کافه تلخ

۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

شرح حال شيخ بهائي


(953 – 1031)

بهاء الدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد حارثي همداني جبعي ملقب به شيخ بهايي و عناوين شيخ الاسلام و ابوالفضائل  عالم و دانشمند متبحر در جميع علوم روزگار  ،فقيه ،مجتهد ،محدث ،عارف  شاعر شيعي قرن يازدهم هجري ،شاگردانش به مناسبت تقدير از مراتب و فضائل علمي اش وي را بهاء الملة و الحق والدين و علم الائمه و الاعلام ملقب ساختند و از آن پس وي را شيخ بهايي ناميدند. وي در خانواده اي اهل علم ديده به جهان گشود . پدرش حسين بن عبدالصمد حارثي عاملي محدث ، فقيه و مفسري دانشمند بود و از شاگردان شهيد ثاني به شمار مي آمده است . عزالدين حسين از نوادگان حارث همداني منسوب به قبيلۀ همدان بود كه در جنگ صفين از حاميان وفادار مولا علي (ع) و در زمرۀ صديقيان آن حضرت شناخته مي شد كمالات علمي و فضائلش چنان بود كه نخستين لقب شيخ الاسلامي قزوين ،پايتخت صفويان ،مشهد مقدس و هرات را از آن وي ساخت . پس از چندي اقامت در جبل عامل ،عازم بعلبك شد و در اين شهر بود كه شيخ بهايي در غروب روز چهارشنبه به سال 953 ق گام به دنيا نهاد.

او هفت يا سيزده ساله بود كه به همراه خانواده رهسپار ايران شد و در اصفهان رخت اقامت افكند . در همين خطه بود كه شيخ علي مشمار اسباب آشنايي عزالدين حسين را با شاه طهماسب فراهم آورد. و حاكم صفوي كه با در پيش گرفتن سياستهاي دينگرايانه قصد تحكيم بنيانهاي حكومت صفوي را در سر داشت با اعطاي خلعتي به وي از او درخواست كرد تا به قزوين آمده و منصب شيخ االاسلامي آنجا را عهده دار گردد.با ازدواج شيخ بهايي با دختر شيخ علي مشار كه زني فاضل و دانشمند بود علقه هاي پيوند ميان او و عزالدين حسين مستحكم تر شد. پس ازچندي اقامت درقزوين از سوي شاه طهماسب ماموريت يافت تا جهت سامان دهي به امور ديني مردم هرات عازم اين شهر شود وي در استحكام پايه هاي عقيدتي مردم آن ديار همت گمارد و نقشي ممتاز در اشاعۀ فرهنگ تشيع ايفا نمود . با رجعت دوباره به قزوين جهت زيارت عتبات عاليات به همراه فرزندش از شاه طهماسب اجازت خواست و شاه اذن خروج وي را صادر كرد ليكن شيخ بهايي را به انگيزۀ افادة علوم ديني به ماندن مجاب نمود.

شيخ بهايي با مرگ پدر جانشين وي شد و به لقب شيخ الاسلامي هرات نائل آمد . مقارن همين ايام سفرهاي خود را آغاز كرد و سالهاي مديدي را در سياحت و گردش گذراند . گويا مسافرتهاي فراوان وي حاصل گرايش او به سمت تصوف و عرفان بوده است بنابرگواهي صاحب رياض العلماء و روضات الجنات ، وي  مدت سي سال را در سفر حج ،بيت المقدس ،شام ،‌ آسياي صغير ،مصر،حلب و... گذرانده است. آشنايي با بزرگان صوفيه و همنشيني با ايشان دستاورد سفرهاي بيشمار وي بود. پس از عمري سفر به وطن بازگشت و تا پايان عمر در اصفهان زيست و شيخ الاسلامي آن شهر را به عهده گرفت. البته با توجه به وسعت زماني مسافرت هاي ياد شده مقام شيخ الاسلامي او در اصفهان مورد ترديد قرار مي گيرد. هر چند اجماع همگاني بر صحت اين عنوان او ما را برآن مي دارد تانسبت به دامنۀ زماني سي سالۀ سفرهاي وي اندكي ترديد كنيم . اقوال فراواني در تعيين تاريخ وفات شيخ بهايي موجود است . ليكن جمهور تذكره نويسان قول نظام الدين ساوجي را كه سال وفات وي را 1031 ق در اصفهان ثبت كرده است . مي پذيرند. بهايي بعد از يازده روز بيماري درگذشت گويند طي مكاشفه اي وفات خود را تخمين زده بود . مكان قبر وي اكنون در سمت پايين ضريح اما رضا (ع) در جوار حرم رضوي است .



