آقاى ثقفى اعزاز در يادداشتهاى خود مرقوم داشتهاند:
حالات خواب اصولاً سه قسم مىباشند:
1- خواب روحى كه به ندرت به وقوع مىپيوندد.
2- خواب، مشاهداتى مىباشد كه از مشاهدات زندگانى مادىِ انسان از گذشته دور و نزديكِ خويش سرچشمه مىگيرد يا به طور واضح و يا غير واضح، رويايى را در افكارش منعكس مىنمايد.
3- سومين قِسم، خوابى است كه انسان در حالت غير عادى مزاجش به خواب فرو رفته و يا تب دارد يا ضعف دارد، دائماً خوابهاى آشفته و هذيان آميز مىبيند.
[توضيحاً بيان مىدارد خواب روحى كه نتيجه آن كاملاً روشن باشد براى افراد عادى اگر رخ بدهد نادر است بايد گفت رؤياى صادقه است زيرا در عالم رؤيا چيزهايى مشاهده مىكند كه قبلاً نديده است.
خوابهاى روحى اگر به طور متوالى و هر شب براى سالك رخ دهد حالت وحشت و يا نشاط غير عادى بر او طارى مىشود، كه مىبايست از استاد يارى جويد.
روياى روحى نيز در مرتبه بدايت روحى بوده و اشياء و ساختمانها و مكانهايى كه در خواب مشاهده مىنمايد مشابهتى با ساختمانها و مكانهاى زمينى ندارد ولى نبايد بر آن دل بندد: چ].
اينك از مقالهاى ديگر به قلم فاضل ارجمند آقاى حسين ثقفى اعزاز كه در مجله خاطرات وحيد منتشر شده نقل مىكند:
در يكى از شمارههاى مجله خاطرات وحيد آقاى على هادى خاطرهاى از سال 1315 راجع به ارتباط با ارواح و انجمن روحيونى كه تحت رياست دكتر اعلمالدوله پدر آقاى ثقفى در بالاخانه محمودخان وحيد (وحيدالدوله) تشكيل مىشد منتشر نمودهاند كه با ساير خاطراتى كه تا به حال در مجله شريفه خاطرات وحيد منتشر شده فرق بسيار داشته و مقوله استثنايى به شمار مىرود چه علاوه بر خاطره شيرين خود، يادبودى از زمان گذشته را يادآور گشتهاند كه من را به تكميل آن ترغيب و به تكذيب جملهاى از آن وادار نمود.
نويسنده محترم متذكر گشته بودند كه اعضاء اين انجمن معتقد به تناسخ و حلول روح انسان به حيوان و بازگشت روح حيوان به انسان بودهاند در صورتى كه چنين نبوده است اينجانب لازم دانستم كه با مختصر تذكر نكات علمى و فلسفى روحيون معتقد به بازگشت و يا عود ارواح را به استحضار خوانندگان عموماً و به خصوص آقاى هادى برسانم.
انجمن روحى مذكور در آن زمان به نام «انجمن معرفتالروح تجربتى» بوده است كه پس از متروكس حين ارتباط، با قوطى سيگار چوبى به وسيله پلانشت (planchette) كلمات را كشف مىنمودند.
پلانشت تختهاى است كه قسمت جلوى آن باريكتر و داراى يك فلش فلزى مىباشد كه جلوى هر حرفى مكث مىكند و يكى از حضار حرف را ثبت مىنمايد زير اين پلانشت چهار عدد گلوله غلطان (بولبرينگ) قرار گرفته است تا به طور موازى گلولهها به هر سو به حركت در آيد، اين ابزار جديدالاختراع را مرحوم وحيدالدوله هنگامى كه براى شركت در انجمنهاى روحيون اروپا به خصوص در انجمن روحى شهر گلاسكو انگلستان رفته بود با خود به ايران آورده و به بعضى از اعضاء انجمن هديه نموده بود.
در اين انجمن هيچ يك از اعضاى آن عقيده به تناسخ نداشتهاند و نسبتى كه آقاى على هادى در اين باره به آنان دادهاند خالى از حقيقت است و ظن قوى سوءتفاهمى بوده است. به هر حال از ساير توضيحاتى كه دادهاند كاملاً معترف بوده جاى ترديدى در شرح دادن خاطره ايشان براى من باقى نمانده جز آنكه نام شركت كننده بلژيكى را كه در سفر به ايران در اين انجمن شركت نموده بود فراموش نموده بودند كه نامش امبرشت (Embrecht) بودهاست.
اينك مقتضى دانستم شمهاى از عقايد و افكار اعلم الدوله را شرح دهم.
علت اينكه دكتر خليل خان ثقفى (اعلم الدوله آينده) ضمن پيمودن واپسين كلاسهاى دانشكده طب پاريس به سوى افكار و عقايد علمالروح گرايش پيدا كرد فقط يك سبب داشته است و آن ناشى از معتقدات پروفسور دكتر لوئيس فرانسوى بودهاست كه در علوم ماوراء طبيعه آگاهى كامل داشت و با توضيحات مكرر خود وى را به علوم مانيه تيسم، هيپنوتيسم، سمنامبوليسم و پسى شياترى (روح شناسى) آگاه كرده بود.
