداجوی انسان که هرگز زیر فشار کهنه اندیشان سر تعظیم فرود نمی آورد .
در آغاز هنگامی که مانی با تایید شاه وقت ساسانی شاپور روبرو بود ، برآن شد تا دین خود را به مثابه دینی جهان گیر در بیرون از پادشاهی ساسانی نیز رواج دهد . برای نیل به این هدف مانی با سفرهای بسیار و طاقت فرسا ( با توجه به نقص عضو مادرزادی او ) و نیز با گسیل هیئت ها و نمایندگان ، تلاش بسیار نمود . مانی براین باور بود که « حکمت او چکیده ی تمامی حکمتهای پیشین » است . این نکته را کم وبیش در تعالیم تمامی پیامبران الهی می توان دید ؛ هر پیامبری برای تاکید بر تعالیم پیامبر پیش از خود می آید و نیز برای اصلاح آنچه با تحریف و دگردیسی دین پیشین و به نام آن دین در جامعه پدید آمده است . مانی برتری تعالیم خود را بر ادیان پیشین در ده نکته می داند . پرادز اُکتور شروو ؛ پژوهشگر نروژی چنین می نویسد : مانی به تشریح ده نکته از عواملی که سبب برتری دینش نسبت به ادیان پیشین شده است می پردازد که از میان آنها تنها پنج مورد اول آن باقی مانده است : « نخست آنکه دین گذشتگان به یک شهر و یک زبان بود ، پس دین من به هر زبان و هر شهر خوانده شود . دوم اینکه ادیان پیشین تا زمانی که سالاران پاک اندرش بودند دوام آوردند . چون سالاران درگذشتند ، پس دینشان بیاشفت . امادین من با سلسله مراتب « دین مردانشان » دارای چنان تشکیلات منسجمی است که تا ابد بپاید .
سوم آنکه روانهایی که روانهایی که در ادیان پیشین کردگانشان را تکمیل نکردند به دبن من آیند که خود برایشان در رستگاری باشد . چهارم این که مکاشفه ی دو بُن مانی ، کتابهای زنده اش ، خرد و دانش اش ازآنِِ ادیانِ پیشین بهتر و برتر است . بدینسان پیامبران پیشین به خلاف آنچه مانی کرد ، آموزه های خود را به نگارش در نیاورده اند . این نکته درسرآغاز کتاب کفالایا شرح داده شده است : عیسی مسیح به غرب آمد و پس از مرگش حواریون گفته ها و کردارش را نوشتند ، زرتشت در ایران زمین نزد شاه ویشتاسب ( گشتاسب ) آمد و گرچهموبدان دینشسخنان او را به خاطر سپرده و پس از مرگش آن را کتابت کردنداما خود او کتابی ننوشت . و سرانجام هنگامی که بودا به پیدایی آمد گرچه مکاشفه اش را بسیار موعظه کرد و پیروانش را سامان بخشید ، اما او نیز هیچ نوشتهای از خود برجای نگذاشت و این مریدان او بودند که موعظه هایش را به خاطر سپرده و پس از مرگش آنها را به نگارش درآوردند.
پنجم اینکه همه ی کتاب ها ، حکمتها ، مکاشفات ، تمثیل ها ومزامیر متعلق به ادیان پیشین از هر نقطه ای گردآمده به دین مانی در آمدند و به دانشی که او به الهام دریافت کرده است پیوستند . »
مانی و جانشینان وی برای تعمیم دین در همه ی جوامع و میان همه ی طبقات و به منظور بهره وری عام ، در هر سرزمینی به زبان و خط مردم همان منطقه می نوشتند و تبلیغ دین می کردند از همین روی نوشته های او و پیروانش به زبانهای فارسی میانه ، پارتی ، سغدی ، ترکی اویغوری و . . . برجای مانده است .مانویان برخلاف سنت رایج زمان ساسانیان به سنت شفاهی
توجه چندانی نداشتند . بلکه بیشتر بر نوشتن آثار مکتوب تاکید می کردند ، زیرا از این طریق بهتر می توانستند آموزه های دین را گسترش دهند و مروجان نیز ناگزیر سنجیده تر سخن می گفتند . مانی و تربیت شدگان او به درست نویسی توجه خاص داشتند و خطاهایی از نوع بی دقتیها یا برداشتهای شخصی که در آثار پهلوی دیده می شود ، در نوشته های آنان نیست . مانویان برای توجه بیشتر خواننده به متن یا به سبب ذوق شخصی به تذهیب و نگارگری نیز می پرداختند . از همین روست که در ادبیات فارسی مانی نه تنها در مقام دین آوری ادیب ، که نگارگر و نقِاش نیز شناخته شده