استادان :

مطالعات شيخ بهايي دامنۀ وسيعي از معارف عصر را شامل مي شد . من جمله فقه ،تفسير ،صرف و نحو ،اصول ،هندسه و حساب ،فلسفه ،كلام ،عرفان ،رياضي ،نجوم ،جغرافيا ،علوم غريبه ،و شعر و ادبيات ،پدرش عزالدين حسين نخستين استاد وي به شمار مي آيد. نزد وي علوم عقلي ،حديث ،تفسير و صرف و نحو را فرا گرفت . ديگر استاد وي مولانا عبدالله مدرس يزدي صاحب حاشيه بر تهذيب المنطق تفتازاني است . كلام ، فلسفه و قدري معقول را از محضر او كسب كرد. شيخ بهايي رياضيات را نزد رياضيدان عصر خود ملامحمد باقر زين العابدين يزدي صاحب كتابهاي مطالع الانوار و عيون الحساب و ملاعلي مذقب و مولانا افضل قائيني فرا گرفت و طب را در مجلس درس حكيم عماد الدين آموخت . ديگر استادان وي كه شيخ از آنان بهرۀ كامل برد ، يكي شيخ احمد كجايي كهدمي است كه به پير احمد قزويني شهرت داشته و ديگر محمد بن ابي اللطيف مقدسي شافعي است كه صحيح بخاري را از دست او خواند و اذن روايت  از او گرفت. در اجازات بحار از شيخ تحت عنوان ابوالفضائل ياد مي كنند.



شاگردان :

از شاگردان معروف او صدرالمتألهين است كه او را دانشمند زمانه و شيخ دهر و استاد خويش در علوم نقلي مي خواند.

ديگر محمد تقي مجلسي صاحب شرح من لايحضره الفقيه و شرح صحيفۀ كاملۀ سجاديه ،محسن فيض كاشاني صاحب تأليفات متعدد درفقه ،حديث ،حكمت و شاعر ايراني ،سيد ماجد بحراني صاحب تعليقه بركتاب عشريۀ بهايي ،ملاحسنعلي شوشتري محقق سبزواري ،شيخ الاسلام اصفهان و شارح زبدة الاصول بهايي ،نظام الدين ساوجي ،تكميل كنندۀ كتاب جامع عباسي از بهايي ،شيخ جواد سعد بغدادي ،شارح زبدة الاصول و خلاصة الحساب استاد خود،مظفرالدين علي ،صاحب حاشيۀ اربعين و شرح زندگاني شيخ بهايي ،ملاخليل بن غازي قزويني ،مجتهد كركي ،شيخ زين الدين محمد نوادۀ شهيد ثاني ،ملا صالح مازندراني رفيع الدين محمد نائيني ،علي بن سليمان بحراني ،معروف به امام الحديث و ام الحديث و سيد احمد بن زين العابدين علوي و ... بنابر روايت اميني شيخ بهايي 97 شاگرد ،تربيت كرده بود كه ذكر نام همۀ آنها دراين مجال ممكن نيست .



آثار:

