کافه تلخ

۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

خواب و علوم روحی

 



آقاى ثقفى اعزاز در يادداشت‏هاى خود مرقوم داشته‏اند:

 حالات خواب اصولاً سه قسم مى‏باشند:
 1- خواب روحى كه به ندرت به وقوع مى‏پيوندد.
 2- خواب، مشاهداتى مى‏باشد كه از مشاهدات زندگانى مادىِ انسان از گذشته دور و نزديكِ خويش سرچشمه مى‏گيرد يا به طور واضح و يا غير واضح، رويايى را در افكارش منعكس مى‏نمايد.

 3- سومين قِسم، خوابى است كه انسان در حالت غير عادى مزاجش به خواب فرو رفته و يا تب دارد يا ضعف دارد، دائماً خواب‏هاى آشفته و هذيان آميز مى‏بيند.

 [توضيحاً بيان مى‏دارد خواب روحى كه نتيجه آن كاملاً روشن باشد براى افراد عادى اگر رخ بدهد نادر است بايد گفت رؤياى صادقه است زيرا در عالم رؤيا چيزهايى مشاهده مى‏كند كه قبلاً نديده است.

خواب‏هاى روحى اگر به طور متوالى و هر شب براى سالك رخ دهد حالت وحشت و يا نشاط غير عادى بر او طارى مى‏شود، كه مى‏بايست از استاد يارى جويد.

 روياى روحى نيز در مرتبه بدايت روحى بوده و اشياء و ساختمان‏ها و مكان‏هايى كه در خواب مشاهده مى‏نمايد مشابهتى با ساختمان‏ها و مكان‏هاى زمينى ندارد ولى نبايد بر آن دل بندد:  چ‏].

 اينك از مقاله‏اى ديگر به قلم فاضل ارجمند آقاى حسين ثقفى اعزاز كه در مجله خاطرات وحيد منتشر شده نقل مى‏كند:

 در يكى از شماره‏هاى مجله خاطرات وحيد آقاى على هادى خاطره‏اى از سال 1315 راجع به ارتباط با ارواح و انجمن روحيونى كه تحت رياست دكتر اعلم‏الدوله پدر آقاى ثقفى در بالاخانه محمودخان وحيد (وحيدالدوله) تشكيل مى‏شد منتشر نموده‏اند كه با ساير خاطراتى كه تا به حال در مجله شريفه خاطرات وحيد منتشر شده فرق بسيار داشته و مقوله استثنايى به شمار مى‏رود چه علاوه بر خاطره شيرين خود، يادبودى از زمان گذشته را يادآور گشته‏اند كه من را به تكميل آن ترغيب و به تكذيب جمله‏اى از آن وادار نمود.

 نويسنده محترم متذكر گشته بودند كه اعضاء اين انجمن معتقد به تناسخ و حلول روح انسان به حيوان و بازگشت روح حيوان به انسان بوده‏اند در صورتى كه چنين نبوده است اينجانب لازم دانستم كه با مختصر تذكر نكات علمى و فلسفى روحيون معتقد به بازگشت و يا عود ارواح را به استحضار خوانندگان عموماً و به خصوص آقاى هادى برسانم.

 انجمن روحى مذكور در آن زمان به نام «انجمن معرفت‏الروح تجربتى» بوده است كه پس از متروكس حين ارتباط، با قوطى سيگار چوبى به وسيله پلانشت (planchette) كلمات را كشف مى‏نمودند.

 پلانشت تخته‏اى است كه قسمت جلوى آن باريك‏تر و داراى يك فلش فلزى مى‏باشد كه جلوى هر حرفى مكث مى‏كند و يكى از حضار حرف را ثبت مى‏نمايد زير اين پلانشت چهار عدد گلوله غلطان (بولبرينگ) قرار گرفته است تا به طور موازى گلوله‏ها به هر سو به حركت در آيد، اين ابزار جديدالاختراع را مرحوم وحيدالدوله هنگامى كه براى شركت در انجمن‏هاى روحيون اروپا به خصوص در انجمن روحى شهر گلاسكو انگلستان رفته بود با خود به ايران آورده و به بعضى از اعضاء انجمن هديه نموده بود.

 در اين انجمن هيچ يك از اعضاى آن عقيده به تناسخ نداشته‏اند و نسبتى كه آقاى على هادى در اين باره به آنان داده‏اند خالى از حقيقت است و ظن قوى سوءتفاهمى بوده است. به هر حال از ساير توضيحاتى كه داده‏اند كاملاً معترف بوده جاى ترديدى در شرح دادن خاطره ايشان براى من باقى نمانده جز آنكه نام شركت كننده بلژيكى را كه در سفر به ايران در اين انجمن شركت نموده بود فراموش نموده بودند كه نامش امبرشت (Embrecht) بوده‏است.

اينك مقتضى دانستم شمه‏اى از عقايد و افكار اعلم الدوله را شرح دهم.

علت اينكه دكتر خليل خان ثقفى (اعلم الدوله آينده) ضمن پيمودن واپسين كلاس‏هاى دانشكده طب پاريس به سوى افكار و عقايد علم‏الروح گرايش پيدا كرد فقط يك سبب داشته است و آن ناشى از معتقدات پروفسور دكتر لوئيس فرانسوى بوده‏است كه در علوم ماوراء طبيعه آگاهى كامل داشت و با توضيحات مكرر خود وى را به علوم مانيه تيسم، هيپنوتيسم، سمنامبوليسم و پسى شياترى (روح شناسى) آگاه كرده بود.