است . ارژنگ مانی که اینک حتی یک صفحه ی آن نیز برجای نمانده است ، به عنوان نماد نگارگری ستوده شده است . مانی به گواه آثار دینی مانویت در سیر مراحل روحانی و رسیدن به مقام قرب الهی و بهره مندی از یاریهای ایزدی ، قدرت اعجاز و انجام دادن کارهایی را داشته که او را به پیامبران بزرگ مانند ساخته است . او افلاک را در نور دیده بود و با استعانت از این توانمندی ، پزشکی شمرده می شد که با دم مسیحایی خود بیماران رادرمان می کرد . مانی اندرز گویی توانا ، اسطوره پردازی ماهر و سخنور و شاعری بی بدیل بود . نظم که حاصل تعالی و توسعه ی ادب در هر دوره ای است در آثار مانی رکن اساسی سخن را تشکیل می دهد و اغلب آثار مانوی که به زبان فارسی میانی و پارتی نوشته شده اند منظوم است . شعر مانوی پر از تشبیهات بدیع ، کنایه های دلکش و جذاب است که در آن از نماد پردازی های ادبی و تمثیل و استعاره در کمال استادی استفاده شده و با زبان نرم ، روان و مواج درآمیخته و در مجموع بافته ای را عرضه کرده است که نسبت به آثار هم عصر در اوج زیبایی و دل انگیزی است و شامل سرودهایی دلنشین است که یا با آواز همراه بوده یا توانایی همراهی با آنرا داشته است . موسیقی از دید مانی ، هنری است که روان را به بلندی می بَرَد و اندیشه را پالوده می شازد . به همین سبب بود که در آیینهای ستایش مانوی به ویژه در جشنها ، سرودخوانی بسیار رواج داشت .
ساختار اصلی دستگاه دینی مانوی در همه ی منابع یکسان است . این دستگاه هم در قالب اساطیر و هم به شکل انتزاعی - فلسفی تجزیه و تحلیل می شود . مسئله ی بنیادی که مانی به حل آن کوشا بود ، وجود شر و جایگاه انسان به عنوان وابسته ی شر بود . مانی به سبب زمینه ی فکری ایرانی و گنوسی ، نگرشی دوانگارانه به جهان داشت . یکی از دو اندیشه ی بنیادی مانویت ، اندیشه ی دو اصل یا دو بُن است یعنی ایزد و ماده ، روشنی و تاریکی یا نیکی و بدی . این دو با اینکه اصولی قدیم ومعارض و متضاد با یکدیگرند اما در یکسطح و تراز نیستند ؛ خیر و نیکی که ایزد دارد بیش از بدی و شری است که در ماده نهفته است ( زمان نخستین ) . نقطه ی حرکت دستگاه دینی مانی اندیشه ی اساطیری ایرانی یعنی جنگ پایدار میان دو اصل نیکی و بدی است . نتیجه ی این جنگ شکست موقت روشنایی از تاریکی و پایان جدایی آنهاست ( زمان دوم ) اما این شکست مقدمه ی پیروزی نیز هست چرا که عمدی و آگاهانه است . عناصر روشنی زهر کشنده ای برای تاریکی یا ماده هستند . تاریکی چیزی خود پذیرفته است که چون در اساس سرشت و نهادی دیگرگونه دارد ، قابل تحمل نیست . این رویداد نقطه ی عطف در تکامل جهان است زیرا برای نخستین بار روشنایی و تاریکی به هم آمیختند . این حالت آمیخته باید به حالت ناآمیخته ی نخستین بازگردد و روشنی از تاریکی جداگردد و نور اسیر در ماده از اسارت رهایی یابد . در آتش سوزی بزرگی که در جهان در می گیرد و 1468 سال به طول می انجامد ، آخرین ذرات نور آزاد می شوند و روشنی برای همیشه از تاریکی رها می گردد . مانی براساس این آموزه ها در پی آن بود که اصل ، مسیر و هدف جهان را برای مردم ترسیم کند : اگر چه جهان و انسان نخستین به وسیله ی تاریکی یا ماده آفریده شدند ، اما آنگاه که چشم آدمی به حقیقت باز شود ، توانایی آن را دارد تا خود را از دست نیروهای بد رها سازد . نخستین گام در راه تحقق این منظور ، به باور مانی ، پیوستن فرد به جماعت مانوی است و رعایت دقیق قوانین دین مانی ، تضمین کننده ی رهایی نهایی فرد از چنگال نیروهای تاریکی است ؛ قوانینی که مانع از اختلاط بیشتر تاریکی با نوردروجود انسان شده به رهایی عناصر روشنایی ، نور و خیر در وجود انسان یاری می رساند