جامع عباسي ،مهمترين كتاب شيخ بهايي است كه آن را به دستور شاه عباس اول نگاشت ،درتاليف اين كتاب او مأمور بود تا رساله اي فقهي جهت پياده كردن آن درقلمرو صفويان بنويسد . اين كتاب برآيند خط و مشي مذهبي دولت صفوي و اداره و اجراي امور سياسي – مذهبي در زمان شاه عباس اول است . جامع عباسي متني فقهي است كه با ويژگي ديواني خود ، پيرامون مسائل ضروري مذهب شيعه مي گردد و از منابع مهم تحقيقات علماي شيعه و راهنماي ديني عامۀ خلق به شمار مي آيد . شاردن در سفرنامۀ خود بخشي را اختصاص به فقه داده است و مطالب آن را عينا از كتاب فوق بازگو مي نمايد. وي جزئيات مربوط به دين ايرانيان ،شرح مطهرات ،طرز به جا آوردن واجبات ديني ،آداب غسل ،تدفين و تكفين مردگان و ديگر مسائل را كلمه به كلمه از اين كتاب نقل مي كند . البته شيخ پيش از به پايان رساندن اين كتاب درگذشت . از اين رو شاگرد او نظام الدين ساوجي كار تكميل و نگارش پاياني آن را عهده دار گرديد . كشكول كه اين كتاب مجموعه اي است از علوم و دانشهاي مختلف كه شيخ بهايي در آن تبحر داشته است . در اين كتاب شيخ اشعاري را به فارسي و تازي سروده است كه حكايت از ذوق عرفاني وي دارند . الزبدة كه كتابي فقهي است كه شروح متعددي بر آن نگاشته شده است ،از جمله شرح فاضل جواد از شاگردان او ، چهل حديث ،يا اربعين حديثاً كه علاوه بر شرح خود شيخ ،شمس الدين محمد بن عاملي و ملااسماعيل خواجوي شروحي بر آن نوشته اند .اثني عشريات خمس يا رسالة اثني عشريه كه در قالب پنج رساله پيرامون طهارت ،نماز،زكات ،روزه و حج تأليف شده است ،خلاصة الحساب كه مهمترين تأليف شيخ بهايي در رياضيات و هندسه است . به زبانهاي مختلفي ترجمه شده و حاوي رموز و مسائل عديدۀ رياضي است . سالها جزء كتب درسي معمول در ايران به شمار مي آمده و حواشي و شروح فراواني بر آن نگاشته شده است .

تشريح الاافلاك و رسالۀ اعمال اسطرلاب ،هر دو از آثار نجومي شيخ محسوب مي شوند . اين دو اثر همچون خلاصة الحساب در رديف كتب درسي بود ه اند . رسالة في ان انوار الكواكب مستفادة من الشمس نيز از جمله رساله هاي وي در باب نجوم و افلاك است . رسالۀ تضاريس الارض و رسالة في نسبتة‌ اعظم الجبال الي نظر الارض در جغرافيا . درنحو نيز كتاب فوائد الصمديه شيخ كه به صمديه معروف است و آن را براي برادر خود عبدالصمد نگاشته در خور توجه است .

اين كتاب نيز از منابع درسي طلاب حوزوي به شمار مي آمده و شرح صغير و كبير را سيد علي خان بر اين اثر نگاشته است . مواعظ حكمي و دقايق ادبي او دركتاب پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش ،انعكاس يافته است . ذوق شاعري شيخ بهايي نيز دستمايۀ‌ خلق آثار زير بوده است . طوطي نامه ،منظومۀ نان و پنير ،شير وشكر و مثنوي نان و حلوا درتفسير قرآن نيز كتاب عروة الوثقي و حبل المتين در جمع بنيان احاديث صحيحه حسن و موثق قابل ذكر است شيخ بهايي در اين كتاب احاديث سه گانۀ صحيح ،حسن و موثق را جمع كرده كه مشتمل بر 4 بخش است :

1.    في العبادات

2.    في العقود

3.    في الايقاعات

4.    في الاحكام

و كتاب حدائق الصالحين در شرح صحيفۀ كامله و كتاب عين الحيات في تفسير الايات ،حاشيۀ‌ شرح مختصر اصول و حاشيۀ مطول ،حاشيۀ‌ تفسير قاضي و حاشيۀ قواعد شهيد از جمله آثار وي در زمينۀ حديث است . در فلسفه نيز رساله هاي هجده گانۀ او در باب وحدت وجود محل بحث و تأمل است . با اين حال نويسندگان زندگاني او بدان آگاهي نداشته و ذكري از آن به ميان نياورده اند.