لوئيس پروفسور دانشكده طب پاريس بوده است كه كتاب بسيار جامعى راجع به جنون و اقسام آن تأليف نموده است، وى پس از درگذشت شاركو جانشينش گرديده بود.

او دكتر خليل خان جوان را كه تازه از دانشكده طب پاريس فارغ گرديده بود در انستيتوى شاركو نزد خود برد تا به كارآموز خود علومى از قبيل علم مانيه تيسم و علوم فلسفه روحى و روانشناسى و ماوراء روانشناسى و امثال آنها را آموزش دهد.

در همين انجمن سه نفر ديگر هم به نام‏هاى زيگموند فرويد، برگسن و ويليام كروكس حضور داشتند.

فرويد و شاگردش برگسن با دكتر خليل خان آشنايى داشتند و به خصوص دكتر خليل خان با برگسن به بحث مى‏پرداخت.

توضيح آنكه قبل از تشكيل انجمن روحى در منزل مرحوم وحيدالدوله، انجمنى در منزل كلنل محمد تقى خان پدر سرلشكر امير موثق تشكيل مى‏شد كه رياست آن با پدرم اعلم الدوله بوده است و سرهنگ محمود رزم‏آراء و چند تن ديگر نيز در آن عضويت داشتند، و اين انجمن پس از يك سال و نيم منحل شد و انجمن دوم در منزل مرحوم وحيدالدوله تشكيل يافت. اعضاء اين انجمن معتقد به عود ارواح بودند.

قبل از پايان قرن نوزدهم چندين انجمن كوچك غير معروف و هم چنان برخى كه نسبتاً معروف بودند در فرانسه و آلمان و انگلستان و آمريكا وجود داشته است كه شرح وصف آن در اين مقال گنجايش نداشته و از آن صرف نظر مى‏نماييم، آنچه بيشتر مورد اهميت بوده از آغاز قرن بيستم مى‏باشد كه در حقيقت دوره پيشرفت انكشافات در تحقق وجود روح و عالم طبقاتى و عودت ارواح به عالَمِ جسمانى مى‏باشد.

اعلم الدوله در كتاب مقالات گوناگون در صفحه 221 نوشته است: ولتر تحت عنوان (كثرت علم يا جهل) گويد اين كثرت علم كشيش‏ها نيست كه اسباب تسلط بر مردم شده است بلكه كثرت جهل مردم است كه آنها را به زير بار چند نفر فريب دهنده در آورده، كوركورانه اطاعت اوامر آنان را مى‏نمايند.

در كتاب كليد آگاهى از صفحه 86 به بعد در باره احضار روح خيام نوشته است كه خيام فرموده: مراد از (مى) كه در رباعيات خود ذكر كرده است روح و علم معرفت الروح بوده است.

در صفحه 90 نوشته شده است: در شب سال نو 1320 با روح خيام ارتباط برقرار شد و خيام گفت اولين رباعى من اين رباعى است:

آمد سحرم ندا ز ميخانه ما
كاى پير خراباتى ديوانه ما
برخيز كه پر كنيم پيمانه ز مى
زان پيش كه پر كنند پيمانه ما

و خيام فرموده منظور نظرش آن بوده كه اشخاص همت فرا راه آرند كه قبل از آنكه مرگ فرا رسد به تصفيه روح خود اقدام عاجل نمايند.

[استاد بزرگ، مرد آسيا، عباس كيوان قزوينى با روح خيام ارتباط گرفته و حكيم سترگ عمر خيام مذاق شرح رباعياتِ كيوان را منظور اصلىِ رباعيات خود دانسته است.

بعضى از دانشمندان غرب كه قلم و گفتارشان در اختيار كليسا و يا خاخام‏هاى صهيونيست است، اين مرد بزرگ را ميخواره معرفى نموده‏اند، اما دانشمندانى كه آزاده و پاك نهاد هستند هيچ گاه به خود اجازه نمى‏دهند كه به ساحت پاك اين فيلسوف شهير اين گونه تهمت‏ها را وارد سازند:  چ‏].

در اينجا مقاله آقاى ثقفى اعزاز به پايان رسيد. آقاى ثقفى به واسطه درد چشم‏هاى خود، در معيت پدرش اعلم الدوله به پاريس رفت و مورد جراحى چشم قرار گفت. آقاى ثقفى به وسيله ذره بين مطالعه كرده و به سختى مطالبى مرقوم مى‏دارند و جناب ايشان معتقدند در دور قبلى در هند مى‏زيسته و به شغل نجوم اشتغال داشته‏اند و با ضعف مفرط بينائى چشم، همكارى ايشان با اين ناچيز حد مفرط مهرشان را به اين بى مقدار مى‏رساند و در ثانى سعه صدر و فضيلت اخلاقى وى را آشكار مى‏سازد.
نویسنده: نورالدين مدرسي چهاردهی    

مرجع: كتاب اسپري تيزم (علم ارتباط با ارواح)