لوئيس پروفسور دانشكده طب پاريس بوده است كه كتاب بسيار جامعى راجع به جنون و اقسام آن تأليف نموده است، وى پس از درگذشت شاركو جانشينش گرديده بود.
او دكتر خليل خان جوان را كه تازه از دانشكده طب پاريس فارغ گرديده بود در انستيتوى شاركو نزد خود برد تا به كارآموز خود علومى از قبيل علم مانيه تيسم و علوم فلسفه روحى و روانشناسى و ماوراء روانشناسى و امثال آنها را آموزش دهد.
در همين انجمن سه نفر ديگر هم به نامهاى زيگموند فرويد، برگسن و ويليام كروكس حضور داشتند.
فرويد و شاگردش برگسن با دكتر خليل خان آشنايى داشتند و به خصوص دكتر خليل خان با برگسن به بحث مىپرداخت.
توضيح آنكه قبل از تشكيل انجمن روحى در منزل مرحوم وحيدالدوله، انجمنى در منزل كلنل محمد تقى خان پدر سرلشكر امير موثق تشكيل مىشد كه رياست آن با پدرم اعلم الدوله بوده است و سرهنگ محمود رزمآراء و چند تن ديگر نيز در آن عضويت داشتند، و اين انجمن پس از يك سال و نيم منحل شد و انجمن دوم در منزل مرحوم وحيدالدوله تشكيل يافت. اعضاء اين انجمن معتقد به عود ارواح بودند.
قبل از پايان قرن نوزدهم چندين انجمن كوچك غير معروف و هم چنان برخى كه نسبتاً معروف بودند در فرانسه و آلمان و انگلستان و آمريكا وجود داشته است كه شرح وصف آن در اين مقال گنجايش نداشته و از آن صرف نظر مىنماييم، آنچه بيشتر مورد اهميت بوده از آغاز قرن بيستم مىباشد كه در حقيقت دوره پيشرفت انكشافات در تحقق وجود روح و عالم طبقاتى و عودت ارواح به عالَمِ جسمانى مىباشد.
اعلم الدوله در كتاب مقالات گوناگون در صفحه 221 نوشته است: ولتر تحت عنوان (كثرت علم يا جهل) گويد اين كثرت علم كشيشها نيست كه اسباب تسلط بر مردم شده است بلكه كثرت جهل مردم است كه آنها را به زير بار چند نفر فريب دهنده در آورده، كوركورانه اطاعت اوامر آنان را مىنمايند.
در كتاب كليد آگاهى از صفحه 86 به بعد در باره احضار روح خيام نوشته است كه خيام فرموده: مراد از (مى) كه در رباعيات خود ذكر كرده است روح و علم معرفت الروح بوده است.
در صفحه 90 نوشته شده است: در شب سال نو 1320 با روح خيام ارتباط برقرار شد و خيام گفت اولين رباعى من اين رباعى است:
آمد سحرم ندا ز ميخانه ما
كاى پير خراباتى ديوانه ما
برخيز كه پر كنيم پيمانه ز مى
زان پيش كه پر كنند پيمانه ما
و خيام فرموده منظور نظرش آن بوده كه اشخاص همت فرا راه آرند كه قبل از آنكه مرگ فرا رسد به تصفيه روح خود اقدام عاجل نمايند.
[استاد بزرگ، مرد آسيا، عباس كيوان قزوينى با روح خيام ارتباط گرفته و حكيم سترگ عمر خيام مذاق شرح رباعياتِ كيوان را منظور اصلىِ رباعيات خود دانسته است.
بعضى از دانشمندان غرب كه قلم و گفتارشان در اختيار كليسا و يا خاخامهاى صهيونيست است، اين مرد بزرگ را ميخواره معرفى نمودهاند، اما دانشمندانى كه آزاده و پاك نهاد هستند هيچ گاه به خود اجازه نمىدهند كه به ساحت پاك اين فيلسوف شهير اين گونه تهمتها را وارد سازند: چ].
در اينجا مقاله آقاى ثقفى اعزاز به پايان رسيد. آقاى ثقفى به واسطه درد چشمهاى خود، در معيت پدرش اعلم الدوله به پاريس رفت و مورد جراحى چشم قرار گفت. آقاى ثقفى به وسيله ذره بين مطالعه كرده و به سختى مطالبى مرقوم مىدارند و جناب ايشان معتقدند در دور قبلى در هند مىزيسته و به شغل نجوم اشتغال داشتهاند و با ضعف مفرط بينائى چشم، همكارى ايشان با اين ناچيز حد مفرط مهرشان را به اين بى مقدار مىرساند و در ثانى سعه صدر و فضيلت اخلاقى وى را آشكار مىسازد.
نویسنده: نورالدين مدرسي چهاردهی
مرجع: كتاب اسپري تيزم (علم ارتباط با ارواح)