آراء و انديشه ها :

اسكندر بيگ در عالم آراي عباسي مي گويد :

شيخ بهايي در علم ظاهر و باطن سرآمد روزگار به اعتقاد جمهور علماء و فضلاء رتبۀ عالي دارد . در كلام وي نوعي گرايش به اشراق مشهود است و «تنوير باطن با انوار جلي » تعبيري است كه وي براي نشان دادن طريق دستيابي به حقيقت به كار مي برد. وي هماره علوم ظاهري را به چشم قيل مقال مي نگريسته و آنها را براي نيل به كمال ناقص مي شمرده است . با اينحال در كنار تمايل شديدي كه به عرفان داشت وظيفۀ شرعي خود را به عنوان يك مجتهد و شيخ الاسلام به نيكي ايفا مي نمود و حوايج ديني مردم را به بهترين وجه سامان مي بخشيد . با اينكه از يكي از بالاترين مناصب ديواني برخوردار بود ليكن كسوت درويشي وي زبانزد بود و بيمي از انتقاد و توبيخ درباريان من جمله شاه به خود راه نمي داد. عليرغم پوشيدن جامۀ صوفيه از اينكه عده اي رياكار و دغل باز را كه به نام صوفيه مردم را فريب مي دادند . سرزنش كند، وحشتي نداشت ،در عهد صفويان به دنبال رواج سركوبي انكار صوفيانه و توجه به فقاهت و عقل ،آهنگ اشراقي شيخ بهايي نيز به سمت تصوف ،سرزنش و طعنه هاي برخي را نصيب وي ساخت و عده اي همچون نعمت الله جزايري بر وي خرده مي گرفتند كه وي با صاحبان هر مشربي مصاحبت دارد. شيخ بهايي يك شيعي متعادل و ميانه رو بود .

ويژگي تسامح ديني وي تنها مختص به وي نبود و حكومت صفويه نيز در دورۀ او مشي مدارا جويانه اي با فرق و مكاتب مختلف داشت.

از اينرو وي نيز از نشست و برخاست با پيروان مذهب ابايي نداشت . تا جايي كه عده اي او را سني مذهب خوانند و در جايي ديگر او را زردشتي معرفي كردند . نعمت الله جزايري اعتقادات شيخ بهايي را به ديدۀ انكار مي نگريست و آنها را ضعيف مي پنداشت . وي اين عقيدۀ شيخ را كه قائل بود « اگر كسي دربارۀ خويش خطاكار باشد . ليكن براي تحصيل دليل از هيچ كوششي دريغ نكند در آتش جهنم نمي سوزد ولو بر خلاف اهل حق سخن گويد‌» ابطال مي كند و در پاسخ به آن مي گويد :

«اين فكر كاملا باطل است چرا كه بر اساس آن شهبات و افكار فاسد اهل ضلالت و رؤساي كفار همچون ابوحنيفه و يارانش را بايد پذيرفت و از همين رو در رديف دوزخيان هم قرار نمي گيرند و ضرورت بحث و تحقيق در آراءشان منتفي مي گردد ».

اسكند بيگ منشي ااز سويي ديگر شعر وشاعري را در خور شخصيتي همچون شيخ بهايي نمي دانسته و آن را دون شأن وي تلقي مي كند.

به هر حال طريقت عارفانۀ شيخ بهايي از درونمايۀ اشعار وي هويدا است . تقديري كه وي از عارفان برجسته اي چون سفيان ثوري ،شيخ عبدالقادرگيلاني و محي الدين بن عربي مي كند و ارادتي كه به مولانا ،بايزيد بسطامي ،امام فخر رازي و ديگر اكابر صوفيه از خود نشان مي دهد خود گوياي تمايلات وي به سوي تصوف است و همين گرايش به سمت اصحاب سلوك وي را به فقهيي در كسوت صوفي مبدل ساخته بود تا جائيكه شيخ خود را متمايل به قلندري مي خواند.

از آثار و زندگي شيخ بهايي چنين بر مي آيد كه وي مأمور پياده كردن اصول علمي مذهب در نهاد حكومت و سياست بوده است .

متعاقب روند شاه طهماسب اول مبني بر تلفيق دين و سياست در زمان شاه عباس اول نيز اين جريان دنبال شد و نقش و عملكرد چشمگير شيخ بهايي در پيشبرد اين مقصد وي را تبديل به حامل عاليترين مقام ديواني ديني در صفويان آن عصر ساخت . اسكندر بيك وي را «دارالسلطنة اصفهان » مي خواند . مي توان گفت منصب شيخ الاسلامي وي كه بالاتر از عنوان صدر قرار داشت در ميان نسل علماي مهاجر به ايران مقامي بي نظير و برجسته به حساب مي آمده است . اقتدار اين جايگاه ديني به دنبال ترقي و پيشرفت فقه شيعي در عهد صفويان حاصل شد.

از سوي ديگر مهارت و چيره دستي شيخ بهايي در استفاده از احاديث و اخبار جهت اثبات احكام ديني در حقيقت برآيند اصلي رويكرد عقل گرايانۀ عهد صفويان است . شيخ بهايي در مباحث مربوط به وحدت وجود نيز دستي بلند داشت و قائل به اين بود كه حقيقت وجود مطلق موجود بالذات است چرا كه به وجود چيزي نزديكتر از خود وجود نيست . ما سوي ذات الذوات از ماهيات صفات اند كه وجودشان اعتباري است . وجود حقيقي در مراتب وجود با تعدد و تكثر خود همان وجود مطلق است و ماهيات هم تعين اند . از اينرو حلول و اتحاد معنايي ندارد . چون بنابر اعتقاد او همۀ هستي وجود مطلق است و چون مغايرت و دوگانگي در مراتب وجود در اصل وجود نيست . از اينرو حلول و اتحاد هم قابل تصور نيست . درنقل حديث بدو استناد مي شد و اينكار او در نقل حديث وضع معاني جديد در برابر تعابيري مثل حسن و موثق بود.

وي در معماري نيز استاد بود و بناهايي كه با طرح وي ساخته شده اند ،نظم موسيقايي محسوسي را در خود جلوه گر ساخته اند .

از جمله اقوالي كه در باب معماري وي شايع است بناي حمامي است در اصفهان كه تنها با يك شعلۀ شمع گرم مي شد. در مورد آشنايي وي با علوم غريبه داستان هايي نقل كرده اند . من جمله پيشگويي و فال بيني هايش ،مهارت او در علم جفر و كشف رموز اعداد و حروف الفباء جزء علوم غريبه اي است كه وي در آنها استاد بوده است .

آثار ادبي بديعي كه از او به يادگار مانده است ، تأليفاتش در حساب ،جغرافيا ، معماري و مهندسي نمايانگر عمق دانش و معلومات او است .



منابع :

آتشكدۀ آذر- آذر بيدگاني 170 – احوال و اشعار فارسي شيخ بهايي ،اقبال صفحات متعدد – الذريعه ،آقابزرگ طهراني ،6/41 -241-5/369 ، اربعين شيخ بهايي 57- اعيان الشيعه 6/66 – 56 – امل الامل – حر عاملي 1/74 به بعد ،بحارالانوار – 108/189- تاريخ ادبيات ايران – دكتر رضا زاده 374 – ذكرة الملوك ، فصل ديواني ديني – 2- تراث العربي العظمي – 427 ، جامع عباسي ، شيخ بهايي ، صفحات متعدد ،حرمة ذبائح اهل الكتاب ، شيخ بهايي ، 20-41- رسالة المواحدة الوجوديه – 302 به بعد – رسائل خواجه عبدالله انصاري ،13 – رياض العلماء‌2/119- 5/66به بعد – 7/307 ،ريحانة الادب 2/404 – 4/280 – 498- 5/244 – 329 – ساختار نهاد و انديشۀ ديني در ايران ،عصر صفوي منصور صفت گل صفحات متعدد – سلافة العصر – 219 – شرح احوال و ذكر آثار و نقل افكار شيخ بهايي – محسن جهانگيري ،فلسفه ،شمارۀ 1 – 68 به بعد- عالم آراي عباسي ،اسكندر بيگ منشي ،1/156 ،فلاسفۀ شيعه ، 420 به بعد ،قصص العلماء صفحات متعدد – كليات شيخ بهايي مثنوي شير وشكر – لؤلوة البحرين يوسف بحراني 19 به بعد – محجة البيضاء – سيد محمد مشكوة 559 – مستدرك الوسائل 3/417 به بعد – منتخب التواريخ 640 – الهجرة العاملية‌الي ايران في العصر الصفوي صفحات متعدد.



                        Encyclopedia Iranica  ,S,V "Baha"- Al – Din 

Ameli    (by E Kohlberg)B.S. Amoretti. "Ibid"p646.



مرضيه شريعتي
نویسنده:    

مرجع: دائرة المعارف تشيع - جلد 10